روایت یازدهم:
خواهرِ حسین
این روایت، درست زمانی شروع میشود که تمام نگاهها به سمت گودال است، یک گودال کوچک که در آن یک بزرگ مرد را، حسین را، ارباً اربا کردهاند.
از کودکی به ما یاد دادهاند درست در همان وقتی که تمام نگاهها به سمت گودال است، وقتی که کار تمام شده، در عصر عاشورا ما به بالای گودال نگاه کنیم، آن بلندی که نامش تلّ است.
در آنجا زنی ایستاده که تمام عمرش را با حسین بوده، زنی که بدون حسین نفس نکشیده، که تمام دار و ندارش برادر بوده
غروب روز دهم بالای گودال، روی تل، زینب دید که همهی هستیاش را کشتند.
نمیدانم چطور به خیمه برگشت؟!
چطور با دستور امام حیاش با علیکن بالفرار همراه با زنان و کودکان به صحرا دوید؟!
بعد از دیدن آن صحنهی جانسوز فقط باید زینب باشی که بتوانی قصهی پر غصهی اسارت را به قیام برادر متصل کنی.
باید زینب باشی که علیوار ستون کاخ ظلم را به لرزه دربیاوری.
باید زینب باشی.
باید دختر علی باشی.
باید دختر فاطمه باشی.
باید خواهر حسین باشی.
فقط یک داغدیده میفهمت که وقتی داغ عزیزت در گوشهای از سینهات هُرم گرفته، چقدر سخت است رویِ پا ایستادن، تازه داغ ما کجا و داغ زینب کجا...
****
سلام بر تو و بر گریههای جانسوزت در عصر عاشورا.
سلام بر آن قلب صبور.
سلام بر مادر شهیدان.
سلام بر دختر علی.
✍🏻 زهراکبیریپور
****
#محرم
#زنان_عاشورا
#زینب
#حسین_جانم
@Delneveshteeee
روایت دوازدهم:
امِ یحیی
اسمتان را نشنیده بودم، رسمتان را نیز؛ اما از آن روزی که فهمیدم با وجود اینکه پدرتان در مقابل امام حسین(علیهالسلام) ایستاده بود، شما در کنار مولا ایستادید، ارادتم به شما خیلی بیشتر شد.
اما رشادتهای شما مگر همین بود بانو؟!
زنی که به تازگی همسر از دست داده و مدتی را از دست نامردان فراری بوده، اکنون که با فرزندش در کاروان حسین پناه گرفته است، چرا باید زره تن پسرش کند؟! شمشیر به دستش دهد و او را آمادهی میدان کند؟!
از این هم بیشتر، وقتی حسین به پسرش بگوید پدرت دِین خودش را ادا کرده تو در کنار مادرت بمان، برود نزد آقا واسطه شود که مبادا جوانش را رد کنند.
حتما این اعتقاد و بصیرت ثمرهی زندگی در کنار هانی بوده است، همان بزرگمرد کوفه وگرنه در کنار پدری همچو حَجاج چنین شخصیتی شکل نمیگرفت.
خوشا به حالتان بانو رویحه* که در راه حسین از دو عزیزتان گذشتید.
سلام ای مادر شهید.
سلامی از دل ایران قرنها بعد، به تمام مردانگی و معرفت همچو شمایی.
✍🏻 زهراکبیریپور
****
*همسر هانی بن عروه بود. هانی كسی بود كه مسلم بن عقيل در كوفه، در منزل او ساكن شد و ابن زياد هانی را به جرم پناه دادن به مسلم، به قتل رساند. پسر هانی، يحيی بن هانی بن عروه نيز در روز عاشورا در گروه ياران امام حسين(علیهالسلام) به شهادت رسيد.
رويحه، دختر عمر بن حجاج بود كه در ماجرای عاشورا، در گروه عمر بن سعد بود ولی اين دختر در دوستی اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله)، مانند همسر و پسرش، وفادار بود.
****
منبع: یزدان پناه زهرا، زنان عاشورایی، هلال، ۱۳۸۷ش، تهران، چاپ
@Delneveshteeee
روایت سیزدهم:
مادرِ علیِ کوچکتر
این روزهایِ آخر، علی اصغر شبیه ماهی شده بود. دهان کوچکش مدام باز و بسته میشد و آتش به جگر رباب میزد و برای یک مادر چه چیزی میتوانست سختتر و دردناکتر از دست و پا زدن شیرخوارش باشد.
ما را ببخشید بانوجان اگر اباعبدالله(علیهالسلام) خودشان وصفِ «یتلذّی عطشاً» را برای علی اصغر به کار نبرده بودند، ما چطور جرأت میکردیم، اینگونه حالتِ عطش جگر گوشهی شما را روایت کنیم؟!
چطور میتوانستیم بگوییم خبرِ افتادنِ مشک سقا و شهادتش، بیش از همه بندِ دلِ شما را پاره کرده بود.
لابد همان لحظه که این خبر را شنیدید، یقین کردید که لبهایِ کوچک علیتان که به سختی باز و بسته میشوند، دیگر به آب نخواهند رسید.
فدایتان شویم بانو، آن لحظهای که علی اصغر را به آقا سپردید، از دلِ شما چه گذشت؟!
بعد از گذشت قرنها ما همچنان مبهوتِ این رازیم که چگونه تاب آوردید این داغ را؟!
وقتی سرگردانی آقا را در بازگشت به خیمه دیدید، آن هنگامی که علی را زیر عبایش پنهان کرده بود چه بر دل شما گذشت؟!
بیایید اصلا خیال کنیم که شما اصغر نداشتید!
***
سلام مادرِ علیِ کوچکتر؛
سلام مادرِ سربازِ شش ماههی کربلا؛
سلام ربابِ حسین؛
✍🏻 زهراکبیریپور
منبع: سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطوف، قم، انوارالهدی، چاپ اول، ۱۴۱۷، ص۵٠.
#حسین_جانم
#زنان_عاشورا
#مادر
#علی_اصغر
#رباب
@Delneveshteeee
روایت چهاردهم:
امِ خلف
اینکه از هر چه داری بُگذری، در کربلا به یک الگو تبدیل شده بود و هرکسی هر آنچه که داشت را آورده بود تا تقدیم حسین کند.
شما هم دوست نداشتید از این قافله جا بمانید، همین بود که بعد از شهادت همسرتان، پسر خود را نیز روانهی میدان کردید.
مگر همین نبود که هر که هرچه داشت بیاورد؟! حالا که مسلم رفته بود نوبت به پسرش رسیده بود، پس هنگامی که امام حسین(علیهالسلام) دست رد به سینهی پسرتان زد، همه شاهد بودند که شما چگونه برای عاقبت بخیر شدن پسرتان، برای فدای حسین شدنش، برای این که او تمام دارایی شما بود تا در راه حسین بدهید، تلاش کردید و شیرهی جانتان را به میدان فرستادید.
در روایتها آمده است، وقتی سر پسرتان را به سمت شما پرتاب کردند، او را در آغوش گرفته و جانسوزانه گریه کردید.
من یقین دارم که در آن لحظه نه برای شهادت پسرتان بلکه برای غربت و تنهایی پیش روی حسین گریستید.
****
سلام بر شما ای بانوی مسلم بن عوسجه.
سلام بر شما و بر همسر و پسر شهیدتان.
سلام بر آن جگر سوختهتان که هُرمِ غمش تا هزاران سال بعد را نیز گداخته است.
✍🏻 زهراکبیریپور
منبع: رياحين الشريعه، ج ۳، ص ۳۰۵، به نقل از روضة الاحباب.
****
#ام_خلف
#امام_حسین
#زنان_عاشورا
#محرم
#حسین_جانم
@Delneveshteeee
روایت پانزدهم
امِ عمرو
مادر باشی، پسرت را مقابل چشمانت سر بریده باشند، سرش را به سویت پرتاب کرده باشند؛ اما تو به جای اینکه بشکنی، عمود خیمهات را از جا دربیاوری و به سمت میدان بروی!
بانو بحریه چقدر شما مرد بودید، مردتر از تمام نامردانی که صدای هل من ناصر حسین را شنیدن و از جایشان تکان نخوردند.
من مطمئنم اگر امام شما را با جملهی جهاد بر زنان واجب نیست به سمت خیمگاه روان نمیکرد، مردتر از تمام مردان میجنگیدید و بیش از سه نفر را از پای در میآوردید.
شما مادر همان پسر یازده سالهایی هستید که وقتی در مقابل امامش ایستاد گفت: مادرم مرا امر به قتال کرد.
شما همسر جُنادهایی هستید که امروز الگویی است برای تمام کسانی که آرزوی ایستادن کنار امامشان را دارند.
****
سلام بر شما و بر فرزند شهیدتان.
سلامی از دل ایرانی که محب اهلبیت است بر روح پاک و مقدس شیرزنی از دیار کربلا.
✍🏻 زهراکبیریپور
منبع:
رياحين الشريعه، ج ۳، ص ۳۰۴.
عمادزاده، تاريخ زندگانى امام حسين علیهالسلام، ج ۲، ص ۳۳.
****
#حسین_جانم
#زنان_عاشورا
#محرم
#امام_حسین
#امِ_عمرو
@Delneveshteeee
در شهر
امروز در تاکسی با صحنهایی که در تصویر میبینید مواجه شدم.
یک راننده تاکسیِ معمولی که به سهم خودش در ترویج فرهنگ کتابخوانی اقدام کرده بود.
یک پیرمرد باصفا که در بین مسیر با دخترش تماس گرفت و گفت نگران شهریهی دانشگاهش نباشد و به گمانم وقتی دخترش سؤال کرد چطور؟ گفت جورش کردم شما با خیال راحت برو دنبال درسِت.
دقیقا روز قبل بود از دختری شنیدم با اینکه دانشگاه دولتی قبول شده پدرش اجازهی تحصیل او را نمیدهد.
و چقدر غمگین شدم برای آن دختر، همان قدر که امروز برای این دختر با داشتن چنین پدری خوشحال شدم.
پدران پیامبران دخترها هستند.
✍️ زهراکبیریپور
@Delneveshteeee