eitaa logo
قرآن و امام حسین ع
839 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
726 ویدیو
364 فایل
مطالب کانال: ارتباط امام حسین ع با قران در موارد مختلف عاشوراء آیات الولایه : آیاتی که در قرآن درباره ی 14 معصوم آمده است. علوم قرانی برای تحکیم ایمان و اعتقاد تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت اول ﴿ سورة الإخلاص - سورة ١١٢ -   تعداد آیات ٤ ﴾ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤﴾   🍁ترجمه آيات در تفسیرالمیزان🍁 🔹به نام الله كه رحمان و رحيم است بگو او الله يگانه است 1⃣ كه همه نيازمندان قصد او مى كنند2⃣ نزاده و زاييده نشده3⃣ و هيچ كس همتاى او نيست4⃣ ✅ روايات وارده از طرق و در اين سوره بسيار زياد است، حتى از هر طريق رسيده كه: 1⃣ اين سوره با يك قرآن است. 2⃣ اين سوره هم مى تواند در نازل شده باشد و هم در . و آنچه از بعضى از روايات وارده در سبب نزول آن است اين است كه در نازل شده است. 🍁بیان آیه (۱) سوره توحید🍁 🔹بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد1⃣ 🔹كلمه () ضمير و ضمير است، معمولا در جايى بكار میرود كه گوينده زيادى به جمله از آن داشته باشد. 🔹كلمه () مورد واقع شده، آن است كه (علم به ) براى خداى تعالى است، يعنى در زبان عرب اسم براى حق تعالى نبود، ولى از آنجايى كه استعمالش در اين مورد از ساير موارد شد، به خاطر همين استعمال، تدريجا اسم خاص خدا گرديد، همچنان كه اهل هر زبانى ديگر براى خداى تعالى نام دارند. 🍁🍁🍁🍁🍁 ✅فرق بين () و () و احد بودن خداى تعالى ⬅️ كلمه (احد)  است كه از ماده () گرفته شده، همچنان كه كلمه (واحد) نيز از اين ماده است، چيزى كه هست، بين احد و واحد است، كلمه احد در مورد چيزى و كسى بكار مى رود كه و نباشد، نه در و نه در ، و اصولا داخل اعداد نشود، به كلمه واحد كه هر واحدى يك و دارد يا در خارج و يا در توهم و يا به فرض عقل، كه با به ثانى و ثالث و رابع كثير مى شود، و اما احد اگر هم برايش فرض شود، باز همان است و چيزى بر او اضافه نشده. 🍁🍁🍁🍁🍁 ⬅️ مثالى كه بتواند تا اى اين فرق را روشن سازد اين است كه: وقتى مى گويى ( از قوم نزد من نيامده )، در حقيقت هم آمدن يك نفر را كرده اى و هم دو نفر و سه نفر به بالا را. اما اگر بگويى: ( از قوم نزد من نيامده )  و تنها آمدن يك نفر را نفى كرده اى، و ندارد كه چند نفرشان نزدت آمده باشند، و به خاطر همين كه بين كلمه هست، و به خاطر همين معنا و كه در كلمه (احد) هست، مى بينيم اين كلمه در كلام ايجابى به جز در باره خداى تعالى نمى شود، (و وقت گفته نمى شود: جاءنى احد من القوم - احدى از قوم نزد من آمد) بلكه هر جا كه استعمال شده است كلامى است ، تنها در مورد خداى تعالى است كه در كلام استعمال مى شود. ⬅️ يكى از بيانات لطيف مولانا امير المومنين (ع) است كه در بعضى از خطبه هايش كه در باره توحيد خداى عزوجل ايراد فرموده:(كل مسمى بالوحده غيره قليل ) و خدا داناتر است- هر چيزى غير خداى تعالى، وقتى به صفت وحدت توصيف شود، همين توصيف بر قلت و كمى آن دلالت دارد، به خلاف خداى تعالى كه يكى بودنش از كمى و اندكى نيست. ✅خدا صمد است یعنی هر چيزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهی المقاصد است.
قسمت دوم 🍁بیان آیات2⃣و 3⃣و4⃣سوره مسد🍁 ما اغنى عنه ماله و ما كسب2⃣ 🔹در اين آيه كلمه (ما)  بار آمده، اولى است، و دومى مى تواند باشد، و معناى (ماكسب)، (آنچه با اعمالش به دست آورده) بوده باشد، و مى تواند باشد، و معنايش كردن به دست خود باشد، و كسب كردن به دست خود، همان او است، و معناى آيه به فرض اين است كه: عمل او دردى از او نكرد. و آيه به هر حال اين است كه مال و عملش و يا عملش دردى از او نكرد و به خدا و يا او، هم دچار و شد و هم تباب و خسران دو دستش. 🍁🍁🍁🍁🍁 سيصلى نارا ذات لهب3⃣ يعنى به داخل آتشى خواهد شد. و منظور از اين آتش، آتش است كه است، و اگر كلمه () را  و الف و لام آورد، براى اين بود كه عظمت و آن را برساند. 🍁🍁🍁🍁🍁 و امراته حماله الحطب4⃣ يعنى ابولهب داخل آتشى زبانه دار مى شود و به زودى نيز داخل آن خواهد شد، و كلمه () در جمله (حماله الحطب) از اين جهت به خود گرفته كه به اصطلاح است كه به منظور  _موصوف آن از افتاده و در اينجا به عنوان نام آن آمده، و در نتيجه چنين معنا مى دهد: من مى كنم حماله الحطب را. ولى بعضى گفته اند منصوب شدن (حماله) بخاطر آن است كه از كلمه (امراه) است. 🍁بیان آیه 5⃣ سوره مسد🍁 فى جيدها حبل من مسد5⃣ 🔹كلمه (مسد) به معناى است كه از بافته شده باشد. و  مراد از اين دو آيه اين باشد كه ابولهب به در آتش در روز به همان هيئتى مى گردد كه در به خود گرفته بود، در دنيا شاخه هاى و بته هايى ديگر را با مى پيچيد و حمل مى كرد، و آنها را بر سر راه خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى ريخت تا به اين وسيله آن جناب را دهد، در آتش هم با همين حال، يعنى طناب به و هيزم به پشت ممثل گشته مى شود. 🍁🍁🍁🍁🍁 درباره اينكه به ابولهب و اينكه فرمود: (سيصلى نارا...)  اختيار ابولهب در جهنمى شدن را افاده نمى كند. در مى گويد: اگر كسى كند بعد از اين نفرين كه خدا در حق ابولهب كرده، آيا جهنمى بودن او نيست و آيا او باز هم مى توانسته بياورد، و آيا اگر ايمان مى آورد نفرين خدا نمى شد؟ در مى گوييم: باز هم آوردن، ابولهب بوده، چون نفرين، تكليف را بر نمى دارد، و نفرين خداى تعالى بر او در او است، خواسته است بفرمايد اگر ايمان نياورى چنين و چنانت مى كنم. 🍁🍁🍁🍁🍁 : مذكور ناشى از است، غفلت از اين كه تعلق قضاى به فعلى از افعال انسان، باعث اختيار انسان نمى شود، چون اين است كه الهى - و همچنين فعل خداى تعالى - گرفته به فعل اختيارى انسان، بدان جهت كه فعل انسان است، يعنى است، و اگر فعل انسان و به عبارتى فعل ابولهب به خود او نشود، باعث مى شود كه اراده خدا از تخلف كند و اين است، و وقتى فعلى كه قضاء موجب است، اختيارى شد، تركش هم اختيارى خواهد بود، هر چند كه آن ترك واقع نمى شود، ( بفرماييد). 🍁🍁🍁🍁🍁 پس روشن شد كه ابولهب مى توانسته ايمان بياورد و از آتش پيدا كند، آتشى كه در صورت وى حتمى بوده، و قضايش شده بود. و از اين باب است همه آياتى كه درباره نازل شده و خبر مى دهد به اينكه اينان ايمان نخواهند آورد، نظير آيات زير كه مى فرمايد: (ان الذين كفروا سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا يومنون )، و نيز مى فرمايد: (لقد حق القول على اكثرهم فهم لا يومنون )، و نيز از باب است آياتى كه سخن از زدن بر دارد، هيچ يك از آن آيات و اين آيات مستلزم نيست.
🍁بیان آیه2⃣ سوره مسد در تفسیرالمیزان🍁 معناى آيه اين است كه مال ابولهب و عملش و يا اثر عملش دردى از او دوا نكرد و به نفرين خدا و يا قضاى او، هم دچار تباب و خسران نفس شد و هم تباب و خسران دو دستش. 🍁بیان آیات2⃣و 3⃣و4⃣سوره مسد🍁 ما اغنى عنه ماله و ما كسب2⃣ 🔹در اين آيه كلمه (ما)  بار آمده، اولى است، و دومى مى تواند باشد، و معناى (ماكسب)، (آنچه با اعمالش به دست آورده) بوده باشد، و مى تواند باشد، و معنايش كردن به دست خود باشد، و كسب كردن به دست خود، همان او است، و معناى آيه به فرض اين است كه: عمل او دردى از او نكرد. و آيه به هر حال اين است كه مال و عملش و يا عملش دردى از او نكرد و به خدا و يا او، هم دچار و شد و هم تباب و خسران دو دستش. 🍁🍁🍁🍁🍁 سيصلى نارا ذات لهب3⃣ يعنى به داخل آتشى خواهد شد. و منظور از اين آتش، آتش است كه است، و اگر كلمه () را  و الف و لام آورد، براى اين بود كه عظمت و آن را برساند. 🍁🍁🍁🍁🍁 و امراته حماله الحطب4⃣ يعنى ابولهب داخل آتشى زبانه دار مى شود و به زودى نيز داخل آن خواهد شد، و كلمه () در جمله (حماله الحطب) از اين جهت به خود گرفته كه به اصطلاح است كه به منظور  _موصوف آن از افتاده و در اينجا به عنوان نام آن آمده، و در نتيجه چنين معنا مى دهد: من مى كنم حماله الحطب را. ولى بعضى گفته اند منصوب شدن (حماله) بخاطر آن است كه از كلمه (امراه) است. 🍁بیان آیه 5⃣ سوره مسد🍁 فى جيدها حبل من مسد5⃣ 🔹كلمه (مسد) به معناى است كه از بافته شده باشد. و  مراد از اين دو آيه اين باشد كه ابولهب به در آتش در روز به همان هيئتى مى گردد كه در به خود گرفته بود، در دنيا شاخه هاى و بته هايى ديگر را با مى پيچيد و حمل مى كرد، و آنها را بر سر راه خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى ريخت تا به اين وسيله آن جناب را دهد، در آتش هم با همين حال، يعنى طناب به و هيزم به پشت ممثل گشته مى شود. 🍁🍁🍁🍁🍁 درباره اينكه به ابولهب و اينكه فرمود: (سيصلى نارا...)  اختيار ابولهب در جهنمى شدن را افاده نمى كند. در مى گويد: اگر كسى كند بعد از اين نفرين كه خدا در حق ابولهب كرده، آيا جهنمى بودن او نيست و آيا او باز هم مى توانسته بياورد، و آيا اگر ايمان مى آورد نفرين خدا نمى شد؟ در مى گوييم: باز هم آوردن، ابولهب بوده، چون نفرين، تكليف را بر نمى دارد، و نفرين خداى تعالى بر او در او است، خواسته است بفرمايد اگر ايمان نياورى چنين و چنانت مى كنم. 🍁🍁🍁🍁🍁 : مذكور ناشى از است، غفلت از اين كه تعلق قضاى به فعلى از افعال انسان، باعث اختيار انسان نمى شود، چون اين است كه الهى - و همچنين فعل خداى تعالى - گرفته به فعل اختيارى انسان، بدان جهت كه فعل انسان است، يعنى است، و اگر فعل انسان و به عبارتى فعل ابولهب به خود او نشود، باعث مى شود كه اراده خدا از تخلف كند و اين است، و وقتى فعلى كه قضاء موجب است، اختيارى شد، تركش هم اختيارى خواهد بود، هر چند كه آن ترك واقع نمى شود، ( بفرماييد). 🍁🍁🍁🍁🍁 پس روشن شد كه ابولهب مى توانسته ايمان بياورد و از آتش پيدا كند، آتشى كه در صورت وى حتمى بوده، و قضايش شده بود. و از اين باب است همه آياتى كه درباره نازل شده و خبر مى دهد به اينكه اينان ايمان نخواهند آورد، نظير آيات زير كه مى فرمايد: (ان الذين كفروا سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا يومنون )، و نيز مى فرمايد: (لقد حق القول على اكثرهم فهم لا يومنون )، و نيز از باب است آياتى كه سخن از زدن بر دارد، هيچ يك از آن آيات و اين آيات مستلزم نيست.