enc_16616432656677806463262.mp3
2.3M
با اینکہ غم داشتیم صاحبعلم داشتیم :)
عمومونو کشتن ، همینو کم داشتیم ! . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی
میشه دوباره باز علمدار حرم باشی
این بچهها دیگه آب نمیخوان تو رو میخوان
میشه براشون باز سقا شی
امشبی را...
شب عاشورا، شب سنگینی است شبی که قرار است غربال اتفاق بیافتد
شبی که نور خیمه کم میشود تا هرکس خواست برود
شبی که امام با یارانش اتمام حجت میکند، باید شب عجیبی باشد، شبی که میدانی روز بعدش در آغوش خداوند خواهی بود و رستگار خواهی شد
شب عاشورا شبی است که زینب کنج خیمه نشسته است و به عصر فردا میاندیشد، عصری که قرار است دیگر برادرهایش نباشند، فرزندانش هم
شاید عمهجان کنج خرابه دارد به خداوند التماس میکند که آن جملهی لایوم کیومک یااباعبداللهی که شنیده است، حقیقت نداشته باشد
امشب همان آخرین شبی است که رقیه بابا دارد
امشب شبی است که رباب برای آخرین بار علیاصغر را به سینهاش چسبانده و با او وداع میکند
امشب غوغایی در دلهای یاران برپاست
غوغایی وصف نشدنی
لذتی شیرین همراه با کمی دلهره که تا به حال تجربه نکردهاند
شب عاشورا، شب قدر است، باید نشست و تا صبح به چشمها التماس کرد که برای حسین و غم عزیزش ببارند
شب سنگینی است امشب، خدا رحم کند...
✍🏻 زهرا کبیری پور
@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من روضهی تو را شنیدم و زندهام هنوز؟!
اين شرط عاشقی نبود خاک بر سرم ...
هدایت شده از دلنوشت
روایت دهم:
امِ بنین
تمام پسرانِتان را با حسین روانه کرده بودید.
پسرانی که از کوچکیشان آموخته بودند فدایی حسین باشند.
از همان سالهای کودکی در گوشِ آنها زمزمه کرده بودید که هرگز نباید از حسین جلو بیافتند.
این همه معرفت و ادب را از کجا آورده بودید که این چنین خالصانه و ناب تمام آن را تقدیم آنها کرده بودید بانو؟!
و عباس در میان برادرانش از همه بیشتر این معرفت را به ارث برده بود.
با آن زمزمههایی که در گوش او خوانده بودید، مگر میتوانست در روزِ عاشورا عَلَم به دست نگیرد؟!
چه انتظاری داشتند دیگران که وقتی بچّههای حسین تشنه بودند، او سیرابشان نکند؟!
نوای العطش، در حرم بپیچد و او تاب بیاورد و مشک به دست روانه فرات نشود؟!
دشمن هم صدای جگر سوختهی عباس را شنیده بود که مشک او را هدف گرفت.
همه فهمیده بودند وقتی آبِ مشک قطره قطره بر زمین بریزد، عباس ذره ذره آب میشود.
این را فهمیده بودند که اگر کارِ مشک تمام شود، کارِ عباس هم تمام میشود.
کارِ حسین هم.
و همه دیدند حسین هنگامی که از علقمه برگشت، دست به کمر بود.
عباس را در علقمه جا گذاشته بود و تنهای تنها بازگشته بود.
✍🏻 زهراکبیریپور
****
سلام مادرِ ماهِ بنیهاشم؛
سلام مادر عباس؛
سلام مادر پسران؛
سلام بر آن دامنی که همچو عباسی را پرورش داد.
****
منبع: عاملی، سید جعفر مرتضی، تحریف شناسی عاشورا «نقد حماسه حسینی شهید مطهری»، ترجمه: جواد محمد زمانی، چاپ اول، ۱۳۸۵، انتشارات آرام دل، ص۱٠۴ _ ۱٠۵.
#محرم
#زنان_عاشورا
#حسین_جانم
#امالبنین
@Delneveshteeee
منتظِرِ منتظَر
در میان شهداء کربلا صحابهای وجود دارد به نام انس بن حارث کاهلی که هر شنوندهای در میزان معرفت او درمانده میشود
انس از اصحاب پیامبر(ص) بود، روزی از رسول خدا(ص) خبر وقایع سال ۶۱ هجری در کربلا را میشنود. پیامبر(ص) میفرماید:
«إنَّ ابنی هذا -یَعنی الحُسین- یُقْتَل بِأرضٍ یقالُ لَها كَربلاء فَمَنْ شَهِدَ ذلك مِنْكُم فَلْیَنْصُرْهُ»
فرزندم حسین روزی در سرزمینی به نام کربلا کشته خواهد شد هر کسی که او را درک کرد، یاریش کند.
