eitaa logo
امام شناسی
369 دنبال‌کننده
532 عکس
187 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @BehnazEmam نشانی صفحه اینستاگرام https://www.instagram.com/imamology.info/
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ بسم الله الرحمن الرحیم ☀️ ☀️ «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ» (انفال/55) ☀️ «بى‏ترديد بدترين جنبندگان پيش خدا كسانى‏اند كه كفر ورزيدند و ايمان نمى‏آورند» ▪️ امام باقر علیه السلام درباره این سخن خداوند تبارك و تعالی فرمود: این آیه در باره نازل شد. پس آنان شرورترین خلق خدا هستند و آنانند كه در باطن قرآن محسوب می شوند، پس ایمان نمی ‌آورند. 📚 تفسیر قمی / ج1 / ص277 🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥 ⚡️ «اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ وَ ابْنُ آکِلَةِ الَْآکبادِ اللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ عَلی لِسانِکَ وَ لِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فی کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ». ⚡️ «خدایا این روز روزی است که مبارک و میمون دانستند آن را بنی امیه و پسر آن زن جگرخوار (هند مادر ) آن ملعون پسر ملعون بر زبان تو و زبان پیامبرت که درود خدا بر او و آلش باد در هر جا و هر مکانی که توقف کرد در آن مکان پیامبرت صلی اللّه علیه و آله». 🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥 قالَ الرّضا عليه السّلام : يَا ابنَ شَبيبٍ! اِنْ كُنْتَ باكِياً لِشَئٍ فَاْبكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلىّ بْنِ اَبى طالبٍ عليه السّلام فَاِنَّهُ ذُبِحَ كَما يُذْبَحُ الْكَبْشُ. امام رضا عليه السّلام به ريّان بن شبيب فرمود: اى پسر شبيب ! اگر بر چيزى مى كنى ، بر بن ابى طالب عليه السّلام گريه كن ، چرا كه او را مانند گوسفند سر بريدند. علیه السلام 📚 بحارالانوار / ج44 / ص286
⏳ زمان: 20 روز بعد از عاشورای سال 61 هجری قمری 🏘 مکان: شام (دمشق) (اوضاع شهر) 🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵 ◾️ اهل بیت پیامبر(ص) در اول صفر سال 61 هجری قمری در شرایطی وارد شهر شدند که حدود چهل سال در این شهر و اطراف آن بر ضد امیرالمؤمنین علی علیه السلام تبلیغات مسموم صورت گرفته بود. ◾️ تعدادی خطیب پول پرست را مأمور ساخته بود که به مقام و منزلت شامخ علیه السلام توهین و جسارت کنند و آن حضرت را مورد فحّاشی و بدگویی قرار دهند. ◾️ مردم شهر شام نیز از هنگامی که این شهر به قلمرو مسلمانان در آمده بود، تا عصر (ع) تنها حاکمان و فرمانروایان طائفه _امیه را در خود دیده بودند و لذا نه محضر پیامبر(ص) را درک کرده بودند و نه روش اصحاب صالح آن حضرت را. ◾️ شامیان در این مدت را در چهره امویان دیده بودند و تنها آنان را بازماندگان و خاندان می ‌دانستند و بر خلاف کوفیان تنها همین را می‌ دانستند که فردی خارجی به نام «حسین» بر امیرالمؤمنین یزید!!! شوریده و توسط سپاه خلیفه به قتل رسیده و خاندان وی به گرفته شدند. از این رو به شکرانه این پیروزی و ورود کاروان اسرا شهر را آراسته و جشن گرفته بودند. 🔻 ادامه دارد... 🔻 📚 بحارالانوار /ج45 / ص137-140
⏳ زمان: 20 روز بعد از عاشورای سال 61 هجری قمری 🏘 مکان: شام (دمشق) (مسجد شام) 🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵 ◾️ یکی از حساس ترین سخنان امام سجاد علیه السلام که تحولی عظیم در بینش مردم نسبت به امویان ایجاد کرد و معادلات را بر هم زد و خط مشی او را نسبت به علیهم السلام کاملاً تغییر داد خطبه ای است که آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسی و دینی شام ایراد کردند. این خطبه که در مسجد شام ایراد گردیده اوج موفقیت امام سجاد علیه السلام در ابلاغ رسالت و تبلیغ و تداوم خط شهیدان کربلاست. ◾️ در این مجلس ، یزید ملعون به یکی از خطیبان درگاهش دستور داد تا به مذمت علی علیه السلام و اولادش و به توجیه و تمجید فجایع عاشورا اقدام نماید. خطیب پس از اینکه بر فراز منبر رفت و حمد و ثنای خداوند را بجای آورد فوق العاده از حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) و بدگوئی کرد و نسبت به بزرگداشت و یزید سخنانی طولانی گفت و آن ها را به هر عمل نیکوئی نسبت داد. ◾️ در این حال امام سجاد(ع) بر آن فریاد زد و فرمود: ای خطیب، وای بر تو! رضایت مخلوق را بوسیله غضب خالق خریدی. اینک جایگاه خود را در آتش شعله ور آماده بنگر و خود را برای آنجا آماده ساز! ❔ آنگاه حضرت به یزید فرمود: آیا اجازه می دهی من هم با مردم سخن بگویم؟ ▫️ اما یزید به دلیل ترسی که از افشاگری های امام و نفوذ کلام ایشان داشت به این کار رضایت نداد. در این حال معاویه پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تأثیری دارد؟ بگذار تا هر چه می خواهد، بگوید. ❕ یزید در جواب پسرش گفت: شما قابلیت های این خاندان را نمی دانید، آنان علم و فصاحت را از هم به می برند، از آن می ترسم که خطبه او در شهر بر انگیزد و وبال آن گریبان گیر ما گردد. ▫️ اما مردم شام با اصرار فراوان از یزید خواستند تا علیه السلام نیز به منبر برود. ▫️ یزید گفت: اگر او به منبر رود، فرود نخواهد آمد مگر اینکه من و خاندان ابوسفیان را رسوا کرده باشد! ▫️ به یزید گفته شد: این نوجوان چه می تواند بکند؟! ▫️ یزید گفت: او از خاندانی است که در کودکی کامشان را با برداشته اند. ◾️ بالاخره در اثر پافشاری شامیان، یزید موافقت کرد که علیه السلام به منبر برود. 🔻 ادامه دارد... 🔻 📚 بحارالانوار /ج45 / ص137-140
🌪 چهره ی معاویه به روایت 🌪 (خطبه مالک اشتر در یوم الهریر) 🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥 ❓ابان می گوید: از سُلَیْم بن قِیْس شنیدم در حالی که از او پرسیدم: آیا در صفین حاضر بودی؟ ❗️گفت: آری. ❓پرسیدم: آیا در روز « » هم حاضر بودی؟ ❗️گفت: آری. ❓گفتم: در آن روز در چه سنی بودی؟ ❗️گفت: چهل سال. ‼️ گفتم: پس برایم نقل کن ، خدا رحمتت کند. ▪️ سلیم گفت: آری ، هرچه را فراموش کنم این را فراموش نمی کنم. سپس گریه کرد و گفت: ▫️ آنان بستند و ما صف بستیم. آنگاه سوار بر اسب سیاهی بیرون آمد در حالی که اسلحه اش را بر اسبش آویخته و در دستش بود و با آن به سرهایمان فرود می آورد و می گفت: «صف های خود را منظم کنید». ▪️ وقتی گروه های را دسته بندی و صف ها را منظم کرد ، سوار بر اسبش پیش آمد تا بین دو صف ایستاد و پشت به اهل نمود و رو به ما کرد و حمد و ثنای الهی به جا آورد و بر پیامبر صی الله علیه و آله و سلم درود فرستاد و سپس گفت: ⚪️ اما بعد، از قضا و قدر الهی این بود که در این مکان از جمع شویم به خاطر اجل هایی که نزدیک شده و اموری که شدت یافته است. گذار ما در این جنگ ، آقای مسلمین و امیرالمومنین و افضل وصیین و پسر عموی پیامبر و برادرش و وارث اوست و شمشیرهای ما شمشیرهای خداوند است ، و رئیس آنان پسر خورنده ی جگرها و پناهگاه و باقی مانده ی احزاب است ، که آنان را به شقاوت و آتش می کند. 