eitaa logo
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
24.5هزار دنبال‌کننده
587 عکس
274 ویدیو
7 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز)و(همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔ نویسنده کتابهای👇 شایع شده عاشق شده ام به عشق دچار میشوم در هوس خیال تو نویسنده و مدیر کانال👇 @A_Fahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ چشمانش را به نشانه تایید روی هم میگذارد: -برو بخواب عزیزدلم! -پس تو چی؟ -من یکم دیگه اینجا می‌مونم! مردد نگاهش میکنم و عقب عقب سمت در اتاقم میروم: -باشه ولی زیاد نمون، زودتر بخواب! با لبخند خاصی نگاهم میکنم: -چشم پریای من! اینکه من و نامم را متعلق به خودش میداند و هر بار اینگونه خطابم میکند قلبم را حسابی به بازی میگیرد، هیچ دلم نمیخواهد تنهایش بگذارم، اما اینطوری بهتر است. دست تکان میدهم: -شب بخیر!
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ چشمکی میزند که دلم قنج میرود: -خوب بخوابی قشنگ من! لبخندی تحویل میدهم و وارد اتاقم میشوم، در را روی هم میگذارم، هنوز نگاهش از پشت در شیشه ای به من است، قلبم تند میکوبد و برخلاف میلم همانطور که زوم چشمانش هستم پرده را میکشم و دستم را روی قلبم میگذارم... زانوهایم ضعف میرود و روی زمین مینشینم... نفس عمیقی میکشم تا ضربان قلبم را نظم ببخشم، نمیدانم چقدر گذشته که صدای پیامک موبایلم غافلگیرم میکند. دست میبرم و موبایلم را از روی تخت برمیدارم، با دیدن نام شهاب هیجان زده پیامش را باز میکنم: -از هیجان زیاد خوابم نمیبره... چکار کردی با دلم؟ میدونم خودتم هنوز بیداری... چراغ اتاقت روشنه...
‌ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ ...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هیچی از هیچکس بعید نیست! 💜⃟ •••❥ ℒℴνℯ ❄♠ @deklamesoti ♠❄
‌ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ ...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ از نبودنت حالم خوب نیست...! 💜⃟ •••❥ ℒℴνℯ ❄♠ @deklamesoti ♠❄
‌ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ ...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نمیدونم دوست داشتن برای شما چه تعریفی داره اما برای من... 💜⃟ •••❥ ℒℴνℯ ❄♠ @deklamesoti ♠❄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ با اون پاشنه های بلند با زحمت خودمو به حیاط بزرگ رسوندم که چیزی از یه باغ کم نداشت. تماس عزیز قطع شده بود تا خواستم باهاش تماس بگیرم، مجدد گوشی تو دستام لرزید که فوری جواب دادم: -سلام عزیز جون... نگاهی به اطراف انداختم، اینجا صدای موزیک خیلی ضعیف به گوش میرسید، اینطوری حتی اگه عزیز صدارو میشنید میتونستم بگم صدا از جای دیگه اس و پنجره اتاقمون بازه... عزیز فوری جوابمو داد: -سلام دور سرت بگردم؛ دلم داشت شور می افتاد دیر جواب دادی! -الهی قربونت برم ببخشید دستم بند بود، خوبی؟ -تو خوب باشی منم خوبم مادر، درساتو خوب میخونی؟
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ لبخندی زدم: -آره عشق من، آره... تو نگران نباش، تو مشکلی نداری؟ همه چی خوبه؟ داروهاتو سر وقت استفاده میکنی؟ -نگران نباش؛ من خوب خوبم، عصری مریم و دخترش اینجا بودن باهم شام خوردیم و رفتن. -عه پس جای من حسابی خالی بود! عزیز مادر منه، اما هر کسی ما دو نفرو کنار هم ببینه خیال میکنه مادربزرگمه، آخه عزیز تو سن چهل سالگی منو باردار شده، اونم بعد از کلی نذر و نیاز و دعا و ثنا... بابامو پنج سال پیش از دست دادیم و من و عزیز با هم زندگی میکردیم، تو یکی از شهرای کوچیک خراسان؛ خاله مریم و خانواده اش همیشه هوای مارو داشتن، بعد از قبول شدن تو دانشگاه مشهد، عزیزو به خاله مریم سپردم و اومدم مشهد تا درس بخونم و واسه آینده خودم و عزیز حسابی تلاش کنم... یهو همین موقع صدای بلندی از جلوی در ورودی عمارت پاشا به گوشم رسید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام سلام عید سعید فطرو به همه شما عزیزان تبریک میگم😍😍 طاعاتتون قبول درگاه حق❤️😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ با وحشت دستمو روی گوشی گذاشتم تا عزیز متوجه صداها نشه... -این مسخره بازیا چیه؟ مگه من بچه پنج سالم برام تولد گرفتی؟... -عماد جان عزیزدلم خواهش میکنم آروم باش، این همه مهمون فقط واسه خاطر تو اومدن! نگاهم با ترس روی قامت عماد نشست که از عمارت بیرون اومده بود و مادرش هم سعی داشت با حرفاش آرومش کنه، هنوز متوجه حضور من داخل باغ نشده بودن که عماد داد زد: -واسه خاطر من؟ نه مادر من اینا واسه قر دادن و بریز بپاش و خوشگذرونی اومدن... این تولد منه یا نامزدی پسرت؟ هان؟ تولد من فقط بهونه اس که پز این دیزاین جدید عمارتتو به فک و فامیل و دوست و آشنا بدی مامان... بس کن این مسخره بازی رو...