واژهشناسی «چای»
بهمناسبت روز جهانی چای ☕️
واژهٔ «چای» از چینیِ شمالیِ çá (با تلفظی شبیه /چا/) به هندی و روسی رفته و سپس با همین تلفظ به فارسی رسیدهاست. سپس واج /y/، در قیاس با واژههایی مانند «پای» و «جای» (در کنار «پا» و «جا»)، به آن افزوده شده و بهصورت «چای» و سپس «چایی» درآمدهاست. واژهٔ انگلیسیِ tea و فرانسویِ thé نیز از چینیِ جنوبیِ t‘e گرفته شدهاست. در فارسی، تلفظ و املای «چای» رسمی و «چایی» غیررسمی است.
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۹/۲۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان انار شب یلدا
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۹/۳۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
11.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قاعدۀ «همگونی واکهای» چیست؟
در آواشناسی، به فرایندی که واکۀ یک هجا از واکۀ هجای مجاورش تأثیر بپذیرد و به شکل آن درآید «همگونی واکهای» (vowel harmony) میگویند. برای نمونه، در واژۀ «گمان»، واکۀ o در هجای /گُـ-/ از واکۀ â در هجای /-مان/ تأثیر پذیرفته و به شکل آن درآمدهاست. ازاینرو /gomân/ بهصورت /gamân/ تلفظ میشود و اشکالی ندارد (یعنی هردو درستاند).
چند نمونه از تبدیل واکۀ o به a:
رُواق > رَواق، عُنّاب > عَنّاب، قُواره > قَواره، گُواهی > گَواهی، مُفاد > مَفاد.
#زبانشناسی #واژهشناسی
۱۴۰۲/۱۰/۲۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ننویسیم «کمپین»!
۳ معادل برای «کمپین» در فارسی
معنای سوم را اینجا ببینید.
#ویرایش_زبانی #واژهشناسی
۱۴۰۲/۱۰/۳۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
«بقچه» یا «بغچه»؟
«بقچه» یک واژۀ ترکی است و در فارسی، اصالت املایی ندارد. هنگامی که این واژهها با دو یا چند املا در خط نوشته میشوند و کمابیش با بسامد یکسان بهکار میروند، همگی درست و پذیرفتنیاند، ولی آن املایی ترجیح دارد که بسامدش بیشتر باشد («بسامد» یعنی «فراوانی کاربرد»). بسامد «بقچه» با استناد به پیکرههای زبانی حدوداً ششبرابرِ «بغچه» است. برای همین است که فرهنگ روز سخن املای «بقچه» را ترجیح دادهاست. خوشبختانه فرهنگستان نیز در دستور خط فارسی (ویراست جدید) ـ گذشته از اغلاطی که همچنان دارد ـ «بقچه» را بهدرستی ترجیح دادهاست.
یادآوری:
۱) «بسامد املایی» همیشه ملاک ترجیح یا درستی نیست و گاهی بررسیهای تاریخی و ریشهشناختی نیز نیاز است. بنابراین تعیین یا ترجیح املای واژهها کاری است کاملاً تخصصی و نیازمند پژوهشهای زبانی.
۲) اکیداً توصیه میکنم برای املا و رسمالخطِ واژهها فقط به فرهنگ روز یا فشردۀ سخن ـ که در حال حاضر دقیقترین منابعاند ـ مراجعه کنید.
#واژهشناسی #املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۱۱/۰۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
واژهشناسی «زمستان»
«زمستان» از دو بخش تشکیل شدهاست:
زَم*: برف و سرما؛
ـستان: پسوندوارهٔ زمان.
در نتیجه، «زمستان» یعنی «زمان سرما».
★ «زمهریر» هم یعنی «سرمای سخت».
