نفس را در سینه حبس میکنم. سی ثانیه بیشتر دوام نمیآورم. خندهام میگیرد که آدمیزاد با این همه دبدبه کبکبه، زندگیاش به نفسی بند است. گوگل میگوید سه دقيقه بدون اكسيژن، سه روز بدون آب و سه هفته بدون غذا میشود دوام آورد. خوب که فکر میکنم میبینم اصلا همهاش تقصیر خود اکسیژن است؛ بس که بیصدا میآید و میرود. معلوم است که من وسط اینهمه مشغله زندگی، نباید هم فرصت کنم یاد اکسیژن بیفتم. اصلا باید که یادم برود هر نفسی که فرو میرود ممدّ حیات است و چون برمیآید مفرّح ذات. حق دارم که نفهمم در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. آخر، من که بیکار نیستم بنشینم مدام برای هر نفس کشیدن دو بار خدا را شکر کنم. خیلی هنر کنم، آن وقتهایی که یک ویروسی، چیزی، چنگ میاندازد بیخ گلویم و شبها دیگر نفسم راحت بالا نمیآید، یادش بیفتم.
من خیلی کم یادت میافتم. نمیدانم چند وقت یکبار. برنامه منظمی برایت ندارم. فقط میدانم آن وقتها که اضطراب و بیپناهی، چنگ میاندازد به وجودم، زود میآیم سراغت. آن وقتها که حس میکنم خیلی در این دنیا گیر افتادهام و غربت دارد خفهام میکند، دست میگذارم روی سینهام و به تو سلام میدهم. تو همان اکسیژنِ نابِ خالصی. همان که همیشه هستی. همان که مثل نور، لطیفی و چشمهای زمخت من قدرت دیدنت را ندارد. همان که اگر لحظهای نگاهم نکنی، من تمام میشوم. ما که با هم تعارف نداریم. تو خوب میدانی که من اهل ندبه نیستم ولی دلتنگت هستم. راستش به تکتک آن آدمهایی که توانستهاند در زندگیشان، ولو برای یک بار، نفس یک امام معصوم به صورتشان بخورد، حسودیام میشود. تو که خوب میدانی ما آدمهای این روزگار، ما آدمهای زندانی شده در عصر غیبت، خیلی غریبتر و قابل ترحمتر هستیم از آن بادیهنشینهای اعرابی.
من در افکار خودم هم زندانیام. مثلا گاهی خیال برم میدارد که سلامتی شما در گرو نذر صلوات من یا خواندن دعای سلامتی شماست. گاهی وقتها نمیفهمم اگر قرار باشد زبانم لال، خدا، در این دنیا، جانِ عزیزِ شما را از حوادث و بلایا حفظ نکند، چرا باید جانِ کم ارزشِ من و امثال من را حفظ کند؟ آن وقتها که عقلم سرجایش است، میفهمم تمام این حرفها فقط اشاره است برای آدم شدن ما. میفهمم دعا برای شما همان نوری است که قرار است وجود تاریک ما را روشن کند. همان حلقه اتصال که راه را گم نکنیم. اما خب ما آدمهای زندانی، گاهی همه چیز را با هم قاطی کنیم. چقدر پرحرفی کردم! آمده بودم فقط یک حاضری بزنم و بگویم من یاغی نیستم، همین. میدانم امشب، سرتان خیلی شلوغ است. میدانم که امشب، ویژه نظر میکنید به تمام عالم. به تمام آدمهای کره زمین که دارند هر لحظه در اتمسفر وجود شما نفس میکشند ولی یادشان میرود که بدون اکسیژن فقط سه دقیقه میتوانند زنده بمانند.
#امام_حاضر
#نیمه_شعبان
@Negahe_To
۵ اسفند ۱۴۰۲
یه وقتهایی، یه جوری آدم رو شرمنده لطفت میکنی که نمیدونه چطور باید جبرانش کنه!
#خدای_...
#امام_حاضر
#نیمه_شعبان
@Negahe_To
۶ اسفند ۱۴۰۲
No Volvere.mp3
6.7M
دلم نیومد تکخوری کنم!
اونم توی شب برفی عید🤩
#موسیقی_دلنشین
@Negahe_To
۶ اسفند ۱۴۰۲
[نگاه ِ تو]
دلم نیومد تکخوری کنم! اونم توی شب برفی عید🤩 #موسیقی_دلنشین @Negahe_To
فهمیدین موسیقی بیکلامِ کدوم آهنگ بود یا نه؟!🙃
متن و صدای آهنگ اصلیش هم معرکه است! دلم نمیاد اونم براتون نذارم😇
۶ اسفند ۱۴۰۲
Gipsy Kings - Amor Mio (128).mp3
3.77M
mio
عشقِ من
Amor mio por favor
عشقِ من؛ خواهش میکنم
Tu no te vas
از من، دور نشو
Yo cuentare a las horas
من، ساعتها را میشمارم
Que la ya veo
تا وقتی که او را ببینم
Amor mio
عشقِ من
Amor mio por favor
عشقِ من؛ خواهش میکنم
Tu no te vas
از من، دور نشو
Yo cuentare a las horas
من؛ ساعتها را می شمارم
Que la ya veo
تا وقتی که او را ببینم
Vuelve
برگرد!
#موسیقی_دلنشین
@Negahe_To
۶ اسفند ۱۴۰۲
اگه قراره با مرور خاطرات خوبمون هم فقط دچار دلتنگی، دلگرفتگی، غم، حسرت و حال بد بشیم، اصلا چرا خاطره میسازیم و با عکس و نوشته هم موندگارش میکنیم؟
کسی رو اطرافتون میشناسین که با مرور خاطرات خوب گذشتهاش، حالش بهتر بشه؟
#دلنوشته
#خاطره
@Negahe_To
۷ اسفند ۱۴۰۲
۷ اسفند ۱۴۰۲
هدایت شده از گاه نوشتههایم
#کتاب_نوشت
۱۱۶۳ صفحه تمام شد. به همت دوستی عزیز، با بودجهبندی روزانه ۳ تا ۴ صفحه، یکسال قدمبهقدم از سیرۀ پیامبر مهربانیها خواندیم؛
خواندیم و به خود بالیدیم از اینکه مومن به چنین پیامبری هستیم؛
خواندیم و شرمنده شدیم از اینکه زیستمان از او اینقدر فاصله دارد؛
خواندیم و فهمیدیم چقدر از «او» نمیدانیم؛
▫️▫️▫️
آن روایتِ حلالیتطلبیدن حضرت در روزهای پایانی عمر شریفشان را در کتاب دینی ایام تحصیل خوانده بودم ولی کیفیت روایت قاف، با من چنان کرد که قافخوانی آن بخشام بیشتر از همیشه به درازا کشید.
▫️▫️▫️
کتاب به جملهای عجیب تمام شد:
``رسول گفت:
اسلام پدید آمد و غریب بود. و بعد از این، به عاقبت، هم غریب شود.``
که اگر اسلام اینهمه سال و امروز غریب نبود، ظهور آخرین وعده حق، اینقدر طولانی نمیشد.
@gahnevis
۹ اسفند ۱۴۰۲
هدایت شده از پالونیا
زندگی به اندازه کافی پر از دلیل برای زندگی نکردن. ارزو کردن اینکه نباشی، تموم بشه، درد نکشی. این وسط اونایی برنده هستن که تونستن یه دلیلی پیدا کنن که صبحها خوشحال از خواب بیدار شن. برات ارزو میکنم که کسی رو داشته باشی که بهش بگی:
«و كأن وُجودك وسيلة لحُبّ الحَياة.»
و انگار که بودنت،
دست آویزی ست برای دل بستن به این زندگی...
😊باید یکی رو داشت که بشینی کنارش، اینو بگه و بره
دم رفقا گرم🤝
@paulowni
۹ اسفند ۱۴۰۲
📚 ما همدیگر را برای چه میخواهیم؟ جوابش واضح است. ما دیگر هر کداممان جزئی از کل یکدیگریم.
#یک_پیاله_کتاب
#کتاب_نامههایسیمینوجلال
@Negahe_To
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
📚 ای سوخته سوخته سوختنی
عشق آمدنی بود نه آموختنی
بعد از "آمدنش"، "نگهداشتنش" آموختنی است. اگر تو بیاموزی که آنچه را که به صورت نابترین هدیهها، "آمدنی" بوده، خرابش نکنی و من هم یاد بگیرم که با توجه به حالات روحی تو، مهرهها را در جای درستش بگذارم، در این بازی شطرنج زندگی، هیچکس نمیتواند من و تو را مات کند حتی شاهاش.
#یک_پیاله_کتاب
#کتاب_نامههایسیمینوجلال
@Negahe_To
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
راستی
در میان این همه اگر
تو، چقدر بایدی...
#ایران_عزیز_ما
#یازدهم_اسفند_هزاروچهارصدودو
@Negahe_To
۱۱ اسفند ۱۴۰۲