eitaa logo
استاد علوی تهرانی
3.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
214 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی استاد علوی تهرانی ✅ تلگرام: https://t.me/Fares_ir ✅ سایت: Fares.ir ✅ ادمین کانال: @Fares_Contact ✅ ارتباط با ادمین جهت طرح سؤال و مشاوره از استاد: @Fares_Admin ✅ بنیاد فارِس المومنین: ۳۴ ۳۲ ۹۲ ۶۶ - ۰۲۱ ✅ کد شامد: ۱-۲-۷۳۲۰۹۸-۶۱-۰-۲
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 در عصر حکومت علی (ع) / بخش اول ✅ جنگ صفین، از مهم‌ترین نبرد‌های حضرت امیر (ع) بود. سپاه عراق که پیرو حضرت بودند، پس از چندین روز نبرد سنگین با سپاه شام به سرکردگی معاویه، تا پیروزی نهایی فاصله‌ای نداشت. معاویه که خود را در انتهای راه می‌دید، به پیشنهاد عمروعاص، دستور داد تا قرآن‌ها را بر نیزه کنند و از سپاه حضرت امیر (ع) خواستند که از جنگ دست بکشند و را بپذیرند. حکمیت در لغت، به معنای داوری خواستن و حَکَم قرار دادن است. 👈 حضرت فرمودند: این درخواست، فریب‌کارانه و به منظور فرار از است، ولی گروهی از سپاهیان ایشان خواستار قبول قرآن شدند. در رأس این گروه اشعث بن قیس بود که معاویه با او مخفیانه کرده بود. 📌 گذاشتن بر نیزه، نشان آن بود که بیایید تا قرآن میان ما حکم باشد؛ یعنی جنگ بس است و قرآن، و را میان ما مشخص خواهد کرد. ✅ چگونگی با اصرار اشعث و دیگران، و تهدید حضرت به یا و تحویل ایشان به معاویه، جنگ متوقف شد. امام در وضعی که پدید آورده بود، پیشنهاد معاویه را برای متارکه جنگ و تعیین نماینده برای مذاکره پذیرفتند و ماجرای شکل گرفت. 🔸 در سپاه امام (ع) هنگامی بود که مالک اشتر پیروزی‌هایی را به دست آورد و نزدیک بود نتیجه نبرد را به نفع سپاه عراق پایان دهد؛ اما امام (ع) که از سوی طرف‌داران حکمیت زیر فشار شدید بودند، به دنبال مالک فرستاده و پیام دادند: نزد من بیا. طرف‌داران حکمیت به گفتند: به او فرمانی صریح و محکم بده تا نزدت باز گردد، و گرنه به خدا سوگند تو را عزل می‌کنیم! امام یزید بن هانی را نزد مالک فرستادند و او دستور امام را رساند. مالک گفت: به خدا سوگند! آن دم که قرآن‌ها را بالا آوردند، هرگز نمی‌پنداشتم که بر اثر آن، اختلاف‌نظر و پراکندگی روی دهد. آیا مددی را که خداوند به ما رسانده می‌بینی؟ آیا سزاست که این دست‌نیافتنی را رها کنیم و برگردیم؟! ابن هانی گفت: آن خائنان به امام گفتند: به دنبال مالک بفرست تا نزدت بیاید وگرنه، همان‌گونه که عثمان را کشتیم، تو را نیز کشته یا به تسلیم می‌کنیم. مالک دست از کشید و به عقب برگشت. 🖌 قندوزی حنفی از علمای نقل کرده است: زمانی‌که سپاه معاویه در قرآن بر روی نیزه بردند به این بهانه که به حکمیت قرآن راضی هستند؛ امام (ع) فرمودند: أنا القرآن الناطق؛ من هستم. ✅ در نهایت، امام (ع) و معاویه، معاهده‌ای میان خود نوشتند که در تاریخ به صورت مفصل نقل شده است. شدند: آن‌چه دو حکم در قرآن یافتند، بدان پای‌بند باشند و آن‌چه در کتاب خداوند نبود، از عادلی که همه بر آن اتفاق دارند، پیروی نمایند. ✅ در سپاهیان هر دو طرف از قبیله‌هایی تشکیل شده بود که تقریباً اختیار کامل آن‌ها در دست رئیس قبیله بود. سپاه معاویه بیش‌تر برده و بودند؛ لذا دقت چندانی در حق و باطل نداشتند؛ اما گروهی از سپاه امام، طلبانی بودند که در این سپاه به خواسته خویش دست نمی‌یافتند؛ ولی معاویه به آنان وعده داد تا این نیازشان را برطرف کند. بخش وسیع دیگری از سپاه عراق، به دین بوده و در پی منافع دنیوی نبودند، ولی آشنایی عمیقی نسبت به نداشتند؛ و برای آنان جنگیدن در مقابل گروه به ظاهر مسلمانی که آن‌ها را دعوت به قرآن می‌کردند، بسیار دشوار بود. این از دین، آنان را واداشت تا رهنمودهای امام را نپذیرفته، حتی ایشان را تهدید به قتل کنند. _______________ حجةالاسلام والمسلمین در عصر حکومت علی (ع) / بخش اول (ع) @Fares_ir
🔴 در عصر حکومت علی (ع) / بخش دوم ✅ تعیین نمایندگان حکمیت 🔅 اهل شام، عمرو بن عاص را به عنوان در حکمیت کردند. برای نمایندگی اهل عراق بین سپاهیان امام (ع) شد. حضرت، ابن عباس و مالک اشتر را پیشنهاد کردند. اشعث و یارانش قبول نکردند، به این بهانه که مالک به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد؛ پس طرف دیگر باید یمنی باشد. آنان خواهان این بودند که خود، حکم را انتخاب کنند و شخص مورد نظر آن‌ها ابوموسی اشعری (همشهری اشعث و مخالف حضرت) بود. 💠 امام خطاب به آنان فرمودند: "شما در آغاز این کار، از من سرپیچی کردید؛ اکنون دیگر گوش دهید. رأی من آن نیست که ابوموسی را برگزینم." آنان گفتند: ما تنها به ابوموسی اشعری راضی می‌شویم. امام (ع) فرمودند: "وای بر شما! او قابل اعتمادی نیست؛ را از من دور می‌کرد و کارها علیه من انجام داده است." 👈 اما با اصرار آن‌ها، ابوموسی به انتخاب شد؛ در حالی‌که از مخالفان امام بود و همین انتخاب، پیروزی طرف مقابل را هموارتر کرد. امام در بیان این حادثه چنین فرمودند: "من دیروز و شما بودم؛ ولی امروز فرمانم می‌دهند، دیروز بازدارنده بودم که امروز مرا باز می‌دارند." 🔸 پس از تعیین شدن ؛ معاویه، عمرو بن عاص و برخی دیگر را برای مذاکرات و تعیین شرایط حکمیت نزد امام (ع) فرستاد. این افراد با حضرت و یاران ایشان درباره مفاد صلح‎نامه نمودند. به روایت یعقوبی، وقتی بر سر لقب «» برای امام (ع) هنگام نوشتن میان نمایندگان دو سپاه افتاد، اشعث از کسانی بود که خواستار حذف این در آن نامه شد و مالک اشتر سخت به او اعتراض کرد. ولی مردم بعدها معاویه را به این لقب صدا زدند. 🗓 تاریخ حکمیت نیز ‏ پایان تعیین شد. ✅ اقدامات و نصایح امام علی (ع) و یارانش امام علی (ع) برای حکمیت، ۴۰۰ نفر را به فرماندهی شریح بن هانی همراه ابوموسی اشعری اعزام کرده و عبدالله بن عباس را به عنوان آنان همراه کردند. و ابوموسی را نیز از ماهیت معاویه آگاه کرده و نصایح فراوانی به او نمودند. شریح از کسانی بود که نسبت به ابوموسی به او هشدار داد و گفت: اگر نتیجه مذاکره شما علی (ع) باشد، شامیان در امانند؛ ولی اگر نتیجه تسلط معاویه بر عراق باشد مردم عراق از او در امان نخواهند بود. تو مقابل بدترین حریف قرار داری. عراق را خوار و تباه نکن. مبادا حق را به شام دهی و طرف آنها را بگیری. مبادا عمرو تو را بفریبد. ✅ اعلام علنی مذاکرات حکمیت ابوموسی اشعری نتیجه حکمیت را به اینجا رسانید که هر دو فرمانروا یعنی امام (ع) و معاویه از برکنار شوند و هیچ‌کدام فرمانروا نباشند. عمرو عاص نیز به ظاهر این را پذیرفت اما ابوموسی را فریفت و او را برای اعلام نتیجه بر خودش مقدم کرد. ابن عباس تلاش زیادی کرد تا ابتدا عمرو عاص نتیجه را اعلام کند؛ اما ابوموسی به هشدارهای ابن عباس توجهی نکرد و بر بالای منبر رفت و گفت:‌ ای مردم! من به نمایندگی از مردم حجاز و عراق چنان‌که انگشترم را از دست خود خارج می‌کنم، علی را از خلافت برکنار می‌نمایم. سپس عمرو عاص به بالای منبر رفته، اعلام کرد: آنچه ابوموسی گفت شنیدید. او، تنها حق برکناری علی را داشت و من هم او را تأیید می‌کنم؛ اما من چنان‌که انگشترم را به دست می‌کنم خلافت را به معاویه واگذار می‌نمایم؛ زیرا او علاوه بر اینکه این مقام را دارد، خون‌خواه عثمان نیز است. ✅ نتایج حکمیت 🔸 حکمیت به پایان رسید؛ شامیان بر خود با معاویه باقی ماندند. در مقابل، امام (ع) حکم حکمیت را خلاف دانسته و آن را نپذیرفتند و فرمودند: "همانا رأی شما بر این قرار گرفت که دو نفر را برای داوری انتخاب کنند، ما هم از آن‌ها پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند، اما افسوس که آن‌ها خویش را از دست دادند، حق را ترک کردند؛ در حالی‌که آن را به خوبی می‌دیدند، چون ستمگری با آن‌ها سازگار بود، با همراه شدند، ما پیش از داوری ظالمانه‌شان با آن‌ها شرط کردیم که به داوری کنند و براساس حکم نمایند؛ اما به آن پایبند نماندند." 🔆 در نتیجه معاویه از شکست در رها شد؛ و با فریب‌های دیگر و شهادت امام (ع)، حکومتی قدرتمند تشکیل داد. در مقابل، سپاه کوفه از پیروزی در صفین به فتنه بزرگ رسید؛ فتنه‌ای که جنگی دیگر برای حضرت رقم زد و سپاه بزرگ کوفه را به نابودی کشاند. قضیه حکمیت برای کوفی، نه تنها نشد، بلکه سرآغاز فتنه‌های بعدی گشت. ______ حجةالاسلام والمسلمین در عصر حکومت علی (ع) / بخش دوم (ع) @Fares_ir
🔴 در عصر حکومت علی (ع) / بخش آخر ✅ پیدایش خوارج 🔸 پس از توقف جنگ صفین برای ، گروهی دیگر از سپاهیان امام، با سر دادن "لا حکم الا لله" خواهان ادامه جنگ شدند، پذیرش حکمیت را دانستند و امام را به دعوت کردند. ولی امام با استناد به آیه "أَوْفُوا بِالْعُقُود" نپذیرفتند که و خود را بشکنند. حضرت در این باره فرمودند: آنان سخن حقی می‌گویند (ان الحکم الا الله) ولی از آن نتیجه می‌گیرند. 💠 پس از آنکه امام به کوفه بازگشتند، مخالفان حکمیت از امام جدا شدند و به حروراء در نزدیکی کوفه رفتند و به نام گروهی را شکل دادند و مقدمات را علیه حضرت ترتیب دادند. به گفته برخی مورخان، ابن ملجم گفت: "الحکمُ للّه یا علی، لا لَکَ؛ ای علی! حکم فقط از آن خداست، نه از آن تو" سپس شمشیرش را مقابل امام (ع) بلند کرد و ضربتی زد؛ یعنی هنوز بر خارجی‌گری خود باقی بود. 📌 بعدها خوارج در مدائن، خنجر زهرآگین به پای مبارک امام مجتبی (ع) زدند و در سالیان بعد فرزندان خوارج در کربلا، نسبت به امام حسین (ع) و اهل بیت ایشان مرتکب جنایات متعدد و فجیعی شدند. ✅ محور با نگاهی به رفتار اشعث به قیس و فرزندانش روشن می‌شود که اینها چه بزرگی بر وارد کردند. 1️⃣ اشعث بن قیس: باعث نجات معاویه از شکست در شد. او عامل تحمیل بر حضرت امیر (ع) و انتخاب ابوموسی اشعری به عنوان حکم بود که نتایج شوم برای مسلمین در پی داشت. او در کشتن حضرت، به ابن ملجم مرادی و یاری رساند. 2️⃣ جعده، دختر اشعث: او همسر امام حسن (ع) بود و با خیانت‌هایش، با معاویه را بر امام مجتبی (ع) تحمیل کرد. او به تحریک معاویه اقدام به مسموم کردن حضرت و ایشان نمود. 3️⃣ محمد، پسر اشعث: فرمانده لشکر ابن زیاد در کوفه بود و جناب مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را دستگیر و به زندان ابن زیاد برد. با این عمل در ایشان نقش مؤثری داشت. او در روز ، انتساب سیدالشهداء (ع) به پیامبر (ص) را شد. 👈 بعد از از دست مختار ثقفی گریخت و در پی علیه مختار، به کوفه بازگشت و فرماندهی شورش را به عهده گرفت. اما بعد از شکست شورش به همراه شبث بن ربعی به بصره گریخت و مصعب بن زبیر را در جنگ با مختار یاری کرد. 4️⃣ قیس، پسر اشعث: جزء کسانی بود که به امام حسین (ع) نامه نوشت و ایشان را به کوفه دعوت کرد. اما در ادامه، تغییر موضع داد و در نهایت در به سپاه عمر بن سعد پیوست. 👈 او روز عاشورا در خیام حسینی، غارت عمامه و عبای مبارک سیدالشهداء (ع) در ، و مهمتر از همه در کشتن حضرت نقش داشت. او از جمله افرادی بود که سرهای بریده را به کوفه نزد ابن زیاد برد. __________________ حجةالاسلام والمسلمین در عصر حکومت علی (ع) / بخش آخر (ع) @Fares_ir