eitaa logo
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.2هزار دنبال‌کننده
823 عکس
228 ویدیو
13 فایل
. Live for ourselves not for showing that to others!🍓👀 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗🌗. لااقل۲۴ساعت‌بمون چنلو بهت ‌ثابت کنم😂🚶. از6مهر1402برای‌پرواز‌به‌سوی‌هدفات‌کنارتم🌥🎀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_330 حتی منم گاهی اوقات محرم خودش نمیدونست و چیزی به من نمیگفت ! +حامد !
•{🖤🤍}•• ‌ خیره شده بودم بهش و جون از بدنم رفته بود .! +د...داوود !!! دستمو به ماشین گرفتم تا مانع از افتادنم بشه !! +ح...حامد برو عقب دیوونه !! بروعقب میگم.! وایستادنش لبه دیوار برابر شد با از کار افتادن قلبم ! _آرام نامردی کردا .. فکر نکن یادم میره ! خنده از سر دیوانگی سر داد و دوباره گفت: _میخواستمش بخدا ! به علی قسم میخواستمش ! خودش رفت ! خودش نموند ! من خاک برسر بخاطر یه قضاوت کوچیک ... قهقه ای سر داد و گفت؛ _قضاوت کوچیک؟ اگه کوچیک بود که نمیرفت! نگاهی به اطراف انداختم !! کی اینا اینجا جمع شده بودن؟! تموم همسایه ها از کوچیک تا بزرگشون یه گوشی دستشون بود و درحال فیلم گرفتن بودن ! +حامد دیوونه نشو ! برو عقب !! _دیوونم کردین داداش ! من عاشق آرام بودم ! ولی نامردی کرد ! بچمو کشت ! ترسید پاشد گورشو گم کرد که گیر من نیوفته آره؟ ترسیده بودم ! هراتفاقی ممکن بود بیوفته! عصاهام با صدای بدی از دستم افتاد که داد زدم: +ببند دهنتو حامد ! گمشو پایین ! اگه تو مردی و مردونگی سرت میشه ؛ دست ازین سوسول بازیات بردار ! با کشتن خودت هیچی درست نمیشه ! چشمام دنبال داوود بود اما مگه پیدا میشد؟ انگار کور شده بودم و بس!!! سمت راهرو رفتم که با صدای جیغ و داد های جمعیت، ترسیده برگشتم !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موقع خسته شدن به دو تا چیز فکر کن..: اون هایی که منتظر شکست تواند تا به تو بخندن🌚 و اما اونایی که منتظر پیروزی توان تا با تو بخندن☺️🍋 @CafeYadgiry🥝🥺
حدس بزنید چیه؟😌🥺 @Nazi27_f @CafeYadgiry😍 .
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
حدس بزنید چیه؟😌🥺 @Nazi27_f @CafeYadgiry😍 .
چون که هایلایترام‌تموم‌شده‌بود:😌 . خوشمله؟!💓 بخند که جهان بااندوه تو دگرگون نمیشود :) @CafeYadgiry🥺 .
چطوری سحر خیز بشم؟ . . . ❨⛅️🌱❩ ⤸ موقع خواب گوشی و فیلم و اهنگ رو کنار بزار🧺🩵 . ⤸ حتما محل خوابت آروم و تاریک باشه💚🦋 . ⤸ صبح ها دوش بگیر  و ورزش کن و آهنگ انرژی بخش گوش بده🧚🏻‍♀🍓 . ⤸ صبح ها قهوه بخور و ویدیو های انگیزشی ببین🦋🎒 . ⤸ شام سبک بخور و از غذا پرچرب و سنگین دوری کن🍔🌸 . ⤸ هشت ساعت شب ها بخواب🙈💗 . @CafeYadgiry🍨🤓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسرا وقتی‌‌تنهامیشن خیلی‌دل‌نازک‌میشن:🥺 (قرار بود فان باشه:))) ) @CafeYadgiry💐
چطور مفهومی درس بخونیم 🧐 ¹:به معنای واقعی درس بخونید،یعنی از خلاصه نویسی یادداشت برداری و از هایلایت برای نکات مهم استفاده کنید .✈️. ²:خودتان معلم شوید و انچه را یاد گرفتید به دیگران توضیح دهید یا صدایتان را ضبط کنید .🌸. ³:مکان مناسب و راحتی برای مطالعه خود تهیه کنید .. ⁴:تمرکز از مهم ترین فاکتورها برای ایجاد یادگیری عمیق هستش عواملی که حواستون رو پرت میکنه از خودتون دور کنید .😉. ⁵:مثل هر کار دیگه ای هم درس خواندن هم به هدف نیاز داره،اول هدف گذاری بلند مدت داشته باشید 💛📋. ⁶:مطالبی که باید برای یک ازمون بخونید رو به بخش های متخلف تقسیم کنید . 🍓 @CafeYadgiry 🏐
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_331 خیره شده بودم بهش و جون از بدنم رفته بود .! +د...داوود !!! دستمو ب
•{🖤🤍}•• ‌ _یعنی چی که حالش خوب نیست ! به قرآن مجید اگه بلایی سرش بیاد ، دودمانتو به باد میدم منیژه !! -آقا رحم کنید به بچه هام ! به خدا کاری از دست من برنمیاد ! بیماری قلبی دارن ! وضع قلبشون اصلا خوب نیست ! اگه دوباره ازهوش برن ، ممکنه بچشون هم .. _هییش !!! اخم کوچیکی کردم و تکونی خوردم .. حرف‌های زنه برام دردناک بود و از خواب عمیق، بیدارم کرد ! ارسلان حرفش رو قطع کرد و اومد سمتم ! حالت تهوع بدی داشتم و سردرد امونمو بریده بود ! _داری میمیری ولی دست ازین کارات برنمیداری!! زبونم بند اومده بود و انگار تموم دهنم پر بود و راه گلوم بسته شده بود ! بیخیال جواب دادنش شدم و چشمامو بیحال بستم.! پوف کلافه ای کشید که صدای رومخش دراومد : _برو منیژه ! اون دختره یتیم رو هم از عمارت من پرتش کن بیرون ! نبینمش !! با یادآوری ماهک سریع نشستم رو تخت و توجهی به درد بدنم نکردم !!! +صبر کن ! ارسلان کلافه برگشت که چشم دوختم بهش ! +یه تار مو از سر اون دختر کم بشه با من طرفی ! اخم غلیظی کرد .. _منیژه بیرون ! +دو...دوباره بگم؟ منیژه دستاشو به هم قفل کرده بود و مثل بید میلرزید !! ارسلان سمتم خیز برداشت و اومد کنارم !! خم شد کنار گوشم و لب زد: _دلت تنگ شده برای شکنجه؟ ایندفه به بچت هم رحم نمیکنم ها !! پوزخندی زدم و نزدیکش شدم .. +توهم فکر نکنم دلت بخواد همه از گندکاریآت باخبر بشن !؟ قاچاق دخترو .. قتل های زنجیره ای و ... بازم بگم ؟ البته .. نیشخندمو پررنگ تر کردم ! +نیازی به گفتن هم نیس ! هرکی بایه بار نشست و برخاست باتو ؛ متوجه ذات کثیفت میشه ! عصبی بود و از شدت حرص نفساش تند شده بود! قرمزی صورتش لبخندی رو لبم آورد که کفری داد زد: _منیژه ! دختره رو بیارش اینجا ! -چشم آقا ! منیژه توی یک ثانیه از اتاق رفت که ارسلان برگشت سمتم ! نزدیک‌شدنش ، تک تک سلولام رو قلقک میداد ! ترسیده بودم ! اما مگه میتونستم پوزخندمو از گوشه لبم پاک کنم؟! تمام عصبانیتش ختم میشد به همین پوزخند ! فاصله مون دوسانت هم نبود ! _ فعلا کاری بهت ندارم آرام ! اما اینو بدون ! بخوای غلط اضافه کنی ، به قرآن بهت رحم نمیکنم ! چشممو روی تموم احساسات و آرزوهام میبندم ! اگه میبینی کاری بهت ندارم فقط بخاطر بچه ایه که تو شکمته! فکرنکنم دلت بخواد که بچت بمیره؟ دندونامو روهم فشردم تا بغضم نشکنه ! چی میگفت؟ با احساسات یه مادر بازی میکرد؟
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_332 #آرام _یعنی چی که حالش خوب نیست ! به قرآن مجید اگه بلایی سرش بیاد ،
•{🖤🤍}•• ‌ لبخندی زد و سری تکون داد: _هوم؟! دلت میخواد؟ +خیلی پست و عوضی هستی ! خواست چیزی بگه که با باز شدن در به طور وحشتناکی ، ارسلان خودشو کشید عقب .. _طویله ست مگه ! -ببخشید آقا ! این دختره راه نمیاد ! با دیدن وضعیت ماهک ؛ لحظه ای قلبم از کار افتاد! خونسردی ارسلان خونم رو به جوش آورده بود! +دستت بشکنه ارسلان ! با پرت شدن ماهک جلوی پام توسط ارسلان ، به خودم اومدم ! نگاه خیره ای انداختن و درو قفل کردن و رفتن ! کشوندمش سمت تخت که به سختی دراز کشید! +ماهک ؟ دختر صدامو میشنوی؟ سری با درد تکون داد که دستمو قفل شکمم کردم ! درد دلم بیش از حد بود و توان حرف زدنو ازم گرفته بود! ماهک رو باید چکار میکردم؟ خیره شدم بهش ! زیر جفت چشماش کبود شده بود و کنارلبش براثر ضربه ، پاره شده بود و خون میومد ! موهاش دورش ریخته بود و روسریش باز بود! روی صورتش رد انگشتای مردونه و قدرتمند ارسلان پیدا بود! حالا صورت زیبا و سفیدش ، به بدترین شکل ممکن شده بود! دستمو روی سرش گذاشتم که آخی زیر لب گفت ! +ماهک ؟ ماهک خوبی؟ جاییت درد میکنه؟ خودش رو به بغل گرفت و گفت: _خ..خانوم ...د..دیدید گفتم م...میفهمه ! ه...هنوزم و...ولم نمیکنه ! م..میخاد م..منو بکشه !! وای خ..خانوم... اگه ب..بلایی سر مام.. +هییش ! آروم باش ماهک ! هیچ غلطی نمیتونه بکنه ! هقی زد که کنارش دراز کشیدم ! +ماهک آروم باش ! هیش ! تو به مامانت ...به بابات ! فکر کن !! یکم دیگه صبوری کنی ، میتونی بری پیششون ! مث قبل ! دستمو روی دستش گذاشتم که تو خودش جمع شد .. میدونستم درد زیادی رو داره تحمل میکنه ! اما کاری از دستم برنمیومد ! تنها لعنت فرستادن به خودم و ارسلان !!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صرفا جهت اطلاع؛ یه نوعی از خیانت هست بهش میگن خیانت به خانواده، اینطوریه که خانوادت هزینه کرده ولی تو همیشه آنلاینی، یعنی هنوز وقت هست ولی حاضر نیستی شروع کنی؛ ( به خودت به آیندت به زحمتای خانوادت خیانت نکن) !💜 @CafeYadgiry🌼
لیست آرزو‌هـٰای بهشتی🍓 : ◌‹اون آهنگی ك خیلی وقته دنبالشی و ازش اسمی نداری یهو یه جا پیدا کنی🍔🌸⿻. ◌‹هر چیزی که میخای همون موقعی برات اتفاق بیوفته که ذوقش رو داری📃💛⿻. ◌‹یهو از خواب بپری و ببینی هنوز چند ساعت وقت داری بخوابی👩🏻‍🌾🧡⿻.. ◌‹با یکی انقدر بهت خوش بگذره که گذرزمان رو حس نکنی🍓☁️⿻. ◌‹یهو سرت رو برگردونی و ببینی اونی که دوسش داره داره بهت لبخند میزنه🍐💕⿻. ◌‹درسته این آرزو‌ها کوچیکه ولی به نظرم ارزششون واقعا بالاس🚿🫐⿻. @CafeYadgiry🥺💙
بک‌گراندی‌که‌عاشقشم:🥺👻 @CafeYadgiry🫂
موقع‌درس‌خوندن‌بـاید‌چی‌کنارمون‌بـاشه💗🗑 . - چند تا برگه چک نویس🌱👌🏼⿻ ؛ - دفتر خلاصه نویسی💛🫧⿻ ؛ - کتاب هـٰای‌ درسی⛈🎒⿻ ؛ - کتاب کمک درسی یا کتابکار؛🌸😻⿻ ؛ - چند تا مداد و خودکار🧡🍦⿻ ؛ @CafeYadgiry🥺🫂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمله ای که خونواده موقع بیرون رفتن همیشه میگن بتون چیه؟😂🗿 @CafeYadgiry🥺💘
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_333 لبخندی زد و سری تکون داد: _هوم؟! دلت میخواد؟ +خیلی پست و عوضی هستی
