eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.7هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔پیامبر اسلام می گوید : بدترین زنان، زنان هستند. 📗ترجمه فروع کافی ❔آیا یک شخص نازا خودش خواسته که این گونه باشد؟ آیا چنین سخنی عقلانی است ❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که اسلام اهمیت فراوانی برای فرزند آوری و ازدیاد نسل و جمعیت مسلمین قائل شده است ، تا جایی که پیامبر گرامی فرمود ؛ « زیاد فرزند بیاورید زیرا من به وسیله فرزندان فراوان شما در روز قیامت به امت های دیگر افتخار می کنم » 📚الکافی ج6 ص2 ❕امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « اگر می توانی که ذریه و فرزندانی داشته باشی که به آنان زمین از تسبیح پرودگار سنگین تر شود ، چنین بکن » 📚همان مدرک 👌برای تحقق این هدف ، اسلام توصیه می کند که انسان با زنانی ازدواج کند که مشکلی در زمینه به دنیا آوردن فرزند نداشته باشند چنان که پبامبر گرامی فرمود ؛ « با زنان باکره ازدواج کنید ...چرا که من به وسیله امت شما بر امت های دیگر ، مباهات می ورزم » 📚وسائل الشیعه ج20 ص54 ❕با این وجود ممکن است افرادی تمایل چندانی به فرزند آوری نداشته باشند و با زنانی ازدواج کنند که به اصطلاح بودن آنها روشن و قطعی است ، به هیچ عنوان این تمایل و تصمیم اشکالی ندارد . 👌اما این که در برخی روایات ، از زنان عقیم به عنوان زنان یاد شده است ؛ 📚الکافی ج5 ص325_ 326 ❕گذشته از آن که سند ندارد و به صورت مرسل نقل شده است ( عن عده ...عن اصحابه ) ، با اصول مسلم اسلامی نیز منافات دارد و قابل اعتماد نمی باشد ، زیرا تنها ملاک برتری در نزد خداوند ، است . 💠 می فرماید: « ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید ولی ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شما است» 🔶 13 🔷پیامبر فرمود: « خدای شما یکی است و پدرتان یکی ، نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب ، نه سیاه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سیاه پوست مگر به » 📚 نمونه ج22 ص201 📚 قرطبی ج9 ص6162 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
❓پرسش ❔آیا براستی شهادت و سقط شدن حضرت محسن در کتب سنی و تشیع آمده است❔ 🗯پاسخ؛ ❗️مساله سقط شدن حضرت محسن و شهادت ایشان توسط هجوم مهاجمان مورد اتفاق شیعه و سنی می باشد و جای انکار نمی باشد که ما به برخی از مدارک از کتب اهل سنت اشاره می کنیم؛ 1⃣مرحوم ابن شهر آشوب از کتاب معارف ابن فتیبه از علمای برجسته اهل سنت نقل می کند : «فرزندان فاطمه حسن و حسین و زینب و ام کلثوم و محسن بودند.همانا محسن از ضربه قنفذ کشته شد» 📚 مناقب ج3 ص132 2⃣بلاذری در انساب الاشراف خودش نقل می کند: «فاطمه برای علی چند فرزند به دنیا آورد که عبارتند از حسن با کنیه ابا محمد و حسین با کنیه ابا عبدالله و محسن که در کودکی از دنیا رفت» 📚انساب الاشراف ج1 ص404 3⃣مسعودی می نویسد: «آنان در هجوم خود به خانه فاطمه سیده زنان را در پشت درب چنان فشردند که محسن را سقط کرد» 📚اثباه الوصیه ص142 4⃣شهرستانی از «نظام» که از