🌱 ما در جنگ با ایشان از خداوند امید داریم و آنان عقاب دارند. 🔥 ⚪️ آنگاه تنور داغ شد و به خروش آمد و اسبان بر کشته های ما و آنان تاختند ، ما در جنگ با آنان امید پیروزی داریم. در آن هنگام جز سر و صدای نامفهوم و همهمه چیزی نشنویم. ⚪️ ای مردم! چشمان را ببندید و دندان های پیشین را فشار دهید ، که اینگونه در زدن سرها شدیدتر است. با رویتان به استقبال دشمن بروید و دسته ی شمشیرهایتان را به دست بگیرید و بر مغزها فرود آورید و با نیزه ها به پایین سینه ی چپ بزنید که کشنده است. ⚪️ به شدت کنید مانند قومی که برای خونخواهی پدرانشان و گرفتن انتقام برادرانشان آمده اند ، و کینه ی دشمنشان را در دل دارند و خود را برای آماده کرده اند ، تا ذلیل نشوید و در دنیا برایتان عار نماند. 📚 اسرار آل محمد علیهم السلام / خوئینی / ص281-282
🌪 چهره ی معاویه به روایت 🌪 (جنگ در یوم الهریر) 🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥 ⚔️ سپس دو لشکر با یکدیگر درگیر شدند و بین آنان امر عظیمی در گرفت ، و با هفتاد هزار کشته از بزرگان از یکدیگر جدا شدند. ⚔️ جنگ در روز پنجشنبه از وقتی که آفتاب بالا آمده بود تا هنگامی که ثلث اول گذشت ادامه داشت. در آن دو لشکر حتی یک به جا آورده نشد تا آنکه زمان چهار نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا گذشت. ❇️ ❇️ توضیح: یعنی نماز به جا آوردند که به حالت ایستاده و بدون رکوع و سجود خوانده می شود ، چنانکه از امام باقر علیه السلام در این زمینه نقل شده است: « مردم در آن روز جز تکبیر در هنگام نماز چیز دیگری نبود». ▫️◾️▫️🔅▫️🔳▫️🔅▫️◾️▫️ 📢 سلیم گفت: سپس علیه السلام برای خطابه به پا خاست و فرمود: ◾️ ای مردم! کار شما به اینجایی که میبینید رسید و به دشمنان شما هم مثل آن رسید ، و جز نَفَس آخر باقی نمانده است. کارها وقتی پیش می آید آخر آن با اول آن سنجیده می شود. ◾️ این قوم در مقابل شما بدون آنکه دین داشته باشند کردند تا درباره ی شما به این جایی که می بینید رسیدند. و من انشاءالله صبح به سراغ آنان خواهم رفت و آنان را در پیشگاه الهی به محاکمه خواهم کشید. 📚 اسرار آل محمد علیهم السلام / خوئینی / ص282-283
علیه السلام ✍🏻 ابن‏ ابى ‏الحدید مى ‏نویسد: «چون خواست‏ براى پسرش بیعت‏ بگیرد، اقدام به مسموم نمودن امام مجتبى(ع) کرد، زیرا معاویه براى گرفتن بیعت به نفع پسرش و موروثى کردن حکومتش مانعى بزرگ‏ تر و قوى ‏تر از حسن ‏بن ‏على (ع) نمى ‏دید، پس معاویه توطئه کرد، آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد.» 🌴 امام صادق (ع) فرمود: جُعده را گرفت و به منزل آورد. آن روزها امام مجتبى (ع) داشت و روزهاى بسیار گرمى بود، به هنگام افطار خواست مقدارى شیر بنوشد، آن ملعون زهر را در میان آن شیر ریخته بود، به مجرد این که شیر را آشامید، پس از چند دقیقه امام (ع) فریاد برآورد: «دشمن خدا! تو مرا کشتى، خداوند تو را نابود کند. به خدا! بعد از من بهره و سودى براى تو نخواهد بود. تو را گول زدند و مفت و رایگان در راستاى اهدافشان به کار گرفتند. سوگند به خدا (معاویه) بیچاره و بدبخت نمود تو را و خود را خوار و ذلیل کرد». ▪️ امام صادق (ع) در ادامه سخنان خود فرمودند: «امام مجتبى (ع) بعد از این که جعده او را مسموم کرد، دو روز بیشتر باقى نماند و از دنیا رفت و معاویه هم بدانچه وعده کرده بود وفا ننمود». 🏴 (ع) در روز سال پنجاهم هجرت در سن 48 سالگى به رسید. 🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤 ⚫️ شیخ طوسى (ره) از ابن ‏عباس نقل مى ‏کند: در واپسین ساعتهاى عمر امام مجتبى (ع) برادرش (ع) وارد خانه آن حضرت شد، در حالى که افراد دیگرى از یاران امام مجتبى (ع) در کنار بسترش بودند. امام حسین پرسید: برادر! حالت چگونه است؟ حضرت جواب داد: در آخرین روز از عمر دنیایى‏ ام و اولین روز از جهان آخرت به سر مى ‏برم و از جهت اینکه بین من و شما و دیگر برادرانم جدایى مى ‏افتد، ناراحتم. سپس فرمود: از خدا طلب مغفرت و رحمت مى ‏کنم، چون امرى دوست داشتنى، همچون ملاقات رسول خدا (ص) و امیرمؤمنان و فاطمه و جعفر و حمزه علیهم السلام را در پیش دارم. ⚫️ من تو را سفارش می کنم ای حسین به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذری، و از نیکوکارشان بپذیری، و برای آنها جانشینی و پدری مهربان باشی، و دیگر آنکه مرا با رسول خدا دفن کنی که من به او و خانه او شایسته تر از دیگران هستم... 🏴 و اگر از این کار مانع شدند و جلوگیری کردند، من تو را به حق قرابت و نزدیکی که خدا برای تو قرار داده و قرابتی که با رسول خدا (ص) داری سوگندت می دهم که اجازه ندهی در این راه به خاطر من به اندازه خونی که از حجامت گرفته می شود خون ریخته شود تا آنگاه که رسول خدا (ص) را دیدار کنیم و شکایت خود به نزد او بریم، و آنچه از این مردم پس از وی بر سر ما رفته به او گزارش کنیم...) این را فرمود و از دنیا رفت.
امام شناسی
🌪 چهره ی معاویه به روایت #صفین 🌪 #شماره_دو (جنگ در یوم الهریر) 🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥 ⚔️ سپس دو لشکر با یکدیگر د
🌪 چهره ی معاویه به روایت 🌪 (قرآن بر سر نیزه ها) 🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥 🌵 چون خبر وعده امیرالمومنین علیه السلام در مورد حمله صبح روز بعد به رسید و وحشت شدیدی او را گرفت ، و همه ی اصحابش و اهل از این جریان احساس شکست کردند. 🌵 معاویه عمروعاص را فراخواند و گفت: ای عَمرو ، فقط همین یک را فرصت داریم تا آنکه صبح به سراغمان آید. نظر تو چیست؟ 🌵 عمروعاص گفت: میبینم مردان کم شده اند ، و آنان که باقی مانده اند در مقابل مردان او نمی توانند کنند و تو هم مثل علی نیستی. او بر سر مسئله ای با تو می جنگد و تو بر سر چیز دیگری می جنگی. تو بقا را می خواهی و او فنا را می خواهد. اهل شام اگر علی بر آنان غالب شود آنچنان از او نمی ترسند که اهل اگر بر آنان غالب شوی از تو می ترسند. 🌵 ولی مسئله ای را به آنان القا کن که اگر آن را رد کنند به می افتند و اگر هم بپذیرند باز به اختلاف می افتند! 🌵 آنان را به کتاب خدا دعوت نما و ها را بر سر نیزه ها کن ، که به مقصود خود خواهی رسید و من این نقشه را برای تو ذخیره کرده بودم. 📚 اسرار آل محمد علیهم السلام / خوئینی / ص283
🌪 چهره ی معاویه به روایت 🌪 (نامه ها) 🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥 ✉️ نامه ی معاویه ▫️ معاویه درستی نقشه ی را فهمید و گفت: راست گفتی ، ولی فکری به نظرم رسیده که با آن بر علی حیله کنم: «شام را به عنوان مصالحه از او بخواهم» ، و این اولین چیزی بود که مرا از آن محروم کرد. ❕عمروعاص خندید و گفت: ای معاویه ، تو را چه رسد به با علی؟! ولی اگر می خواهی بنویس! ▫️سلیم می گوید: معاویه به دست مردی از «سَکاسِک» به نام «عبدالل بن عقبه» این را برای علی علیه السلام فرستاد: 🔥 «اما بعد ، اگر تو میدانستی که کار ما و تو را به اینجا می کشاند و ما هم می دانستیم ، هیچکدام این جنایت را بر دیگری روا نمی داشتیم. و اگر عقل هایمان بر ما غالب باشد ، این مقدار از فرصت باقی مانده که گذشته را ترمیم و آینده را اصلاح کنیم. 