eitaa logo
گفتارگاه
644 دنبال‌کننده
74 عکس
7 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتارگاه
حقیقت زیر سایه تیترها 🔸گفتارگاه: رسانه، قرار بود آینه‌ای باشد در برابر حقیقت؛ شفاف، بی‌غرض، و بی‌واس
برشی از متن: در سال‌های گذشته، وقتی چهره‌ای از جناح مخالف اقدام مشابهی می‌کرد، این رفتار را با تیترهایی چون «نمایش پوپولیستی» به سخره می‌گرفتند.
"مردمی بودن؛ فضیلت دیروز، نمایشی امروز"
گفتارگاه
"مردمی بودن؛ فضیلت دیروز، نمایشی امروز"
🔸گفتارگاه: روحیه نزدیکی به مردم، در هر مقام و جایگاهی، همواره فضیلتی ستودنی بوده است. مسئول اگر به میان مردم نرود، فاصله‌ای شکل می‌گیرد که با هیچ تلاشی ترمیم نخواهد شد. این همان خصیصه‌ای بود که داشت؛ سلوکی ساده و مردمی که از او چهره‌ای ماندگار ساخت. قاب‌های به یادماندنی از او باقی مانده که هنوز میان مردم دست‌به‌دست می‌شود، و هم روزگاری با شور و حرارت، این تصاویر را بازتاب می‌داد، از این نزدیکی به مردم به‌عنوان نقطه‌ی روشنی در کارنامه‌اش یاد می‌کرد. اما چه شده که امروز، همین رجانیوز، وقتی همان راه و رسم را برگزیده، ناگهان روایتش تغییر کرده است؟ نزدیکی به مردم که دیروز فضیلت بود، حالا نمایشی و پوپولیستی خوانده می‌شود. پرسش اینجاست: آیا معیارها تغییر کرده‌اند یا این رنگ و بوی جناح‌هاست که زاویه نگاه را عوض کرده؟ اگر مردمی بودن فضیلت است، چگونه ممکن است برای یکی مدح شود و برای دیگری مذمت؟ آیا نزدیکی به مردم، بسته به جناح سیاسی معنا پیدا می‌کند؟ این تضاد آشکار در روایت‌ها چیزی نیست جز حکایتی از سیاست‌زدگی رسانه. وقتی معیار قضاوت نه خود رفتار، که هویت کسی باشد که آن رفتار از او سر می‌زند، حقیقت در بازی رقابت‌ها گم می‌شود. حقیقت زیر سایه‌ی سیاست از نفس می‌افتد، و این است که باعث می‌شود اعتماد به روایت‌ها نیز از دست برود. ✍🏻 ۸ بهمن ۱۴۰۳ 🔹@GoftarGah
گفتارگاه
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت هفتم/ سریال تجربه‌ها (۴) ضرورت اقدام متقابل 🔸گفتارگاه
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت هشتم/ سریال تجربه‌ها (۵) کلیدِ وعده‌ها، قفلِ اعتماد را باز نکرد 🔸گفتارگاه: دولت در همان روزهای نخست، با ژست کلید در دست و لبخندی که به هوادارانش وعده «صبح بدون تحریم» می‌داد، تصویری از یک قهرمان نجات‌بخش ساخت. او، با تکیه بر شعارهای امیدبخش، گویی آمده بود تا تمام قفل‌های بسته را یک‌باره باز کند. اما سیاست، میدان وعده‌های دم‌دستی نیست. میدان واقعیت است؛ جایی که حتی بزرگ‌ترین کلیدها هم نمی‌توانند یک‌شبه همه درهای بسته را باز کنند. روحانی و تیمش، تمام امید مردم را به «توافق هسته‌ای» گره زدند. گویا فقط همین یک نسخه برای شفای اقتصاد بیمار ایران کافی بود. اما چیزی که فراموش شد، این بود که مردم، با تمام صبوری‌شان، اهل حساب و کتاب‌اند. وقتی وعده‌های بزرگ داده می‌شود، توقعات هم بزرگ‌تر می‌شود. همین شد که مردم، انتظار داشتند پس از امضای توافق، تحریم‌ها یک‌شبه کنار برود، دلار ارزان شود، سفره‌ها رنگین‌تر شود و سرمایه‌گذاری خارجی سرازیر شود و اشتغال به‌سرعت افزایش یابد.اما واقعیت، چیزی دیگر بود. بدعهدی طرف‌های غربی، بازی‌های سیاسی و البته همان خوش‌بینی مفرط دولت، دست به دست هم داد تا این انتظارها، به جای تحقق، به تلخی بدل شود. تأخیر در رفع تحریم‌ها و گشایش اقتصادی، به سرعت نارضایتی عمومی را شعله‌ور کرد. مردمی که به قول‌ها دل بسته بودند، حالا دیگر اعتمادشان رنگ باخته بود. اینجاست که می‌فهمیم، مدیریت انتظارات مردم، چیزی نیست که بتوان با شعارهای زیبا یا لبخندهای دیپلماتیک از کنار آن گذشت. روحانی، به‌جای اینکه واقعیت‌های سخت مسیر را برای مردم توضیح دهد، فقط از آینده‌ای روشن سخن گفت؛ آینده‌ای که بدون ترسیم مسیر واقعی، به رؤیایی دست‌نیافتنی شبیه بود. سیاست، میدان جنگ وعده و عمل است. مردمی که در سخت‌ترین روزها پای دولت و کشور ایستاده‌اند، اگر بدانند مشکلات چگونه و چه زمانی حل می‌شود، صبرشان بیشتر از چیزی است که هر سیاست‌مداری تصور کند. اما وقتی صداقت در میان نباشد، همین مردم، بزرگ‌ترین مخالفان خواهند شد. درس بزرگ این تجربه، برای دولت بعدی، به‌ویژه دولت ، همین است: مردم، شعورشان بیشتر از چیزی است که در پشت میزهای دولتی تصور می‌شود. آن‌ها وعده نمی‌خواهند؛ بلکه عمل می‌خواهند. اگر گشایش اقتصادی قرار است زمان‌بر باشد، باید شفاف و صادقانه به آن‌ها گفت. اگر موانعی در مسیر است، باید توضیح داد که چگونه می‌خواهند بر آن‌ها غلبه کنند. مردم، حتی اگر خسته باشند، اما با دولت صادق همراه خواهند بود. اما آیا تیم پزشکیان، می‌تواند از این آزمون سخت عبور کند؟ آیا می‌تواند از تجربه تلخ دولت روحانی درس بگیرد و میان وعده‌ها و عمل، پلی از صداقت بسازد؟ پاسخ به این پرسش‌ها، به تصمیماتی بستگی دارد که همین حالا، در پشت درهای بسته گرفته می‌شود. این مردم، به‌خوبی تفاوت میان وعده‌های پوچ و اقدامات واقعی را می‌فهمند. اگر دولت روحانی با کلید و لبخند آمد و نارضایتی برجای گذاشت، تیم پزشکیان باید با صداقت و شفافیت بیاید؛ نه با وعده‌های بزرگ، بلکه با گام‌های کوچک اما استوار. حقیقت این است که مدیریت انتظارات مردم، مثل راه رفتن روی طناب باریکی است که از یک سو، صداقت می‌طلبد و از سوی دیگر، برنامه‌ریزی دقیق. دولت پزشکیان، اگر می‌خواهد به سرنوشت روحانی دچار نشود، باید به جای قهرمان‌بازی، شریک مردم در مشکلاتشان باشد. این مردم، اگر ببینند دولت کنارشان است، صبرشان بی‌انتها خواهد بود. اما اگر وعده‌ها را ببینند و عمل را نیابند، هیچ کلیدی نخواهد توانست درِ اعتماد از دست‌رفته را دوباره باز کند. ✍🏻 ۹ بهمن ۱۴۰۳ 🔹@GoftarGah
گفتارگاه
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت هشتم/ سریال تجربه‌ها (۵) کلیدِ وعده‌ها، قفلِ اعتماد ر
برشی از متن: دولت در همان روزهای نخست، با ژست کلید در دست و لبخندی که به هوادارانش وعده «صبح بدون تحریم» می‌داد، تصویری از یک قهرمان نجات‌بخش ساخت. او، با تکیه بر شعارهای امیدبخش، گویی آمده بود تا تمام قفل‌های بسته را یک‌باره باز کند. اما سیاست، میدان وعده‌های دم‌دستی نیست. میدان واقعیت است؛ جایی که حتی بزرگ‌ترین کلیدها هم نمی‌توانند یک‌شبه همه درهای بسته را باز کنند. روحانی و تیمش، تمام امید مردم را به «توافق هسته‌ای» گره زدند.
گفتارگاه
برشی از متن: دولت #حسن_روحانی در همان روزهای نخست، با ژست کلید در دست و لبخندی که به هوادارانش وعده
برشی از متن: مردم، انتظار داشتند پس از امضای توافق، تحریم‌ها یک‌شبه کنار برود، دلار ارزان شود، سفره‌ها رنگین‌تر شود و سرمایه‌گذاری خارجی سرازیر شود و اشتغال به‌سرعت افزایش یابد.اما واقعیت، چیزی دیگر بود.
گفتارگاه
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت هشتم/ سریال تجربه‌ها (۵) کلیدِ وعده‌ها، قفلِ اعتماد ر
رهبر معظم انقلاب: همیشه پشت لبخندهای دیپلماسی، دشمنی‌ها و کینه های پنهانی و باطنی خبیث نهفته است. چشم‌هایمان را باز کنیم و حواسمان باشد که با چه کسی مواجه‌ایم، معامله می‌کنیم و حرف می‌زنیم. انسان وقتی طرف مقابل خود را شناخت ممکن است معامله کند، اما می‌داند چه باید بکند، باید بشناسیم و بدانیم.
گفتارگاه
رهبر معظم انقلاب: همیشه پشت لبخندهای دیپلماسی، دشمنی‌ها و کینه های پنهانی و باطنی خبیث نهفته است. چ
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت نهم مذاکره با چشمان باز؛ نه فریب لبخندها، نه ترس از گفتگو 🔸گفتارگاه: بیانات اخیر (۱۴۰۳/۱۱/۰۹) را می‌توان از دو منظر نگریست: نخست، تأکید بر ضرورت شناخت واقع‌بینانه از طرف مقابل در هرگونه تعامل دیپلماتیک؛ و دوم، هشداری درباره‌ی خوش‌بینی ساده‌انگارانه‌ای که می‌تواند مذاکره را به مسیری یک‌سویه و بی‌نتیجه بکشاند. اما این سخنان را نباید نه تأییدی بی‌قیدوشرط بر مذاکره دانست و نه نفی مطلق آن، بلکه پیام اصلی در لزوم درک عمیق‌تر از مناسبات قدرت نهفته است. تاریخ دیپلماسی ایران بارها نشان داده است که سیاست، عرصه‌ی لبخندهای دیپلماتیک و خنجرهای پنهان است. آنان که این واقعیت را نادیده گرفته‌اند، بهای سنگینی پرداخته‌اند. رهبر انقلاب بار دیگر بر این اصل تأکید کردند که در جهانی که بر مدار قدرت می‌چرخد، ساده‌دلی و غفلت، هزینه‌هایی سنگین بر جای خواهد گذاشت. برای دولت ، که با شعار بازگشایی مسیر دیپلماسی آغاز به کار کرده، این سخنان نه‌تنها مانعی در برابر نیست، بلکه یک راهنماست. سیاست خارجی، عرصه‌ی بده‌بستان‌های هوشمندانه است، نه نمایش صرف لبخندهای دیپلماتیک. اگر مذاکره با شناخت و درایت همراه باشد، می‌تواند گره‌گشا باشد، اما اگر با خیال خامِ اعتماد یک‌طرفه صورت گیرد، نتیجه‌ای جز امتیازدهی بی‌حاصل نخواهد داشت. این همان نکته‌ای است که رهبر انقلاب بر آن تأکید کردند: مذاکره باید بر پایه‌ی شناخت باشد، نه بر امیدهای واهی. مخالفان داخلی مذاکره نیز از این سخنان می‌توانند دریافت کنند که سیاست، عرصه‌ی صفر و یک نیست. نه می‌توان گفت‌وگو را به‌طور مطلق نفی کرد و نه می‌توان آن را بدون ملاحظات استراتژیک پیش برد. آنچه رهبری بر آن انگشت گذاشتند، اصل «شناخت» است. مذاکره، اگر بدون درک جایگاه ایران و ظرفیت‌های داخلی باشد، بی‌ثمر است، اما اگر با شناخت عمیق از طرف مقابل انجام شود، می‌تواند فرصتی برای پیشبرد منافع ملی باشد. بنابراین، آن دسته از مخالفان که از پیش، راه گفت‌وگو را بسته می‌بینند، نمی‌توانند بدون در نظر گرفتن واقعیت‌های جهان، همه‌چیز را به منطق تقابل بسپارند. و اما طرف‌های خارجی مذاکره، که در سال‌های اخیر نشان داده‌اند چگونه می‌توان در اوج لبخندها، تحریم‌ها را شدت بخشید، باید این پیام را دریابند که ایرانِ امروز، دیگر آن کشوری نیست که به امید وعده‌های نافرجام، امتیاز بدهد. تجربه‌ی برجام و پسابرجام، نشان داده که سیاست بین‌الملل بر پایه‌ی تضمین‌های عملی شکل می‌گیرد، نه بر مبنای خوش‌قولی‌های شفاهی و امضای رؤسای جمهور. بنابراین، اگر گفت‌وگویی قرار است شکل بگیرد، باید بر مبنای واقعیت‌های ملموس و تضمین‌های اجرایی باشد، نه تکرار تجربه‌های شکست‌خورده‌ی پیشین. در نهایت، این بیانات را باید فراتر از بحث مذاکره یا عدم مذاکره دید. اصل اساسی، سیاست‌ورزی آگاهانه است. چه آنان که مذاکره را یک راه‌حل می‌دانند و چه آنان که به آن بدبین‌اند، باید بپذیرند که مسئله، نه صرف «مذاکره کردن» یا «مذاکره نکردن»، بلکه «چگونه مذاکره کردن» است. جهان، جهان قدرت است و سیاست، عرصه‌ی بازی با مهره‌های حساب‌شده. بدون شناخت، هر حرکتی به شکست خواهد انجامید، چه پیشروی باشد و چه عقب‌نشینی. ✍🏻 ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ 🔹@GoftarGah
مرجعیت‌زدایی و بی‌پناهی اجتماعی فرزاد جهان‌بین، عضو هیئت علمی دانشگاه:  افراد در زندگی در تعامل و ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با گروه‌های مختلفی قرار دارند که برخی از آن‌ها، مقبولیت بیشتری در میان مردم دارند و اعضای جامعه از آن‌ها متأثر می‌شوند. به این افراد و گروه‌ها که بر کنش‌ها و نگرش‌های دیگران تأثیرگذارند، «گروه‌های مرجع» گفته می‌شود.  گروه‌های مختلف در جامعه تحت‌تأثیر گروه‌های مرجعند و هرچه تأثیرپذیری بیشتر باشد، خصوصاً در شرایط حاد، آن گروه‌های مرجع می‌توانند با گروه‌های اجتماعی حرف بزنند و نقش بسیار مهمی در راهبری اجتماعی داشته باشند. حال تصور کنید از این گروه‌های مرجع به بهانه‌های مختلف اعتبارزدایی شود. در چنین حالتی نوعی بی‌سری اتفاق می‌افتد. این واقعیت شاید خوشایند برخی باشد، اما بسیار خطرناک است. در غیاب گروه‌ها و چهره‌های مرجع سیاسی و غیرسیاسی، بازیگردانی تحولات مهم کشور تحت کنترل شبکه‌های اجتماعی قرار می‌گیرد. این حالت، بسیار خطرناک است.  درخصوص علل این موضوع مهم می‌شود ساعت‌ها بحث کرد، اما در اینجا به یک نکته اشاره کنم. جریانی در کشور هستند به اسم انقلاب که نه‌تنها نسبت به دیگر گروه‌های مرجع، بلکه تعمداً در جریان انقلابی، از هرکسی که گروه مرجع است و یا می‌تواند گروه مرجع باشد، اعتبارزدایی می‌کنند. این‌ها با نوعی تفسیر مضیق و سلیقه‌ای از انقلابی‌بودن، عملاً آن کاری را می‌کنند که ابن‌تیمیه در ارتباط با مذاهب کرد و دایره کفر را بسیار تنگ کرد و یا مانند خوارج، با تفسیر صفر و یکی، به مجرد مشاهده خطایی یا عملی که از نظر آنان خطاست، حکم کفر می‌دهند. نتیجه این کار، بی‌پناهی جامعه است. در روز‌های واپسین و حتی در شرایط عادی، آن‌ها که می‌توانستند مؤثر باشند حرفشان به خاطر اعتبارزدایی، مسموع نخواهد بود. به نظر می‌رسد این جریان یا توجه ندارند و یا تحت‌تأثیر جریان نفوذند. این درحالی است که بنا به تأکید امامین انقلاب و وجود مبارک امیرمؤمنان(ع) نباید نگاه صفر و یکی داشت و افراد را به مجرد خطایی، حذف کرد. نگارنده سال‌هاست به این خطر توجه داده‌ام.  ویژگی دیگر این جریان، بهانه دادن به مخالفان نظام برای حمله به نظام جمهوری اسلامی است. هر بار که پشت تریبون قرار می‌گیرند یا در تجمعی و یا جایی سخن می‌گویند، ده‌ها بهانه فراهم می‌کنند.  ما امروز به آرمان‌گرایی واقع‌بینانه، پرهیز از نگاه صفر و یکی، مطالبه‌گری در عین توجه به واقعیت‌ها، نقد در عین حفظ حرمت‌ها، پرهیز از ساده‌سازی و تلاش برای حفظ و یا ساختن گروه‌های مرجع نیازمندیم. برخی از چوب، شخصیت می‌سازند و برخی با تبر به جان شخصیت‌ها و سرمایه‌هایی که دارند، می‌افتند. بدون این گروه‌ها که چون کوهند، امیرمؤمنان(ع) هم باشند در راهبری جامعه دچار مشکل می‌شوند، چه رسد به رهبری معظم انقلاب. به سرمایه‌های انقلاب رحم کنیم.  @farzadjahanbin
وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ✍🏻 ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ 🔹@GoftarGah
گفتارگاه
کمتر، بهتر است: داستان گرجستان، روایتی از قیام علیه بروکراسی. انقلاب گرجستان و اقتصاد ساده‌ شده. 🔸گف
کمتر، بهتر است: داستان گرجستان، روایتی از قیام علیه بروکراسی. 🔘قسمت دوم بدون کارخانه، ولی صادرکننده خودرو! 🔸گفتارگاه: ، مانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه، تا اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفتار همان معضلاتی بود که در بسیاری از اقتصادهای شکننده دیده می‌شود: بوروکراسی دست‌وپاگیر، فساد ساختاری، و ناتوانی در تدوین یک سیاست اقتصادی کارآمد. نشانه‌های این وضعیت را می‌شد در صادرات کشور دید. در سال ۲۰۰۴، مهم‌ترین کالای صادراتی گرجستان آهن‌قراضه بود؛ محصولی که نه ارزش افزوده‌ای داشت، نه نیازی به فناوری یا نوآوری. اما تنها شش سال بعد، در ۲۰۱۰، تحولی عجیب رخ داد: به مهم‌ترین کالای صادراتی کشور تبدیل شد. و این در حالی بود که گرجستان نه تولیدکننده خودرو بود و نه حتی یک خط مونتاژ داشت. چطور چنین چیزی ممکن شد؟ پاسخ را باید در سیاست‌گذاری اقتصادی جست‌وجو کرد. گرجستان، برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه که همچنان درگیر رؤیای صنعتی‌شدن بودند، مسیر متفاوتی را انتخاب کرد. دولت با درک درست از ضعف‌های خود، سه اصلاح کلیدی را در دستور کار قرار داد: ۱. ساده‌سازی قوانین و مقررات؛ تجارت از بند کاغذبازی‌های بی‌مورد آزاد شد. ۲. کاهش فساد؛ رشوه و امضای طلایی از فرآیندهای اقتصادی حذف شد. ۳. سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های حمل‌ونقل؛ گمرک‌ها، بنادر و راه‌ها توسعه پیدا کردند. این تغییرات باعث شد هزینه مبادلات کاهش یابد و گرجستان، ناگهان به یک هاب منطقه‌ای برای تجارت خودرو تبدیل شود. تا پیش از این، واردکنندگان خودرو در بسیاری از کشورهای منطقه با مشکلات متعددی مواجه بودند: تعرفه‌های بالا، بوروکراسی پیچیده، و فساد سیستماتیک. گرجستان این موانع را از میان برداشت و با یک فرآیند ساده و شفاف، تجار را جذب کرد. در گرجستان، خودرو به‌سرعت وارد و ثبت می‌شد، بدون آنکه نیاز به عبور از مسیرهای طاقت‌فرسای اداری باشد. معامله‌گران خودرو، که حالا دیگر نیازی به پرداخت رشوه‌های سنگین یا منتظر ماندن برای مجوزهای بی‌پایان نداشتند، گرجستان را به مرکز تجارت خود بدل کردند. خودروها در آنجا به نام خریداران ثبت می‌شد و سپس به بازارهای دیگر، از جمله آذربایجان، ارمنستان و آسیای مرکزی صادر می‌شدند. اما نکته اصلی در اینجاست: گرجستان بدون داشتن کارخانه خودروسازی، صادرکننده خودرو شد. صادرات در اینجا نه به معنای تولید، بلکه به معنای طراحی یک مسیر بهینه برای عبور کالا از گرجستان بود. این همان تفاوتی است که بسیاری از کشورها هنوز به آن توجه نکرده‌اند. کشورهایی که همچنان درگیر ساخت کارخانه‌های پرهزینه و ناکارآمد هستند، می‌توانند از گرجستان بیاموزند که توسعه، همیشه در گرو داشتن صنایع سنگین نیست. گاهی فقط باید مسیرهای تجاری را باز کرد، هزینه‌ها را کاهش داد، و اجازه داد که سرمایه‌گذاران و تجار، مسیر رشد را خودشان پیدا کنند. گرجستان نشان داد که با سیاست‌گذاری درست، حتی یک کشور کوچک هم می‌تواند نقشی کلیدی در اقتصاد منطقه‌ای ایفا کند. مسئله این نیست که چه تولید می‌کنید، بلکه این است که چه فرصت‌هایی ایجاد می‌کنید. ✍🏻 ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ 🔹@GoftarGah
گفتارگاه
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت نهم مذاکره با چشمان باز؛ نه فریب لبخندها، نه ترس از گ
آمریکا؛ دوگانه در سیاست، بدعهد در صداقت! 🔘قسمت دهم مذاکره؛ بازی تفسیرها 🔸گفتارگاه: در سیاست ایران، به واژه‌ای تبدیل شده که هرکس، بسته به موقعیت خود، تفسیری از آن ارائه می‌دهد. در این میان، دولت هنوز سیاستی شفاف و قطعی در این‌باره اعلام نکرده، اما این مانع از آن نشده که دو سوی ماجرا، هر یک روایت خود را از آن بسازند. حامیان دولت، با شور و حرارت، از پالس‌های دولت برای مذاکره سخن می‌گویند و آن را به مذاکره مستقیم با آمریکا تعبیر می‌کنند. رسانه‌هایشان پر است از تحلیل‌هایی که به مخاطب القا می‌کند که اگر این مذاکرات آغاز شود، همه مشکلات، از تحریم گرفته تا اختلافات منطقه‌ای، به سرعت حل خواهد شد. این نگاه، نه فقط ساده‌انگارانه است، بلکه نشان می‌دهد که حافظه تاریخی کوتاه‌مدت برخی، تجربه‌های گذشته را به‌کلی نادیده گرفته است. در آن سوی ماجرا، منتقدان دولت، همان‌طور که انتظار می‌رفت، از همان روز نخست، هر اشاره‌ای به مذاکره را دستاویزی برای حمله قرار دادند. برای آن‌ها، هر گفت‌وگویی، معنایی جز مذاکره مستقیم با آمریکا و ندارد و آن را عبور از خطوط قرمز و تسلیم در برابر ترامپ تفسیر می‌کنند. این برداشت نیز همان‌قدر نادرست است که تصور حامیان دولت از معجزه‌آسا بودن مذاکره. اما واقعیت چیست؟ اگر به مواضع رسمی دولت توجه کنیم، نه تعبیر حامیان دولت از مذاکره صحیح است، و نه نگرانی‌های منتقدان، مبنای محکمی دارد. مسئله نه بر سر مذاکره مستقیم با آمریکا است، نه بر سر کنار گذاشتن گفت‌وگو. سوال اصلی این است که مذاکره، اگر قرار است انجام شود، در چه چهارچوبی خواهد بود و چه هدفی را دنبال خواهد کرد. آنچه معقول به نظر می‌رسد، بازگشت به همان مسیر ۵+۱ است که نیز به‌عنوان یکی از طرف‌ها در آن حضور داشت. مسیری که، هرچند با خروج ترامپ از آسیب دید، همچنان می‌تواند به‌عنوان یک چهارچوب معتبر برای گفت‌وگو مطرح باشد. نشانه‌ها حاکی از آن است که دولت پزشکیان نیز چنین رویکردی را در پیش خواهد گرفت. اما یک نکته اساسی وجود دارد: این ایران نیست که باید راه را برای بازگشت آمریکا هموار کند. ایالات متحده، که خود از این توافق خارج شد، اگر قصد بازگشت دارد، باید نخستین گام را بردارد و با اقدامی ملموس، نشان دهد که در پی احیای این چارچوب است. آنچه امروز از دو سوی این جدال رسانه‌ای مشاهده می‌شود، بیشتر به یک جنگ تفاسیر شبیه است تا یک بحث منطقی درباره آینده سیاست خارجی. اما مذاکره، فراتر از هیاهوی رسانه‌ای، نیازمند واقع‌بینی، محاسبه دقیق و دوری از هیجانات زودگذر است. ✍🏻 ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ 🔹@GoftarGah