eitaa logo
مجتبی خرسندی
1.9هزار دنبال‌کننده
827 عکس
322 ویدیو
38 فایل
اشعار، نوشته‌ها #مجتبی_خرسندی _شعر _سرود _داستان _افتخارات _مرور خاطرات _معرفی کتاب‌ها _مصاحبه‌ها _نقدها تحلیل‌‌ها _وقایع روزمرّه _توییت‌ها _درددل‌ها _هنر گفت‌وگو
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱پس از شاعری 📚 درآمدی بر چیستی شعر و موانع خلاقیت مدرس: عباس صادقی زرینی 📆 سه شنبه ها از ساعت ۱۶:۳۰ 🏢 خیابان علوی، حوزه هنری انقلاب اسلامی کاشان 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم طور ری از بس که چون آبا و اجدادت کریمی در کشورم معروف به عبدالعظیمی تهران کنار تو صفایی تازه دارد شکرخدا که در دل ایران مقیمی سخت است داغ دوری اما بازهم شکر چون کربلای مردم ما از قدیمی شب‌های جمعه با دم؛ یاربِّ یارب در حال خوب زائران خود سهیمی حال و هوای شهر بهتر می‌شود تا از جانب کوی تو می‌آید نسیمی ای صحن‌های مرقدت علامه‌پرور غار حرا هستی تو یا طور کلیمی؟ گاهی برایت شکوه می‌آریم، چون که با هر دل غم‌دیده‌ای هستی صمیمی هرچند جد اطهر تو بی‌حرم ماند اما خداراشکر تو صاحب حریمی 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از فراخوان شعر
به‌نام حضرت صاحب‌سخن «بابا احد» ✍ اولین‌بار از زبان برادر شاعرم آقا سیدحسین متولیان شنیدم. زمانی که اواخر مهرماه ۱۳۹۷ برای شرکت در سی‌وسومین دوره شب شعر عاشورایی شیراز، عازم حرم سوم اهل‌بیت علیهم‌السلام شده بودیم. از فرودگاه به‌‌مقصد منزل قدیمی حاج‌فرهنگ حرکت کردیم. نزدیک خانه، پیرمردی با قامتی استوار و چهره‌ای مهربان به استقبال‌مان آمد. همه به او احترام می‌گذاشتند و جمله‌ای تکرار می‌شد؛ « سلام... » ✍ آن‌موقع‌ها نمی‌دانستم که چرا ندیده و نشناخته، حس می‌کنم انقدر این مرد را دوست دارم. حس می‌کردم بارها و بارها او را دیده‌ام و طعم مهربانی و محبتش را چشیده‌ام. جلو رفتم و به پیروی از دوستانم به بابا احد سلام کردم. وقتی که به‌گرمی مرا در آغوش گرفت، فهمیدم این حس دوطرفه بوده‌است. او نیز طوری به‌من محبت می‌کرد که انگار نه انگار این اولین بار است که مرا می‌بیند. خوشحال بودم؛ از این‌که توانسته بودم در دل بزرگش جایی برای خودم باز کنم. ✍همه در ایوان حیاط بزرگ خانه نشستیم. بابا احد روی صندلی ساده‌‌ای نشست و شروع به صحبت از گذشته‌ها کرد. در حین حرف‌زدنش، یک‌به‌یک حال و احوال همه را می‌پرسید. سراغ نیامده‌ها را می‌گرفت، یاد گذشتگان را زنده می‌کرد و صحبت از پیران و جوانانی می‌کرد که به واسطه شب‌شعر عاشورا با آن‌ها دیدار داشته و اشعارشان را شنیده بود. لابه‌لای صحبت‌های گرم و گیرایش، گاه چندلحظه‌ای را عمیقاً به فکر فرو می‌رفت. لبخندی می‌زد و دوباره مطلب را ادامه می‌داد‌. ✍ گاه حرف‌هایی می‌زد و اشعاری می‌خواند که خنده را مهمان لب جمع می‌کرد و گاه‌گاه با بُغض ابیاتی را زمزمه می‌کرد یا خاطراتی می‌گفت که آغازگر گریه‌ی حاضران می‌شد. گریه! بله گریه! اما گریه‌ای که فقط برای مصائب اهل‌بیت علیهم‌السلام بود. از هر دری سخن می‌گفت، اما همه‌ی این درها ختم به یک باب می‌شد؛ باب الحسین علیه‌السلام. درباره همه‌ی افراد منتسب به اهل‌بیت علیهم‌السلام، ابیات یا اشعاری در حافظه داشت. می‌خواند و حرارات مجلس بیشتر از پیش می‌شد. ✍من که آن‌روزها برای اولین‌بار توفیق حضور در این جمع بی‌نظیر را پیدا کرده بودم، مات و مبهوت به این صحنه‌ها نگاه می‌کردم و سعی می‌کردم از لحظه‌لحظه‌ی بودنم در این جمع استفاده کنم. شاید نمی‌دانستم که قرار است سال‌های بعد، آن‌چنان دل‌تنگ این جمع بشوم که این دل‌تنگی را فقط برای سفر کربلای اربعین در وجودم حس کرده باشم. ✍ بابا احد صحبت می‌کرد، شعر می‌خواند، گاهی هم سکوت می‌کرد و لبخند می‌زد. اما محور همه این حرکات خودش بود‌. چون راحت می‌شد بفهمی که هم سکوتش معنا دارد، هم حرف زدنش و هم حتی لبخندهای به‌ظاهر ساده‌اش. و در همه‌ی این احوال دوست‌داشتنی بود، همچنان که هنوز که هنوز هم هست. ✍ بار بعدی که توفیق دیدار نصیبم شد، دی ماه سال ۱۴۰۰ بود و اختتامیه کنگره ملی شعر فاطمی «درسایه‌سار طوبی» نی‌ریز. ظهر بود و وقتی وارد حیاط رستوران شدم، فهمیدم که هنوز محل اسکان را تحویل نگرفته‌اند. یک‌راست به نمازخانه‌ی کوچک و سرد گوشه‌ی حیاط پناه بردم. سرمای دی ماه را با سنگ‌هایی که بر دیوارهایش جا خوش کرده بودند دوبرابر به تن آدم هدیه می‌کرد. تازه فهمیدم دو مهمان دیگر هم آن‌جا هستند؛ یک شاعر جوان دوست‌داشتنی و یک پیر دوست‌داشتنی‌تر. آن جوان هادی فردوسی بود و آن پیر بابا احد. صحبت کردیم و شعر خواندیم. کمکم گرمای همیشگی صحبت‌های شیرین بابا احد -آن‌هم با آن لهجه‌ی شیرین شیرازی- سرمای نمازخانه را از یادمان برد. ✍ بابا احد از خاطرات سفر حج می‌گفت. من هرگز این سفر را تجربه نکرده‌ام -اللّهم الرزقنا-، اما حس می‌کردم در لحظه‌لحظه‌ی آن حضور داشته‌ام. حسی عجیب، جذاب و البته کمی نگران‌کننده. از این جنس نگرانی‌ها که مبادا عمر بگذرد و نتوانم این لحظه‌ها را زندگی کنم. سراپا گوش بودم. می‌شنیدم، لذت می‌بردم و سعی می‌کردم یاد بگیرم. به نظرم بابا احد این حالات مرا خودش در اولین دیدار از چهره‌ام خوانده بود. چون از همان موقع بود که هروقت و هرجا توفیق دیدار دست می‌داد، برایم شعرها می‌خواند و خاطره‌ها می‌گفت و صحبت‌ها داشت. شاید هم به این دلیل بود که احساس می‌کرد ممکن است این تجربه‌های گران‌بها روزگارانی به درد من -این دانش‌آموز کلاس اول شعر- که جوانم و تشنه‌ی آموختن، بخورد. برایم می‌گفت، بدون این‌که از او خواسته باشم و کریم یعنی این. ✍حالا قرار است مراسم بزرگ‌داشتی برای این مرد عزیز و مهربان برگزار شود. چقدر حسرت می‌خورم که بُعد مسافت -البته علی‌الظاهر- سد راهم می‌شود، تا نتوانم در این مجلس حضور داشته باشم. اما خداراشکر که قلم و زبانم کار می‌کنند و می‌توانند حسی را که در دل دارم از این مسافت دور، با صدای بلند به‌گوش او برسانند؛ سلام و ارادت. خیلی مخلصم عمرت بلند و باعزت بابااحدجان. کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از فراخوان شعر
بیانیه هیئت داوران سومین کنگره «دهه غدیر در دیار علویان» بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ با احترام فراوان به شهدای والامقام خدمت و مقاومت، شهید جمهور آیت الله رئیسی، شهید اسماعیل هنیه و شهید سید حسن نصرالله و همهٔ شهدای همراه این عزیزان، که حماسه و مرثیهٔ پرواز این قهرمانان و شرایط جبههٔ مقاومت در تأخیر اعلام بيانيه هیئت داوران و برگزاری اختتاميه کنگره موثر بوده است، با درود بیکران به محضر امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و شکر نعمت ولایت که خداوند متعال به مردم ایران اسلامی ارزانی داشت، مردم مازندران این افتخار را دارند که از بدو مسلمان شدن شیعه باشند، آغوش مهربانی مردم مازندران از دیرباز به روی فرزندان پیامبر اکرم باز بود، آنقدر که نام این سرزمین به دیار علویان شهرت یافت، شیعه‌خانه ای که قدمگاه امامزاده‌هایی واجب‌التعظیم گردید. با سپاس از همه شاعران با اخلاص و عاشقان امیرالمؤمنین بابت استقبال بی نظیر از سومین کنگره شعر "دهه غدیر در دیار علویان" که با ارسال حدود ۱۰۸۰ اثر همراه بود؛ هیئت داوران بر این باور است که آثار رسیده به این کنگره، به لحاظ کمّی کم‌سابقه، و به لحاظ کیفی در سطحی بسیار خوبی بوده است؛ ارزیابی ۱۰۸۰ اثر از شاعران ولایی سبب شد تا رقابتی نزدیک و در سطح بالایی از کیفیت شعری انجام گردد، هیئت داوران پس از بررسی آثار در ۵ مرحله، شاعران برگزیده را بدون ترتیب به شرح ذیل اعلام می‌دارد: شاعران برگزیده: امیر رسولی از زنجان محسن کاویانی از قم مجتبی خرسندی از قم مهدی قنبری نوش‌آبادی از کاشان ناصر دوستی از زنجان رضا یزدانی از قم آرزو علیدوستی از شهرکرد نوروز رمضانی از ساری سکینه رضایی کهخا از زاهدان عباس جواهری رفیع از قم فریده خسروی لرگانی از تنکابن حمید محمدی از نکا میثم داوودی از قم معصومه بخشنده از ساری شاعران شایسته تقدیر: مجید بوری از آبادان نیلوفر نعمتی از ساری مهدی قلی‌وند از تهران با احترام دبیر کنگره "دهه غدیر در دیار علویان" احمد ایرانی نسب کنگره شعر دهه غدیر https://eitaa.com/daheye_ghadir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجتبی خرسندی - املا.pdf
816.3K
«املا» داستانی کوتاه با رویکرد مهدوی «ازهمان اول هم عاشق رنگ سبز بود. حالا می‌خواست این علاقه را بهانه‌ای برای یک انتخاب سخت و مهم قرار بدهد. کتاب را به‌آرامی از لابه‌لای دیگر کتاب‌های قفسه بیرون کشید. کتاب کوچکی با صفحات کم، که روی قسمت بالای سمت راست جلدش نوشته بود؛ ...» @Mojtaba_khorsandi
گذشت سالی و پلکی به هم زدیم، دریغ! کتاب عمر ورق خورد صفحه‌ای دیگر... ۲۱ مهر ۱۳۷۲ ۲۱ مهر ۱۴۰۳ @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم مجموعه رباعیات «خرسندیات😂» اخوانیه‌های برادران شاعرم در قالب به بهانه‌ی تولدم یک در سایه‌ی الطافِ خدا، خرسندی با نوکریِ آلِ عبا، خرسندی سی‌ساله شدی و برهمه ثابت شد باعشقِ امامِ مجتبی، خرسندی رضا یزدی‌الاصل @Rezayazdiasl ... دو از پرتو اهل‌بیت حق هاله شدی در راه وصال عشق، آلاله شدی با عشق امام مجتبی طی کردی خرسند شدم ازاینکه سی‌ساله شدی مهدی توکلی ... سه در وقت غم‌وغصه فقط می‌خندی سالم باشی هزارسال و اندی هرکار تو مانده نصف‌ونیمه به‌خدا ای ماهِ تمام «مجتبی خرسندی» روح‌الله گائینی @Gaeinishear133 ... چهار ای شاعر ناز، مجتبی خرسندی شعر تو تراز، مجتبی خرسندی قدّ تو بلند، چشم بد دور از تو عمر تو دراز، مجتبی خرسندی حسین بیدگلی @h_b110 ... پنج ای شاعر سی‌ساله که با لبخندی در را به روی غصه و غم می‌بندی با لطف خداوند که صدساله شوی از برکت نام مجتبی، خرسندی عباس گودرزی @Abbasgoodarzicanal ... شش کارت شب‌وروز از علی دم‌زدن است طبع‌وقلمت همیشه الگوی‌من است هرچند که فامیلی تو خرسندی‌ست خرسندی‌ات ازعشق امام‌ِحسن است علی سلطان‌عینی ... هرکس که نشد به باب ارباب غلام "بَلْ هُمْ أَضَل" است گر شود "كَالْأَنْعَامِ" یک شاعر شیعه مثل خرسندی را تعویض نمی‌کنم به صدها خیام رضا شاهدی ... ادامه داره... به مرور بارگذاری می‌کنم.😅 ارادتمند همه‌ی رفقایی که منت گذاشتند @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مجتبی خرسندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ بسم الله الرحمن الرحیم زنده به گور چیزی نماند از آن همه شوری که داشتم در جمع غایب است حضوری که داشتم هرروز من بدون‌تو تنها شب است، شب رفتی و رفت روزن نوری که داشتم من بودم و دلم...، ولی از بعد رفتنت از دست رفت سنگ‌صبوری که داشتم با عیب خود اگرچه کنارآمدم، ولی دیگر شکسته بود غروری که داشتم حالا نگرد، بعد تو پیدا نمی‌شود در کوچه‌های شهر عبوری که داشتم از چشم‌های ابری من در نبود تو افتاد دانه‌دانه بلوری که داشتم روز قیامت از تو طلب‌کار می‌شود هر آرزوی زنده‌به‌گوری که داشتم مجتبی خرسندی پ‌ن؛ شعرخوانی در محفل شعر مهروماه، حوزه هنری قم۱۳۹۷ @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از فراخوان شعر
﷽ اللّهم عجّل لولیّک الفرج... ▪️مراسم عزاداری شهادت ▪️همراه با؛ سخنرانی، مداحی و شعرخوانی شاعران ▪️زمان؛ ظهر یکشنبه ۲۲ مهر از ساعت ۱۳ ▪️آدرس؛ قم، بلوار امین، کوچه۱۷، پلاک۴۴ منزل استاد علی‌اکبر مهدی‌پور مجمع خادمین حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مشهد مقدس کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
♨️ شاعر حرکت • به نظرم بعضی شاعران ولایی را باید پرچمداران جریان حرکت در شعر ولایی دانست. این‌ها علاوه براینکه آموزگاران ادبیات هستند، بر خویش حرکت و تتبع را دریغ نکردند و همواره در حال فعالیت‌های پژوهشی و نیز جریان‌سازی هستند. چندی پیش میلاد یکی از این نوادر بود که افتخار دوستی او را دارم. مجتبی خرسندی عزیز و دوست داشتنی و فروتن... مجتبی دست کم دو جریان راه انداخته در ایتا که از آن مطلع هستم. یکی صفحه ویژه فراخوان‌های ادبی که جالب است بدانید خود آقا مجتبی بسیاری از کنگره‌ها رتبه نخست را کسب کرده و این راه را به دیگران هم نشان می‌دهد: https://eitaa.com/farakhanesher و دیگری صفحه ادبی یاقوت سرخ: https://eitaa.com/yaqoote_sorkh هر دو صفحه موفق هستند الحمدلله. علاوه بر این خود شاعر هم صفحه بسیار فعالی دارد: https://eitaa.com/Mojtaba_khorsandi مجتبی خرسندی صاحب تالیفات مهمی در زمینه شعر است و ان شاءالله خدا او و خانواده‌اش را در حصن حصین ولایت محفوظ بدارد و طبعش را بیش از پیش جوشان کند. 📌 کانال تخصصی ادبیات در ایتا @madras8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا