إنا لله و انا الیه راجعون
درگذشت ابوی عزیز برادرمان آقا شیخ میثم منتظری را خدمت ایشان تسلیت عرض نموده و از خداوند می خواهیم که آن عزیز سفر کرده را همنشین پیامبر و اهل بیت طاهرش قرار دهد.
#کلام
#نحو
#بدل
نقش پیش فرض های کلامی در علم نحو
کدام اصطلاح دقیق تر است؟ بدل کل از کل؟ یا بدل مطابق؟
اگر چه اصطلاح بدل کل از کل قدیمی تر و رایجتر است
ولی
اطلاق (بدل کل از کل) بر (الله) در آیه زیر و نظیر آن، صحیح نیست :
الٓرۚ كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ لِتُخۡرِجَ ٱلنَّاسَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ * ٱللَّهِ ٱلَّذِي... (سوره ابراهیم، آیات1و2)
دلیل:
کل در برابر جزء است
و کاربردش تنها برای چیزهایی صحیح است که دارای اجزاء حقیقی یا فرضی باشند.
و تعالی الله عن ذلک.
نتیجه:
اصطلاح (بدل مطابق) دقیق تر است.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
پیرو سؤآلات مکرر برخی طلاب و اساتید دربارۀ تذکیر و تأنیث #دستوری (صرفی و نحو)
مطالب ذیل خدمت تان تقدیم می گردد:
#علائم_تانيث
علامت های تانيت کلمه:
يا در خود كلمه است، که عبارتند از (تاء، الف مقصور و الف ممدود)
يا خارج از كلمه، که عبارتند از:
1 و 2-اسناد فعل و ضمير مؤنث مانند: إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها
(اسناد فعل دارای علامت تأنیث به أرض، و عود ضمیر مؤنث به #أرض)
3-صفت مؤنث مانند" فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ (تأنیث جارية به عنوان صفت #عين)
4- تصغير، مانند: نُعَيلَة: نعل كوچك (تصغير #نعل با تاء تانيث)
5- اسم اشاره مؤنث مانند: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (استفاده از هذه برای اشاره به #جهنم)
6-خبر دارای علامت تأنیث مانند: كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ (ذائقة خبر #کل_نفس می فهماند که #نفس مؤنث است)
7-حال مؤنث مانند: وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً (عاصفة حال از #ریح)
8-عددی که برای مؤنث به کار می رود مانند: فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً (اگر #عين (چشمه) مذكر بود #اثنا_عشر می گفت)
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
معانی #تاء
آیا تاء همواره علامت تأنیث است؟
آیا تأنیث و معانی دیگر با هم جمع می شوند؟
" تاء" در چند مورد است:
1- در اسماء مشتقّة براى امتياز مذكر از مؤنث (مگر در صيغه هائى كه مذكر و مؤنث آن يكسان است يا اختصاص به مؤنث دارد) مانند" ضارب و ضاربة"" حسن و حسنة".
2- در اسماء جامدة براى امتياز مذكر از مؤنث، و آنها اندك است، مانند" مرء: مرد و مرئة: زن" و" فتى: جوان مرد و فتاة: جوان زن".
3- در اسم جنس براى دلالت بر وحدت، مانند" تمر: خرما و تمرة: يك دانه خرما" و" شجر: درخت و شجرة: يك درخت. البته اين قاعدة كلّيّت ندارد و در هراسم جنسى نيست،
4- براى مبالغة در صفتى، مانند" راوية: كسى كه حديث بسيار نقل ميكند گرچه مرد باشد".
5- براى زياده در مبالغة، مانند" علّامة، فهّامة، صبّارة" تاء در اينها و مانند اينها براى زيادتى در مبالغة است، زيرا" علّام، فهّام، صبّار" بدون تاء بمعنى بسيار داننده و فهمنده و شكيبنده است.
6- عوض از فاء الفعل، مانند" عدة، هبة، ثقة" كه در اصل" وعد، وهب، وثق" بوده.
7- عوض از عين الفعل، مانند" اقامة، استقامة" كه در اصل" اقوام و استقوام" بوده.
8- عوض از لام الفعل، مانند" لغة و سنة" كه در اصل" لغوو سنو" بوده.
9- عوض از ياء تفعيل، مانند" تبصرة و تذكرة" كه در اصل" تبصير و تذكير" بوده.
10- عوض از ياء نسبت در جمع منسوب، مانند" اشاعرة" كه جمع" اشعرىّ" است، و" ديالمة" كه جمع" ديلمىّ" است، و" مغاربة" كه جمع" مغربىّ" است.
11- عوض از ياء منتهى الجموع، و اين بيشتر در جمع اسم معرّب آورده ميشود، مانند" زنادقة" جمع" زنديق: بى دين" كه در اصل" زناديق" بوده، و" اساورة" جمع" اسوار: تيرانداز ماهر و دانا" كه در اصل" اساوير" بوده، و اين دو لفظ غير عربى است كه معرّب شده، و مانند" غطارفة" جمع" غطريف: مرد بزرگ و مرد با سخاوت" كه در اصل" غطاريف" بوده، و" جحاجحة" جمع جحجاح: مرد بزرگوارى كه كوشاى در كارهاى نيك است كه در اصل" جحاجيح" است، و اين دو لفظ عربى است و مانند اينها بسيار است.
12- در آخر بعضى از مصادر ثلاثى مجرد نیز مي ايد مانند: رحمة، توبة ، و البته دارای معنى مخصوصى نيست.
13- در آخر بعضى از صيغههاى جمع مكسّر ملحق ميشود، و باز هم دارای معنى مخصوصى نيست.
14- به بعضى از مؤنثهاى حقيقى ملحق ميگردد، مانند" نعجة: ماده گوسپند" و فرقش با" مرئة" آن است كه آن مقابل" مرء" است، و" نعجة" مقابل" نعج" نيست، زيرا مذكّرش" كبش" است، پس اگر تاء نبود تأنيث دانسته ميشد، و تاء براى تأكيد تانيث است، نه براى امتياز مذكر از مؤنث.
رابطۀ #تاء و #تأنیث:
با تمام اين چهارده صورت، معامله مؤنث مي شود، مگر آنكه به معنى، مذكر حقيقى باشد،
و در بعضى موارد نیز معامله مذكر جائز است، که در نحو بیان شده است.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
هدایت شده از معاونت علمی حوزه علمیه خراسان
34.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠رونمایی از سند فدکیه، که در کنیسه یهودیان قاهره کشف شد.
این مستند بمناسبت روزشهادت حضرت صدیقه کبری سلامالله عليها تقدیم میشود.
#قرآن
#لغت
#ترجمه
آیا همۀ انسانها ناشکیبا و بخل اند یا استثنا هم دارد؟
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (سوره معارج؛ آیه19)
هلوع از ریشۀ «هَلَع» به معنای نالیدن ازروی حرص است.
طبرسی در مجمع البیان می نویسد:
«الْهَلُوعُ الشّديد الحرص الشّديد الجزع»
فیروز آبادی در قاموس اللغة گفته: الهَلوعُ: من يَجْزَعُ و يَفْزَعُ من الشَّرِّ، و يَحْرِصُ و يَشِحُّ على المالِ، أو الضَّحورُ لا يَصْبِرُ على المَصائِبِ.
هلوع كسى است كه از شرّ و ضرر مينالد (ناشکیبایی می ورزد) در حالی که بر مال حريص و بخيل (آزمند) است.
معنای آیۀ فوق: همانا انسان آفریده شده است در حالی که بسیار ناشکیبا و بخیل است. به گونه ای که: إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (20) وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً (21) یعنی:
آنگاه كه ضرر بيند می نالد و آنگاه كه مال يابد بخل می ورزد
#استثناء از آیۀ فوق:
إِلاَّ الْمُصَلِّينَ (22) الَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ (23)
وَ الَّذينَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (24)لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (25)
وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (26) وَ الَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (27)
کسانی که ویژگی های زیر را دارند، از نالیدن در ناملایمات و بخل و آزمندی در زمان دارایی و توانگری به دور اند:
1. نمازگزاران مداوِم بر نماز
2. کسانی که در اموالشان، بهره ای مشخص، برای گدایان و محرومان است.
3. قیامت باورانِ ترسان از عذاب الهی
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#قرآن
#لغت
#قلب
ابن فارس در کتاب معجم مقاییس اللغة دو معنای وضعی برای واژۀ #قلب ذکر می کند:
1. خالص ترین و برترین جزء هر چیزی را «قلب» می گویند. (قَلْبُ الإنسان و غيره، سمّى لأنّه أخلص شيء فيه و أرفعه، و خالص كلّ شيء و أشرفه قلبه.)
2. برگرداندن و وارونه کردن (قَلَبْتُ الثوبَ قلبا).
«وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ»(عنكبوت:21) يعنى: به سوى او برگردانده می شويد؛ مثل «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (بقره: 28)
چون به باب تفعیل برود، (تقليب: بر گرداندن) براى كثرت و مبالغه است. «لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ» (توبه: 48). یعنی: از پيش فتنه جوئى كرده و كارها را بر تو آشفته نمودند.
در باب انفعال نیز معنای مطاوعه دارد (انقلاب: انصراف و برگشتن)
«وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ» (مطففين: 31) یعنی: و چون نزد اهلشان بر گشتند شادمان برگشتند.
در باب تفعّل نیز معنای لازم دارد.
در معنای «الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ. وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ» (شعراء: 218 و 219) و اینکه مراد از «#تقلّب» چیست، اختلاف به حدی است که می توان درباره اش مقاله نوشت.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB