eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🤲 دعای هر روز ماه صفر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۰ 🔭 شناخت امور واقعی و خرافی ↩️ و از آن جا كه بوى خوش و عسل و سوار شدن بر مرك
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۱ ⚖ هماهنگى معقول با مردم: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به يك نكته لطيف اجتماعى مى كند مى فرمايد: «هماهنگى با مردم در اخلاقشان سبب در امان بودن از كينه توزى و دشمنى آن هاست»; (مُقَارَبَةُ النَّاسِ فِي أَخْلاَقِهِمْ أَمْنٌ مِنْ غَوَائِلِهِمْ). شك نيست كه هر قوم و جمعيت بلكه هر انسانى صفات و اخلاق ويژه خود را دارد و به كسانى علاقه مند است كه در صفات و اخلاق با او هماهنگ باشند، به آداب و رسومش احترام بگذارند و مطابق خواسته هاى او عمل كنند. هماهنگى با مردم در اين امور ـ البته در مواردى كه برخلاف شرع و عقل نيست ـ سبب مى شود كه آن ها انسان را از خود بدانند و با او رابطه دوستى برقرار كنند و همين امر سبب امنيت از كينه توزى و دشمنى آن ها مى شود. البته همان گونه كه اشاره شد منظور، هم رنگ جماعت شدن در زشتى و بدى ها و آداب و رسوم غلط و كارهاى خلاف شرع و عقل نيست چراكه نه شرع به ما چنين اجازه اى را مى دهد و نه عقل و خرد. در روايات اسلامى عنوان ديگرى مطرح است كه با آنچه در اين كلام شريف آمده قريب المضمون مى باشد و آن مسأله مدارا با مردم است. در احاديث فراوانى به مدارا كردن با مردم توصيه و بر آن تأكيد شده است ازجمله اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «دارِ النّاسَ تأمَنْ غوائِلَهُم و تَسْلَمْ مِن مَكايِدِهم; با مردم مدارا كن تا از دشمنى آن ها و كيد و مكرشان در امان باشى».[1] مرحوم كلينى در كتاب شريف كافى در جلد دوم بابى تحت عنوان «باب المداراة» مطرح كرده كه در ذيل آن روايات متعددى آورده است ازجمله در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند: «ثَلاَثٌ مَنْ لَمْ يكُنَّ فِيهِ لَمْ يتِمَّ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ يحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِى اللَّهِ وَ خُلُقٌ يدَارِى بِهِ النَّاسَ وَ حِلْمٌ يرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ; سه چيز است كه در هركس نباشد هيچ كارى از كارهاى او سامان نمى پذيرد: ورع و تقوايى كه او را از معصيت خدا بازدارد و اخلاقى كه او را به مدارا كردن با مردم وادارد و حلم و بردبارى اى كه جهل جاهلان را با آن از خود دور سازد».[2] در حديث ديگرى از آن حضرت اين مسأله با تأكيد بيشترى عنوان شده است، مى فرمايد: «أَمَرَنِى رَبِّى بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِى بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ; پروردگارم مرا به مدارا كردن با مردم دستور داده همان گونه كه دستور به فرائض و واجبات داده است».[3] و در حديث سومى باز هم تأكيد بيشترى در اين زمينه شده، مى فرمايد: «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الاِْيمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَيشِ; مدارا كردن با مردم نصف ايمان است و رفاقت با آن ها نصف زندگى است».[4] كلام امام(عليه السلام) درباره هماهنگى با اخلاق مردم و احاديث متعددى كه در بالا از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در مورد مدارا كردن با خلق خدا و رفاقت با آن ها نقل كرديم نشانه روشنى از روح اجتماعى تعليمات اسلام است كه تا چه اندازه مسائل مختلف اخلاقى و روانى را براى هم زيستى مسالمت آميز با مردم مورد توجه قرار داده است. اين سخن را با حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) پايان مى دهيم: «إِنَّ قَوْماً مِنَ النَّاسِ قَلَّتْ مُدَارَاتُهُمْ لِلنَّاسِ فَأُنِفُوا (فَنُفُوا) مِنْ قُرَيش وَ ايمُ اللَّهِ مَا كَانَ بِأَحْسَابِهِمْ بَأْسٌ وَ إِنَّ قَوْماً مِنْ غَيرِ قُرَيش حَسُنَت مُدَارَاتُهُمْ فَأُلْحِقُوا بِالْبَيتِ الرَّفِيعِ; گروهى از مردم مدارا كردنشان نسبت به ديگران كم و ضعيف بود و لذا از قبيله قريش نفى و طرد شدند و به خدا سوگند ازنظر حسب و نسب مشكلى نداشتند (مشكلشان عدم مدارا بود) و گروهى از غير قريش مدارا كردنشان خوب بود و ملحق به اين بيت رفيع شدند».[5] بار ديگر تأكيد مى كنيم كه منظور از هماهنگى و مدارا با مردم اين نيست كه هم رنگ آن ها در خلاف كارى ها و معاصى و آلودگى شويم. به يقين كسى كه پايبند به موازين شرع باشد چنين فكرى به خود راه نمى دهد بلكه منظور هماهنگى و مدارا در امور مباح و چيزهايى است كه مورد علاقه آن ها و مشروع مى باشد.[6] ✍پی نوشت: [1]. غررالحكم، ح 10179. [2]. كافى، ج 2، ص 116، ح 1. [3]. همان، ص 117، ح 4. [4]. همان، ح 5. [5]. كافى، ج 2، ص 117، ح 6. [6]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر آمده است كه قبل از مرحوم سيد رضى، جاحظ در المائة المختارة اين كلام حكمت آميز را آورده و بعد از سيد رضى آمدى در غررالحكم آن را با تفاوت مختصرى ذكر كرده و همچنين ابن القاسم در رياض الاخبار با بعضى اضافات آن را آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 296)   ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ امام على عليه السلام : ألا إنَّ الدنيا دارٌ لا يُسلَمُ منها إلاّ فيها (بالزُّهدِ) و لا يُنْجى بشيءٍ كانَ لها . ابتُلِيَ الناسُ بها فِتنةً . فما أخَذُوهُ منها لها ، اُخرِجوا مِنه و حوسِبوا علَيهِ و ما أخَذُوهُ مِنها لِغَيرِها ، قَدِموا علَيهِ و أقاموا فيهِ . 💠بدانيد كه دنيا سرايى است كه هيچ كس از آن به سلامت نمى رهد جز با دل بركندن از آن و هيچ كس به واسطه كارى كه براى دنيا كند نجات نمى يابد . مردم براى آزمايش گرفتار دنيا شده اند . آنچه را از دنيا به خاطر دنيا برگرفتند ، از دستشان برود و بايد حساب پس دهند و آنچه را از دنيا براى غير آن ( آخرت ) به دست آوردند، به آن برسند و هميشه با آنهاست . 📚( نهج البلاغة: الخطبة ۶۳ ) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲 دعایی با ثوابهای عجیب ملائکه ۷ آسمان تاقیامت نمی توانند ثوابش را بنویسند و خداوند او و پدر و مادرش را از جهنم آزاد می کندو شفاعت ۱۰۰۰ نفر را برایش می نویسد و... 📚منبع:کتاب عده الداعی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و هجده 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻏﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺍﺳﺘﺮ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﻘ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و نوزده 🔷 ↩️ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﺑﻮ ﻣﺴﺘﻬﻞ ﻛﻤﻴﺖ، ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺧﻨﻴﺲ ﺑﻦ ﻣﺨﺎﻟﺪ ﺍﺑﻦ ﻭﻫﻴﺐ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﺳﺒﻴﻊ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﺛﻌﻠﺒﻪ ﺑﻦ ﺩﻭﺩﺍﻥ ﺑﻦ ﺍﺳﺪ ﺑﻦ ﺧﺰﻳﻤﻪ ﺑﻦ ﻣﺪﺭﻛﻪ ﺑﻦ ﺍﻟﻴﺎﺱ ﺑﻦ ﻣﻀﺮ ﺑﻦ ﻧﺰﺍﺭ ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﻛﻤﻴﺖ ﺷﺎﻋﺮﻱ ﭘﻴﺸﺮﻭ ﻭ ﻟﻐﺖ ﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻋﺮﺏ ﺁﺷﻨﺎ ﺍﺳﺖ. ﻭﻱ ﺍﺯ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﺍﻥ " ﻣﻀﺮ " ﻭ ﺍﺯ ﻣﺘﻌﺼﺒﺎﻥ ﺑﺮ " ﻗﺤﻄﺎﻧﻴﻪ " ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﻋﻴﺐ ﺁﮔﺎﻩ، ﻭ ﺍﻳﺎﻡ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻓﺨﺮ ﻓﺮﻭﺵ ﺁﻧﺎﻥ، ﺭﻭﻳﺎ ﺭﻭﻱ ﺑﻪ ﻛﺸﻤﻜﺶ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭﻱ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﻣﻲ‌ﺯﻳﺴﺖ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺒﺎﺳﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻧﻜﺮﺩ ﻭ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺖ. ﻛﻤﻴﺖ ﺑﻪ ﺗﺸﻴﻊ ﻫﺎﺷﻤﻲ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﻣﻌﺎﺫ ﻫﺮﺍﺀ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ: ﺷﺎﻋﺮ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺟﺎﻫﻠﻴﺎﻥ ﻣﻲ‌ﭘﺮﺳﻴﺪ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺍﺳﻠﺎﻣﻴﺎﻥ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻧﺨﺴﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﻫﻠﻴﺎﻥ، ﮔﻔﺖ: " ﺍﻣﺮﺀ ﺍﻟﻘﻴﺲ " ﻭ " ﺯﻫﻴﺮ " ﻭ " ﻋﺒﻴﺪ ﺑﻦ ﺍﻟﺎﺑﺮﺹ "، ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﺳﻠﺎﻣﻴﺎﻥ؟ ﮔﻔﺖ: " ﻓﺮﺯﺩﻕ " ﻭ " ﺟﺮﻳﺮ " ﻭ ﺍﺧﻄﻞ " ﻭ " ﺭﺍﻋﻲ "، ﺑﻪ ﻭﻱ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩﻱ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﻛﻤﻴﺖ ﻳﺎﺩ ﻧﻜﺮﺩﻱ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﺷﺎﻋﺮ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭘﻴﺸﻴﻨﻴﺎﻥ ﻭ ﭘﺴﻴﻨﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﻗﻮﻝ ﻓﺮﺯﺩﻕ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 168 (ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ) ﻛﻪ ﺑﻪ ﻛﻤﻴﺖ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺗﻮ ﺷﺎﻋﺮ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮔﺬﺷﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﺁﻣﺪ. ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺷﻌﺮ ﻛﻤﻴﺖ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﻧﻲ " ﻭ ﺻﻔﺤﻪ 31 ﺟﻠﺪ 2 " ﺍﻟﻤﻌﺎﻫﺪ " ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ 5289 ﻭ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ " ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻈﻨﻮﻥ " ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﺻﺤﻴﻔﻪ 397 ﺟﻠﺪ 1 " ﻋﻴﻮﻥ - ﺍﻟﺎﺧﺒﺎﺭ " " ﺍﺑﻦ ﺷﺎﻛﺮ " ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﺷﻌﺮ ﻛﻤﻴﺖ، ﺍﺻﻤﻌﻲ ﻭ ﺁﺭﺍﻳﻨﺪﻩ ﻭ ﺍﻓﺰﺍﻳﻨﺪﻩ ﺁﻥ " ﺍﺑﻦ ﺳﻜﻴﺖ " ﺍﺳﺖ. ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺷﻌﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻳﺤﻴﻲ ﻛﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺍﺑﻦ ﻛﻨﺎﺳﻪ ﻭ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﻝ 207 ﻩ ﺍﺳﺖ، ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﺑﻦ ﻛﻨﺎﺳﻪ ﻧﻴﺰ ﺁﻧﺮﺍ ﺍﺯ " ﺟﺰﻱ، ﻭ " ﺍﺑﻲ ﻣﻮﺻﻞ " ﻭ " ﺍﺑﻲ ﺻﺪﻗﻪ " ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺳﺪﻱ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺎﻟﻴﻒ ﻛﺘﺎﺑﻲ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ (ﺳﺮﻗﺎﻥ ﺍﻟﻜﻤﻴﺖ ﻣﻦ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﻭ ﻏﻴﺮﻩ) ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭ " ﺍﺑﻦ ﺳﻜﻴﺖ "، ﻧﻴﺰ ﺭﺍﻭﻱ ﺷﻌﺮ ﻛﻤﻴﺖ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ " ﻧﺼﺮﺍﻥ " ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻧﺼﺮﺍﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﺷﻌﺮ ﻛﻤﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﺑﻲ ﺣﻘﺺ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ " ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻡ. ﻋﺎﻣﻞ ﺷﻌﺮ ﻛﻤﻴﺖ ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 107 ﻭ 235 " ﻓﻬﺮﺳﺖ ﺍﺑﻦ ﻧﺪﻳﻢ " ﺍﺳﺖ، ﺳﻜﺮﻱ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﻣﺘﻮﻓﻲ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ 215 ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺪﻳﻢ ﺷﻌﺮﺵ ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 429 ﺟﻠﺪ 4 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﻧﺲ ﺍﺳﺖ. ↩️ ادامه دارد.. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ در «زبور» بعد از ذکر [= تورات ]نوشتیم: «بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد.» (انبیاء/105) *** إِنَّ فِي هَٰذَا لَبَلَاغًا لِّقَوْمٍ عَابِدِينَ در این، پیام روشنى است براى گروه عبادت کنندگان (پروردگار). (انبیاء/106) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی آن روز که آسمان ها د
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۵ و ۱۰۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی حکومت زمین از آن صالحان خواهد بود بعد از آن که در آیات گذشته به قسمتى از پاداش هاى اخروى مؤمنان صالح اشاره شد، در دو آیه مورد بحث، به یکى از روشن ترین پاداش هاى دنیوى آنها که حکومت روى زمین است با بیان شیوائى اشاره کرده مى گوید: در زبور بعد از ذکر چنین نوشتیم که: سرانجام بندگان صالح من (حکومت) زمین را به ارث خواهند برد (وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاْ َرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ). أرْض به مجموع کره زمین گفته مى شود، و سراسر جهان را شامل مى گردد مگر این که قرینه خاصى در کار باشد، گر چه بعضى احتمال داده اند مراد وارث شدن سراسر زمین در قیامت است، ولى ظاهر کلمه أرض هنگامى که به طور مطلق گفته مى شود، زمین این جهان است. واژه ارث همان گونه که سابقاً هم اشاره کرده ایم به معنى چیزى است که بدون معامله و دادوستد به کسى انتقال مى یابد، و گاهى در قرآن کریم ارث به تسلط و پیروزى یک قوم صالح بر قوم ناصالح و در اختیار گرفتن مواهب و امکانات آنها گفته شده است، چنان که در آیه ۱۳۷ سوره اعراف درباره بنى اسرائیل و پیروزیشان بر فرعونیان چنین مى خوانیم: وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الاْ َرْضِ وَ مَغارِبَها: ما شرق و غرب زمین را به ارث به آن قوم مستضعف دادیم . گر چه زبور در اصل، به معنى هر گونه کتاب و نوشته است، ولى در قرآن مجید، در دو مورد از سه موردى که این کلمه به کار رفته، اشاره به زبور داود است و بعید به نظر نمى رسد که مورد سوم یعنى آیه مورد بحث نیز به همین معنى باشد. زبور داود یا به تعبیرى که در کتب عهد قدیم آمده مزامیر داود عبارت است از مجموعه اى از مناجات ها، نیایش ها و اندرزهاى داود(علیه السلام) پیامبر. بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند: منظور از زبور در اینجا تمام کتب انبیاى پیشین است.(۱) ولى بیشتر ـ با توجه به دلیلى که ذکر کردیم ـ به نظر مى رسد زبور همان کتاب مزامیر داود باشد، به خصوص این که در مزامیر موجود، عباراتى وجود دارد که عیناً مطابق با آیه مورد بحث است و بعداً به خواست خدا به آن اشاره خواهیم کرد. ذِکر در اصل، به معنى یادآورى و یا چیزى که مایه تذکر و یادآورى است، و در آیات قرآن به همین معنى به کار رفته، گاهى نیز به کتاب آسمانى موسى(علیه السلام)یعنى تورات اطلاق شده مانند آیه ۴۸ سوره انبیاء: وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ . و گاه این عنوان در مورد قرآن استعمال شده، مانند آیه ۲۷ سوره تکویر : إِنْ هُوَ إلا ذِکْرٌ لِلْعالَمِین . لذا بعضى گفته اند: منظور از ذکر در آیه مورد بحث قرآن است، و زبور تمام کتب انبیاء پیشین، و کلمه مِنْ بَعْدِ تقریباً معادل کلمه علاوه بر در فارسى خواهد بود.(۲) و به این ترتیب معنى آیه چنین مى شود: ما علاوه بر قرآن در تمام کتب انبیاء پیشین نوشتیم که سرانجام سراسر روى زمین در اختیار بندگان صالح خدا قرار خواهد گرفت . ولى با توجه به تعبیراتى که در آیه به کار رفته، ظاهر این است که: منظور از زبور ، کتاب داود(علیه السلام)، و ذکر به معنى تورات است. و با توجه به این که: زبور بعد از تورات بوده، تعبیر مِنْ بَعِْد نیز حقیقى است، و بر این اساس معنى آیه چنین مى شود: ما، در زبور، بعد از تورات، چنین نوشتیم که: این زمین را بندگان صالح ما به ارث خواهند برد . در اینجا این سؤال پیش مى آید: چرا در میان کتب آسمانى، تنها از این دو کتاب نام، برده شده است؟ پاسخ این است که: این تعبیر، ممکن است به خاطر آن باشد که: داود، یکى از بزرگترین پیامبرانى بود که تشکیل حکومت حق و عدالت داد، و بنى اسرائیل نیز مصداق روشن قوم مستضعفى بودند که بر ضد مستکبران قیام کردند، و دستگاه آنها را در هم پیچیدند و وارث حکومت و سرزمین آنها شدند. ✍ پی نوشت: ۱ ـ این احتمال را تفسیر مجمع البیان و تفسیر فخر رازى از چند نفر از مفسران پیشین نقل کرده است. ۲ ـ و به تعبیر مصطلح علمى بعد در اینجا بعد رتبى است، نه زمانى. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
21.Anbiya.105-106.mp3
2.49M
🎙 تفسیر صوتی آیات ۱۰۵ و ۱۰۶ مفسّر : حجت‌الاسلام‌والمسلمین قرائتی @Nahjolbalaghe2
🤲 دعای هر روز ماه صفر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۱ ⚖ هماهنگى معقول با مردم: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به يك
شرح و تفسیر حکمت ۴۰۲ ❌ نکوهش گفتار بی جا فراتر از حد تو سخن مگو: از مقدمه اين كلام استفاده مى شود كه شخصى در حضور امام(عليه السلام) سخنى بيش از حد و مقدار خود گفت (و به تعبير رايج ميان مردم: بزرگ تر از دهانش حرف زد) امام(عليه السلام) براى اين كه او را بر سر جايش بنشاند و او ديگر زياد از حد خود سخن نگويد با تعبير بسيار زيبا و ذكر دو مثال جالب اشتباه او را به او گوشزد كرد و فرمود: «پيش از پر درآوردن پرواز كردى و هنوز بالغ نشده بانگى كه درخور بالغان است سردادى»; (لِبَعْضِ مُخَاطِبِيهِ وَ قَدْ تَكَلَّمَ بِكَلِمَة يُسْتَصْغَرُ مِثْلُهُ عَنْ قَوْلِ مِثْلِهَا: لَقَدْ طِرْتَ شَكِيراً، وَ هَدَرْتَ سَقْباً). مرحوم سيد رضى در شرح كلام امام(عليه السلام) چنين مى گويد: «منظور از «شكير» در اين جا نخستين پرهايى است كه بر بال پرنده مى رويد پيش از آن كه قوى و محكم شود و «سقب» به شتر نابالغ گفته مى شود و شتر معمولاً پيش از رسيدن به بلوغ فرياد مخصوص را سر نمى دهد»; (قال الرّضيّ: والشّكيرُ هاهنا: أوّل ما يَنبُت من ريشِ الطائرِ قبل أن يَقوى ويستَحْصِفَ. والسّقبُ: الصّغيرُ مِنَ الإبلِ، ولا يَهدِرُ إلاّ بعد أن يستَفحِل). امام(عليه السلام) دو تشبيه درباره عمل شخصى كه در محضرش بيش از حد خود سخن گفته بود بيان فرمود. نخست او را تشبيه به پرندگانى كرد كه هنوز بال و پر آن ها قوى نشده سعى مى كنند مانند بزرگسالان پرواز كنند; برمى خيزند و بر زمين مى خورند. تشبيه ديگر اين كه شتربچه آن صداى مخصوص شتران را كه عرب آن را «هدير» مى گويد سر نمى دهد. امام(عليه السلام) مى فرمايد: به شتر بچه اى مى مانى كه مانند شتران بزرگسال هدير سر مى دهى. فصاحت و بلاغتى كه در اين كلام كوتاه و پرمعنا به كار رفته بر هيچ كس پوشيده نيست و اين نشان مى دهد كه امام(عليه السلام) چنان بر سخن گفتن مسلط بود كه با دو جمله كوتاه مطلب مهمى را به زيباترين وجه بيان مى كند. يكى از آداب مجلس اين است كه هركس در جاى خود بنشيند و هركس به اندازه قدر و مقام خود سخن بگويد. حافظ نيز با توجه به اين رسم و آداب چنين گفته است: افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن * مقدمش يارب مبارك باد بر سرو و سمن خوش به جاى خويشتن بود اين نشست خسروى * تا نشيند هر كسى اكنون به جاى خويشتن بنابراين كسانى كه بلندپروازى مى كنند و بيش از حد خود سخن مى گويند كارشان نوعى بى ادبى محسوب مى شود و همگان بر آن ها خرده مى گيرند. ازاين رو در غررالحكم از امام(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «رَحِمَ الله امرِأً عرَف قدرَهُ ولم يَتَعدَّ طَورَهُ; خداوند رحمت كند كسى را كه قدر خود را بشناسد و از حد خود تجاوز نكند».[1] تاريخ نشان مى دهد افرادى كه بلندپروازى كردند و از حد خود تجاوز نمودند و سخنان نامناسبى گفتند گرفتار مشكلات مهمى شدند و شايد گاه جان خود را بر سر سخنان خود دادند. بنابراين، گفتار امام(عليه السلام) خطاب به شخص معينى نيست بلكه همه انسان ها مخاطب آن حضرت اند كه حد و مقام خود را بشناسند و در گفتار و عمل و ادعا از آن تجاوز نكنند تا آبروى آن ها در ميان خاص و عام نرود. در عربى و فارسى نيز ضرب المثل هايى مشابه اين سخن ديده مى شود هرچند هرگز آن فصاحت و بلاغت را ندارد. مثلاً عرب ها به كسى كه بيش از حد خود سخن بگويد يا عملى انجام دهد مى گويند: «زببت و انت حِصرِم; هنوز غوره هستى مويز شدى». در فارسى گفته مى شود: سخن بزرگتر از دهانت مى گويى، يا گفته مى شود: هنوز غوره نشده مويز شدى. اشتباه نشود، ممكن است افراد كوچكى داراى استعدادهاى مهم و فوق العاده باشند و سخن هاى مهمى بگويند. اين گونه افراد نه تنها نبايد تحقير شوند بلكه بايد مورد تشويق قرار گيرند. سخن امام(عليه السلام) ناظر به كسانى است كه ادعايى بيش از حد خود دارند و بيش از آنچه زيبنده آن هاست حرف مى زنند. مرحوم حاج شيخ محمّدعلى انصارى، برادر واعظ معروف حاج شيخ مرتضى انصارى كه شاعر باذوقى بود و تمام نهج البلاغه را به شعر درآورده و با شرح و ترجمه آميخته كه در چندين جلد منتشر شده است در ترجمه اين كلام امام(عليه السلام) چنين مى گويد: تو پيش از پر درآوردن پريدى * نگشته فحل، فريادى كشيدى تويى كوچك نشايد در محافل * بزرگان را شوى قرن و مماثل فراتر از گليم خويش پا را * مكش، در جاى خود راحت بياسا [2] *** ✍پی نوشت: [1]. غررالحكم، ح 4666. [2]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر منبع ديگرى براى اين كلام حكيمانه نقل نمى كند جز چيزى كه از غررالحكم نقل كرده و معتقد است عبارت غرر غلط مى باشد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 286). اضافه مى كنيم كه زمخشرى در ربيع الابرار آن را به همين صورت نقل كرده است. (ربيع الابرار،ج3،ص61" ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ریاست و اهلیت ☀️ پیامبر اکرم صلی الله و علیه واله و سلم: هر کس ریاست و مسئولیتی را بپذیرد و بداند که اهلیت آن را ندارد، در قبر و قیامت جایگاه او پر از آتش خواهد شد. ✨ مَنْ تَوَلّي عَمَلا وَ هُوَيَعْلَمُ أنَّهُ لَيْسَ لَهُ بِأهْل، فَلْيتُبَّوَءُ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ؛ 📚 أمالی طوسی/ج 2/ص 142 ✍🏼 برای به عهده گرفتن یک مسئولیت، هم تخصص لازم است و هم تعهد. اگر هر کدام از این دو نباشد، نتیجه عکس گرفته می شود. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنرانی شب بیست و پنجم ماه صفر 403.6.8.mp3
27.58M
✅ ویژگیهای بندگان خوب خدا جهت الگو برداری 🎙حجت الاسلام والمسلمین حاج ابوالقاسم @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و نوزده 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﺑﻮ ﻣﺴﺘﻬﻞ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و بیست 🔷 ↩️ ﻭ ﻳﺎﻗﻮﺕ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 410 ﺟﻠﺪ 1 " ﻣﻌﺠﻢ ﺍﻟﺎﺩﺑﺎﺀ " ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻧﺠﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ ﻛﻮﻓﻲ ﻧﺴﺎﺑﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﻱ ﮔﻔﺖ: ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺪﻩ ﻧﺴﺎﺏ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ: ﻫﻴﭻ ﻧﺴﺐ ﺷﻨﺎﺳﻲ، ﺍﻧﺴﺎﺏ ﻋﺮﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻧﺸﻨﺎﺧﺖ، ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﻛﻤﻴﺖ ﻗﺼﺎﺋﺪ ﻧﺰﺍﺭﻳﻪ [ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 28] ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﭘﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﮔﺎﻫﻴﻬﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ. ﻭ ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺷﻨﻴﺪﻡ، ﺷﻌﺮ ﻛﻤﻴﺖ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻣﺪﺩﻛﺎﺭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﺼﻨﻴﻒ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻋﺮﺏ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺑﻮﺩ. ﺑﺮﺧﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ: ﻛﻤﻴﺖ ﺩﻩ ﺧﺼﻠﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺷﺎﻋﺮﻱ ﻧﺒﻮﺩ، ﺍﻭ ﺧﻄﻴﺐ ﺑﻨﻲ ﺍﺳﺪ، ﻓﻘﻴﻪ ﺷﻴﻌﻪ، ﺣﺎﻓﻆ ﻗﺮﺁﻥ ﻋﻈﻴﻢ، ﻣﺮﺩﻱ ﻗﻮﻱ ﺩﻝ، ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺧﻮﺵ ﺧﻂ، ﻧﺴﺐ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﭘﺮ ﺟﺪﻝ ﻭ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻣﻨﺎﻇﺮ ﺩﺭ ﺗﺸﻴﻊ، ﻭ ﺗﻴﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻱ ﺑﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﺑﻨﻲ ﺍﺳﺪ، ﺳﻮﺍﺭ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﻲ ﺑﺎﻙ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﻳﻨﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩ. ﺧﺰﺍﻧﻪ ﺍﻟﺎﺩﺏ ﺟﻠﺪ 2 ﺻﺤﻔﻪ 69 " ﺷﺮﺡ ﺍﻟﺸﻮﺍﻫﺪ " ﺻﻔﺤﻪ 13. ﻋﺼﺒﻴﺘﺶ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ" ﻋﺪﻧﺎﻧﻴﻪ " ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺠﻮ ﺳﺮﺍﺋﻲ ﻫﺎﻳﺶ ﺑﺎ ﺷﻌﺮﺍﺀ ﻳﻤﻦ ﺩﺍﺋﻤﻲ، ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ، ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻭ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﺠﻮ ﺳﺮﺍﺋﻲ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻮﺋﻲ ﺭﻭﺍﺝ ﺩﺍﺷﺖ. ﻭ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻭﻱ، " ﺩﻋﺒﻞ " ﻭ " ﺍﺑﻦ ﻋﻴﻨﻴﻪ "، " ﻗﺼﻴﺪﻩ ﻣﺬﻫﺒﻪ " ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﺶ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺘﻨﺪ. ﻭ " ﺍﺑﻮ ﺯﻟﻔﺎﺀ ﺑﺼﺮﻱ " ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﻧﻴﺰ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﻴﺎﻥ ﻛﻤﻴﺖ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ " ﺍﻋﻮﺭ ﻛﻠﺒﻲ " ﻣﻔﺎﺧﺮﻩ ﻭ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. (ﻓﺎﻳﺪﻩ) ﺣﻜﻴﻢ ﺍﻋﻮﺭ ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻌﺮﺍﺋﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻣﺸﻖ ﺑﻪ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﭘﻴﻮﺳﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﻓﻪ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪ. ﻣﺮﺩﻱ ﺧﺪﻣﺖ " ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ " ﺭﺳﻴﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﻭﻱ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﻋﻮﺭ، ﺩﺭ ﻛﻮﻓﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺸﺎﺩ ﺷﻌﺮ ﺩﺭ ﻫﺠﻮ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ‌- ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ. " ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ " ﮔﻔﺖ: ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺭﻱ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻱ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪ: ﺯﻳﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ، ﺑﺮ ﺳﺎﻗﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺮﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺍﺭ ﺁﻭﻳﺨﺘﻢ، ﻭ ﻧﺪﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﻣﻬﺪﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺭ ﻛﺸﻨﺪ ﺑﻪ ﻧﺎﺩﺍﻧﻲ، ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﻧﻜﻮﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﻲ ﻣﻲ‌ﻟﺮﺯﻳﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺭ [جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 29] ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺩﺭﻏﮕﻮ ﺍﺳﺖ، ﺳﮕﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻭ ﭼﻴﺮﻩ ﻛﻦ. ﺣﻜﻴﻢ ﺍﻋﻮﺭ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﻛﻮﻓﻪ ﺑﺪﺭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺷﻴﺮﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭﻫﻢ ﺩﺭﻳﺪ. ﻣﻌﺠﻢ ﺍﻟﺎﺩﺑﺎﺀ ﺟﻠﺪ 4 ﺻﻔﺤﻪ 132. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۵ و ۱۰۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی حکومت زمین از
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۵ و ۱۰۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ سؤال دیگرى که در اینجا باقى مى ماند این است: بندگان صالح خدا (عبادى الصالحون) کیانند؟ با توجه به اضافه شدن بندگان به خدا، مسأله ایمان و توحید آنها روشن مى شود، و با توجه به کلمه صالحون که معنى گسترده و وسیعى دارد، همه شایستگى ها به ذهن مى آید: شایستگى از نظر عمل و تقوا. شایستگى از نظر علم و آگاهى. شایستگى از نظر قدرت و قوت. و شایستگى از نظر تدبیر و نظم و درک اجتماعى. هنگامى که بندگان با ایمان این شایستگى ها را براى خود فراهم سازند، خداوند نیز کمک و یارى مى کند تا آنها بینى مستکبران را به خاک بمالند، دست هاى آلوده شان را از حکومت زمین کوتاه کنند، و وارث میراث هاى آنها گردند. بنابراین تنها مستضعف بودن دلیل بر پیروزى بر دشمنان و حکومت روى زمین نخواهد بود، بلکه از یکسو، ایمان لازم است و از سوى دیگر کسب شایستگى ها ، و مستضعفان جهان مادام که این دو اصل را زنده نکنند به حکومت روى زمین نخواهند رسید. * * * و لذا در آیه بعد، به عنوان تأکید بیشتر مى گوید: در این سخن ابلاغ روشنى است براى گروهى که خدا را با اخلاص پرستش مى کنند (إِنَّ فِی هذا لَبَلاغاً لِقَوْم عابِدِینَ). بعضى از مفسران هذا را اشاره به تمام وعد و وعیدهائى که در این سوره و یا در تمام قرآن آمده است، دانسته اند که موضوع بحث ما نیز در این مفهوم کلى وارد است. اما ظاهر آیه این است که: هذا اشاره به همان وعده اى است که در آیه قبل به بندگان صالح خود در مورد حکومت روى زمین، داده شده است. * * * نکته ها: ۱ ـ روایات پیرامون قیام مهدى(علیه السلام) در بعضى از روایات صریحاً این آیه به یاران مهدى(علیه السلام) تفسیر شده است: در مجمع البیان ذیل همین آیه از امام باقر(علیه السلام) چنین مى خوانیم: هُمْ أَصْحابُ الْمَهْدِىِّ فِى آخِرِ الزَّمانِ: برندگان صالحى را که خداوند در این آیه به عنوان وارثان زمین یاد مى کند، یاران مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان هستند . در تفسیر قمى نیز در ذیل این آیه، چنین آمده است: أَنَّ الاْ َرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ، قالَ الْقائِمُ وَ أَصْحابُهُ: منظور از این که زمین را بندگان صالح خدا به ارث مى برند، مهدى قائم(علیه السلام) و یاران او هستند . ناگفته پیدا است مفهوم این روایات، انحصار نیست، بلکه بیان یک مصداق عالى و آشکار است، و بارها گفته ایم: این تفسیرها هرگز عمومیت مفهوم آیه را محدود نمى سازد. بنابراین در هر زمان و در هر جا بندگان صالح خدا قیام کنند، پیروز و موفق خواهند بود، و سرانجام وارث زمین و حکومت آن خواهند شد. علاوه بر روایات فوق، که در خصوص تفسیر این آیه وارد شده، روایات بسیار زیادى که بالغ بر حدّ تواتر است از طرق شیعه و اهل تسنن در مورد مهدى(علیه السلام) از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و همچنین از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده که همه آنها دلالت بر این دارد، سرانجام حکومت جهان به دست صالحان خواهد افتاد، مردى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) قیام مى کند و زمین را پر از عدل و داد مى سازد آن چنان که از ظلم و جور پر شده باشد. از جمله این حدیث معروف است که در اکثر منابع اسلامى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده: لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ یَوْمٌ، لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الْیَوْمَ، حَتّى یَبْعَثَ رَجُلاً (صالِحاً) مِنْ أَهْلِ بَیْتِى یَمْلاَ ُ الاْ َرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً: اگر از عمر جهان جز یک روز نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى کند تا مرد صالحى را از خاندان من برانگیزد، که صفحه زمین را پر از عدل و داد کند همان گونه که از ظلم و جور پر شده است . این حدیث، با همین تعبیر یا مختصر تفاوتى در بسیارى از کتب شیعه و اهل سنت آمده است.(۳) در ذیل آیه ۳۳ سوره توبه آوردیم: گروهى از بزرگان علماى اسلام، از قدیم و جدید، سنى و شیعه در کتاب هاى خود تصریح کرده اند: احادیث در زمینه قیام مهدى(علیه السلام) در سر حد تواتر است و به هیچ وجه قابل انکار نیست، حتى کتاب هائى بالخصوص در این مورد نوشته اند که شرح آن را مى توانید در جلد هفتم تفسیر نمونه ذیل آیه ۳۳ سوره توبه (صفحه ۳۷۴ به بعد) مطالعه فرمائید. ✍ پی نوشت: ۳ ـ براى اطلاع بیشتر به کتاب منتخب الاثر و نور الابصار مراجعه شود. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۰ بخش دوم ☀️ پیروی از امام حق ↩️ ولی با توجّه به ناهماهنگى اين تفسير با جمله
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۰بخش سوم ☀️ اهل بیت، ستارگان هدایت در پرتو آل محمّد(صلى الله عليه وآله): در قسمت پايانى اين خطبه، امام(عليه السلام) همه مخاطبان خود را که منحصر به معاصران خويش نيست، مخاطب ساخته و مقام و موقعيّت اهل بيت را در عباراتى کوتاه، امّا بسيار پر معنا براى آنها شرح مى دهد. مى فرمايد: «آگاه باشيد! آل محمّد(صلى الله عليه وآله) همانند ستارگان آسمانند که هرگاه يکى از آنها غروب کند، ديگرى طلوع مى کند». (أَلاَ إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّد، صَلَّى الله عَلَيْهَ وَ آلَهِ کَمَثَلِ نُجُومِ السَّماءِ: إِذَا خَوَى(1) نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ). سپس در تکميل اين سخن مى افزايد: «گويا (مى بينم) در پرتو خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله)، نعمت هاى الهى بر شما کامل شده و آنچه را آرزو داشته ايد خداوند به شما ارزانى داشته است». (فَکَأَنَکُمْ قَدْ تَکَامَلَتْ مِنَ اللهِ فِيکُمُ الصَّنَائِعُ،(2) وَ أَرَاکُمْ مَا کُنْتُمْ تَأْمُلُونَ). امام(عليه السلام) در اين سخن کوتاه، به چند نکته اشاره فرموده; نخست اينکه: آل محمّد(صلى الله عليه وآله) همانند ستارگانند که قرآن مجيد درباره آنها مى فرمايد: «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ; آنها به وسيله ستارگان هدايت مى شوند».(3) و در جايى ديگر مى فرمايد: «وَ هُؤَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ; خداوند کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد; تا در تاريکى هاى صحرا و دريا بوسيله آنها هدايت شويد».(4) در زمان هاى قديم که قطب نما اختراع نشده بود و جادّه ها به صورت امروز نبود، قافله ها در صحراها، و کشتى ها در درياها، در شب هاى تاريک به وسيله ستارگان آسمان راه را پيدا مى کردند و به منزل مقصود مى رسيدند و از ظلمات برّ و بحر رهايى مى يافتند. نجات در دنيا و آخرت و راهيابى به سعادت دارَيْن نيز در پرتو هدايت آل محمّد(عليهم السلام) امکان پذير است. مطلب ديگر اينکه: آسمان، شب خالى از ستاره نمى شود; هر زمان ستارگانى آرام و آهسته غروب مى کنند، ستارگان ديگرى در افق مشرق ظاهر مى شوند; اهل بيت پيامبر(عليهم السلام) نيز چنين هستند; هر امامى چشم از جهان فرو مى بندد، امام ديگرى جاى او را مى گيرد تا نوبت به حضرت مهدى(عليه السلام) رسد و با قيام خود جهان را پر از عدل و داد کند. اين تعبير به خوبى نشان مى دهد که سلسله امامت گسستنى و تعطيل بردار نيست. يا به تعبير ديگر: روى زمين از حجّت خدا، هرگز خالى نمى ماند و تعجّب در اين است که بعضى از «شارحان نهج البلاغه» (مانند ابن ابى الحديد) هنگامى که جمله هاى پيشينِ اين خطبه را تفسير مى کند، مى گويد: اشاره به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) است که به عقيده طرفداران مذهب ما، در آخرالزمان متولّد مى شود و قيام به عدالت مى کند. اگر اين گوينده در جمله هاى محل بحث - که در ذيل خطبه آمده - دقّت مى کرد، به اشتباه خود در اين سخن پى مى برد; ولى افسوس! که گاهى تعصّب ها اجازه نمى دهد تا قرينه اى به اين روشنى مورد توجّه قرار گيرد. آخرين مطلب اينکه: امام(عليه السلام) مى فرمايد: پيروى از آل محمّد (صلى الله عليه وآله) سبب مى شود که به تمام آرزوهاى خويش برسيد و نعمت هاى خداوند بر شما به کمال خود برسد و اين دليل بر نقش مؤثّر اهل بيت در تکامل دينى و دنيوى درهمه زمانهاست و اينکه بعضى از شارحان نهج البلاغه آن را اشاره به زمان ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) دانسته اند، سخنى است بدون دليل. اين احتمال نيز در تفسير جمله بالا وجود دارد، که امام(عليه السلام) مى فرمايد: خداوند همه وسايل سعادت را براى شما فراهم کرده، که يکى از آنها وجود آل محمّد (صلى الله عليه وآله) است ✍ پی نوشت: پی نوشت: 1. «خوى» از مادّه «خوى» (بر وزن هوا) به معناى غروب کردن و سقوط نمودن است. 2. «صَنايع» جمع «صنيعه» در اين گونه موارد به معناى نعمت و احسان است. 3. سوره نحل، آيه 16. 4. سوره انعام، آيه 97. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2