💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_هفتصد_سی_و_سوم
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
ما که توفیق دیدارشون رو نداریم ولی شما سلاممون رو برسون
-چشم حتما ! ان شاءالله داعش به همین زودی نابود میشه و راه زیارت هم باز میشه ، اونوقت حتما یه بار خانوادگی میریم زیارتشون
آقا جون: ان شاء الله
-اگه خوبی ، بدی دیدید حلال کنید آقاجون شما خیلی به گردنم حق دارید
آقاجون : نه اصلا این حرف رو نزن ، ما که جز خوبی از تو چیزی ندیدیم . با خوبی هات ماروهم شرمنده کردی
-اینجوری نگید ، من هرکاری کردم وظیفم بوده
آقاجون: عزیزی ؛ نگران زن و بچه ات هم نباش همشون روی چشمم جا دارن ، شما فقط به هدفت فکر کن
-خیلی ممنونم ازتون ، خوبی هاتون شرمنده ام کرده
لبخندی زد و دستش رو روی سرم کشید .
آقا جون کنار رفت و مادر زینب اومد .
چشم هاش پر از اشک بود .
بغلش کردم و گفتم : گریه نکن دیگه مامان جان !
مادر زینب: مراقب خودت باش ، نری خودت رو بیندازی جلوی تیر و تفنگا ! دخترات بابا میخوان! ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_هفتصد_سی_و_چهارم
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
خندیدم : چشم مامان جان ، چشم
شماهم من رو حلال کن ، ببخش خیلی اذیت شدی و میشی اما خودتون که میدونید ، دفاع از حرم خیلی واجبه!
لبخند اشک آلودی زد و گفت : خدا پشت و پناهت باشه پسرم!
دستش رو بوسیدم که خم شد و سرم رو بوسید .
بعد از مادر زینب ، علیرضا اومد و با خنده گفت : خب آقا رضا ، میبینم که بالاخره این آبجی خانوم ما دستور آزادی از قفس رو داد
دوتایی خندیدیم و من سرم رو تکون دادم : بله ، بلخره موفق شدیم اذن اجازه رو بگیریم . فکر کنم کلا عادت زینب خانوم ها هست که تا بتونیم اذن اجازه رو بگیریم باید تا دم مرگ بریم
باز هم دوتایی خندیدیم .
علیرضا : خب دیگه ، به قول مامان ژان وارژان گری در نیاری خودت رو بندازی جلوی تیر و تفنگ؛ مواظب خودت باش
ان شاء الله به سلامت بری و برگردی
-ان شاءالله
همدیگه رو بغل کردیم . علیرضا یهو تغییر لحن گرفت و با صدای حاشی از بغض گفت : سلام مخصوص برسونی به حضرت زینب و رقیه (س) ها ؛ به خدا که دلم پر میکشه که برم ولی میبینی که .. مامان اجازه نمیده
بهش گفتم اصلا یه وضعی شد ..
خانوم نمی طلبه دیگه .. ....
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
آقا مصطفی وقتی به خواستگاری رفت
و در توافقات اولیه که صحبت می کردند
گفت که به جز همسر یک
همسنگر می خواهد ..
پس از خطبه عقد همسرش پرسید که
مگر جنگ است که همسنگر خواستی!
مصطفی گفت که بله جنگ است،
جنگ فرهنگی است و
دشمن دنبال نفوذ و
تغییر فرهنگ است🌱👌🏻..
- شهید مصطفي صدرزاده
#شهیدانه
@One_month_left
هدایت شده از محبین
خون شهدامون تو سوریه هدر شد؟
روز قبول قطعنامه جنگ هشت ساله توسط ایران هم یک عده به انقلابی ها و خانواده ی ش هدا طعنه میزدند که بچه هایتان را کشتند که چه؟! آدم های کوته فکر همین اند و فقط جلوی پایشان را می بینند! خبری از فلسفه جهاد و شهادت در زندگیشان نیست! امروز بعد از بیست سال تازه می فهمند ثمره خون شهدا امنیت ماست ثمره خون آنها زیارت کربلا و نجف است ثمره خون آنها قدرت نظامی این روزهای ایران ماست
امروز هم همان حرف را تکرار میکنند! ثمره خون شهدای ما در سوریه هم در آینده خودش را بیشتر از امروز نشان می دهد.. نگران نباشید!
#فور_واجب
@ir_mohebin
هدایت شده از یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده: هر کس این سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود.
#فور
@One_month_left
اگه شبای جمعه فرد :
- سوره جمعه بخونه، کفاره گناهانشه
- واقعه بخونه، همنشین امیرالمومنینه
- اسراء بخونه، در رکاب امام زمانشه
- کهف بخونه، شهید یا اینکه با شهدا محشور میشه :))
خلاصه رفقا غفلت نکنید از امشب♥️
@One_month_left
وهنوزهمچشمانماندنبالنشانیازتوست..💔
تولدتمبارکمردهمیشهدرصحنه؛)
#شهیدانه #شهید_جمهور #رئیسی
@One_month_left
هدایت شده از محبین
به دستور تروریست های بنی امیه؛ مهر، مفاتیح و زیارتنامه ها از حرم حضرت رقیه سلام الله علیها جمع آوری شد..
@ir_mohebin
هدایت شده از محبین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تروریستها در حال کندن پرچم ها از دیوارهای حرم حضرت رقیه سلام الله علیها💔
@ir_mohebin
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
جایِزهرا،بعدزهرامثلِزهرامادرۍ،
هرچهمادرهستقربانِچنیننامادری🖤!"
#ام_البنین
@One_month_left
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
اُمالبنینیعنی:
عباسداشتهباشیو
بگوییازحسینچهخبر؟
#ام_البنین
@One_month_left
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اُمالبنین پیش همه روضه خواند و گفت:
شرمندهام رباب، پسرم را حلال کن...(:
#ام_البنین #استوری
@One_month_left
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
به دستور تروریست های بنی امیه؛ مهر، مفاتیح و زیارتنامه ها از حرم حضرت رقیه سلام الله علیها جمع آوری
حرومزاده (جولانی) ویدیو گرفته میگه برای زیارت
سیدهزینب اول باید برید سر قبر معاویهی
ملعون گریه کنید و زیارت کنید بعد برید برای
زیارت سیدهزینب، هر چه قدر برای اون ملعون
گریه کردید همون اندازه اجازه دارید برید زیارت
سیدهزینب مثلا اگر نیم ساعت برای ملعون
گریه کردید نیم ساعت حق دارید برای
سیدهزینب به زیارت برید !
من هرگز فکرش هم
نمیکردم روزی به این بیچارگی برسیم که این
جوری قلبم آتیش بگیره از فهمش !!
وحیدةوغریبة عمتي😭💔:)
هدایت شده از مَبهوتْ³¹⁵
گره دارین تو زندگیتون ..
مشکلات دارین ..
هرچی ..هرچی ..
امشب و فردا رو از دست ندین..
خانم امالبنین سلام الله علیها هیچ وقت جواب رد نمیدن ..
معجزات دیدن از خانم
رد خور نداره ..
هرکاری میتونید برای خانم انجام بدین ..
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
گره دارین تو زندگیتون .. مشکلات دارین .. هرچی ..هرچی .. امشب و فردا رو از دست ندین.. خانم امالبنین
میگه تو حرم حضرت عباس اومدم تو ایوون ..
پرده کنار رفت دیدم آقا حضرت عباس سلام الله علیه یه گوشه نشسته دیدم یه خانم مجللهای اونجا نشسته
مؤدب! هیبتی داشت ..
گفت:آ سید محمود!
مردم به خیالشون هرچی به من توسل میشن به حاجتشون میرسن ..
خیال میکنن منِ عباس دادم ..
در حالی که نمیدونن قالب حوائجی که مردم از من میخوان ..
حواله میکنم مادرم امالبنین حل میکنه ..
بعد گفت دیدم آقا سرش رو انداخت پایین ..!
گفتم آقا چیشده ..؟
صورتش دیدم گوله گوله داره اشک میریزه ...
گفتم آقاجون چیشد ..؟!
گفت شما نمیدونید مادرم درِ خونه خدا خیلی آبرو داره ..
بهش متوسل بشین ..
#ام_البنین
@One_month_left
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
میگه تو حرم حضرت عباس اومدم تو ایوون .. پرده کنار رفت دیدم آقا حضرت عباس سلام الله علیه یه گوشه نشست
هیچ وقت یادم نمیره کربلام رو چه جوری گرفتم ..
وقتی بهم گفتن : حضرت ابوالفضل همه کاره ی کربلاست
رفتم سراغ مادرش .. آخه بهم گفتن هرکی میره پیش حضرت ابوالفضل ، حضرت ابوالفضل میره پیش مادرش و ازش میخواد اون مشکل رو حل کنه :))
رفتم پیش خانوم ام البنین .. قسمش دادم .. به دست های بدیده اباالفضلش .. که کربلام رو بده ..
و داد .. :)🫀
و من توی کل مسیر این مداحی رو زمزمه می کردم : حرف بچه نداره قیمت ... جز برای مادرش فقط :)))🫀
ننه ام؛ام البنین ...🖤
#کربلا #دلی