21.Anbiya.105-106.mp3
2.49M
🎙 تفسیر صوتی آیات ۱۰۵ و ۱۰۶
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۱ ⚖ هماهنگى معقول با مردم: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به يك
شرح و تفسیر حکمت ۴۰۲
❌ نکوهش گفتار بی جا
فراتر از حد تو سخن مگو:
از مقدمه اين كلام استفاده مى شود كه شخصى در حضور امام(عليه السلام) سخنى بيش از حد و مقدار خود گفت (و به تعبير رايج ميان مردم: بزرگ تر از دهانش حرف زد) امام(عليه السلام) براى اين كه او را بر سر جايش بنشاند و او ديگر زياد از حد خود سخن نگويد با تعبير بسيار زيبا و ذكر دو مثال جالب اشتباه او را به او گوشزد كرد و فرمود: «پيش از پر درآوردن پرواز كردى و هنوز بالغ نشده بانگى كه درخور بالغان است سردادى»; (لِبَعْضِ مُخَاطِبِيهِ وَ قَدْ تَكَلَّمَ بِكَلِمَة يُسْتَصْغَرُ مِثْلُهُ عَنْ قَوْلِ مِثْلِهَا: لَقَدْ طِرْتَ شَكِيراً، وَ هَدَرْتَ سَقْباً).
مرحوم سيد رضى در شرح كلام امام(عليه السلام) چنين مى گويد: «منظور از «شكير» در اين جا نخستين پرهايى است كه بر بال پرنده مى رويد پيش از آن كه قوى و محكم شود و «سقب» به شتر نابالغ گفته مى شود و شتر معمولاً پيش از رسيدن به بلوغ فرياد مخصوص را سر نمى دهد»; (قال الرّضيّ: والشّكيرُ هاهنا: أوّل ما يَنبُت من ريشِ الطائرِ قبل أن يَقوى ويستَحْصِفَ. والسّقبُ: الصّغيرُ مِنَ الإبلِ، ولا يَهدِرُ إلاّ بعد أن يستَفحِل).
امام(عليه السلام) دو تشبيه درباره عمل شخصى كه در محضرش بيش از حد خود سخن گفته بود بيان فرمود. نخست او را تشبيه به پرندگانى كرد كه هنوز بال و پر آن ها قوى نشده سعى مى كنند مانند بزرگسالان پرواز كنند; برمى خيزند و بر زمين مى خورند. تشبيه ديگر اين كه شتربچه آن صداى مخصوص شتران را كه عرب آن را «هدير» مى گويد سر نمى دهد. امام(عليه السلام) مى فرمايد: به شتر بچه اى مى مانى كه مانند شتران بزرگسال هدير سر مى دهى. فصاحت و بلاغتى كه در اين كلام كوتاه و پرمعنا به كار رفته بر هيچ كس پوشيده نيست و اين نشان مى دهد كه امام(عليه السلام) چنان بر سخن گفتن مسلط بود كه با دو جمله كوتاه مطلب مهمى را به زيباترين وجه بيان مى كند.
يكى از آداب مجلس اين است كه هركس در جاى خود بنشيند و هركس به اندازه قدر و مقام خود سخن بگويد. حافظ نيز با توجه به اين رسم و آداب چنين گفته است:
افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن * مقدمش يارب مبارك باد بر سرو و سمن
خوش به جاى خويشتن بود اين نشست خسروى * تا نشيند هر كسى اكنون به جاى خويشتن
بنابراين كسانى كه بلندپروازى مى كنند و بيش از حد خود سخن مى گويند كارشان نوعى بى ادبى محسوب مى شود و همگان بر آن ها خرده مى گيرند. ازاين رو در غررالحكم از امام(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «رَحِمَ الله امرِأً عرَف قدرَهُ ولم يَتَعدَّ طَورَهُ; خداوند رحمت كند كسى را كه قدر خود را بشناسد و از حد خود تجاوز نكند».[1]
تاريخ نشان مى دهد افرادى كه بلندپروازى كردند و از حد خود تجاوز نمودند و سخنان نامناسبى گفتند گرفتار مشكلات مهمى شدند و شايد گاه جان خود را بر سر سخنان خود دادند.
بنابراين، گفتار امام(عليه السلام) خطاب به شخص معينى نيست بلكه همه انسان ها مخاطب آن حضرت اند كه حد و مقام خود را بشناسند و در گفتار و عمل و ادعا از آن تجاوز نكنند تا آبروى آن ها در ميان خاص و عام نرود. در عربى و فارسى نيز ضرب المثل هايى مشابه اين سخن ديده مى شود هرچند هرگز آن فصاحت و بلاغت را ندارد. مثلاً عرب ها به كسى كه بيش از حد خود سخن بگويد يا عملى انجام دهد مى گويند: «زببت و انت حِصرِم; هنوز غوره هستى مويز شدى». در فارسى گفته مى شود: سخن بزرگتر از دهانت مى گويى، يا گفته مى شود: هنوز غوره نشده مويز شدى.
اشتباه نشود، ممكن است افراد كوچكى داراى استعدادهاى مهم و فوق العاده باشند و سخن هاى مهمى بگويند. اين گونه افراد نه تنها نبايد تحقير شوند بلكه بايد مورد تشويق قرار گيرند. سخن امام(عليه السلام) ناظر به كسانى است كه ادعايى بيش از حد خود دارند و بيش از آنچه زيبنده آن هاست حرف مى زنند.
مرحوم حاج شيخ محمّدعلى انصارى، برادر واعظ معروف حاج شيخ مرتضى انصارى كه شاعر باذوقى بود و تمام نهج البلاغه را به شعر درآورده و با شرح و ترجمه آميخته كه در چندين جلد منتشر شده است در ترجمه اين كلام امام(عليه السلام) چنين مى گويد:
تو پيش از پر درآوردن پريدى * نگشته فحل، فريادى كشيدى
تويى كوچك نشايد در محافل * بزرگان را شوى قرن و مماثل
فراتر از گليم خويش پا را * مكش، در جاى خود راحت بياسا [2]
***
✍پی نوشت:
[1]. غررالحكم، ح 4666.
[2]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر منبع ديگرى براى اين كلام حكيمانه نقل نمى كند جز چيزى كه از غررالحكم نقل كرده و معتقد است عبارت غرر غلط مى باشد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 286). اضافه مى كنيم كه زمخشرى در ربيع الابرار آن را به همين صورت نقل كرده است. (ربيع الابرار،ج3،ص61"
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🔴 ریاست و اهلیت
☀️ پیامبر اکرم صلی الله و علیه واله و سلم:
هر کس ریاست و مسئولیتی را بپذیرد و بداند که اهلیت آن را ندارد، در قبر و قیامت جایگاه او پر از آتش خواهد شد.
✨ مَنْ تَوَلّي عَمَلا وَ هُوَيَعْلَمُ أنَّهُ لَيْسَ لَهُ بِأهْل، فَلْيتُبَّوَءُ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ؛
📚 أمالی طوسی/ج 2/ص 142
✍🏼 برای به عهده گرفتن یک مسئولیت، هم تخصص لازم است و هم تعهد.
اگر هر کدام از این دو نباشد، نتیجه عکس گرفته می شود.
@Nahjolbalaghe2
سخنرانی شب بیست و پنجم ماه صفر 403.6.8.mp3
27.58M
#موعظه
✅ ویژگیهای بندگان خوب خدا جهت الگو برداری
🎙حجت الاسلام والمسلمین حاج ابوالقاسم
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و نوزده 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﺑﻮ ﻣﺴﺘﻬﻞ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و بیست
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻭ ﻳﺎﻗﻮﺕ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 410 ﺟﻠﺪ 1 " ﻣﻌﺠﻢ ﺍﻟﺎﺩﺑﺎﺀ " ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻧﺠﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ ﻛﻮﻓﻲ ﻧﺴﺎﺑﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﻱ ﮔﻔﺖ: ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺪﻩ ﻧﺴﺎﺏ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﻫﻴﭻ ﻧﺴﺐ ﺷﻨﺎﺳﻲ، ﺍﻧﺴﺎﺏ ﻋﺮﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻧﺸﻨﺎﺧﺖ، ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﻛﻤﻴﺖ ﻗﺼﺎﺋﺪ ﻧﺰﺍﺭﻳﻪ
[ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 28]
ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﭘﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﮔﺎﻫﻴﻬﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ. ﻭ ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺷﻨﻴﺪﻡ، ﺷﻌﺮ ﻛﻤﻴﺖ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻣﺪﺩﻛﺎﺭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﺼﻨﻴﻒ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻋﺮﺏ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺑﻮﺩ. ﺑﺮﺧﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ: ﻛﻤﻴﺖ ﺩﻩ ﺧﺼﻠﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺷﺎﻋﺮﻱ ﻧﺒﻮﺩ، ﺍﻭ ﺧﻄﻴﺐ ﺑﻨﻲ ﺍﺳﺪ، ﻓﻘﻴﻪ ﺷﻴﻌﻪ، ﺣﺎﻓﻆ ﻗﺮﺁﻥ ﻋﻈﻴﻢ، ﻣﺮﺩﻱ ﻗﻮﻱ ﺩﻝ، ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺧﻮﺵ ﺧﻂ، ﻧﺴﺐ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﭘﺮ ﺟﺪﻝ ﻭ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻣﻨﺎﻇﺮ ﺩﺭ ﺗﺸﻴﻊ، ﻭ ﺗﻴﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻱ ﺑﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﺑﻨﻲ ﺍﺳﺪ، ﺳﻮﺍﺭ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﻲ ﺑﺎﻙ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﻳﻨﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩ.
ﺧﺰﺍﻧﻪ ﺍﻟﺎﺩﺏ ﺟﻠﺪ 2 ﺻﺤﻔﻪ 69 " ﺷﺮﺡ ﺍﻟﺸﻮﺍﻫﺪ " ﺻﻔﺤﻪ 13. ﻋﺼﺒﻴﺘﺶ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ" ﻋﺪﻧﺎﻧﻴﻪ " ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺠﻮ ﺳﺮﺍﺋﻲ ﻫﺎﻳﺶ ﺑﺎ ﺷﻌﺮﺍﺀ ﻳﻤﻦ ﺩﺍﺋﻤﻲ، ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ، ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻭ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﺠﻮ ﺳﺮﺍﺋﻲ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻮﺋﻲ ﺭﻭﺍﺝ ﺩﺍﺷﺖ. ﻭ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻭﻱ، " ﺩﻋﺒﻞ " ﻭ " ﺍﺑﻦ ﻋﻴﻨﻴﻪ "، " ﻗﺼﻴﺪﻩ ﻣﺬﻫﺒﻪ " ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﺶ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺘﻨﺪ. ﻭ " ﺍﺑﻮ ﺯﻟﻔﺎﺀ ﺑﺼﺮﻱ " ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﻧﻴﺰ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﻴﺎﻥ ﻛﻤﻴﺖ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ " ﺍﻋﻮﺭ ﻛﻠﺒﻲ " ﻣﻔﺎﺧﺮﻩ ﻭ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. (ﻓﺎﻳﺪﻩ) ﺣﻜﻴﻢ ﺍﻋﻮﺭ ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻌﺮﺍﺋﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻣﺸﻖ ﺑﻪ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﭘﻴﻮﺳﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﻓﻪ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪ. ﻣﺮﺩﻱ ﺧﺪﻣﺖ " ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ " ﺭﺳﻴﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﻭﻱ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﻋﻮﺭ، ﺩﺭ ﻛﻮﻓﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺸﺎﺩ ﺷﻌﺮ ﺩﺭ ﻫﺠﻮ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ- ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ. " ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ " ﮔﻔﺖ: ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺭﻱ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻱ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪ: ﺯﻳﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ، ﺑﺮ ﺳﺎﻗﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺮﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺍﺭ ﺁﻭﻳﺨﺘﻢ، ﻭ ﻧﺪﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﻣﻬﺪﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺭ ﻛﺸﻨﺪ ﺑﻪ ﻧﺎﺩﺍﻧﻲ، ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﻧﻜﻮﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﻲ ﻣﻲﻟﺮﺯﻳﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺭ [جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 29]
ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺩﺭﻏﮕﻮ ﺍﺳﺖ، ﺳﮕﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻭ ﭼﻴﺮﻩ ﻛﻦ. ﺣﻜﻴﻢ ﺍﻋﻮﺭ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﻛﻮﻓﻪ ﺑﺪﺭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺷﻴﺮﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭﻫﻢ ﺩﺭﻳﺪ. ﻣﻌﺠﻢ ﺍﻟﺎﺩﺑﺎﺀ ﺟﻠﺪ 4 ﺻﻔﺤﻪ 132.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۵ و ۱۰۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی حکومت زمین از
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۵ و ۱۰۶
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ سؤال دیگرى که در اینجا باقى مى ماند این است: بندگان صالح خدا (عبادى الصالحون) کیانند؟
با توجه به اضافه شدن بندگان به خدا، مسأله ایمان و توحید آنها روشن مى شود، و با توجه به کلمه صالحون که معنى گسترده و وسیعى دارد، همه شایستگى ها به ذهن مى آید:
شایستگى از نظر عمل و تقوا.
شایستگى از نظر علم و آگاهى.
شایستگى از نظر قدرت و قوت.
و شایستگى از نظر تدبیر و نظم و درک اجتماعى.
هنگامى که بندگان با ایمان این شایستگى ها را براى خود فراهم سازند، خداوند نیز کمک و یارى مى کند تا آنها بینى مستکبران را به خاک بمالند، دست هاى آلوده شان را از حکومت زمین کوتاه کنند، و وارث میراث هاى آنها گردند.
بنابراین تنها مستضعف بودن دلیل بر پیروزى بر دشمنان و حکومت روى زمین نخواهد بود، بلکه از یکسو، ایمان لازم است و از سوى دیگر کسب شایستگى ها ، و مستضعفان جهان مادام که این دو اصل را زنده نکنند به حکومت روى زمین نخواهند رسید.
* * *
و لذا در آیه بعد، به عنوان تأکید بیشتر مى گوید: در این سخن ابلاغ روشنى است براى گروهى که خدا را با اخلاص پرستش مى کنند (إِنَّ فِی هذا لَبَلاغاً لِقَوْم عابِدِینَ).
بعضى از مفسران هذا را اشاره به تمام وعد و وعیدهائى که در این سوره و یا در تمام قرآن آمده است، دانسته اند که موضوع بحث ما نیز در این مفهوم کلى وارد است.
اما ظاهر آیه این است که: هذا اشاره به همان وعده اى است که در آیه قبل به بندگان صالح خود در مورد حکومت روى زمین، داده شده است.
* * *
نکته ها:
۱ ـ روایات پیرامون قیام مهدى(علیه السلام)
در بعضى از روایات صریحاً این آیه به یاران مهدى(علیه السلام) تفسیر شده است: در مجمع البیان ذیل همین آیه از امام باقر(علیه السلام) چنین مى خوانیم: هُمْ أَصْحابُ الْمَهْدِىِّ فِى آخِرِ الزَّمانِ: برندگان صالحى را که خداوند در این آیه به عنوان وارثان زمین یاد مى کند، یاران مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان هستند .
در تفسیر قمى نیز در ذیل این آیه، چنین آمده است: أَنَّ الاْ َرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ، قالَ الْقائِمُ وَ أَصْحابُهُ: منظور از این که زمین را بندگان صالح خدا به ارث مى برند، مهدى قائم(علیه السلام) و یاران او هستند .
ناگفته پیدا است مفهوم این روایات، انحصار نیست، بلکه بیان یک مصداق عالى و آشکار است، و بارها گفته ایم: این تفسیرها هرگز عمومیت مفهوم آیه را محدود نمى سازد.
بنابراین در هر زمان و در هر جا بندگان صالح خدا قیام کنند، پیروز و موفق خواهند بود، و سرانجام وارث زمین و حکومت آن خواهند شد.
علاوه بر روایات فوق، که در خصوص تفسیر این آیه وارد شده، روایات بسیار زیادى که بالغ بر حدّ تواتر است از طرق شیعه و اهل تسنن در مورد مهدى(علیه السلام) از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و همچنین از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده که همه آنها دلالت بر این دارد، سرانجام حکومت جهان به دست صالحان خواهد افتاد، مردى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) قیام مى کند و زمین را پر از عدل و داد مى سازد آن چنان که از ظلم و جور پر شده باشد.
از جمله این حدیث معروف است که در اکثر منابع اسلامى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده: لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ یَوْمٌ، لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الْیَوْمَ، حَتّى یَبْعَثَ رَجُلاً (صالِحاً) مِنْ أَهْلِ بَیْتِى یَمْلاَ ُ الاْ َرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً:
اگر از عمر جهان جز یک روز نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى کند تا مرد صالحى را از خاندان من برانگیزد، که صفحه زمین را پر از عدل و داد کند همان گونه که از ظلم و جور پر شده است .
این حدیث، با همین تعبیر یا مختصر تفاوتى در بسیارى از کتب شیعه و اهل سنت آمده است.(۳)
در ذیل آیه ۳۳ سوره توبه آوردیم: گروهى از بزرگان علماى اسلام، از قدیم و جدید، سنى و شیعه در کتاب هاى خود تصریح کرده اند: احادیث در زمینه قیام مهدى(علیه السلام) در سر حد تواتر است و به هیچ وجه قابل انکار نیست، حتى کتاب هائى بالخصوص در این مورد نوشته اند که شرح آن را مى توانید در جلد هفتم تفسیر نمونه ذیل آیه ۳۳ سوره توبه (صفحه ۳۷۴ به بعد) مطالعه فرمائید.
✍ پی نوشت:
۳ ـ براى اطلاع بیشتر به کتاب منتخب الاثر و نور الابصار مراجعه شود.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۰ بخش دوم ☀️ پیروی از امام حق ↩️ ولی با توجّه به ناهماهنگى اين تفسير با جمله
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۰بخش سوم
☀️ اهل بیت، ستارگان هدایت
در پرتو آل محمّد(صلى الله عليه وآله):
در قسمت پايانى اين خطبه، امام(عليه السلام) همه مخاطبان خود را که منحصر به معاصران خويش نيست، مخاطب ساخته و مقام و موقعيّت اهل بيت را در عباراتى کوتاه، امّا بسيار پر معنا براى آنها شرح مى دهد. مى فرمايد: «آگاه باشيد! آل محمّد(صلى الله عليه وآله) همانند ستارگان آسمانند که هرگاه يکى از آنها غروب کند، ديگرى طلوع مى کند». (أَلاَ إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّد، صَلَّى الله عَلَيْهَ وَ آلَهِ کَمَثَلِ نُجُومِ السَّماءِ: إِذَا خَوَى(1) نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ).
سپس در تکميل اين سخن مى افزايد: «گويا (مى بينم) در پرتو خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله)، نعمت هاى الهى بر شما کامل شده و آنچه را آرزو داشته ايد خداوند به شما ارزانى داشته است». (فَکَأَنَکُمْ قَدْ تَکَامَلَتْ مِنَ اللهِ فِيکُمُ الصَّنَائِعُ،(2) وَ أَرَاکُمْ مَا کُنْتُمْ تَأْمُلُونَ).
امام(عليه السلام) در اين سخن کوتاه، به چند نکته اشاره فرموده; نخست اينکه: آل محمّد(صلى الله عليه وآله) همانند ستارگانند که قرآن مجيد درباره آنها مى فرمايد: «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ; آنها به وسيله ستارگان هدايت مى شوند».(3) و در جايى ديگر مى فرمايد: «وَ هُؤَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ; خداوند کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد; تا در تاريکى هاى صحرا و دريا بوسيله آنها هدايت شويد».(4)
در زمان هاى قديم که قطب نما اختراع نشده بود و جادّه ها به صورت امروز نبود، قافله ها در صحراها، و کشتى ها در درياها، در شب هاى تاريک به وسيله ستارگان آسمان راه را پيدا مى کردند و به منزل مقصود مى رسيدند و از ظلمات برّ و بحر رهايى مى يافتند. نجات در دنيا و آخرت و راهيابى به سعادت دارَيْن نيز در پرتو هدايت آل محمّد(عليهم السلام) امکان پذير است.
مطلب ديگر اينکه: آسمان، شب خالى از ستاره نمى شود; هر زمان ستارگانى آرام و آهسته غروب مى کنند، ستارگان ديگرى در افق مشرق ظاهر مى شوند; اهل بيت پيامبر(عليهم السلام) نيز چنين هستند; هر امامى چشم از جهان فرو مى بندد، امام ديگرى جاى او را مى گيرد تا نوبت به حضرت مهدى(عليه السلام) رسد و با قيام خود جهان را پر از عدل و داد کند.
اين تعبير به خوبى نشان مى دهد که سلسله امامت گسستنى و تعطيل بردار نيست. يا به تعبير ديگر: روى زمين از حجّت خدا، هرگز خالى نمى ماند و تعجّب در اين است که بعضى از «شارحان نهج البلاغه» (مانند ابن ابى الحديد) هنگامى که جمله هاى پيشينِ اين خطبه را تفسير مى کند، مى گويد: اشاره به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) است که به عقيده طرفداران مذهب ما، در آخرالزمان متولّد مى شود و قيام به عدالت مى کند.
اگر اين گوينده در جمله هاى محل بحث - که در ذيل خطبه آمده - دقّت مى کرد، به اشتباه خود در اين سخن پى مى برد; ولى افسوس! که گاهى تعصّب ها اجازه نمى دهد تا قرينه اى به اين روشنى مورد توجّه قرار گيرد.
آخرين مطلب اينکه: امام(عليه السلام) مى فرمايد: پيروى از آل محمّد (صلى الله عليه وآله) سبب مى شود که به تمام آرزوهاى خويش برسيد و نعمت هاى خداوند بر شما به کمال خود برسد و اين دليل بر نقش مؤثّر اهل بيت در تکامل دينى و دنيوى درهمه زمانهاست و اينکه بعضى از شارحان نهج البلاغه آن را اشاره به زمان ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) دانسته اند، سخنى است بدون دليل.
اين احتمال نيز در تفسير جمله بالا وجود دارد، که امام(عليه السلام) مى فرمايد: خداوند همه وسايل سعادت را براى شما فراهم کرده، که يکى از آنها وجود آل محمّد (صلى الله عليه وآله) است
✍ پی نوشت:
پی نوشت:
1. «خوى» از مادّه «خوى» (بر وزن هوا) به معناى غروب کردن و سقوط نمودن است.
2. «صَنايع» جمع «صنيعه» در اين گونه موارد به معناى نعمت و احسان است.
3. سوره نحل، آيه 16.
4. سوره انعام، آيه 97.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام على عليه السلام :
مَتاعُ الدنيا حُطامٌ و تُراثُها كُبابٌ .
بُلغَتُها أفضلُ مِن أثَرَتِها
و قُلعَتُها أركَنُ من طُمَأنينَتِها .
حُكِمَ بالفاقةِ على مُكثِرِها و اُعينَ بِالراحةِ مَن رَغِبَ عنها .
💠متاع دنيا همچون خرده ريز و بى ارزش است و مال و ميراثش گل و لاى و لجن .
به قدر كفاف از آن برگرفتن بهتر است از جمع كردن آن .
دل بركندن از آن آرام بخش تر است تا دل بستن به آن .
فزون خواه محكوم به فقر و درويشى است و دنيا گريز در آرامش و آسودگى .
📚( بحار الأنوار : ۷۸/۶۰/۱۳۹ )
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🔹خواهشی از منبری ها و مداحان بزرگوار
🔹از گفتن کلمه #شهادت در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مضایقه نکنید.
🎥 استاد فرحزاد
#شهادت_پیامبر_اکرم
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و بیست 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻭ ﻳﺎﻗﻮﺕ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 410 ﺟ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و بیست و یک
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻛﻤﻴﺖ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺍﻭ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮔﺮ، ﺍﺯ ﻟﺎﺑﻠﺎﻱ ﺳﻴﺮﺕﻫﺎ ﻭ ﺯﻭﺍﻳﺎﻱ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ، ﺷﻮﺍﻫﺪ ﺭﻭﺷﻨﻲ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺑﺮ ﻣﺮﺩ (ﻛﻤﻴﺖ) ﻫﺮﮔﺰ ﺷﻌﺮ ﺳﺮﺍﺋﻲ، ﻭ ﻛﻮﺷﺸﻬﺎﻱ ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻧﺎ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺩﺭ ﻣﻬﺮ ﻭﺭﺯﻱ ﺑﻪ ﺩﻭﺩﻣﺎﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﺍﺩ، ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﻭ ﻣﻮﺟﺐ ﺁﺯﻣﻨﺪﻱ ﻧﺴﺎﺧﺖ، ﺗﺎ ﺑﺎ ﭼﺎﭘﻠﻮﺳﻲ ﺍﺯ ﺻﻠﻪ ﻫﺎﻭ ﺟﺎﺋﺰﻩﻫﺎﻱ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ، ﺑﻬﺮﻩ ﮔﻴﺮﺩ، ﻭ ﺩﺭ ﻃﻠﺐ ﻣﺰﺩ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻪ ﭘﻮﻝ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪ. ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ " ﺩﻋﺒﻞ ﺧﺰﺍﻋﻲ " ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ: ﺳﻬﻢ ﻏﻨﺎﺋﻤﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﻬﺎﻣﺸﺎﻥ ﺗﻬﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﺎﻥ، ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻴﺎﻧﺸﺎﻥ، ﺑﻪ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﮔﺎﻧﻲ ﻣﻲﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﺪﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﻧﺎﺑﺨﺸﻮﺩﻧﻲ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ، ﺩﻧﻴﺎ، ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﺎﻡ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﻌﻨﻲ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﺘﻢ ﭘﻴﺸﻪ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﻣﺎﻝ ﺑﻲ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﻧﻴﺎ، ﻳﺎ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﮔﻮﻝ ﻭ ﭘﺎﻳﻪ ﺍﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﻲ ﻣﻲﺭﻓﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺳﺮﻳﺮ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﭼﻴﺮﮔﻲ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
ﭘﺲ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺑﺮ ﻣﺮﺩﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻠﺐ ﻭﺍﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﺭﻭﻱ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺳﺘﻢ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺁﻭﺭ، ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺳﺮ ﮔﺮﺩﺍﻧﻲ ﺭﻧﺞ ﺑﻜﺸﺪ ﻛﻪ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺑﻴﺎﺑﺎﻧﻬﺎﻱ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺳﺮ ﺯﻣﻴﻨﻬﺎﻱ ﺳﺨﺖ ﻣﻲ- ﺳﺎﺯﺩ. ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﺗﭙﻪ ﺍﺵ ﻣﻲﻛﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﮔﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﺧﺎﻛﺶ ﻣﻲﻛﺸﺪ. ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻛﺎﻭ ﺷﮕﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮﻳﺶ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺭﻭﻱ ﻧﻴﺰ ﺟﺰ ﻛﺸﻤﻜﺶ ﻭ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﺪ ﭼﻴﺰﻱ ﺟﺰ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻔﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺑﻪ ﻣﻬﺮ
[جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 30]
ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺭﻓﺘﺎﺭﻛﻤﻴﺖ ﺑﺎ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﺩﻳﻦ (ﻉ)، ﭼﻪ ﻭﻱ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻧﻪ ﻭ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺳﺮﺍﻳﻨﺪ ﻭ ﻣﻮﺩﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻛﺒﺮﻱ ﺍﺳﺖ. "
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۵ و ۱۰۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ سؤال دیگرى
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۵ و ۱۰۶
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
۲ ـ بشارت حکومت صالحان در مزامیر داود
جالب این که: در کتاب مزامیر داود که امروز جزء کتب عهد قدیم است عین تعبیرى که در آیات فوق خواندیم، یا مشابه آن در چند مورد دیده مى شود و نشان مى دهد با تمام تحریفاتى که در این کتب، به عمل آمده، این قسمت همچنان از دستبردها مصون مانده است.
۱ ـ در مزمور ۳۷، جمله ۹ مى خوانیم:
... زیرا که شریران منقطع خواهند شد، و اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند بود، هان بعد از اندک زمانى شریر نخواهد بود، در مکانش تأمل خواهى کرد و نخواهد بود !.
۲ ـ و در جاى دیگر در همین مزمور (جمله ۱۱) مى خوانیم: و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد و از فراوانى سلامتى متلذذ خواهند گردید .
۳ ـ و نیز در همان مزمور ۳۷ جمله ۲۹ چنین آمده: و اما نسل شریر منقطع خواهد شد، صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا ابد سکونت خواهند نمود .
۴ ـ و در جمله ۱۸ از همین مزمور آمده است: خداوند روزهاى کاملان را مى داند و میراث ایشان خواهد بود تا ابد الآباد .(۴)
در اینجا به خوبى مشاهده مى کنیم همان عنوان صالحان که در قرآن آمده با همان تعبیر در مزامیر داود به چشم مى خورد، علاوه بر این تعبیرات دیگرى مانند حلیمان، منتظران، که با آن قریب الافق است نیز در جمله هاى دیگر ذکر شده است.
این تعبیرات، دلیل بر عمومیت حکومت صالحان است و کاملاً با احادیث قیام مهدى(علیه السلام) تطبیق مى کند.
* * *
۳ ـ حکومت صالحان یک قانون آفرینش است
گر چه براى آنها که غالباً شاهد و ناظر حکومت طاغیان ظالم و یاغیان قلدر بوده اند، مشکل است این حقیقت را به آسانى پذیرا شوند که تمام این حکومت ها بر خلاف نوامیس آفرینش و قوانین جهان خلقت است و آنچه با آن هماهنگ مى باشد، همان حکومت صالحان با ایمان است.
ولى تحلیل هاى فلسفى به اینجا منتهى مى شود که این یک واقعیت است، بنابراین، جمله أَنَّ الاْ َرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ پیش از آن که یک وعده الهى باشد، یک قانون تکوینى محسوب مى شود.
توضیح این که: جهان هستى تا آنجا که ما مى دانیم مجموعه اى از نظام ها است وجود قوانین منظم و عمومى در سرتاسر این جهان، دلیل بر یکپارچگى و به هم پیوستگى این نظام است.
مسأله نظم، قانون و حساب در پهنه آفرینش یکى از اساسى ترین مسائل این عالم محسوب مى شود، فى المثل اگر مى بینیم صدها دستگاه مغز الکترونیکى نیرومند دست به دست هم مى دهند تا با انجام محاسبات دقیق راه سفرهاى فضائى را براى مسافران فضا هموار سازند، و محاسبات آنها درست از آب درمى آید و قائق ماه نشین در همان محل پیش بینى شده در کره ماه، مى نشیند با این که کره ماه و زمین هر دو به سرعت در حرکتند، باید توجه داشته باشیم که: این جریان مدیون نظام دقیق منظومه شمسى، سیارات و اقمار آن است; زیرا اگر حتى یک صدم ثانیه از سیر منظم خود منحرف مى شدند، معلوم نبود مسافران فضا به کدام نقطه پرتاب خواهند شد.
از جهان بزرگ، وارد عالم کوچک و کوچکتر و بسیار کوچک مى شویم، در اینجا مخصوصاً در عالم موجودات زنده، نظم مفهوم زنده ترى به خود مى گیرد و هرج و مرج در آن هیچ محلى ندارد، مثلاً به هم خوردن تنظیم یک سلول مغزى انسان کافى است که سازمان زندگى او را به گونه غم انگیزى بر هم بریزد.
✍ پی نوشت:
۴ ـ این جمله ها را عموماً از ترجمه فارسى کتب عهد عتیق و عهد جدید که از زبان هاى اصلى عبرانى و کلدانى و یونانى ترجمه شده و به همت انجمن پخش کتب مقدسه در میان ملل به چاپ رسیده، نقل کرده ایم، به صفحات ۸۵۶ و ۸۵۷ مراجعه فرمائید.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
شرح و تفسیر حکمت ۴۰۲ ❌ نکوهش گفتار بی جا فراتر از حد تو سخن مگو: از مقدمه اين كلام استفاده مى شود
شرح و حکمت ۴۰۳
پراكنده كارى و شكست:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به يكى از اصول مهم مديريت كرده، مى فرمايد: «كسى كه به كارهاى مختلف بپردازد نقشه ها و تدبيرهايش به جايى نمى رسد»; (مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِتِ خَذَلَتْهُ الْحِيَلُ).
افراد زيادى را در جامعه مى بينيم كه قانع به يك يا چند شغل نيستند و حتى گاهى شغل هاى متضاد و مختلف براى خود انتخاب مى كنند و با اين كه از استعداد خوبى برخوردارند و گاه ممكن است جزء نخبه ها و نابغه ها باشند باز مى بينيم به موفقيت چشمگيرى نائل نمى شوند. دليل آن روشن است; هر كارى تدبير خاص خودش را مى طلبد و كارهاى مختلف تدبيرهاى مختلفى را طلب مى كند و جمع كردن بين تدبيرهاى متضاد، كار بسيار مشكلى است به همين دليل افرادى را مى بينيم كه تمام همّ خود را مصروف به يك فن مى كنند و توفيقات زيادى به دست مى آورند ولى افرادى كه چندين فن مختلف و گاه متضاد را بر عهده مى گيرند غالباً همه را ناقص مى گذارند و يا نتيجه مهم و چشمگيرى به دست نمى آورند. بعضى از شارحان نهج البلاغه اين كلام نورانى را به معناى جمع دنيا و آخرت گرفته و گفته اند: كسانى كه بخواهند هم دنيا و هم آخرت را به طور كامل به دست آورند ناكام مى مانند زيرا اين دو با هم جمع نمى شوند. و بعضى آن را به معناى جمع ميان حق و باطل تفسير كرده اند; كسى بخواهد از حق طرفدارى كند و در عين حال حامى باطل نيز باشد و يا به تعبير ديگر بخواهد همه را از خود راضى كند. تدبيرهاى چنين كسى نيز به جايى نمى رسد.
اين تفسيرها را به عنوان يكى از مصاديق آن مفهوم كلى و جامع كلام امام(ع) مى توان پذيرفت اما منحصر ساختن مفهوم كلام به اين تفاسير، صحيح به نظر نمى رسد. بعضى نيز آن را به معناى قبول كردن شغل هاى زياد گرفته اند كه حتى در زمان ما مرسوم است بعضى چندين شغل براى خودشان انتخاب مى كنند اما هيچ كدام را به طور صحيح نمى توانند انجام دهند. ولى اين تفسير با تعبير «متفاوت» سازگار نيست زيرا متفاوت، مفهومش «ناهماهنگ» و يا «متضاد» است و اين غير از شغل هاى زيادى است كه ممكن است ناهماهنگ نيز نباشد. اصولاً پيشرفت كارها بدون مديريت صحيح امكان پذير نيست و مديريت صحيح، اصول و شرايطى دارد. يكى از شرايط مهمش همان است كه امام(ع) در اين كلام حكيمانه به آن اشاره كرده و آن اين است كه مدير از پراكنده كارى بپرهيزد كارها را از هم جدا كند و هر كارى را به كسى يا به گروهى واگذار نمايد و ناظرانى بر آن ها بگمارد. اما هرگاه به يك نفر يا يك گروه چندين كار متضاد و مختلف را بدهد به يقين همه آن ها ناقص خواهد شد و اين برخلاف مديريت صحيح است.
در حديثى كه مرحوم كلينى در كتاب شريف كافى نقل كرده است مى خوانيم كه امام صادق(ع) به يكى از ياران خاصش به نام فضيل بن يسار فرمود: «إِنَّهُ مَنْ كَانَ هَمُّهُ هَمّاً وَاحِداً كَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ وَ مَنْ كَانَ هَمُّهُ فِى كُلِّ وَاد لَمْ يبَالِ اللَّهُ بِأَى وَاد هَلَكَ; به يقين كسى كه يك هدف داشته باشد خداوند او را براى رسيدن به هدفش كمك مى كند اما آن كس كه همّ او در وادى هاى مختلف است در هر وادى اى هلاك شود خدا او را كمك نخواهد كرد». البته براى اين حديث تفسيرهاى ديگرى هم شده است، كه انسان بايد مذهب حق را پيدا كند و برگزيند و در مسير آن گام بردارد و از سير در مذاهب باطل گوناگون بپرهيزد.
اميرمؤمنان على(ع) در نامه پرمحتواى مالك اشتر هنگامى كه دستورات مربوط به فرماندهى لشكر را مى دهد مى فرمايد: «وَ أَفْضَلَ عَلَيهِمْ مِنْ جِدَتِهِ بِمَا يسَعُهُمْ وَ يسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ أَهْلِيهِمْ حَتَّى يكُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً وَاحِداً فِى جِهَادِ الْعَدُوِّ; دستور بده كه فرماندهان لشكر از امكاناتى كه در اختيار دارند به سپاهيان كمك كنند به اندازه اى كه نفراتى كه تحت تكفل آن ها هستند به خوبى اداره شوند به گونه اى كه همّ آن ها همّ واحدى باشد و آن جهاد با دشمن است».
اين دستور نيز نشان مى دهد كه تمركز بر برنامه ها و فعاليت در يك بخش سبب پيروزى و موفقيت است. اين جمله از شيخ بهايى نيز معروف است كه مى گويد: «غَلَبتُ كُلَّ ذِي فُنون وَغَلَبنِى ذو فَنّ واحِد; بر تمام دانشمندانى كه مثل من در علوم مختلفى كار كرده بودند غلبه كردم اما دانشمندى كه تنها در يك علم فعاليت داشت بر من غلبه نمود».[2]
*
پی نوشت:
[2]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر آمده است كه اين گفتار حكمت آميز را پيش از سيد رضى مرحوم ابن شعبه حرانى در تحف العقول در ضمن وصيتى كه امام(عليه السلام) به مالك اشتر فرمود، آورده است اما با اين تفاوت: «مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِت خَذَلَتْهُ الرَّغْبَة». (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 287). ولى در نسخه اى كه از تحف العقول نزد ماست چنين آمده است: «مَنْ أَهْوَى إِلَى مُتَفَاوِت خَذَلَتْهُ الرَّغْبَة». (تحف العقول، ص 202)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه 🔷 حکمت های: ۳۹۸ الی ۴۰۰ @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۴۰۱_و_۴۰۲_و_۴۰۳.mp3
8.05M
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷 حکمت های: ۴۰۱ ، ۴۰۲ و ۴۰۳
@Nahjolbalaghe2