🌱
⁉️ برتری امیرالمؤمنین علیه السلام بر صحابه
علي (علیهالسلام) همانند سایر صحابه است و بعضي نیز از او برترند. چگونه شیعیان او را برتر می دانند؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
ما باور داريم كه امام علي (علیه السلام) بر صحابه ديگر برتري دارد. اين امر را میتوان از روايات اهل سنت نيز استفاده كرد. در اینجا نخست به برخي روايات از پيامبر (صلیالله علیه واله) اشاره و سپس به ديدگاه اهل سنت میپردازيم:
اولين چيزي كه در منابع اهل سنت قابلتوجه میباشد، شأن نزول آيه تطهير است. اين حديث در منابع متعدد و معتبر اهل سنت ذکر گرديده است. اين روايت از طريق عايشه اینگونه نقلشده است كه:
روزي پيامبر خدا (صلیالله علیه واله) بين الطلوعين، جامهاي را كه از پشم سياه بافتهشده بود، بر روي خود انداخت كه در اين هنگام حسن بن علي (علیهماالسلام) آمد و پيامبر (صلیالله علیه واله) او را در كنار خود زير كساء برد و سپس حسين (علیهالسلام) آمد، او هم زير كساء رفت،
و بعد از او فاطمه (سلامالله علیها) آمد، او هم داخل كساء شد و بعد از او علي (علیهالسلام) آمد و در زير كساء با آنها یکجا جمع شد. در اين زمان پيامبر (صلیالله علیه واله) فرمود: «انما يريد الله ليذهب عنكما الرجس اهلالبیت.»
در مستدرك حاكم و كتابهاي ديگر اهل سنت نيز از زبان ام سلمه نقلشده است كه زماني كه اين آيه در خانه من بر پيامبر نازل گرديد، پيامبر (صلیالله علیه واله) علي، فاطمه، حسن و حسين (علیهمالسلام) را در زير كساء جمع كردند و فرمودند:
«اللهم هؤلاء اهلبیتی» ام سلمه میگويد: من عرض كردم آيا من از اهلبیت نيستم؟ فرمودند: «إِنَّكِ أَهْلِي خَيْرٌ وَهَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي اللَّهُمَّ أَهْلِي أَحَقُّ» تو اهل مني و با خير هستي و اينان اهلبیت من هستند.
فخر رازي میگويد: هر كه در دين خود به علي بن ابیطالب (علیهماالسلام) اقتدا كند، بهدرستي كه او هدایت شده است و دليل بر اين مطلب، سخن پيامبر اسلام است كه فرمود: «اللّهم ادر الحق مع علي حيث دار؛ خدايا حق را با علي قرار بده، هر جا كه باشد.»
همچنين در منابع اهل سنت آمده كه پيامبر فرمود: «علي با حق است و حق با علي است، هر جا میخواهد باشد.» و یا فرموده: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» «علي، با قرآن است و قرآن، با علي است و آن دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا اینکه در حوض بر من وارد شوند.»
و باز پيامبر به علي فرمود: «يَا عَلِيُّ، مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ، وَمَنْ فَارَقَكَ يَا عَلِيُّ، فَقَدْ فَارَقَنِي» «يا علي هر كه از من جدا شود، از خدا جداشده است و هر كه از تو جدا شود، از من جداشده است.»
حديث غدير که در كتابهاي متعدد و معتبر اهل سنت منعكس گرديده است، نشان از افضلیّت و برتر بودن علي (علیهالسلام) دارد. اگر كسي ديگر چنين جايگاهي داشت، حضرت او را بهعنوان جانشين خود معرفي مینمود.
حدیث طیر مشوی: در این روایت آمده است که پیامبر (صلیالله علیه واله) قصد تناول گوشت پرندهای بریان را داشت و از خدا خواست با محبوبترینِ خلق همغذا شود و علی (علیهالسلام) آمد و با او همغذا شد.
پیش از امام علی (علیهالسلام) ابوبکر و عمر نیز نزد پیامبر آمده بودند اما رسول خدا آن دو را برگردانده بود. در برخی از نقلها آمده است که پس از دعای پیامبر هر یک از عایشه و حفصه دعا کردند که پدر خودشان با پیامبر همغذا شود.
این روایت با سندهای متعدد از طریق: ۱. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)؛ ۲. انس بن مالک؛ ۳. عبدالله بن العباس؛ ۴. ابوسعید الخدری؛ ۵. سفینه خادم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؛ ۶. سعد بن ابیوقاص؛ ۷. عمرو بن العاص؛ ۸. ابو الطفیل عامر بن واثله؛ ۹. یعلی بن مره از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است. و تنها ناقلین از «انس بن مالک» به 97 نفر می رسد.
حديث منزلت نيز به طور گسترده در منابع اهل سنت نقلشده است. اين حديث به مناسبتهاي مختلف از پيامبر (صلیالله علیه واله) صادر گرديده است. يكي از اين مناسبتها، جنگ تبوك است.
در جنگ تبوك زماني كه پيامبر (صلیالله علیه واله) در مدينه، علي (علیهالسلام) را جانشين خود قرارداد، علي عرض كرد: يا رسولالله! مرا در بين زنان و بچهها میگذاري؟ پيامبر فرمود: آيا راضي نمیشوي به اينكه تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسي باشي؛ الا اينكه بعد از من پيامبري نخواهد بود.
جريان مباهله نيز حاكي از افضل بودن علي (علیهالسلام) بر صحابه است؛ زيرا خداوند از علي (علیهالسلام) به عنوان نفس پيامبر (صلیالله علیه واله) یادکرده است.
.
.
در منابع اهل سنت به اين مسئله اینگونه پرداخته شده است كه هنگامیکه آيه مباهله نازل گرديد، پيامبر (صلیالله علیه واله) علي، فاطمه، حسن و حسين (علیهم السلام) را خواند و گفت: «اللهم هؤلاء اهلي»
ابن كثير پس از نقل روایت حاکم نیشابوری که به نقل وی مراد از انفسنا، رسولالله و علي است و مراد از ابنائنا حسن و حسين و مراد از نسائنا فاطمه است، این نقل را اصح دانسته است.
زمخشري میگويد: در روز مباهله، پيامبر دست حسن و حسين را گرفت و فاطمه و علي به دنبال آنان بودند. هنگامیکه اسقف نجران اين مناظره را ديد، گفت: اي طایفه نصاري من صورتهايي را میبينم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جا بركند، خداوند آن را بر خواهد كند. با آنان مباهله نكنيد كه هلاك میشويد و بر روي زمين تا روز قيامت يك نفر نصراني باقي نخواهد ماند.
همچنين پيامبر (صلیالله علیه واله) در مسئله انذار اقربين هنگامیکه پيامبر اقوام خود را دعوت كرده بود، خطاب به آنان فرمود: کدامیک از شما در دنيا و آخرت جانشين من میشويد؟ همگي امتناع ورزيدند. پيامبر به علي فرمود: تو ولي من در دنيا و آخرت هستی.
ابن عباس میگويد: پيامبر به علي فرمود: تو بعد از من، ولي هر مرد و زن مؤمن هستی. از پيامبر (صلیالله علیه واله) نقلشده كه فرمود: من شهر علمم و علي در آن است. پس هر كه بخواهد داخل شهر شود، بايد از درِ آن وارد شود.
برخي شخصيتها و علماي اهل سنت نيز به افضل بودن امام علي (علیهالسلام) بر صحابه اشاره نمودهاند؛ مثلاً عمر بن خطاب از علي (علیهالسلام) بهعنوان بهترين قاضي امت اسلامي ياد نمود؛ چنانكه عمر گفت: «علي اقضانا.»
همچنين وي حضرت را شايستهترين فرد براي خلافت دانست. او خطاب به عبدالله بن عباس گفت: اي ابن عباس! علي شايستهترين افراد براي خلافت است؛ ولي قريش تاب تحمل خلافت او را ندارد.
ابن ابي الحديد بعد از بيان فضايل علي (علیهالسلام) میگويد: «... نقول إنه كان أولى بالأمر و أحق لا على وجه النص بل على وجه الأفضلية فإنه أفضل البشر بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و أحق بالخلافة من جميع المسلمين؛
علي (علیه السلام) اولي و احق به امر ولايت بود؛ از جهت افضليت، نه (فقط) از جهت نص؛ زيرا كه او افضل تمام بشر، بعد از رسول خدا (ص) و احق به مقام خلافت از تمام مسلمانان بود. همچنين ابن ابى الحديد ضمن خطبه اول كتابش میگويد: «الحمد للَّه الّذى قدّم المفضول على الأفضل...»
در بعد علمي علي (علیهالسلام) نيز افضل از ديگران بود: «ما روي عن الشعبي أنّه قال: ما أحد أعلم بکتاب اللّه بعد النبيّ من عليّ بن أبي طالب علیهالسلام؛ هیچکس داناتر از علي(علیهالسلام) به کتاب خدا بعد از پيامبر (صلیالله عليه واله) نيست.»
برخي از عالمان ديگر اهل سنت يادآوري نموده است كه اولين كسي كه «از مردان» اسلام آورد، علي (علیهالسلام) بود كه اين فضيلت مهم محسوب میشود: «أول الناس إسلاما في قول كثير من أهل العلم. ولد قبل البعثة بعشر سنين على الصحيح، فربّي في حجر النبيّ و لم يفارقه و شهد معه المشاهد.»
لقب امیرالمؤمنین: بهمعنای امیر، فرمانده و رهبر مسلمانان، لقبی است که به اعتقاد شیعیان به حضرت علی (علیه السلام) اختصاص دارد.
سدّالاَبواب: بهمعنای مسدود کردن درها، به واقعهای اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام بهفرمان خدا دستور داد جز درِ خانه امام علی (علیه السلام)، درِ همه خانههایی که به مسجدالنبی باز میشدند، مسدود شود.
برادری با پیامبر (صلی الله علیه و آله): پیامبر پیش از هجرت به مدینه، میان مهاجران، عقد اخوت برقرار کرد. همچنین در مدینه میان مهاجران و انصار عقد اخوت بست و هر دو بار میان خودش و امام علی عقد اخوت برقرار کرد و علی را برادر خود خواند.
اولین مسلمان: بر اساس اعتقاد شیعه و برخی از دانشمندان اهل سنت، امام علی (علیه السلام)، اولین مردی است که به پیامبر ایمان آورد.
ابلاغ آیات برائت: به گزارش تفسیر نمونه تقریباً تمام مفسران و مورخان اتفاق نظر دارند که هنگامیکه سوره توبه (آیات نخستین آن) نازل شد و پیمانهایی را که مشرکان با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) داشتند، لغو کرد،
پیامبر (ص) نخست ابلاغ این فرمان را بر عهده ابوبکر گذاشت تا هنگام حج در مکه برای عموم مردم بخواند؛ اما سپس آن را از او گرفت و به علی (علیه السلام) داد و حضرت علی در مراسم حج به مردم ابلاغ کرد.
که در روایت «احمد بن حنبل» و «نسائی» تصریح شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بیان فرستادن امام علی (علیه السلام) فرمودند که این پیام می بایست از سوی من و یا شخصی از اهل بیت من به اهل مکه ابلاغ گردد.
خاتم بخشی: امام علی (علیه السلام) در رکوع نماز، انگشتر خود را به فقیر بخشید. این واقعه در کتب روایی شیعه و سنی نقلشده است.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#امیرالمؤمنین #امام_علی
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ فال نیک و بد
دیدگاه اسلام در مورد فال نیک و بد چیست؟
.
.
.
⭕ شاید همیشه در میان انسان ها و اقوام مختلف، فال نیک و بد رواج داشته است، امورى را به «فال نیک» مى گرفتند و دلیل بر پیروزى و پیشرفت کار مى دانستند، و امورى را به «فال بد» مى گرفتند و دلیل بر شکست و ناکامى و عدم پیروزى مى پنداشتند.
در حالى که هیچ گونه رابطه منطقى در میان پیروزى و شکست با این گونه امور وجود نداشت، و مخصوصاً در قسمت فال بد، غالباً جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد.
این دو گر چه اثر طبیعى ندارند، ولى بدون تردید اثر روانى مى توانند داشته باشند، «فال نیک» غالباً مایه امیدوارى و حرکت است ولى «فال بد» موجب یأس و نومیدى و سستى و ناتوانى.
شاید به خاطر همین موضوع است که: در روایات اسلامى از «فال نیک» نهى نشده، اما «فال بد» به شدت محکوم گردیده است.
در حدیث معروفى که از پیامبر (صلى الله علیه وآله) نقل شده: «تَفَأَّلُوا بِالْخَیْرِ تَجِدُوهُ»؛ (کارها را به فال نیک بگیرید ـ و امیدوار باشید ـ تا به آن برسید)
این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فال نیک را دوست مى داشت، به خاطر آن بود که انسان هر گاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمى دارد و هنگامى که امید خود را از پروردگار قطع کند، در راه شرّ خواهد افتاد و فال بد زدن مایه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى کشیدن است.
اما از فال بد که عرب آن را «تطیّر» و «طیره» مى نامد، در روایات اسلامى شدیداً مذمت شده، چنان که در قرآن مجید نیز کراراً به آن اشاره گردیده و محکوم شده است.
از جمله در حدیثى مى خوانیم: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اَلطِّیَرَةُ شِرْکٌ»؛ (فال بد زدن ـ و آن را مؤثر در سرنوشت آدمى دانستن ـ یک نوع شرک به خدا است)
و نیز مى خوانیم: اگر فال بد اثرى داشته باشد، همان اثر روانى است، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «الطِّیَرَةُ عَلى ما تَجْعَلُها إِنْ هَوَّنْتَها تَهَوَّنَتْ وَ إِنْ شَدَّدْتَها تَشَدَّدَتْ وَ إِنْ لَمْ تَجْعَلْها شَیْئاً لَمْ تَکُنْ شَیْئاً»؛
(فال بد اثرش به همان اندازه است که آن را مى پذیرى، اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود، و اگر آن را محکم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت)
در اخبار اسلامى از پیامبر (صلى الله علیه وآله) نقل شده است که: راه مبارزه با فال بد، بى اعتنائى است: «ثَلاثٌ لایَسْلَمُ مِنْها أَحَدٌ الطِّیَرَةُ وَ الْحَسَدُ وَ الظَّنُّ. قِیلَ فَما نَصْنَعُ؟ قالَ: إِذا تَطَیَّرْتَ فَامْضِ وَ إِذا حَسَدْتَ فَلاتَبْغِ وَ إِذا ظَنَنْتَ فَلاتُحَقِّق»؛
(سه چیز است که هیچ کس از آن سالم نمى ماند ـ و وسوسه هاى آن در درون قلبِ غالب اشخاص پیدا مى شود ـ فال بد و حسد و سوء ظن.
عرض کردند: پس چه کنیم؟
فرمود: هنگامى که فال بد زدى اعتنا مکن و بگذر و هنگامى که حسد در دلت پیدا شد، عملاً کارى بر طبق آن انجام مده و هنگامى که سوء ظن پیدا کردى آن را نادیده بگیر)
عجیب این است که: موضوع فال نیک و بد، حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى و در میان افراد به اصطلاح روشن فکر، و حتى نوابغ معروف وجود داشته و دارد، از جمله در میان غربى ها رد شدن از زیر نردبان، افتادن نمکدان و هدیه دادن چاقو به شدت به فال بد گرفته مى شود!
البته وجود فال نیک همان طور که گفتیم مسأله مهمى نیست بلکه غالباً اثر مثبت دارد، ولى با عوامل فال بد همیشه باید مبارزه کرد و آنها را از افکار دور ساخت و بهترین راه براى مبارزه با آن تقویت روح توکّل و اعتماد بر خدا در دل ها است، همان طور که در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است.
📕 تفسیر نمونه، ج۶، ص۳٧٨
#فال #تطیر
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ فلسفه توسل
چرا خداوند دستور داده که توسل کنیم و از طریق واسطهها به او نزدیک شویم و از او حاجت بخواهیم؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
در نظام احسن، جهان بر اساس علت و معلول و اسباب و مسبّبات، آفریده و تدبیر میشود؛ چنانکه امام صادق علیه السلام میفرماید: «خداوند اِبا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب فراهم آورد».
توسل نیز به معنای استفاده از اسباب مناسب برای رسیدن به حاجات مادی و معنوی است؛ به این شکل که چیزی یا کسی را در پیشگاه خداوند واسطه قرار میدهیم تا او وسیله تقرب ما به خدا گردد و حاجات مادی و معنوی ما برآورده شود.
توسل معنای عامی دارد و در قرآن و روایات مصادیق متعددی برای آن ذکر شده است. مهمترین و بارزترین مصداق آن، توسل به اولیای الهی مثل پیامبر و امام است و در ادامه در قالب نکاتی، به فلسفه آن میپردازیم.
.
نکته اول: جایگاه پیامبر و امام در نظام هستی
پیامبر و امام بهعنوان خلیفه و جانشین خدا در زمین خلقشدهاند: «و یاد کن آنگاهکه پروردگارت، به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینى خواهم گمارد».
لازمه جانشینی خدا در زمین این است که آن خلیفه و جانشین، از قدرت الهی برخوردار باشد و بتواند کارهای خدایی انجام دهد. برای نمونه قرآن کریم درباره توانایی حضرت عیسی علیه السلام میفرماید که ایشان به اذن الهی خلق میکرد، بیماری لاعلاج شفا میداد، مرده زنده میکرد و از امور غیبی خبر میداد.
علاوه بر اینکه خداوند قدرت انجام بسیاری از امور را به جانشینان خود عطا نموده، آنان را واسطه نزول تمام فیوضات خود به بندگان نیز قرار داده است.
در زیارت جامعه کبیره به نقل از امام هادی علیهالسلام آمده است: «خداوند به واسطه شما باران را فرو میریزد و به واسطه شماست که آسمان را از اینکه بر زمین افتد نگه میدارد و به واسطه شما اندوه را رفع و سختى را برطرف میکند».
طبق فرازی از دعای ماه رجب که از حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه نقلشده، میان خدا و جانشینان او فرقی نیست جز اینکه ایشان بندگان و مخلوق خدا هستند: «لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَها اِلاّ اَنَّهُمْ عِبادُکَ وَخَلْقُکَ».
بر این اساس روشن میشود که چرا خداوند ما را به توسل به پیامبر یا امام فراخوانده است. از آنجایی که آنها به اذن خداوند در جهان اثرگذارند و توسل به آنها در سعادت بشر مؤثر است، خداوند توسل به آنها را مشروع و پسندیده دانسته است.
.
نکته دوم: آثار تربیتی توسل
توسل به اولیای الهی، از جهات دیگر نیز سودمند است؛ یعنی غیر از اینکه انسان را به سعادت و تأمین حاجات نزدیک میسازد، آثار تربیتی دیگری نیز برای او به دنبال دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
۱. تقویت جایگاه پیامبر و امام نزد مردم
با توجه به عصمت و علم لدنی پیامبر و امام، گفتار و رفتار آنها نمایان گر راه سعادت است. تشویق مردم به اینکه پیامبر و امام را دوست بدارند و به آنها توسل کنند، سبب میشود که مردم توجه بیشتری به پیامبر و امام داشته باشند و به مقام والای آنها در نظام خلقت، ایمان بیابند و از سیره معصومانه و علم خطاناپذیر آنها در زندگی، بیشتر استفاده نمایند.
۲. توسل زمینهساز امتحان الهی
جوهر توسل، خضوع در مقابل پیامبر و امام است. ازاینرو اگر شخصی دارای روحیه کفر و استکباری باشد، حاضر به توسل نمیشود.
گاهی افراد حاضر به خضوع در برابر خدا میشوند، اما حاضر نیستند به خاطر خدا در برابر همنوع خود، خضوع نمایند؛ چنانکه ابلیس که سالها خدا را عبادت میکرد، حاضر نشد در برابر بنده خدا به دستور خدا، اطاعت کند.
به همین جهت است که خداوند یکی از ویژگیهای منافقان را این میداند که حاضر نیستند به پیامبر برای استغفار توسل کنند: «آن هنگام که به آنان (منافقان) گفته میشود نزد رسول خدا آیید تا وی از درگاه الهی برای شما آمرزش طلب کند، سرپیچی میکنند و تو خود میبینی که از روی استکبار و نخوت روی برمیتابند».
بنابراین یکی از حکمتهای امر به توسل، زمینهسازی برای جدا شدن کفار و منافقان از صف مؤمنان حقیقی است.
۳. دوری از عُجب و خودبزرگبینی
یکی از مهمترین دامهای شیطان، مبتلا نمودن مؤمنان، به عجب و فریفته شدن به عبادت خود است. این خطر زمانی تشدید میشود که شخص احساس کند دعاهای او به درگاه الهی مستجاب میشود؛
بنابراین وقتی مستقیماً از خداوند طلب حاجت میکند و یا برای تقرب به خدا متکی به عبادات خود میشود و حالات معنوی پیدا میکند، بسیاری از افراد دچار آفت بسیار خطرناک عجب میشوند و همین امر باعث سقوط آنان از درگاه الهی میشود.
.
.
ولی وقتی شخص مؤمن با توسل به اولیای الهی و واسطه قرار دادن آنان به مطلوب خود میرسد، این برآورده شدن حاجت یا ترقی در سیروسلوک معنوی را به شایستگی خود نسبت نمیدهد، بلکه آن را مدیون آبروی آن ولی خدا میداند و همواره خود را بدهکار لطف و کرم او میشمارد.
با این کار ضمن اینکه به حاجات مادی و معنوی خود میرسد و به قرب الهی نائل میشود، ولی در عین حال روحیه خضوع و بندگی خود را از دست نمیدهد و گرفتار عجب و خودبزرگبینی نمیشود.
.
نتیجه:
خداوند عالم را بر اساس اسباب و مسبّبات تدبیر میکند. پیامبر و امام بهعنوان خلیفه خدا، هم از قدرت الهی برخوردار است و هم واسطه فیض و رحمت الهی بر بندگان است.
ازاینرو در نظام آفرینش توسل به آنان لازم است. همچنین، این توسل آثار تربیتی متعددی ازجمله: تقویت جایگاه پیامبر و امام نزد مردم، جدایی مؤمنان از کفار و منافقان و نیز دوری مؤمنان از عُجب دارد.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#توسل
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ اجری بالاتر از اجر شهید
آیا جایگاه و پاداش شهید بالاتر از اعمال مستحبی نیست؟ پس چرا میگویند اگه فلان عمل را انجام بدهی یا فلان ذکر را بخوانی پاداش شهید دارد؟ شهدا از جان خود گذشتند و هیچیک از اعمال هرچند مستحبی باشد جای آن پاداش نمیتواند باشد، پس منظور از این جمله چیست؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
فرهنگ شهادت و شهادتطلبی، یکی از مهمترین موضوعات دینی است و همانطور که گفتید ضربالمثل و سنگ محک ارزشگذاری اعمال است. جنگ در راه خدا و کشته شدن در میدان جنگ فضیلتی بسیار بزرگ است؛
اما با این همه جنگ و جهاد با دشمنان ظاهری و خارجی دین، در ادبیات معارفی اسلام جهاد اصغر است و جهاد با نفس و شیطان و دشمن درونی، جهاد اکبر نام دارد و سالک و رهرو توحید شدن و در میدان جهاد با نفس و شیطان به شهادت رسیدن ارزشی بالاتر دارد و این میدان و این جهاد همیشگی است و تعطیل شدنی نیست.
برای تفصیل این مطلب به نکات زیر توجه بفرمایید:
۱. هرچند، استعمال واژه شهید به نوعی کشتگان در راه خدا را به یاد میآورد و به همین دلیل نیز، احکامی که در فقه برای شهید در نظر گرفته شده، ناظر به همین گروه است،
اما الزاماً انحصاری به آنان نداشته و میتوان برای گروههای دیگری که در روایات به آنها اشاره شده و نیز تمام افراد باایمان، این عنوان را اطلاق نمود و درجاتی از ثواب کشتگان درراه خدا را نیز برایشان در نظر گرفت.
مثلاً امیر مؤمنان على علیهالسلام میفرماید: «کسى که در بستر از دنیا رود، اما معرفت حق پروردگار و معرفت واقعى پیامبر او و اهل بیتش را داشته باشد شهید از دنیا رفته است»!
و پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: هر فرد باایمانی از امت من، صدیق و شهید است، البته خداوند، به برخی افرادی که با شمشیر کشتهشدهاند، نظر خاص و ویژهای دارد.
سپس ایشان برای تأیید سخنانشان، آیه ۱۹ سوره حدید را قرائت فرمودند به این بیان که آنانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند، نزد خداوند، صدیق و شهید محسوب میشوند.
۲. اگرچه شهید و شهادت سنگ محک است، ولی برخی مصادیق جهاد اکبر ارزش بالاتری دارند و میتوان مواردی را مثال زد که کارهای مستحب ارزششان از شهادت کمتر نیست بلکه بالاتر است.
یکی از مواردی که اجر شهید دارد، عاشقی است که با وجود عشق به کسی، پاکدامنی ورزد و بدون آنکه کسی از آن خبر داشته باشد، از دنیا برود.
نبی اکرم صلیالله علیه و آله و سلم فرمودند: «مجاهد شهید بلندمرتبهتر نیست از کسی که میتواند گناه و فحشا انجام دهد ولی گناه نمیکند و عفت پیشه میکند و نزدیک است که ملکی از ملائکه شود».
عشق همراه با پاکدامنی، باعث آن میشود که انسان جزء بهترین انسانها گردد. میبینید که در این روایت پاکدامن از شهید نهتنها پایینتر نیست، بلکه نزدیک است که ملکی از ملائکه شود.
مثال دیگر دوستی با اهلبیت در زمان غیبت است. کسی در زمان غیبت حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بر دوستی با اهلبیت علیهمالسلام بمیرد، اجر هزار شهید دریافت میکند؛
چنانکه امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: «هر که در زمان غیبت قائم ما بر موالات و دوستی ما بمیرد، خداوند پاداش هزار شهید؛ مانند شهیدان بدر و أحد به او عطا کند».
آنچه از این حدیث فهمیده میشود اینکه محبت اهلبیت علیهمالسلام چنان ارزشمند است که در زمان غیبت حضرت قائم علیهالسلام اگر بمیرد، خداوند اجر هزار شهیدی که مانند شهدای بدر و احد است، خواهد داد؛
بنابراین مصادیق محبت به اهلبیت مثل توسل و زیارت و ... اجر بالاتری میتواند داشته باشد. البته نیت خالصانه در این کارها ملاک است وگرنه معلوم نیست ارزشش از شهادت بالاتر برود.
نتیجه:
هرچند، استعمال واژه شهید بهنوعی کشتگان در راه خدا را به یاد میآورد، اما الزاماً انحصاری به آنان نداشته و میتوان برای گروههای دیگری که در روایات به آنها اشاره شده و نیز تمام افراد باایمان، این عنوان را اطلاق نمود و درجاتی از ثواب کشتگان در راه خدا را نیز برایشان در نظر گرفت.
پاکدامنی و عفت و دوری از گناه و دوستی با اهلبیت علیهمالسلام در زمان غیبت، از مواردی است که میتواند اجر بالاتری داشته باشد البته نیت خالصانه در این کارها ملاک است وگرنه معلوم نیست ارزشش از شهادت بالاتر برود.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#شهادت #مستحبات
⁉️ @PorsemanShia