IMG_20231221_214322_969-mc.mp3
1.63M
🌼دکلمه ی شعر یلدایی
🍃مکالمه ای شاعرانه با امام زمان (عج) در شب #یلدا 🌻💚
🍃این شب چله اگر از تو خبر شد یلداست
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
@Ghesehaye_koodakaneh
#مکث_کن
پیش از آنکه چیزی بگویید، یک لحظه مکث کنید و به این بیندیشید که اگر همین حرف را کسی به شما میگفت، چه حسی داشتید…
Before you let a word out of your mouth, hang on a moment and ponder what would you feel like if somebody else said this to you?
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
@Ghesehaye_koodakaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍎ویدیو آموزش نقاشی میوه ها
🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
@Ghesehaye_koodakaneh
#قصه_کودکانه 👆
#عنوان_قصه :
🌸ماجراهای نخودی
(سقوط حاکم)
#توضیحات:پی دی اف(کیفیت بالا)
(کتاب قصه تصویری)
🍃قصه در مطلب بعدی 👇
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
ماجراهای نخودی سقوط حاکم.pdf
2.25M
#قصه_کودکانه 👆
#عنوان_قصه :
🌸ماجراهای نخودی
(سقوط حاکم)
#توضیحات:پی دی اف(کیفیت بالا)
(کتاب قصه تصویری)
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
جعبه مداد رنگی_صدای اصلی_450529-mc.mp3
9.98M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه: جعبه مداد رنگی
🌸«عزیزجون» مشغول شستن ظرفهاست و «هدی» دوست داره که بهشون کمک کنه تا این کار زودتر تموم بشه و با همدیگه برن مغازهی نوشتافزاری تا یه بسته مدادرنگی بخره، ولی عزیزجون میگن که...
🌼این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان یاد میده که هیچگاه برای رسیدن به خواستههاشون بهانهتراشی نکنن، چنانچه خداوند در قرآن کریم از کسانی که برای شکستن قولوقرارشون دنبال بهونه و دلیل میگردن، شکایت میکنه و نام نیکی از اونها نمیبره.
🍃در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به آیه های ۱۶۷، ۱۶۸، ۱۶۹ و ۱۷۰ سورهی مبارکهی «صافات» اشاره میکنن.
🍃خداوند در این آیه ها میفرماید:
«وَإِن کَانُواْ لَیَقُولُونَ (۱۶۷) لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِکْراً مِّنَ الْأَوَّلِینَ (۱۶۸) لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (۱۶۹) فَکَفَرُواْ بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (۱۷۰)»
«(مشرکان) پیوسته و با تأکید مىگفتند (۱۶۷) اگر پندنامهاى از نوع (کتابهاى) پیشینیان نزد ما بود (۱۶۸) ما نیز حتماً از بندگان برگزیدهی خدا بودیم (۱۶۹) (ولى همین که قرآن براى آنان آمد) پس به آن کفر ورزیدند و بهزودى (نتیجهی کفر خود را) خواهند دانست (۱۷۰).»
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
سلام صبح شنبه تون بخیر☃❄️
در این صبح دل انگیز☃❄️
آرزو میکنم کلبه دلاتون
هـمیشه آرام باشه
و شـادی و بـرکت☃❄️
مثل بـاران رحـمت
از آسمان براتون بباره☃❄️
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
☃❄️ زمستون ❄️☃
زمستونم و زمستونم
برفي دارم فراوون
به هر طرف رو مي يارم
يك اثر از خود مي زارم
اگر مي خواي تو فصل من
اينجوري نلرزي مثل من
برو پاي بخاري
تا من بشم فراري
#واحدکار_فصل_زمستان
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
#قصه_کودکانه
🐐🐕کله پا🐕🐐
بزغاله کوچولو تو صحرا بود. تنهای تنها بود. داشت علف می خورد.
يک دفعه آقا گرگه او را ديد. رفت جلو و گفت: «چی می خوری؟ »
بزغاله گفت: «دارم علف می خورم. توچی می خوری؟ »
گرگه گفت: «من می خواهم بزغاله بخورم! » بزغاله گفت: «تو که بزغاله نداری بخوری! »
گرگه گفت: «دارم، خوبش هم دارم. بزغاله ی من تويی! »
و رفت جلو که بزغاله را بگيرد و بخورد. بزغاله گفت: «چی کار می کنی؟
صبر کن! من مريضم، ويروس کله پا دارم! اگر دست به من بزنی، می ميری. »
گرگه گفت: «تو نيم وجبی می خواهی من را گول بزنی! »
بزغاله گفت: «خودت خواستی! » و رفت به طرف گرگه.
