#زندگینامه_شهیدحججی💝
#قسمت_پانزدهم
🍃
یک سال و خوردهای بود که از سوری برگشته بود.
توی این مدت خودش را به هر آب و آتشی زده بود تا دوباره اعزامش کنند.اما نمی کردند.
بهش می گفتند: "یک بار رفتی کافیه .همین هم از سرت زیادی بود. نیروی تازه کار و دوباره اعزام به سوریه⁉️ محاله."
عین خیالش نبود. به هر کسی که فکرشو بکنی رو مینداخت. پیش هر کسی که فکرش را بکنی می رفت و به او التماس می کرد. اما دریغ از یک ذره فایده.😞
بی قرار شده بود. ناآرام شده بود. مثل مرغ سرکنده شده بود.
نمی توانست یک لحظه هم نرفتن به #سوریه را توی ذهنش تصور کند.
شنیده بود لشکر #قم هم نیرو می فرستند سوریه به ذهنش رسیده بود که از این طریق برود. برای همین رفت دنبال کار #انتقالی اش.
می خواست زندگی و بارو بندیل را جمع کند و بیاید ساکن قم بشود‼️
فقط برای همین مسئله; #اعزام_مجدد به سوریه.اما نشد.
یک بار هم که با یکی از دوستانش رفته بود مشهد، افتاد دنبال اینکه خودش را #افغانستانی جا بزند و با بچه های #فاطمیون برود سوریه.😥😲
اما همان هم نشد. رفیقش به او گفت:" محسن، چته تو؟🤨 میدونی داری چیکار می کنی؟" جواب داد: "آره. می خوام اونقدر این درو بزنم تا بالاخره در رو به روم باز کنن."😌
❇️❇️
بارها بهم می گفت: "مامان من اگه تو سوریه شهید نشدم، به خاطر این بود که تو راضی نبودی." میگفت: "مامان نارنجک میافتاد نزدیکم، منفجر نمیشد. گلوله از بیخ گوشم رد میشد، بهم نمیخورد. حتما تو راضی نیستی."😔
ماه #رمضان ۹۶، خانمش و پدرش و من را برداشت و ۱۰ روز برد مشهد. میخواست آنجا ازم #رضایت بگیرد که دوباره به رود سوریه یک روز وسط #صحن_آزادی کنار حوض ایستاده بودیم و داشتیم زیارت نامه میخونم دیدی یه دفعه #تابوت را آوردند توی حرم. مردم زیرش را گرفته بودند و داشتن بلند #لا_اله_الا_الله می گفتند. جمعیت آمد و از کنار مان گذشت. از یکی از آنها پرسیدم: "این بنده خدا کی بوده؟"
گفتند: "جوان بوده یک بچه هم داشته."
محسن این حرف را شنید. سریع رو کرد بهم گفت: "می بینی مامان؟ دنیا همینه. اگه شهید نشیم باید بمیریم. تو کدومو دوست داری؟ اینکه بچه ات معمولی بمیره یا در راه حضرت زینب علیها السلام #شهید بشه؟"
مدام بهم میگفت: "مامان اگه بدونی تو #سوریه چه خبره و تکفیری ها چه بلاهایی دارن سر مردم میارن، خودت از من می خواهی که برم."
توی آن سفر مدام به عروسم میگفت: "به مادرم بگو برا #روسفیدی و برای #شهادتم دعا کنه."
شب #بیست_و_یکم یکدفعه وسط #مراسم برایم #پیامک داد...
#ادامه_دارد…
@Karbala_1365
❤️ مادرشهید ❤️
🍃همیشه برای مهدی #دعای_شهادت میکردم و میگفتم که انشاءالله شهید شوی🤲 اما آنقدر خدمت کنی تا خدا و #امام_زمان (عج) از تو راضی باشند✅ و بعد شهادت نصیبت شود.
🍃میگفتم وقتی سن و سالت📆 بالا رفت به این #آرزویت برسی. ولی خواست و #رضایت خدا در این بود، که در جوانی شهید شود.
#شهیدمهدیلطفینیاسر
#تنهــــاکانالشهــدایکربلای٤
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
ورقی از زندگی #غواص_شهید_عزیزالله راوند
🌿🌿
💢غواص شهیدی که نام برادرش را جاودانه کرد
👇👇👇👇👇
شهید #راوند از شهدای #غواص به علت شباهتی که با برادرش داشت با شناسنامه او عازم #جبهه و با نام برادرش شهید شد....
⭕️شهید جاویدالاثر #عزیزالله_راوند در سال 1345 در روستای گلزار گنبکی از توابع شهرستان ریگان در خانوادهای فقیر و عشایرنشین به دنیا آمد، وی فرزند پنجم خانواده بود و دوران کودکی را به همراه پدر برای تامین نیازهای زندگی به کار کشاورزی و دامداری مشغول شد...
🔻او که به مهربانی، پاکی و سادگی شهرت داشت به دلیل نبود #امکانات از ادامه تحصیل باز ماند و فقط تحصیلات را تا مقطع ابتدایی ادامه داد و از همان کودکی در کارها به دیگران به ویژه مردم ناتوان کمک میکرد و دوست داشت یاور مردم باشد و با همین ویژگی زبانزد خاص و عام بود....
#به_عشق_امام_حسین (ع) به جبهه میروم
🔶دوران نوجوانی شهید مصادف با هشت سال دفاع #مقدس شد، 14 ساله بود که به عشق انقلاب و رهبر کبیر در دلش #غوغایی برپا شد، او شیفته عزیمت به جبهه شد و ابتدا با مخالفت خانواده روبهرو شد، اما دیری نپایید که رضایت خانواده را جلب کرد و در جواب مادر که میگفت، فرزندم شما کوچکتر از آن هستی که به #جبهه بروی گفت، مادرم من به خاطر اسلام و عشق به امام حسین (ع) و برای دفاع از #میهنم میروم.
🌾🌾🌾🌾
🔶کار به اینجا ختم نشد، چراکه #شهید سنش برای رفتن کم بود و با اعزام او مخالفت کردند به علت شباهتی که شهید با برادرش داشت، با او صحبت کرد که اجازه دهد با شناسنامه او عازم #جبهه شود و با موافقت برادرش عازم جبهه شد.
🌻در ابتدا خانواده دلتنگی خود را با نوشتن نامه ابراز میکردند و شهید بدون معطلی جواب نامهها را مینوشت و طی طول دو سال که در #جبههها حضور داشت، در #عملیاتهای مختلف شرکت کرد تا اینکه به مرخصی آمد و چند روزی را نزد خانواده ماند.
#جستجوهای_پدر_در_جبهه_بیثمربود
✅شهید عزیزالله #راوند سرگرم جبهه و جنگ بود، زمستان هم فرا رسیده بود و گفته بود کمتر میتواند به مرخصی بیاید مادرش با چشمانی پر از #اشک میگوید، آخرین باری که آمد به علت برف و باران لباسهایش گلی شده بود.
⭕️در آخرین مرخصی مادر به او گفته بود، میخواهم برایت خواستگاری بروم و شهید با سکوت #رضایت خود را اعلام کرده بود، برای او دختر خالهاش را در نظر گرفته بود و مراسم ساده #نامزدی را برگزار میکنند.
🔆طی نامهای اتفاقات شیرین خواستگاری را برایش مینویسند، اما نامه با مهر قرمز برگشت میخورد و همین طور نامههای بعدی برگشت میخورد تا اینکه پدرش #عازم جبهه میشود و با جستجوهایش اثری از #شهید نمییابد.
🔅تنها از همه میشنود که فرزند شما در منطقه نیست، آنها #احتمال میدادند که فرزندشان اسیر شده و باز هم میشنوند، فرزند شما جزو اسرا هم نیست، اما باز هم امیدوار میمانند تا اینکه از سوی منابع رسمی اعلام میکنند، #شهید عزیزالله راوند در #عملیاتی در جزیره مینو در سال 1366 به #شهادت رسیده و جاویدالاثر 🕊ماند.
#اسم_واقعی_شهید_طهماسب_راوند است
🌴دیگر هیچ چیز نمیتواند مادر را آرام کند، او با چشمانی پر از #اشک ادامه میدهد که هر شب با قاب عکس او سخن میگویم، مدتهاست که خواب فرزندم را ندیدهام، حسرت این #مادر
برای به آغوش کشیدن #قبر فرزندش همچنان ادامه دارد.
🍀منتظر یک نشان از فرزندی است که با شناسنامه برادرش شهید شد و او را به اسم #عزیزالله راوند میشناسند، شهیدی که اسم واقعیاش #طهماسب راوند است.
اما این شهید جزو شهدای #غواص🏊♂ شناسایی و بر دستان مردم شهیدپرور ریگان #تشییع و در زادگاهش روستای گلزار بخش گنبکی روز گذشته به #خاک سپرده شد.
#غواص_شهیدعزیزالله_راوند
💠 #غضب_خدا
🔹 امام حسین علیه السلام:
کسی که برای جلب #رضایت و خوشنودی مردم، موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را به مردم وا می گذارد.
✨ مَن طَلَبَ رِضا اللّه ِ بِسَخَطِ الناسِ كَفاهُ اللّه ُ اُمُورَ الناسِ ، و مَن طَلَبَ رِضا الناسِ بِسَخَطِ اللّه ِ ، وَكَلَهُ اللّه ُ إلى النّاسِ
📚 بحارالانوار/ج78/ص126
✍🏼 انسان در همه حال باید خدا را در نظر داشته باشد و بداند که #تدبیر امور و کارها بر عهده اوست.
👈🏼بنابراین برای خوشایند خلق، #غضب خدا را نخرد که معامله ای است سراسر ضرر.
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
ورقی از زندگی #غواص_شهید_عزیزالله راوند
🌿🌿
💢غواص شهیدی که نام برادرش را جاودانه کرد
👇👇👇👇👇
شهید #راوند از شهدای #غواص به علت شباهتی که با برادرش داشت با شناسنامه او عازم #جبهه و با نام برادرش شهید شد....
⭕️شهید جاویدالاثر #عزیزالله_راوند در سال 1345 در روستای گلزار گنبکی از توابع شهرستان ریگان در خانوادهای فقیر و عشایرنشین به دنیا آمد، وی فرزند پنجم خانواده بود و دوران کودکی را به همراه پدر برای تامین نیازهای زندگی به کار کشاورزی و دامداری مشغول شد...
🔻او که به مهربانی، پاکی و سادگی شهرت داشت به دلیل نبود #امکانات از ادامه تحصیل باز ماند و فقط تحصیلات را تا مقطع ابتدایی ادامه داد و از همان کودکی در کارها به دیگران به ویژه مردم ناتوان کمک میکرد و دوست داشت یاور مردم باشد و با همین ویژگی زبانزد خاص و عام بود....
#به_عشق_امام_حسین (ع) به جبهه میروم
🔶دوران نوجوانی شهید مصادف با هشت سال دفاع #مقدس شد، 14 ساله بود که به عشق انقلاب و رهبر کبیر در دلش #غوغایی برپا شد، او شیفته عزیمت به جبهه شد و ابتدا با مخالفت خانواده روبهرو شد، اما دیری نپایید که رضایت خانواده را جلب کرد و در جواب مادر که میگفت، فرزندم شما کوچکتر از آن هستی که به #جبهه بروی گفت، مادرم من به خاطر اسلام و عشق به امام حسین (ع) و برای دفاع از #میهنم میروم.
🌾🌾🌾🌾
🔶کار به اینجا ختم نشد، چراکه #شهید سنش برای رفتن کم بود و با اعزام او مخالفت کردند به علت شباهتی که شهید با برادرش داشت، با او صحبت کرد که اجازه دهد با شناسنامه او عازم #جبهه شود و با موافقت برادرش عازم جبهه شد.
🌻در ابتدا خانواده دلتنگی خود را با نوشتن نامه ابراز میکردند و شهید بدون معطلی جواب نامهها را مینوشت و طی طول دو سال که در #جبههها حضور داشت، در #عملیاتهای مختلف شرکت کرد تا اینکه به مرخصی آمد و چند روزی را نزد خانواده ماند.
#جستجوهای_پدر_در_جبهه_بیثمربود
✅شهید عزیزالله #راوند سرگرم جبهه و جنگ بود، زمستان هم فرا رسیده بود و گفته بود کمتر میتواند به مرخصی بیاید مادرش با چشمانی پر از #اشک میگوید، آخرین باری که آمد به علت برف و باران لباسهایش گلی شده بود.
⭕️در آخرین مرخصی مادر به او گفته بود، میخواهم برایت خواستگاری بروم و شهید با سکوت #رضایت خود را اعلام کرده بود، برای او دختر خالهاش را در نظر گرفته بود و مراسم ساده #نامزدی را برگزار میکنند.
🔆طی نامهای اتفاقات شیرین خواستگاری را برایش مینویسند، اما نامه با مهر قرمز برگشت میخورد و همین طور نامههای بعدی برگشت میخورد تا اینکه پدرش #عازم جبهه میشود و با جستجوهایش اثری از #شهید نمییابد.
🔅تنها از همه میشنود که فرزند شما در منطقه نیست، آنها #احتمال میدادند که فرزندشان اسیر شده و باز هم میشنوند، فرزند شما جزو اسرا هم نیست، اما باز هم امیدوار میمانند تا اینکه از سوی منابع رسمی اعلام میکنند، #شهید عزیزالله راوند در #عملیاتی در جزیره مینو در سال 1366 به #شهادت رسیده و جاویدالاثر 🕊ماند.
#اسم_واقعی_شهید_طهماسب_راوند است
🌴دیگر هیچ چیز نمیتواند مادر را آرام کند، او با چشمانی پر از #اشک ادامه میدهد که هر شب با قاب عکس او سخن میگویم، مدتهاست که خواب فرزندم را ندیدهام، حسرت این #مادر
برای به آغوش کشیدن #قبر فرزندش همچنان ادامه دارد.
🍀منتظر یک نشان از فرزندی است که با شناسنامه برادرش شهید شد و او را به اسم #عزیزالله راوند میشناسند، شهیدی که اسم واقعیاش #طهماسب راوند است.
اما این شهید جزو شهدای #غواص🏊♂ شناسایی و بر دستان مردم شهیدپرور ریگان #تشییع و در زادگاهش روستای گلزار بخش گنبکی روز گذشته به #خاک سپرده شد.
#غواص_شهیدعزیزالله_راوند