eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.7هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️سوال با توجه به ایام شهادت امام صادق سوالاتی در مورد ایشان مطرح است .1نخست اینکه چرا به ایشان صادق می گویند مگر بقیه ائمه راستگو نبودند2 دیگر انکه چرا ایشان را رییس مذهب تشیع می نامند 3دیگر انکه راست است که ابوحنیفه و دیگران از علمای اهل سنت شاگرد امام صادق بوده و به علم و دانش ایشان تصریح کرده اند 🗯پاسخ: 🔷پاسخ سوال اول: ❗️در روایتی امده است که ابی خالد به امام سجاد عرضه داشت: 🔷امام بعد از شما چه کسی است؟ ❗️امام فرمود: فرزندم محمد همان که دانش را می شکافد. ❗️گفت بعد محمد چه کسی امام است؟ 🗯فرمود: جعفر که نامش نزد آسمانیان صادق است 🔷راوی گفت چگونه تنها ایشان متصف به صادق شده اند در حالی که همه شما صادق هستید؟ ❗️امام پاسخ داد: پدرم از پدرش و ایشان از پیامبر برایم حدیث نقل کرده اند که فرمود: 🗯وقتی فرزندم جعفر متولد شود او را صادق بنامید چون پنجمین فرزندش به نام جعفر به دروغ ادعای امامت می کند او در نزد خدا جعفر کذاب است که بر خداوند دروغ می بندد . ❗️ در این موقع اشکهای امام جاری شد فرمود گویا می بینم که جعفر کذاب خلیفه ستمگر زمان را وادار می کند که به جستجوی ولی خدا و امام غائب که خدا حافظ او است بر آیند» 📚بحار الانوار ج47 ص9 ❗️شیخ صدوق در معانی الاخبار چنین می اورد: « او به صادق نامیده شد تا از جعفر کذاب که به دروغ ادعای امامت می کند متمیز شود» 📚معانی الاخبار،ص65 🗯پاسخ سوال دوم: ❗این که امام صادق را رییس مذهب می گویند و مذهب ما را شیعه جعفری می گویند از آن رو است که تا زمان امام صادق به علت تسلط سیاستمداران وزمامداران ستمگر فرصت نشر علوم ومعارف اسلامی وتربیت شاگردان آن طور که برای ایشان فراهم شد برای سایر امامان فراهم نگردید وایشان از این موقعیت وفرصت حد اکثر استفاده را نمود، علوم ومعارف اسلامی را تعلیم وتدریس فرمودند وشاگردان بزرگی تربیت کردند که هریک از علمای بزرگ اسلام به شمار میروند. 🗯از آن موقع شیعه وپیروان آن حضرت را جعفری گفتند وبعد هم این لقب بر شیعه باقی ماند 📚معارف دین،ایت الله صافی گلپایگانی 🗯پاسخ سوال سوم: 🔷ذهبی از بزرگان اهل سنت در دو کتاب خود از امام صادق روایت میکند که می فرمود: "از من سوال کنید قبل از آنکه مرا از دست بدهید واین را بدانید که پس از من کسی مانند حدیث مرا به شما نخواهد گفت" 📚تاریخ الاسلام،ج6 ص45 📚تذکره الحفاظ،ج1 ص157 🗯مالک بن انس امام مالکی ها درمورد امام صادق علیه السلام می گوید: «برتر وبالاتر از جعفر بن محمد را در علم وعبادت وپرهیزگاری، نه چشمی دیده ونه گوشی شنیده ونه به ذهن بشری خطور کرده است» 📚تهذیب التهذیب،ج2 ص104 🗯ابن حبان در مورد امام می گوید: "او از نظر دانش، فقاهت وفضیلت از بزرگان اهل بیت به شمار می آید" 📚الامام الصادق والمذاهب الاربعه،ج1 ص58 🗯خوارزمی در مناقب از ابوحنیفه امام حنفی ها نقل می کند که درمورد امام صادق میگفت: "من فقیه تر از جعفر بن محمد ندیده ام. وگفت :اگر آن دوسال ( شاگردی) نبود نعمان ( ابوحنیفه) هلاک می شد 📚مناقب ابوحنیفه،ج1 ص172 📚تحفه اثنی عشریه،ص8 🗯محمد بن طلحه شافعی درمورد امام می گوید: "او دارای دانشی سرشار، عبادتی بسیار، پارسایی آشکار وهمیشه درحال ذکر بود... گروه بسیاری از بزرگان دین از او نقل روایت کرده واز دانش او بهره برده اند وبر شاگردی او افتخار کرده اند...مناقب او چنان زیاد است که کسی را یارای شمارش آن نبوده... " 📚مطالب السوول،ج2 ص56 🗯حافظ ابو نعیم از بزرگان اهل سنت می اورد: « گروهی از تابعین و بزرگان و امامان اهل سنت از امام صادق کسب علم و نقل حدیث می کردند که از جمله انان ،مالک بن انس ،شعبه بن حجاج،سفیان ثوری،ابن جریح و...می باشند» 📚حلیه الاولیائ،ج3 ص198 🗯مولف کتاب ائمه الهدی چنین می اورد: « امام صادق دریایی از علم بود تا جایی که چهار هزار نفر از او کسب علم و نقل حدیث می کردند که برخی از انان از بزرگان دین بودند مانند امام ابو حنیفه،امام مالک بن انس،امام سفیان ثوری،و دیگران از بزرگان علما» 📚ائمه الهدی ص117 🗯علامه شبراوی شافعی چنین می نویسد: « برای امام صادق مناقب فراوانی بود و فضائلش مشهور بود .امامان زیادی از او کسب علم و نقل حدیث کردند مانند مالک بن انس،ابو حنیفه،یحیی بن سعید،ابن جریح،ثوری،ابن عیینه،شعبه و دیگران» 📚الاتحاف بحب الاشراف،ص54 🗯ابن حجر نیز در صواعق می اورد: « از امام صادق مردم بسیاری کسب علم کردند تا جایی که علومش در تمام شهر ها منتشر شد و بزرگان علما شاگرد او بودند مانند یحیی بن سعید،ابن جریح،مالک،سفیانین،ابو حنیفه،شعبه،و ...» 📚الصواعق ص120 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔در ميان دانش آموختگان و شاگردان دو نام بزرگ به چشم ميخورد يا امام ابوحنيفه از ائمه اهل و پايه ريز مذهب حنفى از مذاهب اهل سنت٢- يا امام مالك از ائمه اهل سنت و پايه ريز مذهب مالكى از مذاهب اهل سنت سئوال: اگر امام صادق دانشمند و تئوريسين بزرگ شيعه و پايه گذار است، چگونه از بزرگان اهل سنت هستند ❗️❗️ 💠💠 👌این که بزرگان اهل سنت شاگرد امام صادق علیه السلام بوده است ادعای شیعه نیست بلکه بزرگان و علمای سنی مذهب این را در کتب خود نقل کرده اند . 🗯مالک بن انس امام مالکی ها درمورد امام صادق علیه السلام می گوید: «برتر وبالاتر از جعفر بن محمد را در علم وعبادت وپرهیزگاری، نه چشمی دیده ونه گوشی شنیده ونه به بشری خطور کرده است» 📚تهذیب التهذیب،ج2 ص104 🗯خوارزمی در مناقب از ابوحنیفه امام ها نقل می کند که درمورد امام صادق علیه السلام می گفت ؛ «من فقیه تر از جعفر بن محمد ندیده ام. وگفت :اگر آن دوسال ( شاگردی) نبود نعمان ( ابوحنیفه) هلاک می شد » 📚مناقب ابوحنیفه،ج1 ص172 _ تحفه اثنی عشریه،ص8 🗯محمد بن طلحه درمورد امام علیه السلام می گوید ؛ "او دارای دانشی سرشار، عبادتی بسیار، پارسایی آشکار وهمیشه درحال ذکر بود... گروه بسیاری از بزرگان دین از او نقل روایت کرده واز دانش او بهره برده اند وبر شاگردی او افتخار کرده اند...مناقب او چنان زیاد است که کسی را یارای شمارش آن نبوده... " 📚مطالب السوول،ج2 ص56 🗯حافظ ابو نعیم از بزرگان اهل سنت می اورد: « گروهی از تابعین و بزرگان و امامان اهل سنت از امام صادق کسب علم و نقل حدیث می کردند که از جمله انان ، بن انس ،شعبه بن حجاج،سفیان ثوری،ابن جریح و...می باشند» 📚حلیه الاولیائ،ج3 ص198 🗯مولف کتاب ائمه الهدی چنین می اورد: « امام صادق دریایی از علم بود تا جایی که چهار هزار نفر از او کسب علم و نقل حدیث می کردند که برخی از انان از بزرگان دین بودند مانند امام ابو حنیفه،امام مالک بن انس،امام سفیان ثوری،و دیگران از بزرگان » 📚ائمه الهدی ص117 🗯علامه شبراوی شافعی چنین می نویسد: « برای امام صادق مناقب فراوانی بود و فضائلش مشهور بود .امامان زیادی از او کسب علم و نقل حدیث کردند مانند مالک بن انس،ابو حنیفه،یحیی بن سعید،ابن جریح،ثوری،ابن عیینه،شعبه و » 📚الاتحاف بحب الاشراف،ص54 🗯ابن حجر نیز در صواعق می اورد: « از امام صادق مردم بسیاری کسب علم کردند تا جایی که علومش در تمام شهر ها منتشر شد و بزرگان علما او بودند مانند یحیی بن سعید،ابن جریح،مالک ،ابو حنیفه،شعبه،و ...» 📚الصواعق ص120 🔸شهید مطهری می آورد ؛ « تمام امامهاى اهل تسنن يا بلاواسطه و يا مع الواسطه شاگرد امام بوده و نزد امام شاگردى كرده‏ اند. در رأس ائمه اهل تسنن ابوحنيفه است، و نوشته ‏اند ابوحنيفه دو سال شاگرد امام بوده، و اين جمله را ما در خود آنها مى ‏خوانيم كه گفته‏ اند او گفت: «لَوْ لَا السَّنَتانِ لَهَلَكَ نُعْمانُ» اگر آن دو سال نبود نعمان از بين رفته بود. مالك بن انس كه امام ديگر اهل تسنن است نيز معاصر امام صادق است. او هم نزد امام مى ‏آمد و به شاگردى امام افتخار مى‏ كرد. شافعى در دوره بعد بوده ولى او شاگردى كرده شاگردان ابوحنيفه را و خود مالك بن انس را. احمد حنبل نيز سلسله نسبش در شاگردى در يك جهت به امام مى‏ رسد. و همين‏طور ديگران. حوزه درس فقهى امام صادق از حوزه درس تمام فقهاى ديگر بارونق‏تر بوده است‏. 📚مجموعه آثار ج 18 ص 73 ❔اما این که اینان چرا تن به امامت امام صادق علیه السلام ندادند پاسخ روشنی دارد .انسان موجودى است و براى اين كه جانب خير يا شر را برگزيند، تنها علم كافى نيست بلكه در كنار علم، بايد اراده نيز ضميمه شود. بسيارى از افراد در زمان پيامبر اكرم و ائمه اطهار حقيقت را مى شناختند. اما به دليل منافع مادى يا شهوات نفسانى خود را به جهالت مى زنند و حق را انكار مى كردند. عمر بن خطّاب در جريان قلم و دوات، در مقابل پيامبر جبهه گيرى كرد. ابليس در برابر خدا گردنكشى نمود. ابوحنيفه در برابر امام صادق علیه السلام باز كرد. كسانى نيز در زمان ما، شاگرد امام راحل و مريد او بودند ولى در نهايت، با دشمنان امام هم آواز گشتند. اين اقتضاى اختيار است كه انسان بتواند راه و دين يا راه نفس را در پيش بگيرد . 👌آرى آن كس كه خواب است را مى توان بيدار كرد اما آن كه خود را به خواب زده است هرگز نمى توان بيدار كرد چنان که قرآن می گوید ؛ « آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند در حالى كه در دل به آن داشتند.» ( نمل 14) https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185
🤔 ❔به تمامى روحانيون و مراجع شيعه در كل فضاى مجازى ميكنيم كه: فقط و فقط يكى از كتابهاى را براى اثبات دانشمند بودن ايشان، معرفى كنند ❗️ 💠💠 👌علم و دانش وافر و بی نظیر امام صادق علیه السلام مطلبی است که مورد تاکید و تصریح همگان قرار گرفته است تا جایی که خود امام صادق علیه السلام همواره می فرمود ؛ « از من سؤال كنيد پيش از آنكه مرا از دست بدهيد. بدرستى‏ كه پس از من، كسى مانند حديث مرا به شما نخواهد گفت » 📚تاریخ الاسلام ذهبی ج 6 ص 45_ تذکره الحفاظ ، ج 1 ص 157_ تهذیب الکمال ج 5 ص 79 👌و می فرمود ؛ « به خدا سوگند كه من آنچنان به خدا از اوّل تا آخرش آگاهى دارم كه گويا كتاب خدا در ميان مشت من است كه در آن اخبار آسمان، اخبار زمين، اخبار هر آنچه واقع شده، و اخبار آنچه تا قيامت واقع خواهد شد، آمده است كه خداوند متعال خود فرموده است در آن روشنگرى براى هر چيز است‏ » 📚الکافی ج 1 ص 229 👌و می فرمود ؛ « خداوند بزرگتر از آن است که امامی را برای بندگان خودش قرار دهد ، اما چیزی از اسرار آسمانها و زمین را از او بدارد » 📚بحار الانوار ج 26 ص 110 👌و می فرمود ؛ « به خداوند سوگند من عالم به اسرار آسمانها و زمین و بهشت و دوزخ هستم و عالم به هر آنچه در گذشته بوده و تا روز خواهد بود هستم » 📚همان مدرک ص 111 👌شیخ می نویسد ؛ «آن قدر مردمان از علوم امام صادق علیه السلام نقل كرده‏ اند كه به تمام بلاد و شهرها منتشر گشته و اصقاع عالم را فرا گرفته، و نقل نشده از احدى از علماى اهل بيت آنچه از آن حضرت نقل شده است ، همانا اصحاب حديث جمع كرده ‏اند اصحاب راويان از آن جناب را از ثقات با اختلاف‏شان در آراء و مقالات، عددشان به چهار هزار رسيده، و آن قدر دلائل واضحه بر امامت آن حضرت ظاهر شده كه دل‏ها را روشن نموده و زبان مخالف را گنگ كرده از طعن زدن در آن دلائل به ايراد شبهات » 📚الارشاد ج 2 ص 179 👌مالک بن انس امام مالکی ها درمورد امام علیه السلام می گوید: «برتر و بالاتر از جعفر بن محمد را در علم وعبادت و پرهیزگاری، نه چشمی دیده ونه گوشی شنیده ونه به ذهن بشری خطور کرده است» 📚تهذیب التهذیب،ج2 ص104 🗯محمد بن طلحه شافعی درمورد امام علیه السلام می گوید ؛ «او دارای دانشی سرشار، عبادتی بسیار، پارسایی آشکار وهمیشه درحال ذکر بود... گروه بسیاری از بزرگان دین از او نقل روایت کرده واز دانش او بهره برده اند وبر شاگردی او افتخار کرده اند...مناقب او چنان زیاد است که کسی را یارای شمارش آن نبوده... » 📚مطالب السوول،ج 2 ص 56 ❔حال پرسش اینجاست که آیا امام علیه السلام از خود کتابی به یادگار نهادند یا خیر ❕ 👌پاسخ آن است که با توجه به وجود اصحاب و شاگردانی که علوم و سخنان امام علیه السلام را مینوشتند و سینه به سینه و نسل به نسل منتقل می کردند ، ضرورتی نبود که خود امام علیه السلام دست به شود . ❕گذشته از آنکه جو تقیه و فشاری که از ناحیه دستگاه خلافت و مخالفان بر امام علیه السلام وارد شده بود ، آزادی را از ایشان جهت نوشتن کتب مختلف گرفته بود . 👌و از سوی سوم بسیاری از علومی که امام علیه السلام در مورد اسرار و قوانین عالم و آسمانها و زمین از آن آگاه بود ، برای مردمان آن زمان قابل فهم و درک نبود، و کتاب نوشتن از سوی امام را از آنها حل نمی کرد ، و بیشتر آنها را حیران می کرد . ❕ لذا تمام تمرکز و توجه امام معطوف به هدایت معنوی انسان ها و آشنا ساختن آنها با مسیر سعادت بوده است ، که این علوم امام از طریق شاگردان و اصحاب ایشان به ما است . 🔸با این وجود ابن قتیبه از علمای اهل سنت كتابی به نام کتاب جفر را به امام صادق عليه السّلام اسناد می داد و می گفت در آن است آنچه مردم به دانستن آن احتياج دارند تا روز ؛ 📚اخبار الدول ج 1 ص 334 🔸در پایان نقل این کلام شیخ عباس قمی خالی از نیست که می نویسد ؛ «بالجمله نقل نشده از احدى آنچه نقل شده از آن امام صادق از علوم، و با آن كه چهار هزار نفر از آن جناب روايت كرده ‏اند و بطون كتب و اسفار دينيّه از احاديث و علوم آن حضرت مملوّ است، هنوز عشرى از اعشار علم آن حضرت نمايان نشده، بلكه قطره‏ اى ماند كه از دريا برداشته شده، و گفته شده كه بعضى از علماى عامّه از تلامذه و از خدّام و اتباع آن جناب بوده‏ اند و از آن اخذ كرده ‏اند. مانند ابو حنيفه، و محمّد بن حسن، و ابو يزيد طيفور سقّاء آن حضرت را خدمت كرده و سقايت نموده، و ابراهيم بن ادهم و مالك بن دينار از غلامان آن حضرت بوده ‏اند.» 📚منتهی الامال ج 2 ص 1341 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔چرا ما شیعیان را شیعه جعفری می گویند ❗️آیا امام صادق مذهب شیعه را به وجود آورده اند ❕یعنی تا قبل از امام شیعه نبوده است ❕❕ 💠💠 👌شیعه به معنای کسانی که معتقد به امامت و ولایت علی علیه السلام و یازده فرزند معصومش هستند در زمان پیامبر گرامی وجود داشتند و خود پیامبر گرامی واژه « » را بر این گروه اطلاق کردند . ❕در تفسير «الدر المنثور» كه از منابع معروف اهل سنت است در ذيل آيه شريفه « اوْلئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَريَّة » ( بینه 7) از جابربن عبداللَّه انصارى چنين نقل شده است كه مى‏ گويد ؛ «ما نزد پيامبر بوديم كه على عليه السلام به سوى ما آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين و شيعيانش در روز قيامت رستگارانند، و در اين هنگام آيه شريفه إِنَّ الَّذينَ آَمَنُوا وَ عَمِلُو الصّالِحاتِ أولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترين خلق خدا هستند ، نازل گرديد». 📚الدر المنثور ج 6 ص 379 👌حاكم كه او نيز از دانشمندان معروف اهل سنت در قرن پنجم هجرى است اين مضمون را در كتاب معروفش «شواهد التنزيل» از طرق مختلف از پيغمبر اكرم نقل مى ‏كند و تعداد رواياتش از بيست روايت تجاوز مى‏ كند. 🔹از جمله از ابن عباس نقل مى‏ كند هنگامى كه آيه إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ نازل شد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: «هُو انْتَ وَ شِيْعَتُكَ ...»: «منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد» 📚شواهد التنزیل ج 2 ص 357 ❕بسيارى ديگر از علماى اسلام و دانشمندان اهل سنت مانند ابن حجر در كتاب صواعق و محمد شبلنجى در نور الابصار، اين را ذكر كرده‏ اند. 📚الصواعق ص 96_ نور الابصار ص 70 👌بنابراين به شهادت اين روايات نام و عنوان شيعه را پيامبر اسلام براى پيروان راه على عليه السلام و طرفداران او برگزيده است، و تاريخچه پيدايش شيعه نه بعد از رحلت و شهادت پيامبر اسلام بلكه به يك معنى در حيات خود آن حضرت بوده است، و اين واژه را به ياران و پيروان على عليه السلام اطلاق فرموده، و تمام كسانى كه پيامبر اسلام را به عنوان رسول خدا مى‏ شناسند، مى دانند كه او سخنى از روى هوى و نمى ‏گفت ؛ «و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد.- آنچه مى گويد چيزى جز وحى (الهى) كه بر او القا شده نيست.» ( نجم 3_4) و اگر فرموده است تو و پيروانت فائزان و رستگاران در قيامت هستيد. يك واقعيت است‏. 📚پیام قرآن ج 9 ص 24 ❕اما اين‏كه مذهب شيعه را مذهب جعفرى مى‏ گويند براى اين است كه تا زمان حضرت امام صادق عليه‏ السلام به واسطه تسلط سياستمداران و زمامداران ستمگر، فرصت نشر علوم و معارف اسلام و تربيت ، آن‏طور كه براى ايشان فراهم شد، براى‏ امامان قبل از ايشان فراهم نگرديد 👌شیخ می نویسد ؛ «آن قدر مردمان از علوم امام صادق علیه السلام نقل كرده‏ اند كه به تمام بلاد و شهرها منتشر گشته و اصقاع عالم را فرا گرفته، و نقل نشده از احدى از علماى اهل بيت آنچه از آن حضرت نقل شده است ، همانا اصحاب حديث جمع كرده ‏اند اصحاب راويان از آن جناب را از ثقات با اختلاف‏شان در آراء و مقالات، عددشان به چهار هزار رسيده، و آن قدر دلائل واضحه بر امامت آن حضرت ظاهر شده كه دل‏ها را روشن نموده و زبان مخالف را گنگ كرده از طعن زدن در آن دلائل به ايراد شبهات » 📚الارشاد ج 2 ص 179 👌بنابر اين ايشان از موقعيت و فرصت، حداكثر استفاده را فرموده، علوم و معارف اسلام را تعليم و تدريس فرمودند و شاگردان بزرگى تربيت كردند كه هر كدام از علماى بزرگ اسلام به شمار مى ‏روند؛ از آن ، شيعه و پيروان آن حضرت را جعفرى گفتند و بعد هم اين لقب بر شيعه باقى ماند و امامان بعد هم آن را منع نفرمودند چرا كه غرض همه، ترويج دين و هدايت مردم بود؛ همه راستگو بودند و همه مردم را به يك راه كه يگانه راه راست است هدايت فرمودند. 📚معارف دین ج 3 ص 144 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔چرا به امام صادق ، می گویند ❗️مگر بقیه امامان معاذ الله کاذب بوده اند که ایشان صادق شده اند ❕❕ 💠💠 👌از آنجایی که تمام امامان ما نور واحدی هستند ، ویژگی ها و صفاتی که لازمه امامت است ، از یکدیگر ارث می برند و همه آنان حائر یکدیگر هستند . ❕پیامبر گرامی فرمود: ٌ« تمام امامان در فضل و نزد خداوند یکسان هستند » 📚اثباه الهداه ج 2 ص237 🔹و فرمود ؛ « اولین ما مانند اخرین ما و اخرین ما مانند اولین ما هستند » 📚بحار الانوار ج 25 ص360 ❕اگر هر یک از امامان به لقبی خاص خوانده می شوند ، به این معنا نیست که سایر امامان ، از آن صفت و لقب بی بهره بوده اند ، بلکه این نامگذاری ها از آن جهت است که صفتی خاص از میان صفات یکی از امامان در جامعه ظهور و بروز خاصی داشته است و جامعه را تحت تاثیر قرار داده است لذا آن امام به همان صفت خوانده می شده است ، اگر چه بقیه امامان نیز آن صفت را به نحو کامل دارا بوده اند . ❕در رابطه با لقب امام ششم به صادق علیه السلام نیز همین بوده است . 🔹ابن خلكان از علمای مطرح اهل سنت می نویسد ؛ « جعفر بن محمد صادق يكى از امامان دوازده ‏گانه مذهب شيعه است، او از بزرگان اهل بيت عليهم السّلام بوده و از جهت راستى در ملقب به صادق گرديده است » 📚وفیات الاعیان ج 1 ص 327 ❕گفته شده است كه منصور دوانيقى كه خود از كينه ‏توزترين دشمنان امام صادق عليه السّلام است، اين لقب را به او نسبت داده است. در بيان سبب اين مطلب آورده ‏اند كه ابو خراسانى از امام صادق عليه السّلام خواست كه او را به قبر جدّش امير المؤمنين عليه السّلام كه در آن زمان مخفى بود، راهنمايى كند. امّا امام صادق عليه السّلام از اين كار خوددارى كرده و به او خبر داد كه قبر امام امير المؤمنين عليه السّلام در ايّام حكومت مردى كه او را ابو جعفر منصور مى‏ نامند ظاهر خواهد شد. 👌ابو مسلم به منصور اين خبر را در ايّام حكومتش داد. در آن زمان منصور در رصّافه بغداد ساكن بود. او از شنيدن اين خبر شد و گفت ، اين همان شخص راستگوست‏ . 📚موسوعه الامام الصادق ج 1 ص 22 ❕بلکه اساسا این لقب توسط پیامبر گرامی به امام ششم علیه السلام اطلاق گردیده است . 🔹از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام پرسيدند كه امام بعد از تو كيست؟ فرمود: محمّد باقر كه علم را مى ‏شكافد شكافتنى. پرسيدند كه: بعد از او امام كه خواهد بود؟ فرمود: جعفر كه نام او نزد اهل آسمان‏ها صادق است. ❔گفتند: چرا به خصوص او را مى ‏نامند و حال آن كه همه شماها صادق و راستگوييد؟ 🔹فرمود ؛ « خبر داد مرا پدرم از پدرش رسول خدا كه آن حضرت فرمود ؛ « چون متولّد شود فرزند من جعفر بن محمّد بن علىّ بن الحسين عليهم السّلام او را صادق ناميد، زيرا كه پنجم از فرزندان او جعفر نام خواهد داشت و دعوى امامت خواهد كرد به دروغ از روى افتراء، و او نزد خدا كذّاب افتراكننده بر خدا است، پس حضرت امام زين العابدين عليه السّلام گريست و فرمود كه: گويا مى ‏بينم جعفر كذّاب را كه برانگيخته است خليفه جور زمان خود را بر تفتيش و تفحّص امام پنهان » 📚دلائل الامامه ص 112_ بحار الانوار ج 46 ص 230 ❕شیخ صدوق نیز در معانی الاخبار چنین می آورد ؛ « او به صادق نامیده شد تا از جعفر کذاب که به دروغ ادعای امامت می کند شود» 📚معانی الاخبار ص65 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
⚫️کانال تقدیم می کند ؛ 🔳ویژه نامه شهادت امام علیه السلام 1⃣ ▪️ گوشه ای از شخصیت و امام صادق علیه السلام از دیدگاه معاصران امام و دانشمندان نامی اهل سنت در طول تاریخ ؛ 1⃣عموى شهيد امام صادق عليه السّلام زيد، پسر امام زين العابدين عليه السّلام از بلندى مقام آن حضرت چنين سخن گفته است ؛ « در هر زمانه‏ اى بايد حتما كسى از ما اهل بيت عليهم السّلام باشد تا خداوند به واسطه او بر مردم احتجاج كند و حجت زمان ما برادرزاده ‏ام جعفر است، هركس از او متابعت كند گمراه نشده و هركس با او مخالفت كند روى هدايت را نخواهد ديد » 📚الکافی ج 1 ص 307 2⃣مالك بن انس امام مالکی ها گوید ؛ « برتر و بالاتر از جعفر بن محمد را در علم و عبادت و پرهيزگارى، نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به ذهن بشرى خطور كرده است » 📚تهذیب التهذیب ج 2 ص 104 3⃣منصور دوانيقى در رثاى امام صادق عليه السّلام گفته است ؛ « جعفر بن محمد از جمله كسانى بود كه خداوند متعال در قرآن آنان را اين‏گونه توصيف كرده است: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا؛ سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه [آنان را] برگزيده بوديم، به ميراث داديم او از آنان بود كه خداوند او را برگزيده و همواره در خيرات از ديگران پيش بود » 📚تاریخ یعقوبی ج 3 ص 17 4⃣عبد الرحمن بن ابو حاتم رازى مى‏ گويد ؛ « از پدرم شنيدم كه مى ‏گفت جعفر بن محمد ثقه (راستگو) است و درباره امثال او سؤال نمى ‏شود.هنگامى كه از ابو زرعه در رابطه روايت كردن جعفر بن محمد از پدرش و مقايسه آن با روايت سهيل بن ابى صالح يا روايت علاء از پدرش كه كدام يك صحيحتر است سؤال شد، شنيدم كه در پاسخ گفت: هيچگاه جعفر بن محمد با چنين اشخاصى مقايسه نمى‏ شود » 📚الجرح و التعدیل ج 2 ص 487 5⃣ابو حاتم محمد بن حيان درباره آن حضرت گفته است ؛ « او از نظر دانش، فقاهت و فضيلت از بزرگان اهل بيت عليهم السّلام به ‏شمار مى ‏آيد. » 6⃣ ابو عبد الرحمن سلّمى، درباره امام صادق عليه السّلام مى ‏گويد ؛ « او در ميان اهل بيت عليهم السّلام سرآمد همه اقران خود بود، علمش سرشار، پارسايى‏ اش از دنيا شديد، خوددارى‏ اش از تمام شهوات، تام و دانش و حكمتش كامل بود » 📚الامام الصادق و المذاهب الاربعه ج 1 ص 58 7⃣نويسنده كتاب حلية الاوليا مى‏ نويسد ؛ « از جمله آنان پيشواى سخنور، صاحب رتبه اول زمامدارى امام ناطق، داراى سرپرستى، ابو عبد اللّه جعفر بن محمد صادق بود كه به عبادت و خضوع روى آورده و عزلت و خشوع را برگزيده و از رياست‏ طلبى و انحصارطلبى نهى نمود » 📚حلیه الاولیاء ج 1 ص 72 8⃣شهرستانى اضافه بر كلام سلّمى مى ‏افزايد ؛ « در مدينه اقامت داشته و شيعيان و منسوبينش از دانش او بهره ‏مند شده و اسرار علوم را بر نزديكانش مى‏ گشود، سپس مدتى در عراق رحل اقامت افكند» 📚الملل و النحل ج 1 ص 147 9⃣خوارزمى در كتاب مناقب ابو حنيفه از قول او نقل مى ‏كند كه گفت ؛ « من فقيه ‏تر از جعفر بن محمد نديده‏ ام. و گفت اگر آن دو سال نبود نعمان هلاك مى‏ شد. مراد ابو حنيفه از آن دو سال، سال‏هايى است كه از امام صادق عليه السّلام كسب علم كرده است » 📚مناقب ابوحنیفه ج 1 ص 172 🔟ابن جوزى گويد ؛ « جعفر بن محمد بن على بن الحسين، همواره چنان به عبادت مشغول بود كه هيچگاه به فكر رياست‏ طلبى نيفتاد » 📚صفوه الصفوه ج 2 ص 94 1⃣1⃣محمد بن طلحه شافعى درباره امام صادق چنين نوشته است ؛ « او از بزرگان و سروران اهل بيت عليهم السّلام بود وى داراى دانشى سرشار، عبادتى بسيار، پارسايى آشكار و هميشه در حال ذكر بود، معانى قرآن را دنبال كرده و از ژرفاى آيات آن گوهرهاى معنا را استخراج نموده و به نتايج عجيب دست مى‏ يافت ، مناقب و صفات آن حضرت چنان زياد است كه كسى را ياراى شماره كردن آن نبوده و هر بيناى بيدارى از تنوع آن حيرت ‏زده مى‏ شود » 📚مطالب السوول ج 2 ص 56 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔ مادر امام صادق درسته که دختر ابوبکر بوده؟ آیا این با <والأصلاب الشامخه و الأرحام المطهره> میسازه؟ سوال بنده در مورد این عبارت هست آیا این عبارت در مورد امام صادق هم صادق است در حالی که ماری ایشان ابوبکر است مگر نمیگوییم هر کس بغض علی ع را دارد حرام زاده است ❗️❗️ 💠💠 👌مادر امام صادق علیه السلام بانوی مکرمه ای به نام « » بوده است . ایشان دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و مادر ام فروه اسماء دختر عبدالرحمان بن ابی بکر بوده است . لذا مادر ایشان از طرف پدر و مادر به ابوبکر است . 📚امام شناسی ج15 ص26 🔸قرآن می فرماید ؛ « خداوند شكافنده دانه و هسته است، زنده را از خارج مى‏ سازد و مرده را از زنده، اين است خداى شما پس چگونه از حق منحرف مى‏شويد؟ » ( انعام 95) ❕از رواياتى كه در تفسير اين آيه يا آيات مشابه آن از امامان اهل بيت علیهم السلام به ما رسيده است استفاده مى ‏شود كه حيات و مرگ مادى نيست بلكه حيات و مرگ را نيز در بر مى‏ گيرد . افراد با ايمانى را مى ‏بينيم كه از پدرانى بى‏ ايمان به وجود مى ‏آيند، و افراد شرور و آلوده و بى‏ ايمانى را مشاهده مى ‏كنيم كه از نسل افراد پاكند، و قانون وراثت را با اراده و اختيار خود نقض مى ‏كنند كه اين خود يكى ديگر از نشانه ‏هاى عظمت آفريدگار است كه چنين قدرت اراده ‏اى به انسان بخشيده است. 📚تفسیر نمونه ج 5 ص 357 _ الکافی ج 2 باب طینه المومن و الکافر _ البرهان فی تفسیر القرآن ج 2 ص 456 🔸حضرت ام فروه بارز آیه و تولد زنده دل از مرده دل ، بوده و نشانه قدرت خداوندی محسوب می شده است که یک بانوی پاک و مطهره و طاهره و مومنه از نسلی به دنیا آمد که ریشه آن نسل می کرد به کسی که عداوت و دشمنی او با آیین الهی و اهل بیت علیهم السلام قطعی بوده و قساوت قلبش و انحراف او از حق و حقیقت و ایمان و اسلام حقیقی قابل و تردید نمی باشد . 🔸امام صادق علیه السلام در وصف مادر می فرماید ؛ « مادرم از جمله زنانى بود كه آورد و تقوى و پرهيزكارى را اختيار كرد و احسان و نيكوكارى نمود و خدا دوست دارد نيكوكاران را » 📚الکافی ج 1 ص 393 🔸مسعودی می نویسد ؛ « امّ فروة از تمامى زنان زمان خود زيادتر بود » 📚اثباه الوصیه ص 154 🔸شیخ عباس قمی می نویسد ؛ « امّ فروة چندان مجلّله و مكرّمه بود كه به سبب آن از حضرت‏ صادق عليه السّلام گاهى به «» تعبير كردند.» 📚منتهی الامال ج 2 ص 1338 ❕روايت شده از عبد الأعلى كه گفت ؛ « ديدم امّ فروة را كه پوشيده بود كسايى و طواف كعبه مى‏ كرد به صورتی كه كسى او را نشناسد، پس استلام كرد حجر الأسود را به دست چپ، مردى در آنجا با وى گفت ؛ « اى كنيز خدا! خطا كردى در سنّت و آداب كه با دست چپ استلام كردى. امّ فروة فرمود: انّا لأغنياء من ، يعنى: نمى ‏خواهد چيزى ياد ما دهى همانا ما از علم شما بى ‏نيازيم. » 📚بحار الانوار ج 46 ص 367 👌شیخ عباس در توضیح روایت فوق می گوید ؛ « ظاهرا آن مرد از فقهاى عامّه بوده، و چگونه غنى و بى ‏نياز نباشد از فقه عامّه و اهل سنت ، زنى چون ام فروه كه شوهرش باقر علوم اوّلين و آخرين باشد، و پدر شوهرش حضرت امام زين العابدين عليه السّلام، و فرزندش ينبوع علم و معدن حكمت و يقين جعفر بن محمّد الصادق الأمين- صلوات اللّه عليهم اجمعين- باشد، و پدرش از ثقات و معتمدان علىّ بن الحسين عليه السّلام و يكى از فقهاى سبعه مدينه باشد در حجر علم تربيت شده و در بيت فقه نشو و نما كرده » 📚منتهی الامال ج 2 ص 1338 💠ما معتقدیم که پدران الهی انسان های والا مقام و مادران آنها انسان های پاک و پاکیزه از هر گونه بوده اند چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛ « پيوسته خداوند مرا از صلب پدران پاك به رحم مادران پاك دامن منتقل كرد تا اينكه متولّد شدم درحالى‏ كه هرگز مرا به آلودگيهاى جاهليّت آلوده نساخت». 📚بحار الانوار، ج 15، ص 117؛ مجمع البيان، ج 3- 4، ص 497. ❕یا در زيارت در مورد فرزندزاده پيامبر، امام حسين عليه السّلام آمده است ؛ « گواهى مى‏ دهم كه تو نورى بودى در صلب والاى پدران و رحم پاك مادران و هرگز عصر جاهليّت با تمام آلودگي هايش تو را آلوده نساخت و جامه ‏هاى سياه آن بر تو پوشانده نشد». 📚مصباح المتهجد ص 717 🔸امام صادق علیه السلام نیز از صلب پدران پاک که منتهی می شود به پیامبر گرامی اسلام یافت و از سوی دیگر مادر ایشان هم ام فروه آن انسان مومنه و وارسته بوده که مصداق بارز « الارحام المطهره » بوده است و ناپاکی جد اعلای او به هیچ عنوان بر این بانوی بزرگوار نگذاشته است و ایشان مصداق بارز « متولد شدن زنده از مرده » بوده اند . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔شما اصلا بر چه اساسی می گویید خمس واجب است ❕اگر آیه قرآن است آیه مربوطه به خمس جنگی است نه در آمد سالیانه❕❕ 💠💠 👌دلیل ما برای وجوب خمس قرآن و روایات شیعه و اهل سنت می باشد . ❕خداوند می فرماید ؛ « واعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبى‏ وَالْيَتامى‏ وَالْمَساكِينِ وَابْنِ السَّبِيل‏» « بدانيد هر گونه غنيمتى به شما رسد خمس آن براى خدا و براى پيامبر و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه است‏» 🔰انفال 41 ❕موضوع مهمی كه در اين آيه بايد مورد بررسى دقيق قرار گيرد و در حقيقت قسمت عمده بحث در آن متمركز مى‏گردد، اين است كه لفظ" غنيمت" كه در آيه آمده است تنها شامل غنائم جنگى مى‏شود يا هر گونه در آمدى را در بر مى‏گيرد؟. 👌در صورت اول آيه تنها خمس غنائم جنگى را بيان مى‏كند و براى خمس در ساير موضوعات بايد از سنت و اخبار و روايات صحيح و معتبر استفاده كرد و هيچ مانعى ندارد كه قرآن به قسمتى از حكم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره كند و قسمت‏هاى ديگرى در سنت بيان شود. ❕مثلا در قرآن مجيد نمازهاى پنجگانه روزانه صريحا آمده است، و همچنين به نمازهاى طواف كه از نمازهاى واجبه است اشاره شده، ولى از نماز آيات كه مورد اتفاق تمام مسلمانان اعم از شيعه و سنى است ذكرى به ميان نيامده است، و هيچكس را نمى‏يابيم كه بگويد چون نماز آيات در قرآن ذكر نشده و تنها در سنت پيامبر آمده نبايد به آن عمل كرد، و يا اينكه چون در قرآن به بعضى از غسل‏ها اشاره شده و سخن از ديگر غسل‏ها به ميان نيامده است بايد از آن صرف نظر كرد، اين منطقى است كه هيچ مسلمانى آن را نمى‏پذيرد. بنا بر اين هيچ اشكالى ندارد كه قرآن تنها قسمتى از موارد خمس را بيان كرده باشد و بقيه را موكول به سنت نمايد و نظير اين مسئله در فقه اسلام بسيار زياد است. 💠ولى با اين حال بايد ببينيم كه" غنيمت" در لغت و در نظر عرف چه معنى مى‏دهد؟! آيا راستى منحصر به غنائم جنگى است و يا هر گونه در آمدى را شامل مى‏شود؟ 👌آنچه از كتب لغت استفاده مى‏شود، اين است كه در ريشه معنى لغوى اين كلمه عنوان جنگ و آنچه از دشمن به دست مى‏آيد، نيفتاده است، بلكه هر در آمدى را شامل مى‏شود. 📚تفسیر نمونه ج7 ص175 👌لغت نويسان عرب براى لفظ غنيمت معنى وسيعى ذكر مى كنند كه اختصاص به غنائم جنگى ندارد بلکه هر گونه در آمدی را شامل می سود که برخى را يادآور مى شويم: 1⃣ خليل بن احمد فراهيدى مى گويد: «الغُنمُ: الفَوزُ بالشى‏ء من غير مشقّة». «هر چه را كه انسان بدون رنج به دست آورد، غنيمت است». 📚کتاب العین ماده غنم 2⃣ ازهرى مى گويد: «الغُنمُ الفَوزُ بالشَّى‏ء و الاغتِنامُ انتِهاز الغُنم». «غنم به دست آوردن چيزى است و اغتنام، بهره بردارى از غنيمت است». 📚تهذیب اللغه ماده غنم 3⃣ ابن فارس مى نويسد: «الغُنْمُ أصلٌ صَحيحٌ واحدٌ يَدلّ عَلى افادَةِ شَى‏ء لَمْ يَمْلِك مِنْ قَبلُ ثُمَّ يَخْتَصُّ بِما أُخِذَ مِنَ الْمُشْرِكين». « «غنم يك ريشه بيش نيست كه حاكى از به دست آوردن چيزى است كه پيش تر داراى آن نبوده است و بعد، در مورد غنائم جنگى به كار مى رود». 📚مقاييس اللغة، ماده غنم. ❕در اين جا به همين مقدار از گفتار بزرگان ادب اكتفا مى كنيم، با ذكر اين نكته كه تفسير غنيمت به مطلق «درآمد»، در اغلب لغتنامه هاى عربى وارد شده است ( به نهاية ابن اثير، و قاموس فيروز آبادى، تاج العروس زبيدى، ماده غنم مراجعه فرماييد.) 👌اتفاقاً قرآن اين واژه را در مطلق «سود بردن» به كار مى برد، آنجا كه مى فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ». «اى افراد با ايمان، هنگامى كه در راه خدا گام مى زنيد- براى جهاد سفر مى كنيد- تحقيق كنيد. و به كسى كه بر شما سلام مى كند نگوييد مؤمن نيستى، تا بخواهيد از اين راه به كالاهاى دنيوى دست يابيد، زيرا نزد خداوند بهره هاى فراوانى است».( نساء 94) 👌جمله «فعند اللّه مغانم» در اين آيه، پاداش هاى دنيوى و اخروى را شامل مى شود، هر چند مربوط به درآمدهاى جنگى نباشد، بلكه مى توان گفت مراد از آن، پاداش اخروى است، در مقابل «عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنيا»، «كالاهاى زندگى دنيوى». ❕ابن ماجه در سنن خود، از رسول خدا نقل مى كند كه پيامبر به هنگام دريافت زكات مى فرمود:«اللّهُمَّ اجْعَلْها مَغْنَماً وَلا تَجْعَلْها مَغْرَماً». «خداوندا! اين زكات را براى پردازنده آن سود و پاداش قرار ده و آن را ضرر و زيان قرار مده». 📚سنن ابن ماجه ح 1797 👌👌ادامه پاسخ 👇👇 @Rahnamye_Behesht
👌👌👌ادامه پاسخ 👇👇👇 ❕احمد بن حنبل از رسول خدا نقل مى كند: «غَنِيمَةُ مَجالِسِ الذِّكْرِ الْجَنَّةُ». «سود مجالسِ ياد خدا، بهشت است». 📚مسند احمد ج2 ص330 👌حضرتش ماه رمضان را چنين توصيف مى كند: «غنم للجنّة» «سودى براى بهشت است». 📚همان مدرک ج2 ص377 ❕پس از مجموع كاربردهاى كلمه غنیمت در قرآن و حديث و كتب لغت و استعمالات عرب بر مى‏آيد كه معناى آن مطلق دستاورد انسان است، چه از دشمن يا غير او ، و آیه قرآن نیز تصریح دارد که در هر در آمد و سود بردن انسان خمس است . 📚راهنمای حقیقت ص558 ❕در متون معروف و اصلى تشيّع احاديث فراوانى در زمينه خمس و چيزهائى كه خمس به آنها تعلّق مى‏گيرد، و طرز تقسيم و مصرف و ساير احكام آن رسيده است، كه ذكر تمام آنها در اين مختصر ممكن نيست. در كتاب معروف «وسائل الشّيعه» بيش از هشتاد حديث در پانزده باب مختلف در زمينه احكام خمس از كتب معروف شيعه جمع‏آورى شده است. 💠باب اوّل، درباره اصل وجوب خمس. 💠باب دوم، درباره وجوب خمس در غنائم جنگى. 💠باب سوم، درباره معادن. 💠باب چهارم، نصاب معادنى كه خمس به آن تعلّق مى‏گيرد. 💠باب پنجم و ششم، درباره وجوب خمس در گنج. 💠باب هفتم، درباره وجوب خمس در چيزهائى كه به وسيله غوّاصى از درياها بيرون مى‏آورند. 💠باب هشتم، درباره وجوب خمس در منافع حاصل از تجارت، صنعت و زارعت و مانند آن. 💠و بابهاى ديگر، در مورد طرز تقسيم خمس و مستحقّين آن و بعضى ديگر از موارد وجوب خمس است. 📚وسایل الشیعه ج9 ص483 به بعد کتاب الخمس 👌در باب هشتم كه يكى از مهمترين ابواب خمس مى‏باشد و درباره عوايدى كه از انواع كسبها و تجارتها و صنايع به دست مى‏آيد بحث مى‏كند، ده حديث وارد شده كه عموم فقهاى ما بر طبق آن فتوا داده‏اند، كه هرگونه درآمدى از هرگونه كسبى عايد انسان شود، اگر از مخارج و هزينه ‏هاى گوناگون سال او افزايش داشته باشد، يعنى در آخر سال پس از كسر تمام مخارج، چيزى براى او به عنوان اندوخته باقى بماند، بايد يك پنجم آن را به عنوان خمس به امام يا جانشين امام بدهد، تا در مصارف لازم كه به آن اشاره كرديم مصرف گردد. 📚وسایل الشیعه ج9 ص499 باب 8 ❕يكى از شيعيان به امام جواد عليه السلام نوشت: آيا خمس بر همه چيزهايى است كه كسى بهره مى‏ برد، كم باشد يا زياد؟ از همه انواع درآمد و بر صنعتگران هم هست؟ و چگونه است؟ امام عليه السلام نوشت: «خمس پس از مؤونه و مخارج است.» 📚التهذیب ج4 ص123 👌از اين جواب كوتاه برمى‏آيد كه آنچه را پرسنده گفته، امام عليه السلام تأييد كرده است و كيفيت پرداخت و محاسبه خمس هم ياد شده است. ❕سماعه گويد: از امام كاظم عليه السلام درباره خمس پرسيدم. فرمود: «هر چه كه مردم به دست آورند، كم باشد يا زياد، خمس دارد.» 📚الکافی ج1 ص545 👌ابوعلى بن راشد (از وكلاى امام جواد و امام هادى عليهما السلام) گويد: به حضرت هادى عليه السلام گفتم: مرا دستور دادى كه به كار تو بپردازم و حق تو را بگيرم. به پيروانت گفتم، برخى گفتند: حق امام چيست؟ نمى‏دانستم چه جواب دهم. حضرت فرمود: «خمس بر آنان واجب است» گفتم: در چه چيز؟ فرمود: «در كالا و وسايلشان». گفتم: آنكه تجارت مى‏كند يا چيزى را با دستش مى‏سازد چه؟ فرمود: «اگر بتوانند، پس از هزينه‏ هايشان». 📚الاستبصار ج2 ص55 ❕در روایات اهل سنت هم ، نقل های متعددی آمده است که پیامبر گرامی از مردم خمس درآمد سالیانه را دریافت می کرده اند که جهت آگاهی به نمایه زیر رجوع فرمایید ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5421 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔کلیپی از آقای منتشر می شود که ایشان می گوید اگر پرداخت خمس در اسلام واجب است چرا در صدر اسلام و زمان پیامبر و امام علی نمی گرفتند ❗️مگر می شود که چیزی واجب باشد اما آنها نگیرند ❕❕ 💠💠 👌اگر منظور از صدر اسلام زمان ائمّه عليهم السلام باشد، جواب است، زيرا همانطور كه از بحثهاى گذشته استفاده شد ، بسيارى از ائمّه هدى عليهم السلام در عصر خود نه تنها خمس ارباح مكاسب (درآمد انواع كسبها) را مى‏ گرفتند، بلكه به مردم دستور مؤكّد مى‏ دادند كه در پرداخت اين خمس كوتاهى نكنند، و حتّى وكلا و نمايندگان مخصوص براى جمع ‏آورى اين خمس معيّن فرموده بودند و اشخاصى مانند «علىّ بن مهزيار» و «ابوعلى بن راشد» و امثال آنها اين وظيفه را به عهده داشتند. 📚رجوع کنید ، وسائل الشیعه ج9 ص499 باب 8 ❕و اگر منظور از اسلام خصوص زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام بوده باشد، بايد گفت كه غير از غنائم جنگى، از معادن و گنجها و همچنين غوص (جواهراتى كه بوسيله غوّاصى از درياها بيرون آورده مى‏شود) در عصر آنها خمس گرفته شده است و گواه اين موضوع در سنن نقل شده كه در زمان على عليه السلام شخصى گنجينه‏اى پيدا كرد و خدمت امام آمد؛ فرمود: چهار پنجم آن مال تو است و خمس آن مال ما است. 📚سنن بیهقی ج4 ص156 ❕ همچنين در همان كتاب كه از منابع معروف اهل تسنّن است از پيغمبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: «در «» خمس است؛ پرسيدند منظور از ركاز چيست؟ فرمود طلا و نقره‏اى كه خداوند از روز نخست در زمين آفريده است. 📚سنن بیهقی ج4 ص152 👌در كتاب نيز حديث مفصّلى در زمينه همين موضوع مربوط به عصر على عليه السلام ديده مى‏شود كه شخصى «ركازى» (معدن يا گنجينه ‏اى) در عصر على عليه السلام پيدا كرد، هنگامى كه على عليه السلام از آن آگاه شد به او فرمود خمس آن را بياور و تحويل بده. 📚الکافی ج5 ص315 👌پيامبر گرامی نیز در نامه‏ هاى خود كراراً دستور مى‏ داد كه در خمس است، و مردم بايد خمس آن را بپردازند و «سيوب» بر وزن «عيوب» جمع «سيب» بر وزن «غيب» به معنى معادن و گنجها است و نتيجه مى‏گيريم كه در غير غنائم جنگى در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله دستور خمس داده شده بود، و در نامه‏ هاى خود آن را از مردم مطالبه مى‏كرد. 📚مکاتیب الرسول ص 397 و 405 ❕امّا اين سؤال باقى ماند كه آيا در عصر پيغمبر و على عليهما السلام از ارباح مكاسب (درآمدهاى و كار) نيز خمس گرفته شده است يا نه؟ 👌در پاسخ مى‏گوئيم بر اساس روایات صریح اهل سنت ، پیامبر گرامی زمانی که مردم کافی را بدست آورده بودند از آنها این نوع خمس را دریافت می کرد که در گذشته پیرامون آن مفصل بحث کرده ایم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5421 👌 اگر از این بیان هم کوتاه بیاییم و بگویبم اسناد تاريخى در اين زمينه به دست ما نيامده است كه خمس ارباح مكاسب را پيامبر و على عليهما السلام گرفته باشند، ولى اين موضوع هيچ‏گونه اشكالى در زمينه اين حكم ايجاد نمی‏كند. ❕زيرا گرفتن و بخشودن اين ماليات اسلامى در اختيار حكومت اسلام است، كه خود را بی نياز و يا مردم را در زحمت ببيند مى ‏تواند آن را ببخشد ولى هنگامى كه خود نياز داشته باشد و در مردم توانائى آن را ببيند مى ‏تواند آن را بگيرد، همانطور كه امامان بعد، بعضى آن را مى‏ گرفتند و بعضى با توجّه به وضع مردم و يا وضع بيت ‏المال، آن را مى‏ بخشيدند. 📚وسائل الشیعه ج9 ص543 باب 4 از ابواب الانفال ❕در عصر پيامبر و على عليه السلام غنائم فراوانى از طريق جنگها و همچنين درآمد زيادى از طريق زمين‏هاى خراجى كه مال‏الاجاره آنها به بيت‏ المال مى‏ ريخت عايد حكومت اسلامى مى‏ شد، رقم اين غنيمتهاى جنگى گاهى بقدرى زياد بود كه خمس آن به تنهائى مى‏ توانست قسمت عمده مشكل مالى حكومت اسلام را برطرف سازد و همچنين درآمد زمين‏هاى خراجى نيز گاهى بقدرى زياد بود كه بيت ‏المال سرشار از اموال مى‏ شد، و در اين شرايط نيازى به گرفتن ارباح مكاسب نبود و لذا آن را عملًا به مردم بخشيدند. ❕در اسلام كه نياز بيت‏ المال به منابع درآمد شديد بود نيز وضع مسلمانان آنچنان آشفته و پريشان و ضعيف بود كه دادن خمس علاوه بر زكوة، براى آنها طاقتفرسا بود، و به همين دليل خمس گرفته نشد. https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
‌‌❔پرسش ❓در جامعه هرجا سخن از پرداخت خمس میکنم میگن به کی بدیم .مدارکی رو ارائه بدهید ازقران که منبع پرداخت کیه وبه کی پرداخت شود یا حدیث معتبر با ذکر ادرس.ایا باید به روحانیون داد 💠پاسخ: 🗯خداوند در سوره انفال آیه 41 می فرماید: «بدانید هر گونه فایده ای که به شما برسد خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است» 👌خداوند دستور به تقسیم خمس به شش قسمت می دهد ؛ 1 -قسمتی برای خدا - 2- قسمتی برای رسول خدا-3 -قسمتی برای ذی القربی-4-قسمتی برای یتیمان-5 - قسمتی برای مساکین_ 6- قسمتی برای در راه ماندگان 🔷نکات: 1⃣به مقتضای روایات مراد از ذی القربی امامان هستند و انان هستند که سهم ذی القربی را در یافت می کنند. 📚 التهذیب ج4 ص125 📚الفقیه ج2 ص42 🔷امام علی فرمود: «مراد از ذوی القربی ما هستیم» 📚الکافی ج8 ص58 2⃣سهم خداوند و سهم پیامبر نیز به امام پرداخت می شود. 👌در روایتی آمده است: «سهم خداوند برای امام است و سهم پیامبر برای امام است و سهم ذوی القربی نیز برای امام است» 📚التهذیب ج4 ص125 🗯امام باقر فرمود: «سهم خدا و پیامبر برای ما است» 📚الکافی ج1 ص539 🗯سهم خدا و سهم پیامبر و سهم ذی القربی هر سه متعلق به رهبر حکومت اسلامی یعنی امامان است و انان با آن زندگی ساده خود را اداره می کنند و بقیه را صرف نیازهای جامعه و مردم می کنند. 📚تفسیر نمونه ج7 ص174 3⃣به مقتضای روایات منظور از یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه تنها ایتام و مساکین و ابنائ السبیل بنی هاشم و سادات می باشند 📚وسائل الشیعه ج9 ص509 باب 1 4⃣از آنچه گذشت روشن می شود که خمس به طور کلی به دو قسمت تقسیم می شود.نصف آن سهم امام علیه السلام است و نصف دیگر آن سهم سادات نیازمند می باشد. 5⃣ در عصر غیبت امام عصر سهم ایشان باید به فقها که نواب عام امام عصر هستند واز اختیارات امام بهره مند هستند پرداخت شود . لذا سهم امام از خمس را انان باید دریافت کنند ودر جهت ترویج وگسترس دین مصروف دارند ❗️امام خمینی چنین می اورد: ( شخص فقیه جامع الشرایط) همان ولایتی که حضرت رسول اکرم ( وامامان ) در امر اداره جامعه داشته را دارا است و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند 📚ولایت فقیه ص50 ❗️ پیامبر گرامی فرمود: خدایا جانشینان مرا رحمت کن . سوال شد جانشینان شما چه کسانی هستند ؟ فرمود: کسانی که بعد از من می ایند و حدیث وسنت مرا نقل می کنند 📚عیون الاخبار ج2 ص37 📚 امالی صدوق ص180 📚من لا یحضره الفقیه ج4 ص420 ❗️در این حدیث شریف از فقهای جامع الشرایط به عنوان جانشینان پیامبر تعبیر شده است و روشن است که جانشین از اختیارات شخصی که برایش نیابت می کند بهره مند می باشد 🗯در روایت دیگر پیامبر گرامی فرمود: فقها امینان و مورد اعتماد پیامبران هستند 📚الکافی ج1 ص46 📚بحار الانوار ج2 ص36 ❗️معنای امین بودن فقها این است که فقها تمام اموری را که در اسلام مقرر است به طور امانت اجرا کنند ویکی از این امور دریافت سهم امام و مصرف ان در موارد مشخص شده است 6⃣ نیمی از خمس که در اختیار مرجع تقلید قرار می‌گیرد، برای مصارف عمومی جامعه، اعم از هزینه‌های مربوط به تحقیق، تدریس، تبلیغ و ترویج علوم دینی، تأسیس حوزه‌های علمیه، مساجد، یا فقرا، مساکین، مصیبت زده‌ها و ...؛ 🗯 مراجع تقلید همان‌طور که بخشی از خمس را به امور فوق در جامعه اختصاص می‌دهند، درصدی از سهم امام را نیز به جهت تعطیل نشدن تبلیغ و گسترش دین و البته گسترش کمی و کیفی آن و نیز پرورش یافتن افرادی که متخصص مسائل دینی باشد قرار می‌دهند که بخشی از آن شهریه است تا با شهریه‌ی اندکی که دانش‌پژوهان در این عرصه داده می‌شود، حداقل بخشی از نیازهای اولیه زندگی آنها تأمین گردد تا بتوانند دست کم بدون دغدغه نان شب، به یادگیری معارف دینی و در نهایت به تبلیغ مسائل دین، آموزش احکام مورد نیاز مردم و ترویج اعتقادات و اخلاقیات اسلامی بپردازند و البته رقم آن با هزینه‌های مشابه از بیت‌المال برای رشته‌های دیگر قابل مقایسه نمی‌باشد. اگر جامعه به پزشک جسم احتیاج دارد، به پزشک روح اختیاج بیشتری دارد و اگر بخشی از جامعه گاهی مبتلا به بیماری‌های تن می‌شوند، بیماری‌های روح به مراتب فراگیرتر است، مضاف بر این که سلامت و تعالی روح است که ضامن امنیت و کمال جامعه در عرصه‌های دیگر می‌باشد. 7⃣ما در گذشته مفصلا مشروعیت خمس را از قرآن و روایات شیعه و سنی ثابت کرده ایم و بیان کرده ایم که اختصاص نیمی از خمس به بنی هاشم وسادات به هیچ عنوان تبعیض نمی باشد که جهت اگاهی کلید واژه های «خمس- غنیمت-تبعیض و...» را در کانال سرچ فرمایید. 🔷پرسمان اعتقادی https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔ازدواج صیغه با زنان متاهل در کتب آخوندها : «فضل مولای محمد بن راشد می گوید : از ابو عبدالله علیه السلام پرسیدم من با زنی ازدواج کردم و احساس کردم که این خانم متاهل است، و در این باره تحقیق کردم و مطمن شدم که این خانم متاهل است، امام جعفر صادق فرمود: و چرا تحقیق کردی؟ آدرس دقیق: تهذيب الأحكام للطوسي (460 هـ) الجزء7 صفحة253 باب 23 ضروب النكاح روایت دوم : (26444)محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن أحمد بن يحيى عن علي بن السندي عن عثمان بن عيسى عن إسحاق بن عمار عن فضل مولى محمد بن راشد عن أبي عبد الله (ع) قال: قلت: أني تزوجت امرأة متعة فوقع في نفسي أن لها زوجا ففتشت عن ذلك فوجدت لها زوجا قال: ولم فتشت؟ ترجمه : فضل مولای محمد بن راشد می گوید : از ابو عبدالله علیه السلام پرسیدم من با زنی ازدواج کردم و احساس کردم که این خانم متاهل است، و در این باره تحقیق کردم و مطمن شدم که این خانم متاهل است، امام جعفر صادق فرمود: و چرا تحقیق کردی؟ آدرس دقیق: وسائل الشيعة للحر العاملي (1104 هـ) الجزء21 صفحة 31 باب 10 تصديق المرأة في نفي الزوج 💠💠 👌روایات بالا نمی گوید ازدواج با زنان شوهر دار بی اشکال است ، بلکه می گوید در صورتی که زن مومنه ادعا کند ندارد ، در سخنش تصدیق می شود و دیگر نیازی به نیست که آیا واقعا آن زن مومنه راست می گوید یا خیر . 🔶میسر می گوید از امام صادق علیه السلام سوال کردم که گاهی می خواهم با زنی ازدواج کنم ، به او می گویم آیا تو شوهر داری یا خیر ، او پاسخ می دهد خیر شوهر ندارم ، چیست ؟ 👌امام علیه السلام پاسخ داد ، بله سخن زن را قبول کن و او را کن و دیگر نیازی به تحقیق نیست . 📚الکافی ج5 ص462 ❕پس از ازدواج با زنی که ادعای بی شوهر بودن را دارد ، دیگر نیازی به تحقیق در این رابطه نیست ، اما اگر صورت گرفت و انسان فهمید که آن زن دروغ گفته و همسر داشته است ؛ 1⃣روایات بالا می گوید که نیازی به تحقیق نبود و باید به ادعای زن مومنه می کردید . 2⃣حال که روشن شده است که آن زن شوهر داشته و به دروغ ادعای بی شوهر بودن را کرده است ، زنای بر آن زن ثابت است ، اما بر مرد که بدون اطلاع از همسر داشتن او ، با او ازدواج کرده است چیزی نیست . 📚وسائل الشیعه ج20 ص314 3⃣پس از فهمیدن آنکه آن زن شوهر داشته است ، عقدی که شوهر دوم خوانده است باطل می شود و آن زن به شوهر اول می شود . 📚وسائل الشیعه ج20 ص446 4⃣این که زن مومنه در عده و یا همسر نداشتن تصدیق می شود و نیازی به تحقیق نیست ، مورد اتفاق تمام فرق اسلامی است . 5⃣از روایاتی نیز استفاده می شود ، اگر چه تحقیق کردن لازم نیست و زن مومنه در ادعایش تصدیق می شود ، اما مستحب است قبل از عقد جهت اطمینان بیشتر تحقیق هم صورت گیرد . 📚الکافی ج5 ص453 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
⁉️سوال باتوجه به روایتی که هست که هر حکومتی قبل از ظهور قائم عج باطل و غیر مجاز است لطفا فلسفه ولایت فقیه و حکومت اسلامی را توضیح دهید ♦️پاسخ : ❗️این روایات را که هر نوع قیام و تشکیل حکومتی را قبل از ظهور امام عصر ممنوع می سازد شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه نقل می کنند 📚وسائل الشیعه ج15 ص50 باب 13 ❗️و منکران ولایت فقیه و حکومت اسلامی همواره با استدلال بر همین روایات انقلاب اسلامی ایران را زیر سوال می برند 💢ایت الله العظمی مکارم شیرازی در مقام پاسخ به این روایات چنین می اورد: 🔵«در مورد این چند روایت ، توجه شما را به چند نکته ی ضروری جلب می کنم : 1⃣ما دارای یک سلسله اصول مسلم در شریعت اسلامی هستیم که تخطی از آنها جایز نیست از جمله « امر به معروف و نهی از منکر »از امور مسلمی است که هیچ گونه تردیدی در آن روا نیست ، آیات و روایات فراوان با تاکید بسیار ،روی این دو اصل مسلم تکیه کرده است . ⁉️حال اگر در محیطی قرار بگیریم که احکام الهی پایمال شده ، منکرات آشکار گشته و معروفها به فراموشی سپرده شده ، و ظلم و فساد همه جا را فرا گرفته است ، و ما قادر هستیم که با یک قیام موثر نظام حکومت فاسد را بر هم زنیم و در مقیاس وسیعی منکرات را از میان ببریم و معروف را جانشین آن سازیم ، آیا در چنین فرضی هیچ کس می تواند مدعی شود که این کار حرام است ؟و باید نشست و تماشاچی صحنه های فساد و پایمال شدن احکام اسلام و خروج جوانان مسلمان از دین و آیین بود ؟! ❗️ممکن است بهانه جویان بگویند چنین چیزی واقع نشده ، ما می گوییم فرض کنید چنین امری رخ داد ، این فرض که محال عقلی نیست ، آیا باز هم در این فرض می گویید باید دست از هر اقدامی برداشت و تسلیم فراگیری فساد و ظلم ونابودی احکام اسلامی بود ؟! گمان نمی کنیم هیچ عالم و محققی چنین چیزی بر زبان جاری کند ! از شواهد این سخن اینکه در حالات محمد بن عبد الله از دودمان امام مجتبی علیه السلام که معروف به نفس زکیة است ، می خوانیم : «هنگامی که گروهی از افراد سر شناس به عنوان حضرت مهدی با او بیعت کردند و جریان به امام صادق علیه السلام رسید و حتی از حضرتش خواستند با او بیعت کند ! امام فرمود که این کار را نکنید زیرا هنوز موقع آن نرسیده است (و ظهور مهدی در آینده خواهد بود ) اگر تو (یعنی عبد الله پدر محمد )فرزندت را مهدی موعود می دانی ، او مهدی نیست ، و اکنون وقت آن فرا نرسیده است ، و اگر می خواهی او را وادار کنی که برای خدا خروج کند و امر به معروف و نهی از منکر نماید ، به خدا سوگند ما او را تنها نمی گذاریم ، و با او بیعت خواهیم کرد ! (و إن كنت إنما تريد أن تخرجه غضبا لله و ليأمر بالمعروف و ينهى عن المنكر فإنا و الله لا ندعك و أنت شيخنا و نبايع ابنك في هذا الأمر» 📚الإرشاد ج  2  ص 190 ❗️عبد الله عصبانی شد و جواب نا مناسبی داد . ♦️کوتاه سخن اینکه :به فرض که روایات فوق تصریح کند که قبل از قیام مهدی علیه السلام هر گونه قیامی مایه ی گمراهی است ، ما هرگز به خاطر خبر واحد یا چند خبر که در حکم خبر واحد است نمی توانیم اصول مسلمه اسلام را که در قرآن و کلمات معصومین علیهم السلام است کنار بگذاریم ، بنا براین هر وقت مقدمات تشکیل حکومت اسلامی و بر چیدن بساط ظلم و فساد و جنایت و بیدادگری فراهم گردد نباید در اقدام بر آن تردیدی به خود راه داد ، و ادله امر به معروف و نهی از منکر ،و اجرای حدود و اقامه عدل و داد را به عذر اینکه در چند خبر مشکوک از این کار نهی شده است نمی توان زیر پا نهاد 2⃣در برابر این روایات ، روایات دیگری داریم که نشان می دهد ائمه ی هدی علیهم السلام بعضی از قیامهایی را که در عصر و زمان آنها روی داد ستودند ،هر چند این قیامها به نتیجه ی نهایی نرسید ، چگونه ممکن است این قیامها ممنوع باشد و باز آن را بستایند ؟! (سپس معظم له روایاتی در مدح زید بن علی و حسین بن علی شهید فخ و ستودن قیامشان وارد شده است را ذکر می کنند ) 📚بحار الانوار ج48 ص165 ❗️از همه اینها گذشته در روایتی آمده است که قبل از قیام مهدی علیه السلام اقوامی قیام می کنند و زمینه را برای قیام مهدی علیه السلام آماده می سازند، و از آنها در روایات به نیکی یاد شده است ،اگر قیامهای قبل از حضرت مهدی علیه السلام باطل و دعوت به طاغوت بود این روایات مفهوم صحیحی نداشت در اینجا به دو روایت از طرق شیعه و اهل سنت قناعت می کنیم ، در حالی که روایات بسیار بیش از این است . 🔷در حدیثی از امام ابو الحسن الاول (امام کاظم علیه السلام )می خوانیم که فرمود : ‏ «مردی از اهل قم قیام می کند و مردم را دعوت به حق می نماید جمعیتی گرد او را می گیرند که مانند پاره های آهن (سخت و محکم ) هستند ، طوفانهای سخت آنها را تکان نمیدهد ، و از جنگ خسته نمی شوند و ترس به خود راه نمی دهند و بر خدا توکل می کنند و عاقبت برای پرهیزکاران است .» 📚سفینه البحار ماده قم ❗️ در بعضی از
روایاتی که به این گونه قیامها اشاره می کند تصریح شده که آنها زمینه ساز قیام حضرت مهدی (هستند ، و به هر حال نشان می دهد که قیام های مشروعی قبل از قیام مهدی صورت میگیرد ، قیامهای خونین و برای دعوت به سوی حق توام با پیروزی. ❗️در حدیثی در سنن ابن  ماجه ، از منابع معروف اهل سنت می خوانیم : گروهی از جوانان بنی هاشم خدمت پیامبر (ص) آمدند ، هنگامی که پیامبر (ص)آنها  دید ، چشمانش پر از اشک شد و رنگ مبارکش دگرگون گشت ،سوال شد چرا در صورت مبارک شما آثار ناراحتی می بینیم  فرمود : ِ « ما خاندانی هستیم که خداوند آخرت را برای ما بر دنیا بر گزیده و خاندان من بعد از من با حوادث سخت و تبعید و کنار زدن آنها (از مقامهایشان ) رو برو می شوند تا اینکه گروهی ازمشرق می آیند که با پرچم های سیاه است، مطالبه نیکی می کنند (وخواهان حق وعدالت می شوند) اما به آنها نمی دهند ، پس پیکار می کنند ویاری می شوند وپیروزمی گردند وآنچه رامی خواهند به آنها می دهند ، ولی آنها پذیرا نمی شوند تا آنرا به کسی از اهل بیت من بسپارند ، پس زمین را از عدالت پر می کند آنگونه از ظلم پر شده است ، هر کدام از شما آن زمان را درک کند باید به آنها بپیوندد هر چند روی برفها با سینه راه برود .» 📚سنن ابن ماجه ج2 ص1366 ❗️از ذیل روایت به خوبی استفاده می شود که این قیام در آستانه ی  قیام مهدی و قبل از آن واقع می شود و زمینه ساز قیام آن حضرت خواهد بود و قیامی مشروع است . از مجموع آنچه در این فصل گفته شد به خوبی استفاده می شود که قبل از قیام مهدی قیامهای دیگری صورت میگیرد که جنبه الهی دارد ، بعضی به نتیجه می رسد و بعضی به شکست منتهی می شود ، و چنان نیست که هر پرچمی که قبل از حضرت مهدی برافراشته شود پرچم طاغوت باشد هر چند با اجازه ی اهل بیت علیهم السلام یا در مسیر اهداف آنها قرار گیرد . (دقت کنید) 3⃣آخرین سخن اینکه روایاتی که می گوید:هر قیامی قبل از قیام مهدی صورت گیرد قیامی شرک آلود و در مسیر طاغوت است باید آن چنان تفسیر شود که هم با مسلمات فقهی و احکام امر به معروف و نهی از منکر «مبارزه با فساد» سازگار باشد و هم با قیامهای متعددی که در زمان معصومین واقع شده  و بر آن صحه نهادند هماهنگ گردد ، و برای تفسیر این روایات چند راه در پیش داریم : 1- منظور از آن قیامهایی است که بدون اذن و اجازه ی معصومین یا حکام شرع و نائبان عام امام در عصر غیبت صورت بگیرد . 2- منظور قیامهایی است که به قصد دعوت خویش و نه دعوت  به سوی اهداف آل محمد انجام گیرد که در روایات مکرر به آن اشاره شده است. 3-منظور قیامهایی است که در مقاطع خاصی صورت میگیرد که هیچ گونه آمادگی برای اینگونه قیامها نیست ،و ائمة هدی -علیهم السلام- برای پیشگیری از این قیامهای زود رس و ناپخته آن جمله ها را فرمودند و از آن نهی کردند . 🔵در اینجا بار دیگر بازگشت به قرآن مجید می کنیم و دعوتهای عمومی قرآن را می نگریم که امت اسلامی را دعوت به قیام بر ضد ظالمان و حمایت از مظلومان و اقامه ی قسط و عدل می کند . در آیه ی 75 سوره نساء می خوانیم : وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شده‏اند، پيكار نمى‏كنيد؟! همان افراد (ستمديده‏اى) كه مى‏گويند: «پروردگارا! ما را از اين شهر، كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، يار و ياورى براى ما تعيين فرما! ❗️روشن است که این آیه و همچنین آیات مشابه آن که در زمینه ی اقامه ی قسط و عدل یا دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان سخن می گوید انحصار به زمان و مکان خاصی ندارد ، و یکی از اصول زیر بنایی اسلام است و هر جا مقدمات و زمینه های این هدف مقدس فراهم گردد باید بدون فوت وقت به آن اقدام نمود . 📚تفسیر موضوعی پیام قران ،ج10 ص57 به بعد ♦️پرسمان اعتقادی https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال برخی میگن دین از سیاست جداست لطفا این حرف رو رد کنید و ثابت کنید که سیاست و تشکیل حکومت ضروری اسلام است 🔷پاسخ: ❗️ادله قرانی و روایی و عقلی بر پیوند بین دین و سیاست و ضرورت تشکیل حکومت گواهی می دهد که به برخی اشاره می کنیم 🗯ادله قرانی بر ضرورت حکومت: 1⃣در داستان بنى اسرائیل مى خوانیم: هنگامى که بر اثر هرج و مرج داخلى و نداشتن حاکمیت قوى و لایق، گرفتار ضعف و فتور و شکست شدند، و دشمنان بر آنان مسلط گشتند، نزد پیامبر خویش آمدند و گفتند: «زمامدارى براى ما انتخاب کن تا تحت فرماندهى او در راه خدا پیکار کنیم»; پیامبرشان گفت: «شاید اگر دستور جهاد به شما داده شود سرپیچى نمایید; و در راه خدا پیکار نکنید»; گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا جهاد نکنیم; در حالى که از خانه ها و فرزندانمان رانده شده ایم؟» (شهرهاى ما بوسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شده اند.) 📓بقره 246 ❗️اگر چه در این آیه به یکى از ابعاد و آثار وجود زمامدار براى یک قوم و ملت اشاره شده، و آن مسأله مبارزه با دشمنان خارجى و پاک کردن شهرها از لوث وجود بیگانگان و آزادى اسیران است; ولى مسلّم است که در ابعاد دیگر نیز این معنى صادق به نظر مى رسد. قرآن با این تعبیر نشان مى دهد که بدون تشکیل حکومت با حاکمیت قوى رسیدن به آزادى و آرامش اجتماعى ممکن نیست; البته شاید تصور شود 🔶 درخواست بنى اسرائیل در اینجا تنها براى تعیین فرمانده لشگر بود، نه زمامدار; ولى باید توجه داشت که تعبیر به «ملک» به معنى زمامدار در تمام شئون است; هر چند برنامه بارز او در این ماجرا پیکار با دشمنان خارجى بوده است. ❗️در حقیقت پیامبر آن زمان (اشموئیل) نقش رهبر را در آن جامعه به عهده داشت; و طالوت منتخب او در نقش زمامدار و فرمانده لشکر بود. 2⃣قرآن در ذیل همین ماجرا در چند آیه بعد، سخن از شکست لشکر جالوت در برابر بنى اسرائیل به میان آورده، و مى گوید: «سپس به فرمان خدا، آنها دشمن را به هزیمت واداشتند، و داوود (جوانِ کم سن و سال و نیرومند و شجاعى که در لشکر طالوت بود) جالوت (زمامدار دشمن) را کشت; و خداوند حکومت و دانش به او بخشید، و از آنچه مى خواست به او تعلیم داد. و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمى کرد زمین را فساد فرا مى گرفت ، ولى خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان دارد». 📓بقره 251 ❗️جمله اخیر به خوبى نشان مى دهد که اگر حکومت مقتدر و نیرمندى نباشد، و جلوى طاغیان و سرکشان را نگیرد، زمین پر از فساد مى شود; به این ترتیب حکومت عادلانه یکى از عطایاى بزرگ الهى است که جلو مفاسد دینى و اجتماعى را مى گیرد. 3⃣شبیه همین معنى در آیه 40 سوره «حجّ» نیز آمده است که بعد از اجازه جهاد در برابر دشمن، به مسلمین مى فرماید: «همانها که ناحق از خانه و شهر خود بیرون رانده شدند، جز این که مى گفتند: "پروردگار ما خداى یکتا است; و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارى، و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده، مى شود ویران مى گردد» ❗️در اینجا نیز سخن از نقش حکومت در بعد جهاد است، ولى مسلّم است که جهاد بدون یک تشکیلات منظّم سیاسی و اجتماعى و اقتصادى امکان پذیر نیست; چرا که مجاهدان معمولا از دو بخش تشکیل مى شوند: نیروهاى نظامى، و نیروهاى اجتماعى که در پشت جبهه ها‌ پشتیبانى مى کنند; و در واقع تمام جامعه را زیر بال و پر مى گیرند. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 4⃣در آیه بعد از آن (آیه 41 «حجّ») درباره مؤمنان راستین مى خوانیم: «همان کسانى که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را برپا مى دارند و زکات را مى دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند ». ❗️این آیه نیز تلویحاً مى رساند که برپا داشتن نماز و اداى زکات و امر به معروف و نهى از منکر ـ در مقیاس گسترده و عام ـ از طریق تشکیل حکومت میسّر است; و لذا مؤمنان راستین را به این صفت توصیف مى کند; که آنها به هنگام قدرت یافتن و به حکومت رسیدن، این فرائض بزرگ الهى را بر پا مى دارند، و اجرا مى کنند; و از اینجا نقش حکومت در اصلاح جامعه از دیدگاه اسلام روشن مى شود. 5⃣ در سوره «یوسف» از آیه 43 - 56 به ماجرایى اشاره مى کند; که ضرورت حکومت در لابلاى آن به خوبى تبیین شده، و آن اینکه سلطان مصر خوابى مى بیند، و از یوسف که در زندان بوده ـ و به تعبیر صحیح خواب ها کم کم مشهور شده بود ـ; تعبیر آن را مى خواهد; او تعبیرى براى آینده کشور مصر مى کند، که هفت سال بحرانى و قحطى در پیش دارند; و اگر از آن به سلامت بگذرند، سال هاى پر برکت و وفور نعمت فرا خواهد رسید، سپس دستورهاى لازم براى چگونگى مقابله با این سال هاى سخت، و طرز تهیه و نگهداى آذوقه، و چگونگى صرفه جویى در مواد غذایى را به آنها یاد مى دهد; و سلطان مصر اورا از زندان آزاد کرده و سرپرست خزانه دارى مصر مى کند، و به کمک مدیریّت یوسف که در کنار
سلطان مصر قرار گرفته بود، یک ملّت عظیم از مرگ رهایى مى یابد. ❗️این داستان به خوبى ضرورت وجود حکومت مدیر و مدبّر و آگاه را براى جوامع انسانى مخصوصاً در مواقع بحرانى روشن و آشکار مى سازد;که اگر جامعه از چنین حکومتى محروم شود، به ضررهاى عظیم و جبران ناپذیرى گرفتار مى شود. 6⃣ از آیات متعددى از قرآن مجید بر مى آید; که حکومت الهى یکى از نعمت هاى بزرگ خدا است; و این نیست مگر به خاطر نقش مهمّى که در نظم جامعه انسانى و جلوگیرى از مظالم و ستم ها و فراهم ساختن شرایط تکامل انسان ها دارد. از جمله در آیه 79 سوره «انبیاء» درباره حضرت داوود(علیه السلام) و فرزندش اسماعیل مى خوانیم: «به هر یک از آنان داورى و علم فراوان دادیم». در آیه 20 سوره «مائده» ضمن بر شمردن نعمت هاى الهى بر بنى اسرائیل مى فرماید: «(به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت:"اى قوم من! نعمت خدا را نسبت به خود متذکر شوید هنگامى که در میان شما، پیامبرانى قرار داد; (و زنجیر بندگى و اسارت فرعونى را بشکست ) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد; و به شما چیزهایى بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود». ❗️البتّه همه بنى اسرائیل حاکم و سلطان نبودند; ولى هنگامى که از میان آنها حاکمانى بر مى گزیند، چنین خطابى درباره آنان ـ به عنوان یک قوم و ملّت ـ مى کند; که خداوند شما را حاکمان و پادشاهان قرار داد. در آیه 35 سوره «ص» از زبان حضرت سلیمان مى خوانیم: «گفت: "پروردگارا مرا ببخش و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشنده اى"»! ❗️آیات بعد از آن نشان مى دهد که خداوند دعاى او را مستجاب کرد، و حکومتى عظیم و مواهبى فراوان و بى نظیر به او بخشید. و در آیه 54 سوره «نساء» آمده است: «یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، بر آنچه خدا از فضلش به آنها بخشیده حسد مىورزند! یا اینکه ما به آل ابراهیم (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم; و حکومت عظیمى در اختیارشان قرار دادیم». ❗️این مسأله به قدرى اهمیت دارد، که خداوند بخشیدن حاکمیت را هم ردیف عزّت و گرفتن آن را قرین ذلت شمرده است. 🔶در آیه 26 سوره «آل عمران» مى فرماید: «بگو: "بار الها! اى مالک حکومت ها، به هر کس بخواهى، حکومت مى بخشى، و از هر کس بخواهى ، حکومت را مى گیرى; هر کس را ،بخواهى عزّت مى دهى و هر کس را بخواهى ،خوار مى کنى تمام خوبى ها به دست تو است; تو بر هر چیزى قادرى"». 👌از مجموع آیاتى که در بالا آمد، اهمیت حکومت براى جامعه بشرى از دیدگاه قرآن مجید روشن مى شود، و در واقع این آیات دریچه اى به سوى جهان بسیار وسیع حکومت در جوامع انسانى است. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 🗯ادامه پاسخ 👇👇 🔴ضرورت حکومت از دیدگاه روایات : 1⃣در نهج البلاغه آمده است در پاسخى که امیرمؤمنان على(علیه السلام) به خوارج داد ; که مى گفتند: «حکومت و حاکمیت و داورى مخصوص خدا است» ; فرمود: «این سخن حقى است که از آن اراده باطل شده »، سپس فرمود: «آرى درست است که فرمانى جز فرمان خدا نیست، ولى اینها مى گویند: "حکومت و زمامدارى مخصوص خدا است"»، سپس فرمود: «مردم به هر حال نیازمند به امیر و زمامدارى هستند، خواه نیکوکار باشد یا بدکار! تا مؤمنان در سایه حکومتش به کار خویش مشغول باشند، و کافران نیز بهره مند شوند، و مردم در دوران حکومت او زندگى راحتى داشته باشند; به وسیله او اموال بیت المال گردآورى شود، و به کمک او با دشمنان مبارزه کنند، جاده ها امن گردد، و حق ضعیفان از زورمندان گرفته شود ; مردم نیکوکار در رفاه باشند و از دست بدکاران در امان». 📚نهج البلاغه خطبه 40 ❗️بدیهى است اینکه مى فرماید: «امیرى لازم است، خواه نیکوکار یا بدکار» مفهومش این نیست که این دو یکسان اند، بلکه منظور این است که در درجه اوّل باید زمامدارى عادل و نیکوکار پیدا کرد; و اگر نشد وجود زمامدار ظالم از هرج و مرج بهتر است; و این امر منافات با حاکمیت خداوند بر کلّ جهان هستى ندارد; چرا که حاکمیت مانند: نبوّت و قضاوت از ذات پاک او نشأت مى گیرد. 2⃣در روایات معروفى که فضل بن شاذان از امام رضا نقل کرده است، در بیان دلائل تعیین «اولو الامر» و حاکمیت بر اجتماع به سه نکته مهم اشاره فرموده; مى گوید: «اگر کسى بگوید چرا اولو الامر قرار داده شده، و مردم مأمور به اطاعت از حاکم الهى هستند"؟ ❗️ گفته مى شود: "به دلائل زیاد از جمله اینکه هنگامى که براى مردم حدودى تعیین شود، و دستور یابند که از آن حدود تجاوز نکنند، چون باعث فساد آنها مى شود; این کار سامان نمى گیرد، مگر بوسیله حاکم امین در رأس آنها; که آنان را از تعدّى و داخل شدن در امور ممنوعه باز دارد; زیرا اگر این موضوع نباشد، کسى لذّات و منافع خود را به خاطر فساد دیگران ترک نمى کند; و لذا سرپرستى براى آنها قرار داده شده که آنان را منع از فساد کند و حدود و احکام الهى را در میان آنها برپا دارد. دیگر اینکه ما
هیچ فرقه اى از فرق دنیا، و هیچ ملّتى از ملل را نمى یابیم که بدون رئیس و سرپرستى باقى مانده باشند، همان رئیس و سرپرستى که امر دین و دنیاى آنها را سامان بخشد، پس در حکمت (خداوند) حکیم جایز نیست که خلق را بدون آنچه مى داند براى آنان ضرورى است، رها سازد; و سرپرستى که به کمک او با دشمنان بجنگند، و اموال بیت المال را به وسیله او تقسیم کنند، و جمعه و جماعت آنها را برپا دارد، و ظالم را از تعدّى بر مظلوم باز دارد، براى آنان تعیین نکند. دیگر اینکه اگر مردم پیشوا و سرپرست امین و درستکارى نداشته باشند، دین و آیین خدا بر باد مى رود، و سنّت و احکام الهى تغییر مى یابد، و بدعت گذاران چیزهایى از پیش خود بر آنها مى افزایند، و مخالفان از آن کم مى کنند، و امور را بر مسلمانان مشتبه مى سازند» 📚بحار الانوار ج6 ص60 3⃣در تفسیر نعمانى از امیر مؤمنان على بعد از ذکر آیاتى از قرآن، مانند آیه «اى کسانى که ایمان آورده اید اجابت کنید دعوت خدا و پیامبر را، هنگامى که شما را دعوت مى کنند به سوى چیزى که شما را زنده مى سازد». 📓انفال24 ❗️و آیه (وَلَکُمْ فِى الْقِصاصِ حَیاة یا اُولِى الاَلْبابِ) 📓بقره 179 ❗️در حدیثى مى فرماید «در این آیات دلیل بسیار روشنى است بر اینکه امت باید امام و پیشوایى داشته باشند که قیام به کارهاى آنها کند، و به آنها امر و نهى نماید، و حدود الهى را در میان آنها برپا دارد، با دشمن پیکار کند، و غنائم را عادلانه تقسیم نماید، واجبات را تحقق بخشد، و ابواب صلاح آنها را به آنان نشان دهد، و آنان را از آنچه براى آنان زیان بخش است برحذر دارد; زیرا امر و نهى یکى از اسباب بقاى خلق است; و گر نه تشویق و ترس از بین مى رود، و هیچ کس از گناه باز نمى ایستد، نظام جامعه فاسد مى شود و این سبب هلاکت بندگان خدا است». 📚بحار الانوار ج90 ص41 ❗️در حدیث دیگرى از امام صادق چنین آمده است: «اهل هر شهرى از سه چیز بى نیاز نیستند تا در امور دنیا و آخرت به آن پناه برند; اگر این ها را از دست دهند سقوط مى کنند; فقیه آگاه و باتقوى، و امیر خوب مورد اطاعت، و طبیب بینا و معتمد». 📚بحار الانوار ج75 ص235 ❗️این مسأله در روایات اسلامى به اندازه اى اهمیت دارد، که حتّى حکومت ظالم، مقدم بر هرج و مرج و بى حکومتى شمرده شده; چنانکه از امیر مؤمنان على مى خوانیم: « زمامدار ظالم و ستمگر، بهتر است از فتنه (و هرج و مرجى) که پیوسته در جامعه وجود داشته باشد». 📚غرر الحکم ج2 ص784 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 🔴ضرورت حکومت از دیدگاه عقل ❗️اوّلا: زندگى انسان، یک زندگى اجتماعى است; به گونه اى که اگر حیات انسانى از این ویژگى خالى شود به پایین ترین مراحل جاهلیت و بهیمّیت سقوط مى کند; چرا که تمام منافع و آثار مفید و سازنده در زندگى بشرى، تمدن ها و تکامل ها، و علوم و فنون و صنایع گوناگون، همه از برکات زندگى اجتماعى و همکارى و تعاون در جهات مختلف است; و تا نیروهاى کوچک فکرى و بدنى به هم ضمیمه نشوند، حرکت ها و جنبش هاى عظیم اجتماع، در هیچ قسمت صورت نمى گیرد. 🔷به تعبیر ساده تر: ازیک سو انسان اگر از اجتماع جدا شود، هم ردیف حیوانات خواهد شد; و این تمایل و خواست درونى و حیات اجتماعى است، که به او این همه قدرت و امکان پیشرفت و برترى بخشیده است; و از سوى دیگر واضح است که حیات انسان در درون جامعه على رغم آن همه برکات و منافع مهمّى که در بر دارد، خالى از کشمکش ها و تنازع ها و تصادم منافع نیست; نه تنها به خار غلبه خودخواهى و خود پرستى، بلکه به خاطر اینکه بسیار مى شود که افراد جامعه در تشخیص حدود و حقوق خود گرفتار اختلاف و اشتباه مى شوند; اینجا قوانینى لازم است; تا حقوق هر کس را مشخص کند، و راه را بر تعدّى و تجاوز و منازعات ببندد. از سوى سوم، مسلّم است که این قوانین به تنهایى اثرى در رفع تجاوز و تنازع ندارد; بلکه در صورتى مفید و مؤثر است که افراد مورد قبول جامعه آن را به اجرا در آورند; ❗️ و به تعبیر دیگر تنها بوسیله ایجاد حکومت است; که نظم در جامعه برقرار مى شود و جلو فساد و خونریزى و غصب حقوق (هر چند به طور نسبى) گرفته مى شود. به همین دلیل از قدیم ترین ایّام، اقوام بشرى هر کدام حکومتى براى خود داشتند. ❗️ثانیاً: به فرض که مردم بدون حکومت بتوانند با هم زندگى سالمى داشته باشند، ـ امرى که محال است ـ ولى پیشرفت و تکامل در علوم و دانش ها و صنایع و شئون مختلف اجتماعى تنها در سایه برنامه ریزى دقیق و مدیریت آگاه، امکان پذیر است; و برنامه ریزى و مدیریت عبارت دیگرى از تشکیل حکومت است. 📍از این رو تمام عقلاى جهان تأکید بر ضرورت تشکیل حکومت براى جوامع بشرى مى کنند ❗️ همچنین براى پیشرفت علوم و صنایع و حفظ سلامت مردم و حفظ نظم و آزادى و تأمین مواد غذایى و مسکن و سایر نیازمندى ها، برنامه ریزى و مدیریت لازم است. آیا مى توان مثلا بدون وزارت علوم و آموزش و پرورش، برنامه صحیحى جهت تع
لیم و تربیت جوانان و نوجوانان داشت؟ و آیا بدون وزارت صنایع ممکن است به مسائل صنعتى سرو سامان بخشید؟ آیا بدون وزارت دفاع مى توان ارتش نیرومندى براى جلوگیرى از تهاجم هاى بیگانه به وجود آورد؟ و به فرض که در جهان هیچ جنگى نباشد آیا بدون نیروى انتظامى مى توان نظم مطلوبى به جامعه بشرى داد؟ ❗️به هر حال این نکته از بدیهیات است که هیچ گاه جامعه بشرى حتى براى یک روز بدون حکومت نمى تواند زندگى سالمى داشته باشد; و منکران این امر نیز هرگز به آن نرسیدند، و از وسط راه با دستپاچگى و شتاب به صورت شرم آورى بازگشتند 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 🗯ادامه پاسخ :👇👇👇 ❗️اما از دیدگاه خدا پرستان یعنى: آنها که معتقد به ارسال رسل و انزال کتب از سوى خداوند مى باشند; «ضرورت حکومت» واضح تر و آشکارتر است; 🔷 زیرا از یک سو اهدافى که براى بعثت انبیاء در منابع دینى آمده و دلایل عقلى نیز آن را تأیید مى کند; تحقق آن بدون تشکیل حکومت غیر ممکن خواهد بود، مثلا تعلیم و تربیت صحیح و تزکیه نفوس، بدون تشکیل حکومت بسیار مشکل یا غیر ممکن است. ❗️فکر کنید اگر تمام مدارس و دانشگاه ها در عصر و زمان ما درا ختیار یک حکومت ضد مذهبى یا بى تفاوت در برابر مذهب باشد; و وسائل ارتباط جمعى از قبیل رادیو و تلویزیون و مطبوعات نیز به همین شکل اداره شوند; و ما بخواهیم تنها با نصیحت و اندرز مردم و یا حداکثر استفاده کردن از مساجد و منابر آنها را به اهداف انبیاء و تعلیم و تربیت الهى نزدیک کنیم; مطمئناً به جائى نمى رسیم; و تنها شعله ضعیفى از ایمان و تقوا در نفوس اقلیتى باقى و برقرار خواهد بود. ولى هرگاه حکومتى بر مبناى ایمان و توحید و اعتقاد به خدا و مقدسات تشکیل شود، و تمام این مراکز حساس را در اختیار بگیرد; آنگاه مسأله شکل دیگرى به خود خواهد گرفت. 🔷در مورد عدالت اجتماعى و قیام مردم به قسط که هدف دیگرى است، باز مطلب همین گونه است; چگونه ممکن است با وجود یک حکومت ظالم و فاقد دین و ایمان، یا وابسته به مستکبران و استعمارگران اقامه قسط و عدل نمود؟ ❗️کوتاه سخن اینکه هیچ یک از اهداف مقدس پیامبران الهى بدون تشکیل حکومت، جز در مقیاس محدود، تحقق نمى یابد; به همین دلیل پیامبر اسلام تا تشکیل حکومت نداد به اهداف والاى خود نرسید. در میان سایر پیامبران نیز آنها که موفق به تشکیل حکومت الهى شدند، به پیروزى و موفقیت چشمگیرى نائل گشتند; ولى آنها که این توفیق نصیبشان نشد، شدیداً از سوى قشرهاى فاسد و مفسد در محاصره قرار گرفتند. به همین دلیل در آخر زمان نیز، گسترش توحید و عدل تنها از طریق تشکیل حکومت جهانى مهدى صورت مى گیرد; اینها همه از یک سو. ❗️از سوى دیگر احکام اسلام منحصر به عبادات نیست; بلکه احکام فراوانى داریم که به شئون سیاسى و اجتماعى مسلمین مربوط است. (مانند احکام حدود، دیات، خمس، زکات، انفال و مانند آنها). ❗️آیا بدون تشکیل حکومت مى توان حقوق نیازمندان را به عنوان زکات از همه اغنیاء گرفت؟ و یا قضاوت اسلامى را در تمام سطوح پیاده کرد؟ چه تضمینى براى اجراى حدود، و جلوگیرى از فاسدان در دست داریم؟ و اگر دشمنى به کشور اسلام هجوم آورد; چگونه بدون تشکیل حکومت و بسیجِ لشگرهاى کار آزموده و تهیه سلاح هاى مختلف، دفاع از حوزه اسلام و دفع هجوم خارجى امکان پذیر است؟ ❗️کوتاه سخن اینکه: تا حکومتى عادلانه و مردمى بر اساس اعتقادات الهى تشکیل نشود، قسمت عمده احکام اسلامى زمین مى ماند; چرا که از بخش هاى سه گانه احکام، «سیاسات» برنامه حکومت است و در متن حکومت قرار گرفته، و «معاملات» بدون پشتوانه حکومت صالح هرگز سامان نمى پذیرد; حتى «عبادات» مانند: حج و نماز جمعه و جماعت، نیز در سایه حکومت الهى عظمت و شکوه دارد. 📚برگرفته از کتاب تفسیر موضوعی پیام قران ، ایت الله العظمی مکارم ج10 ص9 تا ص21   https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔لطفا در مورد ازدواج پیامبر با ماریه قبطیه توضیح بدید که چرا پیامبر با او ازدواج کرد ❗️آیا جریان پیامبر با ماریه ونزول آیات ابتدایی سوره تحریم که ملحدین اشکال می کنند واقعیت دارد ❗️❗️ 💠💠 👌ماريه دختر شمعون قبطيه است، خاندان او قومى مصرى بوده ‏اند. و برخى گويند فرزندان بن هام بن نوح عليه السّلام هستند؛ ليكن مادر ماريه رومى بوده است. 📚محدثات شیعه ص 274 ❕ پادشاه اسكندريه و مصر در سال هفت هجرى، ماريه و خواهرش سيرين را با پيرمردى به نام ماپور (كه به جريح معروف است) و هزار مثقال طلا و بيست جامه حرير و الاغى و استرى براى رسول خدا هديه فرستاد. ماريه و خواهرش قبل از رسيدن به مدينه اسلام آوردند و ماپور پس از ورود به مدينه اسلام آورد. رسول خدا ماريه را از بردگی آزاد کرد و با او ازدواج کرد. ماريه در سال هشتم هجرى ابراهيم فرزند رسول خدا را به دنيا آورد. در سال دهم ابراهيم از دنيا رفت. پس از شهادت پيغمبر گوشه‏ گير بود و فقط به زيارت قبر آن حضرت و بر سر خاك فرزندش ابراهيم مى ‏رفت و تنها با خواهرش سيرين ديدار مى‏ كرد. 📚همان _ بحار الانوار ج 22 ص 193 🔸مولى قهپايى و علامه مامقانى را از راويان نساء حديث ذكر كرده‏ اند و مامقانى مى ‏نويسد ؛ ابن عبد البر و ابن منده و ابو نعيم او را از صحابيات شمرده‏ اند. 📚مجمع الرجال ج 7 ص 178 _ تنقيح المقال ج 3 ص 82 باب النساء. 🔸 عمر رضا كحاله مى ‏گويد ؛ «من فواضل نساء عصرها» :« از زنان زمان خويش بود.» 📚اعلام النساء ج 5 ص 10 ❕ازدواج پیامبر با ماریه به خاطر بالا بردن شخصیت و کرامت او و درس به بوده است .پيامبر گرامی او را از قيد بردگى آزاد كرد و به همسرى خود پذيرفت، و اين خود جزئى از برنامه كلى اسلام براى آزادى تدريجى بردگان و باز گرداندن انسانى به آنها بوده است. 📚تفسیر نمونه ج 17 ص 377 👌آنچه در مورد پیامبر گرامی با ماریه و شیطنت عایشه و حفصه در این رابطه و نزول سوره در برخی کتب نقل شده است و مورد اشکال ملحدین قرار گرفته است ، همه و غیر قابل استدلال بوده که ما در گذشته مفصلا پیرامون آن بحث کرده ایم که می توانید پاسخ گذشته ما را مطالعه کنید ؛ 🔸https://t.me/Rahnamye_Behesht/8433 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❓پرسش ❔چرا خداوند در قرآن اجازه می دهد که مردان زنان را بزنند❓آیا این حکم بر اساس فطرت و عقل آدمی است وظلم در حق زنان نمی باشد❔ 💠پاسخ💠 ❗️توجه به نکاتی لازم است؛ 1⃣در روایات فراوانی توصیه به اکرام زنان و ترک زدن آنها شده است . 🔶پیامبر گرامی فرمود: «هرکس زنی بگیرد لازم است که او را اکرام و احترام کند» 📚مستدرک الوسائل ج14 ص249 🔶وفرمود: «من تعجب می کنم از مردی که زنش را می زند درحالی که خودش به زدن سزاوار تر است .زنان خود را نزنید زیرا در آن قصاص است » 📚جامع الاخبار ص184 🔶وفرمود: «هر مردی که به زنش لطمه و ضربه ای بزند خداوند در روز قیامت ماموران جهنم را امر می کند هفتاد ضربه به او بزنند» 📚مستدرک الوسائل ج14 ص250 🔶وفرمود: «هرکس زنش را بزند...خداوند در روز قیامت چنان آبرویش را ببرد که تمام خلائق از اولین تا آخرین آنها به او نگاه می کنند» 📚عوالی اللالی ج1 ص254 🔶امام صادق فرمود: «از خدا در مورد زنان بترسید و با آنان بد رفتاری نکنید» 📚الفقیه ج3 ص392 2⃣خداوند در سوره نسائ می فرماید: «آن دسته از زنان را که از طغیان و مخالفتشان بیم دارید پند و اندرز دهید و ( اگر موثر واقع نشد) در بستر از آنها دوری نمایید و ( اگر آنهم موثر واقع نشد و هیچ راهی برای وادار کردن آنها به انجام وظائفشان جز شدت عمل نبود) آنها را تنبیه کنید و اگر از شما پیروی کردند به آنها تعدی نکنید» 🔷نسائ 34 ❗️این حکم در مورد زنان ناشره است .آنها کسانی هستند که از انجام وظایف زناشویی سر باز می زنند و سر به طغیان و سرکشی بلند می کنند.در آیه فوق سه نوع تعزیر برای چنین زنانی در نظر گرفته شده است: 1- پند و اندرز 2- کناره گیری از آنان 3- تنبیه بدنی و هر یک از این مراحل در صورتی است که مرحله قبلی موثر واقع نشود. 3⃣زنان بر چهار گونه هستند؛ 🔶1- گروهی زنان مومن و صالح هستند که بر اثر شایستگی ذاتی و تربیت های اکتسابی به مسوولیت های خود در محیط خانواده کاملا آشنا هستند.آنها باید کاملا مورد احترام همسرانشان باشند و دستور« با آنها به طور شایسته رفتار کنید» در مورد آنهاست. 🔶نسائ 19 🔷2- گروه دیگر آنهایی هستند که از وظائف خود در خانواده سر باز می زنند و مایه آزار همسر خود می شوند ولی تخلف های آنها عمیق نیست و با پند و اندرز متوجه اشتباه خود شده و به خاطر خوف از خدا و داشتن تقوی به راه حق باز می گردند. 🔶3- گروه سوم آنانی هستند که نشوزشان عمیق تر است و با بی اعتنایی و قهر کردن متوجه اشتباه خود می شوند و به خاطر لطافت روحی که دارند این واکنش خفیف در روحشان اثر می گذارد و از در صلح و صفا و آشتی در می آیند. 🔷4- تنها گروه چهارمی هستند که سرکشی و پشت پا زدن به وظایف و مسوولیت های خود را در برابر همسرشان از حد می گذرانند و در طریق قانون شکنی با لجاجت و سرسختی گام بر می دارند.نه تقوای چندانی دارند که آنها را از این کار باز دارد و نه اندرزها در آنها سودی دارد و نه جدا شدن در بستر و کم اعتنایی در روحشان اثر می گذارد و راهی جز شدت عمل در مورد آنها باقی نمی گذارد .تنها این جاست که اسلام به همسر اجازه تنبیه بدنی و تعزیر به وسیله ضرب را داده است واین کاری است که در جوامع شرقی و غربی وجود دارد. 4⃣تنبیه بدنی که اجازه داده شده است چنان که در کتب فقهی آمده است باید ملایم و خفیف باشد که نه موجب شکستگی گردد و نه سبب مجروح شدن و کبودی بدن زن. 🔶امام باقر فرمود: «منظور زدن با چوب مسواک است» 📚مجمع البیان ج3 ص69 📚البرهان ج2 ص75 🔶امام رضا فرمود: «زدن باید با چوب مسواک و شبیه آن باشد و از روی مدارا و ملاطفت صادر شود» 📚بحار الانوار ج101 ص58 👌بی شک زدن با چوب مسواک و یا چیزی مانند سیگار از اساس کتک زدن صدق نمی کند و ممکن است فلسفه حکم اشاره به همان باشد که روانکاوران امروز معتقدند که جمعی از زنان دارای حالتی بنام « مازوشیسم» « آزار طلبی» هستند و گاه این حالت در آنها تشدید می شود وتنها راه آرامش آنها تنبیه مختصر بدنی است .تنبیه خفیف بدنی که در موارد آنان جنبه آرام بخشی دارد و یک نوع درمان روانی است . ❗️اگر این مرحله نیز موثر واقع نشد مرد حق ادامه دادن ندارد و نوبت به مرحله بعد که تعیین حکم است می رسد. 5⃣مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظایف مجازات می گردد حتی مجازات بدنی، منتها چون این کار غالبا از عهده زنان خارج است حاکم شرع موظف است که مردان متخلف را از طرق مختلف وحتی از طریق تعزیر «مجازات بدنی»به وظایف خود آشنا سازد. 🔶«داستان مردی که به همسر خود اجحاف کرده بود وبه هیچ قیمت حاضر به تسلیم در برابر حق نبود وعلی علیه السلام اورا با شدت عمل وحتی با تهدید شمشیر وادار به تسلیم کرد معروف است» 📚تفسیر نمونه،ج3 ص374 ❗️با توجه به نکات فوق اشکالی بر مساله وارد نمیشود https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔اگر تعريف تن فروشى به سبك غربى و (صيغه) را با هم قياس كنيد، اين مشتركات در آنها ديده ميشود. ١) در هر دو مرد خريدار است و زن فروشنده كالاى جنسى ٢) در هردو مرد مبلغى را پرداخت ميكند ٣) در هردو رضايت طرفين شرط است ٤) در هردو شرايط تأهل براى طرفين وجود ندارد خوب ديديد كه هيچ نوع اختلافى مابين تن فروشى به سبك غرب و تن فروشى اسلامى وجود ندارد و تنها تفاوت آن در صادر كننده حكم اين تن فروشى و در واقع ترويج فحشاء است. در اين متوليان دين و كتاب دينى مسلمانان است كه آنرا ترويج ميكند درصورتى كه در غرب حكومتها با تدابير شديد بدنبال محدود كردن و كاهش عواقب آن بر جامعه هستند. 💠💠 👌بسيارى از مردم به ويژه جوانان به ازدواج دائم دسترسى ندارند، زيرا ازدواج دائم به طور معمول نياز به مقدّمات و هزينه‏ ها و قبول مسئوليّت‏هاى مختلفى دارد كه آمادگى آن براى گروهى نيست، به عنوان مثال ؛ 1⃣ بسيارى از جوانان در دوران تحصيل به خصوص در عصر ما كه زمان تحصيل طولانى شده قادر به ازدواج دائم نيستند، زيرا نه دارند، نه مسكن مناسبى و نه هزينه‏ هاى ديگر و هر قدر بخواهند مراسم خود را ساده برگزار كنند، باز وسايل لازم فراهم نيست. 2⃣ افرادى هستند كه متأهّل مى ‏باشند، ولى در سفرهاى خارج كه گاهى به طول مى‏ انجامد، گرفتار محروميّت شديد مى ‏شوند، نه همسران خود را مى‏ توانند با خود ببرند و نه قدرت ازدواج مجدّد دائم در آن ديار دارند. 3⃣كسانى هستند كه همسران آنها گرفتار بيمارى ‏هاى مختلف و مشكلات ديگرى مى ‏باشند و توان رفع نياز جنسى خود را ندارند. 4⃣ سربازانى هستند كه به مأموريّت‏هاى طولانى، براى حفظ مرزها و مانند آن مى‏ روند و از خانواده‏ هاى خود دورند و گرفتار جنسى هستند . 5⃣ گاه در دوران باردارى و شرايط خاصّ آن، مرد مجبور است با همسر باردارش روابط جنسى نداشته باشد و چه بسا جوان است و گرفتار مشكل محروميّت. اين گونه ضرورت‏هاى اجتماعى و مشكلات، هميشه بوده و خواهد بود، و مخصوص عصر پيغمبر اكرم نبوده است، بلكه در ما با توجّه به عوامل مختلف تحريك، بسيار شديدتر شده است. 6⃣از طرف دیگر دخترانی که بخاطر سن بالا موفق به ازدواج نشده اند یا مواردی که تعداد زنان از مردان بیشتر بوده وبه این دلیل تقاضا برای ازدواج دائم زنان وجود ندارد و زنان مطلقه ی از دست داده ای هستند که هرگز جوانان نورس حاضر به ازدواج دائم نیستند 👌در اين گونه مواقع افراد بر سر دوراهى قرار دارند ؛ آلودگى به فحشا (العياذ بالله) يا استفاده از نوعى ازدواج و موقّت كه مشكلات ازدواج دائم در آن نيست و به طور موقّت پاسخگوى نيازهاى جنسى مى ‏باشد. ❕پيشنهاد پارسايى و چشم‏ پوشى از هر دو، پيشنهاد خوبى است، ولى براى بسيارى قابل عمل نيست و حدّ اقل براى عدّه ‏اى جنبه خيالى دارد. 👌آنها كه اصرار بر مخالفت با ازدواج موقّت دارند، دانسته يا ندانسته جاده را براى فحشا صاف مى‏ كنند، مگر اين كه نوع مشابه آن، يعنى نكاح مسيار را پيشنهاد كنند و به همين در روايات اهل بيت (عليهم السلام) آمده كه «اگر با ازدواج موقّت اسلامى مخالفت نكرده بودند، هيچ كس آلوده زنا نمى ‏شد». 📚الکافی ج 5 ص 448 👌همچنين آنها كه با سوء استفاده از «ازدواج موقّت» كه براى ضرورت‏ها و نيازهاى واقعى محرومان تشريع شده، چهره آن را در نظرها زشت نشان داده و آن را وسيله هوس‏رانى خود ساختند، آنها نيز جاده را براى آلودگى جامعه اسلامى به زنا صاف كردند، و در گناه آلودگان هستند، چرا كه عملا مانع استفاده صحيح از ازدواج موقّت شدند. 👌به هر حال، اسلام كه يك آيين الهى مطابق با فطرت آدمى است و تمام نيازهاى واقعى انسان‏ها را پيش‏بينى كرده، نيست مسأله ازدواج موقّت را در برنامه ‏هاى احكام خود نگنجانيده باشد. 📚شیعه پاسخ می گوید ؛ ص 116 🔸ادامه 👇 @Rahnamye_Behesht
🔸 👇 👌بعضى از ناآگاهان چنان ترسيم زشتى از ازدواج موقّت كرده و مى ‏كنند كه آن را چيزى مرادف «رسميّت به فحشا و اباحي گرى و آزادى جنسى» مى‏ شمرند! که به يقين تعصّب‏هاى شديد به آنها اجازه مطالعه كتب طرفداران ازدواج موقّت را نداده است و شايد بعضى حتّى يك خط از كتب شيعه را در اين زمينه مطالعه نكرده‏ اند و اين بسيار مايه تأسّف است. 🔰ناچار در اين مختصر شرايط ازدواج موقّت و تفاوت آن را با ازدواج دائم به روشنى بيان مى‏ كنيم، تا بر همگان اتمام حجّت الهى شود ؛ 👌ازدواج موقّت در غالب و احكام همچون ازدواج دائم است ؛ 1⃣زن و شوهر بايد با كمال رضايت و اختيار، بدون اجبار يكديگر را به همسرى انتخاب كنند. 2⃣ صيغه عقد با لفظ «نكاح» و «ازدواج» يا لفظ «» بايد جارى شود و الفاظ ديگر كارساز نيست. 3⃣ اگر زوجه باكره است اجازه لازم است و در غير باكره لازم نيست. 4⃣مدّت عقد و مهريّه بايد دقيقاً تعيين شود و اگر ذكر مدّت فراموش شود، به فتواى بسيارى از فقها تبديل به عقد دائم خواهد شد (و اين خود دليل بر آن است كه ماهيّت هر دو نوع از يكى است و تنها فرق در ذكر مدّت و عدم ذكر آن است)، (دقّت فرماييد). 5⃣ پايان مدّت به منزله است و بلافاصله زن بايد عدّه نگه دارد، (هرگاه آميزش صورت گرفته باشد). 6⃣ عدّه عقد دائم سه بار عادت ماهيانه ديدن است كه با ديدن مرحله سوّم عدّه تمام مى‏ شود، ولى عدّه عقد موقّت دو بار بيشتر نيست. 7⃣فرزندان متولّد شده از عقد موقّت فرزندانى مشروع هستند و تمام احكام فرزند متولّد از عقد دائم را- بدون استثنا- دارند و از پدر و مادر و برادران و ساير بستگان ارث مى ‏برند، و هيچ تفاوتى در ساير حقوق ميان اين دو گروه از فرزندان نيست. فرزندان عقد موقّت، بايد تكفّل پدر و مادر باشند و نفقه و تمام هزينه‏ هاى آنها همانند فرزندان عقد دائم بايد پرداخته شود. 📚وسائل الشیعه ج 21 ابواب المتعه 👌شايد بعضى از شنيدن اين سخنان در شگفتى فرو روند، آنها حق‏ دارند، زيرا ذهنيّت نادرست و كاملا عوامانه ‏اى درباره عقد موقّت دارند و شايد آن را يك ازدواج قاچاق و نيم‏ بند و خارج از قوانين و در يك كلمه شبيه زنا مى‏ پندارند در حالى كه ابداً چنين نيست. ❕آرى تفاوت‏هايى در ميان اين دو نوع عقد در مورد دو همسر (زوج و زوجه) وجود دارد. اصولا تعهّدات آنها در برابر يكديگر بسيار كمتر از عقد دائم است، زيرا منظور از ازدواج موقّت سهولت امر و نبودن مقرّرات دست و پاگير بوده، از جمله ؛ 1⃣ زن در عقد موقّت نفقه و ارث ندارد، ولى از فقها گفته‏ اند اين در صورتى است كه شرط نفقه و ارث نكنند و اگر شرط كنند بايد بر طبق آن عمل شود. 2⃣ زن در عقد موقّت آزاد است كه كارى در خارج خانه براى خود انتخاب كند و اجازه همسر براى او نيست مادام كه مزاحم حقّ شوهر نباشد، ولى در عقد دائم بدون توافق اين امر جايز نيست. 3⃣ بر مرد لازم نيست شب‏ها نزد همسر موقّت خود باشد. 👌با دقّت در شرح احكامى كه در بالا گفته شد، پاسخ بسيارى از پرسش‏ها و داورى‏ هاى ظالمانه و شبهات و افتراها داده خواهد شد، و ذهنيّت‏هاى كاذب و نادرست، در مورد اين حكم مقدّس و اسلامى مرتفع مى‏ شود، اين حقيقت نيز آشكار است كه ازدواج‏ موقّت هيچ نسبتى با زنا و اعمال منافى عفّت ندارد و آنها كه اين دو را با هم مقايسه مى ‏كنند، به يقين افرادى ناآگاهند كه هيچ اطّلاعى از ماهيّت نكاح موقّت و شرايط آن ندارند. 📚شیعه پاسخ می گوید ص 120 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❔پرسش ❓کانال نقدی بر اسلام بحثی را اغاز کرده است پیرامون میرزای نوری و این که ایشان کتابی نوشته اند به نام « فصل الخطاب فی تحریف القرآن» و ایشان از علمای بزرگ شیعه بوده و عقیده به تحریف قرآن داشته است لطفا پاسخ مقتضی را ارائه فرمایید❔ 💠پاسخ: ❗️توجه به نکاتی چند لازم است؛ 1⃣در این که مرحوم محدث نوری از بزرگان علمای شیعه بوده است شکی نیست . 🌀صاحب اعیان الشیعه در مورد او می نویسد: «او عالم و فاضل و محدث بود و در علم حدیث و رجال متبحر بود .عارف به علم سیر و تاریخ بود و یگانه زمانش بود در اطلاع و اگاهی بر اخبار و آثار » 📚اعیان الشیعه ج6 ص143 👌ایت الله سبحانی درباره او می نویسد؛ «او فقیه امامی بود که در علم حدیث و رجال متبحر بود و اگاه به علم سیر و تاریخ بود » 📚موسوعه طبقات الفقهائ ج14 قسم1 ص229 🗯در کتاب فهرس التراث او را چنین معرفی می کند: «او شیخ و ستون مذهب بوده است وشیخ امامان حدیث و رجال بوده است .خاتم محدثین و مجتهدین می باشد.مجلسی سوم لقب اوست .او از بزرگان علمای شیعه و کبیران مردان اسلام می باشد» 📚فهرس التراث ج2 ص233 2⃣این که می گویند ایشان عقیده به تحریف قرآن داشته است کذب و دروغ است. 👌مرحوم حاج شیخ اقا بزرگ تهرانی که شاگرد مبرز مرحوم محدث نوری است در شرح حال استادش در جلد اول مستدرک الوسایل می گوید : ❗️« اما در مورد کتاب فصل الخطاب کرارا از استادم شنیدم می فرمود مطالبی که در فصل الخطاب است عقیده شخصی من نیست بلکه این کتاب را برای طرح بحث و اشکال نوشتم و اشارتا عقیده خودم را راجع به عدم تحریف قران اورده ام و بهتر بود نام کتاب را فصل الخطاب فی عدم تحریف الکتاب می گذاردم » ❗️سپس مرحوم محدث تهرانی می گوید : « ما از نظر عمل روش استاد خودمان را به خوبی می دیدیم که هیچگونه وزن و ارزشی برای اخبار تحریف قائل نبود بلکه انها را اخباری می دانست که باید بر دیوار کوبند تنها کسی می تواند نسبت تحریف را به استاد ما بدهد که به مرام و عقیده او اشنا نبوده است » 📚مقدمه المستدرک ج1 ص50-51 🔷ومی نویسد: «محدث نوری می گفت که من در این کتاب کوشیدم تا اثبات کنم که قرآن موجود همان است که در قرون اولیه اسلام جمع آوری شده و در آن تغییر و تبدیلی رخ نداده است از این رو بهتر بود که آن را «فصل الخطاب فی عدم تحریف الکتاب» گویند در حالی که عنوان « فصل الخطاب فی تحریف الکتاب» مردم را در راه یافتن به مراد من به اشتباه انداخته است» 📚الذریعه ج10 ص220 🔶لذا ایشان در اعتراف نامه ای که پس از نگاشتن کتاب فصل الخطاب منتشر ساخت روشن کرد که مرادش عدم تحریف قرآن بوده است 📚نزاهت قرآن،جوادی املی،ص22 3⃣به فرض هم بگوییم ایشان اعتقاد به تحریف قرآن داشته است باز هم اشکالی مطرح نمی شود زیرا؛ 🔶1- طبق ادله مسلم وقوع تحریف در قرآن محال است و ایشان در نظریه خود اشتباه کرده است و معذور است و این از مقام علمی او نمی کاهد .بسیارند علمایی که در نظریه های علمی خود دچار اشتباه می شوند . 🔶2- امیر مومنان فرمود: ❗️«عظمت و بزرگی افراد نشانه حق و باطل نیست .حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی وباطل را بشناس انگاه اهل آن را خواهی شناخت» 📚بحار الانوار ج40 ص126 🗯اگر مرحوم محدث نوری عقیده به تحریف قرآن داشته او از حق و حقیقت دور شده است البته چنان که گذشت به هیچ عنوان ایشان معتقد به تحریف قرآن نبوده است. https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال میشه بگید نظر علما و بزرگان شیعه در مورد قرآن چی بوده؟ ایا اونا عقیده به تحریف قرآن داشته ان 🗯پاسخ: ❗️در کتاب سیمای عقائد شیعه چنین امده است: 🗯«کاوش در سخنان علماى بزرگ شیعه که همواره در نسل ها سرمشق و الگو بوده اند، نشان مى دهد که آنان از عقیده به تحریف تبرّى مى جستند و اندیشه تحریف را به «خبر واحد» نسبت مى دادند. نقل سخنان همه آنان در طول قرون، امکان ندارد. به برخى از آنها اشاره مى کنیم: 1⃣فضل بن شاذان نیشابورى در ضمن نقد مذهب اهل سنت مى گوید: «عمر بن خطاب گفت: مى ترسم گفته شود عمر در قرآن مفزوده و این آیه را در آن گنجانده است، ما در زمان پیامبر خدا آیه را چنین مى خواندیم: پیرزن و پیرمرد زناکار را به خاطر شهوت رانى که کرده اند سنگسار کنید، این کیفرى از سوى خداى مقتدر حکیم است.» 📚الایضاح ص217 ❗️اگر شیعه عقیده به تحریف داشت، او بر اهل سنت نمى تاخت که به تحریف معتقدند، چون هر دو در این عقیده مشترک بودند. 2⃣مرحوم صدوق مى گوید: «اعتقاد ما این است که قرآن کتاب خداو وحى اوست که نازل شده و خداوند در قرآن فرموده است:« از هیچ سوى باطل سراغ قرآن نمى آید، نازل شده اى از سوى خداى حکیم حمید است قرآن قصّه گویى حق است و حقى است جدا کننده حق و باطل و شوخى و بیهوده نیست و خداى متعال، پدید آورنده، نازل کننده، پروردگار، و حافظ آن و گویاى به آن است.» 📚الاعتقادات ،ص93 3⃣شیخ مفید مى گوید: «بعضى از شیعیان گفته اند که از قرآن هیچ کلمه یا ایه یا سوره اى کم نشده، لیکن آن چه در مصحف على به عنوان تأویل و تفسیر معانى آیات طبق حقیقت نزول آنها بوده، حذف شده است، آنها هر چند از کلام الله که قرآنو معجزه الهى است نبوده، لیکن حقایقى ثابت و نازل شده بود و گاهى به تأویل قرآن هم قرآن گفته مى شود. به نظر من این سخن شبیه تر به حق است از حرف کسى که مدّعى کاهش کلماتى از خود قرآن است نه تأویل آ ن. و به این نظر تمایل دارم.» 📚اوائل المقالات ص53 ❗️نیز در جوابِ «مسایل سرویّه» در پاسخ کسانى که براى تحریف، استناد به روایاتى کرده اند که برخى کلمات را به گونه دیگر نقل کرده است، مثلاً به جاى «کُنتم خیر امّه» «خیر ائمّه» نقل کرده و به جاى «جَعَلْناکُمْ اُمَّه وسطاً» «ائمّهً وَسطاً» نقل کرده، مى گوید: « این ها خبرواحد است و صحّت آنها ثابت نیست، از این رو در باره آنها توقف مى کنیم و از آن چه در قرآن موجود است دست نمى کشیم.» 📚مجوعه الرسائل ص366 4⃣ سید مرتضى گوید: «اضافه بر کسانى که در دلیل اول از آنان نقل کردیم، گروهى از صحابه همچون عبدالله بن مسعود، اُبىّ بن کعب و دیگران بارها قرآن را بر پیامبر خوانده و ختم کرده اند. این ها با کمترین تامل دلالت دارد که قرآن در آن زمان، مجموعه اى مرتب و مدوّن بود، نه پنهان و پراکنده.» 📚مجمع البیان ج1 ص10 5⃣ شیخ طوسى گوید: «سخن در زیاده و نقصان در قرآن، در خور این کتاب نیست. چرا که زیاد شدن در قرآن، بطلانش اجماعى است. کاسته شدن از قرآن نیز بر خلاف ظاهر مذهب مسلمانان است و این به مذهب صحیح ما شایسته تر است. سید مرتضى هم همین را تایید کرده و ظاهر روایات هم همین است، وى سپس روایت هاى مخالف را «خبر واحد» شمرده است.» 📚تبیان ج1 ص3 6⃣ مرحوم طبرسى مى نویسد: « افزایش چیزى بر قرآن، به اجماع علما باطل است و اما کاسته شدن از آن، بعضى از اصحاب ما و گروهى از حشویّه از اهل سنت گفته اند که در قرآن تغییر یا نقصانى پیش آمده است، لیکن عقیده صحیح در مذهب ما بر خلاف آن است.» 📚مجمع البیان ج1 ص10 7⃣سید بن طاووس حلّى گفته است: «عقیده شیعه، عدم تحریف است.» 📚سعد السعود ص144 8⃣ علامه حلّى در جواب سید مهنّا گفته است: «حق آن است که تغییر و تاخیر و تقدیم و افزایش و کاهش در قرآن نیست و پناه بر خدااز این عقیده و امثال آن، که موجب راهیابى شک به معجزه جاویدان پیامبر خداست، معجزهاى که به صورت تواتر نقل شده است.» 📚اجوبه المسائل ص121 9⃣ محقق اردبیلى در مساله لزوم به دست آوردن علم به این که آن چه مى خواند، قرآن است، گفته است: «باید این علم را از راه تواترکه علم آور باشد به دست آورد و تنها به شنیدن حتى از یک عادل اکتفا نکرد... و چون تواترقرآن ثابت شده است، پس ایمن از اختلال است... علاوه بر این که در نوشته ها ضبط شده و حرف به حرف و حرکت به حرکت آن شمارش شده است. همچنین راه نگارش و راه هاى دیگر، گمانِ غالب بلکه یقین مى آورد که چیزى بر آن افزوده یا از آن کاسته نشده است.» 📚مجمع الفائده ج2 ص218 🔟قاضى نور الله شوشترى گوید: «وقوع تحریف در قرآن که به شیعه نسبت داده شده است، چیزى نیست که عقیده عموم شیعه امامیه باشد، گروهى اندک از آنان چنین سخنى گفته اند که در میان شیعه هم جایگاه معتبرى ندارند.» 📚آلائ الرحمان،ج1 ص25 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 ❗️اگر سخنان علما را در این زمینه به نحو کامل بیاوریم به
درازا خواهد کشید .تا این جا حق به روشنترین صورت اشکار شد . 📚برگرفته از کتاب سیمای عقائد شیعه،علامه سبحانی،ص167 🗯ایت الله میلانی در کتابش سخنان حدود 50 تن از بزرگان شیعه را در عدم تحریف قرآن ذکر می کند که می توانید جهت اگاهی رجوع فرمایید 📚التحقیق فی نفی التحریف ،فصل اول،ص13 به بعد « کلمات اعلام الشیعه فی نفی التحریف» https://telegram.me/Rahnamye_Behesht