•{🖤🤍}•• ‌ با درد بلند شد .. خیره شد بهم و گفت: _خانم ! شما هیچی از زندگی من نمیدونین ! پس الکی جمله های کلیشه ای برای امید دادن به من نگید! این آدم از من متنفره ! موقعی ک حاج حسین حرف از ازدواج من با این آدم زد ، زمینو زمانو بهم دوخت تا منو به عقدش درنیارن ! من تواین عمارت هیچ نقشی جز خدمتکار ارباب ندارم ! البته .. آخی زیر لب گفت که اخمی کردم ! _البته سختی های من خیلی بیشتر از سختی های یه خدمتکاره ! لبشو به دندون گرفت و مثل مار به خودش میپیچید ! +ب..براچی ازتو متنفره؟ _چون معتقده هیچکس جای یلدا خانوم رو نمیتونه براش بگیره ! +ی...یلدا ؟ جیغ خفه ای کشید که سریع سمتش رفتم ! _خانوم ... خانوم دلم درد میکنه !! آخ خانوم ... خانوم توروخدا یکاری کنید دارم میمیرم ! جییییغ .. سمت در رفتم و دادی زدم : +ارسلان ! ارسلان درو باز کن ! ارسلان ماهک حالش بده ! ارسلان ! ترسیده بودم ! ماهک بیحال و بیحال تر میشد و مطمئن بودم داره از هوش میره ! جیغی زدم و گفتم: +تورو روح مادرت باز کن درو ! ارسلان !!! در با شدت باز شد و چهره عصبی ارسلان نمایان شد! _ببند دهنتو ! چه مرگته ! +حالش بده ! داره از هوش میره ! _به جهنم ! + مرتیکه عوضی ! این دختر چیزیش بشه خونش گردن توئه ! _الله و اکبر .. منیژه !!! منیژه کدوم گوری رفتی ! جیغ زدم : +منیژه کدوم خریه ! دختره داره میمیره آشغال ! یکاری بکن ! نگاهی به ماهک انداختم و ناامید نشستم رو تخت ! صورت رنگ پریدش نشوندهنده دردی بود ک تو وجودش شعله کشیده بود! اشکام به راه افتاده بودن و نمیدونستم باید چیکار کنم ! اونقدر تو افکار خودم غرق شده بودم که خالی بودن اتاق و نبود ماهک مثل پتکی توسرم خورد ! هقی زدم و خودمو روی تخت انداختم که دلم تکونی خورد .. نمیدونم ! شاید اثرات دوری از حامد بود! وگرنه حقیقت های پنهان شده ی توی این عمارت مهم بود؟ نه ... نبود ! من دردم حامد بود ! حامدی که نمیدونستم در چه وضعیتیه ! پشیمونه یا خوشحال ! رادین !! داداشم ! هیچکس در نبود من ، وجود نداشت تا زیر پر و بالشو بگیره ! تموم روزش ختم میشد به سایت !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداوند به واسطه آنچه در ذهن و قلب توست، با تو رفتار میکند از تو میگیرد و به تو میبخشد 🌱🤍 . @CafeYadgiry🫀
ترفند های که به کارت میاد‹.👩🏻‍🦱🌸.›↭. - اگه به شدت سرفه ت گرفته طوری که اصلا قطع نمیشه دستت رو ببر بالای سرت سرفه ت قطع میشه.🌻🌿◖𖧷." - تو کافه و رستوران بعد از چک کردن منو حتما دوستاتون رو بشورید منو یکی از کثیف ترین چیز ها در رستورانه.🦋🌸◖𖧷." - لکه های که با جوهر خودکار به وجود اومدن رو با شیر به راحتی می تونید پاک کنید.👧🏻🍓.◖𖧷." - پوست تخم مرغ رو یک روز تو آب سرد بزارین و بعد همون آب رو به گلدون هاتون بدین معجزه میکنه.🍊💭.◖𖧷." - برای اینکه بتونید جای اشیا رو روی فرشتون پاک کنید از آب جوش استفاده کنید.🚛💗.◖𖧷." @CafeYadgiry🕊
چهارنشونهِ‌‌یه‌پیشرفت‌فوق‌العاده ๑ 🏷🌱 • نسبت‌به‌سال‌گذشته‌تغییرکردی ! 🗓 • هَدف‌داری ! 🧡 • تجربه‌هایِ‌سختی‌داشتی ! 📕 • میدونی‌خداپشتته ! 🌱 @CafeYadgiry🥺