🔥 من از تو را درخواست کرده بودم به شرط آنکه اطاعت و بیعتی را بر من لازم نکنی ، ولی تو قبول نکردی ؛ و خداوند آنچه منع کردی به من عطا فرمود. من امروز تو را دعوت می کنم به آنچه دیروز دعوت کردم. 🔥 تو هم از امید نداری مگر آنچه من امید دارم و از نمی ترسی مگر آنچنان که من می ترسم. به خدا قسم جگرها نازک شده و مردان از میان رفته اند. ما همگی فرزندان عبدمناف هستیم ، و بعضی از ما بر بعض دیگر فضیلتی ندارد که عزیزی به خاطر آن ذلیل شود یا ذلیلی به غلامی شود. والسلام». 📮📩📤📮📩📤📮 ✉️ جواب نامه ▫️ سلیم می گوید: وقتی علیه السلام نامه ی معاویه را خواند خندید و فرمود: «تعجب از معاویه و حیله ی او بر من است!» سپس حضرت ، نویسنده اش عبیدالله بن ابی رافع را صدا زد و فرمود: بنویس: 🌿 «اما بعد ، نامه ی تو به دستم رسید که در آن یادآور شده بودی «اگر تو و ما می دانستیم که جنگ نسبت به ما و تو به این حد می رسد ، هیچکدام این جنایت را بر دیگری روا نمی داشتیم» ، ای معاویه ما و تو در مرحله ی نهایی از جنگ هستیم که هنوز به آن نرسیده ایم. 🌿 اما اینکه شام را درخواست کردی ، من چیزی را که دیروز به تو ندادم امروز هم نمی دهم. اما اینکه «در و امید هر دو مساوی هستیم» ، تو در شک قوی تر از من در یقین نیستی ، و اهل شام هم بر دنیا از اهل نسبت به آخرت حریص تر نیستند. 🌿 اما اینکه گفتی «ما فرزندان عبدمناف هستیم و هیچکدام بر دیگری فضیلتی نداریم» ، ما هم چنین هستیم ، ✅ ولی «امیه» همچون هاشم نیست ، ✅ و «حرب» همچون عبدالمطلب ، ✅ و «ابوسفیان» همچون ابوطالب ، ✅ و آزاد شده همچون هجرت کننده ، ✅ و منافق همچون ، ✅ و مدعی باطل همچون مدعی نیست. 🌿 در دست ماست مقام نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که با آن بر عرب حاکم شدیم و را تحت اختیار خود درآوردیم. والسلام». 📚 اسرار آل محمد علیهم السلام / خوئینی / ص284-285
امام شناسی
⚪️ راوی #غدیر باشیم 🔥 خلق عظیم پیامبر (ص) هم خباثت معاویه (لعنت الله علیه) را تاب نیاورد. 🎙 استاد حا
☄️ اعتراف می کند... ☄️ 🌀 ... چه بسیار است آنچه عمر در این امت بر خلاف سنت پیامبر (ص) قرار داده و مردم در آنها تابع او شده اند و آنها را مورد عمل قرار داده اند. 🔱 از جمله آنها، تغییر اوست مقام ابراهیم را از جایی که پیامبر (ص) قرار داده بود، 🔱 و صاع و مُدّ پیامبر (ص) که آن را تغییر داد و مقدار آن را زیاد کرد، 🔱 و جُنُب را از تیمم نهی نمود، 🔱 و چیزهای بسیاری که عمر سنت گذاشت که بیش از هزار باب است. ⛔️ اعظم آنها و محبوبترین آنها نزد ما و آنکه بیشتر چشم ما را روشن نمود زایل کردن خلافت از بنی هاشم بود، در حالی که ایشان اهل و معدن آن بودند و جز برای آنان صلاحیت نداشت و زمین جز به وسیله ی ایشان اصلاح نمی شد. 😡 سلیم می گوید: زیاد نویسنده ای داشت که ادعای تشیع می کرد و با من دوست بود. او گفت: وقتی زیاد نامه را خواند آن را بر زمین زد و رو به من کرد و گفت: 👹 «وای بر من از آنچه خارج شدم و آنچه داخل شدم. به خدا قسم از شیعیان آل محمد و حزب آنان بودم. از آن گروه خارج شدم و در شیعیان شیطان و حزب او و از شیعیان کسی که مثل این نامه را به من می نویسد شدم. به خدا قسم مَثَل من مَثَل ابلیس است که از روی تکبر و کفر و نخواست بر آدم سجده کند». 📚 اسرار آل محمد علیهم السلام / بخشی از نامه سرّی معاویه به زیاد / ص214