💠 خاطره ای از شهید محمد بروجردی
🔹... فاطمه شنیده بود همسرش در قلب مردم رخنه کرده. همه دلتنگی ها در برابرش رنگ باخته بودند و از بگو و بخند همسر خود با کُردهایی که دورش حلقه زده بودند، لذت می برد. گاه تصور می کرد محمد بیشتر به این کُردها تعلق دارد تا او و دو فرزندش. حس غریبی سراغش آمده بود اما با شنیدن قهقهه او و کُردها آن فکر و خیال ها را از ذهن زدود.
🔸 #بروجردی خودش را از حلقه عشایر رها کرد و در حالی که دست تکان می داد، سمت استیشن دوید و سوار شد. دست تکان می داد و جواب می گرفت. فاطمه و حسین را در ساختمانی مستقر کرد و خودش وارد جلسه ای شد که روی #توابین (افراد پشیمان ضدانقلاب) تصمیم می گرفتند. بروجردی از در خوشبینی وارد شد و باز هم اصرار داشت در جدا کردن صف مردم از ضدانقلاب دایره مردم را وسیع تر کنند. دوست داشت به همان نسبت هم دایره سران ضدانقلاب محدودتر شود و به افرادی برسند که شرارت از تمام وجودشان می بارد و قابل اصلاح نیستند. وارد سالنی شد که اعدامیها با لباس همرنگ منتظرش بودند. از میان آنها اندک توابینی بودند که او را نمی شناختند.
این بار واقعه سنندج را از زاویه دیگری مرور کرد و بعد هم پیروزی های رزمندگان در #خوزستان را گزارش داد. داشت قدرت واقعی نظام را با منطق خودشان بیان می کرد. هیچ وقت حرفی نمیزد که غرورشان را خرد کرده باشد یا به آنها توهین کند.
🔹 سخنرانی اش که تمام شد، نشست کف سالن و توابین دورش حلقه زدند. سؤال می کردند؛ گاه به تندی و گاه نرم و آرام. ساعت که از نیمه شب گذشت، هنوز ده دوازده نفر دورش نشسته بودند و بحث می کردند. بروجردی خسته نشده بود، اما صلاح ندید بیش از این با آنها بحث کند سعی می کرد آنها را متقاعد سازد بیشتر فکر کنند و در پی چاره باشند. پتویی لوله کرد و زیر سر گذاشت و گفت: "بهتر است بخوابیم. نماز صبح بیدارم کنید."
توابین زل زده بودند به او که راحت و آسوده در میان آن همه زندانی به خواب عمیقی فرو رفته بود. نگاه توایبن به این اعتماد او تا حدی جدی شد که بعضی از آنها تا پاسی از شب نخوابیدند و به فکر فرو رفتند. گاهی بالای سر او می آمدند و آن چهره را با موی حنایی رنگش با حسرت مینگریستند.
—(📚 محمد؛ مسیح کردستان زندگی نامه سردار بزرگ سپاه اسلام شهید #محمد_بروجردی )
🆔 @Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
یاد💠 #عملیات_والفجر_4 ⏳ پاییز سال 1364 🔺 پس از آزادسازی خرمشهر، استراتژی تعقیب متجاوز در دستور کار
🌴 پاییز سال 1362 - انجام عملیات والفجر4 در منطقه مریوان کردستان که تا 30آبان ماه ادامه داشت
💠 بخشی از سخنرانی شهيد حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ بعد از عملیات والفجر چهار:
▫️« ما در اين عمليات، خيلی از عزيزان را از دست داديم
خيلي از بچه هاي مؤمن، شريف و دريادلِ ما در اين عمليات بزرگ
در گمنامی به شهادت رسيدند
آنان خيلی عظمت داشتند، فقط خدا است كه عظمت آنان را می داند
ما قادر به دركِ اين عظمت نيستيم، زيرا از حقايق عالم غيب بی خبريم
شهدای گرانقدری مانند :
🚩 برادر اكبر حاجی پور فرمانده تيپ يكم عمار
🚩 برادر مهدی خندان معاون تيپ عمار
🚩 برادر علي اصغر رنجبران معاون تيپ سوم ابوذر
🚩 حاج عباس ورامينی مسئول ستاد لشکر
🚩 برادرمان غلامرضا نظام آبادی معاون گردان حمزه
🚩 برادر ابراهيم علی معصومی فرمانده گردان كميل
🚩 برادر ميرحميد موسوی معاون گردان مسلم ابن عقيل
🚩و تمامي شهدای بسيج كه همه آنها سردار بودند و دلاورانه به فيض شهادت نائل آمدند
ما چاره اي نداريم جز اينكه مَرد باشيم و راه اين شهدا را ادامه بدهيم
شما برادران بسيجي در طول اين شش ماه در جبهه وقايع و حوادث بسياري را از نزديك ديديد و درس های بزرگی آموختيد
شما خود شاهد بوديد كه سردار شجاعتان "اكبر حاجي پور" چگونه شهيد شد
شما ديديد كه شير كوهستان "مهدي خندان" چگونه بر روی قله ۱۹۰۴ به شهادت رسيد
امروز شما با كوله باري از خاطرات و درس هاي عبرت به شهرها و خانه هايتان باز مي گرديد
اين مسئوليت بزرگ، بر دوش شماست تا آنچه را كه در اين شش ماه شاهد بوديد برای مردمی كه در پشت جبهه تشنه دانستن اين حقايق هستند، بازگو كنيد و در تاريخ، براي نسل هاي آينده، به يادگار بگذاريد
ان شاالله بتوانيد راه شهدا و راه عزيزانی مثل حاجی پور و خندان و ورامينی و معصومي و همه شهيدان عزيز اين عمليات را، محكم و پر قدرت ادامه بدهيد
... و بدانيد اي عزيزان ما در پيمودن اين راه بايد ثابت قدم باشيم »
۱۳۶۲/۹/۱۳
—(كتاب "به روايت همت" ص۹۵۳و۹۵۲)
🆔 @Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم |شهید همت: ما فقط در راه خدا باید بجنگیم
💠فرمانده دلاور لشکر27در زمستان62(عملیات خیبر) درچهارراه شهادت ودرضلع جنوب شرقی جزیره مجنون،هدف گلوله تانک تی۷۲ قرارگرفت و به شهادت رسید🌷
@Defa_Moqaddas
🌷به یاد شهدای والفجر چهار
آبان ۶۲ - عملیات والفجر ۴
🔸#حاج_همت کمتر از پنج ماه تا زمان شهادتش در عملیات تاریخی و سخت والفجر ۴ جمعی از بهترین یارانش را از دست داد.
در این عملیات با حماسه آفرینی رزمندگان سپاه اسلام ارتفاعات #کانی_مانگا آزاد شد
🔹 نبرد در ارتفاعات و قله ها به قدری سخت و دشوار بود که توصیفش خیلی مشکل است دیگر خودتان فکرش را بکنید نیروهای ما از پایین ارتفاع بر دشمنی که بر ارتفاعات مسلط بود و دید زیادی از بالا بر منطقه داشت حمله کردند و شکستش دادند.
@Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم| تصاویری از شهید حاج ابراهیم همت در سنگر فرماندهی
💠 در حال هدایت عملیات از طریق بیسیم مخابرات
🆔 @Defa_Moqaddas
💠 اهمیت بیسیم و مخابرات در جنگ
🔸 در عملیاتهای نظامی و به طور کلی در جنگ، ارتباطات به مثابه سلسله اعصاب بوده که فرمان را از مغز گرفته و به یکایک اعضای بدن میرساند.
🔹 به عنوان مثال، گُردانی که شبانه، به منظور فتح سنگرهای دشمن، کیلومترها راه را میپیماید، ضرورت دارد که به طور دائم با قرارگاه در تماس بوده و با راهنماییهای فرمانده هان خود عمل کند، در غیر این صورت، امکان گم شدن، کمین خوردن یا به تله افتادن ... وجود دارد؛
🔹 لذا ارتباط بیسیم برای انتقال دستور فرمانده و نیز گزارش به مافوق و همچنین ارتباط با یگان های مجاور عمل کننده، امری کاملاً حیاتی در عملیات ها به شمار میآید.
🆔 @Defa_Moqaddas
✅ فقر ارتباطی در زمان جنگ
🔷 امروزه شاهد تحول بزرگی در عرصه فن آوری ارتباطات هستیم و این امکان فراهم آمده که همگان به آسانی به تکنولوژی های نوین ارتباطی دسترسی داشته باشند.
🔺 لذا به هیچ وجه نمیتوان شرایط فعلی را با شرایط سه دهه پیش مقایسه نمود زیرا باید حقایق و پدیدهها را باید در ظرف زمانی خود دید و سنجید.
🔸 ما الآن به راحتی میتوانیم از طریق اینترنت، مبایل، ماهواره .... با هر نقطهای از جهان ارتباط صوتی، تصویری و متنی ... برقرار کنیم.
💢 در زمان جنگ ، رزمندهای که به جبهه اعزام میشد، دیگر کسی از او خبر نداشت، مگر آن که نامهای بنویسد و از طریق پُست، خبر سلامتی خود را به خانواده اش برساند.
🔼 به یاد دارم نوجوان بسیجی را در پادگان شهید عبادت مریوان که با استفاده از تلفن راه دور (که برادران رادیوماکس سپاه دایر کرده بودند)، با شهر و دیارش ارتباط برقرار کرده و با مادر خود صحبت میکرد و اشک شوق می ریخت، چرا که در آن شرایط جنگی، بمباران هوایی و ... در منطقه جنگی، تماس راه دور امری بسیار شگفت آور به نظر میآمد.
—(راوی: نیروی مخابرات در زمان جنگ)
🆔 @Defa_Moqaddas
💠 تلگراف و تلکس نیز از جمله وسایل ارتباطی رزمنده ها با خانواده هایشان بود که در برخی مناطق جبهه توسط شرکت مخابرات راه اندازی شده بود
🆔 @Defa_Moqaddas
💠 اولین دستگاه فاکس در جنگ
🔷 در مهر ماه سال 62 ، برای اولین بار، یک دستگاه فاکس در مقر قرارگاه فرماندهی در عملیات والفجر 4 واقع در دره تفی مریوان راه اندازی شد.
🔸در آن زمان تنها چند دستگاه فاکس وارد کشور شده بود که فقط در مراکز حساس کشور به کار گرفته می شد، از جمله آنها نمونه ای است که به آن اشاره شد. نمونه دیگر نصب فاکس در مقر ریاست جمهوری و نیز ستاد مرکزی سپاه ... است.
⚪️ همین فکسی که الآن به آسانی در دسترس همگان بوده و چه بسا برخی جاها منسوخ شده، زیرا ابزارهای جدید جای آن را گرفته است.
🆔 @Defa_Moqaddas
هدایت شده از عکسهای زیرخاکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 کانال: عکسهاے زیرخاکے @Axe_zirkhaki
🔹تلگرام: https://t.me/Axe_zirkhaki
▫️ایتا: http://eitaa.com/Axe_zirkhaki
▪️سروش: http://sapp.ir/Axe_zirkhaki
📸کانال "عکسهاے زیرخاکی"📽
هدایت شده از عکسهای زیرخاکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم_قدیمی - سؤال مسعود بهنود، خبرنگار مطبوعات از پرویز ثابتی (مدیرکل و رئیس "ساواک" تهران)
💠 راجع به تعداد پرسنل سازمان اطلاعات و امنیت کشور
⁉️ آیا ساواک 5میلیون عضو دارد؟
🆔 @Axe_zirkhaki ✔️JOIN
😊 #شوخ_طبعی | #زمان_جنگ
💠 الَم شَنگه!
🔺 بچههای گردان دور او جمع شده بودند، من هم به طرفشان رفتم تا ببینم چه خبره. دیدم یکی از نیروها اَلَم شَنگه راه انداخته که اگه به من پایانی ندین، بیاجازه میرم اهواز!
🔹 ازش پرسیدم: چی شده برادر؟ قضیه چیه؟
🔸 اون بندۀ خدا هم گفت:
➖ به من گفتند برو جبهه، اسلام در خطره. اومدم اینجا، میبینم جان خودم در خطره!
🆔 @Defa_Moqaddas
😊 #شوخ_طبعی | #زمان_جنگ
💠 جشن پتو !
🔺یکبار سعید خیلی از بچهها خیلی کار کشید. فرماندۀ دسته بود. شب واسش جشن پتو گرفتند. حسابی کتکش زدند.😂
🔹 من هم که دیدم نمیتونم نجاتش بهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا شاید کمی کمتر کتک بخوره!
🔸سعید هم نامردی نکرد، به تلافی آن جشن پتو، نیم ساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت. همه بیدار شدند و نماز خوندند!
▪️ بعد از اذان، فرماندۀ گروهان دید همۀ بچهها خوابند. بیدارشان کرد و گفت: اذان گفتند چرا خوابید؟
➖ گفتند: ما نمازمونو خوندیم!
─ گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خوندید؟
➖ گفتند: سعید شاهدی اذان گفت!
─ سعید هم گفت: من برای نماز شب اذان گفتم نه نماز صبح!
🆔 @Defa_Moqaddas
جان به کف...خنده به لب
شعله به دل...شور به سر
جان فدا در رهِ جانانه ی عشقیم هنوز
🌷 #شهید_محمود_کاوه
🆔 @Defa_Moqaddas
😊 خاکریز لبخند (جشن پتو)
▫️ قاسم طالقانی مسئول معاونت تبلیغات و انتشارات لشكر ویژه شهدا بود.
جوانی خوش سیما و صاف و ساده و جذاب.
تازه از مرخصی برگشته و توی همین مرخصی ازدواج هم كرده بود.
شاد و شنگول و پرانرژی!
گویا قرار جشن پتو برای قاسم با تلاقی نگاههای بچهها به هم تصویب شد.
احمد كه آن روز شهردار(مسئول تدارک و رسیدگی به سنگر) بود
و در حال جارو كردن خبر آمدن قاسم را رساند.
تو اتاق مسئول معاونت،
بچهها پتو به دست منتظر ورود قاسم طالقانی نشسته بودند.
💥 در باز و بسته شد
و در یك چشم به هم زدن
مراسم جشن پتو
به بهترین روش اجرا شد.
😳 چراغها كه روشن شد،
دیدیم #محمود_كاوه است
كه نشسته بود وسط!
همه سر به زیر و خجل شدیم.
😊 این لبخند و خنده شهید كاوه بود كه تحویل بچهها میشد
و همه به صرف یك لیوان چای میهمان لبخند مهربانانه كاوه.
—( راوی: هادی جهانزاده)
🆔 @Defa_Moqaddas