eitaa logo
دروس الشباب
400 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
: گوشه ای از اختلافات کوفی و بصری 1- فعل می دانند: ، ، در حالی که ، آن را به دو قسم و دانسته و اما فعل را نوعی می دانند. (الإنصاف في مسائل الخلاف لابن الأنباري 2: 524 - 525 وهمع الهوامع: للسيوطي 1: 7، وشرح الحدود في النحو: للفاكهي، ص 97.) 2- به حروفی که عمل جر انجام می دهند می گویند در حالی که به آنها یا می گویند. (شرح المفصل: لابن يعيش 4: 74 و 8: 7، وهمع الهوامع: للسيوطي 2: 19، وشرح الحدود في النحو: للفاكهي ص 277، والمصطلح النحوي: عوض القوزي ص 118.) 3- به عقیدۀ ، یکی از شروط کلمه ای که جمع مذکر سالم بسته می شود این است که خالی از باشد. در حالی که جمع مذکر سالم بستن چنین کلمه ای را جایز می دانند. (الإنصاف: لابن الأنباري 1: 40 - 44 وشرح الألفية:لابن الناظم ص46، والهمع 1:45.) 4- اصطلاح و ، از تعبیرات است در حالی که از اصطلاح یا استفاده می کنند. (همع الهوامع: للسيوطي 1: 56: والمصطلح النحوي: عوض القوزي ص 174.) 5- معتقدند فعل ، است در حالی که آن را و می دانند. (الإنصاف في مسائل الخلاف: لابن الأنباريّ 2: 524.) 6- یکی از اقسام توابع را می نامند در حالی که به جای این اصطلاح از اصطلاح یا یا استفاده می کنند. (الهمع 2: 125.) 7- به عقیدۀ ، معارف، است در حالی که کوفیین را می دانند. و این اختلاف و شرح آن در کتابی به خوبی الإنصاف ابن انباری نیامده است. (الإنصاف في مسائل الخلاف: لابَن الأنباريِّ 2: 707.) 8- فعل مضارع بعد از را منصوب به خود می دانند در حالی که معتقدند می توان یا را دانست زیرا حرف مشترکی است که برای عمل جر و به معنای لام نیز، به کار می رود. (شرح ألفية ابن معطٍ: لابن القوَّاس 1: 340 - 341، وهمع الهوامع: للسيوطي2: 4 - 5.) 9- اصطلاح خاستگاه دارد در حالی که از اصطلاح یا استفاده می کنند. (همع الهوامع 2: 116.) 10- اصطلاح نیز از ویژگی های مکتب است در حالی که از اصطلاح یا استفاده می کنند. (شرح المفصل: لابن يعيش 3: 74، وهمع الهوامع 2: 128.) مطالب با ذکر https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
علیه السلام نظر علیه السلام دربارۀ : نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ص504 [195] 199 وَ قَالَ ع‏ فِي صِفَةِ : : حضرت در نكوهش (انسان‏هاى شرور) فرمودند: هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ يُعْرَفُوا : فرمود: آنان چون گرد هم آيند پيروز شوند، و چون پراكنده شوند شناخته نگردند . وَ قِيلَ: بَلْ قَالَ ع‏لیه السلام: هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا : (و بنابر نقلی دیگر، حضرت فرمودند:) آنان چون گرد هم آيند زيان رسانند، و چون پراكنده شوند سود دهند. فَقِيلَ: قَدْ عَرَفْنَا [عَلِمْنَا] مَضَرَّةَ اجْتِمَاعِهِمْ فَمَا مَنْفَعَةُ افْتِرَاقِهِمْ : پس گفتند: زيان اجتماعشان را دانستيم ولی سود پراكندگی شان چيست؟ فَقَالَ‏ [ع‏لیه السلام]: يَرْجِعُ أَصْحَابُ [أَهْلُ‏] الْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ [مِهَنِهِمْ‏] فَيَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ كَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ وَ النَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ وَ الْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ‏ : فرمود صاحبان كسب و كار، و پيشه وران به كارهاى خود باز مى‏گردند، و مردم از تلاش آنان سود برند، مانند بازگشتن بنّا به ساختمان سازی، و بافنده به كارگاه بافندگى، و نانوا به نانوايى. مطالب، با ذکر ، مانعی ندارد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
و برای و : کتاب نوشته (متوفای سال360 هجری قمری) صفحه: 273 / حدیث50 از احادیث باب : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَخِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ «2» عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ يَحْيَى بْنِ سَامٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. : ابو خالد كابلى از امام باقر عليه السّلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: گوئى مى‏بينم كه قومى در مشرق خروج كرده‏ اند و خواستار حقّ‏ اند ولى به ايشان داده نمى ‏شود، باز خواستار آن مى ‏شوند و به آنان داده نمى ‏شود، پس چون چنين مى ‏بينند شمشيرهاى خود را بر گردن ها مى گذارند (با دشمن می جنگند) پس در این زمان آنچه مى‏ طلبند به ايشان بدهند ولى ايشان از پذيرفتن آن خوددارى مى‏ كنند تا اينكه قيام نمايند و آن را به كسى باز ندهند مگر به صاحب شما (یعنی: )، كشتگانشان ، بدانيد اگر من خود آن را در مى ‏يافتم حتما خود را براى صاحب اين امر نگاه مى ‏داشتم. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في‏ نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ (سوره أعراف: 205) ترجمه آیت الله مشکینی: و پروردگارت را در دل خويش به حال زارى و ترس و به گفتارى آرام نه بلند، در صبحگاهان و شامگاهان ياد كن و از غافلان مباش. آصال جمع ، به ضم همزه و صاد می باشد. و نیز جمع ، به فتح همزه و کسر صاد است. بنابراین آصال است. و جالب اینکه آن است که جمع آصال است. منبع: التصریح علی التوضیح با اینکه به معنای: از عصر که متصل به غروب است می باشد. (اقرب الموارد) ولی بیشتر مترجمین آصال را شامگاهان ترجمه نموده اند! «وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا» احزاب: 42 یعنی: او را بامداد و آخر روز تسبيح گوئيد. واژۀ «أَصِيل» چهار بار و «آصَال» سه بار در قرآن آمده است. @DUROUS_ALSHABAB
: «إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ » بررسی تطبیقی ترجمه های مشهور از عبارت «إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ » در آیه 58 سوره نساء: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَميعاً بَصيراً . ای: «همانا خدا شما را پند نيكو مى‏دهد» نقد ترجمۀ فوق: 1. ضمیر «به» ترجمه نشده، 2. معلوم نیست «ما» به چه معناست. 3. «نعم» حالت وصفی دارد نه معنای انشای مدح : «. خدا شما را چه نيكو پند مى‏دهد.» 1.ضمیر «به» ترجمه نشده است. 2- «ما» ترجمه نشده است. : «خداوند، اندرزهاى خوبى به شما مى‏دهد! » همان اشکالات ترجمۀ الهی قمشه ای : « حقّا كه خداوند شما را به نيكو اندرزى موعظه مى‏كند» اگر چه «به» ترجمه شده ولی ترجمۀ «ما» از قلم افتاده است. شاید به خاطر اینکه مرجع «به» همان «ما» است و خواسته سلیس ترجمه کند. و : «در حقيقت، نيكو چيزى است كه خدا شما را به آن پند مى‏ دهد.» «إنّ» را به معنای «فی الحقیقة» ترجمه نموده است. : هیچ کدام به بودن آیه توجه نکرده اند. توضیح: آیه می توانست چنین باشد: «نعما یعظکم الله به» ولی «الله» مقدم شد و فاعل «یعظکم» ضمیر مستتری است که به الله بر می گردد. این جابجایی سبب پیدایش یک جملۀ کبری شد که اصطلاحا مصداق «» است. حال غرض تقدیم الله بر «نعما یعظکم به» و سپس تأکید آن با إنّ چیست؟ اگر چه مترجمین سعی کرده اند که إنّ را ترجمه کنند ولی هیچ کدام سعی در ترجمۀ الله نداشته اند. البته حق دارند چون قرآن کاری بس دشوار است. @DUROUS_ALSHABAB
در ( اسم فاعل و اسم مفعول در ) الف. سوره آیه 125: «يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ» به ترجمۀ واژۀ (به کسر واو؛ اسم فاعل) دقت کنید: و و : پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته يارى خواهد كرد. (ترجمۀ ؛ اسم مفعول = نشاندار) : پروردگارتان شما را به پنجهزار نفر از فرشتگان يارى‏ ( همانند ترجمۀ قبل) : خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، كه ‏_هايى_با_خود_دارند، مدد خواهد داد! (معهم سُوَّمٌ = خروج از مفرد و ترجمۀ یک جمله که این واژه هیچ دلالتی بر آن ندارد.) : خدا با پنج هزار از فرشتگان شما را يارى كند. (خروج از معنای اسم فاعل و استعمال در صفت مشبهه) : خدا پنج‏هزار فرشته را با پرچمى كه نشان مخصوص سپاه اسلام است به مدد شما مى‏ فرستد. ( در بخمسة آلاف را ترجمه نکرده یا بر سر مسومین در آورده است ؛ را به صورت اسمی و به معنای نشان دانسته است.) : پروردگارتان شما را با پنج هزار (نفر) از فرشتگان، ‏گذار، مدد خواهد كرد (ترجمه صحیح: مسوِّم: نشانه گذار) کاربرد ( ) در : «مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ» آل عمران: 14. به معنای: اسبان داغ نهاده و نشاندار. : اشکال فوق بر مبنای قرائت و و است که را به صيغه فاعل خوانده اند و مترجمان فوق بر طبق همین قرائت ترجمه نموده اند و ذیل همین قرائت، ترجمۀ خویش را چاپ نموده اند، در حالی که سایر قاریان سبعه، این واژه را به صيغه مفعول خوانده‏ اند. @DUROUS_ALSHABAB
علیهما السلام () گناه چیست؟ آیا امام حسین علیه السلام از صحابه نبود؟ آنچه در این پیام می خوانید فتوای برخی از بزرگان عامه دربارۀ است. هدف از نقل این پیام دو چیز است: 1- برخی فتاوای اهل سنت مصداق مثل معروف است. مثل فتاوای ایشان در گناه سب صحابه و حرمت لعن قاتلان فرزندان رسول خدا حتی کسانی مثل امام حسن و امام حسین که از شحص پیامبر حدیث شنیده و از صحابی به شمار می روند. 2- شاهدی بر تاثیر برخی مجالس بر امنیت شیعیان در مناطق ترکیبی که با اهل سنت همجوارند. : از دکتر راغب السرجانی: أما علماء السنة فيقول أحمد بن حنبل رحمه الله: إذا رأيت أحدا يذكر أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم بسوء، فاتهمه على الإسلام. : به فتوای : کسی که از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله به بدی یاد می کند؛ در اسلامش شک کن. وقال إسحاق بن راهويه: من شتم أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم يعاقب ويحبس. : به فتوای (یکی از راویان صحیح بخاری): کسی که به اصحاب پیامبر دشنام دهد، عقاب شده و زندانی می شود. ويقول الإمام مالك: من شتم النبي صلى الله عليه وسلم قتل بكفره، ومن سب أصحابه أُدّب. : به فتوای : کسی که به پیامبر دشنام دهد به خاطر کفرش کشته می شود و کسی که اصحاب آن حضرت را دشنام دهد ، تأدیب می شود. وقال القاضي أبو يعلى: الذي عليه الفقهاء في سب الصحابة؛ إن كان مستحلا لذلك كفر، وإن لم يكن مستحلا لذلك فسق. : نظر فقها در بارۀ دشنام دادن به اصحاب پیامبر چنین است: الف- اگر دشنام دادن به آنان را جایز و روا بداند، کافر است. ب- اگر معتقد به مشروع بودن دشنام نباشد، فاسق است. ويقول ابن تيمية: من زعم أن الصحابة ارتدوا بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم إلا نفرا قليلا لا يبلغون بضعة عشر نفسا، أو أنهم فسقوا عامة الصحابة، فلا ريب في كفره. فتوای (مبدع وهابیت): هر کس معتقد است که اصحاب پیامبر جز عدۀ قلیلی که به 19نفر نمی رسند، همگی مرتد شده اند، و نیز هر کس که اصحاب آن حضرت را فاسق بداند؛ هیچ شکی در کفر او نیست. ويقول أبو زرعة الرازي: إذا رأيت الرجل ينتقص أحدا من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم فاعلم أنه زنديق. فتوای : هرگاه دیدی شخصی به یکی از اصحاب پیامبر گیرد (و از درجات آنان می کاهد) پس بدان که او زندیق است. : خارج از دین یا دگراندیش @DUROUS_ALSHABAB
( ) ( ) اختلاف در کسانی که روایات را به راحتی و با فراوان و بر اساس می دهند، توصیه می کنم با صبر و حوصله این پیام را بخوانند. برقی در کتاب المحاسن روایتی دارد که در ترجمۀ آن حداقل 5 نظریه وجود دارد و بازگشت همگی آنها به ادعای در کتابت حدیث است. (از راه برون رفت از این اختلاف بگذریم که نه بنده در سطح آن هستم و نه مخاطبین حوصلۀ آن را دارند) متن حدیث: المحاسن ؛ ج‏2 ؛ ص612 33 عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ : مَنْ‏ قَبْراً أَوْ مَثَّلَ‏ مِثَالًا فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ‏. اجمالی روایت: «حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه فرمودند: هر كس قبری را تجديد كند يا مثالى بكشد پس از آیین اسلام خارج شده است. یاد آوری کنید دربارۀ هم توضیحی گفته شود. بر مبنای متأخرین که وثوق صدوری را کنار گذاشته اند، این حدیث ضعیف است. ولی این حدیث نزد قدمای امامیه صحیح و معتبر بوده زیرا آنان یکی از راه های علم به صدور روایت از معصوم را وثوق به کتاب می دانستند، و كتاب اصبغ بن نباته که منبع این حدیث است، كتابى بود كه شيعه تصنيف كرده است. و از جمله اصول است. : مشایخ و بزرگان حدیث در لفظ و معنای این حدیث اختلاف دارند، آنچه می خوانید مختصری از نظریات آنان پیرامون این حدیث است: 1- (محمد بن حسن صفار) معتقد بود لفظ ین روایت با ( ) است. كه شاگرد صفار و استاد شیخ صدوق است به نقل از استادش روایت را چنین معنی می کند: «جايز نيست تجديد و تازه كردن قبر و نه گل ماليدن بر آن بعد از آن كه مدتها گذشته باشد و در اول آن را گل ماليده باشند چون در عرف مى ‏گويند كه تازه كرده است قبر را و ليكن اگر شخصى بميرد و قبر او را گل بمالند جايز است كه قبرهاى ديگر را مرمت كنند بى‏ آن كه تجديد كنند و از نو بسازند و حكمتش آنست كه اندراس قبور سبب رقت زايران است و آن سبب مرحمت صاحبان قبور.» 2- همین از استاد ديگرش اللَّه اشعری قمی نقل كرده است كه او روایت را به ( ) مى ‏خواند. بدان خاطر که در او از نقطه نداشته است؛ يا اگر نقطه می داشت، از استادان شنيده و نقطه كتاب را تجويز مى ‏كرد و سهو نسخه نویسان را تذکر می داد. بنابر اين بمعنى است يعنى (خر پشته ساختن و گنبدی کردن روی قبر) در مقابل مسطح بودن و صاف بودن روی قبر. 3- از نیز نقل كرده است كه او مى‏ خوانده است. و شیخ صدوق در ادامۀ این نقل می گوید: او برای ما توضیح نداد که مراد از چيست؟ سپس شیخ صدوق در ادامه می گوید ممکن است مراد از این باشد که قبری را که در او میتی دفن کرده اند، برای دفن میت دیگری به کار برند، زیرا واژۀ به معنای است. (محمد تقی پدر علامه مجلسی صاحب بحار الأنوار) در نقد این احتمال شیخ صدوق می گوید: قانون قدما نبوده است كه بدون اینکه از كسى مرادش را بشنوند، بگويند كه مراد او اينست. (به حدث خود به او چیزی را نسبت دهند). 4- خود می گويد: آنچه اعتقاد من است این است كه ( ) به جيم درست است. پس معناى روایت اينست: هر كس قبرى را نبش كند، زيرا كسى كه قبرى را نبش كند آن را تجديد قبر كرده است زیرا ما را به تجديد و بازسازى آن نيازمند ساخته است، پس ابن وليد ( ) و معنایی نزدیک (کندن_قبر_و_تجدید_بنای_آن) را اختيار كرده است. 5- در نهایت می گوید: تجديد به آن معنى كه محمّد بن حسن صفّار بدان قائل است و تحديد با حاء بى ‏نقطه كه اعتقاد سعد بن عبد اللَّه است و آن كلمه «جدث» كه برقى گفته همگى داخل در معنى حديث است و هيچ كدام بيرون از معنى آن نيست و هر كس با امام عليه السّلام مخالفت كند در بازسازى و تازه كردن قبر و خر پشته ساختن بر آن و نبش كردن قبر و از روى عناد يكى از اينها را حلال شمارد از اسلام بيرون رفته است. : (فقیه من لا یحضره الفقیه) / شیخ صدوق / مجلسی اول @DUROUS_ALSHABAB
(در عرف زمان ما به عاریه، می گویند.) تفتازانی در پاسخ کسی که از اودرخواست کتاب امانی کرده بود، گفته: ألا يا مُستَعِيرَالكُتُبِ دَعنِي .. فَإنَّ إعارَةَ المَعشُوقِ عارٌ وَ مَعشُوقِي مِنَ الدُّنيَا كِتابِي .. فَهَل أَبصَرتَ مَعشُوقاً يُعَارُ ای کسی که کتاب عاریه می گیری! مرا رها کن (از من کتاب مخواه) همانا عاریه دادن معشوق، ننگ است. و از مال دنیا، یگانه معشوق من کتاب است. آیا دیده ای معشوقی عاریه داده شود؟! @DUROUS_ALSHABAB
در کتاب های درسی قسمت چهارم نمونه هایی از سانسور نمونه نخست: التأسیس_أولی_من_التأکید قاعده ای که بعد از اتمام کتب بلاغی هم آن را نمی فهمند. مثلا به اختلاف در آیه مراجعه کنید تا بفهمید چه می گویم. نمونه دوم: می دانیم در باب تنازع هم می تواند عامل اول در اسم ظاهر عمل کند و هم عامل دوم یا بعد از آن، در نحو هم فقط می گویند در اینکه کدام یک عمل کند بهتر است بین بصریین و کوفیین اختلاف است. : اغراض بلاغی چیست؟ چرا عرب از این اسلوب استفاده می کند و در کجا عامل اول و در کجا عامل دوم را عمل داده است؟ نمونه سوم: اغراض بلاغی چیست؟ مواضع بلاغی رفع مشغول عنه و مواضع بلاغی نصب آن کدام است؟ نمونه چهارم در استعمال یا یا به معنای دیگر چیست؟ از حقیقت به مجاز چیست؟ @DUROUS_ALSHABAB
(اشکال اربعه): : الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 11 6- أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الرَّازِيِّ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ كَانَ عَاقِلًا كَانَ لَهُ دِينٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ دِينٌ دَخَلَ الْجَنَّةَ. : امام صادق (ع) فرمود: هر كه عاقل است دين دارد و هر كه دين دارد بهشت مى‏رود. : مرحوم ملاصدرا در شرح کتاب کافی (شرح أصول الكافي (صدرا) ؛ ج‏1 ؛ ص236) در تحلیل روایتی که می خوانید، می گوید: سخن حضرت یک و از بالاترین انواع است. زیرا مراد این است: كل من كان عاقلا كان له دين، و كل من كان له دين دخل الجنة، ينتج: كل من كان عاقلا دخل الجنة. ایشان در ادامه، صغری و کبری را نیز توضیح داده است، جویندگان، به آدرس فوق مراجعه فرمایند. @DUROUS_ALSHABAB
: كافي (ط - دار الحديث) ؛ ج‏1 ؛ ص29 10. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ‏، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ‏، قَالَ‏: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ رَجُلًا مُبْتَلىً بِالْوُضُوءِ وَ الصَّلَاةِ ، وَ قُلْتُ: هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ‏، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «وَ أَيُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ‏؟!» فَقُلْتُ لَهُ: وَ كَيْفَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ‏؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «سَلْهُ: هذَا الَّذِي يَأْتِيهِ‏ مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ هُوَ؟ فَإِنَّهُ يَقُولُ لَكَ: مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ‏» . : عبد اللَّه به سنان گويد: به امام ششم مردى را ياد آور شدم كه نسبت به وضوء و نماز خود گرفتار وسواس بود و گفتم: او مرد عاقلى است، امام فرمود: كدام عقل را دارد كه فرمانبر شيطان است، به آن حضرت گفتم: چطور فرمانبر شيطان است؟ فرمود: از او بپرس، اين وسوسه‏اى كه به او دست مى‏دهد از چيست؟ مسلماً به تو مى‏گويد كه از عمل شيطان است. @DUROUS_ALSHABAB
آیه 138 سورۀ (1) سورۀ بقره آیۀ 138: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُون‏» : «اين است نگارگرى الهى؛ و كيست خوش ‏نگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانيم.» : اضافه کرده عبارت (این است) در ابتدای آیه بدین معناست که ایشان «صبغة الله» را خبر برای مبتدای مقدر پنداشته اند. در حالی که اللهِ منصوب است نه مرفوع. : « (آرى ايمان دلهاى ما) رنگ ‏آميزى خدايى است و كيست كه رنگ‏ آميزيش بهتر از خدا باشد؟ و ما پرستندگان اوييم.» : ذکر واژۀ (آری) هیچ دلیلی ندارد. تقدیر (ایمان دلهای ما) نیز بی دلیل است. ضمن اینکه قرینه ای بر حذف آن نداریم. ظاهر عبارت ایشان -(ایمان دلهای ما رنگ آمیزی خدایی است)- نیز این است که صبغة الله خبر برای مبتدای مقدر است. در حالی که صبغة منصوب است. : «رنگ خدايى (بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام؛) و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مى‏كنيم.» : ترجمه (رنگ خدایی بپذیرید) مقبول است. زیرا گاهی مفعول مطلق نائب فعل امر است (قبلا دربارۀ امر نوشته ام.) (من أحسن) برای سؤال از شخص است نه سؤال از رنگ، بنابر این ترجمۀ ( چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟!) صحیح نمی باشد. عابدون اسم فاعل است ولی به صورت فعل مضارع ترجمه شده است. ترجمه های زیر نزدیکتر به صحت است: : « [به يهود و نصارى بگوييد:] رنگ خدا را [كه اسلام است، انتخاب كنيد] و چه كسى رنگش نيكوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش كنندگان اوييم.» : «رنگ خدايى (بپذيريد.) و خوش رنگ‏تر از خدا كيست؟ و ما تنها پرستش‏كنندگان اوييم.» البته اضافه کردن عبارت (به يهود و نصارى بگوييد) در ترجمۀ آقای انصاریان بی دلیل است. هر دو ترجمه صبغة الله را به معنای امر گرفته اند که صحیح است. توضیح واژۀ ..... @DUROUS_ALSHABAB
آیا همۀ انسانها ناشکیبا و بخل اند یا استثنا هم دارد؟ إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (سوره معارج؛ آیه19) هلوع از ریشۀ «هَلَع» به معنای نالیدن ازروی حرص است. طبرسی در مجمع البیان می نویسد: «الْهَلُوعُ‏ الشّديد الحرص الشّديد الجزع» فیروز آبادی در قاموس اللغة گفته: الهَلوعُ: من يَجْزَعُ و يَفْزَعُ من الشَّرِّ، و يَحْرِصُ و يَشِحُّ على المالِ، أو الضَّحورُ لا يَصْبِرُ على المَصائِبِ. هلوع كسى است كه از شرّ و ضرر مينالد (ناشکیبایی می ورزد) در حالی که بر مال حريص و بخيل (آزمند) است. معنای آیۀ فوق: همانا انسان آفریده شده است در حالی که بسیار ناشکیبا و بخیل است. به گونه ای که: إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (20) وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً (21) یعنی: آنگاه كه ضرر بيند می نالد و آنگاه كه مال يابد بخل می ورزد از آیۀ فوق: إِلاَّ الْمُصَلِّينَ (22) الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ (23) وَ الَّذينَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (24)لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (25) وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (26) وَ الَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (27) کسانی که ویژگی های زیر را دارند، از نالیدن در ناملایمات و بخل و آزمندی در زمان دارایی و توانگری به دور اند: 1. نمازگزاران مداوِم بر نماز 2. کسانی که در اموالشان، بهره ای مشخص، برای گدایان و محرومان است. 3. قیامت باورانِ ترسان از عذاب الهی https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
آیه 58 سورۀ (حذف مبتدا) «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ» (سوره بقره؛ آیه 58) : « و سجده‏كنان از در [بزرگ‏] درآييد، و بگوييد: [خداوندا،] گناهان ما را بريز. » نقد: حطة را چنین ترجمه کرده است: (گناهان ما را بریز) در حالی که حطةٌ فعل امر نیست، مصدر منصوب نائب فعل امر هم نیست بلکه مرفوع است. : «و داخل شويد از در سجده‏كنان و بگوئيد فرو نه از ما بار گناهان ما را » نقد: همان نقد سابق : « و از اين در (در شهر يا در مسجد الاقصى) خاضعانه و سجده‏ كنان داخل شويد، و بگوييد (خدايا خواست ما) ريزش گناهان است؛» نقد: در واژۀ را به معنای عهد ذهنی یا حضوری گرفته است که ظاهرا صحیح است، واةۀ معنای نیست بلکه مدلول التزامی آن است پس همان کنان درست است. و الباقی ترجمه صحیح است. در این ترجمه خبر مبتدای محذوف (مَسألتُنا) یا (حاجتُنا) است که چون لفظ خاصی مهم نیست، و از قرینه معلوم است آن را حذف کرده است. حطط: به معنى فرود آمدن و فرود آوردن است. راغب اصفهانی می گوید: حطّ پائين آوردن چيزى است از بلندى و پایین آمدن نيز گفته ‏اند: «حَطَّ الرَّجُلُ: نَزَلَ» اين كلمه دو بار در قرآن آمده است: سوره بقره آیه 58 که گفتیم. سوره اعراف آیه 161: وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
در محمد بن علی کَراجُکِی (متوفای 499 هجری) در کتاب «مَعْدِنِ الْجَوَاهِرِ وَ رِيَاضَةِ الْخَوَاطِر» روایتی از پیامبر نقل می کند و شیخ حر عاملی نیز آن روایت را در «وسائل الشیعة» از او نقل می کند: قَالَ النَّبِيُّ ص خَمْسَةٌ لا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ وَ هُمُ النَّائِمُونَ عَنِ الْعَتَمَاتِ وَ الْغَافِلُونَ عَنِ الْغَدَوَاتِ وَ اللَّاعِبُونَ بِالشَّامَاتِ وَ الشَّارِبُونَ وَ الْمُتَفَكِّهُونَ بِشَتْمِ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ. یعنی: در روز قیامت، خدای تعالی به پنج کس نگاه نمی کند (و رحمتش را بر آنها نمی گستراند) و آنها را از آلودگی (گناهان) پاک نکرده (و نجات نمی دهد) در حالی که برایشان عذابی دردناک مهیاست: 1. کسانی که بدون ادای نماز عشاء می خوابند. 2. کسانی که از نماز صبح غافل اند (و آن را ترک می کنند) 3. کسانی که با بازی می کنند. ( فارشی و شرح آن را در پیام بعدی خواهم گفت.) 4. کسانی که می نوشند. 5. کسانی که سخن به بدگویی پدران و مادران می گشایند (و آنها را دشنام می دهند). نتیجة: در زبان عربی به معنای (شراب) است. قها یقهو قهوا و نیز قهی یقهی به معنای بی اشتها شدن است. از آنجا که شراب نوشنده اش را به پرنوشی و در نهایت پر شدن معده از شراب می کشاند، به آن قهوة می گویند، چون وقتی شکمش پر شد میل به خوردن غذا و هر چیز دیگری نخواهد داشت. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
آیا قرآن و احکام آن جاودانه و همیشگی است؟ پاسخ می دهد: إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ (41) لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ (فصلت/42) آیۀ فوق می گوید: هیچ چیزی از قبل یا بعد نزول قرآن نمی تواند باعث شکست و باطل شدن قرآن شود. (المیزان و مجمع البیان و التبیان شیخ طوسی) اینک چهار از آیات فوق که با اندکی توضیح همراه است: : كسانى كه به اين قرآن هنگامى كه به سويشان آمد كافر شدند [به عذابى سخت دچار مى ‏شوند] بى‏ ترديد قرآن كتابى است شكست ‏ناپذير، (41) كه هيچ باطلى از پيش رو و پشت سرش به سويش نمى ‏آيد، نازل شده از سوى حكيم و ستوده است. (42) : در حقيقت كسانى كه به آگاه كننده [قرآن‏] هنگامى كه به سراغشان آمد كفر ورزيدند (بر ما مخفى نمى‏مانند) در حالى كه قطعاً آن (قرآن) كتابى شكست‏ناپذير است. (41) كه باطل از پيش روى آن و پشت سرش به سراغ آن نمى‏آيد (زيرا اين) فرو فرستاده‏اى از جانب (خداى) فرزانه ستوده است. (42) : 41- حقّا آنانكه بذكر يعنى قرآن (منزل بر محمّد صلّى اللّه عليه و آله) كفر آوردند و منكر آن شدند و اين كفر و انكار در حينى بود كه قرآن بر آنها آمد و نازل گشت (و در اولين وهله كه آنرا شنيدند بدون اينكه در آن فكر و تأمّلى كنند) (ما هم آنها را بجزاى كردارشان خواهيم رسانيد) و بدانيد كه آن ذكر همانا كتاب بى‏نظير و بى‏بديلى است (و در نزد خدا بسى صاحب عزّت و كرامت است). 42- باطلى از پيش و پس بقرآن راه ندارد تنزيلى است از جانب خداوندى كه عالم بوجوه حكمت و مستحق حمد است (بسبب انعاميكه بوسيله فرستادن قرآن بر خلايق فرموده است كه اعظم نعماى اوست و بآنجهت مستحق حمد و شكر ميباشد) : 41- البتّه كسانى كه بقرآن كافر شده و نگرويدند چون بايشان آمد، بزودى عذاب و كيفر خواهند شد (ناگفته نماند: خبر انّ الّذين كفروا «آنان كه بقرآن كافر شدند» كه آن سيعذبون «بزودى عذاب ميشوند» است، حذف شده، چون كلام بر آن دلالت دارد) و (چگونه بقرآن كافر ميشوند و نميگروند در حالى كه) محقّقا هر آينه آن كتابى است بى‏مانند 42- باطل و نادرستى از پيش وى و از پشت آن درنيايد (در اخبار و آگهيهاى گذشته و آينده آن باطل و نادرستى و كذب و دروغ راه ندارد، بلكه همه آنها واقع شده و آشكار خواهد شد، زيرا) آن قرآن كتاب فرود آمده‏ايست از (جانب خداى) داناى ستوده شده (در كارها و نعمتهايش) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB