#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_هفتم
💚ابراهیم پهلوان❤️
پهلوان(۱)
✔حسين الله كرم
💚کشتی با ســيد حسين طحامي کشتي گير قهرمان جهان❤️
💚ماجرای کشتی دو پهلوان دو دوست و رفیق به نقل حاج حسن به نامهاي حاج سيد حسن رزاّز و حاج صادق بلور فروش❤️
💚چند آيه#قرآن و يه#روضه مختصر و با چشمان 💧#اشــک آلود براي☀️#آقا_اباعبدالله(ع)❤️
💚شفای مریض❤️
💚ماجرای پنج پهلوان کشتی در زورخانه❤️
💚کشتی بین #ابراهيم و يکي از بچه هاي#مهمان❤️
💚کشتی ابراهيم با نَفس خود و پيروزی در آن❤️
🔰ســيد حسين طحامي(کشتي گير قهرمان جهان)به زورخانه ما آمده بود و با بچه ها#ورزش ميکرد.هر چند مدتي بود که ســيد به مســابقات قهرماني نميرفت، اما هنوز بدني بســيار ورزيده و قوي داشــت.
🔰بعد از پايان#ورزش رو کرد به حاج حســن و گفت: حاجي، کسي هست با من#کشتي بگيره؟حاج حســن نگاهي به بچه ها کرد و گفت:🌷#ابراهيم، بعد هم اشاره کرد؛ برو وسط گود.
🔰معمولا در#کشتي_پهلواني، حريفي که زمين بخورد، يا خاک شود مي بازد.#کشتي شــروع شد. همه ما تماشــا ميکرديم. مدتي طولاني دو کشتي گير درگير بودند. اما هيچکدام زمين نخوردند. فشار زيادي به هر دو نفرشان آمد، اما هيچکدام نتوانست حريفش را مغلوب كند، اين#کشتي پيروز نداشت.
🔰بعد از کشتي سيد حسين بلندبلند ميگفت: بارک الله، بارک الله، چه جوان شجاعي، ماشاءالله پهلوون#ورزش تمام شده بود. حاج حسن خيره خيره به صورت🌷#ابراهيم نگاه ميکرد.
🔰ابراهيم آمد جلو و باتعجب گفت: چيزي شده حاجي!؟حاج حســن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: تو قديم هاي اين تهرون، دو تا پهلوون بودند به نامهاي حاج سيد حسن رزاّز و حاج صادق بلورفروش،
اونها خيلي با هم#دوست و#رفيق بودند.
🔰توي#کشــتي هم هيچکس حريفشــان نبــود. اما مهمتر از همــه اين بود که بنده هاي خالصي براي خدا بودند.هميشه قبل از شروع#ورزش کارشان رو با چند آيه#قرآن و يه#روضه مختصر و با چشمان 💧#اشــک آلود براي☀️#آقا_اباعبدالله(ع) شروع ميکردند.
🔰نََفس گرم حاج محمد صادق و حاج سيد حسن، مريض#شفا ميداد.بعــد ادامه داد:🌷#ابراهيم، من تو رو يه پهلوون ميدونم مثل اونها! ابراهيم هم لبخندي زد و گفت: نه حاجي، ما کجا و اونها کجا. بعضــي از بچه ها از اينکه حاج حســن اينطور از ابراهيــم تعريف ميکرد،ناراحت شدند.
🔰فرداي آن روز#پنج_پهلوان از يکي از زورخانه هاي#تهران به آنجا آمدند. قرار شد بعد از#ورزش با بچه هاي ما کشتي بگيرند. همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. بعداز ورزش کشتي ها شروع شد.
🔰#چهار_مسابقه برگزار شد، دو کشتي را بچه هاي ما بردند، دو تا هم آنها. اما در کشتي آخر كمي شلوغ کاري شد! آنها سر حاج حسن داد ميزدند. حاج حسن هم خيلي ناراحت شده بود.
🔰من دقت کردم و ديدم کشــتي بعدي بين#ابراهيم و يکي از بچه هاي#مهمان اســت. آنها هم که ابراهيم را خوب مي شناختند مطمئن بودند که مي بازند. براي همين شلوغ کاري کردند که اگر باختند#تقصير را بيندازند گردن#داور!
🔰همه عصباني بودند. چند لحظه اي نگذشــت که🌷#ابراهيم داخل گود آمد. با لبخندي که بر لب داشــت با همه بچه هاي#مهمان دست داد.#آرامش به جمع ما برگشت.بعد هم گفت: من#کشتي نميگيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا !؟
🔰كمي مكث كرد و به آرامي گفت: دوســتي و#رفاقت ما خيلي بيشتر از اين حرفها وكارها ارزش داره!بعد هم دست حاج حسن را بوسيد و با يك#صلوات پايان کشتي ها را اعلام کرد.
🔰شــايد در آن روز#برنده و#بازنده نداشتيم. اما برنده واقعي فقط🌷#ابراهيم بود.وقتي هم مي خواستيم لباس بپوشيم و برويم. حاج حسن همه ما را صدا کرد و گفت: فهميديد چرا گفتم🌷#ابراهيم پهلوانه!؟
🔰ما همه ساکت بوديم، حاج حسن ادامه داد: ببينيد بچه ها،#پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد.ابراهيم امروز با نَفس خودش کشتي گرفت و پيروز شد.🌷#ابراهيم به خاطر خدا با اونها کشتي نگرفت و با اين کار جلوي#کينه و#دعوا را گرفت. بچه ها پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
✅ @arshian_helal313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🔴 #پذیرش_عذرخواهی
💠 سختگیری زیاد در پذیرفتن #عذرخواهی همسر، میتواند موجب شود که او کمتر برای عذرخواهی پیشقدم شود.
💠 توقع نداشته باشید که همسرتان با الفاظ #خاص و مورد نظر شما عذرخواهی کند.
💠 گاهی حتی برخی رفتارها، نشاندهنده و چراغ سبزی به معنای #عذرخواهی است. پس سریع عذر زبانی و یا رفتاری همسر را بپذیرید و واقعاً او را ببخشید.
💠 گاهی دیر پذیرفتن عذر همسر، زمینه ایجاد #کینه، سوءظن و سردی روابط میگردد.
💠 مواظب باشید در پذیرش عذرخواهی، #منّت نگذارید و حفظ #عزّت همسرتان را در نظر بگیرید.
@Delkadeh_313