eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
117 دنبال‌کننده
2هزار عکس
901 ویدیو
7 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
یادمہ یہ بخشۍ از ڪتاب قصہ دلبر؎ میگفت: تنہا ڪسۍِ كِ انچہ بہ صلاحت نیسٺُ بہ صلاحٺ میڪنہ :) «یقینا ڪلہ خیر» @One_month_left
بھ‌وقـت‌عـٰاشـقـے20:00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
علامه مجلسی فرمودند: شب جمعه مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم بسم الله الرحمن الرحیم، [الْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ.] بعد یک هفته مجدد خواستم ، آن را بخوانم، که در حالت مکاشفه از ملائکه ندایی شنیدم ، که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم…! @One_month_left
از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده: هر کس این سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود. @One_month_left
✍ امام صادق (؏) ؛ هرڪس هنگامی ڪه به بستر می رود سه بار این دعا را بگوید از گناهان بیرون آید مانند روزی ڪه مادر او را زائیده 💥 فوروارد ڪن ثواب ببر ツ https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 نگاهی به خودم انداختم و گفتم : لباس دیگه ای ندارم ، اگه داشتم این هارو در می آوردم ناراحت بهم نگاه کرد . منظورش رو متوجه شدم . لبخندی زدم و دستش رو گرفتم و گفتم : عزیزدلم من کفتر هفت جلد توام از چی ناراحتی؟ زینب: به تو اعتماد دارم ولی به بقیه نه ، یهو دیدی .. حرفش رو قطع کردم و خندیدم و گفتم : نگران نباش ، روی لباسم میزنم من یه صاحب کاراته باز دارم ، جرئت دارید نزدیکم بشید تا به خدمتتون برسه خنده ی کوتاهی کرد . لبخندی زدم و گفتم : برم دیگه؟ فقط نگاهم کرد . نفسم رو از سینه بیرون دادم و گفتم: مراقب خودت باش ، برو خونه تا بیام . کمی مکث کردم و گفتم: خداحافظ دستش رو رها کردم و بعد به سمت خونه ی عمه اینا دویدم . از کنار اون همه جمعیت زن و مرد و پلیسی که سعی داشت مردم رو متفرق کن رد شدم و خودم رو به جلوی در خونه ی عمه اینا رسوندم . در خونه باز بود .خواستم وارد خونه بشم که پلیس جلوم رو گرفت : کجا؟ نمیشه داخل رفت! -من ... من پسرداییشم باید برم بالا لطفا برید کنار ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️