eitaa logo
.کافـهـ‌‌گـانــدو‌|حامیــن .
1.3هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
14 فایل
. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...:)+ پاتوق‌مامورای‌امنیتی‌وقاری‌های‌آینده🕶🌿:/ "حبیبی‌کپی‌درشان‌شما‌نیست✔️" Me: @Nazi27_f چنل‌ناشناسمون: < @Nashenaas_Gando > چنل‌‌‌‌خافانمون: < @CafeYadgiry > ▓تبلیغات❌ حله؟🤝 .
مشاهده در ایتا
دانلود
بی طاقت پرسیدم: من: دکتر یعنی چی؟؟ سعید منو چسبوند به خودش و گفت:برادر من ... آقا محمد... تو که اینجوری نبودی... توکلت به خدا باشه... درست میشه همچی... ... اونقدر بغضم سنگین بود که هر لحظه امکان فرو ریختنش وجود داشت! من: سعید! سعید: جانم؟ من: م..م..یخوام..ببی..ن..نمش... سعید: الان خوب نیستی ، بزار سر یه فرصت مناسب... من:ن..نه..الان سعید: آقا محمد... من:خواهش میکنم سعید!! دیگه صبرم تموم شده! سعید سکوت کرد و گفت :به شرط اینکه بی قراری نکنی که اذیت بشه ها! من: ب..باشع... بعد هم رفتیم سمت اتاق... ... جلو در سعید بهم گفت: خودت برو من اینجا میشینم تا بیای.. بعد هم رفتم در زدم.. تق تق تق... صدای گرفته و بی جون داوود اومد که گفت:ب...بله؟ بغض مو قورت دادم و درو باز کردم :اجازه هست؟ داوود که با دیدن من اومد خودشو بالا بکشه با دردی که بدنش رو تسخیر کرد مچاله شد و صورتش در هم رفت خودمو بهش رسوندم...😰 من: داوود!! داوود: آییی... د.دا..داش... من: جان دلم.. الهی من قربونت بشم... نگفتی دل داداش میگیره!! با صدای بی جونی گفت:د...لم ..دلم..ب..را..ت..ون...تن..گ..شده..ب..ود.. بعد هم قطرات اشک مهمون گونش شد و ادامه داد: ب..ا..با..م..ح..مد....نم..ی..د.و..نی..چ.ی..کشی..د...م... من: قربونت بشم اینجوری اشک نریز... پیشونیشو بوسیدم و نشستم کنارش... داوود.. خوبی؟ داوود:آ.ره..دا..داش..ن..گرا..ن..ن..باش... دستشو گرفتم تو دستم و چند بوسه به قسمت هایی از دستش کاشتم... داوود:م..حمد..ن..کن..ععع... من:جان محمد قربون تو بشم من... داوود:این..ج..و..ری..نگو..فک..ر..میکنم..ب چم!! بعد هم تک خنده کرد ... صورتشو نوازش کردم و گفتم:تو به هر سن و سالی برسی بازم داداش کوچیکه خودمی داداش داوود خودم! داوود:مح..مد... من:جانم؟! چیزی میخوای؟ داوود:خ..خ...خ..هوفففف خ..ی..لی..دو..ست ..دارم... با این حرفش کنترلم خارج شد و اونو به بغلم کشیدم.. صدای هق هق خفه داوود بلند شد که اشک منم جاری شد... یکم که دردش نگیره اونو فشار دادم و کنار گوشش گفتم: بهم قول بدع زودتر خوب بشی با عزیز بریم خونشون!! داوود خودشو جدا کرد و مات و مبهوت بهم نگاه کرد ... گفتم:میفهمم آقا داوود ... داوود:چیو؟ چ..یز..خا..صیه؟ گفتم:کوچه علی چپ؟ گفت:ن.ه..خ..یر... ن..رو..نا..کجا.آ..باد... من: منکه میدونم تو...😌 ادامه دارد... @Kafeh_Gandoo12😎 😎 پ.ن: منکه میدونم تو... پ.ن: قربونت برم داداشی خودم... پ.ن: خیلی دوست دارم...