eitaa logo
هیئت بانوان پیشکسوت زینبی «س» تاسیس ۱۴٠٠/۹/۴
86 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
223 فایل
ارتباط با مدیر کانال ya110s@
مشاهده در ایتا
دانلود
26.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌💐آغاز به کار اولین جشنواره تربیتی 🌳شجره‌ی طوبی🌳 با حضور فرمانده کل سپاه پاسداران 🔅اتفاقی جدید و تازه 🔅رویدادی نو و جذاب 🔅کاری مهم و راه‌بردی 📌🎁همراه با ۱.۵۰۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال (یک میلیارد و پانصد میلیون ریال) هدایای نقدی و فرهنگی ✅️جهت اطلاع از جزئیات جشنواره به مراجعه فرمایید👇 https://eitaa.com/joinchat/2754806015Cd85e34fd44 معاونت‌تعلیم‌وتربیت‌سازمان‌بسیج‌ ✅️@shajareyetoba 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام در روز یکشنبه السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَالدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالْإِمَامَةِ، وَعَلىٰ ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَنُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ . السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَالْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ، هَذاَ يَوْمُ الْأَحَدِ وَهُوَ يَوْمُكَ وَبِاسْمِكَ، وَأَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَجارُكَ، فَأَضِفْنِى يَا مَوْلاىَ وَأَجِرْنِى، فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيافَةَ، وَمَأْمُورٌ بِالْإِجارَةِ، فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ، وَرَجَوْتُهُ مِنْكَ، بِمَنْزِلَتِكَ وَآلِ بَيْتِكَ عِنْدَاللّٰهِ، وَمَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ، وَبِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ‌اللّٰهِ صَلَّى‌اللّٰهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَعَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ. 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 🌷 بســــــــــم رب الشــهــــداء 🌷 🕊 (( زیارتنامه شهدا )) بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... ⚘️اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تمام این سرزمینِ سرافراز، تمام خاک این وطن، شقایق‏زار است. در هر کجا که هستی، هر گوشه این خاک که قدم برمی‏داری، با چشم‏های مترصد، نگاه کن که مبادا روی خون لاله‏ها پا بگذاری! سلام ✋ ‍🌹دایی 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
22 - طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - تعهد ایمان به نبوت.mp3
15.99M
22 - کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - تعهد ایمان به نبوت.mp3 جلسه 22 طرح کلی اندیشه اسلامی در قران. تعهد ایمان به نبوت. 18 مهر 1353 23رمضان 1394 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: محمد علی جعفری بچه بغل آمدم لب خیابان .زیر تیغ آفتاب تیرماه می بوییدمش با پر چادر تندتند بادش میزدم علف زیر پایم سبز شد تا تاکسی گرفتیم. بچه یکریز جیغ میزد تنگ به سینه چسباندمش مهدی بعد از یکی دو روز پیدا شد خوشحال و خندان با کت یشمی دامادی و شلوار فرم سپاه هی عرق پشت گردنش را پاک میکرد مادرش خبر رسانده بود بهش. تا بچه را دید گفت: از بس بادوم خوردی چشاش بادومی شده!» دست کشید به پروپایش با انگشت اشاره یقه اش را داد پایین. سیر زیر گلویش را بویید و بوسید اسم بچه را هم خودش پیشنهاد داد متبرک باد به نام مجتبی. چای را ریخت توی نعلبکی تندتند هورت کشید. مجتبی روی پایم خواب بود آرام و بیصدا وسایلش را گذاشت داخل ساک. از گوشه اتاق تماشایش میکردم یکی از توی کوچه داد میزد نون خشکیه نونِ خشک پاهایم را تندتند می جنباندم با حرص پرزهای قالی را میکندم زیب ساک را آرام بست. میدانست اگر ترس بیدار شدن مجتبی نبود ،حتماً میگفتم من را هم بگذار توی ساک و با خودت ببر نه که از فراق و دوری، میخواستم من هم توی جبهه سهمی داشته باشم. پاورچین پاورچین آمد طرفم دولا .شد مجتبی را بوسید سرش را نزدیک صورتم .آورد صدای لقلق پنکه سقفی توی سرم میچرخید سرم به دوران افتاد یواش گفت: مجتبی رو سپردم به تو و تو رو سپردم به خدا» مثل کسی که کار بسیار مهمی بهش محول شده سر تکان دادم رویی کهنه، مس کهنه ،چدن کهنه، می خریم مجتبی را آرام خواباندم روی زمین میدانستیم اگر بیدار شود و بو ببرد که پدرش راهی سفر است به 👇👇