eitaa logo
.کافـهـ‌‌گـانــدو‌|حامیــن .
1.3هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
14 فایل
. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...:)+ پاتوق‌مامورای‌امنیتی‌وقاری‌های‌آینده🕶🌿:/ "حبیبی‌کپی‌درشان‌شما‌نیست✔️" Me: @Nazi27_f چنل‌ناشناسمون: < @Nashenaas_Gando > چنل‌‌‌‌خافانمون: < @CafeYadgiry > ▓تبلیغات❌ حله؟🤝 .
مشاهده در ایتا
دانلود
تصمیم گرفتم که فعلا بهش چیزی نگم وقتی رسیدیم بیمارستان بهش بگم... برای همین رفتم سراغ فرشید ... سر میزش بود و داشت کارش را انجام میدادم جلو تر رفتم و گفتم : من: فرشید اگه دیگه کار نداری یه سر بریم بیمارستان...🙃 فرشید: نه آقا تموم شد بریم... من: پس بریم؟؟ فرشید: بریم آقا بریم که دلم خیلی واسه رسول و داوود تنگ شده... من: رسول؟؟ فرشید: آره احتمالا پیشه داوود...🥺 من: آهان... سوار ماشین شدیم و راه افتادیم ... همش نگران بودم که فرشید و دریا چه واکنش نشون میدن...😢 واییی نه اصلااا دریاااا راا یاددم نبودد...😱 حالااا چجوری به اون بگم؟؟؟؟ ‌واییی نههه 😢 خدایااا چرا انقدر امتحان من سختههه؟؟😭 با صدا زدن های مکرر یک نفر دست از فکر کردن کشیدم... فرشید: آقا محمد حالت خوبه؟؟ نزدیک ده دفه صدات کردم... من: ها؟؟ آره آره خوبم... فرشید: خداروشکر 🤲🏻 بعد از چند دقیقه رسیدیم ... ماشین رو پارک کردم و وارد بیمارستان شدیم... به پذیرش که رسیدیم رو به فرشید گفتم: فرشید جان تو برو من الان میام... فرشید: چیزی شده آقا؟؟ من: نه برو منم میام... فرشید: چشم... اینو گفت و رفت... رفتم سمت پذیرش و گفتم : ببخشید شما بیماری به نام رسول رادفر دارین؟؟ پرستار: نسبت تون با آقای رادفر چیه؟؟ من: برادر بزرگشون هستم... پرستار: پس لطفاً دنبال من بیاین... رفتم دنبالش وارد بخش بیماران ویژه‌ شدیم ... آخی بمیرم واسه رسول یعنی انقدر حالش بده؟؟🥺 پرستار گفت همین جا بمونم الان برمی گرده... چند دقیقه بعد پرستار با یه آقای تقریبا ۴۰ ۵۰ ساله به سمتم اومدن فک کنم اون آقا دکتر بود... دکتر: سلام آقای ... من: سلام حسینی هستم... دکتر: آقای حسینی ، راستش حال برادر تون اصلا خوب نی و باید سریع تر عمل بشن لطفا زیر این برگه را امضا کنید تا ما بتونیم ایشون را عمل کنیم... من: ولی من برادر واقعیش نیستم🥺 دکتر: اشکال نداره امضا کنید الان نمی تونیم وقت رو هدر بدیم... من: چشم... امضا کردم و با خوندن یه آیت الکرسی رسول رو راهی اتاق عمل کردم...🥀 باید می رفتم و قضیه رو واسه بچه ها توضیح می دادم ... پس به سوی اتاقی که داوود توش بستری بود حرکت کردم... فقط خدا خدا می کردم که فرشید و دریا بتونن با این موضوع کنار بیان...🥺🥀 ادامه دارد ... @Kafeh_Gandoo12😎 😎 دریاااا وایسههه... 💔🥀💔 وای نههه رسول نههه...