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۱۱/۱۳
سید محمد بصام
@Matnook_com
واژۀ «نسکافه» (Nescafé) از ترکیب دو واژۀ «نِستْله» (Nestlé) و «کافه» (café) ساخته شدهاست. اینگونه واژهها را «آمیزه» مینامند و به فرایند ساخت آنها، که یکی از شیوههای معمول واژهسازی است، «آمیزهسازی» میگویند. چند نمونۀ دیگر:
توانیر: تولید و انتقال نیرو؛
خصولتی: خصوصی + دولتی؛
رزمایش: رزم + آزمایش؛
فجازی: فضای مجازی؛
مارموذ: مارمولک/ مار + موذی؛
نستعلیق: نسخ + تعلیق؛
ویرگولاستار: ویرگول + ویراستار.
#واژهشناسی #دستورزبان
۱۴۰۲/۱۲/۱۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
🔥چهارشنبهسوری!
💥«سور» به معنی «جشن، شادی، مهمانی، و رنگ سرخ» است و در «سورچرانی»، «ختنهسوران»، و «سور دادن» نیز کمابیش همین معانی را دارد. در ایران قدیم، جشنها معمولاً از شب با آتشبازی و آتشافروزی آغاز میشده و در سپیدهدم به آبپاشی ختم میگردیده و، بر پایۀ متنی کهن، یکی از این جشنهای آخر سال «شبسوری» نام داشتهاست. ایرانیان از دیرباز شب چهارشنبۀ آخر سال را با آتشافروزی جشن میگرفتند تا اهریمنِ تاریکیِ شب و شومیِ چهارشنبه را با پرتو سرخ آتش از بین ببرند. عبارت «زردی من از تو، سرخی تو از من» به همین باور اشاره دارد.
💥از دیگر رسمهای چهارشنبهسوری:
- پلشتزدایی (خانهتکانی و نو کردن اثاث خانه)؛
- آتشافروزی (برای طلسمزدایی و شتاب بخشیدن به بازگشت خورشید و گرما در بهار بههمراه پایکوبی)؛
- تفأل زدن (شعرخوانی و فالگوشنشینیِ دختران و زنان بر سر راهها و پشت درِ خانهها)؛
- کوزهشکنی (برای دور کردن بلاهای سال و بازگشت تندرستی و شادی)؛
- بلاگردانی و برکتزایی (با پختن آش ابودَردا، کوکوی هفتسبزی، دود کردن اسفند، قاشقزنی، و ...).
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۱۲/۲۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
دربارهٔ «روانشناسی» و واژههای «شناسی»دار
بهمناسبت ۹ اردیبهشت، روز مشاور و روانشناس
«روانشناسی» معادل واژۀ انگلیسی psychology (/سایکولوژی/) است که از عبارت یونانی Ψυχολογία گرفته شدهاست. در این عبارت، واژۀ ψυχή (/پسیکه/) به معنای «روح و نفْس» است. ازاینرو، در فارسی، به این دانش «علمالروح»، «علمالنفس»، و «معرفةالنفس» میگفتند. در سال ۱۳۱۷، دکتر علیاکبر سیاسی واژۀ فارسی «روان» را بهجای «روح» و «نفْس» بهکار برد و در پی آن، واژۀ «روانشناسی» را نیز ساخت، که رفتهرفته متداول و پذیرفته شد.
یادآوری:
در فارسی، دانشهایی که بخش پایانیشان «-شناسی» دارند اسماند. برای تبدیل این اسمها به صفت، بخش پایانیشان به «-شناختی» بدل میشود. بنابراین «روانشناسی» اسم است و صفتِ آن «روانشناختی» است. مثال:
- اسم (در ترکیب اضافی): دانش روانشناسی، انجمن زبانشناسی، و ...؛
- صفت (در ترکیب وصفی): اختلالات روانشناختی، مطالعات زبانشناختی، و ... .
#واژهشناسی #دستورزبان
۱۴۰۳/۰۲/۰۹
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
«پارس» صدای سگ است یا ...؟
بهمناسبت ۲۵ اردیبهشت، روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت فردوسی
در فارسی، دو واژۀ «پارس» داریم که به یک صورت تلفظ میشوند، اما ریشه و معنای متفاوتی دارند:
۱) پارس: اقوام و قبایلی آریایی که در سرزمین «پارس» و عیلام ساکن بودند و زبان آنها را «پارسی» میگویند.
۲) پارس: صدای سگ، عوعو، واقواق.
در معنای اول، واج p، طبق قاعدۀ آوایی «نرمشدگی» (lenition)، به واج f تبدیل شده و «پارس» و «پارسی» بهصورت /فارس/ و /فارسی/ تلفظ گردیدهاست، مانند تبدیل «پیل» به «فیل» (که معمولاً گمان میکنند معرّب (= «عربیشده») است، ولی اینگونه نیست) یا تبدیل «سپارش» (از فعل «سپاردن» و «سپردن») به «سفارش». بنابراین واژهٔ «فارسی» نیز فارسی است، نه عربی و نه عربیشدۀ «پارسی».
در معنای دوم، پارس از «پاس» است و «پاس» به معنای «نگهبانی» است. سپس، طبق یک تحول آوایی (← مجلۀ زبانشناسی، س ۲۰، ش ۱، ص ۱-۱۶)، واج غیراشتقاقیِ r (واجی که در اصلِ واژه نبوده) به آن افزوده شده و بهصورت «پارس» درآمدهاست، مانند «چرتکه» (از اصل روسی) و «خاکشیر» و «تراشیدن» که در اصل «چتکه» و «خاکشی» و «تاشیدن» بودهاند. در بخشی از قلمرو زبان فارسی، به واژههای دیگری نیز همین واج r را افزوده بوده و آن را تلفظ میکردهاند، مانند «تاختن» و «پاسبان» که بهصورت /تَراختن/ و /پارسبان/ تلفظ میشدهاند. «پارس» نیز، به معنای «صدای سگ»، صورت تحولیافتۀ «پاس» است و درست است. در نتیجه، هیچ ارتباطی با سرزمین پارس ندارد، زیرا صرفاً دو واژۀ همآوا و همنویسهاند، مانند واژۀ فارسیِ «دَم» (= «لبۀ چیزی») و واژۀ عربیِ «دَم» (= «خون»).
یادآوری:
در ترکی، «پارس» نام یک جانور شکاری هم هست که در فارسی به آن «یوز»، و در عربی به آن «فَهْد» گفته میشود. در گاهشماری ترکی، «پارسئیل/ بارسئیل» به معنای «سال پلنگ» است.
#زبانشناسی #واژهشناسی
۱۴۰۳/۰۲/۲۵
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
دربارۀ «پهپاد»
واژۀ «پهپاد» از بههم پیوستنِ حروفِ آغازینِ عبارتِ «پرندۀ هدایتپذیر از دور» (unmanned aerial vehicle) ساخته شدهاست. به این فرایند، که یکی از روشهای اختصارسازی است، سرواژهسازی میگویند و به چنین واژههایی، سرواژه یا سرنام. یک نمونۀ دیگر: متنوک (مؤسسۀ تخصصی نگارش و ویرایش کتاب).
تلفظ «پهپاد» بهصورت /پهباد/ ـ بهدلیل تبدیل واج P به b ـ بهلحاظ آوایی طبیعی و موجه است، ولی نباید با «ب» نوشته شود. بنابراین املای *پهباد، که گاهی در متنهای خبری و فضای مجازی دیده میشود، نادرست است.
#واژهشناسی #املا_رسمالخط
۱۴۰۳/۰۲/۳۱
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
دربارۀ «چای»
بهمناسبت روز جهانی چای ☕️
واژهٔ «چای» از چینیِ شمالیِ çá (با تلفظی شبیه /چا/) به هندی و روسی رفته و سپس با همین تلفظ به فارسی رسیدهاست. سپس واج /y/ ـ در قیاس با واژههایی مانند «پای» و «جای» (در کنار «پا» و «جا») ـ به آن افزوده شده و بهصورت «چای» و سپس «چایی» درآمدهاست. واژهٔ انگلیسیِ tea و فرانسویِ thé نیز از چینیِ جنوبیِ t‘e گرفته شدهاست. در فارسی، تلفظ و املای «چای» رسمی و «چایی» غیررسمی است.
#واژهشناسی
۱۴۰۳/۰۳/۰۱
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com