eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! .. گوش شنوای حرفاتون🌚 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻☁️ وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُون از روی بی‌اطلاعی یا بی‌ادبی، به آنان که در راه خدا شهید می‌شوند، مرده نگویید؛ بلکه به‌طور ویژه زنده‌اند؛ ولی شما درک نمی‌کنید' ﴿بقـرھ‌آیہ154﴾🌞✨ ✅ @Patoghemahdaviyoon
قسمتے از وصیتنامہ : مواظب خود باشيد كه اين مہم‌ترين چيز است؛ در اجتماع ما كسے بہ فكر رعايت حجاب و اخلاق نيست ولے شما بہ فكر باشيد و زينبے برخورد كنيد، سہ چہارم دختران حال حاضر حجابشان حجاب نيست و چيزهايے كہ مےپوشند واقعا حجاب نيست؛ ممكن است عبا بپوشند ولے عبايشان داراے مد و زرق و برق است... 🌸🦋 🥀✨ 📲 ☺️ ✅ @Patoghemahdaviyoon
امام زمان (عج) در قلب‌های شماست مواظب باشید ، بیرونش نکنید! 🍃 ➺@Patoghemahdaviyoon
شهـدا .. مانده ام از ڪدامتان ، بنویسم.. بخوانم.. بشنوم.. هر ڪدامتان را صفتی ست ڪه شُهره شده اید به آن. هر ڪدامتان را اخلاقی ست ڪه جادوانه شده اید به آن.. اما می دانم همه‌ی شما را اگر خلاصه ڪنم، می شود عبد. و تمام پیام تان را اگر خلاصه ڪنم.. می شود عبد. دعاکنیدماراتاعبدشویم. دعا کنید... @Patoghemahdaviyoon
اول ✨گرچہ سلاح نیروهاے ما در جنگ ایمان بود و اخلاص ✨نقـل و نـبات رفـقا تو جبهہ عیدتون بہ رنگ‌ خوب و خاکے اخلاصِ جبهہ @Patoghemahdaviyoon
سین دوم سرنیزه تیغه یا خنجری نوک‌تیز است که برای وصل کردن بر انتهای لوله تفنگ یا مسلسل یا دیگر اسلحه گرم طراحی شده‌است.با اتصال سرنیزه به یک سلاح گرم، این سلاح عملا حکم یک نیزه یا شمشیر را پیدا می‌کند و می‌توان از آن در جنگ‌های تن‌به‌تن استفاده کرد. سربازان معمولا در مواقع غیر از نبرد با جدا کردن سرنیزه از اسلحه، از سرنیزه‌ها به عنوان کارد و برای برش و کندن سنگر و چاله استفاده می‌کنند. @Patoghemahdaviyoon
چهارم ✨دوپینگ بچہ هاے رزمنده تو عملیات هاے خیلے سخت دلاور مردان جبهه های حق علیه باطل در هشت سال جنگ تحمیلی همواره با بر سربستن سربندهایی که منقش به نام ائمه اطهار بود ضمن مدد گرفتن از آنان شعار خود را به رخ جهانیان می کشاندند. حال بسیاری از جوانان و نسل سومی ها برای زنده نگه داشتن و آشنایی با رشادت های رزمندگان کشورمان در قالب کاروان های راهیان نور  سفره ی هفت سین سال تحویلشات را در مناطق جنگی برپا می کنند. @Patoghemahdaviyoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی عظم البَلاء🤲 مامنتظرمنتقم فاطمه هستیم🌴 کپی با ذکر صلوات ازاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفټ‌سین‌کرمټ‌جورهمیشہ‌آقا✋🏻 مافقط‌یک کم داریم...🚶🏼‍♀️😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠نشان سال | تولید؛ پشتیبانی‌ها، مانع‌زدایی‌ها |♥️|رهبر انقلاب اسلامی: من شعار امسال را این جور تنظیم کردم: «تولید؛ پشتیبانی‌ها، مانع‌زدایی‌ها». ما بایستی تولید را محور کار قرار بدهیم و حمایتهای لازم را انجام بدهیم و مانعها را از سر راه تولید برداریم. امیدواریم ان‌شاءاللّه به لطف الهی این شعار تحقّق لازم را پیدا کند.🌱| 💛↷ʝøɪɴ ↯🌻 @Patoghemahdaviyoon
باسلام🌷 یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار💖 یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال💖 در شکفتن جشن نوروز برایت در همه سال سرسبزی جاودان و شادی اندیشه‌ای پویا و آزادی و برخورداری از همه نعمت‌های خدادادی را آرزومندم... ان شالله زیر سایه اهل البیت و رهبری حضرت اقا به خوشی مثل همیشه سپری کنید💖 سال نو بر شما وخانواده محترمتان مبارک💖🌷 مخلص شما خادم الزهرا🤚
عیدوتون‌مبارڪ‌باشھ‌رفقا😍♥ الھـےسـٰالــےپربرڪت‌وپرازبندگی‌در انتظارتون‌باشھ(:🌱
سلام‌علیکم‌رفقا✋🏾:) خوبین‌ان‌شاءاللھ!؟ رفقاطی‌این‌سالـےڪھ‌درخدمتتون بودیم‌اگہ‌حرفی‌زدیم،تندی‌کردیم،کم‌کاری کردیم‌و . . . بہ‌بزرگواری‌خودتون‌حلالمون‌کنید : )🌱 +مخلصتون‌جھادابن‌العماد !
بہ‌غریبہ‌هانگیدحالِ‌بدتون‌رو.. ما (:💔
به وقت رمان😊
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 ❤️ 🍃 تو اون مدت ڪہ بسترے بودم فہمیدم اون روز حدودا یڪ ربع بعد از اینڪہ از خونہ خارج میشم مامان براے ے ڪارے خونہ بیرون میره و.. تصادف میڪنہ! و بعد دیگہ هیچ وقت بر نمیگرده... بعد از دو روز ڪہ مرخص شدم وقتے از اومدم تو خونہ درد نبودن مامان ے شوڪ عظیم وارد ڪرد بہ قلبم..؛ در تا ابد نبودنش! در تا ابد ندیدنش! اونم براے من ڪہ یہ دختر ۱۷ سالہ بیشتر نبودم..! زل زدم به یڪ جا و بعد از اون دیگہ هیچ حرفی نزدم... با خودم عہد ڪردم تا حسے بہ این حس غم بزرگ روے قلبم قالب نشده دیگہ هیچ حرفے نزنم ... نہ حرف مے زدم؛ نہ گریہ میڪردم..! دو روز بعد مراسم هفتم مامان بود. تو ڪل مراسم زل زده بودم به ے نقطہ و هیچی نمے گفتم! هیچی... بعد از اون ڪم ڪم دورمون خلوت شد.. دیگہ فقط من موندم و بابا؛ بابا پیش ده تا مشاور منو برد ولے هیچ تاثیرے نداشت، لام تا ڪام حرف نمے زدم..! عمہ هام می اومدن یہ غذایی می‌پختند و می‌رفتند و تابستون نحس من دوباره ڪش میومد... روز مراسم چہلم وقتی از ڪنار در مردونہ رد مے شدم یڪدفعہ افشین و دیدم! ناخودآگاه نگاهم دوختہ شد طرفش، وقتے فہمیدم دیده دارم نگاهش میڪنم راهمو ڪشیدم و رفتم و دیگہ پشت سرمم نگاه نڪردم... 🍁به قلم بانو ح.جیم♡ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 ❤️ 🍃 ...................... دو سہ ماهے از فوت مامان مے گذشت ے روز بعد از ظہر بابام گفت« آزاده،بیا با هم یہ قدمے بزنیم، نمیدونم چرا نہ نیاوردم! انگار نیاز داشتم؛ توے راه بابا شروع ڪرد به حرف زدن؛ مے گفت« ببین آزاده جان،می دونم تو ناراحتے، ما هممون ناراحتیم! اما الان بیشتر از اون ناراحت ام ڪہ تو صحبت نمیڪنے... آخہ چرا ؟!چرا هیچی نمیگے؟!» بعضے جاهاے صحبتش مے زد به در شوخے و مے گفت« آخہ ڪم ڪم تو باید خانم خونہ بشے، آشپزے ڪنے و خلاصہ ے ذره دست پدر پیر تو بگیرے!!!» هیچی نمیگفتم؛ نمے خواستمم چیزے بگم؛ رسیدیم به همون پارڪے ڪہ بعضے وقتا با بچہ ها قرار میذاشتیم... بابام گفت «آزاده تو رو اون صندلے بشین، من برم دوتا بستنے مشتے بگیرم و برگردم!» نگاهش ڪردم و سرم رو به نشونه تایید تڪون دادم ... بعد یڪے دو دقیقہ یڪدفعہ دیدم افشین داره از دور میاد! نمیدونم چم شده بود؟! اما انگار قند تو دلم آب شد؛ اونم تو دل من!!! اومد طرفم و نشست اون طرف صندلے،نگاش ڪردم سرشو انداخت پایین و بی مقدمہ گفت«سلام، ببین آزاده من میدونم ڪہ تو از وقتی مادرت از دنیا رفتہ دیگہ حرف نمیزنے... اینجا ام نیومدم ڪہ مجبورت ڪنم صحبت ڪنے؛ فقط ...» سرشو آورد بالا و نگاهم ڪرد، انگار هنوزم شڪ داشت ڪہ حرفشو بزنه یا نہ وقتی نگاهم بہ نگاهش دوختہ شد ناخوداگاه گفتم« سلام!» 🍁به قلم بانو ح.جیم♡
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 ❤️ 🍃 خندید و گفت« عہ! دختر! تو حرف زدے!!» نگاهمو دوختم به انگشتامو گفتم« نہ،نمے زدم، اما الان زدم!» دوباره نگاهش ڪردم و گفتم« فقط چی؟! چی مے خواستے بگے؟!» با سر و نگاه اشاره ڪرد به بابا ڪہ داشت پول بستنی ها رو حساب می ڪرد و مے اومد؛ گفت«فعلا بابات داره میاد، راستے! بچه ها سلام رسوندن..؛» پوفے کردم و گفتم «سلام برسون!» بلند شد و سریع رفت. همون موقع بابا از دور نگاهم ڪرد و با خنده بستنے ها رو تو هوا تڪون داد! انگار براے بچہ پنج سالہ آبنبات گرفتہ باشن! بعد یاد حرف نزدنم افتادم.. خنده ریزے گوشہ لبم نشست و گفتم حق داره! سرمو آوردم بالا و نگاهش ڪردم منم لبخند زدم و براش دست تڪون دادم،وقتے رسید نزدیڪم نشست روے نیمڪت، بستنے رو داد دستم و گفت« بفرمایید! اینم براے شما؛» بستنے رو از دستش گرفتم؛ سرم رو آوردم بالا، لبخند زدم و گفتم«دستت درد نڪنہ بابایی!» 🍁به قلم بانو ح.جیم♡
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 ❤️ 🍃 خندید و گفت« عہ! دختر! تو حرف زدے!!» نگاهمو دوختم به انگشتامو گفتم« نہ،نمے زدم، اما الان زدم!» دوباره نگاهش ڪردم و گفتم« فقط چی؟! چی مے خواستے بگے؟!» با سر و نگاه اشاره ڪرد به بابا ڪہ داشت پول بستنی ها رو حساب می ڪرد و مے اومد؛ گفت«فعلا بابات داره میاد، راستے! بچه ها سلام رسوندن..؛» پوفے کردم و گفتم «سلام برسون!» بلند شد و سریع رفت. همون موقع بابا از دور نگاهم ڪرد و با خنده بستنے ها رو تو هوا تڪون داد! انگار براے بچہ پنج سالہ آبنبات گرفتہ باشن! بعد یاد حرف نزدنم افتادم.. خنده ریزے گوشہ لبم نشست و گفتم حق داره! سرمو آوردم بالا و نگاهش ڪردم منم لبخند زدم و براش دست تڪون دادم،وقتے رسید نزدیڪم نشست روے نیمڪت، بستنے رو داد دستم و گفت« بفرمایید! اینم براے شما؛» بستنے رو از دستش گرفتم؛ سرم رو آوردم بالا، لبخند زدم و گفتم«دستت درد نڪنہ بابایی!» 🍁به قلم بانو ح.جیم♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• . سرصبح‌بردن‌نـٰام [؏] بن‌ِعلـے‌ میچسبد…! السَلآمُ‌علیك‌یـٰا اَبـا عَبْدِاللهـ وَعلی‌الارواحِ التے‌حلٺ‌بفنـٰائِكَ‌علیكِ‌مِنی‌سلآم‌‌اللهـ اَبدا مـٰابقـیتُ‌وَبقےاللیل‌وَالنَھـٰاروَلاجَعلہُ‌اللھ‌آخِر الْعَھدِمنـے لِزِیـٰارَتِکُـم…! السَلامُ‌عَلـےالحُسَین‌‌وَعَلیٰ‌علـےبنِ الحُسَین وَعَلیٰ اَولآدِالحُسَینِ‌وَعَلےاصحـٰابِ‌الحسین‌؏ . . هرصبح‌سـلام‌بھ‌آقـٰا🖐🏼🍃'! •السلام‌علیک‌یابقیہ‌اللھ‌فےارضھ؛°السلام‌علیک‌یا‌حجةاللھ‌فےارضھ؛ •السلام‌علیک‌یا‌الحجة‌اللھ‌الثانےعشر؛ °السلام‌علیک‌یا‌نور‌اللھ‌فےالظلمات‌الارض؛•السلام‌علیک‌یا‌مولای‌یا‌صاحب‌الزمان؛ °السلام‌علیک‌یافارس‌الحجاز؛ •السلام‌علیک‌یا‌خلیفہ‌الرحمن‌و‌یا‌ °شریڪ‌‌القرآن‌و‌یاامام‌الانس‌و‌الجان آقایِ‌من . .🌸' 「@Patoghemahdaviyoon
﷽ دعای_فرج📜 🌈ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم...✨ ✨الهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ 🌈وانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ ✨وضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ 🌈واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ ✨الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى 🌈الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى ✨محَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ 🌈الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ✨وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ 🌈عنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً ✨كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا 🌈محَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ ✨اكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى 🌈فاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ ✨الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى 🌈ادْرِكْنى اَدرِکنی ✨الساعه الساعه الساعه 🌈العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین (خواندن دعای فرج به نیت سلامتی و ~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون) [°•@Patoghemahdaviyoon✨]°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ خب؛بِسمِ‌اللّٰه..((: مِن‌ بعد سجدهٔ نمازهاتون رو طولانی‌تر کنید!..