『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
° مخاطب كه تو باشى، مگر جز عاشقانه هاىِ پر از دلتنگى، متن ديگرى هم مى شود نوشت؟! اصلاً براى از "تو
🦋
💖 #مهمان_ویژه_شهدا💖
✨امروز توفیقی شد و به گلزارشهدای #همدان(باغ بهشت) رفتیم هنگام زیارت شهدا کم کم بسمت مزار پاک #شهیدمحمدغفاری رسیدیم که سعادت یارمان شد و #مادر بزرگوارشان را هم زیارت کردیم.❤️ و متوجه شدیم فردا #تولد محمد است.😍🍃
امشب مادرشهیدغفاری #مهمان_ویژه_شهدا در کانال ما شدند❤️ و امیدواریم حضورگرمشان در کنار ما همیشه ادامه داشته باشد.
این نعمتهای زیبا و عزیز را از محبت های شهدا می دانیم که آرزومندیم شفیعمان باشند و در دنیا وآخرت دستگیرمان...
إن شاءالله
🌱خادم کانالِ
#کربلاجاریست_تاشهادت
تنها کانال معرفی #شهدای_کربلای۴🌾
@Karbala_1365
#مادر میگه:
| یا الهی عجِّل وفاتی سریعاً.. |
بچه ها میگن:
| اللّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِیضٍ.. |
#یافاطمه🖤
@Karbala_1365
🍂🕯
وسط سینه زنی ناگهان مداح گفت:
کاش ماجرایِ پُشتِ درِ #مادَر، دروغ بود...😭
مجلس ریخت بهم و در گوشم پیچید:
کاش ماجرایِ پُشتِ درِ #مادَر، دروغ بود...😭😭😭
@Karbala_1365
از مجتبی "ع" به تمامی نوکران:
#مادر برای خانه بُوَد نعمتی گران
@Karbala_1365
✨💫
زنی را میشناسم
كه پاى تمام #قول_هاى_مردانه اش
ایستاده است
و من
#مادر، خطابش میکنم...
مادرم روزت مبارک♥️
🌼 @Karbala_1365
#ولادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#روز_مادر
#ميلاد_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها مبارک🍃🌸🍃
💔 #مادر شهیدان محمدحسین و حاج علی محمدیپور به فرزندان شهیدش پیوست.
حاج علی محمدیپور همان شهیدی است که به قاتل خود وعده شفاعت داده است.
تصویر بالا از سمت راست: شهیدان #حاج_علی_محمدیپور،
#حاج_قاسم_سلیمانی و
#علی_عابدینی
🌹🕊
@Karbala_1365
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
💠ماجرای تکاندهنده از شهیدی که تک فرزند خانواده بود و زنده زنده سرش رو بریدند ولی عملیات لو نداد‼️
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت. تک فرزند خانواده هم بود. زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...❤️
عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم #گردانتخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه... بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...
تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد... زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده.
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...🌹
عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت.پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...🕊❣
جنازه اش رو آوردند #اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره.🕊❣
وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین.
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟
گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند.
مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم... مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید.❣
#مادر شهیدعباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭😭
💔شادی روح شهدا صلوات💔
✍راوی: #محمداحمدیان از بچههای #تفحص
🌸 #کَرْبَلاٰجٰارِیْستْتٰٓاشَهٰادَتْ
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
🌸🌿🌿🌺🌿🌿🌸
از زبان #مادر غوّاص شهید:
نوجوانم شاد😍
امّا #سرکش و عاصی نبود
این لباس تنگ و چسبان
مال رقّاصی نبود❌
داغ من را
#مادر_عباس میفهمد فقط
دست و پا بسته قرار و
رسم غوّاصی نبود😭
#شهدای_غواص
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
#مــــــــادرانه
پنج شــنبه است ...
وعده دیـدار #مادر با #فرزند !
تو هم دلــت پر ڪشید ؛
به #ڪربلا که نشـد برویم
به گــلزار #شــهدا می شود ...
#پنجشــنبه_های_دلتنــگی
#شــهدا_را_یاد_ڪــنید
#با_ذڪر_صـــلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#یـــٰافٰاطِمَــــةَالزَهْــــرٰا(س)🏴
@Karbala_1365🥀
●➼┅═❧═┅┅───┄
رفت از خاکِ وطن سالم و بی سر آمد
اِرباً اِربا شد و با روضه ی #اکبر آمد
صاحبِ عصر، عزادار #سلیمانی شد
روضه اش با دهه ی اول #مادر آمد
#یـــٰافٰاطِمَــــةَالزَهْــــرٰا(س)🏴
@Karbala_1365🥀
●➼┅═❧═┅┅───┄
#یابقیهالله_عج💚
🌿در ظلمٺ شب قرص قمر مےآید
❣️از جاده ی روشنی #سحر مےآید
🌿 #مادر بہ خدا منتقمٺ یڪ جمعہ
❣️با #سیصد_و_سیزده نفر مےآید
#السلام_علیڪ_یا_بقیة_الله🌿❣️
#میلاد_امام_زمان(عج)🌿❣️
#مبارک_باد✨🌿❣️
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
مظلوم ترین مادر شهید😭😭😭 ⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴ #شهدایغواص👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼┅═❧═┅┅──
#مادر نبودهای که بدانی غم #پسر
آتش به جان #مادر_دلتنگ میزند
با #اشکهای_شعلهورش ، دست بر دعا
آتش به هر چه #فتنه_و_نیرنگ میزند
#امان_از_دل_مادر
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
ورقی از زندگی #غواص_شهید_عزیزالله راوند
🌿🌿
💢غواص شهیدی که نام برادرش را جاودانه کرد
👇👇👇👇👇
شهید #راوند از شهدای #غواص به علت شباهتی که با برادرش داشت با شناسنامه او عازم #جبهه و با نام برادرش شهید شد....
⭕️شهید جاویدالاثر #عزیزالله_راوند در سال 1345 در روستای گلزار گنبکی از توابع شهرستان ریگان در خانوادهای فقیر و عشایرنشین به دنیا آمد، وی فرزند پنجم خانواده بود و دوران کودکی را به همراه پدر برای تامین نیازهای زندگی به کار کشاورزی و دامداری مشغول شد...
🔻او که به مهربانی، پاکی و سادگی شهرت داشت به دلیل نبود #امکانات از ادامه تحصیل باز ماند و فقط تحصیلات را تا مقطع ابتدایی ادامه داد و از همان کودکی در کارها به دیگران به ویژه مردم ناتوان کمک میکرد و دوست داشت یاور مردم باشد و با همین ویژگی زبانزد خاص و عام بود....
#به_عشق_امام_حسین (ع) به جبهه میروم
🔶دوران نوجوانی شهید مصادف با هشت سال دفاع #مقدس شد، 14 ساله بود که به عشق انقلاب و رهبر کبیر در دلش #غوغایی برپا شد، او شیفته عزیمت به جبهه شد و ابتدا با مخالفت خانواده روبهرو شد، اما دیری نپایید که رضایت خانواده را جلب کرد و در جواب مادر که میگفت، فرزندم شما کوچکتر از آن هستی که به #جبهه بروی گفت، مادرم من به خاطر اسلام و عشق به امام حسین (ع) و برای دفاع از #میهنم میروم.
🌾🌾🌾🌾
🔶کار به اینجا ختم نشد، چراکه #شهید سنش برای رفتن کم بود و با اعزام او مخالفت کردند به علت شباهتی که شهید با برادرش داشت، با او صحبت کرد که اجازه دهد با شناسنامه او عازم #جبهه شود و با موافقت برادرش عازم جبهه شد.
🌻در ابتدا خانواده دلتنگی خود را با نوشتن نامه ابراز میکردند و شهید بدون معطلی جواب نامهها را مینوشت و طی طول دو سال که در #جبههها حضور داشت، در #عملیاتهای مختلف شرکت کرد تا اینکه به مرخصی آمد و چند روزی را نزد خانواده ماند.
#جستجوهای_پدر_در_جبهه_بیثمربود
✅شهید عزیزالله #راوند سرگرم جبهه و جنگ بود، زمستان هم فرا رسیده بود و گفته بود کمتر میتواند به مرخصی بیاید مادرش با چشمانی پر از #اشک میگوید، آخرین باری که آمد به علت برف و باران لباسهایش گلی شده بود.
