اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
همه همتتان را صرف فاطمیه کنید؛
قیامت خواهید دید...
- آیت الله وحید خراسانی
#فاطمیه #حضرت_فاطمه
@One_month_left
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
به خاطر کودکان مظلوم فلسطینی ...
#نه_به_کالاهای_اسرائیلی
@One_month_left
هدایت شده از یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
بیداری؟!
میدونم شاید کار داشته باشی
سرت تو گوشی باشه،
درس داشته باشی و...
ازت میخوام بدون اینکه به بعدش
فکر کنی بلند شی یه وضو بگیری
چند رکعت نماز شب بخونی!
همون جا تو رخت خوابت روبه قبله
بشین و چند رکعت به جا بیار!
ببینم چی کار میکنی ها!
هدایت شده از یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
حدیثی از امام حسن عسکری که میگه؛
هدایت شده از یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِه لِیلَه فی لَیْسَ مِنِّی
هدایت شده از یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
اگر کسی بتونه نماز شب بخونه، اما نخونه از ما نیست!
هدایت شده از یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده: هر کس این سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود.
#فور
@One_month_left
شب جمعه است اگر یادت نکنم یاد که کنم...؟!❤️🩹
#حضـرتِصدوبیـستهشـتِقلبـم #حسین_جانم
@One_month_left
غسل جمعه سبب پاكى ،
و كفّاره گناهان از جمعه تا جمعه است .
- امام صادق "ع"
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_هفتصد_بیست_و_سوم
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
از یه جایی به بعد دیگه صداشون رو نمیشنیدم و فقط این کلمه توی ذهنم تکرار میشد : « شاید این آخرین باره .. »
آنقدر غرق در افکار بودم که با تکون های سجاد به خودم اومدم : مامان؟؟ خوبی؟؟
-جانم مامانم؟ آره عزیزم
سجاد : پس چرا جوابم رو نمیدی سه ساعته دارم صدات میکنم
-ببخشید پسرم حواسم نبود ، جانم؟
سجاد: میگم خوب خوندیم؟
لبخندی بهش زدم و گفتم : آره عزیزم مثل همیشه عالی
سجاد خنده ای کرد و گفت : بابا یکی دیگه بزار
رضا: چشم
دستش رو سمت ضبط برد و گفت : بفرمائید اینم یکی دیگه
مولودی بعدی پخش شد و سجاد شروع به خوندن کرد .
به بیرون خیره شده بودم که با صدای رضا به خودم اومدم : حواسم هست امروز خانومم حواسش نیستاا
به طرفش برگشتم . لبخند کمرنگی زدم و گفتم : چرا حواسم هست
رضا: عجبب
برای چند ثانیه ، به طرفم برگشت و گفت : چی شده خانومی؟
-هیچی عزیزم
نفسش رو از سینه بیرون داد و دیگه چیزی نگفت . میدونستم همه چیز رو میدونه .
بعد از اینکه خریدمون تموم شد ، برگشتیم خونه .
داشتم لباس هام رو عوض می کردم که رضا گفت : راستی خانوم ، دستت درد نکنه ، زحمت کشیدی ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️