eitaa logo
حجاب من ۲
118 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
586 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 حجاب من 🇮🇷🇮🇷 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهداءومهدویت
میگفت‌یه‌رفیق‌گیربیاریدڪه‌باهاش‌ خودسازی‌ڪنید؛ترڪ‌ِگناه‌ڪنید . . . درس‌بخونیدومباحثه‌ڪنید . . . سخت‌گیر‌میادولی‌اگه‌پیدا‌ڪردید‌ ولش‌نڪنید!تاشھادت! :)🖐🏻 @shohada_vamahdawiat                  
هدایت شده از شهداءومهدویت
﷽❣ ❣﷽ از فراقت چشم ها غرق باران می‌شود عاشق هجران کشیده زودگریان می‌شود کوری چشم حسودانی که طعنه می‌زنند عاقبت می آیی ودنیا گلستان می‌شود  ➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
﷽ ابراهیم از دوران کودکی عشق و ارادت خاصی به امام خمینی)ره( داشت هر چه بزرگتر می شــد این عاقه نیز بیشتر می شد. تا اینکه در سال های قبل از .انقاب به اوج خود رسید در ســال ۱۳۵۶ بود. هنوز خبری از درگیری ها و مسائل انقاب نبود. صبح .جمعه از جلسه ای مذهبی در میدان ژاله )شهدا( به سمت خانه بر می گشتیم از میدان دور نشــده بودیم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. ابراهیم .شروع کرد برای ما از امام خمینی )ره(تعریف کردن »بعد هم با صدای بلند فریاد زد: »درود بر خمینی ما هم به دنبال او ادامه دادیم. چند نفر دیگر نیز با ما همراهی کردند. تا نزدیک چهارراه شمس شعار دادیم وحرکت کردیم. دقایقی بعد چندین ماشین پلیس .به سمت ما آمد. ابراهیم سریع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شدیم دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بیرون آمدیم. ابراهیم درگوشه میدان جلوی سینما ایستاد. بعد فریاد زد: درود بر خمینی و ما ادامه دادیم. جمعیت .که از جلسه خارج می شد همراه ما تکرار می کرد. صحنه جالبی ایجاد شده بود دقایقی بعد، قبل از اینکه مأمورها برسند ابراهیم جمعیت را متفرق کرد. بعد .با هم سوار تاکسی شدیم و به سمت میدان خراسان حرکت کردیم دو تا چهار راه جلوتر یکدفعه متوجه شــدم جلوی ماشــین ها را می گیرند و مســافران را تک تک بررسی می کنند. چندین ماشــین ساواک و حدود مأمور در اطراف خیابان ایســتاده بودند. چهره مأموری که داخل ماشین ها را !نگاه می کرد آشنا بود. او در میدان همراه مردم بود به ابراهیم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اینکه به تاکسی ما برسند در را باز کرد و سریع به سمت پیاده رو دوید. مأمور وسط خیابان یکدفعه سرش …را بالا گرفت. ابراهیم را دید و فریاد زد: خودشه خودشه، بگیرش مأمورهــا دنبال ابراهیم دویدنــد. ابراهیم رفت داخل کوچــه، آن ها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حســابی پرت شد کرایه را دادم. از ماشین …خارج شدم. به آن سوی خیابان رفتم و راهم رو ادامه دادم ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهیم خبری نداشتم. تا شب هم هیچ خبری از .ابراهیم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آن ها هم خبری نداشتند .خیلی نگران بودم. ســاعت حدود یازده شب بود. داخل حیاط نشسته بودم . یکدفعه صدائی از توی کوچه شنیدم دویــدم دم در، باتعجــب دیدم ابراهیــم با همان چهره و لبخند همیشــگی در ایســتاده. من هم پریدم تو بغلش. خیلی خوشحال بودم. نمی دانستم خوشحالی ام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوری؟ .نفس عمیقی کشید و گفت: خدا رو شکر، می بینی که سالم و سر حال در خدمتیم .گفتم: شام خوردی؟ گفت: نه، مهم نیست .ســریع رفتم توی خانه، سفره نان و مقداری از غذای شام را برایش آوردم رفتیم داخل میدان غیاثی) شهید سعیدی( بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قــوی همین جاها به درد می خوره. خدا کمک کــرد. با اینکه آن ها چند نفر .بودند اما از دستشون فرار کردم آن شب خیلی صحبت کردیم. از انقاب، از امام و… بعد هم قرار گذاشتیم .شب ها با هم برویم مسجد لرزاده پای صحبت حاج آقا چاووشی پشت ِ شــب بود کــه با ابراهیم و ســه نفراز رفقا رفتیم مســجد لــرزاده. حاج آقا خیلی نترس بود. حرف هائــی روی منبر می زد که خیلی ها جرأت گفتنش را نداشتند حدیث امام موســی کاظم که می فرماید: »مردی از قم مردم را به حق فرا می خواند. گروهی استوار چون پاره های آهن پیرامون او جمع می شوند .خیلی برای مردم عجیب بود. صحبت های انقلابی ایشان همینطور ادامه داشت ناگهان از ســمت درب مسجد سر و صدایی شــنیدم. برگشتم عقب، دیدم .نیروهای ساواک با چوب و چماق ریختند جلوی درب مسجد و همه را میزنند جمعیت برای خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها، هر کسی را که رد می شد .با ضربات محکم باتوم می زدند. آن ها حتی به زن و بچه ها رحم نمی کردند ابراهیم خیلی عصبانی شــده بود. دوید به ســمت در، با چند نفر از مأمورها .درگیر شد. نامردها چند نفری ابراهیم را می زدند. توی این فاصله راه باز شد .خیلی از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند ابراهیم با شجاعت با آن ها درگیر شده بود. یکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شدیم. بعدها فهمیدیم که .درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندین نفر هم شهید و مجروح شدند ضرباتی که آن شب به کمر ابراهیم خورده بود، کمردرد شدیدی برای او ایجاد .کرد که تا پایان عمر همراهش بود. حتی در کشتی گرفتن او تأثیر بسیاری داشت با شروع حوادث سال ۵۷ همه ذهن و فکر ابراهیم به مسئله انقاب و امام معطوف .بود. پخش نوارها، اعامیه ها و… او خیلی شــجاعانه کار خود را انجام می داد اواسط شهریور ماه بسیاری از بچه ها را با خودش به تپه های قیطریه برد و در نماز عید فطر شهید مفتح شرکت کرد. بعد از نماز اعام شد که راهپیمائی روز .جمعه به سمت میدان ژاله برگزار خواهد شد .رسید
هدایت شده از شهداءومهدویت
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @shohada_vamahdawiat                  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شهداءومهدویت
‌‌‌🔴چگونه نسبت به مدعیان دروغین مهدویت فریب نخوریم و گمراه نشویم؟ ‼️ما از حضرت صاحب الزمان عج نامه ای داریم که ایشان در یکی از توقیعاتشان فرمودند: 🌺 و سیأتی الی شیعتی من یدعی المشاهدة، الا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحة فهو کذاب مفتر 🔸 و به زودی کسانی نزد شیعیان من می آیند و ادّعای مشاهده میکنند، بدانید هر که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادّعای مشاهده کند دروغگوی تهمت زننده ای است. 🔶🔸 در ضمن طبق حدیث بالا منظور از مشاهده ، ادعای مشاهده ارتباطی است. یعنی کسانی بگوید من رابط بین شما و امام هستم بنابراین حضرت فرموده اند که من در دوران غیبت هیچ واسطه‌ای ندارم و اساساً فرق بین غیبت صغری و کبری به نبود واسطه هست . 🔷🔹متاسفانه افرادی که بعضا توسط شبکه صهیونیستی تغذیه میشوند در این زمینه ادعاهایی کرده اند نظیر احمدالحسن و ... که حضرت حجت عج چنین روزهایی را می دیدند که عده ای ادعاهایی دروغین و باطل میکنند که چنین حدیثی را فرمودند تا گول این افراد را نخوریم 🔶🔸مثلا احمدالحسن که اهل عراق هست یکی از این مدعیان دروغین می باشد که از دیدار های مکرر با حضرت حجت عج در خواب و بیداری گفته است و خود را زمینه ساز ظهورمعرفی کرده و گفته که من را امام زمان عج فرستاده و هم اکنون به دنبال بیعت گرفتن از مردم میباشد و همانند فرقه وهابیت ، مراجع تقلید و علما و متخصصین دینی را که با او بیعت نکرده اند را فاسد و کافر میداند و سعی در دور کردن مردم از آنها دارد تا اینگونه مردم راحت تر فریبش را بخورند و با او بیعت کنند. 🔷🔹از طرفی این شخص اینقدر ترسو میباشد که مکان زندگی اش را از بقیه پنهان کرده و از طریق اینترنت و شبکه های اجتماعی نظیر فیسبوک و تلگرام به دنبال جمع کردن آدم برای بیعت هست و حتی تصویری از خود هم نشان نداده است تا در صورتی که کشته شد شخص دیگری را جایگزین او کنند و از عناوینی فریبنده همچون ظهور کرد ، یمانی موعود و ... استفاده میکند. ⚠️مراقب و هوشیار باشیم تا ان شاء الله گول چنین افراد منحرف و دروغگویی را نخوریم 📚منابع حدیث: الاحتجاج شیخ طوسی ج۲ص۴۷۶ - کمال الدین شیخ صدوق ح۲ ص۵۱۶ حدیث۴۴ - الغیبة شیخ طوسی ص۳۹۵حدیث۳۶۵ - بحارالانوارعلامه مجلسی ج۵۱ ص۳۶۰حدیث۷ @shohada_vamahdawiat                  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شهداءومهدویت
🌱 ..ابراهیم می‌گفت : می‌دانی یعنی چه؟ یعنی خدا از هرچه که در ذهن داری بزرگ‌تر است. خدا از هرچه بخواهی فکر کنی باعظمت‌تر است. یعنی هیچ‌کس مثل او نمی‌تواند من و شما را کمک کند. الله اکبر یعنی خدای به این عظمت در کنار ماست ، ما کی هستیم؟ اوست که در سخت‌ترین شرایط ما را کمک می‌کند. برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط، به‌خصوص وقتی در قرار گرفتید فریاد بزنید: الله اکبر! و خودش نیز در عملیات‌ها با همین ذکر، حماسه‌های بزرگی آفریده بود. می‌گفت: «با بیان این ذکر شما زیاد می‌شود.»❤️ @shohada_vamahdawiat                  
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 ﷽ بيا امشب غريب كوفه را تنها نگذاريم! خدايا! چرا اين شهر بوى مرگ گرفته است؟ چرا يك نفر آشنا در اين كوچه ها پيدا نمى شود؟ مسلم از اين كوچه به آن كوچه مى رود تا مبادا گرفتار مأموران ابن زياد شود. خواننده خوبم! كاش ما در اين شهر خانه اى داشتيم و مسلم را مهمان خود مى كرديم! آيا مى دانى مسلم تشنه است؟ آيا ظرف آبى دارى به او بدهى؟ اى غريب كوفه! من نمى توانم غربت تو را روايت كنم. از كنار خانه هايى مى گذرى كه صاحبان آن خانه ها بارها دست تو را بوسيده اند; امّا اكنون درِ خانه هايشان را به روى تو بسته اند! كيست كه غربتِ امشب تو را ببيند و اشكش جارى نشود؟ نمى دانم چه مدّت است در اين كوچه ها سرگردانى؟ ولى مى دانم در انديشه ارباب و مولاى خود، امام حسين(ع) هستى. و سرانجام به كوچه اى مى رسى. گويا درِ خانه اى گشوده است. مادر پيرى به نام طَوْعه در آستانه درِ خانه اش ايستاده و منتظر آمدن پسرش است، او با خود مى گويد: "خدايا! شهر پر از آشوب و فتنه است، چرا پسرم دير كرده است؟". تشنگى بر تو غلبه كرده است. نزديك مى روى و بر آن مادر سلام مى كنى و چنين مى گويى: "مادر! من تشنه ام، مى شود برايم آب بياورى؟ اميدوارم خداوند تو را از تشنگى روز قيامت در امان دارد!". طَوْعه به داخل خانه مى رود و ظرف آبى برايت مى آورد. تو ظرف آب را مى نوشى و همانجا مى ايستى. خوب مى دانم كسى كه گرفتار غربت شده است به كوچك ترين محبّت، دل مى بندد. مادر تو در مدينه چشم به راه است. تو در چهره طَوْعه، مهر مادر را مى يابى و براى همين، كنار خانه او مى ايستى. طَوْعه به تو رو مى كند و مى گويد: "پسرم! اكنون كه آب آشاميده اى به خانه ات برو! مگر نمى دانى شهر پر از آشوب است؟ خانواده ات نگران تو هستند، زودتر خود را به خانه برسان!". بى اختيار اشك بر چشمانت حلقه مى زند. به ياد همسر مهربانت مى افتى. آرى، رقيّه ـ دختر على(ع) ـ منتظر توست. دست خود را مى گشايى تا دخترت را در آغوش بگيرى. دلت براى او خيلى تنگ شده است. آيا بار ديگر آنها را خواهى ديد؟ طَوْعه سخن خويش را تكرار مى كند: ــ پسرم! زود به خانه ات برو! ــ مادر! من در اين شهر خانه اى ندارم. ــ به خانه يكى از دوستان خود برو. ــ من در اين شهر غريبم و هيچ آشنايى ندارم. ــ يعنى هيچ كس را ندارى كه به خانه اش بروى؟ ــ آيا مى شود امشب مرا در خانه خود منزل دهى تا روزى، محبّت تو را جبران كنم؟ ــ پسرم! شما...؟ ــ من مسلم، نماينده امام حسينم كه مردم اين شهر به من دروغ گفتند. <=====●●●●●=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <=====●●●●●=====>
هدایت شده از شهداءومهدویت
aviny-14.mp3
2.77M
. 🎙 شبِ مردان‌ حق چنین می‌گذرد! 🔰 با روایتگری شهید آوینی♥ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shohada_vamahdawiat                  
هدایت شده از شهداءومهدویت
41.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢رایحه شهادت 🔹گذری بر زندگی شهید مرزبان مهران اقرع 🔹دو رفیق همیشگی مهران اقرع و علی امامدادی جمعی گردان مرزی نگور 🔹شهید مدافع وطن مهران اقرع جمعی گردان مرزی نگور استان سیستان و بلوچستان به اتفاق هفت نفر از همرزمانش در عصر روز هفدهم فروردین ماه 94 جهت اجرای گشت و پایش نوار مرزی در قالب دو اكیپ خودرویی و موتوری به ماموریت اعزام می‌شوند. اشرار مزدور و معاندین نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران (گروهک جیش الظلم) كه توان رویارویی عملیاتی و نبرد با مرزداران غیور كشورمان را نداشتند ناجوانمردانه در مسیر عبور این عزیزان اقدام به كمین می‌نمایند. در این درگیری سرباز رشید اسلام، مهران اقرع به اتفاق شش نفر از همرزمانش به مقام بی‌بدیل و والای شهادت نائل می‌گردد و عاشقانه به شوق دیدار معبود، از زمین خاكی به عرش الهی پر می‌كشد. @shohada_vamahdawiat