eitaa logo
گفتارگاه
464 دنبال‌کننده
77 عکس
9 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتارگاه
کمتر، بهتر است: داستان گرجستان، روایتی از قیام علیه بروکراسی. انقلاب گرجستان و اقتصاد ساده‌ شده. 🔸گف
کمتر، بهتر است: داستان گرجستان، روایتی از قیام علیه بروکراسی. 🔘قسمت دوم بدون کارخانه، ولی صادرکننده خودرو! 🔸گفتارگاه: ، مانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه، تا اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفتار همان معضلاتی بود که در بسیاری از اقتصادهای شکننده دیده می‌شود: بوروکراسی دست‌وپاگیر، فساد ساختاری، و ناتوانی در تدوین یک سیاست اقتصادی کارآمد. نشانه‌های این وضعیت را می‌شد در صادرات کشور دید. در سال ۲۰۰۴، مهم‌ترین کالای صادراتی گرجستان آهن‌قراضه بود؛ محصولی که نه ارزش افزوده‌ای داشت، نه نیازی به فناوری یا نوآوری. اما تنها شش سال بعد، در ۲۰۱۰، تحولی عجیب رخ داد: به مهم‌ترین کالای صادراتی کشور تبدیل شد. و این در حالی بود که گرجستان نه تولیدکننده خودرو بود و نه حتی یک خط مونتاژ داشت. چطور چنین چیزی ممکن شد؟ پاسخ را باید در سیاست‌گذاری اقتصادی جست‌وجو کرد. گرجستان، برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه که همچنان درگیر رؤیای صنعتی‌شدن بودند، مسیر متفاوتی را انتخاب کرد. دولت با درک درست از ضعف‌های خود، سه اصلاح کلیدی را در دستور کار قرار داد: ۱. ساده‌سازی قوانین و مقررات؛ تجارت از بند کاغذبازی‌های بی‌مورد آزاد شد. ۲. کاهش فساد؛ رشوه و امضای طلایی از فرآیندهای اقتصادی حذف شد. ۳. سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های حمل‌ونقل؛ گمرک‌ها، بنادر و راه‌ها توسعه پیدا کردند. این تغییرات باعث شد هزینه مبادلات کاهش یابد و گرجستان، ناگهان به یک هاب منطقه‌ای برای تجارت خودرو تبدیل شود. تا پیش از این، واردکنندگان خودرو در بسیاری از کشورهای منطقه با مشکلات متعددی مواجه بودند: تعرفه‌های بالا، بوروکراسی پیچیده، و فساد سیستماتیک. گرجستان این موانع را از میان برداشت و با یک فرآیند ساده و شفاف، تجار را جذب کرد. در گرجستان، خودرو به‌سرعت وارد و ثبت می‌شد، بدون آنکه نیاز به عبور از مسیرهای طاقت‌فرسای اداری باشد. معامله‌گران خودرو، که حالا دیگر نیازی به پرداخت رشوه‌های سنگین یا منتظر ماندن برای مجوزهای بی‌پایان نداشتند، گرجستان را به مرکز تجارت خود بدل کردند. خودروها در آنجا به نام خریداران ثبت می‌شد و سپس به بازارهای دیگر، از جمله آذربایجان، ارمنستان و آسیای مرکزی صادر می‌شدند. اما نکته اصلی در اینجاست: گرجستان بدون داشتن کارخانه خودروسازی، صادرکننده خودرو شد. صادرات در اینجا نه به معنای تولید، بلکه به معنای طراحی یک مسیر بهینه برای عبور کالا از گرجستان بود. این همان تفاوتی است که بسیاری از کشورها هنوز به آن توجه نکرده‌اند. کشورهایی که همچنان درگیر ساخت کارخانه‌های پرهزینه و ناکارآمد هستند، می‌توانند از گرجستان بیاموزند که توسعه، همیشه در گرو داشتن صنایع سنگین نیست. گاهی فقط باید مسیرهای تجاری را باز کرد، هزینه‌ها را کاهش داد، و اجازه داد که سرمایه‌گذاران و تجار، مسیر رشد را خودشان پیدا کنند. گرجستان نشان داد که با سیاست‌گذاری درست، حتی یک کشور کوچک هم می‌تواند نقشی کلیدی در اقتصاد منطقه‌ای ایفا کند. مسئله این نیست که چه تولید می‌کنید، بلکه این است که چه فرصت‌هایی ایجاد می‌کنید. ✍🏻 ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ 🔹@GoftarGah
گفتارگاه
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت نهم مذاکره با چشمان باز؛ نه فریب لبخندها، نه ترس از گ
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت دهم مذاکره؛ بازی تفسیرها 🔸گفتارگاه: در سیاست ایران، به واژه‌ای تبدیل شده که هرکس، بسته به موقعیت خود، تفسیری از آن ارائه می‌دهد. در این میان، دولت هنوز سیاستی شفاف و قطعی در این‌باره اعلام نکرده، اما این مانع از آن نشده که دو سوی ماجرا، هر یک روایت خود را از آن بسازند. حامیان دولت، با شور و حرارت، از پالس‌های دولت برای مذاکره سخن می‌گویند و آن را به مذاکره مستقیم با آمریکا تعبیر می‌کنند. رسانه‌هایشان پر است از تحلیل‌هایی که به مخاطب القا می‌کند که اگر این مذاکرات آغاز شود، همه مشکلات، از تحریم گرفته تا اختلافات منطقه‌ای، به سرعت حل خواهد شد. این نگاه، نه فقط ساده‌انگارانه است، بلکه نشان می‌دهد که حافظه تاریخی کوتاه‌مدت برخی، تجربه‌های گذشته را به‌کلی نادیده گرفته است. در آن سوی ماجرا، منتقدان دولت، همان‌طور که انتظار می‌رفت، از همان روز نخست، هر اشاره‌ای به مذاکره را دستاویزی برای حمله قرار دادند. برای آن‌ها، هر گفت‌وگویی، معنایی جز مذاکره مستقیم با آمریکا و ندارد و آن را عبور از خطوط قرمز و تسلیم در برابر ترامپ تفسیر می‌کنند. این برداشت نیز همان‌قدر نادرست است که تصور حامیان دولت از معجزه‌آسا بودن مذاکره. اما واقعیت چیست؟ اگر به مواضع رسمی دولت توجه کنیم، نه تعبیر حامیان دولت از مذاکره صحیح است، و نه نگرانی‌های منتقدان، مبنای محکمی دارد. مسئله نه بر سر مذاکره مستقیم با آمریکا است، نه بر سر کنار گذاشتن گفت‌وگو. سوال اصلی این است که مذاکره، اگر قرار است انجام شود، در چه چهارچوبی خواهد بود و چه هدفی را دنبال خواهد کرد. آنچه معقول به نظر می‌رسد، بازگشت به همان مسیر ۵+۱ است که نیز به‌عنوان یکی از طرف‌ها در آن حضور داشت. مسیری که، هرچند با خروج ترامپ از آسیب دید، همچنان می‌تواند به‌عنوان یک چهارچوب معتبر برای گفت‌وگو مطرح باشد. نشانه‌ها حاکی از آن است که دولت پزشکیان نیز چنین رویکردی را در پیش خواهد گرفت. اما یک نکته اساسی وجود دارد: این ایران نیست که باید راه را برای بازگشت آمریکا هموار کند. ایالات متحده، که خود از این توافق خارج شد، اگر قصد بازگشت دارد، باید نخستین گام را بردارد و با اقدامی ملموس، نشان دهد که در پی احیای این چارچوب است. آنچه امروز از دو سوی این جدال رسانه‌ای مشاهده می‌شود، بیشتر به یک جنگ تفاسیر شبیه است تا یک بحث منطقی درباره آینده سیاست خارجی. اما مذاکره، فراتر از هیاهوی رسانه‌ای، نیازمند واقع‌بینی، محاسبه دقیق و دوری از هیجانات زودگذر است. ✍🏻 ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ 🔹@GoftarGah
گفتارگاه
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت دهم مذاکره؛ بازی تفسیرها 🔸گفتارگاه: در سیاست ایران، #
برشی از متن: آنچه معقول به نظر می‌رسد، بازگشت به همان مسیر ۵+۱ است که نیز به‌عنوان یکی از طرف‌ها در آن حضور داشت.
گفتارگاه
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت دهم مذاکره؛ بازی تفسیرها 🔸گفتارگاه: در سیاست ایران، #
برشی از متن: حامیان دولت، با شور و حرارت، از پالس‌های دولت برای مذاکره سخن می‌گویند و آن را به مذاکره مستقیم با آمریکا تعبیر می‌کنند.
گفتارگاه
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت دهم مذاکره؛ بازی تفسیرها 🔸گفتارگاه: در سیاست ایران، #
برشی از متن: منتقدان دولت، همان‌طور که انتظار می‌رفت، از همان روز نخست، هر اشاره‌ای به مذاکره را دستاویزی برای حمله قرار دادند. برای آن‌ها، هر گفت‌وگویی، معنایی جز مذاکره مستقیم با آمریکا و ندارد.
وعده‌ها در صف بوروکراسی 🔸گفتارگاه: بازگشته است، با همان اعتماد به نفس همیشگی، و نخستین فرمانش چیزی نیست جز اخراج گسترده مهاجران غیرقانونی. هنوز جوهر سخنانش خشک نشده، مأموران مهاجرتی وارد عمل شده‌اند و در نخستین موج عملیات، هزار نفر بازداشت شده‌اند. در آمریکا، رئیس‌جمهور فرمان می‌دهد و دستگاه‌های اجرایی، بی‌حرف و حدیث، چرخ‌های تصمیم را به حرکت درمی‌آورند. حال، این تصمیم درست باشد یا نادرست، بحث دیگری است؛ مهم این است که چیزی به اسم «معطلی» در این فرآیند وجود ندارد. اما این‌سوی دنیا، ، رئیس دولت، در روزهای پرشور انتخابات وعده را داد. اینجا بحث بر سر خوب یا بد بودن رفع فیلتر نیست، مسئله اینجاست که شش ماه گذشته و هنوز همه‌چیز همان است که بود. مردم با فیلترشکن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند، تلگرام، اینستاگرام، و باقی رفقا (البته به جز واتساپ) همان‌طور فیلترند که بودند. کسب‌وکارها در انتظار یک تصمیم قطعی‌اند، و دولت همچنان در گرداب دست‌وپا می‌زند. رئیس دولت، که وعده داده بود، هنوز در راهروهای تصمیم‌گیری سرگردان است؛ جلسه پشت جلسه، مصوبه پشت مصوبه، اما نتیجه؟ هیچ! در آن‌سو، رئیس‌جمهور فرمان می‌دهد، سیستم مثل ساعت کار می‌کند. در اینجا، رئیس دولت وعده می‌دهد و تازه داستان آغاز می‌شود! از شورایی به شورایی دیگر، از کمیسیونی به کمیسیونی موازی، از اداره‌ای به اداره‌ای فرعی‌تر. گویی تصمیمی که در اوج رقابت‌های انتخاباتی چون چراغی روشن شد، حالا در مه بوروکراسی گم شده است. این مقایسه، نه از سر خودتحقیری است و نه حتی برای اثبات برتری یک سیستم بر دیگری. بلکه پرسشی است که در ذهن هر ناظری شکل می‌گیرد: چرا فرایند حل مسائل در کشور ما این‌قدر زمان‌بر است؟ چرا مسئله‌ای که وعده‌اش در اوج رقابت‌های انتخاباتی داده می‌شود، بعد از شش ماه همچنان در همان نقطه‌ای است که بود؟ طنز تلخ ماجرا همین‌جاست. پزشکیان، که وعده رفع فیلترینگ را داده بود، اکنون باید در هزارتوی بوروکراسی‌ای به دنبال راهی بگردد که خود بر مسند بالاترین مقام اجرایی‌اش نشسته است. ✍🏻 ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ 🔹@GoftarGah
🔸گفتارگاه: در ماه‌های اخیر، بار دیگر بحث مذاکره با آمریکا بالا گرفت؛ بحثی که در دوره‌های مختلف، به تناسب شرایط، با شدت و ضعف مطرح شده و هر بار نیز گروهی تلاش کرده‌اند با برجسته‌سازی یک جنبه، آن را به نفع موضع خود مصادره کنند. این‌بار هم برخی مخالفان مذاکره، به‌جای آنکه به تجربه و سابقه بی‌اعتمادی به آمریکا استناد کنند، بر یک گزاره احساسی تکیه کردند: قاتل سردار سلیمانی است، پس مذاکره با او ممکن نیست. اما این نوع استدلال، بیش از آنکه به حل مسئله کمک کند، خود یک مسئله جدید می‌سازد. زیرا وقتی دلیل مذاکره نکردن، نه بر مبنای اصول سیاست خارجی و تجربه پیشین، بلکه بر یک عامل شخصی و احساسی بنا شود، لاجرم این سوال پیش می‌آید که اگر شخص دیگری در کاخ سفید بود، آیا مذاکره بی‌اشکال بود؟ و مهم‌تر از آن، این نوع روایت‌سازی چه پیامدی در افکار عمومی دارد؟ نتیجه این نگاه، ناخواسته یک دوگانه می‌سازد که ممکن است در جامعه اثرات معکوس بگذارد. یعنی در شرایطی که مشکلات اقتصادی کشور عمیق‌تر می‌شود، عده‌ای این تصور را پیدا کنند که تنها مانع رفع تحریم‌ها و بهبود معیشت، شهادت سردار سلیمانی بوده است. در چنین روایتی، دشمنی ساختاری آمریکا، سیاست تحریمی واشنگتن و حتی بی‌عملی‌های داخلی، نادیده گرفته می‌شود و در عوض، مسئله به یک فرد و یک اتفاق تاریخی تقلیل می‌یابد. این در حالی است که اگر بخواهیم با نگاهی واقع‌بینانه و عقلانی به ماجرا بنگریم، می‌توان گفت که مذاکره با آمریکا به دلایل بسیار جدی‌تری بی‌نتیجه است. دلیل اصلی، تجربه‌ی پیشین توافق با این کشور و نقض عهدهای مکرر آن است. در واقع، اگر استدلال مخالفان مذاکره این بود که آمریکا در برجام نشان داد که به تعهداتش پایبند نیست و به همین دلیل، مذاکره مجدد بی‌معناست، این موضع نه‌تنها قوی‌تر، بلکه در سطح افکار عمومی نیز قابل دفاع‌تر بود. امروز در تبیین مذاکره با آمریکا، دقیقا همین نکته را یادآوری کردند. ایشان فرمودند: مذاکره با آمریکا نه هوشمندانه است، نه عاقلانه و نه شرافتمندانه، و مهم‌تر از همه، تأثیری در حل مشکلات کشور ندارد. دلیل این موضع؟ تجربه(۱۴۰۳/۱۱/۱۹). تجربه‌ای که نشان داده است آمریکا، فارغ از اینکه چه کسی رئیس‌جمهور آن باشد، منطق مشخصی در برابر ایران دارد: فشار حداکثری برای گرفتن امتیازات بیشتر. بنابراین، مسئله نه به نام یک فرد گره خورده و نه به یک حادثه محدود می‌شود. سیاست خارجی عرصه احساسات نیست، بلکه باید بر مبنای تحلیل واقع‌بینانه شکل بگیرد. در غیر این صورت، هر بار که شرایط تغییر کند، کشور دچار تزلزل در تصمیم‌گیری خواهد شد. ✍🏻 ۱۹ بهمن ۱۴۰۳ 🔹@GoftarGah
مذاکره در سایه تهدید 🔘قسمت اول مذاکره یا معرکه؟ وقتی آمریکا با یک دست تهدید می‌کند و با دست دیگر دعوت! 🔸گفتارگاه: دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، سندی را امضا کرد که معنای آن برای همه روشن بود: فشار حداکثری علیه ایران. اما پس از آن، در سخنانی که بیشتر به یک تناقض شباهت داشت تا سیاست‌ورزی، اعلام کرد که آماده مذاکره با رئیس‌جمهور ایران است. چنین وضعیتی را نه‌تنها در سیاست خارجی آمریکا، بلکه در تاریخ روابط بین‌الملل هم کم‌تر دیده‌ایم که یک دولت هم‌زمان با تهدید و تحریم، پیشنهاد گفت‌وگو بدهد. اما در واکنش به این بازی تکراری، موضعی قاطع و روشن اتخاذ کردند: «مذاکره با آمریکا نه هوشمندانه است، نه عاقلانه، نه شرافتمندانه، و از همه مهم‌تر، هیچ تأثیری در حل مشکلات کشور ندارد.» این موضع، بیش از آنکه خطاب به جریان‌های داخلی باشد، پیامی مستقیم به دولت آمریکا و ناظران بین‌المللی است. نکته اساسی این است که ایران، در توافق قبلی، به تمام تعهداتش پایبند ماند و این موضوع از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم بارها تأیید شد. اما آمریکا، به‌عنوان کشوری که خود پیشنهاددهنده و یکی از امضاکنندگان توافق بود، یک‌طرفه از آن خارج شد، بدون آنکه هزینه‌ای بابت این اقدام بپردازد. حالا، همان دولتی که به توافق قبلی پایبند نماند، با همان روش قدیمی، پیشنهاد مذاکره‌ای تازه می‌دهد. سوال اینجاست: مگر نه اینکه اساس مذاکره بر اعتماد و ضمانت اجرایی متقابل است؟ وقتی یک طرف، تعهدات رسمی و حقوقی خود را به‌راحتی زیر پا می‌گذارد، چه دلیلی وجود دارد که در دور جدید مذاکرات، رفتار متفاوتی داشته باشد؟ فرض کنیم ایران دوباره پای میز مذاکره برود. حتی اگر توافقی بهتر از هم حاصل شود، چه تضمینی هست که همان روند قبلی تکرار نشود؟ وقتی رئیس‌جمهوری در آمریکا می‌تواند با یک امضا توافقات بین‌المللی را ملغی کند، چرا باید چنین مذاکره‌ای را جدی گرفت؟ رهبر انقلاب در این موضع‌گیری، به‌نوعی در حال تغییر زمین بازی هستند. مذاکره‌ای که یک‌سویه باشد، به معنای پذیرش قواعدی است که طرف مقابل تعریف کرده، و این همان چیزی است که نمی‌خواهد. برخلاف تصور برخی، این موضع نه به معنای نفی دیپلماسی، بلکه به معنای تلاش برای جلوگیری از تکرار یک تجربه ناموفق است. مذاکره زمانی معنا دارد که نتیجه آن برای هر دو طرف الزام‌آور باشد، نه اینکه یک طرف فقط امتیاز بگیرد و هر زمان که اراده کرد، از توافق خارج شود. از این منظر، پاسخ ایران بیش از آنکه یک واکنش سیاسی باشد، نوعی بازتعریف در مفهوم مذاکره است. اگر قرار است مذاکره‌ای انجام شود، باید ابتدا این سوال پاسخ داده شود: چه تضمینی برای اجرای توافق وجود دارد؟ اگر پاسخی برای این پرسش نیست، پس مذاکره صرفاً یک بازی تکراری است که نتیجه آن از قبل مشخص است. ✍🏻 ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ 🔹@GoftarGah