گرگه ترسيد و رفت عقب. فکر کرد نکند حرفش راست باشد.
آقا گرگه فرار کرد. رفت بالای کوه. بزغاله هم به دنبالش.
بزغاله داد می زد : «چرا فرار می کنی؟
مگر نمی خواستی بزغاله بخوری؟ »
گرگه که خيلی ترسيده بود، در حال فرار،
هی پشت سرش را نگاه می کرد. يک دفعه جلوی پايش را نديد.
از روی کوه افتاد و کله پا شد. دست و پايش شکست.
بزغاله رفت بالای سرش و گفت:
« من که گفتم ويروس کله پا دارم!
ديدی چه جوری کله پات کردم؟
خوبت شد. حالا يادت باشد
هيچ وقت بزغاله ها را
اذيت نکنی! »
#قصه
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
🌿🐓خروس🐓🌿
خروسه کجاست؟ رو پرچین
چی داره ؟ تاج چین چین
بالش رو هی تکون می ده
به این و اون نشون می ده
می گه که خوش به حال من
رنگین کمونه بال من
هم قوی، هم قشنگم
هیچ کس نیاد به جنگم
بعد چی می شه ؟
می خونه تا خسته می شه
وقتی می آد به لونه
نمونده آب و دونه
#شعر
🐓
🌿🐓
🐓🌿🐓
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
#زنگ_قران
🍃دسترسی سریع
😍آموزش روخوانی قرآن برای اولین بار در قالب قصهی صوتی.
🌼ما در کانال قصه های کودکانه آموزشهای «روخوانی قرآن در قالب قصه» که تا کنون در کانال گذاشتیم رو برای دسترسی راحت در پایین برای شما بچه های عزیز آوردیم👇
درس اول_علامت فتحه
درس دوم _علامت کسره
درس سوم_نشانهی ضمه
درس چهارم_جمع بندی نشانهی فتحه،کسره و ضمه
درس پنجم_علامت ساکن
درس ششم_علامت واو ساکن
درس هفتم_نشانهی تشدید
درس هشتم_قاعدهی تبدیل نون ساکن یا تنوین به حرف میم
درس نهم_نشانه الف مدی
درس دهم_صداهای کشیده (الف مقصوره)
درس یازدهم-علامت صداهای کشیده واو مدّی
درس دوازدهم -علامت واو مدّی و حروف ناخوانا (الف) در آخر کلمه
درس سیزدهم-نشانه «یاء مدّی»
درس چهاردهم-نشانه «تنوین نصب»
درس پانزدهم-نشانه «تنوین کسره یا جر»
درس شانزدهم-نشانه « تنوین ضمه یا رفع
درس هفدهم-آشنایی با حروف یرملون
درس هجدهم _مرورحروف یرملون
درس نوزدهم_حروف مقطعه
درس بیستم-حروف ناخوانا- پایهی الف مقصوره
درس بیست و یکم-آشنایی با حروف ناخوانا با پایه همزه
درس ۲۲-آشنایی با حرف واو ناخوانا در انتهای برخی
کلمات»
درس-۲۳ آشنایی با حروف ناخوانا - الف وصل »
درس ۲۴-آشنایی با «حروف ناخوانا الف و لام قبل از
حروف شمسی»
🌸🍃🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
آشنایی با «حروف ناخوانا -الف وصل » درس 23_صدای اصلی_432871-mc.mp3
14.31M
#زنگ_قرآن
🌸آشنایی با حروف ناخوانا
« الف وصل »
#درس_۲۳
🌼با آقاجون و نورا کوچولو همراه بشید و قصه به قصه، روخوانی قرآن رو با برنامه ی زنگ قرآن یاد بگیرید.
😍آموزش روخوانی قرآن برای اولین بار در قالب قصه ی صوتی.
😊شما که دوست داری قرآن خوندن رو یاد بگیری، باید این برنامه رو گوش کنی و با آقاجون و نورا کوچولو درسها رو بشنوی و
تکرار کنی.
🍃در این برنامه، نورا با حروف ناخوانا الف- وصل آشنا میشود.
🍃این برنامه دو بخش دارد
بخش اول( نمایش موضوعی و مرتبط)
بخش دوم( آموزش)
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
@Ghesehaye_koodakaneh
#تربیتی
✅ شعر خواندن برای کودکان
خواندن شعر برای نوزادان و کودکان میتواند تأثیرات بسیار مثبتی بر ذهن آنها بگذارد. این شعرها که مانند سایه تا آخر عمر آنها را همراهی میکند، قدرت زیادی در ساختن دیدگاه کودکان نسبت به زندگی حال و آیندهشان دارد. بنابراین مهم است که:👇
💎 برای کودکانمان شعر بخوانیم و
💎 شعرهایی برای آنها بخوانیم که پایه زندگی آتی آنها را محکمتر کند.
✅ شعر خواندن به جز تأثیر بلندمدتی که در زندگی کودکان دارد، تأثیرات مهمی بر رشد قوای شناختی و کلامی آنها دارد که عبارتاند از👇
💎 روانخوانی
💎 درک هر چه بهتر کلمات
💎 معرفی مفاهیم ادبی
💎 تقویت حافظه
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
عنکبوت کوچولو_صدای اصلی_51613-mc.mp3
12.8M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#قصه_شب 🌃
🌼عنکبوت کوچولو
عنكبوت کوچولویی در جنگلی و روی درختی به مادرش نگاه می
کرد و دوست داشت که خانه خودش را بسازد.
عنکبوت کوچولو روی شاخه درخت تنومندی تصمیم گرفت که تار خودش را بتند و برای خودش لانه بسازد، عنکبوت کوچولو یک کرم ابریشم دید که دور خودش تار میتنید و تصمیم گرفت او هم مثل کرم ابریشم برای پروانه شدن دور خودش تار بتند.
👆ادامه قصه را خودتون بشنوید
😍 قصه های کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک میکند.
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
🌸ســــــــلام
🍂یکشنبه زمستانیتان با طراوت
🌸و چون صدای بـاران
🍂گوش نواز
🌸دلتون خالی از غصه
🍂زندگيتون شیرین تر از عسل
🌸دنیاتون غرق درشادی و آرامش
🍃🌼🍂🌸🍃
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
@Ghesehaye_koodakaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دیدنیها
🎥 این درخت در دل سنگ روییده است
فیلم: اشکان رضایی
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
#قصه_های_کلیله_و_دمنه
#قصه_کودکانه
🌸مرد دهن بین
در زمان های قدیم مرد مهربان و مردم دوستی بودکه همیشه به مردم کمک می کرد ولی در کنار این اخلاق پسندیده عیب بزرگی نیز داشت و آن زود باوری و دهن بینی او بود هرچه را می گفتند بدون فکر و یقین قبول میکرد.یکی از دوستانش از او خواسته بود برایش گوسفندی بخرد او نیز به نزد چوپانی رفته و گوسفند چاق و درشت و خوبی خرید.
در راه بازگشت به خانه عده ای از دزدان به او رسیدند و به فکر افتادند که بدون زحمت گوسفند را از او بگیرند و با خود ببرند به همین خاطر بایکدیگر همدستی کردندکه مرد را گول بزنند البته آنها از عیب او که مرد دهن بین و زود باوری است خبر داشتند.
وقتی مرد به آنهانزدیک شد یک از دزدان جلو رفت و به او گفت:
سلام دوست عزیز چه سگ قشنگی خریده ای؟مرد زودباور گفت: سلام این گوسفنداست نه سگ دزد به او گفت: اشتباه می کنی این سگ است اگر باور نمی کنی از کس دیگر بپرس چیزی نگذشته بود که دو دزد دیگر از راه رسیدند و قبل از اینکه مرد چیزی بگوید دزد اولی از آنها پرسید این چه حیوانی است؟ آن دو گفتند معلوم است سگ بعد روبه مرد کردند و از او پرسیدند این سگ را برای محافظت از گله می بری یابه خانه می بری؟
قبل از اینکه مرد چیزی بگوید دزد سومی گفت: من او را می شناسم می داند که سگ نجس است و به خانه نمی برد این را برای کسی خریده است و...
خلاصه اینقدر دزدها گفتند و گفتند که مرد زودباور و دهن بین باورش شد و با خود گفت: چوپان به من کلک زده است و به جای گوسفند به من سگ فروخته است اینها راست می گویند سگ نجس است نباید آن را باخود ببرم و همانجا رهایش کرد و رفت.
دزدها هم که خیلی خوشحال شده بودند به راحتی گوسفند را باخود بردند.
🍃از این قصه نتیجه میگیریم که هر حرفی را از هر کسی به راحتی قبول نکنیم
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊ارزانکده پوشاک کودکانه👇
@Ghesehaye_koodakaneh
احترام به دیگران_صدای اصلی_229096-mc.mp3
12.73M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#قصه_شب 🌃
🌸احترام به دیگران
🍃علی کوچولو یک برادر یک ساله داشت.
صبح ها وقتی مادر علی به نانوایی می رفت علی کوچولو از برادرش نگهداری می کرد.
یک روز مادربزرگ علی به خانه ی آنها آمد. علی کوچولو خیلی خوشحال بود مادربزرگش هم خوشحال بود چون علی با برادرش با احترام حرف می زد.
مادربزرگ هم یک قصه از حضرت محمد (ص) برای علی کوچولو
تعریف کرد .
😍کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک میکند.
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
😊 فروشگاه کودکانه👇
@Ghesehaye_koodakaneh
🌲🌨🌲
میلاد پیامبر عشق و مهربانی
حضرت عیسی (ع)
بر همه پیروان ادیان توحیدی
مبارک
🌲🌨🌲
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃🌸🍃
👈ارزانکده پوشاک کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
🔸شعر
﴿ چه کار کنیم که باشیم ﴾ ﴿ خوشحال وشاد وخندان ﴾
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸 پرسیدم از معلم
🌱 آقا دارم یک سوال
🌸 چهکار کنم توو دنیا
🌱 باشمهمیشه خوشحال
🌸 معلمِ مهربون
🌱 گفت بشنو ای نونهال
🌸 چقدر قشنگه باشه
🌱 زندگی بر این مِنوال
🌸 اول غذا مهمه
🌱 غذایِ پاک و حلال
🌸 لقمهی غیرحلال
🌱 نخور که داره اشکال
🌸 دوم زمانِ خوابو
🌱 تنظیم کنش به هرحال
🌸 زود میخوابن همیشه
🌱 آدمهای خوش اقبال
🌸 سوم با درس و ورزش
🌱 به دست بیار تو مدال
🌸 چارم به قوم و خویشان
🌱 یه سر بزن طولِ سال
🌸 پنجم به فکرِ کار باش
🌱 یه شغل و کسبِ حلال
🌸 ششم نماز جماعت
🌱 که مثلِ آب زلال
🌸 پاک میکنه آدم رو
🌱 میبره تا ذوالجلال
🌸 هفتم نکن گناه تا
🌱 رسی به اوجِ کمال
🌸🌼🍃🌼🌸
🍃شاعر :سلمان آتشی
#شعر_کودک_نوجوان
#پرسش_از_معلم
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈ارزانکده پوشاک کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه :لک لک دانا با دوستان
یکی بود یکی نبود .غیر از خدا هیچ کس نبود. دو اُردک ، یک لک لک ، دو کبوتر با یک کبک در کنار برکه ای با هم زندگی می کردند .
آن ها زندگی خوبی داشتند . در یکی از روزها ، صبح زود دو کبوتر با صدای ویز ویزتعدادی زنبور بیدار شدند .کبوتر ماده که روی تخم هایش خوابیده بود ترسید که به تخم هایش حمله کنند ، بالهایش را روی تخم ها پهن کرد و از کبوتر نر خواست که از دیگران کمک بخواهد . کبوتر نر پیش پرنده های دیگر رفت . دید آن ها هم ناراحتند . با لک لک حرف زدند و گفتند: این ها آسایش ما را بر هم می زنند و ما نمی توانیم با آن ها زندگی کنیم .
کبک گفت: باید آن ها را از این جا برانیم
لک لک گفت : باید عاقلانه فکر کنیم ، اگر ما با زنبورها بد رفتاری کنیم بد می بینیم وآنها را عصبانی می کنیم . باید از راه درستش وارد شویم .
اردک گفت : خوب باید چکار کنیم این ها قصد ماندن دارند .آخه من دیدم دارند برای خودشان لانه (کندو ) می سازند .
لک لک گفت : بگذارید به عهده ی من . من الان با آن ها صحبت می کنم .لک لک بلند شد و رفت کنار درخت ایستاد و گفت : بزرگ شما زنبورها کیست؟
ملکه ی زنبورها آمد کنار کندوی ناتمام ایستاد و گفت :کیست که با من کار داره ؟
لک لک جلو رفت و گفت : ملکه ، ما سال هاست که در کنار و روی این درخت زندگی می کنیم با هم خوب و مهربان بوده ایم .اما احساس می کنیم که با آمدن شما این آرامش از ما گرفته می شود .
ملکه گفت :چرا این طور فکر می کنید . ما که به شما آزاری نرسانده ایم . چه بدی از ما دیدید .ما زیاد این جا نمی مونیم ، برای مدتی کم ، این جا هستیم بعد از تولد زنبورهای کوچولو می رویم لک لک گفت :اگر شما مزاحم دوستان ما نباشید ما هم با شما مشکلی نداریم ،
همینطور هم شد و آن ها برای مدت زیادی در کنار هم بودند و هیچ وقت مزاحم زندگی همدیگر نشدند .
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈ارزانکده پوشاک کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
چوب جادویی.mp3
34.36M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌸 چوب جادویی
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈ارزانکده پوشاک کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
شعر کودکانه حضرتِ اُمُّ البَنین (س)
حضرتِ اُمُّ البَنین
بانویی مهربان بود
او بعدِ زهرا (س) مادر
برای کودکان بود
و یاوری برای
امیرِ مومنان بود
او مادرِ چهار تا
جوانِ پهلوان بود
عبّاسِ او یکی از
چهار تا قهرمان بود
تو کربلا اَباالفَضل (ع)
همراهِ کاروان بود
واسه حسین (ع) علمدار
سَقّای تِشنِگان بود
جَنگاوری دِلاوَر
کابوسِ دُشمنان بود
عبّاس علیه السلام
اگر یه قهرمان بود
قطعاً دُعای مادر
پُشت و پَناهِشان بود
اُمُّ البَنین همیشه
الگوی مادران بود
شد مادرِ شهیدان
این بهترین نشان بود
شاعر : علیرضا قاسمی
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_کودکانه_حضرت_ام_البنین
#شعر_وفات_حضرت_ام_البنین
#شعر_حضرت_اباالفضل(ع)
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈ارزانکده پوشاک کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
#یک_قصه_یک_حدیث
🚗ماشین
حکمت دانش آموز خوبی بود. او به مدرسهی راهنمایی میرفت. مدرسه ای که دور از خانهی او بود.
هر روز او با اتوبوس به مدرسه میرفت و برمی گشت.
حکمت چند سرگرمی داشت. یکی از آنها ماشین بود. در راه مدرسه، او میتوانست مدل هر نوع ماشینی را که میدید به همراه کارخانهی سازندهی آن را بیان کند.
او کمی ناراحت بود چون خانواده اش ماشین نداشتند. اما هیچ گاه راجع به این مطلب به خانواده گلایه نکرد چون میدانست که نمی توانند ماشین بخرند. پدرش یک نظامی بود و نمی توانست بیش تر از خرج خانوادهی چهار نفرهی خود را بدهد. درخواست ماشین از او احمقانه بود. درخواست چیزی بیش تر از توان پدر خانواده کاری ناعادلانه هم بود.
احمد دوست حکمت در همان محله زندگی میکرد. اما او هیچ گاه با اتوبوس به مدرسه نمی رفت. او این مسیر را پیاده میرفت. حکمت نمی دانست که چرا احمد این کار را میکند.
یک روز هوا سرد و بارانی بود. حکمت همراه با دوستانش منتظر اتوبوس در ایستگاه بود. احمد از جلوی آنها بدون توجه به باران رد شد.
حکمت پرسید: "احمد خیلی زود اتوبوس میرسد. چرا پیاده میروی؟"
او در حالیکه داشت راه میرفت پاسخ داد: "ممنون اما من باید در مسیر اول جایی بایستم. "
همین اتفاق در روزهای بعد هم چند بار روی داد. حکمت به این که چرا احمد با اتوبوس نمی رود مشکوک شد. یک روز او با مادر خود در این باره صحبت کرد.
مادر حکمت خانوادهی احمد را به خوبی میشناخت. پدر احمد چند سال پیش مرده بود و شش بچه هم داشت. مادر بیچاره تلاش میکرد تا از طریق تمیز کردن خانهی مردم پول بدست آورد و به فرزندان خود غذا دهد. احمد نمی توانست با اتوبوس به مدرسه برود چون پولش را نداشت.
حکمت ناراحت و شرمنده شد. او آرزوی ماشین داشت اما هزاران آدم دیگر در همان شهر بودند که پول کافی برای غذا و خانهی مناسب برای خواب را نداشتند. او از خدا برای آنچه که داشت تشکر کرد.
🍃اگر حکمت حدیث بعدی از پیامبر را شنیده بود هیچ وقت برای نداشتن ماشین احساس اندوه نمی کرد:
"شما باید خود را با آنان که پایین تر از شمایند مقایسه کنید نه آنان که بالاتر از شما هستند. "
«انظرو الی من اسفل منکم و لا تنظرو الی من هو فوقکم»
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈ارزانکده پوشاک کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه