.
👤 دزد پشیمان
من عادت داشتم هر شب آية الكرسى را مىخواندم و بر در دكان و مغازهام مى دميدم و با خيال راحت به منزلم مىرفتم.
يك شب يادم رفت آية الكرسى را به مغازه بخوانم، و به خانه رفتم.
وقت خواب يادم آمد، از همان جا خواندم و به طرف مغازهام دميدم.
فردا صبح كه به مغازه آمدم و در باز كردم، ديدم دزدى در مغازه آمده و هر چه در آنجا بوده جمع كرده،
بعد متوجّه مردى شدم كه در آنجا نشسته.
گفتم: تو كه هستى و در اينجا چه كار دارى؟
گفت: داد نزن من چيزى از تو نبردهام، نگاه كن تمام متاع تو موجود است،
من اينها را بستم و همينكه خواستم بردارم و ببرم در مغازه را پيدا نمىكردم،
تا اثاثها را زمين مىگذاشتم در را نشان مىكردم باز تا مىخواستم ببرم ديوار مىشد،
خلاصه شب را تا صبح به اين بلا بسر بردم تا اينكه تو در را باز كردى،
حالا اگر مى توانى مرا عفو كن، زيرا من توبه كردم و چيزى هم از تو نبردهام.
من هم خدا را شكر كرده و دزد را رها کردم.
📔 شفا و درمان با قرآن، ص۵٠
#آیة_الکرسی #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia