عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
╔ღ═╗╔╗
╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ
╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣
╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#همسر_تقلبی_من
#به_قلم_اعظم_فهیمی
#پارت61
به روبروش نگاه کرد و با بی تفاوتی گفت:
-فعلا 200 میزنم برات، تا بعد!
با تعجب نگاهش کردم، انگار داشت صدقه میداد! پس قرارمون چی میشد؟ مگه قرار نبود به محض تموم شدن مهمونی دیشب کل پولو برام بریزه؟ قرارمون 20 میلیون بود... پس چی شد؟ از اونجایی که شرمم میشد همچین سوالی ازش بپرسم سکوت کردم و هیچی نگفتم.
روبروی دانشگاه پیاده شدم و وارد محوطه شدم، مستقیم سمت بوفه رفتم، میدونستم بچه های خوابگاهو میشه اونجا پیدا کرد، با دیدنشون سمتشون رفتم؛ سارا، آسیه، هانیه و سپیده هر چهارتاشون پشت میزی نشسته بودن، سلام دادم و کنارشون نشستم که با تعجب نگام کردن، سارا فوری گفت:
-تولد بازیا تموم شد خانم؟
بچه ها از چیزی خبر نداشتن، خیال میکردن من قراره عمادو غافلگیر کنم... و یه تولد دونفره و رمانتیکو باهم داشته باشیم!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
╔ღ═╗╔╗
╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ
╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣
╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#همسر_تقلبی_من
#به_قلم_اعظم_فهیمی
#پارت62
گوشه لبمو جویدم که سپیده پرسید:
-خب بگو چکار کردین بلا؟ چرا دیشب نیومدی خوابگاه؟ یعنی تا این حد پیش رفتین؟
و چشمکی زد، کلافه تکه ای از کیک هانیه رو خوردم و جواب دادم:
-آره آره نشد بیام خوابگاه، فکر کنم یه مدتم نتونم بیام، فقط نمیدونم جواب خانم تقوی رو چی بدم!
نمیدونم چرا به بچه ها دروغ گفتم، شاید چون دلم نمیخواست فکر کنن عماد تنهاس و براش دندون تیز کنن، به هر حال عماد یکی از گزینه های آس دانشگاه بود؛ خصوصا که پدرش مدیر دانشگاه و همه کاره اینجا بود، غیر از اون از لحاظ ظاهر و ثروت چیزی کم نداشت، تقریبا همه دخترا آرزوشون بود با عماد باشن!
به همین خاطر وقتی من و عماد باهم دوست شدیم همه ماتشون برد چون میدونستن من از لحاظ مالی اصلا اوکی نیستم و حتی هزینه این دانشگاهم با بورسیه تونستم پرداخت کنم... عماد همه اینارو میدونست با این حال منو خواست... باهم حالمون خوب بود که...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#MUSIC
#موزیک_ویدئو 🎬
#استوری 💞
#کلیپ_عاشقانه ❤️🔥
دوست داشتنت😍😘
اندازه ندارد...!!
پایان ندارد...!!
گویی بایستی بر ساحل اقیانوس
و موج های کوچک و بزرگ مکرر را
بی انتها ، بشماری ...♥️
❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
┅────────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell
┅────────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#MUSIC
#موزیک_ویدئو 🎬
#استوری 💞
#کلیپ_عاشقانه ❤️🔥
عشقِ تو
مثل هوای دَم صبح است ؛
تازه اَم می کند ..!
کافیست کمی تو را نفس بکشم ،
کافیست ریه اَم را
از دوست داشتنت پُرکنم ...!
#مینا_آقازاده
#صبح_بخیر_تموم_دلخوشیم
❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
┅────────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell
┅────────┅
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
╔ღ═╗╔╗
╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ
╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣
╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#همسر_تقلبی_من
#به_قلم_اعظم_فهیمی
#پارت63
برای تولدش خریت کردم و پیشنهاد آرادو قبول کردم، دلم نمیخواست پیش بچه های دانشگاه کم بیارم... باید هدیه معقولی براش تهیه میکردم اما خریت محض بود... آره اشتباه بزرگی کرده بودم...
آسیه با حیرت پرسید:
-اگه خوابگاه نمیای پس کجا قراره بمونی؟
لبخند بیخودی زدم:
-خب خونه عماد!
چیزی نمونده بود تا چشاشون از حدقه بیرون بزنه، خیلی خوب حس حسادتو تو نگاهشون میتونستم ببینم! با این حال که تو دلم رخت شسته میشد و از گفتن این حرفا اصلا مطمئن نبودم اما با حماقت لبخند میزدم و خودمو شاد جلوه میدادم، بچه ها هرکدوم حرفی زدن و کلی سر به سرم گذاشتن که مجبور به همراهی شون شدم...