⭕️در آخرین مرخصی مادر به او گفته بود، میخواهم برایت خواستگاری بروم و شهید با سکوت #رضایت خود را اعلام کرده بود، برای او دختر خالهاش را در نظر گرفته بود و مراسم ساده #نامزدی را برگزار میکنند.
🔆طی نامهای اتفاقات شیرین خواستگاری را برایش مینویسند، اما نامه با مهر قرمز برگشت میخورد و همین طور نامههای بعدی برگشت میخورد تا اینکه پدرش #عازم جبهه میشود و با جستجوهایش اثری از #شهید نمییابد.
🔅تنها از همه میشنود که فرزند شما در منطقه نیست، آنها #احتمال میدادند که فرزندشان اسیر شده و باز هم میشنوند، فرزند شما جزو اسرا هم نیست، اما باز هم امیدوار میمانند تا اینکه از سوی منابع رسمی اعلام میکنند، #شهید عزیزالله راوند در #عملیاتی در جزیره مینو در سال 1366 به #شهادت رسیده و جاویدالاثر 🕊ماند.
#اسم_واقعی_شهید_طهماسب_راوند است
🌴دیگر هیچ چیز نمیتواند مادر را آرام کند، او با چشمانی پر از #اشک ادامه میدهد که هر شب با قاب عکس او سخن میگویم، مدتهاست که خواب فرزندم را ندیدهام، حسرت این #مادر
برای به آغوش کشیدن #قبر فرزندش همچنان ادامه دارد.
🍀منتظر یک نشان از فرزندی است که با شناسنامه برادرش شهید شد و او را به اسم #عزیزالله راوند میشناسند، شهیدی که اسم واقعیاش #طهماسب راوند است.
اما این شهید جزو شهدای #غواص🏊♂ شناسایی و بر دستان مردم شهیدپرور ریگان #تشییع و در زادگاهش روستای گلزار بخش گنبکی روز گذشته به #خاک سپرده شد.
#غواص_شهیدعزیزالله_راوند
هجده یادآور سن کم یک #مادر است
هجده یادآور یک مادر و یک لشکر است .
در مقام رمز و راز گر براندازش کنی
هجده یادآور فصل خزان #حیدر است
#ایام_فاطمیه🥀
#شهادت_حضرت_زهرا_س🥀
#تسلیت_باد🥀
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#شهیدی_که : حاضر شد سرش بره ، ولی عملیات(فتح المبین)را لو نده.... #شهید_عباسعلی_فتاحی❣ ⊰❀⊱ #تنه
#شهیدیکهحاضرشدسرشبرهولیعملیات(فتح المبین)رالونده....
تک #فرزند بود و عزیز دل خانواده ، به شش زبان دنیا کاملا مسلط بود ،۱۷ سالش که بود یه روز اومد به #مادر گفت میخوام برم #جبهه ، مادر گفت تو عصای دست منی ، نرو . #عباسعلی میگه :امام گفته .
و مادر #ولایت مدار، مطیعانه، میگه: پس برو...
توی #جبهه میخواستن یه کار بی خطر و یا پرسنلی بهش بدن ، اما خودش میگفت: #گردان_تخریب.
یه روز #شهیدخرازی گفت:چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو# منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر #عراقیها بود...پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود.قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با #عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و #درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات #لو بره... و تخریبچی ها رفتند...
یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم #منفجر نشده ، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و #اسیر شد...
زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه #عباسعلی توی #شکنجه ها لو بده. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده ، سرش بره زبونش باز نمیشه. برید عملیات کنید...
عملیات #فتح_المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه #دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه #پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه. گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه... اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه #عباسعلی رو #شکنجه کردند چیزی نگفته. اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند....
در اصل عباسعلی به نمایندگی از همه ی همرزمانش ؛ به تمامی عالم این حقیقت را که ما برای مکتب، دین، رهبر، ناموس، #مملکت سر میدهیم؛ اما شرف نمیدهیم را بیان کرده بود.
و لیکن هر کسی ما، نسل ما و کودکان ما را بخواهد بشناسد همین یک #خاطره بالا برای آنان بس است...
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
.
بوس از تو
جــــان از من
بازار چنین خوش تر...
تهران، سال ۱۳۶۵،
مقابل مجلس شورای اسلامی،
مادر فرزند خود را برای اعزام
به جبهه بدرقه می کند،
#عکاس: امیرعلی جوادی
#مادر❤️
#شهید☘
#شهادت🕊
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
هجده یادآور سن کم یک #مادر است
هجده یادآور یک مادر و یک لشکر است .
در مقام رمز و راز گر براندازش کنی
هجده یادآور فصل خزان #حیدر است
#ایام_فاطمیه🥀
#شهادت_حضرت_زهرا_س🥀
#تسلیت_باد🥀
|••♥️❄️|
جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق
مظلوم ترین عاشق دنیا مادر
#روز_مادر ❤️
#مادر🌹
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
••
.
از رسول خدا(صلالله) سؤال کردند:
【 حق #مادر چیست؟! 】
فرمود:
هیهات، هیهات
اگر به عدد "ریگهای بیابان" و
"قطرههای باران" در خدمت مادر بایستید
معادل یک روزی که در شکم او بودهاید نخواهد بود!
مستدرکالوسائل،جلد۱٥،صفحه۲۰۳
.
•••
،
#احترامی_عاشقانه
برش اول ⤵️
عادت داشت هر شب به پدر و مادرش زنگ بزند. فرمانده نیروی قدس بود و باید مسائل امنیتی را رعایت می کرد. هر بار که زنگ می زد باید سیم کارتش را عوض می کرد، یا از سیمکارت من استفاده می کرد، در دل پایگاه های عراق و سوریه هم که بود تماس هر شبش ترک نمی شد. با یک تماس دل خوش شان می کرد و چشمه دعای شان را جاری می کرد.
برش دوم⤵️
از راه که می رسید حاج حسن؛ پدرش را می برد حمام بعدش خودش لباس های پدرش را می شست. می نشست کنار بابا دستش های چروکیده اش را نوازش می کرد و می بوسید. می رفت جورابش را می آورد و موقع پوشاندن جوراب لبهایش را می گذاشت کف پای پدرش.
مادرش در بیمارستان بستری بود. از سوریه که آمد بی معطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند حتی برادر و خواهر هاش. وقتی با مادرش تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را می کشید روی پاهای خسته مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود کف پای مادر، اشک های چشمش پای مادر را شستشو می داد.
کسی از حاج قاسم توصیه ای خواسته بود. دفتر را گرفت و چند بند نوشت که یکی اش احترام به پدر و مادر بود:
«به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد».
برش سوم⤵️
در بیت الزهرا (س) که مراسم فاطمیه برگزار می شد، پدرش را که حالا از پا افتاده بود می آورد. برایش از پتوها و متکا تکیه گاهی درست می کرد. طوری که بتواند به راحتی از منبر و روضه استفاده کند.
📚کتاب : سلیمانی عزیز
گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی
#مادر #روز_مادر
#ولادت_حضرت_زهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام عشقم ؛ سلام ماه آسمون
سلام #مادر 😍🌿
#روز_مادر
#میلاد_حضرت_زهرا
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
به دل نگیر اگر تولد شما را تبریک نمیگویند، ذوق ولادت #مادر تان غافلگیرشان کرده.❤️
تولدت مبارک
بزرگ مرد سرزمینم
💢 #مادر #لبخند بزن
دیگر #دلتنگیهایت به
#پایان رسید...
.
📷 حین رفتنمون واسه بدرقه اومده بود رو ایوون ایستاد.گفتم حاج خانم لبخند بزن میخوام عکس بگیرم.به زبون محلی گفت :
▫️هِی وَچه ، مِه خَنده رِه احمد محمد شِه هِمراه بَوِردِنِه ...(( خندهی من و احمد و محمد با خودشون بردن ...)) بعدش آروم خندید و من عکس گرفتم...#شادی روح #مادر #شهیدان احمد و محمد #یوسفی #صلوات.🍂
.
#مادران_آسمانی
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