eitaa logo
گنبد فیروزه
59 دنبال‌کننده
547 عکس
161 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت۳۴۰): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۰): ترس موهوم اهالی (بخش۳): قبل از نان‌کلی اوباش در دادگاه اخیر خود علیه بنده و قبل از شورای خائن در «اطلاعیه شماره یک» خود که اهالی را گرفتار ترس و بزدلی جلوه داد، کاظم‌رنگی بود که در اولین و آخرین سرگشاده خود، اهالی را دو بار «ترسو و بزدل» نامید! ولیکن توهم خود را به قلم بنده نسبت داد و نوشت: ««با کدام مسلکی به اهالی القاب؛ میت، گوسفند، در خواب، ترسو، بزدل و... می‌دهید؟ ... حال با این ادبیات از قبیل خائن، ترسو، بزدل، جاسوس، رشوه‌گیر، مال مردم خور» و حال آنکه بنده هیچوقت اهالی را «ترسو و بزدل» توصیف نکرده بودم و وی برای تهییج اهالی علیه بنده این توهین‌ها را از خودش در آورد! در حالی که بنده قبل از سرگشاده کاظم‌رنگی، حتی یک مورد هم کلمات «ترسو» و «بزدل» را علیه کسی به کار نبرده بودم و کاظم دروغ گفت اما بعد از سرگشاده وی فقط یکبار علیه یکی از نوچه‌های ناشناس لعین اوقاف (که آخرش هم معلوم نشد، کی بود؟!) نوشتم (👈اینجا👉) که قاعدتاً نسبت دادن به کل اهالی حساب نمی‌شود. در پیام شماره ۰۳۲ گنبد فیروزه هم پاسخ دادم که چنین انتسابی از طرف کاظم‌رنگی خلاف واقع بود و وی مرتکب تشویش اذهان عمومی شد. 👌 ولیکن نکته مهم اینجاست که چرا کاظم‌رنگی، در ذهنیت خود اهالی را «ترسو و بزدل» تصور می‌کند؟! (و این تصور و توهم خود را به قلم من نسبت می‌دهد؟!) ⁉️ چرا نانکلی و کلیه مزدورهای بی‌غیرت وی، اهالی را در «ترس، وحشت، رعب و بزدلی» می‌بینند؟!! آیا عجیب نیست؟! حالا بنده به سایر نوشته‌های این جرثومه‌های رذالت و حماقت و خیانت، دسترسی نداشته و ندارم (و اگر هم داشتم ظاهراً کلیه سوابق نوشتاری خود را حذف می‌کنند تا مبادا در جایی علیه آن‌ها استفاده شود!) وگرنه موارد مشابه فراوانی قابل کشف بود که اینها چقدر اهالی را ترسو و متوحش و مرعوب تصور و تلقی کرده‌اند و این توهمات را اشاعه داده‌اند! در هر حال، این گفته و نوشته‌های نانکلی و زنگوله‌هایش، برای بنده، تولید حساسیت کرد و اینکه آیا واقعاً اهالی روستای من، در ترس و وحشت به سر می‌برند؟! آنهم از جانب بنده مهربان؟!!😳😳😳 جل‌الخالق!!! 🙄🙄🙄 فلذا محکومیت خود در دادگاه را به جان خریدم تا ببینم واقعاً اگر ترسی وجود دارد خود را نشان بدهد! حال اگر حتی یک نفر (ولو همان زنگوله‌های نانکلی اوباش) برود علیه بنده شکایت کند معلوم می‌شود که تصور بنده که تک تک اهالی، شجاع هستند قابل تجدیدنظر است! زیرا بعید می‌دانم حتی یک نفر تاکنون بخاطر ترس و وحشت از بنده جرأت نکرده برود شکایت بکند و لذا نانکلی در محضر دادگاه محاکمه بنده، دروغ بزرگی را به اهالی نسبت داد! البته ممکنست از بین اهالی، کسی یا کسانی پیدا بشوند که مایل به شکایت رسمی علیه بنده باشند ولیکن علت خودداری آنها قطعاً ملاحظاتی غیر از ترس و رعب و وحشت بوده است. وانگهی چنانکه بنده اگر گاهی بنا به مقتضای مبحثی به سوابق خود از قبیل؛ فرضاً ارتباطات نزدیکم با برخی مقامات امنیتی سابق و لاحق و جاری کشور یا بازرس ویژه نهادهای مختلف بودنم و امثالهم، اشاره‌ای کرده‌ام صرفاً برای تشجیع اهالی و قوت قلب آن‌ها برای مقاومت در برابر متجاوزین به حقوق آن‌ها بوده است نه برای (العیاذبالله) مرعوب و وحشت‌زده کردن و ترسانیدن اهالی. ولیکن از باب این ضرب‌المثل که؛ «الخائن خائف» (خیانت‌کار ترسو می‌شود)، ترسیدن و وحشت خودشان را به اهالی تعمیم می‌دهند و پشت اهالی پنهان می‌شوند! و ترس خودشان از احتمال به استنطاق کشیده شدن‌شان بابت تخلفات و خیانات خود را ترس اهالی از بنده، جلوه می‌دهند! زهی به اینهمه نانجیبی و بی‌شرمی! بنده در همین ایام تلخ و دردناک اخیر طی اظهارنظری در همین فضای مجازی پیام‌رسان ایتا، اطلاعیه شماره یک هیئت عالی نیرو‌های مسلح در موضوع بررسی علل درگذشت شهادت‌گونه شهید رئیسی و یاران آسمانی او را تخطئه کردم و در ذیل اسم خود به برخی عناوین ذی‌ربط خود هم اشاره کردم. (👈اینجا👉) ذکر عناوین بنده در این اطلاعیه، آیا به مفهوم اینست که خواسته‌ام فرضا برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، خط و نشان کشیده و «ایجاد رعب و وحشت» بکنم؟!! 😳😳 آخر کدام احمقی می‌تواند چنین برداشتی بکند؟! آیا جز این است که با ذکر این عناوین مرتبط با موضوع، خواسته‌ام صرفاً بر این مطلب، اشاره بکنم که اظهار نظرم در این مسئله می‌تواند کارشناسانه باشد. به همین سادگی! حالا آیا نیرو‌های مسلح نظام باید راه بیافتد که این آقا عناوین خود را به قصد ایجاد رعب و وحشت و ترسانیدن نیروهای مسلح، ذکر کرده است؟! مضافاً که؛ لعین اوقاف در سرگشاده خود نوشته بود: «مسئله حقوقی باید اهل فن نظر بدن نه امثال من و ایشون»! ذکر عنوان بنده در جواب تکذیبیه وی هم بود! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۱خرداد۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۱): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۱): ترس موهوم اهالی (بخش ۴): 👌 یعنی؛ کسی که بازرس ویژه نهادهای ملی مهمی بوده، احتمالاً از مسائل حقوقی معطوف به ادعاهای واهی نانکلی و دم‌پایی‌لیس‌های وی هم سر در می‌آورد. یعنی همان مقوله کارشناس بودن در قضیه (نه ایجاد وحشت و رعب و ترس) اما براستی در این روستا چه کسانی تاکنون با ایجاد ترس وارد صحنه شده‌اند؟ این جماعت دغل‌کار و پرفریب، با صنعت رنگرزی حرفه‌ای خود، پیوسته در صدد فرافکنی‌های عجیب و غریبی هستند! بعنوان چند نمونه: ۱) اولین ناکثی که دم از تهدید زد و خواست مرا مرعوب سازد و گرفتار وحشت نماید، کی بود؟! این 👈مدرک👉 را ببینید. بنابراین قبل از آغاز دعوای بنده با نانکلی و دارودسته منحوس او، آنکه سلاح ترسانیدن و ارعاب و ایجاد وحشت را به کار گرفت، بنده نبودم. ⁉️ آیا ممدننگی که کسی مثل مرا تهدید کرد، انسان ترسویی است؟! (ضمناً ناگفته نماند که وی بعد از آن تهدید مجازی، در طی همایش اهالی (مورخه ۱۴۰۰/۱۱/۱۴ در حسینیه ۱۳ آبان) به نمایندگی بنده برای پیگیری مقابله با نانکلی، رضایت داد و بعنوان نفر ۹ صورتجلسه آنرا امضاء کرد و منافقانه همراهی مرا پذیرفت و همان‌ هفته باتفاق حسن‌تاتولا مرا به اداره ثبت آوج رسانید) 👌 دو نکته مهم دیگر قضیه: الف) نانکلی نانجیب علیرغم اینکه تهدید بنده توسط گماشته خودش را در کانال گنبد فیروزه، دیده و خوانده (وی که بعد از جلسه دادگاه، نزدیک یک ساعت وقت مرا با گفتگوی تحمیلی سرپایی خود گرفت، ادعا کرد که کلیه پیامهای مرا با دقت خوانده است!) با این‌حال در دادگاه مرا ترس‌آور جلوه داد! ب) لعین اوقاف هم با اینکه خودش «آغازگر تهدید علیه بنده» بود اما با این حال بعنوان عضو شورای خائن روستا در «اطلاعیه شماره یک شورای نوکر نانکلی!»، بدون هیچ مدرک معقولی، مرا متهم به «ایجاد رعب و وحشت» نموده است! که بمفهوم متأثر شدن اهالی از «وحشت‌آفرینی و ارعاب» بنده هم است و اینکه اهالی این روستا لابد ترسو هستند! (در حالی که پدرش هم نمونه نترسی و بی‌باکی روستا بوده است!!) اگر این‌ها فرافکنی نیست، پس چیست؟! ۲) قبل از ممدننگی، احمدرمزی مرا تهدید به شکایت کرده بود! زمانی که در واتساپ بمناسبت روز خاصی، برایش پیام تبریکی فرستادم، در جواب نوشت، بنده حق ارتباط با او را ندارم و اگر ادامه بدهم بر علیه من بعنوان مزاحم مجازی، شکایت خواهد کرد! علت عصبانیت بیش از حد وی از بنده، سخنرانی افشاگرانه بنده در بهار ۱۳۹۵ در محوطه امامزاده بود که باعث شد، برجام تبانی‌های مشکوک و مشترک نان‌کلی‌های اوقاف و مستأجرین سرکش موقوفه امامزاده، بر باد برود! اما چرا شکایت نکرد؟! قطعاً بخاطر ترسو بودنش نبود. بلکه ناشی از ملاحظاتی بود که عموم اهالی نسبت به همدیگر دارند! او هم این ملاحظه را داشت که نخواست دائی همسرش را به دادگاه بکشاند! بنابراین ترسی در میان نبوده است. ۳) اولین کسی که ترس و تهدید را علیه سادات روستا به کار برد، آخرین کدخدای روستا بود که در صدد اخراج سادات از روستا برآمد اما أجل الهی به او مهلت نداد تا به نیت شوم خود جامه عمل بپوشاند! و پسرش هم که با اقدامات فریبنده‌ای، جایگاه ریاست شورای روستا را غصب کرده بود متأسفانه راه پدرش را رفت! و حالا همین پسری که پدرش بدنبال ایجاد رعب و وحشت در روستا علیه سادات بود، در جایگاه شورای روستا و طی «اطلاعیه شماره یک» شورای نفوذی نانکلی، مرا عامل ایجاد رعب و وحشت، جلوه می‌دهد! این دو زنگوله پلید نانکلی عین ارباب خیلی مکّارشان، مسیر فرافکنی را خوب یاد گرفته‌اند! صرفاً برای این که حاضر نیستند از جایگاهی که متعلق به اهالی است و این‌ها غصب کرده‌اند و طی تعارض منافعی آشکار، مکرراً هم علیه اهالی مرتکب خیانت‌ها شده‌اند، پایین بیایند! از این فرافکنی‌ها گذشته، طایفه‌ای که آخرین پیوسته به این روستاست و در صدد اخراج اولین طایفه مالک و سازنده و صاحب روستا (آن‌هم از نوع سادات) برآمده، آیا ترسو و بزدل هستند؟!! ۴) اولین کسانی که در این روستا در صدد ایجاد رعب و وحشت و بلکه قتل و جنایت برآمدند، از طرف دشمنان ما بودند که در روز روشن، با قصد کشتن آ.سیدمیرشجاع و آ.سیدمیرحامد (تنها دهیاران پر زحمت بومی امامزاده) حمله تروریستی انجام دادند! آیا چنین تروریست‌های کله‌خراب را می‌توان ترسو توصیف کرد؟! ۵) اولین کسی که طی تماس تلفنی تهدیدآمیزی گفت: «بچرخ تا بچرخیم»، صادق‌جنگی بود! اما نمی‌دانم چرا مرا تهدیدگر و موحشی جلوه می‌دهند که در صدد ارعاب کل اهالی هستم!!! آیا چنین مرد جنگنده‌ای را (که باکی از بهم ریختن روابط خانوادگی عموی مرحوم خود و بلکه روابط اجتماعی کل روستا ندارد)، می‌توان ترسو نامید؟!! (پدرش هم انسان شجاعی بود) ۶) داودی‌ها... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۲): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۲): ترس موهوم اهالی (بخش ۵): بنده در مطالعه روانشناسی تاریخی مسئله ترس در این روستا و اهالی آن، به نکات جالب‌تری رسیدم: 😳 شایعه ترسویی سادات 🙄 👌 عبارت «پیشیک‌دن قورخان سیّدلَر»!! هجویه‌ای بود که برخی از اهالی نیریج و سایر روستاهای همجوار از قدیم، علیه سادات امامزاده به کار می‌بردند! و حتی قصه‌ای هم برایش ساخته بودند که یکی از سادات، چنان فریادهای ترسناکی سر می‌داده که صدایش به روستای نیریج هم رسیده بود و آن‌ها که برای کمک آمده بودند، می‌بینند که آن سید از یک گربه (پیشیک بزبان ترکی) که گمان کرده یک «ببر» است، ترسیده و آنهمه جاروجنجال راه انداخته است!! البته وجود جانوران وحشی در منطقه، چیز عجیبی نبوده و هنوز هم گاهی در اطراف دیده می‌شوند از گرگ و روباه و شغال گرفته تا خرس و پلنگ و... عجیب آنکه برخی از اهالی امامزاده هم این توهین را باور کرده‌اند با این توجیه که اجداد سادات (کاروانی از حسینی‌ها و موسوی‌ها) که از سبزوار مشهد، عازم زیارت اربعینی امام حسین(ع) در کربلا بوده‌اند، گرفتار راهزنان می‌شوند و نه تنها پول و اموال خود را از دست می‌دهند بلکه روحیه و شجاعت‌شان هم بر باد می‌رود و لذا بعد از آن از سایه خودشان هم می‌ترسیده‌اند! تا آنجا که همسر سیدمحمدرضا حسینی (بزرگ کاروان) اصرار می‌کند که به سبزوار برگردند و نهایتاً هم در اینجا نمی‌مانند و به سبزوار برمی‌گردند. تنها کسی از نسل‌های اخیر هم که از محل قبر مرحوم حاج‌سیدمحمدرضا حسینی خبر داشته و هنگام مسافرت زیارتی به مشهد سری هم به سبزوار (در فاصله ۲۴۴ کیلومتری مشهد و طی مسافتی در حدود ۲ الی ۳ ساعت با خودروی شخصی) می‌زده، مرحوم حاج‌سید یوسف علاءالدینی (پسرعموی بنده) بوده است. 👌 این نکته نشان‌گر آنست که اجداد معاصر ما، از فارس‌های سبزوار مشهد بوده‌اند نه افغانی (که یکی از طایفه‌های معلوم‌الحال شایعه کرده‌اند!) 👌 سادات امکان بازگشت به زادگاه خود را داشته‌اند ولیکن محمدحسین‌خان و محمدکاظم‌خان بعلل مختلفی (قبلاً توضیح داده‌ام) اصرار داشته‌اند که سادات در همین‌جا (ابتدائاً نیریج و آنگاه امامزاده) بمانند. 👌 خوانین مذکور «مزرعه (نه قریه) امامزاده» را بین سادات حسینی و موسوی، بطور مساوی (۳ دانگ به حسینی‌ها و ۳ دانگ به موسوی‌ها)، هبه کرده بودند و هیچ حرفی از وقف هم نبوده است. چنانکه در قدیمی‌ترین وصیت‌نامه روستا (متعلق به معمار بازسازی بقعه؛ سیدحسن‌بابا) هم هیچ اشاره‌‌ای به وقف و موقوفه و امثالهم نشده است. 👌 بعید نیست که تعدادی از سادات که تمایلی به کار و زندگی روستایی نداشته‌اند، «ترس» از سیاه و سفید را بهانه نارضایتی خود قرار داده بوده‌اند تا ترحم دیگران را برانگیزند که همه کاروان به سبزوار برگردند! 👌 ولیکن این مسئله «ترس» یا بهانه ظاهراً تا آن‌جا جدی می‌شود که خوانین مذکور به خان رُستاق منصور (کوچک‌خان داودی) دستور می‌دهند که به امامزاده کوچ کند تا مسئولیت نگهبانی و خدمتگزاری سادات را بر عهده بگیرند و آن‌ها هم با ارادت مذهبی خود، خود را مفتخر به این امر می‌کنند. 👌 بعد از کوچ کوچک‌خانی‌ها (داودی‌ها) دو دانگ روستا، موقوفه امامزاده می‌شود تا میهمانان جدید روستا بتوانند به امرار معاش خود هم بپردازند. 👌 پدر بزرگ بنده (مرحوم سیدمحمدعلی فرزند مرحوم سیدحسن‌بابا) با حسن‌آبادی‌های نیریجی، وصلت می‌کند که «حسن‌آبادی‌های روستا» (غیر از حسن‌آبادی‌های مستأجر) هم از همان طایفه هستند که آن‌ها هم به اینجا کوچ‌ می‌کنند. ولیکن به علت خاصی، به «مستأجرین موقوفه» نمی‌پیوندند! 👌 حسن‌آبادی‌هایی که از ۱۳۲۰ (بعنوان مستأجرین جدید ۲ دانگ) به اهالی این روستا می‌پیوندند، ربطی به حسن‌آبادی‌های اولیه نداشته‌اند و رقباتی را هم که در اختیار گرفتند قبلاً در استیجار کوچک‌خانی‌ها (داودی‌هایی غیر از داودی‌های فعلی) بوده است. 👌 موقوفه شدن دو دانگ روستا برای امامزاده (و البته برای تعمیر و نگهداری بقعه مبارکه و خدمت به زوار محترم آن و همچنین ارتزاق مستأجرین) این توهم را بوجود آورده که لابد چهار دانگ دیگر روستا هم وقف سادات شده بوده است! و حال آنکه مالکیت سادات بر ۴ دانگ روستا، در قالب «هبه» بوده است نه «وقف». به همین دلیل هم در «واقف‌نامه» در کنار وقف از کلمه «مالک» استفاده شده است. الغرض؛ وهم «ترس و ترسو» بودن سادات از دل این قصه‌ها در آمده است! حالا اصلاً فرض می‌کنیم که سادات از برف‌های سنگین محلی هم می‌ترسیده‌اند یا از جانورانی که در منطقه، دیده می‌شدند و لذا داودی‌ها برای احساس امنیت بخشیدن به سادات به این روستا آمده‌اند! خب! آیا نمی‌توان نتیجه گرفت که طوایف داودی‌ها هم انسان‌های ترسویی نبوده و بلکه شجاع بوده‌اند؟! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۳): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۳): ترس موهوم اهالی (بخش ۶): آقای مجید نان‌کَلی! می‌دانم که هر شب و روز پیام‌های مرا با دقت می‌خوانی! بدان و آگاه باش که در این روستا با سلاح استخفاف و ایجاد ترس و رعب و وحشت هرگز به مقصد شوم و شیطانی خود نخواهی رسید. زیرا که اهالی این روستا حتی یک‌نفرشان هم ترسو و بزدل نیستند. حدود ۶ ماه از فراخوان تو (اما بنام اطلاعیه شماره یک شورای روستا!!!) گذشت و دیدی که حتی یک نفر هم به دعوت و تحریک و تهییج تو لبیک نگفت! اگر گمان کنی که این‌ها (حتی مزدوران خودفروخته خودت) از روی ترس و مرعوب عناوین بنده شدن، علیه من شکایت نکردند و به تو ملحق نشدند، خیلی خری! و من اجازه دادم محکوم بشوم تا حداقل به تو ثابت شود که سخت در گمراهی به سر می‌بری و ای‌کاش علت دیگری در میان نبود تا اقدام به تجدیدنظرخواهی نکنم و بگذارم تا آخر عمر سیاهت در انتظار و حسرت به سر ببری! و چنانچه احیاناً کسی هم یافت شد که علیه بنده شکایت نماید، هرگز به این معنی نیست که چون تو باعث محکومیت من شدی و ترس اهالی ریخت و کسی آمد برای شکایت! بلکه علت دیگری داشته است. و فراموش نکن که ترس در این روستا مرده است و قرن‌هاست که مدفون شده و هرچی از ترس و هراس سادات و سایر اهالی شنیده‌ای، شایعه‌ای پوچ بیشتر نبوده و نیست. بقول سعدی: تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد هر بيشه گمان مبر که خالی‌ست باشد که در آن پلنگ خفته باشد! بنابراین اهالی این روستا (اعم از سادات و غیرسادات) هیچکدام ترسو و بزدل نبوده و نیستند و نخواهند بود. فلذا بیهوده شایعه‌پراکنی نکن که اهالی از فلان مسئله می‌ترسند! و منتظر ریختن ترسشان هستند ووو... چند نمونه دیگر از بی‌باکی اهالی: ۷) جناب آقای سیدقاسم موسوی و خانواده‌اش هم، نماد شجاعت و قهرمانی روستای ماست که تاب‌آوری شگفت‌انگیزی در برابر حملات ناجوانمردانه تو و هجوم پیاپی انواع عنکبوت‌های سمّی از خود به یادگار گذاشت! هر خانواده دیگری شاید نمی‌توانست در برابر آنهمه ناجوانمردی و نامردمی فامیل و همسایه‌های کله‌شق، اینهمه مقاومت بخرج بدهد! ۸) حالا که حرف از همه شد به نترسی میرزایی‌ها هم بد نیست اشاره‌ای بکنم و همین یک مورد کفایت می‌کند که فردی مشهور به حسین دادا، برای دفاع از حق خود، حاضر است خود را با بنزین به آتش بکشد! آیا کسی می‌تواند ادعا کند که میرزایی‌ها ترسو و بزدل هستند؟! ۹) نمونه آخر شجاعت، سیدیداله است که جلوی تراکتور حاج‌صفت دراز کشید و «هل من مبارز» طلبید! آیا کسی می‌تواند باور کند که چنین فردی که آماده خودکشی است، انسان ترسو و بزدلی است. (البته اخیراً متوجه شدم که این دخوی جسور چگونه فریب خورده و مرتکب چه خبط وحشتناکی شده است که لازمست در مجال مناسبی طی پیام مستقلی بدان بپردازم!) من اگر بخواهم به بیان ادامه نمونه‌های نترسی و بی‌باکی و کله‌خرابی خودم و اهالی قدیم و جدید روستا بپردازم احتمالاً باید ۵۰۰ تا پیام دیگر هم بنویسم که متأسفانه چنین مجالی را فعلاً ندارم! در هر حال، تأکید بر ترسو بودن اهالی و رفتن در فضای تهدید، ارعاب و تولید وحشت توسط افرادی از قبیل نانکلی و کاظم‌رنگی و صادق‌جنگی و ممدننگی و الباقی قاذورات و دخوها، و در عین‌حال با فرافکنی عجیبی، نسبت دادن آن‌ها به بنده، معمای غریبی است! و ذهن مرا سخت مشغول کرده بود و حتی وقتی به اشاره خودم جهت تشجیع اهالی به مقاومت، در موضوع بازرس ویژه بودنم فکر کردم با خود گفتم نکند که من هم ناخواسته، اهالی را ترسو پنداشته و آن‌ها را محتاج تشجیع دانسته‌ام؟! و حال آنکه بنده به هر طرف روستا که نگاه می‌کنم و هر طایفه‌ای را که در نظر می‌گیرم، تنها چیزی که در آن‌ها نمی‌بینم، ترس و هراس و رعب و وحشت است! نمی‌دانم چرا عده‌ای القاء می‌کنند که اهالی این روستا ترسو و بزدل هستند تا آنجا که معطل محکومیت بنده در دادگاه نانکلی هستند تا جرأت پیدا کنند و بروند علیه بنده طرح شکایت بکنند!!؟ در این روستا هیچ شخص و طایفه‌ای، ترسو و بزدل نیست که بیهوده خود را اسیر رعب و وحشت کسی بکند و با تهدیدهای این و آن، فرار را بر قرار ترجیح بدهد! بنابراین نانکلی اوباش باید این پنبه را از گوش خود خارج سازد که می‌تواند با چند تا توپ و تشر و چند تا نامه و بخشنامه، اهالی ما را مرعوب و متوحش بسازد. تو و بزرگتر از تو نخواهند توانست با تهدید و اخطار، کسی را از این روستا وادار به کوچ کردن بکنند. ممکنست ما مرتکب خبط و خطاهای حتی بزرگ و وحشتناکی هم بشویم ولیکن هرگز ترسو نیستیم و براحتی میدان را خالی نمی‌کنیم که تو بیایی با نوکرانت، دفینه‌های آن را غارت کنی آنهم با اخراج مکارانه ما از زادگاه ما آنهم با لطائف‌الحیلی که تماماً نقش بر آب هستند. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
1_8275867948.ogg
36.9K
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۴): کسانی که در حوزه سیاست و فقاهت مرا می‌شناسند، بنده را کاشف‌الاسرار می‌نامند! و گمان می‌کنند که لابد بنده به اطلاعات محرمانه دسترسی دارم! و حال آنکه دیدگاه‌های بنده عمدتاً بر دو‌ چیز استوار است؛ ۱) اطلاعات عمومی که در دسترس همگان هم است. ۲) تحلیل منطقی و ربط دادن اطلاعات موجود. و اطلاعات و داده‌ها اگر صحیح باشند، تحلیل‌های ذی‌ربط هم دقیق در می‌آیند. فرضاً ذهن بنده، ناخودآگاه؛ این پیام صوتی ناتمام صادق‌جنگی☝️را (که اشتباهاً به گروه مجازی شورای خائن ارسال کرده بود!)👇 https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/984 در کنار «اطلاعیه شماره یک» شورای خائن روستا👇 https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/998 قرار می‌دهد که با این عبارت شروع شده: «بسمه تعالی.اطلاعیه شماره یک.با سلام خدمت کلیه اهالی روستای امامزاده علاءالدین(ع).ضمن عرض تسلیت بمناسبت ایام فاطمیه.به استحضار همشهریان و کلیه طوایف محترم ساکن و غیر ساکن روستا میرساند؛» و نتیجه می‌گیرد که متن فراخوان شورای خائن برای تهییج اهالی به شکایت علیه بنده و هماهنگ با شکایت نان‌کلی را، احتمالاً صادق‌جنگی تهیه کرده است نه نانکلی! ولیکن لحن اطلاعیه بیشتر به این می‌خورد که نویسنده آن، خود نانکلی یا وکیل او بوده است و شاید هم این مفسدین پلید، طی هم‌اندیشی مجازی، با هم به این جمع‌بندی رسیده‌اند. در هر حال مفاد آن، حقوقی‌تر از آنست که اعضای بی‌سواد شورا قادر به تحریر آن باشند! و الله أعلم! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۳خرداد۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
هدایت شده از شمیم انتظار
بیدار شویم.. @shamime141
هدایت شده از امیرحسین ثابتی
رهبر معظم انقلاب ۶ خرداد ۱۴۰۰ خطاب به نمایندگان مجلس: "یکی از آسیب‌ها این است که نماینده از اوّلی که وارد مجلس میشود، نقشه‌ی رسیدن به فلان پستِ مثلاً اجرائی را در سر خودش بپروراند... نه، این وظیفه‌ی نمایندگی بسیار مهم است. اگر انسان برای خدا کار بکند و درست کار بکند، از وظایف اجرائی اهمّیّتش بیشتر است، یا لااقل در مواردی به قدر آنها اهمّیّت دارد. این جور نباشد که ما تا وارد مجلس شدیم، به فکر بیفتیم که خب حالا چه کار کنیم که مثلاً در مرحله‌ی بعد یا در فلان دولت به فلان پست [برسیم]. بیش از نظارت، آن تقوای درونیِ خود شما و مراقبتهای درونی خود شما است که میتواند کارآمد باشد و شما را از این آسیب‌ها محفوظ بدارد. @Sabeti
سلام این هم یادگاری امروز! برای خودی‌ها؛ دعاگویتان بودم از نزدیکترین فاصله به امامین نهضت+نظام اسلامی 😭 (در جایگاه ویژه میهمانان خاص) برای نخودی‌ها؛ بهانه‌ای برای این که همین دعوتنامه را هم مدرکی برای ایجاد وحشت و رعب و ترس، جلوه بدهند! 😂 ۱۴۰۳/۰۳/۱۳
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۵): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۴) نانکلی کذّاب و شرکای احمق همانطور که در پیام قبلی اشاره کردم؛ اطلاعات و داده‌ها اگر صحیح باشند، تحلیل منطقی آن‌ها هم دقیق در می‌آیند و چنانچه غلط یا کج و معوج باشند بالتبع تحلیل آن هم نابجا در می‌آید. به همین علت هم معمولاً سعی می‌کنم و عادت دارم که اطلاعات دریافتی را به اشتراک بگذارم تا چکش‌کاری بشوند وگرنه ممکنست تحلیل غلطی ارائه بدهم که قطعاً مایه خبط و‌ خطا و آبروریزی می‌شود. بنابراین ۵۰٪ مطلب در اخبار و اطلاعات صحیح نهفته است و ۵۰٪ هم در تحلیل خلاقانه آن‌ها و ربط دادن اطلاعات پراکنده به همدیگر تا اینکه مطلب جدیدی از دل آن‌ها کشف شود. این کار را هر کسی می‌تواند انجام بدهد و‌ کشف‌الاسرار خود را به اشتراک بگذارد تا باز هم چکش‌کاری بشود. نانکلی در نامه (۱۳۹۹/۸/۱۷) خود به بنیاد مسکن آوج (معطوف به کوچه جهنمی)، ۸ تا دروغ درج کرده است. وی در دادخواست (۱۴۰۱/۵/۱۲) خود به دادسرای آوج (در موضوع شکایت علیه اجداد متوفای روستا)، با وقاحت تمام، ۹ تا دروغ بزرگ درج کرده است. نانکلی کذّاب علاوه بر ۱۷ دروغ مکتوب فوق‌الذکر حدود ۱۷ دروغ هم در شکوائیه خود علیه بنده نوشته است و در جلسه حضوری دادگاه هم حداقل ۶ تا دروغ به هم بافت که مجموعاً حدود ۴۰ تا دروغی را مرتکب شده است که بنده می‌توانم به آن‌ها اشاره بکنم. از بین این «چهل دروغ»ی که تاکنون از نان‌کلی به من رسیده، دروغ «ترسو» بودن اهالی روستای امامزاده علاءالدین، مرا بیشتر اذیت کرد! تا آنجا که حاضر شدم محکومیت دادگاه را به جان بخرم تا نشان بدهم که اهالی ما ترسو نیستند. و زمینه را فراهم ساختم که بقول نانکلی، ترس اهالی بریزد و جرأت پیدا کنند بروند برای طرح شکایت علیه بنده! و احیاناً کسی هم اگر اقدام به شکایت بکند قطعاً علتی غیر از فروریختن ترس آن‌ها (و جرأت یافتن آن‌ها ناشی از محکومیت بنده) دارد. زیرا اساساً هیچ‌گونه ارعاب و‌ ایجاد ترس و تولید وحشتی از جانب بنده علیه حتی یک‌نفر از اهالی صورت نگرفته است. در برابر آنهمه تحقیر و توهین اراذل و اوباش روستا بویژه اعضای خائن شورا و همپالگی‌های آن‌ها علیه بنده که برخی از آن‌ها را در کانال‌های اطلاع‌رسانی خودم هم به اشتراک گذاشته‌ام، آیا تاکنون کسی را تحت پیگرد قضایی و انتظامی قرار داده‌ام؟ یا اینکه آیا کسی را بصورت حضوری مورد هجوم فیزیکی خود قرار داده‌ام؟! و یا آنکه آیا کسی را حتی در حد یک تماس، تهدید تلفنی کرده‌ام؟! قطعاً هیچکسی هیچ موردی سراغ ندارد که حتی یک بار کسی را تهدید کرده باشم یا مأموری سراغش فرستاده باشم. دروغ‌های نانکلی را شمارش کردم اما دروغ‌های ملاء روستا را حتی شمارش هم نکردم! اشاره به عناوین امنیتی بنده عللی داشته که قبلاً توضیح دادم و حتی اگر تلقی به تهدید و ارعاب هم شده باشد، آیا تاکنون کسی مورد پیگرد نهادهای اطلاعاتی و امنیتی قرار گرفته است؟! بنده از جایگاه‌های خود تاکنون نه تنها در این روستا که در کل کشور علیه هیچ بنی‌بشری سوءاستفاده نکرده‌ام. حتی علیه آن سرداری که از موقعیت خود سوءاستفاده کرد و در دادگاه بدوی دادسرای ویژه روحانیت تهران، باعث محکومیت بنده به دو میلیون تومان جریمه شد، نیز صرفاً از ترس لایحه تجدیدنظرخواهی قانونی بنده شکایت خود را پس گرفت وگرنه طبق قانون باید انواع مجازات‌ها را بر سرش آوار می‌کردم که تا آخر عمرش فراموش نکند و گرفتار باشد. با اینکه پرونده کاملاً امنیتی بود و با این‌حال او را هم اعلام رضایت کردم که پرونده مختومه بشود و شد. زیرا اصولاً شخص کینه‌توز و انتقام‌جویی نیستم و بخشش بنده غلبه دارد بر مجازات لازمه کسی که مرا آزرده است. گفتن این حرف‌ها البته نباید موجب سوءاستفاده نانکلی و سایر شیادهای روستا بشود و ای‌بسا در این‌جا رفتاری بکنم که حتی خودم از آن بیزار باشم. در این‌جا هم بجز نوشتن عباراتی صد البته تند و تیز آنهم در کانال خودم که هیچکسی هم مجبور به مطالعه آن‌ها نبوده است، چیزی در کار نبوده است که آنها هم دقیقاً واکنشی بوده‌اند از باب اینکه «کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است»! «اطلاعیه شماره یک» شورای خائن، به تنهایی گواه تبانی اعضای خودفروخته آن با نانکلی شیاد است. تکذیب و انکار مطالب بنده بانضمام تحقیر و توهین در حق بنده هم، رنگی نیست که این رنگرزها بتوانند این ننگ خود را پاک کنند که ننگ با رنگ پاک نمی‌شود. اصلاً گیریم که مدارک بنده، جعلی و نوشته‌های بنده، مغرضانه است!!! با اطلاعیه خودتان چه خاکی بر سر می‌کنید!؟! وقتی نان‌کلی علیه من شکایت کرده است شما چرا همزمان با شکایت او فراخوان زده و در اطلاعیه خود نوشته‌اید: «مجبور ... گردیدیم»؟!! وقتی خودتان خودتان را در صف نانکلی قرار می‌دهید حاشا چرا؟! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۵ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