شماهم ب عکسای بچگیتون نگاه میکنید بوقذ میکنید؟!😂🥺🤌🏻
@Nazi27_f
@CafeYadgiry😻
خوشبختی یعنی:
منتظر حرف بقیه نباشی
و به سبک خودت زندگی کنی💚 ️ !
#انگیزشی #پروف
@CafeYadgiry🎁🥺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راست میگه ما اصن مشکل اینترنت نداریم که !! عه . 🪨😂.
#فان
@CafeYadgiry🧩
رمز های مخفی موقع درس خوندن🫣:
عدد 5:هر وقت حوصله درس خوندن ندآشتی فقط ۵ صفحه دیگه بخون و بعد استراحت بلند مدت💚🧸
عدد 25: به ازای هر 25 دقیقه درس خوندن 4 دقیقه استراحت🍾🌿
عدد 40: برای عادت به یه چیز فقط 40 روز زمان نیازه💎✨
عدد 478: هر وقت استرس داشتی, 4 ثانیه نفس بکش و 7 ثانیه نگه دار و 8 ثانیه بده بیرون🌙🎀
#توصیه #کاربردی #فکت
۰ @CafeYadgiry ۰
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
حضرت زهرا تجارت میکردن؟ #توییت #مذهبی_طور @CafeYadgiry🤍💛
.
اخیرا این خانومدروغهایی درموردحضرتزهرا *س* منتشر کردند که به سرعت نور این پست درتمامی رسانه ها پخش شد ...
2.5 میلیون این پست بازدید خورده ..
موضوع اصلی اینکلیپدرموردتجارتحضرتزهراست . .
.
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
. اخیرا این خانومدروغهایی درموردحضرتزهرا *س* منتشر کردند که به سرعت نور این پست درتمامی رسانه ها
.
قسمت آغازین اینخانوممیگن: تاگفتم حضرت زهرا تجارت میکرده؛ همه گارد گرفتن ،!
اولا سوال اینجاست که منظوراز "همه " دقیقا کیا ان؟
اگه منظورش کارشناسان و اهل فنه که باید بگم خیلی به جا و درست گارد گرفتن 😂😐 .
حضرت زهرا اصلا تجارت نمیکرده ،!
.
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
حضرت زهرا تجارت میکردن؟ #توییت #مذهبی_طور @CafeYadgiry🤍💛
.
قسمت بعدی میگه : پیامبر به حضرت زهرا تسبیعات اربعه رو یاد دادن 😐.
اولا تسبیحات اربعه نه و تسبیحات حضرت زهرا !
دوما ...
تسبیحات اربعه داخل نماز گفته میشه !
اسمش روشه ! اربعه !
چهارتا ذکره !
اما تسبیحات حضرت زهرا سه تاست ..
34بار الله و اکبر ... 33بار الحمدالله ..33 بار سبحان الله ..
.
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
حضرت زهرا تجارت میکردن؟ #توییت #مذهبی_طور @CafeYadgiry🤍💛
.
این خانم بااینکه مرتکب این اشتباه شده اما یکبار هم این اشتباه رو داخل پیجشون استوری نکردن و حرفی ازش نزدن !
..قسمت بعدی میگه : چرا یک روز ایشون کارارو انجام میدادن یه روز کنیزشون فضه !!!
خب عزیزمن ماجرای تسبیحات حضرت زهرا و درخواست کمک از خدمتکاراشون هیچ ربطی به حرف شما نداره !
این موضوع مربوط میشه به سال های ازدواج حضرت علی با حضرت فاطمه !
یعنی حدود سال ۲ و ۳ هجری !!
.
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
. این خانم بااینکه مرتکب این اشتباه شده اما یکبار هم این اشتباه رو داخل پیجشون استوری نکردن و حرفی ا
باتوجه به روایت ها متوجه میشیم ک فشار زندگی و کارها روی دوش حضرت زهرا زیاد بوده ..
بخاطر همین درخواست خدمتکار مطرح میشه !
بخاطر همین موضوع ، پیامبر تسبیحات حضرت زهرا رو به حضرت فاطمه یاد میدن !
ازطرفی ..
اونقدر کارها زیاد بوده که کارا بین حضرت علی و خدمتکارا تقسیم میشده ..
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
باتوجه به روایت ها متوجه میشیم ک فشار زندگی و کارها روی دوش حضرت زهرا زیاد بوده .. بخاطر همین درخواس
حالا میرسیم ب قسمت اهدای فدک ب حضرت زهرا !
باتوجه به نوشته های معتبر ؛ در ۱۴ ذی الحجه سال ۷ هجری فدک ب حضرت زهرا اهدا شد ..
دقت کنید ب تاریخا !
سال ۲ و۳ تسبیحات و ۷ هجری فدک ب حضرت فاطمه اهدا میشه !
پس این دوتا موضوع رو نباید بهم چسبوند !!!
ربطی ب هم ندارن !
.
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
حالا میرسیم ب قسمت اهدای فدک ب حضرت زهرا ! باتوجه به نوشته های معتبر ؛ در ۱۴ ذی الحجه سال ۷ هجری فدک
حالا بحث اصلی که من گر گرفتم از شدت حرص 🤌🏻 .
بحث تجارت ..
اولا تجارت یعنی آدم با مال و اموال زیادش ، شروع کنه به خرید و فروش .. داد و ستد !!!
دوما حسابرسی ب اموال با تجارت زمین تا آسمون فرق داره !
اصلا شما هیچ سندی پیدا نمیکنی ک نشون بده حضرت زهرا تجارت میکرده !!!!
.
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
حالا بحث اصلی که من گر گرفتم از شدت حرص 🤌🏻 . بحث تجارت .. اولا تجارت یعنی آدم با مال و اموال زیادش
حضرت زهرا درباغ فدک افرادی رو به عنوان وکیل خودشون انتخاب کردن و اون افراد درآمد های باغ فدک رو درختیار حضرت زهرا قرار میدادن ..
طبق تمامی منابع حتی منابع اهل تسنن : تمام درآموهای فدک صرف مردم مدینه میشده ..
حتی صدقه میدادن !!!
.
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
حضرت زهرا درباغ فدک افرادی رو به عنوان وکیل خودشون انتخاب کردن و اون افراد درآمد های باغ فدک رو درخت
پس این حسابرسی بوده نه تجارت !!
اینم بگم که باغ فدک درشرق خیبر.. در100 کیلومتری شمال مدینه بوده !
یعنی فاصله خیلی زیادی تا محل سکونت حضرت زهرا داشته !
هیچ گزارشی شما پیدا نمیکنید که نشون بده حضرت زهرا بصورت مستقیم این باغ رو مدیریت میکرده !
حالا این خانوم یه جا میگه حضرت زهرا خودش مدیریت میکرده فدک رو ..یه جا میگه وکیلاشون ...
خب بالاخره چیشد؟
کی مدیریت میکرده؟😐🗿
.
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
پس این حسابرسی بوده نه تجارت !! اینم بگم که باغ فدک درشرق خیبر.. در100 کیلومتری شمال مدینه بوده ! یع
یه جادیگه درمورد درآمد فدک حرف میزنه ..
۲۴ هزار درهم ..
درهم؟ دیناررر !!!
درهم و دینار زمین تا آسمون فرق داره !
پس ...
حضرت زهرا ابدا تجارت نمیکرده ..
و تمامی موضوعات مربوط به تسبیحات حضرت زهرا مربوط به کارهای خونه بوده نه باغ فدک !
.
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
یه جادیگه درمورد درآمد فدک حرف میزنه .. ۲۴ هزار درهم .. درهم؟ دیناررر !!! درهم و دینار زمین تا آسمو
مشکل ما الان بلاگرای اینستاگرامی هستن که معصومین رو یجور دیگه جلوه میدن!
برای رسیدن به اهداف و منافعشون !
جالبیش اینه که این خانم تا الان تمام حرفایی رو که زدن پستی تو پیجشون قرار دادن ...
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
بادقت بخونید : .
حالا اینو ببینید...
این داخل گوگله ..
ینی دقیقا با یه کلیک روی صفحه گوشی کپی کردن و تالاپی پست گذاشتن🗿😐.
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
حالا اینو ببینید... این داخل گوگله .. ینی دقیقا با یه کلیک روی صفحه گوشی کپی کردن و تالاپی پست گذاش
جالبیش اینه یه آقایی به اسم محمد علی میره یکی ازین کتابارو میخونه ..
میبینه اصن حرفی از تجارت زده نشده😂🗿
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا اینو ببینید :
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
حالا اینو ببینید :
کتابایی رو نام بردن که اصن وجود نداره🗿😂 .
این همون آقای محمدعلیه ؛
خلاصه اینکه برای جذب فالوور و هزارتا دلایل دیگه دست به هرکاری میزنن !
باور نکنید..
وقتی حرف از منبع حرفاش نمیزنه ینی کشکه !
.
به درخواست مکرر شما عزیزان ؛ تبلیغات چنلمون راه افتاد 😌💗.
@Tablighat_Deli
@Tablighat_Deli
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_325 روبروش وایستادم و با جدیت گفتم: +اینکه حرف خانوم این عمارت رو گوش ن
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_326
جیغ خفه ای کشیدم که گوشیو پرت کرد اونور و حمله ور شد سمت ماهک !
خواستم بلند شم اما با تیر کشیدن پهلوم ، جون از بدنم کشیده شد ..!
گلوم از شدت بغض درد میکرد و توانایی جیغ زدن رو هم نداشتم !
صدای جیغ و التماسای ماهک ، مث تیری ، توی قلبم فرو رفت !
دست از تقلا کردن برداشتم و سرمو آروم کف سرامیک گذاشتم.!
داد ارسلان همزمان شد با فرورفتن من به خواب عمیق ...!
_______________
#رادین
با زنگ خوردن گوشیم؛ تمام افکارم پودر شد!!!
شماره ناشناس بود و دودل بودم برای جواب دادن !
آخرین باری ک شماره ناشناس بهم زنگ زد ؛ باعث شد گوشیمو ریست کنم !
+بله بفرمایید !
_ا...الو !
+بله؟
باصدای نفسای آروم و استرسی آشنایی ، اخمی کردم و عصامو ب دستم گرفتم!
+ا..الو آ ...آرام تویی؟
_ر...رادین !
+آرام ! آرام خوبی ! کجایی تو !آرام !!!
باصدای جیغ ناگهانی ، قلبم از کار افتاد !
+آرام !!! آرام چیشده ! الو آرام !
با صدای بوق گوشی دادی زدم که زمین لرزید !!!
+لعنتی ! لعنتی !
رسول !!!
رسول بیا !!!
با وارد شدن رسول به اتاق ، رشته کلام از دستم در رفت !
+گوشیم !!
رسول !! آرام بود !
بخدا خودش بود !!!
_آروم باش ! گوشیتو بده !!
گوشیمو گرفت و سریع پشت میزم نشست!!
نگاهمو دوختم به رسول ...
تند تند چیزی تایپ میکرد و گوشیمو دستکاری میکرد !!
+رسول چیشد پس !
_صبرکن !
تلفنو برداشت و شماره ای گرفت ...
_آقامحمد ... یه لحظه تشیف بیارید اتاق رادین !
کلافه گفتم:
+رسول داری چیکار میکنی!
_مشکوکه رادین ! صبر کن!
عصامو پرت کردم روی صندلی که صدای بدی داد ..
آقامحمد با ابروهایی که قفل هم شده بودن؛ وارد اتاق شد !
_چیشده رسول؟!
-آقا یه شماره ناشناس به گوشی رادین زنگ میزنه !!...
مثل اینکه آرام خانوم بوده!