eitaa logo
قرارگاه منتظران
492 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
69 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 📕 📚 ✍️نویسنده:سلمان کدیور 📝ناشر: شهرستان ادب 📚 📕 معرفی کتاب: کتاب پس از بیست سال تاریخ صدر اسلام را با داستانی بسیار زیبا, عاشقانه و پر کشش از نگاه فرمانده های معاویه کاخ سبز او و شهر شام از قتل عثمان تا پایان جنگ صفین مرور کرده است. «پس از بیست سال» رمان تاریخی مذهبی با محوریت جریانات به خلافت رسیدن امام علی(ع) تا قیام عاشورا است. اتفاقات جنگ صفین، اشاره به یاران امام علی(ع) از جمله ابوذر و در کنار این مستندات تاریخی، تاروپودی از ماجرایی عاشقانه، روایت داستان را دل پذیرتر می سازد. بخشی از توصیف این رمان از زبان رهبر انقلاب : داستان عاشقانه‌ی سلیم و راحیل هم حکم نمکِ رمان را پیداکرده و کتاب بی‌آنکه به دام عاشقانه‌نویسی‌های کلیشه‌ای بیفتد، عشق سوزان میان این دو را باورپذیر به تصویر کشیده است. [یک عاشقانه‌ی جذاب تاریخی قوی] 📚 ✂️ برشی از کتاب: دختر ایستاد. چشم در چشم محبوبش، در حالی که دستانش را می فشرد گفت: «چرا تو نیز چون منصور به کوفه نمی روی؟» سلیم فروریخت و ناباورانه به دختر نگاه کرد. راحیل ادامه داد: «ما معاویه و شامیان را شناخته ایم. کسی که مادر، پدر و برادرانمان را یا جان گرفته یا فریفته است. دیده ایم که چگونه با تزویر سخن می گوید و چگونه خیانت پیشه می کند. پس چرا باز فریب او را بخوریم و بر علی تیغ کشیم؟» «این سخن را از روی فکر می گویی؟» «آری به خدا سوگند روز و شبی نیست که به آن نیندیشیده باشم.» 🍃📚🍃📚 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطواراً» (نوح : ۱۳) {سید علی قاضی} نزدیک رفتم و دیدم عین الانسان و انسان العین سید احمد کربلایی بگاه است. به سجده گاهش نگاهی کردم و متوجه شدم از شدت گریه خاک آنجا گل شده است. پس از آن بلند شد و به یکی از حجره های مسجد رفت و با خدام مسجد شروع به صحبت کرد، صدای خنده اش آن چنان بلند بود که من در حیرت شدم. این مرد چه احوالی در قلبش دارد که با خدای خودش این چنین در سوزوگداز است و با مردم. این چنین گرم و صمیمی و شوخ طبع اگر کسی از کنار آن حجره می گذشت، گمان می کرد عده ای در حال خوش گذرانی اند. در زدم و اجازه ورود خواستم به احترامم ازجا برخاست و گفت: سلام بر آقا سید علی طباطبایی. با احترام گفتم: «سلام علیکم جناب سید. خدام مسجد که مجلس ما را خصوصی یافتند به سید احمد عرض ارادتی کردند و ما را تنها گذاشتند. سید احمد که لبخند از روی لبانش محو نمیشد گفت: «در چه حالی سید جوان؟ از شیرینی کلامش دلم به جوشش آمد و گفتم: «الحمد لله جناب سید، در کنار خورشید عالم تاب روزگارم خوب است. سید احمد با کمی تأمل از آنجا که متوجه تعجب من از گشاده رویی و شوخی هایش با خادمان مسجد در کنار سفره صبحانه را شده بود گفت: «آقا سید علی باید با مردم با رویی گشاده و خندان برخورد کرد و دل و سینه خود را روی آنها باز نمود و آن چنان با آنها مواجه شد که گویی جز ندیدن آنها غمی به دل نداری باید به آنها با تمام وجود و هر آنچه در دل صفا داری ابراز مودت نمایی این تعاملت غیر از وقوف و حضور در برابر خداوند متعال و دانای اسرار و خفیات است... بودم، گفتم: «همین طور است جناب سید.» سرم را به نشانه تأیید تکان دادم و در حالی که پاسخ پرسش نپرسیده ام را گرفته ،سید احمد با مهربانی و فروتنی گفت: «یاد فقرا کرده ای، آن هم در مسجد سهله در حالی که لبخند روی لبانم نقش میبست گفتم: « خدمتتان آمدم برای رخصت طلبیدن .. نفس نسبتاً عمیقی کشید و گفت: «رخصت امور که دست ولی الله الاعظم است. اما رخصت برای چه کاری؟ بحمد الله و با اجازه تان حواله ای که مربوط به همسرم بوده از تبریز رسیده و او اصرار دارد که به سفر حج برویم تا ان شاء الله حج تمتع به گردنمان نباشد. سید احمد که گویا بسیار خوشحال شده بود گفت: «احسنت و الحمد الله، خداوند روزی کرده است و خودش میزبان شماست. از ته دل خوشحال شدم و گفتم جماعتی را هم همراه کرده ایم تا آنها هم حجشان را ادا کنند. - وظیفه عالم دینی همین است، چه از این بهتر؟ - بله ، الحمد لله . چه وقت عازم هستید؟ شتربانها و کاروانی که با او صحبت کرده ایم وعده هفته آینده را داده اند. ان شاء الله .خداوند حافظ شما باشد. - جناب سید اگر برای استفاده در این سفر توصیه و نکته ای هست، ممنون جنابتان هستم؛ علی الخصوص که به دستوراتی که مرحمت فرموده اید مشغولم و امروز به گمانم تجلی نفس برایم رخ داد؛ به این شکل که خود را بیرون از خود در حیاط خانه مشاهده کردم سید احمد سرش را پایین انداخت و سینی چایی را که جلویش بود کمی به سمت من هل داد و در فکر فرو رفت. پس از مدت قابل توجهی گفت: «به حج میروی روایت شبلی و امام سجاد را حتماً مطالعه کن. چشم جناب سید.در آن روایت نکته های دقیقی درباره شناخت نفس وجود دارد. حتماً ان شاء الله . سید احمد قندی از داخل قندان برداشت و گفت: « خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ، خداوند وقتی می خواهد انسان را نسبت به عواقب بی توجهی به خود بیدار کند، او را از عذاب نمی ترساند. بلکه می گوید مثل کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و نتیجه اش این شد که آنها خودشان را فراموش کردند. از این آیه میتوان فهمید که انسان دارای خود و نفسی هست که توجه به آن نسبت مهمی با معرفت الله دارد. در جای دیگر اشاره می کند که «إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُور؛ خداوند انسان خیال پرداز و پرتبختر را دوست نمی دارد. این خیال پردازی شاید همان توجه به «من» غیراصیل و پنداری انسان باشد که آن را حقیقت خویش در نظر میگیرد. ادامه دارد... 🔖قسمت:بیست و پنجم 👈قسمت: بیست و ششم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍀🍀🍀🍀 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم 🍎 ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 📕 📚 ✍️نویسنده: مظفر سالاری 📝ناشر: به نشر 📚 📙 معرفی کتاب: رمان شورانگیز و جذاب «دعبل و زلفا» اثر تحسین برانگیز دیگری از حجت الاسلام و المسلمین «مظفر سالاری»، نویسنده رمان شیرین و پرفروش «رؤیای نیمه شب» است که مورد تقدیر مقام معظم رهبری قرار گرفته و به چاپ شصت و هفتم رسیده است و انتظار می رود «دعبل و زلفا» نیز این موفقیت را تکرار کند. این اثر روایتی عاشقانه از آشنایی و زندگی پر فراز و نشیب دعبل خزاعی، شاعر اهل بیت(ع) و همسر سازش ناپذیرش زلفاست؛ در این کتاب، مقاطعی از زندگی دعبل در زمان امام موسی کاظم (ع) و امام رضا (ع) به صورت داستانی کنکاش شده است؛ عشق میان او و زلفا بستری جذاب برای ماجراهای فراوان این رمان است که تلاش دارد بر اساس داده های تاریخی به بازسازی و بازآفرینی ماجراها و حوادث بپردازد. 📚 ✂️برشی از کتاب: زبان که به حق نچرخد، به درد همان لقمه در دهان چرخاندن می‌خورد و بس. موسی بن جعفر پادشاهی در لباس زاهدان است و هارون گدایی در لباس پادشاهان. دوست دارم با آن پادشاه حقیقی باشم. نقش ایمان و عشق را از باد برده‌ای. این دو اکسیر اعظم است. مرده را زنده می‌کند. چقدر به او نزدیکم و چه اندازه او از من دور است. دعبل گفت: مانند ماه که گمان می‌کنی در حوض خانه‌ات منزل گزیده است. شعر راستین کهنگی ندارد. دارویی بیدار کننده و شفابخش در طول تاریخ است. افسوس که برزخی میان حق و باطل نیست. از حق که گذشتی دیگر هرچه هست باطل است. 📚 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطواراً» (نوح : ۱۳) {سید علی قاضی} به کلماتش که همچون آبشاری از جنس نور سرازیر می شد. از عمق جان گوش می دادم. او ادامه داد: «دیدن خود از نخستین قدمهای تجرد در انسان است. انسان اگر این توجهات و این مراقبات را ادامه دهد به عالم بعد از عالم تجرد برزخی وارد خواهد شد و خود را در آنجا به شکل نورانی با عالمی بدون شکل و تعین خواهد یافت. متوجه کلامش بودم و میدانستم که استاد وقتی خبر از مرتبه بعد می دهد. یعنی اگر مجاهدات را ادامه دهی به آن نقطه خواهی رسید قندش را در چایی زد و گفت در این احوالات برزخی ممکن است آن قدر توجه انسان به من خویش غالب شود. که مدتی حتی بدن خویش را گم کند و نداند که او کجاست. اصالت با روح انسان و حقیقت من انسان است و در واقع این بدن صرفاً ابزاری است که برای تصرف در دنیا از آن بهره می برد. امیرالمؤمنین علی فرمودند: «من عرف نفسه تجرده توجه به من حقیقی و یافتن او و فهم اینکه اصالت با این من است. انسان را مجرد از زمان و مکان می کند. در این مقاطع برای خیلیها قدرت طی الارض یا احاطه بر افکار دیگران حاصل می شود اما همان طور که بهتر میدانی اینها مقصد نیست و نقل و نبات این راه است. مهم این است که انسان وقتی خود را در عالم مثال یا همان برزخ یافت، کمر همت ببندد برای عالم عقل و روح که در مرتبه بالاتری قرار دارند. با دقت به کلام پررمز و رازش گوش میدادم گفت: «یادم می آید که روزی در جایی استراحت می کردم ناگهان کسی مرا بیدار کرد و گفت: اگر می خواهی نور اسفهبدیه را تماشا کنی، از جای برخیز وقتی چشم گشودم دیدم نوری بی حد و اندازه، مشرق و مغرب عالم را فرا گرفته است. این همان مرحله تجلی نفس در عالم عقل و روح است. همان طور که تجلی نفس در عالم برزخ گاهی به شکل صورت بدن مادی انسان رخ می دهد. در عالم عقلانی به شکل نورانی جلوه میکند. پس از آن، تازه آغاز مجاهدات سالکان حقیقی است که از عوالم نفسانی خارج شوند و کمر همت ببندند برای ورود به عوالم توحیدی و تا پیش از عوالم توحیدی و دخول در آنها، انسان هنوز در میان کسانی قرار دارد که شرک خفی در وجودشان باقی است.» متوجه کلامش بودم و با اینکه رگه هایی از مراتب عالی تر را مشاهده کرده بودم با به رقت گوش میدادم که طبق دستورات مکتب ملا حسینقلی همدانی بتوانم این راه را طی کنم. سید احمد قند را در دهانش گذاشت و چایی را برداشت و با نگاهی پر از محبت گفت: «چایی تان سید علی چایی را برداشتم و بر لب گذاشتم سید احمد گفت: راه توحید، راه صبوری و گدایی و شکستگی و مجاهده است. ان شاء الله در این مسیر دست خداوند پشت سر شماست .» سید احمد پس از گفت و گوها و توصیه هایی دستورات مراحل آتی را القا نمود؛ اینکه چگونه باید به نفس توجه کنم تا از این کثرات و توجهات دنیوی و برزخی خارج شوم سید احمد روی این موضوع تأکید مضاعف داشت که این راه فقط و فقط با مراقبه به نتیجه میرسد. اگر انسان مراقبه نداشته باشد ممکن است این دستورات را از استادی بگیرد اما فقط و فقط سیری خیالی کند و دریچه های شهود حقیقی به روی او باز نشود پس از آن با مهر و محبتی فراموش نشدنی، مرا در آغوش گرفت و با لحنی خاص گفت خدا به همراهت سید علی در امتداد این سفر امتحانی سخت در پیش داری ان شاء الله که دست ولایت امیر مؤمنان علی پشت سرت باشد تا ازاین امتحان هم سربلند بیرون بیایی نمی دانستم منظور او چیست و تصور میکردم منظورش همان قاعده همیشگیآمادگی برای ابتلا و امتحان در سیر الی الله است. مدتی نگذشت که فهمیدم جلال جبروتي خداوند علی اعلی شرابی تلخ و مردافکن برایم تدارک دیده است که توجهم را از خود به حقایق آسمانی و اسما و صفات خویش جلب کند بی ابتلائات، روزگار دنیایی انسان بدون توجه عمیق به حقیقت هستی ناپخته و بی ثمر سپری خواهد شد. خداوند خود مربی بود و دست قدرت و اقتدار او مرا از خویش منسلخ و به سمت توحید میکشاند... ادامه دارد... 🔖 قسمت: بیست و ششم 👈قسمت : بیست و هفتم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍃🍃🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋❤️ یادِ تـــو؛ ابر بهاری‌ست! که بر چشمانم می‌بارد... و هر قطره‌اش،‌ قلبم را پُر از شکوفه می‌کند! وقتی بیایی... فصلِ دنیا؛ همیشه بهار می‌شود! ‌ سلام زیباترین بهار 🌸🦋 @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃 🍃 همه هست آرزویم ؛ 🍃 که ببینم از تو ، رویی ... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، صلواتی قرائت بفرمایید 🍃🍃🍃🍃🍃 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️‌همسرتان را محدود به خود نکنید. 🔺متاسفانه برخی خانم‌ها فکر می‌‌کنند زندگی مشترک یعنی زندگی کردن مثل دوقلوهای به هم چسبیده. آنها انتظار دارند همسرشان از همان لحظه‌ای که از محل کارش خارج می‌‌شود، دربست در اختیار‌شان باشد و با این کار عشقش را به زندگی مشترک ثابت کند. 🔻خود این خانم‌ها هم زندگی‌شان را محدود به همسرشان می‌‌کنند و چون از همه فرصت‌‌ها و خواسته‌هایشان می‌‌گذرند، چنین انتظاری را از همسرشان هم دارند. اما واقعیت این است که کسی از آنها نخواسته از فرصت‌هایشان بگذرند. 🔺یک مرد معمولی، دوست دارد همسرش یک زندگی عادی و همچنین دوستانی داشته باشد که گاهی با آنها وقت بگذراند. گاهی به تنهایی احتیاج داشته باشد و به فکر آینده و پیشرفتش هم باشد. یک مرد معمولی خودش هم به همین شیوه زندگی می‌‌کند و اگر کسی انتظاری جز این داشته باشد، خیلی زود با او به مشکل برمی‌خورد. ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
📚 📕 🍃📚🍃 ✍️ نویسنده:اکرم اسلامی 📝 ناشر: حماسه یاران 🍃📚🍃 📙 معرفی کتاب: در این کتاب تصویری کوتاه و مختصراما پر معنا از یک عمر زندگی و فرمانبری و ولایت‌پذیری زنی را می‌خوانید که فرزندش را فدای پابرجا ماندن و استقلال این سرزمین نمود و خودش نیز در راه اسلام و انقلاب از هر چه در توان داشت فروگذار نکرد. اشرف السادات منتظری مادر شهید محمد معماریان که عاشقانه و خالصانه برای فرزندان این سرزمین از جان و دل مایه می‌گذاشت. 🍃📚🍃 ✂️بریده ای از کتاب: یک‌وقت هست آدم با خانوادهٔ شوهرش مشکلی ندارد و فقط رفت‌وآمد می‌کند، یک‌وقت هست که با خانوادهٔ شوهرش صمیمی می‌شود، خودمانی و خانه‌یکی؛ محبتشان را به دل می‌گیرد. ما این شکلی بودیم. من هرچه ازشان دیدم، خوبی و صمیمیت بود. همراه دوتا جاری دیگرم و مادرشوهرمان توی یک خانه زندگی می‌کردیم. روزمان تا آمدن مردها، دور هم می‌گذشت... 🍃🍃🍃🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran