eitaa logo
قرارگاه منتظران
456 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
70 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
Tahdir joze3.mp3
4.16M
🍀 تلاوت تحدیر () 🍃 💐 هدیه به حضرت صاحب الزمان(عج) ⏲ در ۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید. 🍀🍀🍀🍀 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️بِكَ عَرَفْتُكَ وَأَنْتَ دَلَلْتَنِى عَلَيْكَ وَدَعَوْتَنِى إِلَيْكَ… ☘️من با تو، تو را شناختم و حتی خودم را با تو دیدم، که خودخواهی من، از توست. 🌱پرورداگارا! تو بودی که مرا به خویش راه دادی و مرا به خویش خواندی، پس این دعای من پس از دعای توست و پس از دعوت توست. اگر تو‌نبودی که من تو را نمیشناختم؛ اگر آب نخورده بودم که من عطش را احساس نمی کردم. 🌱از امام صادق ع نقل شده است: چگونه خدا را يگانه مي‌داند کسي که گمان مي‌کند به وسيله غير او، او را شناخته است، در حالي که تنها کسي خداوند را شناخته است که با خدا، خدا را شناخته باشد. پس کسي که او را با خودش نشناخته باشد او را نشناخته است.» @gharagahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز برا افطار چه فکری کردید 😍 با چی درست کنم ؟ امروز همراه باشید. آموزش نان لواش فوری🤓 ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 📕 ✍نویسنده:مظفر سالاری 📝ناشر:کتابستان 📚💠📚💠📚💠📚💠📚💠 📚رویای نیمه شب داستان دلدادگی جوان زرگر سنی است به یک دختر شیعه. هاشم که هم بازی کودکی ریحانه است حالا عاشق او شده اما اختلاف مذهبی مانع وصال است. 🌟در خلال داستان، اوضاع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ارتباطات مذاهب مختلف و رفتار و ظلم حکومت با مردم خصوصا شیعیان به خوبی ترسیم می شود. نکته ی محوری داستان اثبات وجود امام زمان عج و دستگیری ایشان از شیعیان است که پایان خوشی برای داستان عاشقی هاشم رقم می زند‌. 📚📕📚📕📚 برشی از کتاب: «پدر بزرگ از پشت قفسه ها بیرون آمد و به گوشواره ای زیبا و گران بها که من طراحی کرده بودم و ساخته بودم اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه انتخاب کرده بود؛ هر چند بعید می دیدم که مادرش زیربار قیمت آن برود.گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم. طراحی و ساخت این گوشواره، کار هاشم است. حرف ندارد!مادر ریحانه گوشواره ها را گرفت و ورانداز کرد.قشنگند، ولی ما چیزی ارزان قیمت می خواهیم. مادر ریحانه گوشواره ها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشواره های قبلی را جستجو کرد...» 🍀🍀🍀🍀 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وَإِذَا النُّفُوسُ زُوجَتْ» (تكوير: ۷) {سید علی قاضی} چهل روز گذشته بود دلم میخواست بمانم اما نگران پدر بودم نگران رضایتش صبح و شب به حرم امیر سلاطین عالم میرفتم و از او میخواستم اسبابی فراهم آورد تا در نجف ماندگار شوم. در بدو ورودم در گذرگاه وادی السلام از او خواسته بودم که مهمان دائمی خوان گسترده اش باشم؛ اما در ذهنم دنبال واسطه ای میگشتم که به تبریز برود و رضایت پدر را بگیرد. مدام به وادی السلام میرفتم و نماز میخواندم روزی همان طور که در نزدیکی مقبره منسوب به هود و صالح نشسته بودم و تعقیبات نماز می خواندم، نوای گیرایی شنیدم که این ابیات را زمزمه میکرد: 🍃 ای قوم به حج رفته کجایید کجایید 🍃 معشوق همین جاست بیایید بیایید 🍃 معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار 🍃 در بادیه سرگشته شما در چه هوایید 🍃 گر صورت بی صورت معشوق ببینید 🍃 هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید با تعجب از صدای گیرایی که داشت برخاستم و کمی جلوتر، پیرمردی ژولیده با موهایی سراسر سپید را نزدیک به گذرگاه یافتم. نشسته بود و شعر عجیبی می خواند که مرا غوطه ور توده های افکار می کرد. قبا و عبایم را کمی تکاندم و به سویش راه افتادم نزدیک تر که شدم صدایش بلندتر و آشکارتر به گوشم می رسید. یک بار از این خانه بر این بام برآیید ده بار از آن راه بدان خانه برفتید پشتش به من بود پس از کمی مکث تصمیمم را گرفتم و با کنجکاوی ، سلامی کردم . بدون آنکه رویش را برگرداند شعر خواندن را رها کرد و گفت: «سلام سید علی! نجف شهر عجایب بود و آدمهایی در آن زندگی می کردند که هر کدام از دیگری عجیب تر مینمودند. با شگفتی دوباره گفتم: سلام علیکم اسم بنده را از کجا می دانید؟ تاکنون شما را ندیده بودم. در حالی که ریش های در هم تنیده و پرپشت سفیدش را به دست می گرفت، صورتش را برگرداند و با مهری که در چهره اش موج میزد گفت: من که تو را دیده بودم سیدعلی! تو هم دیده ای اما حتماً یادت نمی آید. در حالی که اخم هایم را در هم کرده و در محتملات گشت میزدم به این فکر کردم که این پیرمرد از چه چیز سخن میگوید که او ادامه داد: «تو مگر السید علی بن المولى الميرزا حسين بن الميرزا أحمد القاضي بن الميرزا رحيم القاضي بن الميرزا تقى القاضي صدر الدین بن.... الصلاة و السلام، متولد ۱۲۸۵ قمری در تبریز نیستی؟از تعجب، زانوانم چنان لرزید که تا آن لحظه چنین حالی را در خود سراغ نداشتم. پیرمرد که لباسش پوستین دراویش بود شانه اش را بالا انداخت و با نگاهی عمیق در چشمانم، گفت: «تعجب نکن مگر اینها را در حاشیه ارشاد مفید، به عنوان شجره ات ننوشته بودی؟ همین اندکی قبل دهانم از تحیر و احاطه درویش به احوالات سابقم قفل شده بود. تقریباً محال بود که حاشیه ام بر ارشاد که برای نشان دادن توان علمی ام به پدر قلم زده بودم، به این سرعت آوازه ای پیدا کرده باشد؛ فارغ از اینکه گویا شجره نامه ام را از روی پیشانی ام می خواند. نگاه عطشناکم را به او دوختم و با خود کلنجار رفتم که نگاه عمیقش را بی پاسخ نگذارم، از این رو گفتم: صدای شعر خواندنتان را شنیدم و آن را دنبال کردم.» هر چند شاید این حرفم ربطی به گفته های او نداشت اما باز فهمیدم که او کار خودش را بهتر از اینها میداند در همان حال که صورتش را به سمت حرم امیرالمؤمنین می گرداند، گفت: «این شعر را برای تو می خواندم. پس از لحظاتی و پس از مواجه شدنش با تعجب بیش از پیشم، ادامه داد: «سید علی از کجا معلوم که نجف ماندنت در حکم به حج رفتن در این ابیات نباشد؟ مگر در نجف مقیم بودن به خودی خود برای رسیدن به خواسته ای که در طلب آن روزگار میگذرانی موضوعیت دارد؟ با سرگردانی نگاهش کردم و از اندازه نفوذ کلامش در قلبم مبهوت بودم. سرش را پایین انداخت و با لحنی سراسر حکمت گفت: باید فانی در اراده او باشی سید علی حالا هر کجا که می خواهی باشی راهی که پیش رو داری راه از بین بردن خود و تمام تعلقات آن است.» ادامه دارد... 🔖قسمت سوم 👈قسمت چهارم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍀🍀🍀🍀 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
43.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمک روضه ‎ی مرا بفرست روزی ‎ام دست توست یا رزاق . سحری رو به روی شش گوشه دست من را بگیر بین رواق . ای ضریح حسین دلتنگم برسان ناله‎ ی مرا به عراق ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tahdir joze4.mp3
4.12M
🍀 تلاوت تحدیر () 🍃 💐 هدیه به حضرت صاحب الزمان(عج) ⏲ در ۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید. 🍀🍀🍀🍀 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَدْعُوهُ فَيُجِيبُنِى وَ إِنْ كُنْتُ بَطِيئاً حِينَ يَدْعُونِ ☘️سپاس خداى را که می خوانمش و او جوابم را می دهد، گرچه گاهى که او مرا مى خواند سستی مى کنم … 🌱می بینی که او‌ تو‌ را خوانده و تو را به خویش دعوت کرده و تو این دعوت را به کُندی جواب داده ای و حتی نفی کرده ای. تا هنگامیکه تو از بیرون ضربه خورده ای و به خویشتن و او رسیده ای و او را صدا زده ای، او بدون فاصله جوابت را داده و خواسته ات را برآورده کرده است. @gharagahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز افطار چی درست کنم؟؟ یه دسر ساده و خوشمزه و مقوی برای افطار امشب 😋 نوش جونتون التماس دعا 🥰 فرنی خرما ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا