eitaa logo
آرشیو شیعه پاسخ
2.8هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht سایت : shiapasokh.com shiapasokh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔کلیپی از آقای منتشر می شود که ایشان می گوید اگر پرداخت خمس در اسلام واجب است چرا در صدر اسلام و زمان پیامبر و امام علی نمی گرفتند ❗️مگر می شود که چیزی واجب باشد اما آنها نگیرند ❕❕ 💠💠 👌اگر منظور از صدر اسلام زمان ائمّه عليهم السلام باشد، جواب است، زيرا همانطور كه از بحثهاى گذشته استفاده شد ، بسيارى از ائمّه هدى عليهم السلام در عصر خود نه تنها خمس ارباح مكاسب (درآمد انواع كسبها) را مى گرفتند، بلكه به مردم دستور مؤكّد مى دادند كه در پرداخت اين خمس كوتاهى نكنند، و حتّى وكلا و نمايندگان مخصوص براى جمع آورى اين خمس معيّن فرموده بودند و اشخاصى مانند «علىّ بن مهزيار» و «ابوعلى بن راشد» و امثال آنها اين وظيفه را به عهده داشتند. 📚رجوع کنید ، وسائل الشیعه ج9 ص499 باب 8 ❕و اگر منظور از اسلام خصوص زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام بوده باشد، بايد گفت كه غير از غنائم جنگى، از معادن و گنجها و همچنين غوص (جواهراتى كه بوسيله غوّاصى از درياها بيرون آورده مىشود) در عصر آنها خمس گرفته شده است و گواه اين موضوع در سنن نقل شده كه در زمان على عليه السلام شخصى گنجينهاى پيدا كرد و خدمت امام آمد؛ فرمود: چهار پنجم آن مال تو است و خمس آن مال ما است. 📚سنن بیهقی ج4 ص156 ❕ همچنين در همان كتاب كه از منابع معروف اهل تسنّن است از پيغمبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: «در «» خمس است؛ پرسيدند منظور از ركاز چيست؟ فرمود طلا و نقرهاى كه خداوند از روز نخست در زمين آفريده است. 📚سنن بیهقی ج4 ص152 👌در كتاب نيز حديث مفصّلى در زمينه همين موضوع مربوط به عصر على عليه السلام ديده مىشود كه شخصى «ركازى» (معدن يا گنجينه اى) در عصر على عليه السلام پيدا كرد، هنگامى كه على عليه السلام از آن آگاه شد به او فرمود خمس آن را بياور و تحويل بده. 📚الکافی ج5 ص315 👌پيامبر گرامی نیز در نامه هاى خود كراراً دستور مى داد كه در خمس است، و مردم بايد خمس آن را بپردازند و «سيوب» بر وزن «عيوب» جمع «سيب» بر وزن «غيب» به معنى معادن و گنجها است و نتيجه مىگيريم كه در غير غنائم جنگى در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله دستور خمس داده شده بود، و در نامه هاى خود آن را از مردم مطالبه مىكرد. 📚مکاتیب الرسول ص 397 و 405 ❕امّا اين سؤال باقى ماند كه آيا در عصر پيغمبر و على عليهما السلام از ارباح مكاسب (درآمدهاى و كار) نيز خمس گرفته شده است يا نه؟ 👌در پاسخ مىگوئيم بر اساس روایات صریح اهل سنت ، پیامبر گرامی زمانی که مردم کافی را بدست آورده بودند از آنها این نوع خمس را دریافت می کرد که در گذشته پیرامون آن مفصل بحث کرده ایم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5421 👌 اگر از این بیان هم کوتاه بیاییم و بگویبم اسناد تاريخى در اين زمينه به دست ما نيامده است كه خمس ارباح مكاسب را پيامبر و على عليهما السلام گرفته باشند، ولى اين موضوع هيچگونه اشكالى در زمينه اين حكم ايجاد نمیكند. ❕زيرا گرفتن و بخشودن اين ماليات اسلامى در اختيار حكومت اسلام است، كه خود را بی نياز و يا مردم را در زحمت ببيند مى تواند آن را ببخشد ولى هنگامى كه خود نياز داشته باشد و در مردم توانائى آن را ببيند مى تواند آن را بگيرد، همانطور كه امامان بعد، بعضى آن را مى گرفتند و بعضى با توجّه به وضع مردم و يا وضع بيت المال، آن را مى بخشيدند. 📚وسائل الشیعه ج9 ص543 باب 4 از ابواب الانفال ❕در عصر پيامبر و على عليه السلام غنائم فراوانى از طريق جنگها و همچنين درآمد زيادى از طريق زمينهاى خراجى كه مالالاجاره آنها به بيت المال مى ريخت عايد حكومت اسلامى مى شد، رقم اين غنيمتهاى جنگى گاهى بقدرى زياد بود كه خمس آن به تنهائى مى توانست قسمت عمده مشكل مالى حكومت اسلام را برطرف سازد و همچنين درآمد زمينهاى خراجى نيز گاهى بقدرى زياد بود كه بيت المال سرشار از اموال مى شد، و در اين شرايط نيازى به گرفتن ارباح مكاسب نبود و لذا آن را عملًا به مردم بخشيدند. ❕در اسلام كه نياز بيت المال به منابع درآمد شديد بود نيز وضع مسلمانان آنچنان آشفته و پريشان و ضعيف بود كه دادن خمس علاوه بر زكوة، براى آنها طاقتفرسا بود، و به همين دليل خمس گرفته نشد. https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔دوست می گوید که در روایات خودتان آمده است که پیامبر علی را به مدینه فرستاد تا قبوری که گنبد و برایش ساخته شده است را خراب کند ( کافی ج6) پس چگونه عمل عربستان را در تخریب گنبد و بارگاه امامان می کنید ❗️❗️ 💠💠 👌روایتی که مورد اشاره شما قرار گرفته است ، در نقل شده است که از امیر مومنان علیه السلام روایت می کند ؛ « پیامبر من را به مدینه فرستاد و به من فرمود هر ( ذی روحی ) را دیدی محو کن و هر قبری را که دیدی صاف نما » 📚 ج6 ص528 📚 ص613 🗯 ؛ 1⃣این روایت از حیث سند است . 🔷یکی از راویان ، نوفلی نام دارد که نجاشی تصریح می کند که او است . 📚رجال ص37 🔷و راوی دیگر ، سکونی نام دارد که او هم واقفی مذهب بوده و ندارد . 📚 نجاشی ص56 2⃣مضمون حدیث با تاریخ زندگانی ساز گار نیست زیرا باید دید که پیامبر حضرت علی را در چه سالی به مدینه فرستاده است ، قبل از هجرت یا بعد از هجرت ❕ 🔷احتمال نخست منتفی است زیرا علی علیه السلام قبل از هجرت پیامبر به از مکه خارج نشده تا به مدینه اعزام گردد و از طرفی با سیطره مشرکان بر مدینه شرایط انجام این ماموریت را نداشت . 👌صورت دوم با بیشتری رو به رو است زیرا پس از گرویدن اوس و خزرج به آیین اسلام ، بت و یا صورت بتی در میان مدنیان نبود که علی علیه السلام مامور به آن باشد . 📚صحیح ج3 ص61 3⃣روایت می گوید ؛« لاقبرا الا سویته » « هر قبری را دیدی نما » یعنی روی قبر باید صاف باشد و به صورت پشت ماهی و کوهان شتر که رسم کفار بود نباشد و بسیاری از فقها نیز فتوا داده اند که باید روی قبر صاف و مسطح باشد که این امر ارتباطی با بحث ما که ساختن و بارگاه بر روی قبر صاف است ندارد . 🗯روی قبر پیامبر گرامی و ائمه بزرگوار صاف و بدون بر آمدگی است و ما بر روی آن گنبد و بارگاه می سازیم و این هم با حکم مذکور در روایت ندارد . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
‍ 🤔پرسش ❓پرسشی پیرامون ❔اگر به بخش دوم این دعا توجه شود آن خلاف احتیاط است آنجا که گوید : « يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ » یعنی ای محمد و ای علی مرا کفایت کنید که شما دو بزرگوار مرا کافی هستید . حال این است که هستید یعنی چه ؟ یعنی دیگر معاذا بالله به خدا هم نیست؟ ❕آیا این را بعدها غالیان و به دعا افزوده اند ؟ و اصلا این به دعا سند و معتبری دارد یا نه ❕متن آن با کتاب خدا در است که قرآن بارها با تأکید می گوید: « حسبنا الله و نعم الوکیل »سوره آل عمران ، آیه 173 و نیز با 36 تا 38 در سوره زمر در تعارض آشکاری است که در ضمن آن با استفهام تقریری می پرسد: «الیس الله بکاف عبده؟!/ مگر خدا پرستنده اش را کفایت نمی کند؟ این دعا از پیامبر یا امام معصوم هم نشده است. روایت هم نیست بلکه یک . 💠پاسخ💠 👌علامه مجلسی به نقل از مرحوم طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان می آورد که دعای مشهور به دعای فرج دعایی بوده است که امام زمان علیه السلام به فردی به نام محمد بن احمد بن ابی اللیث در تشرفی که نسبت به ایشان روا داشتند تعلیم دادند و او که از دست دشمنان امنیت نداشت به برکت این دعا نجات یافت ؛ ❕می گوید که امام زمان علیه السلام به من چنین تعلیم داد ؛ 🗯 اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی . 📚بحار الانوار ج53 ص 276 👌کفعمی نیز نقل می کند که این دعایی بود که امام زمان علیه السلام به فردی زندانی تعلیم دادند که او به برکت این دعا از زندان رهایی یافتند که کفعمی دعا را با اضافه این جملات نقل می کند ؛ « ...الساعه الساعه الساعه العجل العجل العجل یا ارحم الراحمین بمحمد و آله الطاهرین» 📚المصباح کفعمی ص176 🔶مضمون این دعا در کتب زیر نیز نقل شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج8 ص186 📚جمال الاسبوع ص280 و ... 🗯بنابراین دعا از حیث سند معتبر است و علمای بزرگ آن را در کتب خود نقل کرده اند . ❔حال آیا جمله « اکفیانی فانکما کافیان » « مرا کفایت کنید زیرا شما کفایت کننده هستید » با آیات قرآن که خداوند را کافی و کفایت کننده می داند تعارض دارد ❗️ 👌پاسخ روشن است که هیچ گونه تعارضی بین فراز مذکور و آیات قرآن نیست . ❕❗️❗️ادامه پاسخ 👇👇👇
‍ ‍ ❔امام حسن عسگری امام از جانب خدا یا شارلاتان و شیاد؟ ✍ در کتاب شیعه یعنی کتاب اصول آمده است که در آن امام حسن عسگری از علم غیب خود سو استفاده می کند و برای جلوگیری از ضرر مالی شیعیانش ، اخلاق را زیر پا می گذاشته است ؛ 📗 الكافي-   جلد : 1  صفحه : 510 🌱ترجمه : على بن زيد گفت: من اسبى داشتم و بدان مى نازيدم و در هر جا از او سخن مى‏ گفتم ، يك روز خدمت امام حسن عسكرى رسيدم، به من گفت : اسبت چه شد؟ گفتم : آن را دارم و هم اكنون بر در خانه شما است و از آن پياده شدم، 👈👈 امام حسن عسگری گفت : تا شب نرسيده اگر خريدارى پيدا كردى آن را عوض كن و تأخير نکن👉👉 ، كسى بر ما وارد شد و رشته سخن را بريديم و من انديشناك برخاستم و به خانه‏ ام رفتم و به برادرم گزارش دادم در پاسخ گفت : من نمى‏ دانم در اين باره چه بگويم، و از آن دريغم آمد و از فروشش به مردم رشك بردم، و چون شب كرديم نوكرى كه آن اسب را تيمار مى‏ كرد آمد و گفت: اى آقاى من‏ 👈اسبت مُرد👉، مرا غم گرفت و 👈دانستم كه امام از گفتار خود اين را در نظر داشت👉. گويد: پس از آن خدمت امام حسن عسکری رسيدم و پس از چند روز و با خود مى‏ گفتم : كاش به جاى آن اسبى مى‏ داد، زيرا از گفتار او غمنده شدم، و چون نشستم، گفت : آرى يك چهار پا به جاى آن به تو مى‏ دهم، اى غلام آن يابوى كميت مرا به او بده، آن از اسب تو بهتر است و پشت هموارترى دارد و عمر درازترى. 🔺همانطور که مشاهده کردید امام حسن عسکری از علم غیب !!!! خود سو استفاده کرده است و به شیعه خودش گفته اسب خودت را به شخص دیگر بنداز و یا غالب کن. ⁉️چگونه امامی که از جانب خدا باشد ، می تواند چنین شیاد باشد و شیادی را به شیعیانش آموزش دهد؟ ⁉️ چگونه امامی که از جانب خدا باشد ، از علم غیب خود سو استفاده می کند؟ ⁉️ چطور شخصی که از جانب خدا باشد می تواند چنین رفتار های به دور از اخلاق داشته باشد؟؟؟ 💠💠 👌شایسته بود که قبل از طرح این روایت و حمله به عقائد شیعه ، سند روایت را می کردید . ❕این روایت از حیث سندی ضعیف و مردود است ، زیرا راوی اصلی داستان فردی به نام « علی بن زید بن علی » است که مجهول بوده و توثیق رجالی ندارد . 📚زبده المقال من معجم الرجال خویی ، ج 2 ص 56 👌و راوی قبل تر که از علی بن زید بن علی ، این روایت را نقل می کند فردی است به نام « اسحاق بن محمد النخعی » که کاملا و مطرود است . 🔸نجاشی رجالی معروف ، تصریح می کند که روایات او مشکوک است ؛ 📚رجال نجاشی ص 336 🔷ابن الغضائری می گوید ؛ او فاسد المذهب بوده و کذاب و دروغگو در روایت است و حدیث جعل می کرده و به امامان علیهم السلام نسبت می داده است ، به احادیث او نمی شود ؛ 📚رجال ابن الغضائری ص 41_ مجمع الرجال ج 1 ص 198 🔹علامه حلی نیز تصریح می کند که او فردی ضعیف در نقل روایت است ؛ 📚خلاصه الاقوال ص 318 ❕علامه مجلسی نیز تصریح می کند که روایاتی که او نقل می کند ، قابل و اعتماد نیست ؛ 📚رجال المجلسی ص 159 👌به فرض روایت صحیح هم باشد ، برخی علما پاسخ داده اند که امام علیه السلام می دانست که ناقل جریان ، اسب خود را نمی فروشد و امام عسکری علیه السلام تنها جهت اظهار معجزه و کرامت خود ، خبر از آن اسب و لزوم فروختن آن می دهد با این اعتقاد و آگاهی که او به حرف امام گوش نمی دهد و اسب خود را نمی فروشد و کلاهی سر خریدار آن اسب نمی رود ، چرا که از شان امامی که حتی مخالفانش تصریح به فضل و برتری و اخلاق بی نظیر او می کردند ، بعید است که راضی شود در معامله ، کلاهی سر خریدار رود چنان که ابن صباغ از علمای بزرگ اهل سنت می نویسد ؛ « امام عسکری سرور اهل زمان و امام مردمان روزگار خود بود .گفته هایش همه ثابت و استوار و کردارش پسندیده بود .اگر فضلا و بزرگان هم عصرش را همچون قصیده ای فرض کنیم وی شاه بیت آن قصیده می باشد .واگر آنان را همچون دری از جواهرات به شمار آوریم وی همچون یاقوت شاهوار وسط آن گردنبند در شمار خواهد بود . یکه تاز میدان دانش که هیچکس را یارای با او نبوده و آشکار کننده پیچیدگی های مسائل علمی که این کار خسته و ملولش نمی کرد . 📚الفصول المهمه ص275 ❕مولی صالح مازندرانی در شرح روایت می نویسد ؛ « این که امام عسکری علیه السلام دستور به فروش اسب دادند ، این دستور تنها برای اظهار ( معجزه ) و کرامتشان بود ، چرا که می دانستند که علی بن زید به سخن امام گوش نمی کند و مالش را به مشتری نمی فروشد یا می دانستند که اگر علی بن زید بخواهد مالش را بفروشد ، ( از دشمنان حربی ) بوده که مالش حرمتی ندارد ، ( لذا غش با چنین مشتری در معامله به سبب تضعیف او بی اشکال است )» 📚شرح الکافی ، مازندرانی ، ج 7 ص 325 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔کلیپی از آقای منتشر می شود که ایشان می گوید اگر پرداخت خمس در اسلام واجب است چرا در صدر اسلام و زمان پیامبر و امام علی نمی گرفتند ❗️مگر می شود که چیزی واجب باشد اما آنها نگیرند ❕❕ 💠💠 👌اگر منظور از صدر اسلام زمان ائمّه عليهم السلام باشد، جواب است، زيرا همانطور كه از بحثهاى گذشته استفاده شد ، بسيارى از ائمّه هدى عليهم السلام در عصر خود نه تنها خمس ارباح مكاسب (درآمد انواع كسبها) را مى‏ گرفتند، بلكه به مردم دستور مؤكّد مى‏ دادند كه در پرداخت اين خمس كوتاهى نكنند، و حتّى وكلا و نمايندگان مخصوص براى جمع ‏آورى اين خمس معيّن فرموده بودند و اشخاصى مانند «علىّ بن مهزيار» و «ابوعلى بن راشد» و امثال آنها اين وظيفه را به عهده داشتند. 📚رجوع کنید ، وسائل الشیعه ج9 ص499 باب 8 ❕و اگر منظور از اسلام خصوص زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام بوده باشد، بايد گفت كه غير از غنائم جنگى، از معادن و گنجها و همچنين غوص (جواهراتى كه بوسيله غوّاصى از درياها بيرون آورده مى‏شود) در عصر آنها خمس گرفته شده است و گواه اين موضوع در سنن نقل شده كه در زمان على عليه السلام شخصى گنجينه‏اى پيدا كرد و خدمت امام آمد؛ فرمود: چهار پنجم آن مال تو است و خمس آن مال ما است. 📚سنن بیهقی ج4 ص156 ❕ همچنين در همان كتاب كه از منابع معروف اهل تسنّن است از پيغمبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: «در «» خمس است؛ پرسيدند منظور از ركاز چيست؟ فرمود طلا و نقره‏اى كه خداوند از روز نخست در زمين آفريده است. 📚سنن بیهقی ج4 ص152 👌در كتاب نيز حديث مفصّلى در زمينه همين موضوع مربوط به عصر على عليه السلام ديده مى‏شود كه شخصى «ركازى» (معدن يا گنجينه ‏اى) در عصر على عليه السلام پيدا كرد، هنگامى كه على عليه السلام از آن آگاه شد به او فرمود خمس آن را بياور و تحويل بده. 📚الکافی ج5 ص315 👌پيامبر گرامی نیز در نامه‏ هاى خود كراراً دستور مى‏ داد كه در خمس است، و مردم بايد خمس آن را بپردازند و «سيوب» بر وزن «عيوب» جمع «سيب» بر وزن «غيب» به معنى معادن و گنجها است و نتيجه مى‏گيريم كه در غير غنائم جنگى در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله دستور خمس داده شده بود، و در نامه‏ هاى خود آن را از مردم مطالبه مى‏كرد. 📚مکاتیب الرسول ص 397 و 405 ❕امّا اين سؤال باقى ماند كه آيا در عصر پيغمبر و على عليهما السلام از ارباح مكاسب (درآمدهاى و كار) نيز خمس گرفته شده است يا نه؟ 👌در پاسخ مى‏گوئيم بر اساس روایات صریح اهل سنت ، پیامبر گرامی زمانی که مردم کافی را بدست آورده بودند از آنها این نوع خمس را دریافت می کرد که در گذشته پیرامون آن مفصل بحث کرده ایم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5421 👌 اگر از این بیان هم کوتاه بیاییم و بگویبم اسناد تاريخى در اين زمينه به دست ما نيامده است كه خمس ارباح مكاسب را پيامبر و على عليهما السلام گرفته باشند، ولى اين موضوع هيچ‏گونه اشكالى در زمينه اين حكم ايجاد نمی‏كند. ❕زيرا گرفتن و بخشودن اين ماليات اسلامى در اختيار حكومت اسلام است، كه خود را بی نياز و يا مردم را در زحمت ببيند مى ‏تواند آن را ببخشد ولى هنگامى كه خود نياز داشته باشد و در مردم توانائى آن را ببيند مى ‏تواند آن را بگيرد، همانطور كه امامان بعد، بعضى آن را مى‏ گرفتند و بعضى با توجّه به وضع مردم و يا وضع بيت ‏المال، آن را مى‏ بخشيدند. 📚وسائل الشیعه ج9 ص543 باب 4 از ابواب الانفال ❕در عصر پيامبر و على عليه السلام غنائم فراوانى از طريق جنگها و همچنين درآمد زيادى از طريق زمين‏هاى خراجى كه مال‏الاجاره آنها به بيت‏ المال مى‏ ريخت عايد حكومت اسلامى مى‏ شد، رقم اين غنيمتهاى جنگى گاهى بقدرى زياد بود كه خمس آن به تنهائى مى‏ توانست قسمت عمده مشكل مالى حكومت اسلام را برطرف سازد و همچنين درآمد زمين‏هاى خراجى نيز گاهى بقدرى زياد بود كه بيت ‏المال سرشار از اموال مى‏ شد، و در اين شرايط نيازى به گرفتن ارباح مكاسب نبود و لذا آن را عملًا به مردم بخشيدند. ❕در اسلام كه نياز بيت‏ المال به منابع درآمد شديد بود نيز وضع مسلمانان آنچنان آشفته و پريشان و ضعيف بود كه دادن خمس علاوه بر زكوة، براى آنها طاقتفرسا بود، و به همين دليل خمس گرفته نشد. https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔آیا راست است که امام سجاد با یزید کرد ❗️می گویند در کتاب کافی هم آمده است که امام سجاد بیعت کردند ❕❕ 💠💠 👌مردم مدینه پس از آگاهی از انحراف یزید و دوری او از اسلام سر به بر علیه یزید بلند کردند و از امام سجاد علیه السلام خواستند که شورش آنها را هدایت کند اما امام علیه السلام از به عهده گرفتن رهبری شورش کرد زیرا میدانست که شورش با شکست مواجه می شود و همگان جان خود را از دست خواهند داد و از سوی دیگر با نفوذ عبد الله بن زبیر و دیگران در بین شورشیان ، این شورش یک نهضت اصیل محسوب نمی شد و رهبران شورش نیز در برقراری اصل شورش از امام سجاد علیه السلام نظر خواهی نکرده بودند و این نشان دهنده این بود که شورش مذکور یک حرکت شیعی نیست و در صورتی پیروزی معلوم نیست که به نفع شیعیان تمام شود لذا امام علیه السلام در این شورش شرکت نکرد ؛ 📚سیره پیشوایان ص270 ❕یزید ، مسلم بن عقبه را برای سرکوب شورشیان به مدینه فرستاد و او توانست شورش را سرکوب و کشتاری بس عظیم در به راه بیاندازد و شهر را تصرف کند و به زور از مردم برای یزید بیعت بگیرد . 👌 می نویسند ؛ « مسلم بن عقبه چنین از مردم مدینه بیعت می گرفت که بگوید من بنده مملوک یزید هستم و او درباره من و خون و مال و خانواده من هر چه بخواهد می کند و هرکس از این نوع بیعت امتناع می کرد و حاضر به عبودیت یزید نمی شد کشته می شد » 📚تاریخ طبری ج5 ص493 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص118 ❕شیخ عباس می نویسد ؛ « نماینده یزید مردم را به بیعت با او و اقرار بر بندگی یزید فرا می خواند و هر کس امتناع می کرد کشته می شود و تمامی مردم مدینه جز امام العابدین و علی بن عبد الله بن عباس بیعت کردند » 📚منتهی الامال ج2 ص1162 🔶شیخ و ابن نقل می کنند ؛ « هنگامی که مسلم بن عقبه به مدینه رسید به دنبال امام سجاد فرستاد ، و چون امام به نزد او آمد او را بزرگ داشت و به خود نزدیک کرد و گفت امیر المومنین یزید مرا به نیکویی درباره تو سفارش کرده و گفته است که حساب تو را از دیگران جدا کنم . او امام را مجبور به نکرد » 📚الارشاد ج2 ص152 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص51 📚بحار الانوار ج46 ص139 👌بی شک یزید نمی خواست بار دیگر دستش به خون اهل بیت پیامبر گرامی آلوده شود و با این کار زوال حکومتش را به آورد و از سوی دیگر چون امام سجاد علیه السلام هیچ نقشی در شورش مردم مدینه نداشته بود ، اجبار او بر بیعت و ریختن خونش بدون دلیل بود . ⚫️اما در روایتی در کتاب آمده است که یزید به زور از امام سجاد علیه السلام بیعت گرفت . 👌او از امام باقر علیه السلام نقل می کند ؛ « یزید وارد مدینه شد و قصد حج گذاردن کرد ، دستور داد مردی از قریش را به نزد او حاضر سازند ، یزید به او گفت آیا اقرار می کنی که بنده منی و من اگر بخواهم تو را می فروشم و اگر بخواهم به اسارت خودم در می آورم ، آن مرد این اقرار را نکرد و یزید او را کشت . ❕یزید به سوی امام فرستاد و به امام گفت همان اقرار را بکند . امام سجاد گفت اگر اقرار نکنم مرا هم مانند آن مرد می کشی ؟ یزید گفت آری . 🔶امام گفت آنچه می خواهی را اقرار می کنم و من بنده ای مکره و مجبور هستم ، اگر می خواهی دست نگه دار و اگر می خواهی مرا بفروش ، یزید پس از این اقرار از امام دست برداشت...» 📚الکافی ج8 ص235 💠با توجه به آن که تمام مورخان اتفاق دارند که یزید عازم مدینه شد و خودش از شام خارج نشد و و نیز در نقل های آمده است که امام سجاد علیه السلام بیعت نکرد و نماینده یزید نیز او را مجبور به بیعت نساخت ، صحت نقل مزبور زیر سوال می رود . 👌علامه می نویسد ؛ « در این خبر اشکالی است زیرا معروف در تاریخ آن است که یزید از شام تا زمان مرگ خارج نشد و هیچ گاه به مدینه نیامد و این روایت با نقل هایی که می گوید امام سجاد بیعت نکرد دارد » 📚بحار الانوار ج46 ص138 ❕این قرائن نشان دهنده صحیح نبودن روایت مذکور است ، خصوصا آن که راوی روایت که ابی نام دارد توثیقی ندارد و مجهول است و احیانا مشترک بین چندین راوی به این نام است و دقیقا شناخته شده نیست ؛ 📚رجال ص455 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
‍ 🤔پرسش ❓پرسشی پیرامون ❔اگر به بخش دوم این دعا توجه شود آن خلاف احتیاط است آنجا که گوید : « يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ » یعنی ای محمد و ای علی مرا کفایت کنید که شما دو بزرگوار مرا کافی هستید . حال این است که هستید یعنی چه ؟ یعنی دیگر معاذا بالله به خدا هم نیست؟ ❕آیا این را بعدها غالیان و به دعا افزوده اند ؟ و اصلا این به دعا سند و معتبری دارد یا نه ❕متن آن با کتاب خدا در است که قرآن بارها با تأکید می گوید: « حسبنا الله و نعم الوکیل »سوره آل عمران ، آیه 173 و نیز با 36 تا 38 در سوره زمر در تعارض آشکاری است که در ضمن آن با استفهام تقریری می پرسد: «الیس الله بکاف عبده؟!/ مگر خدا پرستنده اش را کفایت نمی کند؟ این دعا از پیامبر یا امام معصوم هم نشده است. روایت هم نیست بلکه یک . 💠پاسخ💠 👌علامه مجلسی به نقل از مرحوم طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان می آورد که دعای مشهور به دعای فرج دعایی بوده است که امام زمان علیه السلام به فردی به نام محمد بن احمد بن ابی اللیث در تشرفی که نسبت به ایشان روا داشتند تعلیم دادند و او که از دست دشمنان امنیت نداشت به برکت این دعا نجات یافت ؛ ❕می گوید که امام زمان علیه السلام به من چنین تعلیم داد ؛ 🗯 اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی . 📚بحار الانوار ج53 ص 276 👌کفعمی نیز نقل می کند که این دعایی بود که امام زمان علیه السلام به فردی زندانی تعلیم دادند که او به برکت این دعا از زندان رهایی یافتند که کفعمی دعا را با اضافه این جملات نقل می کند ؛ « ...الساعه الساعه الساعه العجل العجل العجل یا ارحم الراحمین بمحمد و آله الطاهرین» 📚المصباح کفعمی ص176 🔶مضمون این دعا در کتب زیر نیز نقل شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج8 ص186 📚جمال الاسبوع ص280 و ... 🗯بنابراین دعا از حیث سند معتبر است و علمای بزرگ آن را در کتب خود نقل کرده اند . ❔حال آیا جمله « اکفیانی فانکما کافیان » « مرا کفایت کنید زیرا شما کفایت کننده هستید » با آیات قرآن که خداوند را کافی و کفایت کننده می داند تعارض دارد ❗️ 👌پاسخ روشن است که هیچ گونه تعارضی بین فراز مذکور و آیات قرآن نیست . ❕❗️❗️ادامه پاسخ 👇👇👇
🤔 ❔برخی وهابیان این شبهه را می کنند که در بین این همه روحانی و مرجع شما سیصد و سیزده آدم درست و حسابی نیست تا امام زمان کند ❗️آیا ظهور امام زمان منوط به بودن سیصد و سیزده یار است ❕❕ 💠💠 👌از روایاتی استفاده می شود که بین وجود سیصد و سیزده تن از یاران ویژه امام عصر و ظهور ایشان لحاظ شده است . 🔶امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « هنگامی که عدد تعیین شده تکمیل شودوسیصد واندی نفر گرد آیند آنچه دوست دارید انجام می شود » 📚الغیبه نعمانی ص203 👌اما باید توجه کرد که مهیا شدن سیصد و سیزده تن از یاران ویژه جزء شروط برای ظهور تلقی می شود نه شروط ، ممکن است این تعداد در هر عصری فراهم باشند اما چون تمام شرایط کافی برای ظهور مهیا نشده است ، ظهور محقق نشود ، از جمله این شرایط آمادگی روحی و فردی و اجتماعی در جوامع انسانی است که می توانید آن را در نمایه زیر مطالعه فرمایید ؛ 🍀 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1144 ❕بر این اساس، در روایات ما بیان شده است ، زمانی که شروط کافی برای ظهور مهیا شود ، سیصد و سیزده تن یار ویژه امام زمان به خود را به ایشان می رسانند . ❕از امام باقر و صادق علیهما السلام نقل شده است که در مورد سیصد و سیزده تن از یاران ویژه امام زمان فرمودند ؛ « آنان در نزد مهدی جمع می شوند مانند ابرهایی که در پاییز جمع می شوند » 📚بحار الانوار ج51 ص 55 👌و فرمود ؛ « چون قائم خروج کند پشتش را به کعبه تکیه دهد و سیصد و سیزده تن به او جمع شوند و نخستین سخنش این آیه است که باقی نهاده خداوند برایتان بهتر است اگر مومن باشید و من باقی نهاده خدا در زمینش و جانشین او و حجتش بر شما هستم » 📚کمال الدین ج1 ص331 ❕البته این تعداد از یاران امام عصر علیه السلام جزء یاران ویژه ایشان می شوند و الا یاران عمومی ایشان بسیار بیشتر از این تعداد بوده و تمام مخلصین و ارادتمندان ایشان را شامل می شود . 👌امام علیه السلام فرمود ؛ « خداوند شیعیان ما را از همه سرزمین ها به مهدی جمع می کند » 📚مجمع البیان ج1 ص426 📚بحار الانوار ج52 ص291 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔دوست می گوید که در روایات خودتان آمده است که پیامبر علی را به مدینه فرستاد تا قبوری که گنبد و برایش ساخته شده است را خراب کند ( کافی ج6) پس چگونه عمل عربستان را در تخریب گنبد و بارگاه امامان می کنید ❗️❗️ 💠💠 👌روایتی که مورد اشاره شما قرار گرفته است ، در نقل شده است که از امیر مومنان علیه السلام روایت می کند ؛ « پیامبر من را به مدینه فرستاد و به من فرمود هر ( ذی روحی ) را دیدی محو کن و هر قبری را که دیدی صاف نما » 📚 ج6 ص528 📚 ص613 🗯 ؛ 1⃣این روایت از حیث سند است . 🔷یکی از راویان ، نوفلی نام دارد که نجاشی تصریح می کند که او است . 📚رجال ص37 🔷و راوی دیگر ، سکونی نام دارد که او هم واقفی مذهب بوده و ندارد . 📚 نجاشی ص56 2⃣مضمون حدیث با تاریخ زندگانی ساز گار نیست زیرا باید دید که پیامبر حضرت علی را در چه سالی به مدینه فرستاده است ، قبل از هجرت یا بعد از هجرت ❕ 🔷احتمال نخست منتفی است زیرا علی علیه السلام قبل از هجرت پیامبر به از مکه خارج نشده تا به مدینه اعزام گردد و از طرفی با سیطره مشرکان بر مدینه شرایط انجام این ماموریت را نداشت . 👌صورت دوم با بیشتری رو به رو است زیرا پس از گرویدن اوس و خزرج به آیین اسلام ، بت و یا صورت بتی در میان مدنیان نبود که علی علیه السلام مامور به آن باشد . 📚صحیح ج3 ص61 3⃣روایت می گوید ؛« لاقبرا الا سویته » « هر قبری را دیدی نما » یعنی روی قبر باید صاف باشد و به صورت پشت ماهی و کوهان شتر که رسم کفار بود نباشد و بسیاری از فقها نیز فتوا داده اند که باید روی قبر صاف و مسطح باشد که این امر ارتباطی با بحث ما که ساختن و بارگاه بر روی قبر صاف است ندارد . 🗯روی قبر پیامبر گرامی و ائمه بزرگوار صاف و بدون بر آمدگی است و ما بر روی آن گنبد و بارگاه می سازیم و این هم با حکم مذکور در روایت ندارد . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔شنیدم برخی می گویند چه کسی گفته است نام حضرت در قرآن نیامده است ❗️نام ایشان در آیات مربوط به حضرت ابراهیم در قرآن آمده است ❕آیا واقعیت دارد ❕❕ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « و وهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق علیا » « از رحمت خود به آنها ( ابراهیم و فرزندانش ) ارزانی داشتیم و برای آنها نام نیک و مقام مقبول و ای قرار دادیم » 🔶مریم 50 ❕در واقع دشمنان می خواستند آنچنان ابراهیم و دودمانش از جامعه انسانی طرد شوند که کمترین اثر و خبری از آنان باقی نماند و برای همیشه فراموش شوند، اما بر عکس، خداوند به خاطر ایثارها و فداکاریها و استقامتشان در ادای رسالتی که بر عهده داشتند آنچنان آنها را بلند آوازه ساخت که همواره بر زبانهای مردم جهان قرار داشته و دارند، و به عنوان اسوه و الگوئی از خداشناسی و جهاد و پاکی و تقوا و مبارزه و جهاد شناخته می شوند. 👌 در اینگونه موارد به معنی یادی است که از انسان در میان مردم می شود و هنگامی که آنرا اضافه صدق کنیم و لسان الصدق بگوئیم معنی یاد خیر و نام نیک و خاطره خوب در میان مردم است، و هنگامی که با کلمه « » که به معنی عالی و برجسته است ضمیمه شود مفهومش این خواهد بود که خاطره بسیار خوب از کسی در میان مردم بماند. 👌ناگفته پیدا است ابراهیم نمی خواهد با این تقاضا، خواهش دل خویش ‍ را برآورد، بلکه هدفش این است که دشمنان نتوانند تاریخ زندگی او را که فوق العاده انسان ساز بود به بوته فراموشی بی فکنند، و او را که می تواند برای مردم جهان باشد برای همیشه از خاطره ها محو کنند. 📚تفسیر نمونه ج13 ص86 💠می بینیم که « » در آیه به معنای وصفی که عالی و برجسته است ، استعمال شده است نه به معنای و نام مشخص یک فرد که بگوییم منظور علی علیه السلام است . ❕البته در روایتی آمده است که یونس بن عبد الرحمان خدمت امام رضا علیه السلام رسید و عرضه داشت که بعضی می پرسند نام علی علیه السلام در کجای قرآن آمده است ؟ من در جواب می گویم « جعلنا لهم لسان صدق » آیا این پاسخ صحیح است ❕ 👌امام علیه السلام پاسخ داد راست گفتی مطلب همانگونه است که تو می گویی » 📚تفسیر برهان ج3 ص14 ❕بر اساس این روایت ، باید گفت نام علی علیه السلام در قرآن آمده است و منظور از « » در آیه حضرت علی است . 👌اما این روایت با روایت صحیح دیگری که در کتاب شریف آمده است و تصریح دارد که نام علی علیه السلام در قرآن نیامده است تعارض دارد . ❗️ابوبصیر می گوید به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم اهل سنت به ما اشکال می گیرند که چرا نام علی و اهل بیت در قرآن ذکر نشده است؟ امام فرمودند به آن ها چنین بگویید: در قرآن کریم سخن از نماز به میان آمده، اما در آن ذکر نشده که نماز، دو رکعتی، یا سه رکعتی یا چهار رکعتی باشد . در رابطه با زکات آیه نازل شده اما بیان نشده که این زکات چگونه پرداخت شود؛ تا اینکه رسول خدا آن را تبیین فرمود. در رابطه با حج هیچ جای قرآن نیامده است که طواف باید هفت مرتبه باشد، ولی پیامبر آمده اینها را بیان کرده است » 📚الکافی ج1 ص286 ❕گذشته از آنکه راوی روایت مذکور ، احمد بن محمد است که فرد بسیار ضعیفی است و روایات جعلی تحریف قرآن را نقل کرده است . 📚تنقیح المقال ج1 ص87 👌بله می توان گفت که علی علیه السلام و اهل بیت ایشان ، با سیره رفتاری و خود ، توحید و آیین ابراهیمی را در همه جا گسترش دادند به گونه ای نام نیک و آوازه بلند و برجسته ابراهیم و فرزندانش تا روز قیامت ، زحمات و تلاش های علی و فرزندان معصومش بوده است . ❕بر اساس این سخن ، علی علیه السلام مصداق لسان و برجسته ای است که خدا به ابراهیم عطا فرمود. 👌روایاتی هم که می گوید منظور از آیه علی السلام است ، ( « جعلنا لهم لسان صدق علیا » « یعنی امیر المومنین ») 📚الکافی ج2 ص345 📚مناقب ج3 ص107 👌به این معنا است که علی علیه السلام مصداق لسان صدق و ابراهیم نبی است ، نه آنکه « علیا » در آیه که به معنای وصفی است ، بر علی السلام تطبیق داده شود . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔کلیپی از آقای منتشر می شود که ایشان می گوید اگر پرداخت خمس در اسلام واجب است چرا در صدر اسلام و زمان پیامبر و امام علی نمی گرفتند ❗️مگر می شود که چیزی واجب باشد اما آنها نگیرند ❕❕ 💠💠 👌اگر منظور از صدر اسلام زمان ائمّه عليهم السلام باشد، جواب است، زيرا همانطور كه از بحثهاى گذشته استفاده شد ، بسيارى از ائمّه هدى عليهم السلام در عصر خود نه تنها خمس ارباح مكاسب (درآمد انواع كسبها) را مى‏ گرفتند، بلكه به مردم دستور مؤكّد مى‏ دادند كه در پرداخت اين خمس كوتاهى نكنند، و حتّى وكلا و نمايندگان مخصوص براى جمع ‏آورى اين خمس معيّن فرموده بودند و اشخاصى مانند «علىّ بن مهزيار» و «ابوعلى بن راشد» و امثال آنها اين وظيفه را به عهده داشتند. 📚رجوع کنید ، وسائل الشیعه ج9 ص499 باب 8 ❕و اگر منظور از اسلام خصوص زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام بوده باشد، بايد گفت كه غير از غنائم جنگى، از معادن و گنجها و همچنين غوص (جواهراتى كه بوسيله غوّاصى از درياها بيرون آورده مى‏شود) در عصر آنها خمس گرفته شده است و گواه اين موضوع در سنن نقل شده كه در زمان على عليه السلام شخصى گنجينه‏اى پيدا كرد و خدمت امام آمد؛ فرمود: چهار پنجم آن مال تو است و خمس آن مال ما است. 📚سنن بیهقی ج4 ص156 ❕ همچنين در همان كتاب كه از منابع معروف اهل تسنّن است از پيغمبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: «در «» خمس است؛ پرسيدند منظور از ركاز چيست؟ فرمود طلا و نقره‏اى كه خداوند از روز نخست در زمين آفريده است. 📚سنن بیهقی ج4 ص152 👌در كتاب نيز حديث مفصّلى در زمينه همين موضوع مربوط به عصر على عليه السلام ديده مى‏شود كه شخصى «ركازى» (معدن يا گنجينه ‏اى) در عصر على عليه السلام پيدا كرد، هنگامى كه على عليه السلام از آن آگاه شد به او فرمود خمس آن را بياور و تحويل بده. 📚الکافی ج5 ص315 👌پيامبر گرامی نیز در نامه‏ هاى خود كراراً دستور مى‏ داد كه در خمس است، و مردم بايد خمس آن را بپردازند و «سيوب» بر وزن «عيوب» جمع «سيب» بر وزن «غيب» به معنى معادن و گنجها است و نتيجه مى‏گيريم كه در غير غنائم جنگى در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله دستور خمس داده شده بود، و در نامه‏ هاى خود آن را از مردم مطالبه مى‏كرد. 📚مکاتیب الرسول ص 397 و 405 ❕امّا اين سؤال باقى ماند كه آيا در عصر پيغمبر و على عليهما السلام از ارباح مكاسب (درآمدهاى و كار) نيز خمس گرفته شده است يا نه؟ 👌در پاسخ مى‏گوئيم بر اساس روایات صریح اهل سنت ، پیامبر گرامی زمانی که مردم کافی را بدست آورده بودند از آنها این نوع خمس را دریافت می کرد که در گذشته پیرامون آن مفصل بحث کرده ایم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5421 👌 اگر از این بیان هم کوتاه بیاییم و بگویبم اسناد تاريخى در اين زمينه به دست ما نيامده است كه خمس ارباح مكاسب را پيامبر و على عليهما السلام گرفته باشند، ولى اين موضوع هيچ‏گونه اشكالى در زمينه اين حكم ايجاد نمی‏كند. ❕زيرا گرفتن و بخشودن اين ماليات اسلامى در اختيار حكومت اسلام است، كه خود را بی نياز و يا مردم را در زحمت ببيند مى ‏تواند آن را ببخشد ولى هنگامى كه خود نياز داشته باشد و در مردم توانائى آن را ببيند مى ‏تواند آن را بگيرد، همانطور كه امامان بعد، بعضى آن را مى‏ گرفتند و بعضى با توجّه به وضع مردم و يا وضع بيت ‏المال، آن را مى‏ بخشيدند. 📚وسائل الشیعه ج9 ص543 باب 4 از ابواب الانفال ❕در عصر پيامبر و على عليه السلام غنائم فراوانى از طريق جنگها و همچنين درآمد زيادى از طريق زمين‏هاى خراجى كه مال‏الاجاره آنها به بيت‏ المال مى‏ ريخت عايد حكومت اسلامى مى‏ شد، رقم اين غنيمتهاى جنگى گاهى بقدرى زياد بود كه خمس آن به تنهائى مى‏ توانست قسمت عمده مشكل مالى حكومت اسلام را برطرف سازد و همچنين درآمد زمين‏هاى خراجى نيز گاهى بقدرى زياد بود كه بيت ‏المال سرشار از اموال مى‏ شد، و در اين شرايط نيازى به گرفتن ارباح مكاسب نبود و لذا آن را عملًا به مردم بخشيدند. ❕در اسلام كه نياز بيت‏ المال به منابع درآمد شديد بود نيز وضع مسلمانان آنچنان آشفته و پريشان و ضعيف بود كه دادن خمس علاوه بر زكوة، براى آنها طاقتفرسا بود، و به همين دليل خمس گرفته نشد. https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔خواستم بپرسم وجود در حادثه کربلا که به امام حسین علیه السلام عرض ادب کرده و با ایشان حرف زده هست و حتی کمک کرده در حادثه است؟ ❕آخه تو شبیه خونیا همچین چیزیو رو مشاهده کردیم❗️❗️ 💠💠 👌شیخ بزرگوار کلینی در شریف نقل می کند ؛ « چون حسين علیه السلام شهيد شد و آن لشكر خواستند اسب بر بدنش بتازند، فضه به زينب گفت اى بانوى من خادم پیامبر كشتي اش در دريا شكست و به جزيره ای افتاد و به شيرى برخورد، به آن شير گفت من آزاد كرده رسول خدايم، آن شير در برابرش اي كرد تا او را به راه آورد و نجات داد . 👌در اين گوشه از کربلا نیز خوابيده است بگذار من بروم و به او آگاهى دهم كه اين مردم فردا چه خواهند كرد. 👌فضه نزد آن رفت و او را صدا زد . آن شير سر بلند كرد و فضه به او گفت: مى دانى فردا مى خواهند با امام حسين چه كار كنند، مى خواهند اسب بر بتازند. 👌گويد آن شير آمد تا دو دست خود را روى جسد حسين نهاد، لشكر پيش آمدند و چون آن شير را ديدند عمر بن سعد به آنها گفت: اين ای است مبادا آن را برانگيزيد، برگرديد، آنها هم برگشتند . 📚الکافی ج1 ص465 ❕برخی این روایت را از حیث ضعیف می دانند و رد می کنند اما به نظر ما چون این روایت در کافی شریف آمده است و محتوای آن هم با مسلمات منافاتی ندارد بلکه موافق است ، روایتی صحیح تلقی می شود و موثوق الصدور می باشد . ؛ 🔶 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2845 👌این روایت موافق با روایات متعدد دیگری است که ولایت داشتن امامان را بر را نیز اثبات می کند؛ 🔶 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2882 💠از جمله اشکالات که بر این داستان وارد می شود این است که بر اساس این روایت ، آن شیر مانع شده است که دشمن بر بدن امام اسب بتازد در حالی که اسب بر بدن امام از مسلمات است . 👌 برای پاسخ باید توجه داشت که به نظر ما نیز اسب تاختن بر بدن مبارک امام حسین علیه السلام است. 🔶سید بن طاووس نقل می کند ؛ « عمر سعد میان یارانش ندا داد که چه کسی حاضر است بر حسین اسب بدواند ؟ از یارانش ده تن حاضر شدند ، که با سم اسب هایشان حسین را چنان لگد کوب کردند که پشت و سینه اش را خرد کردند » 📚لهوف ص182 📚مثیر الاحزان ص78 📚الارشاد ج2 ص113 🔶فضه گمان می کرد که آنان یک روز پس از عاشورا بر امام حسین اسب می دوانند اما آنان لحظاتی پس از شهادت امام چنین کردند ، در مرحله اول با شیر رو به رو شدند و باز گشتند ، اما چون روایات می گوید آنان بر بدن امام تاختند ، پس از مرحله اول ، ناچارا به نحوی شیر مذکور را از بین برده بودند و احتمالا او را در معرض های خود قرار داده بودند و کشته بودند . 💠با این کردن ، اشکال مذکور مرتفع می شود و نیازی به رد روایت نیست ، بلکه جریان مذکور اثبات نوعی معجزه برای حسین علیه السلام را نیز می کند . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA