eitaa logo
[نگاه ِ تو]
371 دنبال‌کننده
539 عکس
59 ویدیو
2 فایل
من، بی نام ِ تو‌ حتی یک لحظه‌ احتمال ندارم. چشمان تو‌ عین الیقین من،‌ قطعیت "نگاه ِ تو‌" دین من است.‌‌‌ [قیصر امین‌پور] ‌ ‌ 🌱 روایت لحظه‌های زندگی 🌱‌ ‌ ‌ هم‌صحبتی: @MoHoKh ‌هم‌صحبتیِ ناشناس: https://daigo.ir/secret/21385300499
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ 🌱 این سراییست که البته خلل خواهد کرد خنک آن قوم که در بند سرای دگرند @Negahe_To
‌ ‌ صبح یعنی پرواز  قد کشیدن در باد چه کسی می‌گوید پشت این ثانیه‌ها تاریک است؟ گام اگر برداریم روشنی نزدیک است...   @Negahe_To
‌ ‌ 🌱 بعضی باشند که سلام دهند و از سلام ایشان بوی مُشک آید. @Negahe_To
[نگاه ِ تو]
‌ ‌همینکه دم‌دمای صبح، پتو رو بیشتر می‌کشی روی خودت و دست و پاتو جمع می‌کنی که از پتو بیرون نمونه، ی
‌ ‌ ‌🍁 پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند 🍁‌ ‌ ‌🍂 نیمه دوم سال صفرسه‌ براتون پُر از رزق و برکت باشه رفقا @Negahe_To
‌ ‌ ‌اگرچه پیش خردمند‌، خامُشی ادب است به وقت مصلحت آن بِه که در سخن کوشی دو چیز طیره عقل است، دم فرو بستن به وقتِ گفتن و گفتن به وقتِ خاموشی 🪴 سعدی می‌فرماد🙃 @Negahe_To
‌ ‌ 🍀 از صبح پرده‌سوز خدایا نگاه دار این رازها که ما به دل شب سپرده‌ایم @Negahe_To
‌ 🍂 ‌انقدر سرعت و تنوع فشارهای زندگی زیاد شده که دیگه ‌کارمون با و راه نمیفته! به‌جاش باید بگیم ! @Negahe_To
‌ ‌ ‌🍃 به غنیمت شمر ای دوست، دم عیسی صبح تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست @Negahe_To
‌ ‌ ‌بالاخره آوردمش خانه، کنار خودم. یک ماه، هر روز از توی ماشین تماشایش کردم. از کنارش که رد می‌شدم می‌دانست نگاهش می‌کنم. با غرور سرش را می‌داد بالا و زیرچشمی نگاهم می‌کرد. دلبری می‌کرد برایم. می‌دانست چقدر دوستش دارم. گاهی با فاصله می‌ایستادم و طولانی نگاهش می‌کردم. اما دل‌ودماغ خریدنش را نداشتم. از روز اول مهر، منتظر آمدنش بودم. حالا یک ماه بود آمده بود و من یخ کرده بودم انگار. چشم‌انتظارِ رفیقی، آشنایی بودم که او را به من هدیه بدهد و ما را باز وصل کند به‌هم. کسی پیدا نشد. دیشب بالاخره یخ‌ها را شکستم. دیدم زمان گذشته و دارد دیر می‌شود. رفتم سمتش. از روزِ سختی که گذرانده بودم به او پناه آوردم. با تمام وجود، عطرش را کشیدم در بطن‌های قلبم. به خاطر روزهایی که بدونِ او گذرانده بودم از خودم عذرخواهی کردم. بهش قول دادم نگذارم بقیه صبح‌های سردم، بدونِ عطرِ گرمِ او آغاز شود. @Negahe_To
‌ ‌ 🌱 بعضی باشند که سلام دهند و از سلام ایشان بوی مُشک آید. @Negahe_To
‌ ‌ ‌جان پس از عمری دویدن لحظه‌ای آسوده بود عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود عقل با دل رو به رو شد صبح دلتنگی بخیر عقل برمی‌گشت راهی را که دل پیموده بود عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود عقل منطق داشت، حرفش را به کرسی می‌نشاند دل سراسر دست و پا می‌زد، ولی بیهوده بود حرف منّت نیست اما صد برابر پس گرفت گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود من کی‌ام؟! باغی که چون با عطر عشق آمیختم هر اناری را که پروردم، به خون آلوده بود ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود @Negahe_To
‌ ‌ صبح‌تون آغشته به عطرِ شکوفه لیمو و بهارنارنج 😍 @Negahe_To