اللَيلْ يا أمّاه ذئب جائع سفاح
يطارد الغريب أينما مضى ...
ای مادر
شب،«گرگِ گرسنۀ درنده» است
«غریب» را هر جا که رود دنبال میکند...
- #محمود_درويش
#عربیات
#مهروماه
- @Mava_a !🌙'
در قانون عشق♡¡
صبحی که از محبوبت صبح بخیر نشنوی!
تا اطلاع ثانوی شب باقیست¡🚶🏻♂
- #محمود_درویش
#وِنوش
- @Mava_a !🌿'
ماوی
-نوه جناب سرهنگ/سجادصابر #بوکویٰ_تایم - @Mava_a !📚'
سلام به دوستان عزیز مأوی
از چند وقتِ پیش شروع به گذاشتن رمان«نوه جناب سرهنگ» کردیم
حالا میخواییم از نظرتون راجب ادامهٔ گذاشتن این رمان مطلع بشیم
اگر رمان رو دوست داشتید گزینه موافق رو انتخاب بفرمایید
و
اگر رمان رو دوست نداشتید گزینه مخالف رو انتخاب بفرمایید
کمتر از یک دقیقه وقت شریف تون رو میگیره ممنون میشیم همه کسانی که رمان رو مطالعه کردند در نظر سنجی شرکت کنند🌷
باتشکـر🌿
اَدامین مأوی
https://EitaaBot.ir/poll/tupk8f?eitaafly
لینک نظر سنجی رمان نوه جناب سرهنگ(#بوکویٰ)
ماوی
یک شوخی میکردیم با "الهی غم آخرت باشد" که یعنی نفر بعدی که می میرد من باشم و دیگر غم نبینم؟! جمله
وقتی شما تجربهٔ سوگ_مرگ؛ جدایی، هجرت یا فقدان _ را از سر می گذرانید، پسِ مدتی _ کم یا زیاد _ دردش التیام می یابد، زخمش خوب می شود و خاطراتش کم رنگ و حتّی گاهی فراموش. زیرا روح هم مثل بدن توانایی ترمیم خود را دارد. می تواند سلول های تازه ای بسازد و تکه های شکسته و پارهٔ خود را دوباره به هم پیوند دهد.
اما با هر تجربه، اتفاقی افتاده است که قابل برگشت نیست. مثل کسی که یک بار در درّه سقوط کرده یا در خیابان، قربانی تجاوز شده یا سیل و طوفان و زلزله سر پناهش را ویران کرده است. کسی که یک بار _ و حتّی فقط یک بار _ بی اعتبار بودن وضعیت موجود را تجربه کرده است. کسی که یک بار _ و حتی یک بار _ با خیال آسوده به دیواری تکیه داده و آن دیوار فرو ریخته و پشتش را خالی کرده است.
ادامه دارد...
- #سیّد_حسام_الدّین_جلالی_تهرانی
#هِناس
- @Mava_a !🌿'
نبودنت، احوال تمام فصلها را زیر سوال برده، حالا من ماندهام و فصلی که به دلتنگیهای پاییز پوزخند میزند.
- #مرضیه_موسوی
#هِناس
- @Mava_a !🌿'
سلامُ علی القصیدة التی ضلّت قافیتها من بعدک ..
سلام بر قصیدهای که قافیهاش پس از تو گم شد.
- #محمود_درویش
#عربیات
#وِنوش
- @Mava_a !🌿'