✅ اجتهاد و مسائل نوپدید
▫️شهید مطهری:
🔹مشکلات جامعه بشری نو میشود و مشکلات نو، راه حل نو میخواهد. #الحوادث_الواقعه چیزی جز پدیدههای نوظهور نیست که حل آنها بر عهده حاملان معارف اسلامی است.
🔹سر ضرورت وجود مجتهد در هر دوره و ضرورت تقلید و رجوع به مجتهد زنده همین است و الا در یک سلسله مسائل استاندارد شده، میان تقلید از زنده و مرده فرقی نیست. اگر مجتهدی به مسائل و مشکلات روز توجه نکند او را باید در صف مردگان به شمار آورد.
(نهضتهای اسلامی، ص ۹۴)
@motahari_ir
🔸روششناسی اجتهاد (روشنا)
🆔 @ravesh_ejtehad
لزوم مطالعات تاریخ سیاسی در شناخت فقه مذاهب
✍️علی راد
فقه با تاریخ در هم تنیده و رابطه ای دو سویه میان ایندو وجود دارد لذا تاریخ جزئی اجتناب ناپذیر از فقه مذاهب اسلامی است . فهم درست و تفسیر دقیق گزاره های فقهی شریعت بدون درنگ ژرف در پس زمینه های تاریخی ( به مفهوم کلان تاریخ ) این گزاره ها از زمینه تا مقاصد آنها میسور نیست . فروکاست ادله نقلی فقه به مثابه متون ادبی و بسنده نمودن به تحلیل معناشناختی متن گرای محض آنها رهزن نظریه اصیل شریعت در عرصه های متنوع فقه اسلامی است و به نص گرایی در پژوهش فقهی می انجامد که فقط به دنبال تبیین مدلول ادبی و معانی ادله فقهی بدون توجه به پسامتن تاریخی , فرهنگی , اجتماعی , سیاسی و .... این ادله است . در این میان آگاهی فقیه از نظریه های سیاسی حاکم و رایج در دوره های مختلف تاریخ اسلام به ویژه چهار قرن نخست هجری امری اجتناب ناپذیر است زیرا نظریه سیاسی حاکم در جوامع اسلامی نقشی مهم در پدیداری جوامع فقهی , فروکاست و حذف ادله رقیب و چگونگی تفسیر گزاره های فقهی داشت .
استاد محمود شهابی در کتاب اداور فقه در لزوم آگاهی فقیه از نظریه های سیاسی در مطالعات فقهی چنین می نویسد :
« در دين اسلام « امامت » ، يا « خلافت » ، يا « سلطنت » ، يا « امارت » ، و به تعبير اوسع « حكومت » ، يا بهر تعبيرى ديگر تعبير شود ، از ديانت و فقاهت جدا نيست و ارتقاء و اعتلاء شئون دينى و فقهى يا انخفاض و انحطاط آنها به آن بی ارتباط نمی باشد بلكه تا حدى معلول اوضاع و احوال دستگاه فرمانروايى و مولود علم و عمل و علاقه و ، خلاصه ، ايمان يا بی ايمانى شخص زمام دار و فرمانروا است چنان كه اوضاع و احوال عمومى نيز به ويژه در دوره هايى كه باصطلاح اين عصر « حكومت مردم بر مردم » تحقق نيافته و مردم از چنگ فرمانروايى خودسر و خود خواه و خود پسند خلاص نگشتهاند ، زاييده و نتاج همان اوضاع و احوال است .
از اين رو اگر كسى بخواهد بر چگونگى وضع تفقه و اجتهاد در عهدى اطلاعى كامل به هم رساند ناگزير بايد بر اوضاع و احوال دستگاه حاكمه و بر طرز فكر و عمل و علاقه و ايمان كسى كه در رأس دستگاه قرار يافته و زمام حكومت بر شئون دين و دنياى مردم را بدست گرفته و نفوذ و قدرت در اجتماع به همرسانده اطلاع و آگاهى پيدا كند . اين آگاهى و اطلاعست كه هر چه كاملتر و وسيعتر و دقيقتر باشد باحث از ادوار فقه و ناظر در تحوّلاتى كه آن را پيش آمده بهتر و روشنتر بر منظور خود وقوف می يابد و به مطلوب خويش نائل می گردد و به علل بسط و قبض تفقّه و عوامل پيشرفت يا وقفه و ركود ، يا تأخّر و سقوط ، يا انحراف و قصور ، آن بيشتر آشنا و واقف می گردد » ( محمود شهابی خراسانی , ادوار فقه , ج 3 , ص 90 ) .
@OstadRad
🟣 دسترسی رایگان به نسخههای خطی کتابخانهٔ دانشگاه استانبول
🔹کتابخانه و مرکز اسناد دانشگاه استانبول مجموعهای از نسخ خطی و مرقعات محفوظ در گنجینهٔ خود را در دسترس پژوهشگران گذاشته است.
🔹برای جستجو در این نسخهها و دانلود آنها به نشانی زیر مراجعه کنید
B2n.ir/e60723
@pdf_kotob_e_adabi
درنگی کوتاه در پژوهشهای پنج خاورشناس درباره الکافی کلینی ( بخش اوّل )
علی راد ( دانشیار دانشگاه تهران )
چکیده
پژوهش¬های خاورشناسان دربارۀ الکافی الکلینی در سده معاصر هر چند دوره های متنوع با رویکردهای متعدد را تجربه کرده است ولی تحلیل روند و برایند این جریان حدیث پژوهی نوآمد در بازشناسی حدیث شیعه گویای این مهم است که این جریان هنوز در گام نخستین خود در شناخت و ارزیابی الکافی الکلینی قرار دارد و تا رسیدن به پژوهش های فاخر و ممتاز در تحلیل و نقد این کتاب حدیثی شیعه فاصله زیادی دارد لذا تا کنون تک نگاری جامع , فاخر و برتری از سوی خاورشناسان در الکافی پژوهی ارائه نشده است و تعداد خاورشناسانی که به پژوهش درباره الکافی کلینی پرداخته اند چندان فراوان نیستند . این مهم خود نتیجه علل و زمینه های مختلفی است که از جمله مهم ترین آنها توجه دیر هنگام غرب در آشنایی درست و عمیق با مذهب شیعه و اسلام شیعی است که در فراوانی و کیفیت محتوایی پژوهش های شیعه شناسی ایشان و به طور خاص پژوهش درباره جوامع حدیثی شیعه از جمله الکافی کلینی اثر نهاده است . پژوهش های سده معاصر خاورشناسان درباره الکافی کلینی به سه دوره تاریخی متمایز از همدیگر تفکیک پذیر است : دورۀ فقر و بحران آگاهی , دورۀ درنگ در مضامین برگزیده , دورۀ تحول در رویکرد و مسئله . پژوهش¬های خاورشناسان درباره الکافی کلینی به دو رویکرد انتقادی و ناهمدلانه و رویکرد خنثی و محض تقسیم پذیر است . شخصیت هایی چون ویلفرد مادلونگ , آندره نیومن , رابرت گلیو , تمیمه دائو , ... از جمله مهم ترین خاورشناسانی هستند که درباره الکافی کلینی پژوهش هایی را در قالب مدخل دایرة المعارفی , مقاله مستقل و جستاری از کتاب منتشر نمودند . تحلیل مضامین اصلی این پژوهش ها , مسئله اصلی پژوهه حاضر است .
واژگان کلیدی : الکافی کلینی , خاورشناسان , ویلفرد مادلونگ , آندره نیومن , رابرت گلیو , تمیمه دائو , نقد کتاب .
@OstadRad
درنگی کوتاه در پژوهشهای پنج خاورشناس درباره الکافی کلینی ( بخش دوّم )
علی راد ( دانشیار دانشگاه تهران )
درآمد
الکافی محمد بن یعقوب کلینی ( 329 ق ) از جمله جوامع حدیثی متقدم امامیه و کتابِی سترگ و ارجمند در اندیشه اصولیان و اخباریان امامیه است . از سوی دیگر این کتاب و نماینده اندیشههای کلینی در آموزه های اسلام شیعی در معارف و آموزه های متنوع اعتقادی , فقهی , اخلاقی و ... است و احادیث آن جایگاه و کارکرد ویژهای در تبیین احکام فقهی و معارف امامیه دارد . درباره الکافی کلینی پژوهش های متعددی از سوی جریان-های متعدد و با رویکردهای مختلفی انجام پذیرفته است . از جمله این جریان¬ها که با رویکرد ویژه خود تا حدودی کتاب الکافی کلینی را پژوهیده است , جریان استشراق است . واژه عربی استشراق برابر نهاد اصطلاح انگلیسی Orientalism است که در زبان فارسی از آن به خاورشناسی تعبیر می شود . به پژوهش¬ها و مطالعات خاورشناسان درباره شرق فکری و اقلیم شرق جهان Oriental studies یا مطالعات شرقی اطلاق می شود که از مبانی , روش و رویکرد ویژه خود در شناخت و نقد میراث شرق از جمله ادیان شرقی و دین اسلام دارد . مطالعات خاورشناسی رویکردی فرا الهیاتی و تاریخی¬نگر به میراث فکری شرق به ویژه میراث مسلمین در اسلام شناسی دارد . این رویکرد تلاش می¬کند از هر گونه اثبات گرایی , جزم اندیشی , انسجام بخشی , مذهب گرایی و گرایش های ایدئولوژیکی اجتناب بورزد , اصول و روش علم مدرن را در مطالعه و نقد میراث شرق رعایت نماید , از افتادن در دام و تله شبه علم بپرهیزد و تا حد ممکن تصویری تقریباً راستین از آنچه بود را ارائه کند از این رو ممکن است نتایج آن با پژوهش¬های مسلمین با رویکرد الهیاتی و ایدئولوژیک که غالباً در مقام اثبات و توجیه میراث دینی هستند , تفاوت های بنیادین و حتی متعارض داشته باشد . این سخن به معنای پیراستگی مطالعات شرق شناسی از پیش فرض¬های جانبدارانه شخصی و جریانی , التزام عملی خاورشناسان به اصل انصاف علمی و بی طرفی در پژوهش , صحت و تایید مطلق نتایچ پژوهش های ایشان نیست بلکه شماری از پژوهش¬های ایشان به آسیب¬ها و کاستی¬های متعددی از مرحله پیش فرض تا دستاورد تحقیق دچار هستند و همانند دیگر پژوهش های انسان محور احتمال رخنه هر گونه آسیب و ضعف در آنها وجود دارد . آنچه مهم است اجتناب از نقد الهیاتی و نقد موازی در سنجش پژوهش های اسلام شناسی خاورشناسان و تاکید بر نقد پارادایم و نقد روش پژوهش خاورشناسان فارغ از درستی یا نادرستی دستاورد پژوهش¬های ایشان در اسلام شناسی از نگاه مسلمین است . نتایج اسلام شناسی خاورشناسان از یک پارادایم کلان و روش ویژه پیروی می¬کند و نقد ایدئولوژیک نتایج تحقیقات ایشان , پژوهشی علمی به شمار نمی¬آید و بیش تر به جدل و منازعه شبیه¬تر است تا نقد علمی لذا هیچ نقطه تلاقی و زمینه گفتکو و نقد و نظر با خاورشناسان پیدا نمی¬کند .
@OstadRad
درنگی کوتاه در پژوهشهای پنج خاورشناس درباره الکافی کلینی ( بخش سوّم )
علی راد ( دانشیار دانشگاه تهران )
رهیات الهیاتی با رهیافت خاورشناسی به مثابه دو خط موازی هستند که در هیچ نقطه ای از مسیر خود به تقاطع و تلاقی با یکدیگر نخواهند رسید مگر اینکه نقّادان خاورشناسان فرا نظریه ایشان در پژوهش های اسلامی شناسی را بازشناسی و سپس به نقد و ارزیابی آن بر پایه منطق نقد آزاد بپردازند . روشن است که نتایج و دستاوردهای یک تحقیق به مثابه متغیری وابسته و اثر پذیر از متغیر مستقلی هستند لذا نتایج از اصالت برخوردار نیستند و نقد و نقض الهیاتی نتایج مساوی با نفی درستی و ابطال راستی آنها نیست . دستاورد اسلام شناسی خاورشناسان نیز از پارادیم های متنوع و متغیر ایشان در مطالعه و ارزیابی منابع و مصادر اسلام پیروی می کنند , از این رو نقد فرا نظریه خاورشناسان در مطالعه میراث مسلمین امری اجتناب ناپذیر و تنها راه ممکن برای ایجاد زمینه مناسب برای گفتگو و نقد و نظر علمی با جریان خاورشناسی در اسلام شناسی است و پیش شرط دستیابی به این فرا نظریه توصیف و تحلیل پژوهش های خاورشناسان بدون هیچ پیش فرض الهیاتی و شخصی است تا از برایند آن نوع پارادایم و زاویه دید خاورشناسان به دست آید و سپس به بوته نقد سپرده شود. امروزه در گفتمان خاورشناسی یا استشراق، تبار، ملیت و نژادِ شخص پژوهش¬گر مهم نیست بلکه نوع رویکرد و روش پژوهش این گفتمان در مواجه با میراث , آموزه ها و اندیشه¬های مسلمین است که سبب تمایز آن از دیگر گفتمان های اسلام شناسی است از این امروزه رو خاورشناسی به مثابه یک پارادایم در اسلام شناسی است و چه بسا پژوهش¬گری مسلمان خواسته یا ناخواسته متاثر از اصول و رویکرد پارادایم خاورشناسی به مطالعه , پژوهش و نقد میراث و آموزه های مسلمین بپردازد لذا نباید پژوهش¬های خاورشناسی را به پژوهشگران یهودی یا مسیحی انگلیسی یا آلمانی زبان محدود دانست . موضوع اصلی این مقاله مروری توصیفی بر شماری از مهم ترین پژوهش¬های خاورشناسان درباره کتاب الکافی کلینی در سده معاصر است که در قالب مدخل دایرة المعارف , مقاله یا بخشی از یک کتاب منتشر شده اند . ............ ادامه دارد ....
@OstadRad
⚠️هیچ گاه مطالب علمی را با اطمینانِ کامل بیان نکنید!
زمانی که مرحوم آقای داوود الهامی، کتاب زرتشت را نوشت، آن را خدمت #علامه_طباطبایی برد و مطالب نگاشته شده در این کتاب را برای ایشان خواند. آقای الهامی میگفت:
هنگام خواندن من، استاد بسیار دقت کردند و از تحقیق و بررسی که من انجام داده بودم، خوشحال شدند. اما یک جمله فرمودند:
آقای الهامی! اگر زرتشت روز قیامت به تو بگوید چرا چنین گفتی و با من چنین کردی، چه خواهی کرد و چه جوابی داری؟
علامه سفارش میکردند که هیچ گاه مطالب علمی را با اطمینان کامل و قاطعانه بیان نکنید، مراقب باشید، بررسی و تحقیق کنید و همیشه یک اما و شاید هم در کارتان باشد.
علم و تحقیقات همیشه همان جا به پایان نمیرسد!
📚 آشنای آسمان، نشر انصاریان، نقل خاطره از: سید محمد ثقفی.
#نقد_حوزه
#سیره_علما
✅ کشکول ناب حوزوی🔻
🔴 @kashkolenab
@OstadRad
تشبیه ابوحمزه ثمالی به سلمان فارسی در روایت امام صادق(ع)
زمینه ها , وجه شبه و کارکردها
✍️ علی راد
أبوحمزه ثمالی (82 - 150 ق )در طول حیات بیش از صد سال خود, محضر چهار امام شیعه – از امام سجاد (ع) تا امام کاظم (ع) را درک نمود . از میان نزدیک به 90 استاد حدیث أبوحمزه – می توان به شخصیت های نامداری چون جابر بن عبدالله أنصاری, عبدالله بن عباس, أنس بن مالک و عبدالله بن زبیر اشاره کرد؛ أبو حمزه بیش از 200 راوی و شاگرد از عامه و شیعه داشت که در نوع خود کم نظیر است. در نگاه امام صادق(ع) مکانت ابوحمزه ثمالی در روزگار خود همانند سلمان فارسی بود (نجاشی,1418: 115). امام رضا (ع) نیم سده بعد از مرگ ابوحمزه ثمالی ضمن همانندسازی شخصیت او با جناب سلمان به توفیق خدمت گزاری وی در محضر چهار امام از امامان شیعه تصریح دارد. حال باید در راز تنظیر و تشبیه شخصیت ابوحمزه ثمالی به شخصیت سلمان فارسی در سخن امام صادق(ع) درنگ نمود که وجه تشابه این دو شخصیت در چیست؟ روشن است که تنظیر مذکور از سَر تعارف و غلو در مدح نبوده است که خلاف واقعیت را بیان نموده یا در بیان آن اعتدال را رعایت نکرده باشد . این تشابه ریشه در همانندی آرمان ها و سلوک ابوحمزه با سلمان فارسی دارد.
أبوحمزه با تکاپو و اخلاص در دانش اندوزی از ائمه شیعه, به جایگاهی ممتاز و اثرگذار در میان اصحاب ائمه شیعه دست یافت؛ برایند این توفیق و تلاش چنین شد که أبو حمزه ثمالی به تراز فقیهان, مشایخ بزرگ زُهّاد سرشناس کوفه , مقامِ خواص اصحاب ائمه و استوار بر مذهب شیعه دوازده امامی در نهایت وثاقت از شمار نجباء ثقات و جلالت دست یافت(نجاشی,1418: 115). فرزانگی و استواری در اندیشه و باور, تجربه بحران ها و عبور موفق از حوادث فرهنگی و سیاسی روزگار از أبو حمزه فردی روشن بین و شخصیتی پولادین در باور و عمل ساخت لذا امامان شیعه به منظور تکریم و الگوسازی از شخصیت أبو حمزه, منزلت وی را به جایگاه جناب سلمان فارسی در میان صحابه رسول خدا(ص) (نجاشی,1418: 115) و جناب لقمان حکیم در روزگار خویش همانند کردند.
بنابراین فرضیه عدم وثاقت و تکذیب احادیث ابوحمزه, با تعابیر رسای امام صادق (ع) در وثاقت و صداقت ابوحمزه تعارض دارد و در این تعارض به طور قطع قول امام صادق(ع) بر قول نسائی و پیروان اتباع وی از گذشته تا آینده تقدم و ترجیح دارد. توثیق ائمه شیعه مانع انعقاد اجماع در عدم وثاقت ابوحمزه است لذا ادعای وجود اجماع در تضعیف ابوحمزه با داده-های تاریخی مخالفت دارد.
نسائی (303ق) به عدم وثاقت ابوحمزه تصریح دارد: «كوفي وليس بثقة»(نسائی,1991: 2/122). ممکن است چنین استدلال شود که رأی نسائی کاشف از آرای مشایخ جرح و تضعیف دوره متقدم عامّه در قرن دوم است لذا عدم وثاقت ابوحمزه در روزگار حفص بن غیاث, دیدگاه شناخته شده و رایجی است. اثبات عدم وثاقت ابوحمزه – به معنای متهم بودن وی به کذب و عدم قوه ضبط در تحمل و نقل حدیث - نیازمند شواهد و مدارک متقن است و این ادعا با با دو اصل در تضاد آشکار است؛ نخست اینکه درباره مسلمانی که اجتناب وی از کذب و محرمات محرز باشد, اصل وثاقت و عدالت جاری است و می¬توان به روایات وی در صورت عدم تعارض آن با مبانی و مصادر وحیانی اعتماد جست همان طوری که شماری از فقیهان و محدثان بر این اعتقادند(خوئی,1413: 1/70-72 و 2/57 ؛ مکی,1414: 69؛مامقانی,1345: 284) مگر اینکه خلاف آن ثابت بشود و در این مهم به اجتهاد و گمان نمیتوان استناد جست. ابوحمزه در روزگار خود نزد موافقان و مخالفان به غیر وثاقت و کذب و تدلیس شناخته شده نبود لذا ادعای نسائی در عدم وثاقت وی در قرن چهارم فاقد دلیل بوده و ادعایی بیش نیست. پیش از نسائی نیز کسی وصف «عدم ثقه» را درباره ابوحمزه به کار نبرده است و اگر ابوحمزه به عدم وثاقت مشهور بود به طور قطع مخالفان وی به آن اشاره می کردند.
بر فرض اینکه قول نسائی را معتبر بداینم در مقابل آن قول به وثاقت و صدوق بودن ابوحمزه از شهرت و استفاضه برخوردار است و در مقام تعارض ایندو, قول به وثاقت به دلیل شهرت و کثرت نصوص بر قول عدم وثاقت ترجیح دارد. بر فرض که این تعارض واقعی باشد, حفص بن غیاث به خوبی آگاهی داشت که ابوحمزه نزد امام سجاد(ع) و امام صادق(ع)– استاد و شیخ حفص بن غیاث و به تعبیر او خیر الجعافر(صدوق,1417: 315 )- جایگاه سترگ و معتمدی دارد زیرا راوی معارف و احادیث ویژه ائمه شیعه در روزگار حیات ایشان بود.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
امام صادق ( ع ) و لقب خیر الجعافر ؛ درنگی در سویه های تاریخی و گفتمانی
✍️علی راد
لقب خیر الجعافر از جمله القاب ویژه امام صادق ( ع ) است که بیش از گفتمان حدیثی- رجالی امامیه در گفتمان اهل سنّت به ویژه مدرسه رجالی بصره شناخته شده است که گرایشات عثمانیه داشتند و رویکرد حصرگرایی ایشان مانع جدی محدّثان امامیه در ترویج میراث شفاهی و مکتوب اهل بیت ( علیهم السلام ) در میان ایشان بود . این اندیشه فراتر از بصره تا آبادان – عبادان قدیم – نیز توسعه یافته بود و رگه هایی از آن نیز در دیگر مدارس حدیثی وجود داشت ولی به شدّت بصره نبود . این لقب نه از سوی گروهی از اصحاب امام صادق ( ع ) که به تشیع شهرت داشتند بلکه از سوی شخصی به آن حضرت اطلاق شد که تشیّع وی چندان آشکار نبود و شواهدی بر خلاف آن در اذهان وجود داشت . این شخص کسی نبود جز حفص بن غیاث نخعی (117- 194 ق ) قاضی نامدار دولت عباسی که فضل بن عباس- امیر کوفه در آن روزگار- بر جناره حفص بن غیاث نماز خواند که نشان از جایگاه برجسته اجتماعی حفص بن غیاث در کوفه دارد. حفص بن غیاث به خوش اقبالی قاضی, به مرگ در غیر حال قضاوت باورمند بود که خود نیز چنین از دنیا رفت . بر پایه کتاب تهذیب الکمال مزّی–کامل¬ترین فهرستِ موجود از مشایخ حفص بن غیاث نخغی– وی از چهل و هشت شیخ و استاد, حدیث شنید که از جمله آنها جعفر بن محمد(148-83ق) معروف به امام صادق(ع) بود . حفص از همان آغاز نوجوانی به کتابت حدیث علاقمند بود و هر حدیثی را که می¬شنید, آنرا کتابت می¬کرد . معاذ بن معاذ دستینه¬های قضایی حفص را به دلیل سبک نگارش آنها تحسین می¬نمود . حفص کتابهای حدیثی خود را پیش از اشتغال به قضاوت تالیف نمود و نسخه-هایی از آن در اختیار دیگران نهاد . او در روزگار خود از جمله سه محدث برجسته کوفه بود, صحت و اعتبار کتاب جامع حدیثی نزد دانشیان حدیث شناخته شده بود به گونه¬ای که اگر حفص در کتابش در گزارش حدیثی از استادش أعمش– سلیمان بن مهران(61-147ق)- متفرد بود به دلیل اعتبار کتابش, روایت وی مقبول بود , اما اگر این حدیث را فقط از حافظه اش نقل می¬کرد, تضعیف می¬شد زیرا در اواخر عمرش حافظه اش او را یاری نمی¬کرد .
کتاب جامع حدیثی حفص بن غیاث در اختیار مولفان جوامع اولیه حدیثی عامه بود و فراوان از آن روایت نقل کرده-اند. احادیث این کتاب به دلیل مبانی خاص امامیه در اعتبار سنجی حدیث, به جوامع حدیثی شیعه راه نیافت ولی کتاب مجموعه احادیث بدون واسطه¬ی حفص بن غیاث از امام صادق(ع) با استقبال مولفان منابع متقدم شیعی مواجه شد؛ «له کتاب معتمد» ارزش¬گذاری شیخ طوسی از اصالت و محتوای این کتاب است و حفص بن غیاث در این نگاشته به اسناد مستقیم خود, احادیث امام صادق(ع) را روایت می¬کند که بدون واسطه از ایشان دریافت کرده است . بنابراین حفص بن غیاث از جمله مولفان میراث مکتوب نخستین امامیه است. هر چند امروزه اصل مسند حفص از احادیث امام صادق(ع) در اختیار ما نیست ولی نزد متقدمان امامیه و عامه شناخته شده بود. پیش از شیخ طوسی شماری از مشایخ و محدثان امامیه به این کتاب دسترسی داشته¬اند و از این طریق به شیخ طوسی انتقال یافته بود .
حفص بن غیاث در دفاع از جایگاه ممتاز و فاخر استادش امام صادق(ع) اهتمام ویژه¬ای داشت. وی در مقابل بصریان که بر سانسور و عدم نقل احادیث امام صادق(ع) اصرار داشتند, پاسخی درخور و معنادار می¬دهد: « قال يحيى وخرج حفص بن غياث إلى عبادان وهو موضع رباط فاجتمع إليه البصريون فقالوا له: لا تحدثنا عن ثلاثة أشعث بن عبد الملك وعمرو بن عبيد وجعفر بن محمد فقال: أما أشعث فهو لكم وأنا أتركه لكم وأما عمرو بن عبيد فأنتم أعلم به وأما جعفر بن محمد فلو كنتم بكوفه لأخذتكم النعال المطرقة ». او به دو دلیل احادیث امام صادق(ع) را بایسته نقل و ترویج می¬دانست : فضیلت و نَسب . این متن گویای دیدگاه او هست : « حدثنا أبو مسلم حدثني أبي حدثني حسين الجعفي عن حفص بن غياث قال قدمت البصرة فقالوا لا تحدثنا عن ثلاثة جعفر بن محمد وأشعث بن سوار وأشعث بن عبد الملك فقلت أما جعفر بن محمد فلم أكن لأدع الحديث عنه لقرابته من رسول الله صلى الله عليه وسلم ولفضله وأما أشعث بن سوار فهو رجل منا من أهل الكوفة فلم أكن لأدع الحديث عنه وأما أشعث بن عبد الملك فهو رجل من أهل البصرة فأنا أدعه لكم » . حفص بن غیاث نخعی در مقام نقل احادیث امام صادق(ع) از ایشان به به خیر الجعافر یاد می-کرد:«سليمان بن داود المنقري، عن حفص بن غياث، أنه كان إذا حدثنا عن جعفر بن محمد(ع)، قال: حدثني خير الجعافر جعفر بن محمد » ازمنظر گفتمان شناسی تاریخی – تحلیلی این پاسخ ها به ریشه¬های عمیق اعتقادی و علمی حفص بن غیاث درباره اصالت, حجیت و منزلت سترگ امام صادق(ع) دلالت دارند و همانند عقاید یک شیعه امامی درباره جایگاه امام است.
@OstadRad
هدایت شده از هماندیشی استادان فارابی
⭕️ سلسله جلسات «ماه نشست» استادان، پیرامون موضوعات فرهنگی و اجتماعی کشور
🔴 ماه نشست در: دانشکده الهیات
🔮 با موضوع: اصول و اخلاق حرفه ای در داوری پایان نامه ها و مقالات
🔺با ارائه:
📌آقای دکتر سید محمدعلی دیباجی، عضو هیات علمی دانشکده الهیات، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران
📌آقای دکتر علی راد، عضو هیات علمی دانشکده الهیات، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران
⏰ زمان: سهشنبه، ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۰ الی ۱۴:۰۰
🏢 مکان: تالار امام هادی (ع)، دانشکده الهیات
👌ماه نشست یا همون گعده های صمیمی علمی؛ تجربه ای نو با امتیازات آموزشی و فرهنگی
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
◀️کانال هماندیشی استادان دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران
https://eitaa.com/joinchat/777650395C0d478f9242
برترین خصال در غرر احادیث امام علی (ع)
درنگی در روایت, مصدر و راوی
✍️ علی راد
متن روایت : أبو حمزة محمد بن ميمون السكري أخبرني إبراهيم الصايغ عن حماد عن إبراهيم قال قال علي بن أبي طالب [ علیه السلام ] : التوفيق خير قائد وحسن الخلق خير قرين والعقل خير صاحب والأدب خير ميراث ولا وحشة أشد من العجب. ( ابن عساکر , تاریخ مدینه دمشق ج 42 , ص 509 ) .
[ برای انسان ] توفیق: بهترین راهبر , منش نیکو : بهترین همنشین , خرد : بهترین همراه , ادب بهترین دارایی است که به ارث می نهد و هیچ چیزی به اندازه خودپسندی وحشت انگیز نیست .
در این حدیث از استعاره سفر و حرکت برای بیان بایسته های مسیر و مصیر زندگی انسان استفاده شده است . حیات انسان به یک پیشران مورد اعتماد نیاز دارد و آن توفیق است . نیکویی خُلق انسان به مثابه همنشینی است که هماره در مسیر سفر با انسان است . عقل ناب به سان همراه همدلی است که در مسیر انسان را یاری می رساند و در گزندها و لغزش ها او را یاری می رساند . دستاورد سفر حیات انسان چیزی به جز ادب ( در معنای کلان آن ) نیست که از او به یادگار می ماند و در این میان آنچه سبب تنهایی و دهشناکی این مسیر است خود پسندی و خود معیاری است که هم خود و هم دیگران را به رنج می نهد و رهاوردی نیز ندارد .
ابوحمزه سکّری مروزی ( 167 ق ) محدّث نامدار مرو و از جمله ائمه بزرگ حدیث بود که نزد سلیمان بن مهران معروف به اعمش , جابر جعفی , عاصم احول , ... حدیث آموخت. بازتاب آموزه های ائمه شیع در احادیث ابوحمزه سکّری وجود دارد و شماری از غرر احادیث امام علی بن ابیطالب ( ع ) از طریق کتاب وی به مصادر اهل سنّت و سپس به منابع شیعی راه یافت . ابراهیم بیکندی فرزند محمد بن سلام بيكندي از استادان سرآمد نیشابور در حدیث نسخه از کتاب حدیثی ابوحمزه محمد بن میمون سکّری مروزی را از طریق اسناد پدرش برای خالد و دیگران روایت نمود , این نسخه از اهمیت و اصالت زیادی برخوردار بود به گونه ای که دسترسی و روایت آن از جمله ویژگی های ممتاز محدّثان به شماری می آمد از این رو در شرح و حال شماری معدود از روایان منعکس شده است .
ابوحمزه سکّری آراسته به حسن خلق بود . گفته اند که همسایه او در فروش منزلش , حق همسایگی با ابوحمزه را برابر ارزش خانه بر آورد و اعلام نمود . ابوحمزه سکّری با پرداخت کل مبلغ مانع فروش آن توسط همسایه اش شد .
وروى إبراهيم الحربي ، عن محمد بن علي بن الحسن بن شقيق ، قال : أراد جار لأبي حمزة السكري أن يبيع داره ، فقيل له : بكم ؟ قال : بألفين ثمن الدار ، وبألفين جوار أبي حمزة . فبلغ ذلك أبا حمزة ، فوجه إليه بأربعة آلاف ، وقال : لا تبع دارك . ( ذهبی , سیر أعلام النبلاء , ج 7 , ص 386 ) .
@OstadRad
💠📣 پیش همایش حدیثی یکصدمین سال باز تأسیس حوزه علمیه قم برگزار می شود
↙️ همراه با رونمایی از کتاب های:
📚 الکافی با ترجمه فارسی (از آثار جدید پژوهشگاه قرآن و حدیث)
و
📖 کتاب ادعیه الکافی
🎙سخنران ویژه:
آیت الله رضا استادی
🗓 زمان: پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
🕘 ساعت: ۱۰
📌 مکان: قم، سالن اجتماعات موسسه دارالحدیث
📽 همراه با نمایش فیلم "مستند الکافی" ساعت 14
قابل استفاده برای همه طلاب و دانشجویان گرامی
@OstadRad
درنگی کوتاه در پژوهشهای پنج خاورشناس درباره الکافی کلینی ( بخش چهارم )
✍️علی راد ( دانشیار دانشگاه تهران )
1. ادوار الکافی پژوهی در غرب
جریان خاورشناسی در حدیث پژوهی اهل سنّت بیش از یک سده پیشینه دارد و اینک در حال سپری نمودن دوره توسعه و تعمیق پژوهش های خود درباره مبانی , تاریخ , جریان ها و رویکردها , جوامع و مصادر , مکاتب و حوزه ها و تمایزات و آسیب های حدیث اهل سنّت است اما کارنامه پژوهشی خاورشناسان درباره حدیث شیعه به سان پژوهش های ایشان درباره حدیث اهل سنّت چندان پُر برگ و پُر بار نیست و این مهم در علل مختلفی ریشه دارد که از جمله مهم ترین آنها می توان به توجه دیر هنگام غرب و خاورشناسان به اسلام شیعی و میراث شیعه به مثابه یک آیین و مذهب دانست .
خاورشناسان سده اخیر میلادی متاثر از اندیشه های خاورپژوه مشهور ایگناس گلتسیهر (1850-1921م ) به مذهب شیعه به عنوان یک جریان فرقه ای و حاشیه ای در تاریخ اسلام می نگریستند و رویکرد چندان مثبت و همدلانه به میراث و اندیشه های شیعی نداشتند و آن را فرقه ای در اقلیت با رویکرد باطن گرا و متمایل به اندیشه های گنوسی و راز گرایی ارزیابی می کردند .اسلام شیعی به مثابه اقلیتی در تقابل با اسلام اهل سنّت چندان در مرکز مطالعات اسلام شناسی خود قرار نداشت اما به ظهور انقلاب اسلامی در ایران شیعه شناسی با تاکید بر جنبه های اعتقادی و سیاسی این مذهب مورد توجه جدی قرار گرفت . از سوی دیگر کارکردگرایی در مطالعات برخی از مکاتب خاورشناسی نیز در عدم توجه به شیعه و پژوهش های شیعه شناسی اثر گذار بود زیرا شناخت اسلام شیعه به مثابه مذهب گروهی اقلیت برای ایشان در مناسبات سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی , فرهنگی و... فواید مستقیم یا غیر مستقیم به دنبال نداشت ولی با ظهور انقلاب اسلامی شناخت اسلام شیعی به مثابه رقیب جدی اسلام سنّی و با ظرفیت های متمایز آن در حوزه فرهنگ و سیاست در دستور کار جریان های شیعه پژوهی غرب قرار گرفت و پژوهش در مصادر اولیه حدیثی شیعه از ضرورت دو چندان برخوردار شد.
بررسی آثار پژوهشی دربارۀ الکافی در میان خاورشناسان نشانگر آن است که ایشان هنوز در گام های نخست شناخت و ارزیابی این کتاب قرار دارند و دیرهنگام متوجه اهمیت آن شده اند. این مسئله نیز به دلایل کلیِ عقب ماندگی غرب در شناخت شیعه و منابع شیعه بازمی گردد. چرا که تا قرن ها حدیث شیعه به عنوان یک حدیث فرقه ای مطرح بوده و خاورشناسان نخستین شناختشان از اسلام، تنها قرائت رسمی آن در جهان تسنن بوده است. ریشۀ این مسئله نیز به رویکرد کارکردگرای مکاتب خاورشناسی بازمی گردد که خاورشناسان لازم می دانند نتیجۀ هر پژوهشی را در بخشی از جامعه اعم از سیاست، اقتصاد، روابط اجتماعی و... بروز دهند و به فواید مستقیم یا غیرمستقیم دست یابند. این در نقطۀ مقابل آن است که علم برای علم یا دانایی فراگرفته شود و هدف عینیِ مشخصی دنبال نگردد. گویا خاورشناسان به این روایت «اللهم إنّی أعوذُ بِکَ مِن علمٍ لاینفع» با جدّیت عمل می کنند. نهایت آنکه دو عامل کنفرانس استراسبورگ که امام موسی صدر در آن شرکت داشته و تلاش جدّی برای معرفی شیعه به دنیا نمود و انقلاب اسلامی ایران موجب شناخت آنان از پدیدۀ تشیع شد. انقلاب اسلامی ایران، جهان غرب را به یک ضرورت و الزام در شناخت شیعه واداشت. چنانکه امروز هم عالمان و هم سیاست ورزان غربی در پرتو انقلاب اسلامی ایران و سایر انقلاب های شیعه در خاورمیانه درصدد شناخت بنیان های اعتقادی شیعه به عنوان یک خوانش متفاوت از اسلام هستند. با توجه به اینکه بخشی از بنیان ها و عقاید شیعی در کتاب الکافی کلینی ریشه دارد ، به واکاوی و تحقیق ابعاد مختلف این کتاب حدیثی به عنوان یک ضرورت و نیاز شیعه شناسی توجه می کنند. در نتیجه به نظر می رسد آیندۀ خاورشناسی در باب الکافی پژوهی، آینده ای پر نشاط و جذاب و متنوع است که به طبع وظیفۀ شیعیان را نیز سنگین می نماید.
در طبقه بندی کلی، خاورشناسان در مواجهه با حدیث شیعه انواع مطالعات را داشته اند که یک نوع از آن مربوط به تاریخ احادیث شیعه و جوامع حدیثی شیعه بوده که الکافی پژوهی ذیل آن قرار می گیرد. پژوهش های خاورشناسان دربارۀ کتاب کافی را که از حدود یک قرن قبل آغاز شده می توان به طور تقریبی به سه دوره تقسیم کرد که در ادامه بیان خواهدشد.
@OstadRad
درنگی کوتاه در پژوهشهای پنج خاورشناس درباره الکافی کلینی ( بخش پنجم)
✍️علی راد ( دانشیار دانشگاه تهران )
1.1. دورۀ درنگ در مضامین برگزیده الکافی
در این دوره که تقریباً از ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰میلادی را پوشش می دهد و البته یک همپوشانی جزئی با دوره اول هم دارد، تلاش شده بخش هایی از الکافی ترجمه و مطالعه شود. برخی از مهمترین شخصیت هایی که در این دوره به الکافی پژوهی پرداخته اند دانشمندان ذیل هستند:
نخست، پروفسور نورمن کالدر که مقالۀ بسیار خواندنی درباره یک حدیث در الکافی در مسألۀ نکاح منتشر کرد. دوم، مارسین کاوسکی که دو مقالۀ خوب دربارۀ الکافی پژوهی منتشر کرد که البته جامع نیستند. او بیشتر بر اصول الکافی متمرکز بوده است.
1.2. دورۀ تحول در رویکرد و مسئله
این دوره تقریباً از ۲۰۰۰میلادی تاکنون است که در آن تحول در الکافی پژوهی در قیاس با دوره های قبل محسوس است. هرچند به نظر می رسد خاورشناسان در الکافی پژوهی همچنان در مرحلۀ آغازین هستند، چرا که هنوز متخصص الکافی شناسی در جهان غرب به چشم نمی خورد؛ اما در قیاس با دو دورۀ نخست، پژوهش هایی که از ۲۰۰۰م تاکنون منتشر شده، نشانگر تفاوت در رویکرد و تخصص و تمرکز در الکافی است. در این دوره آثار شاخص فراوانی در زمینۀ الکافی پژوهی منتشر شده که می توان از آثار آندره نیومن، اتان کولبرگ، رابرت گلیو، ویلفرد مادلونگ و دیگران یاد کرد. همچنین دلایل و زمینه های اقبال جدّی خاورشناسان به الکافی پژوهی در این دوره متفاوت بوده که می توان دسته بندی ذیل را از آن ارائه کرد:
نخست، برخی در الکافی پژوهی درصدد بازشناسی جریان های تشیع اولیه امامیه هستند. چرا که اثر مرحوم کلینی به مثابۀ موسوعه ای است که می توان از طریق آن هم تشیع در روزگار کلینی را شناخت و هم از مقایسه الکافی با آثار دیگر به تفاوت ها و تمایزهای قرائت کلینی از اسلام شیعی پی برد و از این رهگذر سیر تطور برخی آموزه های شیعی را بررسی نمود. اگرچه برخی یافته های حاصل از این بررسی خوشایند جامعۀ شیعیان نیست.
دوم، الکافی برای مستشرقان به مثابۀ مصدری برای بازیابی نخستین میراث حدیثی امامیه است. از این رو خاورشناسان با توجه به جایگاه تاریخی و دسترسی کلینی به منابع حدیثیِ اولیۀ امامیه، الکافی را از منظر لایه شناسی منابع یا مصادر کلینی در تألیف این کتاب مورد مطالعه قرار می دهند. در حقیقت ادعای شیعه مبنی بر وجود میراث مکتوب شیعه در دو قرن نخست در قالب تألیف اصول اربعة مئة یا مکتوبه های حدیثی اصحاب ائمه (ع) برای مستشرقان بسیار حائز اهمیت است و از این رو بررسی می کنند که الکافی چگونه میراث اولیۀ مکتوب را در خود بازتاب داده است.
@OstadRad
درنگی کوتاه در پژوهشهای پنج خاورشناس درباره الکافی کلینی ( بخش ششم)
✍️علی راد ( دانشیار دانشگاه تهران )
سوم، تعاملات درونی شیعه در قالب حوزه های حدیثی کوفه، قم، ری و بغداد را از کتاب الکافی کلینی می توان استخراج کرد. چنانکه برخی خاورشناسان همچون اندرو نیومن معتقد هستند الکافی به منظور تعدیل جریان عقل گرای شیعیان بغداد نگاشته شده است.
چهارم، با مقایسۀ کتاب الکافی با دیگر میراث حدیثی شیعه در حوزه های بغداد و قم در دوره های قبل، معاصر و بعد از کلینی می توان به تفاوت ها و تمایزهای حدیث نگاری شیعه دست یافت. چرا که الکافی مهمترین مصدر در میان کتب اربعه حدیثی به لحاظ قدمت و میزان تأثیر گذاری است. به طور نمونه مقایسۀ الکافی با المحاسن و بصائر الدرجات برای خاورشناسان مهم بوده است.
پنجم، اشتمال کتاب الکافی بر برخی آموزه های بنیادی شیعه زمینه ساز توجه ویژه به این کتاب است. مستشرقان معتقدند الکافی به ویژه بخش اصول آن، مانیفست شیعه، یعنی آیینه تمام نمای باورها و عقائد شیعه با قرائت و خوانش جناب کلینی است. مقصود نیز آموزه هایی است که ما آن ها را شیعه بنیان و الهیات اختصاصی شیعه می نامیم، مثل امامت اثناعشری، علم امام و غیبت امام زمان. برای این منظور خاورشناسان بر روایات تأویلی الکافی و مواجهه جناب کلینی با معارف باطنی امامیه تمرکز دارند. به ویژه آنکه اندیشمندان مدرسه سوربن که شاگردان هانری کوربَن بوده اند، شیعه را بیشتر یک مذهب عرفانی با آموزه های باطنی می شناسند و بدین سبب افرادی همچون امیرمعزّی بیشتر به لایه های باطنی تشیع توجه نموده اند. به عبارت دیگر در ذهن این نوع خاور شناسان این مسئله مهم است که شیعه به چه میزان از بطون قرآن کریم و رویکرد تاویلی در تبیین آموزه ها و بنیان های شیعی خود استفاده کرده. چنانکه یکی از شبهات مطرح علیه شیعه آن است که شیعیان چون در ظواهر قرآن کریم نتوانستند ردّ پایی برای آموزه های خود پیدا کنند، سراغ بطن آن رفته اند. لذا می گویند الکافی و بصائر دو گروه همسانی هستند که رویکرد تأویلی دارند؛ البته با این تفاوت که کلینی تلاش کرده این رویکرد را مقداری تعدیل کند.
ششم، خاورشناسان علاقه مند به بررسی این موضوع هستند که آیا از جریان های انحرافی یعنی غلاۀ، واقفه، فطحیه و... در کتاب الکافی روایات منعکس شده یا نه و آیا الکافی به پالایش و پیرایش این نوع جریان ها نیز پرداخته است یا خیر؟
هفتم، مقایسۀ کتاب الکافی با جوامع حدیثی اهل سنت. در ذهن خاور شناسان این مسئله مطرح است که آیا کلینی در ساختار کتاب الکافی و باب بندی ها، اهل ابداع و ابتکار بوده یا از کتب اهل سنت تقلید و تبعیت نموده است؟
هشتم، بررسی احادیث خاص در الکافی کلینی. آنچه که به تعبیر مادلونگ خَلافیات شیعه است، همچون تحریف قرآن، تعدد قرائات قرآن، متعة و... به طور مثال برخی خاورشناسان به احادیث نکاح کلینی خیلی توجه داشته اند تا ببینند کلینی در آن دوره دیدگاه رایج شیعه دربارۀ متعۀ را مطرح کرده یا نه. نمونۀ دیگر بحث جانشینی و غیبت و علم امام که جزء احادیث خاصی است که خاورشناسان از الکافی گزینش کرده و در تک تک آن ها کار کرده اند.
@OstadRad
دو. مادلونگ در ادامه به معرفی بخش های سه گانه اصول، فروع و روضه الکافی پرداخته و در محور مهمی از این مدخل به تبیین دلایل استقبال عالمان امامیِ بغداد به الکافی کلینی اشاره کرده و چند دلیل را برشمرده است: اول، قابلیت کتاب کلینی برای ایجاد هم سویی و هم طرازی با مکتب بغداد در برخی از موضوعات کلامی مانند صفات خداوند. دوم، فاصله گرفتن جناب کلینی از الهیات تنزیهی مکتب قم که بعدها صدوق دوباره این الهیات تنزیهی را در کتاب خود احیاء کرد. چنانکه بغدادی ها در باب خداشناسی در نقطۀ مقابل قم، قائل به الهیات اثباتی و ایجابی بودند. مادلونگ مواردی را در این باره از شیخ طوسی نقل کرده است.
مقاله " کلام اوّلیه شیعه امامی: درنگی در کتاب الکافی " ( ۲۰۱۳ م )
مهمترین دستاوردهای مادلونگ در این مقاله چنین است :
یک. درنگ عمیق در احادیث اصول کافی به منظور بازیابی سبک تعلیمی امامان شیعه
مادلونگ به سبک شناسی احادیث الکافی پرداخته و از این رهگذر جایگاه و مکانت علمی، تعلیمی و تبیینی ائمه را تصویر سازی کرده و تصریح داد که از الکافی کلینی چنین بر می آید که ائمه جلسه منظم نداشتند, خود کتابی تالیف نکردند بلکه مرجعی برای پاسخ به سوالات بودند در نتیجه احادیث ائمۀ شیعه اغلب در واکنشی به پرسشها صادر شده اند لذا بیشتر احادیث شیعه پرسمانی هستند و این بدان معناست که ائمه شیعه آغاز کنندۀ گفت و گو نبودند. هم چنین بخشی از احادیث ائمه تقیه ای و ناآشکار هستند و کلینی این ها را برای ما روشن نکرده است لذا این احادیث نا آشکار بوده و نیازمند بازشناسی هستند .
دو. تمرکز مادلونگ بر اولویت و ترجیح عقل بر نقل در برخی از روایات اصول الکافی
از نگاه مادلونگ از تحلیل احادیث الکافی کلینی می توان چنین استنباط نمود که کلام تشیع اولیه به کلام معتزله نزدیک شده است لذا عقل منزلت بالایی در اندیشه کلینی دارد .
سه. گرایش شیخ مفید و سید مرتضی به سمت معتزله دارای زمینه های تاریخی از روزگار کلینی است و چرخش ناگهانی یک دفعه در این مسیر رخ نداده است . از احادیث اصول الکافی چنین برمی آید که ائمۀ شیعه (ع) در گفت و گو با جریان های عقل گرای زمان خود تقریباً تفکر عقل گرای روزگار خود را تایید کردند و این مسئله زمینه را فراهم کرد تا کلینی در الکافی احادیث جایگاه عقل را برجسته سازد. مادلونگ سپس به این نکته توجه می دهد که برخی متکلمان معاصر شیعه تلاش دارند مفهوم عقل در روایات الکافی را استحاله کنند و بگویند عقلی که مد نظر ائمه (ع) بوده است عقل عادی و معمولی و بشری نیست، تا دست رقیب را از استدلال به این نکته کوتاه نموده و چنین بگویند عقل در این روایات عقل دیگری است که فوق بشری و در اختیار انبیاء و ائمه است.
چهار. از نگاه مادلونگ روایات منتخب الکافی کلینی در موضوع صفات خداوند چون قدرت، اراده و مشیت همسوی با آرای معتزله است.
@OstadRad