برای انس شنیدن همین جمله کافی بود تا خیلی زودتر از واقعه، بار و بنه خود را ببندد و خانه و زندگی خود را بار شتر کند و در بیابانی نزدیک به کربلا* ساکن شود.
مدتها هرکس از کنار او رد میشد سؤال میکرد: در این بیابان چه میکنی؟ مگر این بیابان چه دارد که تو را ماندگار کرده است؟!
انس پاسخ میداد روایتی از پیامبر(ص) شنیدم که حسین فاطمه در این بیابان طلب یاری خواهد کرد، میترسم واقعه اتفاق بیفتد و من به یاری او نرفته باشم.
صلى الله علیک یا اباعبدالله
✍🏻زهرا کبیری پور
* نزدیک کوفه یا کوفه
منبع: ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۲۷۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۱۴۰.
@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه از آن ساعتی که با تَن چاک چاک…
نهادی ای تِشنه لب صورت خود روی خاک
تنت به سوز و گداز تو گرم راز و نیاز
سوی خیام حرم دو چشم تو مانده باز
التماس دعا
هدایت شده از دلنوشت
روایت یازدهم:
خواهرِ حسین
این روایت، درست زمانی شروع میشود که تمام نگاهها به سمت گودال است، یک گودال کوچک که در آن یک بزرگ مرد را، حسین را، ارباً اربا کردهاند.
از کودکی به ما یاد دادهاند درست در همان وقتی که تمام نگاهها به سمت گودال است، وقتی که کار تمام شده، در عصر عاشورا ما به بالای گودال نگاه کنیم، آن بلندی که نامش تلّ است.
در آنجا زنی ایستاده که تمام عمرش را با حسین بوده، زنی که بدون حسین نفس نکشیده، که تمام دار و ندارش برادر بوده
غروب روز دهم بالای گودال، روی تل، زینب دید که همهی هستیاش را کشتند.
نمیدانم چطور به خیمه برگشت؟!
چطور با دستور امام حیاش با علیکن بالفرار همراه با زنان و کودکان به صحرا دوید؟!
بعد از دیدن آن صحنهی جانسوز فقط باید زینب باشی که بتوانی قصهی پر غصهی اسارت را به قیام برادر متصل کنی.
باید زینب باشی که علیوار ستون کاخ ظلم را به لرزه دربیاوری.
باید زینب باشی.
باید دختر علی باشی.
باید دختر فاطمه باشی.
باید خواهر حسین باشی.
فقط یک داغدیده میفهمت که وقتی داغ عزیزت در گوشهای از سینهات هُرم گرفته، چقدر سخت است رویِ پا ایستادن، تازه داغ ما کجا و داغ زینب کجا...
****
سلام بر تو و بر گریههای جانسوزت در عصر عاشورا.
سلام بر آن قلب صبور.
سلام بر مادر شهیدان.
سلام بر دختر علی.
✍🏻 زهراکبیریپور
****
#محرم
#زنان_عاشورا
#زینب
#حسین_جانم
@Delneveshteeee
هدایت شده از معاونت پژوهش جامعه الزهرا سلام الله علیها
✅ انجمن علمی پژوهشی تاریخ معاونت پژوهش جامعه الزهراء (سلاماللهعلیها) برگزار میکند.
🔆 «گونه شناسی دیدگاهها درباره علت حضور خاندان امام حسین علیه السلام در کربلا»
❇️ استاد محترم: سرکار خانم زهرا کبیری پور(عضو انجمن علمی پژوهشی تاریخ اسلام)
🕕 زمان: یکشنبه 8 مرداد ماه 1402، ساعت 9:30 الی 11
🏬مکان: جامعه الزهرا سلام الله علیها، معاونت پژوهش، طبقه سوم، سالن نشستهای علمی
🔻حضور اعضای انجمن های علمی پژوهشی در نشستهای علمی فعالیت پژوهشی محاسبه می شود.
📌لینک ثبت نام
http://forms.jz.ac.ir/f_25/
🌐 لینک حضور مجازی:
http://online.jz.ac.ir/rbhyyb897yoy/
🌐کانال معاونت پژوهش
🆔https://eitaa.com/jz2602
هدایت شده از دلنوشت
روایت دوازدهم:
امِ یحیی
اسمتان را نشنیده بودم، رسمتان را نیز؛ اما از آن روزی که فهمیدم با وجود اینکه پدرتان در مقابل امام حسین(علیهالسلام) ایستاده بود، شما در کنار مولا ایستادید، ارادتم به شما خیلی بیشتر شد.
اما رشادتهای شما مگر همین بود بانو؟!
زنی که به تازگی همسر از دست داده و مدتی را از دست نامردان فراری بوده، اکنون که با فرزندش در کاروان حسین پناه گرفته است، چرا باید زره تن پسرش کند؟! شمشیر به دستش دهد و او را آمادهی میدان کند؟!
از این هم بیشتر، وقتی حسین به پسرش بگوید پدرت دِین خودش را ادا کرده تو در کنار مادرت بمان، برود نزد آقا واسطه شود که مبادا جوانش را رد کنند.
حتما این اعتقاد و بصیرت ثمرهی زندگی در کنار هانی بوده است، همان بزرگمرد کوفه وگرنه در کنار پدری همچو حَجاج چنین شخصیتی شکل نمیگرفت.
خوشا به حالتان بانو رویحه* که در راه حسین از دو عزیزتان گذشتید.
سلام ای مادر شهید.
سلامی از دل ایران قرنها بعد، به تمام مردانگی و معرفت همچو شمایی.
✍🏻 زهراکبیریپور
****
*همسر هانی بن عروه بود. هانی كسی بود كه مسلم بن عقيل در كوفه، در منزل او ساكن شد و ابن زياد هانی را به جرم پناه دادن به مسلم، به قتل رساند. پسر هانی، يحيی بن هانی بن عروه نيز در روز عاشورا در گروه ياران امام حسين(علیهالسلام) به شهادت رسيد.
رويحه، دختر عمر بن حجاج بود كه در ماجرای عاشورا، در گروه عمر بن سعد بود ولی اين دختر در دوستی اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله)، مانند همسر و پسرش، وفادار بود.
****
منبع: یزدان پناه زهرا، زنان عاشورایی، هلال، ۱۳۸۷ش، تهران، چاپ
@Delneveshteeee
هدایت شده از دلنوشت
روایت سیزدهم:
مادرِ علیِ کوچکتر
این روزهایِ آخر، علی اصغر شبیه ماهی شده بود. دهان کوچکش مدام باز و بسته میشد و آتش به جگر رباب میزد و برای یک مادر چه چیزی میتوانست سختتر و دردناکتر از دست و پا زدن شیرخوارش باشد.
ما را ببخشید بانوجان اگر اباعبدالله(علیهالسلام) خودشان وصفِ «یتلذّی عطشاً» را برای علی اصغر به کار نبرده بودند، ما چطور جرأت میکردیم، اینگونه حالتِ عطش جگر گوشهی شما را روایت کنیم؟!
چطور میتوانستیم بگوییم خبرِ افتادنِ مشک سقا و شهادتش، بیش از همه بندِ دلِ شما را پاره کرده بود.
لابد همان لحظه که این خبر را شنیدید، یقین کردید که لبهایِ کوچک علیتان که به سختی باز و بسته میشوند، دیگر به آب نخواهند رسید.
فدایتان شویم بانو، آن لحظهای که علی اصغر را به آقا سپردید، از دلِ شما چه گذشت؟!
بعد از گذشت قرنها ما همچنان مبهوتِ این رازیم که چگونه تاب آوردید این داغ را؟!
وقتی سرگردانی آقا را در بازگشت به خیمه دیدید، آن هنگامی که علی را زیر عبایش پنهان کرده بود چه بر دل شما گذشت؟!
بیایید اصلا خیال کنیم که شما اصغر نداشتید!
***
سلام مادرِ علیِ کوچکتر؛
سلام مادرِ سربازِ شش ماههی کربلا؛
سلام ربابِ حسین؛
✍🏻 زهراکبیریپور
منبع: سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطوف، قم، انوارالهدی، چاپ اول، ۱۴۱۷، ص۵٠.
#حسین_جانم
#زنان_عاشورا
#مادر
#علی_اصغر
#رباب
@Delneveshteeee
پس از واقعه
و چون حسین در عصر عاشورا شهیدِ دشت بلا شد حیوان صفتانی به غارتش آمدند.
پیراهنش را اسحاق بن حیوه حضرمی با خود برد و پس از آن تمام موی سرش ریخت.
کفشش را بحر بن کعب تمیمی غارت کرد و بعد از آن زمینگیر شد و پاهایش مانند چوب خشکی، بیحرکت ماند.
عمامه و دستار عزیز فاطمه را اخنس بن مرثد حضرمی و به گفته برخی جابر بن یزید اودی به غارت برد و پس از آن دیوانه شد.
انگشترش را ملعونی به نام بجدل بن سلیم کلبی برداشت و انگشت مبارک پسر پیغمبر را بُرید.
قطیفهاش را قيس بن اشعث برادر جعدهی ملعونه به غارت برد.
زره را عمر سعد لعنتالله که در پی مُلک ری بود.
شمشیر حسین را جميع بن خلق اودی و به گفته برخی اسود بن حنظله تمیمی برداشت.
و چون مصحف قرآن را پرپر کردند و آیههای آن را در زیر آسمان رها کردند
به خیام اهل حرم حمله بردند
و آتشی به پا شد
که دامان طفلان حسین را گرفت اما دودش به چشم تمام عالمیانی که پس از آن، از نعمت وجود همچو حسینی محروم شدند رفت.
داستان داغها و سوگها پس از واقعه جانسوزتر است.
وقتی همه رفتهاند.
وقتی دور و بر عزادار خالی شده است، نوبت به مرور واقعه میرسد.
به گمانم این روزها و شبها حضرت زینب(س) هرجا فرصتی پیدا کرد و تنها شد با خودش زمزمه کرد راستی لباسش چه شد؟!
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
اللهم العنهم جمیعا من الآن إلی یوم القیامه
✍🏻 زهرا کبیریپور
منبع: پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۸۸۳.
@Delneveshteeee
هدایت شده از دلنوشت
روایت چهاردهم:
امِ خلف
اینکه از هر چه داری بُگذری، در کربلا به یک الگو تبدیل شده بود و هرکسی هر آنچه که داشت را آورده بود تا تقدیم حسین کند.
شما هم دوست نداشتید از این قافله جا بمانید، همین بود که بعد از شهادت همسرتان، پسر خود را نیز روانهی میدان کردید.
مگر همین نبود که هر که هرچه داشت بیاورد؟! حالا که مسلم رفته بود نوبت به پسرش رسیده بود، پس هنگامی که امام حسین(علیهالسلام) دست رد به سینهی پسرتان زد، همه شاهد بودند که شما چگونه برای عاقبت بخیر شدن پسرتان، برای فدای حسین شدنش، برای این که او تمام دارایی شما بود تا در راه حسین بدهید، تلاش کردید و شیرهی جانتان را به میدان فرستادید.
در روایتها آمده است، وقتی سر پسرتان را به سمت شما پرتاب کردند، او را در آغوش گرفته و جانسوزانه گریه کردید.
من یقین دارم که در آن لحظه نه برای شهادت پسرتان بلکه برای غربت و تنهایی پیش روی حسین گریستید.
****
سلام بر شما ای بانوی مسلم بن عوسجه.
سلام بر شما و بر همسر و پسر شهیدتان.
سلام بر آن جگر سوختهتان که هُرمِ غمش تا هزاران سال بعد را نیز گداخته است.
✍🏻 زهراکبیریپور
منبع: رياحين الشريعه، ج ۳، ص ۳۰۵، به نقل از روضة الاحباب.
****
#ام_خلف
#امام_حسین
#زنان_عاشورا
#محرم
#حسین_جانم
@Delneveshteeee
🔶 مرحوم آیت الله حائری شیرازی:
اگر انسان خودش را کوچک نکند، هیچ چیز نمیتواند او را کوچک کند.
اگر انسان خودش به خودش ضرر نزند، هیچکس نمیتواند به او ضرر بزند.
دیگران میتوانند به کسی «ظلم» کنند، ولی نمیتوانند به او «ضرر» برسانند.
از سوی دیگر اگر انسان به خودش کمک نکند، هیچکس نمیتواند به او کمک کند و اگر تمام عالم جمع شوند تا به کسی نفع برسانند، تا خودش به خودش نفع نرساند، از سوی آنها نفعی نمیرسد.
اینها جزء قوانین اساسی جایگاه انسان است. در #عاشورا به حسین بن علی(ع) سر سوزنی ضرر نزدند، بلکه به خودشان ضرر زدند.
از این جهت، قرآن تعبیر میکند «أُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (آنانند که زیانکارند). خودشان ورشکست شدند. تمام ظلمهایی که به او کردند، به سودش تمام شد.
🔸آئینهتمامنما - صفحه ۱۸
@Delneveshteeee
📣 امید به ظهور امام زمان از عاشورا نشأت میگیرد
سردار کبیریپور جانشین فرمانده سپاه استان قم:
🔸احساس قرارگرفتن در جبهه حق و امید به ظهور منجی عالم حضرت مهدی (ع) از مراسم عزاداری سیدالشهدا(ع) نشأت میگیرد.
🔸گریه بر امام حسین علیه السلام اشک بر مصائب حضرت صرفاً نیست بلکه اشک بر مظلومیت جریان حق است و اشک بر قساوت و سنگدلی و کج رویهای دشمن است و این اشکها باعث میشود که انسانهایی که در این مسیر هستند امیدوارتر شوند و ایمانشان محکمتر شده و انگیزه برای ادامه این راه و حضور در رکاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در وجودشان زنده بماند.
@jaarchi_qom