eitaa logo
🌷سَربَندهای خاکی🌷
199 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
280 ویدیو
23 فایل
🍃کلام حضرت آقا (مدظله العالی): #شهادت مرگ تاجرانه است؛ این روغنِ ریخته را نذر امامزاده کردن است.🍃 👈پ ن: #شهید نشوی میمیری ⬅️حتما از عملکرد کانال #انتقاد کنید.🌷 @Serat_Gomnami313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷سَربَندهای خاکی🌷
#فرمانده_نابغه_گمنام #قسمت۱ #بخش_اول ✍🏻این قمست: #زندگینامه 🔶مرتضی حسین پور شلمانی ۳۰شهریور سال۱۳
۱ ✍🏻این قمست: 🔶در این مدت دست کم شش بار به شدت مجروح و هر بار مدت ها درگیر مداوا شد. حتی چهار بار تا مرز رفت! ولی برخی اوقات حتی خانواده‌اش هم حتی مطلع نشدند! او هم هرگز به فکر درمان کامل نبود و بعد از معالجه سطحی،سریع به میدان نبرد باز می گشت ود در عملیات بعدی شرکت می کرد! 🔷حدود چهار ماه پیش از و در جریان یک عملیات در به شدت مجروح می شود. به گفته خانمش پایش به شدت مجروح گردید و صورتش پر از ترکش شد! اما او بی اعتنا به جراحت ها به کار خود در سوریه ادامه داد! فاصله جراحتش با ماه رمضان زیاد نبود. او در ماه مبارک در حرارت بیش از #۵۰درجه بیابانهای تدمر را با فرماندهی عملیات را بر عهده داشت. 🔶 این بار آمریکا به کمک آمد و مواضع محور مقاومت را بمباران کرد.از پس آن داعش حمله گسترده ای را همراه با عوامل انتحاری و هجوم گستره نیروها آغاز کرد. 🔷مرتضی موفق شد علیرغم تمام تدابیر و پشتیبانی های از داعش،عملیات آنها را بگذارد و در مواضع خود را حفظ کند و جان بیش از ۱۳۰ نیرویش از جمله #۱۱ایرانی را نجات دهد!در این درگیری مرتضی در حالی که که تیر به پهلویش اصابت کرده بود،#۱۲داعشی را به می رساند و بر اثر اصابت سه ترکش نارنجک زخمی می شود. 🔶اما شانزدهمین روز مرداد۹۶وعده دیدار بود و مرتضی بر اثر جراحت یکی از ترکش ها که به ریه اش اصابت کرده بود شهد شیرین را می نوشد و به لقاءالله می رسد. ان شاالله ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب: مروری بر خاطرات فرمانده نابغه 🖇تهیه و تدوین: ستاد کنگره ۸۰۰۰شهید استان گیلان ✅کانال رسمی"سَربَندهای خاکی" 🆔 Telegram.me/EtreHussein پیام رسان ایتا👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/4116905984Cd0f3b6cbef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#هر_روز_با_کاروان_ابا_عبدالله #۲۸محرم ⭕️ورود اسرای اهل بیت (علیهم السلام) به بَعلَبَک @Etrehussein
🌷سَربَندهای خاکی🌷
#هر_روز_با_کاروان_ابا_عبدالله #۲۸محرم ⭕️ورود اسرای اهل بیت (علیهم السلام) به بَعلَبَک @Etrehussein
✍🏻بخونید ⭕️بنابر نقلی ورود اسرای (علیهم السلام) به شهر بعلبک و استقبال مردم آن شهر از نیزه داران با شِکر و سویق و آذوقه و علف در این روز بوده است، که (علیها السلام)با دیدن این منظره در حق آنان نفرین کردند. 📚 منابع : 10. قلائد النحور : ج محرّم و صفر، ص 332 ـ 331. 11. بحار الأنوار : ج 45، ص 126. و ... . ✅کانال رسمی"سَربَندهای خاکی" http://eitaa.com/joinchat/4116905984Cd0f3b6cbef "سَربَندهای خاکی" در تلگرام👇🏻 🆔 Telegram.me/EtreHussein
🌷سَربَندهای خاکی🌷
#فرمانده_نابغه_گمنام #قسمت۱ #بخش_دوم ✍🏻این قمست: #زندگینامه 🔶در این مدت دست کم شش بار به شدت مجرو
📚مروری بر خاطرات شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور (حسین قمی) ۲ ✍🏻این قسمت: 👶🏻 🔶مرتضی همانقدر که در مدرسه باهوش،منظم و آرام بود، در خانه بسیار پر شور و پر انرژی بود. جالب اینکه از ما و دو خواهرش هم انتظار داشت در تمام بازیها و شیطنتهایش با او همراه باشیم!😤 🔷مادرم چند گلدان گل آپارتمانی داشت که خیلی برایش عزیز بودند🌹 آنها را روی میز آشپزخانه گذاشته بود و مدام نوازششان می کرد. ما هم در کمال احترام با گلدانها کنار می آمدیم.❤️ 🔶 پدر و مادر که نبودند بساط توپ بازی توسط مرتضی مهیا بود و گلدانهای مادر، هدف شوتهای مرتضی می شدند.⚽️😌 😱نیم ساعتی که مانده بود تا مادرم برگردد مرتضی داد میزد: «بچه ها!پاکسازی!»😬 ما هم سریع میدویدیم تا آثار خرابکاریهایش را از بین ببریم! تا مادرم برسد مرتضی گلدان را به حالت اول بر می گرداند. یعنی در واقع گل بخت برگشته را مجدداً می کاشت!😰 🔶این ماجرای تکراری هر روزمان بود تا اینکه یک روز مادرم گفت: «تعجب می کنم که این گلدون با این آب و هوای قم اینقدر خوب رشد می کنه!» مرتضی که عادت به پنهان کاری نداشت، گفت:«مامان خاک گلدون باید زیر و رو بشه و من مدام این کار رو اساسی براتون انجام میدم»😇 ان شاالله ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب: مروری بر خاطرات فرمانده نابغه 🖇تهیه و تدوین: ستاد کنگره ۸۰۰۰شهید استان گیلان ✅کانال رسمی"سَربَندهای خاکی" http://eitaa.com/joinchat/4116905984Cd0f3b6cbef "سَربَندهای خاکی" در تلگرام👇🏻 🆔 Telegram.me/EtreHussein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷سَربَندهای خاکی🌷
#هر_روز_با_کاروان_ابا_عبدالله #۲۹محرم ⭕️رسیدن کاروان اُسرا به شام @Etrehussein
✍🏻بخونید ⭕️در این روز اسرای (علیهم السلام) به حوالی شام رسیدند. ابراهیم بن طلحة بن عبدالله جلو آمد و به ا (علیه السلام) نزدیک شد، و کینه هایی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت : دیدی غلبه با کیست ؟ ⭕️حضرت فرمودند : اگر می خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت می دانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است. 📚 منابع : 1. قلائد النحور : ج محرّم و صفر، ص 336. 2. بحار الأنوار : ج 45، ص 177. و ... . ✅کانال رسمی"سَربَندهای خاکی" http://eitaa.com/joinchat/4116905984Cd0f3b6cbef "سَربَندهای خاکی" در تلگرام👇🏻 🆔 Telegram.me/EtreHussein
🌷سَربَندهای خاکی🌷
📚مروری بر خاطرات شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور (حسین قمی) #فرمانده_نابغه_گمنام #قسمت۲ #بخش_دوم ✍🏻ا
۳ ✍🏻این قسمت: 📚 🔷همیشه نمراتش عالی بود، بخصوص در درسهای محاسبه ای مثل ریاضی✌️🏻اما زمانی که برای درس خواندن می گذاشت بهیک ساعت هم نمیرسید!🤨 🔶کامل میخواند ولی فقط یک بار! مادرم می گفت: «قبل از امتحان چند دور کتاب هاتون رو بخونید،با یه دور که چیزی یادتون نمی مونه!» به مادر قول میداد که کتابش را چند دور بزند. اما می دانست مادر که برگردد، از درس خواندن مرتضی از ما سوال می کند.🧐 🔷شیطنت و شوخی تا ۱۰دقیقه قبل از آمدن مادر ادامه داشت. تلویزیون را از نیم ساعت زودتر خاموش می کرد که مبادا گرم باشد و مادر بفهمد!🤐 🔷🔶۱۰ دقیقه آخر، مرتضی کتابش رامے میاورد و وسط پذيرایی می گذاشت و دو بار دور آن میچرخید و می گفت: 《شاهد باشین که کتابم را دو دور زدم!》 به مادر هم همین جمله را می گفت. راست می گفت و نمی توانستیم بگوییم دروغ گوید!😢 ان شاالله ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب: مروری بر خاطرات شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور (حسین قمی) 🖇تهیه و تدوین: ستاد کنگره ۸۰۰۰شهید استان گیلان ✅کانال رسمی"سَربَندهای خاکی" http://eitaa.com/joinchat/4116905984Cd0f3b6cbef "سَربَندهای خاکی" در ایتا👇🏻 🆔 Telegram.me/EtreHussein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷سَربَندهای خاکی🌷
#داستان_فرمانده_نابغه_گمنام #قسمت۳ ✍🏻این قسمت: #درس_خوانی_به_شیوه_مرتضی📚 🔷همیشه نمراتش عالی بود، ب
۴ ✍🏻این قسمت: ❤️ (سلام الله علیها) 🔷زمانی که  پدرم خانه مان در را میساخت،🏡نیمی از محله، یک باغ بزرگ و قدیمی انار بود و نیم دیگر،خانه هایی که در حال ساخت بودند.تقریبا تمام خانه های آن محله یک یا نهایتا دو طبقه بودند،خانه ما هم هنوز نیمه کاره بود. 🔶تازه چند روزی بود که روی پشت بام یک اتاق به عنوان بهارخواب ساخته بودند،با پنجره هایی در دو طرف اتاق، که یک سری رو به کوچه بودند و یک سری رو به پشت بام،پله های بالا هنوز آجری بودند و من از آنها وحشت داشتم.😰 🔷یک روز مرتضی با ذوق تمام آمد و گفت: "بیا بریم بالا می خوام یه چیزی نشونت بدم" با هر زور زحمتی و زحمتی بود رفتیم بالا.😬 وارد اتاق نیمه ساز که شدیم رفت سمت جای خالی پنجره و گفت: «بيا نگاه کن!» جلو رفتم و گفتم : «خب؟» گفت: «گنبدرو می بینی؟» راست می گفت، گنبد حرم براحتی دیده میشد. گفت: «سلام بده! السلام عليک يا (سلام الله علیها) 🕌 آخرهم گفت: «بچها! اتاقها را تقسیم کردم، این اتاق مال من باشه،اتاقهای پایین مال شما»😇 ان شاالله ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب: مروری بر خاطرات شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور (حسین قمی) 🖇تهیه و تدوین: ستاد کنگره ۸۰۰۰شهید استان گیلان ✅کانال رسمی"سَربَندهای خاکی" http://eitaa.com/joinchat/4116905984Cd0f3b6cbef "سَربَندهای خاکی" در تلگرام👇🏻 🆔 Telegram.me/EtreHussein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفر_ماه_عزا @Etrehussein
نماز اول ماه ⭕️ در روز اوّل دو ركعت نماز بجا آورد،در ركعت اول پس از سوره حمد سی مرتبه(۳۰) سوره توحيد،و در ركعت دوم بعد از سوره حمد (۳۰)سى مرتبه سوره قدر بخواند و پس از نماز بدهد،چون چنين كند،سلامتی اش را در آن ماه از خدا خريده است. و از بعضى روايات استفاده مىشود،كه پس از نماز بخواند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانىاش هميشگى است،هيچ جنبندهاى در زمين نيست،مگر اينكه روزى او بر خدا است و قرارگاه و امانگاهش را خدا مىداند،همه اينها در كتابى روشن است.به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانى اش هميشگى است،اگر خدا به تو زيانى رساند،جز او كسى برطرفكننده آن نيست،و اگر خيرى را براى تو بخواهد،فضل او را بازگردانندهاى نيست،آن را به هركس از بندگانش بخواهد مىرساند،و او آمرزنده و مهربان است.به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانى اش هميشگى است،خدا به زودى پس از دشوارى آسانى قرار مىدهد،آنچه خدا خواست همان شود،نيرويى نيست مگر به خدا،خدا ما را بس است و نيكو كارگشايى است،كارم را به خدا وامى گذارم كه خدا بيناى به بندگان است،معبودى جز تو نيست،من از ستمكاران بودم،پروردگارا من به آنچه از خير برايم فرود آرى نيازمندم،پروردگارا مرا تنها مگذار،كه تو بهترين وارثانى. 💐 @Etrehussein
🌷سَربَندهای خاکی🌷
#داستان_فرمانده_نابغه_گمنام #قسمت۴ ✍🏻این قسمت: #عاشق_حرم_حضرت_معصومه❤️ (سلام الله علیها) 🔷زمانی که
۵ ✍🏻این قسمت: 🔷عالم کودکی، جرات نمی کردم چیزی برایش تعریف کنم.😬 چون امکان نداشت آن را فراموش کند اختلاف سنی زیادی نداشتیم اما بیشتر اوقات خاطره های خیلی دوری را تعریف می کرد، که آنها را یا اصلاً به یاد نمی آوردم یا خیلی برایم مبهم بود!سر این ماجرا همیشه مرادست می انداخت. 🔶گاهی که کل کل نوجوانی مان بالا می گرفت با کلی ذوق خاطر ای تعریف می کردم. با لبخند تا آخرش را گوش میداد و تأیید می کرد و جزئیات بیشتری از آن خاطره را توضیح میداد قند که در دلم آب می شدشروع می کرد به خندیدن!😢 آنجا بود که می فهمیدم کار را خراب کرده ام. با خنده می گفت: درست گفتی. آفرین! فقط با این تفاوت که این خاطره برای که۵-۴ سالگیت نبوده، بلکه در فلان تاریخ همین چند سال پیش اتفاق افتاده بود!»😯 بعد هم می گفت: «دست خودت که نیست، ازخودت زیادی توقع داری! به خودت سختی ندہ!» 🔷حافظه دیداری و تحلیلی بسیار بالایی داشت.تصویرهایی را در ذهن داشت و تعریف کرد که پدر و مادرم با تعجب می گفتند: (مرتضی تو آن موقع خیلی کوچولو بودی،چطور یادته؟!)🤔 ان شاالله ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب: مروری بر خاطرات شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور (حسین قمی) 🖇تهیه و تدوین: ستاد کنگره ۸۰۰۰شهید استان گیلان ✅کانال رسمی"سَربَندهای خاکی" 🆔 Telegram.me/EtreHussein "سَربَندهای خاکی" در ایتا👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/4116905984Cd0f3b6cbef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽🌸 سلام امام زمانم 🌸﷽ 🍃🌸بہ نام آن ڪہ انسان را مسافر ڪاروان انتظار گردانيد 🌸🍃سلام اے گل نرگس، اے ڪہ شيرين ترين انتظار، انتظار توست 🍃🌸🍃 @Etrehussein
#جمعه_ها💔 #ای_پسر_فاطمه_پس_کی_میایی؟ تقصیر ماست غیبت طولانی شما...😢 تقصیر ماست غیبت طولانی شما...😣 بغض گلو گرفته ی پنهانی شما😭 #بدم_المظلوم_عجل_لولیک_الفرج @Etrehussein
🌷سَربَندهای خاکی🌷
#داستان_فرمانده_نابغه_گمنام #قسمت۵ ✍🏻این قسمت: #حافظه_قوی 🔷عالم کودکی، جرات نمی کردم چیزی برایش
۶ ✍🏻این قسمت: 😇 🔶اواخر دوران کاردانی، دریک برهه ای، به تمام سربازها مرخصی دادند و ما دانشجویان را موظف کردند به جای آنها نگهبانی بدهیم.⚔ برای ما خیلی سخت بود،چون دیگر افسر شده بودیم😬او این کار را در شان خود نمیدانستیم! 🔷در همان شرایط که همه نیروها به فکر فرار از این وظیفه بودند، مرتضی سخت ترین پستها را برمی داشت! دور از پادگان، برجکی در منطقه ای پر درخت،نصب بود که بچه ها به آنجا پست جنگل می گفتند.🌳 بچه ها از این پست فراری بودند. برعکس، مرتضی این پست را ۴۸ساعته بر می داشت!🕛 🔶بعد از دانشکده هنگام تقسیم نیرو، او را به قسمت اداری، مامور کرده بودند. مرتضی خیلی ناراحت بود. دوست داشت کارهای سخت تر و عملیاتی انجام دهد.😤 به آشنایان سپرده بود برایش سفارش کنند که در جای سخت و عملیاتی بکارگیری شود! 🔷اسم یک منطقه ای را می آورد و دنبال این بود که به آنجا مامور شود. من به شوخی به او می گفتم: (حتما میخوای بری اونجا برعکس یک طنابی آویزان بشی، یا از جایی بری بالا و یا یک بلایی سر خودت بیاری) با خنده جواب داد:«پس چی؟! بشینم پشت میز؟ »😐آخرهم با اصرار و پارتی بازی کارش را درست کرد و رفت برای کارهای عملیاتی! و رفت برای کارهای عملیاتی!😗💣🔫 ان شاالله ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب: مروری بر خاطرات شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور (حسین قمی) 🖇تهیه و تدوین: ستاد کنگره ۸۰۰۰شهید استان گیلان ✅کانال رسمی"سَربَندهای خاکی" http://eitaa.com/joinchat/4116905984Cd0f3b6cbef "سَربَندهای خاکی" در تلگرام👇🏻 🆔 Telegram.me/EtreHussein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷سَربَندهای خاکی🌷
#داستان_فرمانده_نابغه_گمنام #قسمت۶ ✍🏻این قسمت: #پارتی_بازی_به_سبک_شهدا 😇 🔶اواخر دوران کاردانی، دری
۷ ✍🏻این قسمت: ❤️ 🔷مرتضی خیلی دوست داشت که در قسمت عملیاتی مشغول شود.🔫 اما من طاقت دوری اش را نداشتم و به مرتضی گفتم:مادر! رو ندارم همینجا کار اداری بگیر و پیش من بمون»📝 مرتضی می گفت: « من اصلا من نمیتونم کار اداری انجام بدم!»😬 هر چه اصرار میکرد، من مخالفت می کردم.❌ 🔶تا اینکه یک روز که داشتم نماز مغرب و عشا را میخواندم و به آخرین رکعت رسیده بودم،📿 دیدم مرتضی از در وارد شد و جلویم نشست و شروع کرد به بوسیدن پاهایم👣 نمازم تمام که شد مرتضی گریه می کرد و میگفت: «مامان! تو رو خدا اجازه بده من برم تکفیریها به عراق حمله کردن و میخوان حرم  اهل بیت(علیهم السلام) رو خراب کنن!»😔 🔷آنقدر پاهایم را بوسید و گریه کرد تا مرا راضی کرد. گفتم: «برو فقط مواظب خودت باش! شش ماه برو و برگرد» شش ماه که تمام شد گفتم:(شش ماهت تموم شد. دیگه برگرد) مرتضی گفت: امامان! حالا که اجازه دادی دیگه خرابش نکن! من نگفتم یک شش ماه!»🙏🏻  آنقدر گفت و گفت که راضی شدم و مأموریتش بجای شش ماه شد۴ سال! 🔶ماجرای سوریه که شروع شد، گفت: «میخوام برم سوریه گفتم: «دیگه این رو نداشتیم» گفت: «مامان! فقط بیا و ببین چقدر حضرت زینب (سلام الله علیها) تنهاست! (تکفیریها دور حرمش رو گرفتن و نزدیک حرم شدن) انقدر آنجا ماند و جنگید تا شهید شد.💔 ان شاالله ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب: مروری بر خاطرات شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور (حسین قمی) 🖇تهیه و تدوین: ستاد کنگره ۸۰۰۰شهید استان گیلان ✅کانال رسمی"سَربَندهای خاکی" 🆔 eitaa.com/EtreHussein "سَربَندهای خاکی" در تلگرام👇🏻 https://t.me/joinchat/AAAAAD-32RVA67Up7ORxxw
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید روحانی، اردیبهشت ۹۶: شما دم از آزادی نزنید که آزادی خجالت میکشد! 🔹تشکل اصلاح طلب دانشجویی، مهر ۹۷ : "صدامونو بریدن با رایمون پز میدن"!! #تجربه_تلخ @Etrehussein