تو این دانشگاه باید همرنگ جماعت میشدم وگرنه مزحکه همهشون بودم! شخصیت اصلیم با اینی که نقش بازی میکردم زمین تا آسمون فاصله داشت... اما از نظر خودم چاره دیگه ای نبود!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ ...
به تو قول میدهم
دنبال من خواهی گشت
در آدمهای بعدی...
💜⃟
•••❥ ℒℴνℯ
❄♠ @deklamesoti ♠❄
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ ...
دلتنگ که باشی گاهی با کوچکترین
چیز میشکنی...
حتی تشابه اسمی...
💜⃟
•••❥ ℒℴνℯ
❄♠ @deklamesoti ♠❄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#MUSIC
#موزیک_ویدئو 🎬
#استوری 💞
#کلیپ_عاشقانه ❤️🔥
دورت بگردم...
#صبحت_بخیر_دورت_بگردم❤️
❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
┅────────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell
┅────────┅
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت669 📝
༊────────୨୧────────༊
نمیدانم چقدر گذشته که در اتاقم باز میشود و مادر داخل میشود:
-تلفنت تموم شد؟
موبایل را سمتش میگیرم:
-آره، ممنون!
موبایل را میگیرد و با کنجکاوی میپرسد:
-این کدوم دوستت بود؟
کمی هول میشوم:
-اوم... یکی از بچه های دانشگاست که فکر نکنم شما دیده باشی!
-خب چکارت داشت؟
-هیچی مامان جان؛ سوال درسی داشت.
و برای اینکه حواسش را از این موضوع پرت کنم میپرسم:
-بابا آروم شد؟
-بهتره؛ براش گل گاو زبون دم کردم، تو هم اینقدر جلوش از بقیه دفاع نکن، بذار لااقل الان که اوضاع اینجوری پیش میره دل بکنه از این خونه، بریم جدا زندگی کنیم، نزدیک سی ساله با این خانواده دارم زندگی میکنم... دیگه خسته شدم!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت670 📝
༊────────୨୧────────༊
با تعجب نگاهش میکنم:
-یعنی چی مامان؟ تو دلت میخواد از اینجا بریم؟
-آره خب، من از همون اول دلم میخواست مستقل باشیم، اما مدام خانجونت میگفت شهریار تنها بچمه باید عصای پیریم باشه!
-مامان؛ خانجون و آقاجون تو سنی نیستن که تنهاشون بذاریم!
مادر رو ترش میکند:
-کجا تنهان؟ مگه شهاب همین امروز ور دلشون نبود؟ خب بمونه کنارشون دیگه! ماهم میریم پی زندگی مون.
دلم نمیخواهد به افکار مادر شاخ و برگ بدهم، فکر اینکه از این خانه برویم غمگینم میکند... در سکوت تماشایش میکنم که به من میتوپد:
-چیه نکنه دلت نمیخواد از اینجا بریم؟
با غم میگویم:
-خب خانجون و آقاجون چی پس؟...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت671 📝
༊────────୨୧────────༊
انگار تمام سختی های این چند سال با این حرف من به یادش آمده باشد که صدایش بالا میرود:
-آرامش مادرت برات مهم نیست؟ این همه سال تحمل کردم... این همه سال حرف شنیدم، این همه سال محبت پدرت نصف شده بین من و خانوادش، این همه سال حمالی و نوکری شونو کردم، اینا به چشمت نمیاد؟ تو شوهرداری و خونه داری و حتی تربیت تو دخالت کردن... هربار مهمون داشتم یا خواستم تو خونم تنها با خواهرم درد و دل کنم سرخود خودشونو دعوت میکردن... هربارم اونا مهمون داشتن من باید میرفتم حمالی میکردم... من آدم نبودم؟ من نیاز به آرامش و استقلال نداشتم؟
مات به مادر نگاه میکنم، خیال نمیکردم تا این حد دلش پر باشد... با بهت بلند میشوم و شانه هایش را میگیرم:
-مامان ببخشید... ببخشید عزیزدلم... فکر نمیکردم اینقدر دلت از این موضوع پر باشه!
با چشمان نمناکش مرا کنار میزند و از اتاقم خارج میشود، مات به در اتاقم زل میزنم...
مادر هم حق دارد، خانجون هم حق دارد...
هردو پی چیزی هستند که آرامش شان را حفظ کند...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
#صبح_بخیر
سرانگشتانت را که می بوسم😘
عشق جاری می شود♥️
در امتداد رگ هایم🍃
و شکوفه می دهد🌸
نگاهی که از عطر تنت🥰
جان گرفته است😍
💖رازهای همسرداری💍
@Sargozasht_vagheii
💕💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#MUSIC
#موزیک_ویدئو 🎬
#استوری 💞
#کلیپ_عاشقانه ❤️🔥
.🌱بر پنجرهام بُخارِ تو میچسبد
صبحانه در انتظارِ تو میچسبد
قوری و سماور و دوفنجان باعشق
چایی چقَدَر کنارِ تو میچسبد♥
#صبحت_بخیر_عشقم..
❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
┅────────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell
┅────────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#MUSIC
#موزیک_ویدئو 🎬
#استوری 💞
#کلیپ_عاشقانه ❤️🔥
نفسم میره رو 💯
جایی رفتی زود برگرد😉
❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
┅────────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell
┅────────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#MUSIC
#موزیک_ویدئو 🎬
#استوری 💞
#کلیپ_عاشقانه ❤️🔥
.🌱 عشق جانم
♥️ من تو را به هیچ
♥️ اتفاق بهتری نخواهم داد❤️
❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
┅────────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell
┅────────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#MUSIC
#موزیک_ویدئو 🎬
#استوری 💞
#کلیپ_عاشقانه ❤️🔥
دوباره خنجر از پشت
دوباره دل کم آورد🖤
❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
┅────────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell
┅────────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#MUSIC
#موزیک_ویدئو 🎬
#استوری 💞
#کلیپ_عاشقانه ❤️🔥
صاحب خوشبختترین قلب جهانم😍
❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
┅────────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell
┅────────┅
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت672 📝
༊────────୨୧────────༊
چند روز از تماس شهاب گذشته و باز در بی خبری به سر میبرم، وکیل؛ کارهای جدایی را تمام کرده و حالا مانند اسیری هستم که از اسارت آزاد شده...
پدر هنوز با من سرسنگین است، مادر برای دیدن خاله نسترن پنهانی با او رفت و آمد میکند، دلگیر و بی حوصله تنها کلاسهایم را میگذرانم و به خانه برمیگردم، تمام کارهایم زیر نظر پدر است...
اوایل به او حق میدادم، اما حالا این رفتارها کلافه ام میکند، یکبار بالاخره کاسه صبر لبریز شده و سر میز شام گفتم:
-بابا اینجوری که نمیشه، من به موبایل احتیاج دارم، سیم کارتمو عوض میکنم تا نگرانی ای نداشته باشید...
اما پدر با اخم تماشایم کرد و گفت:
-خب با سیم کارت جدید به شهاب زنگ میزنی! من دختر خودمو خوب میشناسم، براش اهمیت نداره بهش بی احترامی شده باشه، با سادگی دنبال دلت میری! نمیدونی این راه برات مناسب نیست!
آن شب تنها به پدر نگاه کرده بودم و دیگر حرفی نزده بودم...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت673 📝
༊────────୨୧────────༊
احساس افسردگی میکردم، یک روز که پدر در خانه نبود از موبایل مادر با پروا تماس گرفتم و حسابی درددل کردم...
پروا وقتی حرف هایم را میشنود میگوید:
-عزیزدلم آخه اینجوری که نمیشه... لااقل بیا خونه ما... با بچه ها سرگرم میشی کمتر این احساس اذیتت میکنه!
فکر بدی نبود، دلم برای بهار و دیار هم حسابی تنگ بود، به همین خاطر دعوت پروا را قبول میکنم و قرار میشود فردا که پنجشنبه است مهمانشان باشم و شب هم کنارشان بمانم.
سریع سراغ مادر میروم، پشت میز نشسته و هویج رنده میکند، کنارش مینشینم و موبایلش را روی میز میگذارم:
-من فردا خونه پروا دعوت شدم!
نگاه چپی میکند:
-به همین خیال باش که بابات اجازه بده!
با تعجب میگویم:
-واقعا شماها چتون شده مامان؟ من از آزادی صد در صد گذشته رسیدم به اینجای ماجرا؟ حتی اجازه رفتن به خونه دوستامم ندارم؟ مگه عهد بوقه؟ بس کنید تروخدا...
کلافه از پشت میز بلند میشوم که میگوید:
-چرا به من میگی آخه؟ به بابات این حرفارو بزن!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت674 📝
༊────────୨୧────────༊
عصبی نگاهش میکنم:
-با بابا مگه میشه حرف زد؟ شمشیرو از رو بسته! بعد اون همه اتفاق که تو زندگیم افتاد... اون سهراب لعنتی و هلند و هزار تا مشکل دیگه... حالا که خبر طلاقم به گوشم رسیده به قدری افسرده ام که توان خوشحالی کردن و جشن گرفتن از جدایی اون سهراب لعنتی رو ندارم... خسته شدم مثل زندونیا همش به در و دیوار این خونه نگاه کردم... حتی حق سر زدن به خونه خانجونو ندارم... مگه بچه دو ساله ام؟ شماها چتون شده؟ چرا زمانی که قرار بود با سهراب ازدواج کنم اینقدر سخت نگرفتین تا پشیمونم کنید؟ الان که نیاز دارم تنها نمونم همه چیو برام جهنم میکنین؟ مگه شهاب قراره منو بدزده؟ این فکرای مسخره چیه آخه؟ نکنه میخواین افسردگی بگیرم؟
بعد با ناراحتی و بغض سمت اتاقم میروم که میگوید:
-پریا جان، الهی قربونت برم مامان... خودتو ناراحت نکن... باشه برو، خودم باباتو راضی میکنم... بمیرم من؛ خدا نکنه تو افسردگی بگیری عزیزدلم!
با غم در اتاقم را میبندم و به آن تکیه میزنم، حال مزخرفی دارم و حس میکنم رفتن به منزل پروا و کوروش واقعا روحیه ام را زنده میکند...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
سلام به همگی🙈
یه عذرخواهی بزرگ بابت این تاخیر زیاد🙈
واقعا شرایط نوشتن از لحاظ فکری و ذهنی برام فراهم نبود🤕
مرسی که هنوز همراهمین مهربونا
امیدوارم بتونم این صبوری تونو جبران کنم❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#MUSIC
#موزیک_ویدئو 🎬
#استوری 💞
#کلیپ_عاشقانه ❤️🔥
ثبت کن عشق منو در راس قلبت ثبت کن
صبح بخیر جانا😍
❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
┅────────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell
┅────────┅
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت675 📝
༊────────୨୧────────༊
مادر همانطور که گفته بود پدر را راضی میکند، البته طبق گفته خودش از هفت خان رستم گذر کرده تا پدر راضی شده، شرطش هم این است که مادر مرا برساند و بعد هم مرا برگرداند، خیالم راحت شده بود و آن شب توانستم با آرامش بخوابم.
روز بعد تا حوالی ظهر از خواب بیدار نمیشوم، حسابی خستگی این هفته و کلاس ها را در آورده ام.
با آرامش دوش میگیرم و همراه مادر ناهار میخوریم.
بعد از مدتها آرایش مفصلی میکنم و حسابی تیپ میزنم، حس میکنم روی روحیه ام تاثیر دارد... قرار است مادر بعد از رساندن من، به خاله نسترن هم سری بزند، سرم را به شیشه ماشین تکیه داده ام و خیابانهای شلوغ را تماشا میکنم، هر لحظه خیال میکنم شهاب را باید از دل این جمعیت پیدا کنم، مدام فکر میکنم گوشه کناری برای دیدنم ایستاده، حتی چند بار پشت سرمان را نگاه میکنم تا مطمئن شوم دنبال ما می آید، اما هیچ خبری نیست...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت676 📝
༊────────୨୧────────༊
همین که از ماشین پدر پیاده میشوم و برای مادر دست تکان میدهم نگاهم طبق عادت اطراف را میکاود، اما زهی خیال باطل...
زنگ خانه را میزنم و منتظر میمانم، صدای پروا در گوشم میپیچد و در باز میشود، حیاط بزرگ و دلبازشان را قدم میزنم و نفس میکشم، بهار همراه چند عروسک روی تاب گوشه حیاط نشسته که با دیدنم با هیجان از تاب پایین میپرد و سمتم میدود.
دستانم را باز میکنم که خودش را در آغوشم می اندازد، انگار غصه ها فراموشم میشود و با شادی بغلش میکنم و چند دور دور خودم میچرخم، بهار ذوق زده قهقهه میزند و من آرام گونه سفید و نرمش را بوسه میزنم تا کمتر آثار رژ لبم روی گونه اش نمایان شود.
همراه هم سمت خانه میرویم که پروا به استقبالمان می آید، یکدیگر را در آغوش میکشیم و او مثل همیشه مهمان نواز است، از کوروش خبری نیست پس آزادانه مانتو و شالم را برمیدارم و سمت دیار میروم که تازه از خواب بیدار شده، با موهایی پریشان و ابروهایی که در هم رفته تماشایم میکند، بغلش میگیرم و او همچنان صورت مرا از نظر میگذراند که با خنده میگویم:
-این بچه هیچوقت قرار نیست با من مچ بشه!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع