🌱
⁉️ روش توبه از گناهان
آیا برای همه گناهان میتوان به یک شکل توبه کرد یا توبه از گناه به نسبت هر گناهی فرق دارد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
توبه و تأکید بر آنیکی از پرتکرارترین و مهمترین موضوعاتی است که در معارف اسلامی نسبت به آن تأکید شده است؛
اما توبه، در واقع بازگشت از نافرمانى خدا بهسوی اطاعت اوست که برآمده از پشیمانى فرد نسبت به گناهان گذشته است؛
اما در مورد اینکه برای خروج از حالت گناه، فرد باید چه مراحلی را طی کند و چه وظایفی را انجام دهد، باید مطالبی را تقدیم کنیم.
١. مهمترین عنصر تشکیلدهنده توبه و رکن اساسى آن، ندامت و پشیمانى است از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله است که فرمود: «کفى بالندم توبه»؛ «در توبه، پشیمانى کافى است»،
اولین مرحله، همین حالت پشیمانی است که لازم است در فرد ایجاد شود تا دست از گناه بکشد؛ اما در کنار آن، عزم بر ترک گناه برای همیشه هم لازم است؛
و شرط بعدی آن جبران و اصلاح یا همان جبران مافات با عمل صالح و نیکوست. یعنى تا آنجا که در توان دارد، حقالله و حقالناس را جبران کند و آثار بد و زشت گناهان گذشته را از درون خود و افراد و جامعه برچیند.
از همین رو در قرآن کریم درآیات بسیارى، توبه با اصلاح و جبران همراه آمده است. مثلاً در سوره نحل بهصورت یک قانون کلی در همه گناهان میفرماید:
﴿ ثَّم انَّ رَبَّکَ للَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ اصْلَحُوا انَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لغَفُورٌ رحیمٌ ﴾؛ «امّا پروردگارت نسبت به آنها که از روى جهالت بدى کردهاند و سپس توبه نموده و در مقام جبران برآمدهاند خداوند بعد از آن آمرزنده و مهربان است». (نحل، ١١٩)
٢. نکته مهم آن است که دو مرحله اول یعنی پشیمانی قلبی و تصمیم برای ترک همیشگی گناه در همه گناهان بدون تفاوت جریان دارد،
ولی مرحله سوم که جبران است، اولاً در تمام گناهان جاری نیست و ثانیاً نسبت به گناهان مختلف متفاوت است. جبران نسبت به گناهان مختلف، متفاوت است و چون در قرآن بهصورت مطلق آمده است، هرگونه جبران مافاتی را نسبت به گناهان مختلف شامل میشود، مثلاً:
- شخص توبهکار باید حقالناسهایی را که ضایع کرده به آنها بازگرداند؛ اگر زنده هستند به خودشان و اگر از دنیا رفتهاند به وارثان آنها برساند.
- اگر آبرو یا حیثیّت کسى را به خاطر غیبت کردن یا اهانت از بین برده، باید از او حلالیت بطلبد و اگر از دنیا رفته است بهتلافی حیثیّت بر باد رفته، کار خیر براى او انجام دهد تا روح او راضى گردد.
- اگر نماز یا روزه یا عباداتى از او فوت شد، قضا نماید؛ و اگر کفّاره دارد (مانند ترک روزه عمدی و شکستن عهد و نذر) کفّاره آن را بدهد.
- اگر سبب گمراهى دیگران شده مانند تبلیغات سوء؛ بدعتگذاری در دین خدا، خواه از طریق بیان و سخن باشد یا از طریق کتابت و نوشتهها اصلاح و جبران آن در صورتى حاصل میشود که تمام افرادى را که به خاطر عمل او به انحراف کشیده شدهاند تا آنجا که توان و قدرت دارد بازگرداند،
یا اگر در حضور مردم، افرادى را به دروغگویی و بى عفّتى و امثال این امور متّهم ساخته، باید درملأعام سخنان خود را باز پس بگیرد و استغفار تنها کافی نیست.
در حدیث معتبرى از امام صادق علیهالسلام میخوانیم که از حضرتش سؤال کردند: آیا کسى که حدّ الهى بر او جارى شد اگر توبه کند شهادتش مقبول است؟
فرمود: «هنگامیکه توبه کند و توبهاش به این است که از آنچه گفته بازگردد و نزد امام و نزد مسلمین حاضر شود و سخنان خود را تکذیب کند، هنگامیکه چنین کند بر امام لازم است که شهادت او را بپذیرد و توبهاش قبول است»،
این روایت نشان میدهد جبران انحراف، به ایجاد هدایت برای همان افراد گمراه شده است.
۳. با توجّه به اینکه گناه، قلب را تاریک میسازد ازنظر معنوی باید به همان میزان یا بیشتر از میزان کمی و کیفی گناهی که کرده است، اطاعت و بندگى کند تا تاریکی قلبش از بین برود، این نیز نوعی اصلاح است که باید نسبت به قلب خود انجام دهد.
همانطور که در نهجالبلاغه در شرح استغفار از زبان امیرالمؤمنین علیهالسلام اینطور بیانشده است که: «ششم آنکه به همان اندازه که لذّت و شیرینى گناه را چشیدهای درد و رنج طاعت را نیز بچشى»؛
البته باید توجّه داشت که این شرط تحقق توبه نیست و برای کاملتر شدن توبه توصیهشده است.
نتیجه:
توبه پشمانی قلبی و تصمیم بر ترک همیشگی گناه و جبران حقالله و حقالناس است؛ اما این جبران در گناهان مختلف متفاوت است.
گاهی باید ادای پول کرد. گاهی حلالیت گرفت، گاهی برای افراد صاحب حق دعا کرد گاهی باید گفتار را اصلاح کرد. گاهی باید به همان میزان انحرافی که ایجاد کرده هدایت ایجاد کرد.
البته از نظر معنوی به همان میزان گناهی که کرده عبادت و بندگی کند. این نسبت به گناهان مختلف متفاوت است.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#توبه #گناه
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ هدفمند بودن آفرینش
آیا هر موجودی که در جهان آفریده میشود، حتماً هدفمند آفریده شده و خداوند هدفی از خلقتش داشته است یا اینکه میتوان گفت خداوند فرایند خلقت را هدفمند آفریده، اما ممکن است از دل این فرایند، موجوداتی (مثلاً فلان سیاره یا فلان حشره یا فلان ویروس) آفریده شوند که خداوند هدف و غایتی برایشان در نظر نگرفته است و نه خودشان هدفی دارند و نه برای موجودات هدفمند دیگر فایدهای دارند؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
سؤال از چیستی، چرایی و چگونگی آفرینش، ریشه در فطرت انسانها داشته و تاکنون نیز اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی به بررسی ابعاد مختلف آن پرداختهاند. در این میان نظر مشهور اندیشمندان اسلامی هدفمند بودن تمام کائنات است.
در ادامه به جهت پاسخ به سؤال مذکور، ابتدا به پارهای از آیات و روایات اثباتکننده هدفمند بودن آفرینش اشاره کرده و سپس به تحلیل دلیل عقلی میپردازیم. در پایان نیز به شبهه استبعاد (بعید شمردن) هدفمند بودن پارهای از موجودات پاسخ میدهیم.
لازم به ذکر است که مراد از هدفمندی تمام کائنات، نبود نقایص و شرور در عالم نیست و ما در این پاسخ درصدد توجیه نقائص و شرور عالم طبیعت نیستیم و این مهم را در بحثهای عدل الهی باید پیگیری کرد.
تمام مدعا تحقق علت غایی و حکمت و مصلحت در تمام افعال الهی است و این امر ملازم با نبود نقائص برگرفته از نظام علی و معلولی و یا ضعف قابلیت قابل نیست.
.
نکته اول: ادله نقلی هدفمند بودن مطلق کائنات
درآیات قرآن بارها به هدفمندی تمام آفرینش تصریحشده است. مثلاً:
١. الله همان کسی است که هر چیزی را به بهترین شکل (ممکن) آفرید. (سجده، ٧)
طبق آیه شریفه فوق هر آن چیزی که در این عالم تحقق دارد به بهترین وجه خود آفریدهشده و اینگونه نیست که بیهدف و بدون برنامهریزی باشد.
٢. ما آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست را بیهوده و عبث نیافریدیم. هدفمند نبودن آفرینش گمان کافران است. (ص، ٢٧)
٣. آنها که در حال ایستاده و نشسته و خوابیده خدا را یاد میکنند و در اسرار آفرینش عالم تفکر میکنند، میگویند: خدایا آفرینش را بیهوده نیافریدهای.(آل عمران، ١٩١)
خداوند متعال در این آیه بیان میکند: انسانهایی که در غفلت نبوده و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند اذعان میکنند که جهان آفرینش و تمام موجوداتی که در آن وجود دارند بیهوده، عبث و بدون هدف آفریده نشدهاند و بیهوده آفریده شدن موجودی از موجودات عالم از ساحت کبریایی خداوند متعال به دور است.
۴. خداوند همهچیز را خلق کرد و بهدقت اندازهگیری کرد. (فرقان، ٢) در آیه شریفه فوق نیز خداوند میفرماید: تمام مخلوقات عالم مخلوق باریتعالی بوده و هر یک را با دقت هرچه تمام اندازهگیری و مقدر فرموده است و این یعنی آنکه چیزی بدون هدف و غایت نبوده و اینگونه نیست که از دل فرایند آفرینش، موجوداتی بدون فایده و بدون فلسفه و حکمت محقق شوند.
روایات در این زمینه بسیار زیاد بوده و صرفاً به جهت دوری از اطاله کلام از ذکرشان صرفنظر کردیم.
.
نکته دوم: دلیل عقلی هدفمند بودن مطلق کائنات
برای اثبات اینکه خداوند، انسان و جهان را هدفمند آفریده است، ادله مختلفی بیانشده است که در ادامه به ذکر یکی از آنها بسنده میشود:
الف) تحقق فعلی که خالی از فایده و مصلحت بوده و هدفمند آفریده نشده است قبیح بوده و تحقق آن خالی از اتقان و احکام است.
ب) خداوند متعال حکیم است و فعلش اولاً درنهایت اتقان و احکام بوده و ثانیاً خداوند متعال فعل قبیحی را انجام نمیدهد.
نتیجه: تمام افعال الهی هدفمند است.
لازم به ذکر است که هدفمندی فعل فاعلی لزوماً به معنای نیازمندی فاعل به آن فعل نیست و اتفاقاً هرچقدر میزان کمالات فاعل بیشتر باشد، او به رفع نیاز سایر موجودات اهتمام جدیتری داشته و فیضش شامل دیگر موجودات میشود.
خداوند متعال نیز که تمام کمالات را داشته و در رأس هرم هستی قرار دارد به فعل خود نیازمند نبوده و صرفاً از آن جهت که واجد کمالات است و این کمالات و لوازم آنها را دوست دارد به خلق و تدبیر میپردازد.
به عبارت دیگر آفرینش و هدفمند بودن تمام کائنات عالم لازمه کمال و فیاضیتِ مطلق الهی است و اگر موجودی که امکان آفرینش دارد خلق نشود یا ناقص و بدون هدف خلق شود نشانگر عجز، بخل، جهل و سایر نقائص در حضرت حق است و این در حالی است که ساحت کبریایی حضرت حق از این امور مبرّا است.
.
پاسخ به شبهه استبعاد هدفمند بودن برخی از موجودات:
اما در پاسخ به این سؤال که فلان موجود عالم مثل فلان حشره یا فلان ویروس و... چه فایدهای داشته و چگونه میشود به هدفمندی این قبیل امور قائل شد؟ باید توجه شود که:
.
.
اولاً: به شهادت قرآن و روایات، علمی که در اختیار انسانها قرار داده شده است بسیار کم بوده و به هیچوجه نمیتوان بهواسطه این علم کم به انکار مطلق فایده و هدفمند بودن موجودی از موجودات عالم حکم کرد. خداوند متعال در آیه ۸۵ سوره اسرا میفرماید: به شما علمی اندک داده شده است.
ثانیاً: علماء علوم مختلف مانند فیزیکدانان، طبیعتشناسان و... همگی معترف هستند به اینکه علم و دانش در دسترشان بسیار کمتر از دانشی است که به آن نرسیدند و ازاینرو نمیتوان بهطور قطعی به بیفایده بودن موجودی از موجودات عالم حکم کرد.
ثالثاً: در همین مواردی که در نگاه اولیه غیر هدفمند و بیفایده محسوب میشوند با دقت و تأمل و رجوع به تحقیقات انجامشده میتوان فوائد بیشمار دنیوی و بعضاً اخروی بر آنها قائل شد.
.
نتیجه:
در نگاه نقل و عقل مجموع عالم و تکتک موجودات هستی یک امر هدفمند محسوب شده و خداوند متعال بهعنوان یک کارگردان واقعی به تقدیر و تدبیر کل هرم هستی میپردازد.
تمام افعال خداوند متعال از اتقان و احکام برخوردار بوده و به بهترین شکل ممکن خود آفریدهشدهاند و هیچگاه نباید به سبب پیدا نکردن فایده و حکمتی برای خلقت موجودی از موجودات عالم، هدفمند نبودن آن را نتیجه بگیریم چراکه دانش انسانها محدود بوده و احاطه کامل به اشیاء ندارند و از طرفی عقل و شرع از حکیم بودن حضرت حق دفاع میکنند.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#آفرینش #هدف
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ برتری امیرالمؤمنین علیه السلام بر صحابه
علي (علیهالسلام) همانند سایر صحابه است و بعضي نیز از او برترند. چگونه شیعیان او را برتر می دانند؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
ما باور داريم كه امام علي (علیه السلام) بر صحابه ديگر برتري دارد. اين امر را میتوان از روايات اهل سنت نيز استفاده كرد. در اینجا نخست به برخي روايات از پيامبر (صلیالله علیه واله) اشاره و سپس به ديدگاه اهل سنت میپردازيم:
اولين چيزي كه در منابع اهل سنت قابلتوجه میباشد، شأن نزول آيه تطهير است. اين حديث در منابع متعدد و معتبر اهل سنت ذکر گرديده است. اين روايت از طريق عايشه اینگونه نقلشده است كه:
روزي پيامبر خدا (صلیالله علیه واله) بين الطلوعين، جامهاي را كه از پشم سياه بافتهشده بود، بر روي خود انداخت كه در اين هنگام حسن بن علي (علیهماالسلام) آمد و پيامبر (صلیالله علیه واله) او را در كنار خود زير كساء برد و سپس حسين (علیهالسلام) آمد، او هم زير كساء رفت،
و بعد از او فاطمه (سلامالله علیها) آمد، او هم داخل كساء شد و بعد از او علي (علیهالسلام) آمد و در زير كساء با آنها یکجا جمع شد. در اين زمان پيامبر (صلیالله علیه واله) فرمود: «انما يريد الله ليذهب عنكما الرجس اهلالبیت.»
در مستدرك حاكم و كتابهاي ديگر اهل سنت نيز از زبان ام سلمه نقلشده است كه زماني كه اين آيه در خانه من بر پيامبر نازل گرديد، پيامبر (صلیالله علیه واله) علي، فاطمه، حسن و حسين (علیهمالسلام) را در زير كساء جمع كردند و فرمودند:
«اللهم هؤلاء اهلبیتی» ام سلمه میگويد: من عرض كردم آيا من از اهلبیت نيستم؟ فرمودند: «إِنَّكِ أَهْلِي خَيْرٌ وَهَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي اللَّهُمَّ أَهْلِي أَحَقُّ» تو اهل مني و با خير هستي و اينان اهلبیت من هستند.
فخر رازي میگويد: هر كه در دين خود به علي بن ابیطالب (علیهماالسلام) اقتدا كند، بهدرستي كه او هدایت شده است و دليل بر اين مطلب، سخن پيامبر اسلام است كه فرمود: «اللّهم ادر الحق مع علي حيث دار؛ خدايا حق را با علي قرار بده، هر جا كه باشد.»
همچنين در منابع اهل سنت آمده كه پيامبر فرمود: «علي با حق است و حق با علي است، هر جا میخواهد باشد.» و یا فرموده: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» «علي، با قرآن است و قرآن، با علي است و آن دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا اینکه در حوض بر من وارد شوند.»
و باز پيامبر به علي فرمود: «يَا عَلِيُّ، مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ، وَمَنْ فَارَقَكَ يَا عَلِيُّ، فَقَدْ فَارَقَنِي» «يا علي هر كه از من جدا شود، از خدا جداشده است و هر كه از تو جدا شود، از من جداشده است.»
حديث غدير که در كتابهاي متعدد و معتبر اهل سنت منعكس گرديده است، نشان از افضلیّت و برتر بودن علي (علیهالسلام) دارد. اگر كسي ديگر چنين جايگاهي داشت، حضرت او را بهعنوان جانشين خود معرفي مینمود.
حدیث طیر مشوی: در این روایت آمده است که پیامبر (صلیالله علیه واله) قصد تناول گوشت پرندهای بریان را داشت و از خدا خواست با محبوبترینِ خلق همغذا شود و علی (علیهالسلام) آمد و با او همغذا شد.
پیش از امام علی (علیهالسلام) ابوبکر و عمر نیز نزد پیامبر آمده بودند اما رسول خدا آن دو را برگردانده بود. در برخی از نقلها آمده است که پس از دعای پیامبر هر یک از عایشه و حفصه دعا کردند که پدر خودشان با پیامبر همغذا شود.
این روایت با سندهای متعدد از طریق: ۱. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)؛ ۲. انس بن مالک؛ ۳. عبدالله بن العباس؛ ۴. ابوسعید الخدری؛ ۵. سفینه خادم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؛ ۶. سعد بن ابیوقاص؛ ۷. عمرو بن العاص؛ ۸. ابو الطفیل عامر بن واثله؛ ۹. یعلی بن مره از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است. و تنها ناقلین از «انس بن مالک» به 97 نفر می رسد.
حديث منزلت نيز به طور گسترده در منابع اهل سنت نقلشده است. اين حديث به مناسبتهاي مختلف از پيامبر (صلیالله علیه واله) صادر گرديده است. يكي از اين مناسبتها، جنگ تبوك است.
در جنگ تبوك زماني كه پيامبر (صلیالله علیه واله) در مدينه، علي (علیهالسلام) را جانشين خود قرارداد، علي عرض كرد: يا رسولالله! مرا در بين زنان و بچهها میگذاري؟ پيامبر فرمود: آيا راضي نمیشوي به اينكه تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسي باشي؛ الا اينكه بعد از من پيامبري نخواهد بود.
جريان مباهله نيز حاكي از افضل بودن علي (علیهالسلام) بر صحابه است؛ زيرا خداوند از علي (علیهالسلام) به عنوان نفس پيامبر (صلیالله علیه واله) یادکرده است.
.
.
در منابع اهل سنت به اين مسئله اینگونه پرداخته شده است كه هنگامیکه آيه مباهله نازل گرديد، پيامبر (صلیالله علیه واله) علي، فاطمه، حسن و حسين (علیهم السلام) را خواند و گفت: «اللهم هؤلاء اهلي»
ابن كثير پس از نقل روایت حاکم نیشابوری که به نقل وی مراد از انفسنا، رسولالله و علي است و مراد از ابنائنا حسن و حسين و مراد از نسائنا فاطمه است، این نقل را اصح دانسته است.
زمخشري میگويد: در روز مباهله، پيامبر دست حسن و حسين را گرفت و فاطمه و علي به دنبال آنان بودند. هنگامیکه اسقف نجران اين مناظره را ديد، گفت: اي طایفه نصاري من صورتهايي را میبينم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جا بركند، خداوند آن را بر خواهد كند. با آنان مباهله نكنيد كه هلاك میشويد و بر روي زمين تا روز قيامت يك نفر نصراني باقي نخواهد ماند.
همچنين پيامبر (صلیالله علیه واله) در مسئله انذار اقربين هنگامیکه پيامبر اقوام خود را دعوت كرده بود، خطاب به آنان فرمود: کدامیک از شما در دنيا و آخرت جانشين من میشويد؟ همگي امتناع ورزيدند. پيامبر به علي فرمود: تو ولي من در دنيا و آخرت هستی.
ابن عباس میگويد: پيامبر به علي فرمود: تو بعد از من، ولي هر مرد و زن مؤمن هستی. از پيامبر (صلیالله علیه واله) نقلشده كه فرمود: من شهر علمم و علي در آن است. پس هر كه بخواهد داخل شهر شود، بايد از درِ آن وارد شود.
برخي شخصيتها و علماي اهل سنت نيز به افضل بودن امام علي (علیهالسلام) بر صحابه اشاره نمودهاند؛ مثلاً عمر بن خطاب از علي (علیهالسلام) بهعنوان بهترين قاضي امت اسلامي ياد نمود؛ چنانكه عمر گفت: «علي اقضانا.»
همچنين وي حضرت را شايستهترين فرد براي خلافت دانست. او خطاب به عبدالله بن عباس گفت: اي ابن عباس! علي شايستهترين افراد براي خلافت است؛ ولي قريش تاب تحمل خلافت او را ندارد.
ابن ابي الحديد بعد از بيان فضايل علي (علیهالسلام) میگويد: «... نقول إنه كان أولى بالأمر و أحق لا على وجه النص بل على وجه الأفضلية فإنه أفضل البشر بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و أحق بالخلافة من جميع المسلمين؛
علي (علیه السلام) اولي و احق به امر ولايت بود؛ از جهت افضليت، نه (فقط) از جهت نص؛ زيرا كه او افضل تمام بشر، بعد از رسول خدا (ص) و احق به مقام خلافت از تمام مسلمانان بود. همچنين ابن ابى الحديد ضمن خطبه اول كتابش میگويد: «الحمد للَّه الّذى قدّم المفضول على الأفضل...»
در بعد علمي علي (علیهالسلام) نيز افضل از ديگران بود: «ما روي عن الشعبي أنّه قال: ما أحد أعلم بکتاب اللّه بعد النبيّ من عليّ بن أبي طالب علیهالسلام؛ هیچکس داناتر از علي(علیهالسلام) به کتاب خدا بعد از پيامبر (صلیالله عليه واله) نيست.»
برخي از عالمان ديگر اهل سنت يادآوري نموده است كه اولين كسي كه «از مردان» اسلام آورد، علي (علیهالسلام) بود كه اين فضيلت مهم محسوب میشود: «أول الناس إسلاما في قول كثير من أهل العلم. ولد قبل البعثة بعشر سنين على الصحيح، فربّي في حجر النبيّ و لم يفارقه و شهد معه المشاهد.»
لقب امیرالمؤمنین: بهمعنای امیر، فرمانده و رهبر مسلمانان، لقبی است که به اعتقاد شیعیان به حضرت علی (علیه السلام) اختصاص دارد.
سدّالاَبواب: بهمعنای مسدود کردن درها، به واقعهای اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام بهفرمان خدا دستور داد جز درِ خانه امام علی (علیه السلام)، درِ همه خانههایی که به مسجدالنبی باز میشدند، مسدود شود.
برادری با پیامبر (صلی الله علیه و آله): پیامبر پیش از هجرت به مدینه، میان مهاجران، عقد اخوت برقرار کرد. همچنین در مدینه میان مهاجران و انصار عقد اخوت بست و هر دو بار میان خودش و امام علی عقد اخوت برقرار کرد و علی را برادر خود خواند.
اولین مسلمان: بر اساس اعتقاد شیعه و برخی از دانشمندان اهل سنت، امام علی (علیه السلام)، اولین مردی است که به پیامبر ایمان آورد.
ابلاغ آیات برائت: به گزارش تفسیر نمونه تقریباً تمام مفسران و مورخان اتفاق نظر دارند که هنگامیکه سوره توبه (آیات نخستین آن) نازل شد و پیمانهایی را که مشرکان با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) داشتند، لغو کرد،
پیامبر (ص) نخست ابلاغ این فرمان را بر عهده ابوبکر گذاشت تا هنگام حج در مکه برای عموم مردم بخواند؛ اما سپس آن را از او گرفت و به علی (علیه السلام) داد و حضرت علی در مراسم حج به مردم ابلاغ کرد.
که در روایت «احمد بن حنبل» و «نسائی» تصریح شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بیان فرستادن امام علی (علیه السلام) فرمودند که این پیام می بایست از سوی من و یا شخصی از اهل بیت من به اهل مکه ابلاغ گردد.
خاتم بخشی: امام علی (علیه السلام) در رکوع نماز، انگشتر خود را به فقیر بخشید. این واقعه در کتب روایی شیعه و سنی نقلشده است.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#امیرالمؤمنین #امام_علی
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ فال نیک و بد
دیدگاه اسلام در مورد فال نیک و بد چیست؟
.
.
.
⭕ شاید همیشه در میان انسان ها و اقوام مختلف، فال نیک و بد رواج داشته است، امورى را به «فال نیک» مى گرفتند و دلیل بر پیروزى و پیشرفت کار مى دانستند، و امورى را به «فال بد» مى گرفتند و دلیل بر شکست و ناکامى و عدم پیروزى مى پنداشتند.
در حالى که هیچ گونه رابطه منطقى در میان پیروزى و شکست با این گونه امور وجود نداشت، و مخصوصاً در قسمت فال بد، غالباً جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد.
این دو گر چه اثر طبیعى ندارند، ولى بدون تردید اثر روانى مى توانند داشته باشند، «فال نیک» غالباً مایه امیدوارى و حرکت است ولى «فال بد» موجب یأس و نومیدى و سستى و ناتوانى.
شاید به خاطر همین موضوع است که: در روایات اسلامى از «فال نیک» نهى نشده، اما «فال بد» به شدت محکوم گردیده است.
در حدیث معروفى که از پیامبر (صلى الله علیه وآله) نقل شده: «تَفَأَّلُوا بِالْخَیْرِ تَجِدُوهُ»؛ (کارها را به فال نیک بگیرید ـ و امیدوار باشید ـ تا به آن برسید)
این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فال نیک را دوست مى داشت، به خاطر آن بود که انسان هر گاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمى دارد و هنگامى که امید خود را از پروردگار قطع کند، در راه شرّ خواهد افتاد و فال بد زدن مایه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى کشیدن است.
اما از فال بد که عرب آن را «تطیّر» و «طیره» مى نامد، در روایات اسلامى شدیداً مذمت شده، چنان که در قرآن مجید نیز کراراً به آن اشاره گردیده و محکوم شده است.
از جمله در حدیثى مى خوانیم: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اَلطِّیَرَةُ شِرْکٌ»؛ (فال بد زدن ـ و آن را مؤثر در سرنوشت آدمى دانستن ـ یک نوع شرک به خدا است)
و نیز مى خوانیم: اگر فال بد اثرى داشته باشد، همان اثر روانى است، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «الطِّیَرَةُ عَلى ما تَجْعَلُها إِنْ هَوَّنْتَها تَهَوَّنَتْ وَ إِنْ شَدَّدْتَها تَشَدَّدَتْ وَ إِنْ لَمْ تَجْعَلْها شَیْئاً لَمْ تَکُنْ شَیْئاً»؛
(فال بد اثرش به همان اندازه است که آن را مى پذیرى، اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود، و اگر آن را محکم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت)
در اخبار اسلامى از پیامبر (صلى الله علیه وآله) نقل شده است که: راه مبارزه با فال بد، بى اعتنائى است: «ثَلاثٌ لایَسْلَمُ مِنْها أَحَدٌ الطِّیَرَةُ وَ الْحَسَدُ وَ الظَّنُّ. قِیلَ فَما نَصْنَعُ؟ قالَ: إِذا تَطَیَّرْتَ فَامْضِ وَ إِذا حَسَدْتَ فَلاتَبْغِ وَ إِذا ظَنَنْتَ فَلاتُحَقِّق»؛
(سه چیز است که هیچ کس از آن سالم نمى ماند ـ و وسوسه هاى آن در درون قلبِ غالب اشخاص پیدا مى شود ـ فال بد و حسد و سوء ظن.
عرض کردند: پس چه کنیم؟
فرمود: هنگامى که فال بد زدى اعتنا مکن و بگذر و هنگامى که حسد در دلت پیدا شد، عملاً کارى بر طبق آن انجام مده و هنگامى که سوء ظن پیدا کردى آن را نادیده بگیر)
عجیب این است که: موضوع فال نیک و بد، حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى و در میان افراد به اصطلاح روشن فکر، و حتى نوابغ معروف وجود داشته و دارد، از جمله در میان غربى ها رد شدن از زیر نردبان، افتادن نمکدان و هدیه دادن چاقو به شدت به فال بد گرفته مى شود!
البته وجود فال نیک همان طور که گفتیم مسأله مهمى نیست بلکه غالباً اثر مثبت دارد، ولى با عوامل فال بد همیشه باید مبارزه کرد و آنها را از افکار دور ساخت و بهترین راه براى مبارزه با آن تقویت روح توکّل و اعتماد بر خدا در دل ها است، همان طور که در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است.
📕 تفسیر نمونه، ج۶، ص۳٧٨
#فال #تطیر
⁉️ @PorsemanShia