علمای برجسته اهل سنت است نقل می کند: «همانا عمر چنان ضربه ای به شکم فاطمه در روز بیعت زد که فاطمه جنین خود را از شکم انداخت» 📚الملل و النحل ج1 ص57 5⃣ابن ابی الحدید از استادش نقیب نقل می کند که می گفت: «پیامبر اگر در زمان فاطمه زنده بود بدون شک خون کسانی که فاطمه را ترساندند تا بچه از شکمش افتاد را مباح می کرد» 📚شرح نهج البلاغه ج14 ص192 6⃣طبری می نویسد: «فاطمه برای او حسن و حسین و محسن را به دنیا آورد لکن محسن در کودکی از دنیا رفت» 📚ذخائر العقبی ص55 7⃣ذهبی عالم برجسته اهل سنت از احمد حماد کوفی که از حافظان اهل سنت است نقل می کند: «بدون شک عمر چنان لگدی به فاطمه زد که محسن از او سقط شد» 📚لسان المیزان ج1 ص268 8⃣صفدی نیز در کتاب خود می نویسد: «بدون شک عمر در روز بیعت چنان فاطمه را زد که محسن را از شکم انداخت» 📚الوافی بالوفیات ج6 ص15 9⃣ جوینی از بزرگان اهل سنت از پیامبر چنین نقل می کند که می فرمود: « هرگاه فاطمه را می بینم به یاد مصیبت هایی که پس از من بر او وارد میشود می افتم وگویی که من خود شاهد آن اتفاقات هستم ومی بینم که ذلت به خانه او وارد شده وحرمتش را هتک نموده وحق اورا غصب وارث اورا منع وپهلویش را شکسته وجنین اورا سقط نموده اند» 📚فرائد السمطین،ج2 ص34 و35 🔟 ذهبی در شرح حال ابن ابی دارم می گوید: «ابن ابی دارم شخصی بود که در طول عمر خود با رعایت اعتدال زندگی کرد ولی در آخرین روزهای عمرش بیشترین چیزی که برای او خوانده میشد روایات معایب بود. برای او این روایت خوانده شد و( او نیز تایید می کرد «عمر به پهلوی فاطمه لگد زد ومحسنش را سقط نمود" 📚سیر اعلام النبلا،ج15 ص578 👌مساله سقط جنین حضرت زهرا در روایات فراوانی از کتب شیعه نیز آمده است. 1⃣1⃣مرحوم طبرسی نقل می کند که امام حسن خطاب به مهاجم خانه حضرت زهرا عرضه می داشت: «تو کسی هستی که بر فاطمه دختر پیامبر ضربه وارد کردی تا فرزند درون شکمش را سقط کرد» 📚الاحتجاج طبرسی ج1 ص278 2⃣1⃣سلیم بن قیس نقل می کند: «به زهرا ضربه و آسیب رساندند تا جنینش سقط شد و به واسطه این ضربه شهید شد» 📚کتاب سلیم بن قیس ج2 ص588 3⃣1⃣امام صادق فرمود: « عمر با پایش به زهرا ضربه وارد کرد در حالی که او حامله به محسن بود و پس از آن ضربه محسن از او سقط شد» 📚الاختصاص شیخ مفید ص185 4⃣1⃣در روایت دیگر فرمود: « قنفذ به امر عمر با شمشیر بر فاطمه ضربه وارد کرد و او محسن را سقط کرد» 📚دلائل الامامه ص134 ❗️این که در برخی روایات قنفذ و در برخی مغیره و در برخی عمر را مسبب اصلی سقط جنین و شهادت حضرت زهرا معرفی می کنند اشاره است به این که ضربات همه آنها موثر بوده است. 5⃣1⃣شیخ صدوق روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود: «فاطمه سیده زنان عالمین و پاره تن من و نور چشم من ...می باشد پس از من حرمتش شکسته می شود و حقش غصب میشود و فرزندش سقط میشود و او ندا می دهد یا محمد اما اجابت نمیشود...» 📚امالی صدوق ص114 6⃣1⃣در روایت دیگر آمده است: «آنان به منزل زهرا حمله کردند و سبب سقط محسن شدند» 📚بحار الانوار ج30 ص295 7⃣1⃣در کتاب ارشاد القلوب آمده است که حضرت زهرا فرمود: «آنان سبب سقط محسن شدند بدون آنکه او جرمی کرده باشد» 📚 بحار الانوار ج30 ص350 👌پرسش و پاسخ مرتبط؛ 1⃣آیا در آن زمان دستگاه سونوگرافی بود که دانستند فرزند حضرت زهرا پسر است و نامش را محسن نامیدند❓ https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/954 ✏️پرسمان اعتقادی https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔یکی از کانال های ضد دین شبهه کرده که اگر بنابر گفته آخوندها امام علی مخالف فتوحات خلفا و فتح ایران بوده پس چرا تو جنگ با ایران به عمر مشورت داد و گفت که خداوند اسلام را پیروز می کند ❗️این مطلب تو نهج البلاغه آمده است ❕❕ 💠💠 👌ما نخست سوال می کنیم که اگر امیر مومنان علیه السلام موافق فتوحات خود سرانه خلفا بود چرا در هیچ یک از آنها شرکت نکرد ؟ نقش تعیین کننده امیر مومنان علیه السلام در نبرد های عصر پیامبر همچون بدر و احد و خندق و خیبر و ... از آن حضرت جنگ آوری تمام عیار و ساخته بود . عدم شرکت حضرت در فتوحات و خانه نشینی وی می توانست این پرسش را در اذهان برانگیزد که چرا امیر مومنان با آن همه سابقه درخشان در نبردهای گذشته اکنون که زمان انتشار اسلام در سرزمین غیر مسلمان رسیده بی تفاوت یا خانه نشین باشد ! آیا امیر مومنان با مشرکین را واجب نمی داند یا فتوحات خلفا را مشروع نمی داند که خود را از جنگ ها کنار کشیده و خانه نشینی را اختیار نموده است ❗️ ❔اما با این وجود علی علیه السلام در موارد که موجودیت اسلام به خطر افتاده بود ، با مشورت های خود خطر را از اسلام و مسلمین دور می کرد چنان که خود حضرت فرمود ؛ « «به خدا سوگند هرگز فكر نمي‌كردم و به خاطرم خطور نمي‌كرد كه عرب بعد از پيامبر امر امامت و رهبري را از اهل او بگردانند (و در جاي ديگر قرار دهند و باور نمي‌كردم) آنها آن را از من دور سازند! تنها چيزي كه مرا ناراحت كرد اجتماع مردم اطراف فلان... بود كه با او بيعت كنند. دست بر روي دست گذاردم تا اين كه با چشم خود ديدم گروهي از اسلام بازگشته و مي‌خواهند محمد را نابود سازند. (در اين جا بود) كه ترسيدم اگر اسلام و اهلش را ياري نكنم، شاهد نابودي و شكاف در اسلام باشم كه مصيبت آن براي من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزرگ‌تر بود؛ چرا كه اين بهره دوران كوتاه زندگي دنيا است كه زايل و تمام مي‌شود. همان طور كه «سراب» تمام مي‌شود و يا همچون ابرهايي كه از هم مي‌پاشند. پس براي دفع اين حوادث به پا خاستم تا باطل از ميان رفت و نابود شد و دين پا برجا و محكم گرديد». 📚نهج البلاغه نامه 62 👌امیر مومنان در نبرد با ایرانیان به عمر داد زیرا اگر این مشاوره نبود ، احتمال نابودی اسلام و مسلمین می رفت و بر اساس سوء تدبیر خلیفه دوم اصل و اساس جامعه اسلامی در معرض قرار داشت که از جمله این مشورت ها در نبرد نهاوند بود . ❕جنگ نهاوند از خطرناک ترین جنگ های صدر اسلام بود زیرا لشکر شکست خورده ایران برای شکست های گذشته خود لشکری متشکل از 150 هزار نفر از سراسر ایران تشکیل داد تا این بار نه تنها مسلمانان را در کوفه شکست دهند ، بلکه تمام کشور اسلامی را تصرف و اساس اسلام را در معرض قرار دهند . 📚الکامل فی التاریخ ج 2 ص 412 _ الفتوح ج 2 ص 290 👌وقتی عمر بن خطاب از جریان آگاه شد لرزه بر اندامش افتاد چنان که از شدت ترس و ناراحتی صدای بر هم خوردن را مسلمین می شنیدند . 📚الفتوح ج 2 ص 290 ❕«عمر» تصميم گرفت شخصا با نيروهاى عجم در رو به رو شود، از صحابه مشورت خواست. «طلحه» و «عثمان» پيش قدم شدند و نظر خود را گفتند، ولى «عمر» از امير مؤمنان على عليه السّلام تقاضاى اظهار نظر كرد، حضرت نظر خود را داير بر عدم حضور «عمر» در جنگ طى بيانى مستدل و حساب شده ايراد فرمود ‌. 🔸مرحوم «شيخ مفيد» در «ارشاد» مى گويد ؛ « از جمله امورى كه از امير مؤمنان على عليه السّلام در مورد ارشاد كردن مسلمين به آنچه مصلحتشان در آن است، و از مفاسدى كه اگر ارشاد حضرت عليه السّلام نبود به آن گرفتار مى شدند نقل شده، چيزى است كه «ابو بكر هذلى» آن را بازگو مى كند : ❕گروهى از مردم همدان و رى و اصفهان و دامغان و نهاوند با يكديگر مكاتبه كردند و رسولانى فرستادند و پس از مشورتها به اين نظر رسيدند، كه چون اسلام رهبر نخستين خود (پيامبر اكرم ) را از دست داده و پس از او زمامدارى آمده كه چندان دوام نكرد، و بعد از او ديگرى آمده كه عمرش طولانى شده و به شهرهاى ما حمله نموده است، اگر او را از سرزمين خود بيرون نرانيم ما را رها نخواهد كرد. خبر اتّحاد ايرانيان در مبارزه در برابر لشكر اسلام به عمر رسيد و او بيمناك شد، به مسجد آمد و جريان را با در ميان گذاشت، هر كسى چيزى گفت، ولى امير مؤمنان على عليه السّلام آخرين سخن را در اين زمينه ايراد كرد و خليفه را به آنچه را صلاح اسلام و مسلمين بود فراخوانده. ❕ «شيخ مفيد» در پايان اين نقل مى گويد «بنگريد! چگونه امام عليه السّلام در چنين موقعيت حسّاسى رأى را بيان فرمود و مسلمين را نجات داد». 📚ارشاد مفيد، صفحه 120 با كمى تلخيص. 🔸ادامه 👇 @Rahnamye_Behesht
🔸 👇 👌علی علیه السلام در خود عرضه داشت ؛ « پيروزى و شكست اين امر (اسلام)، تاكنون بستگى به فزونى و كمى جمعيّت نداشته است، اين آيين خدا ( بوده )كه خداوند آن را پيروز ساخته، و سپاه اوست كه آن را آماده كرده و يارى نموده، تا بدان جا كه بايد برسد رسيد، و هر جا بايد طلوع كند طلوع كرد. خداوند به ما وعده پيروزى داده است، و او به وعده خودش عمل خواهد كرد، و سپاه خود را يارى مى كند. ❕(بدان) موقعيت زمامدار مانند رشته است كه ها را جمع مى كند و ارتباط مى بخشد، اگر رشته از هم بگسلد، مهره ها پراكنده مى شوند، و هر يك به جايى خواهد افتاد، به گونه اى كه هرگز نتوان همه را جمع كرد. عرب، گر چه امروز از نظر تعداد كم است، ولى با وجود اسلام بسيار است، و با اجتماع (و انسجامى كه در پرتو اين آيين پاك) به دست آورده است، قدرتمند و شكست ناپذيرست. حال كه چنين است تو همچون قطب آسياب باش، و آن را به وسيله عرب به گردش درآور و آتش جنگ را دور از خود شعله ور ساز؛ چرا كه اگر شخصا از اين سرزمين خارج شوى، ممكن است اعراب (كه در ميان آنها منافقان وجود دارند) از گوشه و كنار سر از فرمانت برتابند، تا آن جا كه نقاط آسيب پذيرى كه پشت سر نهاده اى از آنچه پيش رو دارى مهمتر خواهد بود .هر گاه عجمها فردا چشمشان به تو (عمر) افتد مى گويند: اساس و ريشه عرب اين است، و اگر آن را قطع كنيد راحت خواهيد شد. اين فكر آنها را در مبارزه با تو و طمع در نابودى و آزارت حريصتر و سرسخت تر مى كند. اما آنچه ياد آور شدى كه آنها به سوى جنگ با مسلمانان آمده اند، (و اين دليل قوت و قدرت آنهاست و تو را نگران ساخته) خداوند بيشتر از تو حركت آنها را ناپسند مى دارد، و او بر تغيير آنچه نمى پسندد تواناتر است، و آنچه درباره تعداد زياد سربازان دشمن ياد آور شدى، بدان كه ما، در گذشته در نبرد با دشمن بر اساس فزونى نفرات پيكار نمى كرديم، بلكه با يارى و كمك خداوند مى كرديم (و پيروز مى شديم).» 📚نهج البلاغه خطبه 146 👌سخنان امیر مومنان در این خطبه به آن معناست که همانطور که ما در صدر اسلام برای دفاع از اسلام و موجودیت اسلام با کمی سربازان نبرد می کردیم و پیروز می شدیم امروز نیز که اسلام و اسلام بر اساس سوء تدبیر تو در فتوحات خود سرانه در خطر است ، از کمی سربازان ناراحت نباش زیرا خداوند خودش از آیین دفاع می کند . ❕ بنابراین مشورت علی علیه السلام و تعابیر خطبه فوق برای تایید خلفا و فتوحات خود سرانه آنها است ، بلکه برای حفظ اسلام و موجودیت اسلام بوده است که یاری خداوند هم در این صورت شامل حال مسلمین می شود که برای دفاع از موجودیت اسلام دفاع کنند نه برای کشورگشایی و فتوحات خود سرانه لذا امام سجاد علیه السلام نیز برای مرز دارانی که برای دفاع از اسلام و مسلمین نه حکام جور مرزداری می کنند دعا می کردند و آرزوی موفقیت آنها را در برابر دشمنانی که قصد نابودی اسلام و مسلمین را داشتند می کردند ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9278 ❕برای آگاهی بیشتر در مورد علی علیه السلام و اهل بیت در رابطه با فتوحات خود سرانه خلفا دو نمایه زیر را مطالعه کنید ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/7250 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/3773 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❓پرسش ❔آیا ازدواج عمر با ام کلثوم در کتب شیعه واقعیت دارد 💠پاسخ؛ 1⃣اهل سنت جریان این ازدواج را به صورت های متناقض نقل می کند که سبب سلب اعتماد به نقل آن ها می شود از جمله این که : 1- علی او را به عقد عمر در آورد- 2- عباس او را به عقد عمر در آورد-3- این کار از روی تهدید صورت گرفت-4- عروسی انجام گرفت و عمر از او دارای فرزندی به نام زید شد-5- خلیفه پیش از مراسم عروسی کشته شد-6- زید نیز دارای فرزندی بود-7- او کشته شد و وارثی نداشت- 8- او و مادرش در یک روز کشته شدند- 9- مادرش پس از وی کشته شد-10- مهریه او چهل هزار درهم بود-11- مهریه او چهار هزار درهم بود- 12- مهریه او پانصد درهم بود. ❗️این اختلاف ها در ذهن انسان تردید ایجاد کرده و اصل تزویج را زیر سوال می برد. 📚الذریه الطاهره ص157 2⃣در فقه شیعه نکاح و ازدواج با افراد گمراه که بر غیر صراط مستقیم و اسلام هستند جایز نیست مگر در صورت اضطرار چنان که در همین صورت اضطرار جایز است که انسان برای نجات جان گوشت مردار و خوک را بخورد . 👌امام علیه السلام فرمود: «ازدواج دائم با زنان کافر کتابی جایز نیست مگر در صورت اضطرار» 📚الکافی ج5 ص360 👌امام صادق فرمود: «هیچ چیزی از محرمات الهی نمی باشد مگر آنکه ارتکابش برای فردی که مضطر شده است جایز است» 📚التهذیب ج3 ص177 3⃣در داستان حضرت لوط می خوانیم زمانی که قومش قصد تعرض به مهمانانش را داشتند حضرت لوط به جهت جلوگیری از آبروریزی حاضر شد که دختران خود را به آنها بدهد تا آنان دست از نیت پلید خود بردارند و فرمود: «این ها دختران من هستند و برای شما پاکیزه ترند .از خدا بترسید و آبروی مرا نبرید و با قصد سوئ در مهمانانم مرا رسوا مسازید» 🔷هود78 ❗️می بینیم حضرت لوط در حالت اضطرار حتی حاضر میشود دختران خود را به قوم گمراه و منحرف خود دهد. 4⃣آنچه در روایات ما آمده است آن است که حضرت علی چون در حالت اضطرار قرار گرفت حاضر شد ام کلثوم را به عقد عمر در بیاید. 🔷شیخ کلینی نقل می کند هشام بن سالم از امام صادق می آورد كه آن حضرت فرمود: « زمانى كه عمر بن الخطاب از امّ‌كلثوم خواستگارى كرد، اميرمؤمنان به او فرمود: امّ‌كلثوم خردسال است. عمر با عباس ملاقات كرد و به او گفت: من چگونه ام، آيا مشكلى دارم؟ عباس گفت: تو را چه شده است؟ عمر گفت: از برادر زاده‌ات دخترش را خواستگارى كردم، دست رد بر سينه‌ام زد، قسم به خدا چشمه زمزم را پر خواهم كرد، هيچ كرامتى را براى شما نمى‌گذارم؛ مگر اين كه آن را از بين ببرم، دو شاهد بر مى‌انگيزم كه او سرقت كرده و دستش را قطع خواهم كرد. عباس به نزد اميرمؤمنان آمد، او را از ماجرا با خبر ساخت و از او درخواست كرد كه تصميم در اين باره را بر عهده او نهد، حضرت امير نيز مسأله ازدواج را به عهده عباس گذاشت.» 📚الکافی ج5 ص346 ❕در روایت دیگر آمده است که گفت اگر علی به ازدواج راضی نشود او ( و اطرافیانش را ) خواهم کشت 📚مستدرک الوسائل ج14 ص443 🔶وفرمود: « ( ام کلثوم ) ناموسی است که از ما غصب کرده اند» 📚الکافی ج5 ص346 5⃣این که این ازدواج با تهدید و ارعاب صورت گرفته است در روایات اهل سنت نیز اشاره شده است . ❗️ابن سعد نقل می کند: «علی در جواب خواستگاری عمر فرمود او دختری کوچک است .عمر در جواب گفت تو حق نداری که مرا از این کار منع کنی و من می دانم که چرا او را به نکاحم در نمی آوردی...» 📚طبقات ابن سعد ج8 ص464 6⃣سید مرتضی می نویسد: «آنچه در ازدواج ام کلثوم باید مورد توجه قرار گیرد این است که این ازدواج از روی اختیار و میل نبوده است بلکه پس از تکرار و زورگویی ها بوده که نزدیک بود به درگیری آشکارا بینجامد .اضطرار حتی خوردن مردار و نوشیدن شراب را جایز می کند چه رسد به کمتر از آن ( ازدواج)» 📚رسائل المرتضی ج3 ص149 ❗️شیخ مفید می نویسد: « امیر المومنین احتیاج به تالیف قلوب و حفظ خون ها داشت .از همین رو ملاحظه کرد که اگر بخواهد با این امر مخالفت کند در دین و دنیای مردم فساد ایجاد خواهد شد لذا به درخواست او جامه عمل پوشانید » 📚المسائل السروریه ص91 7⃣آنچه از مدارک شیعی استفاده می شود که عقدی بوده است و بس . 🔶امام صادق فرمود: « هنگامی که عمر از دنیا رفت امام علی دست ام کلثوم را گرفت و به خانه اش آورد» 📚الکافی ج6 ص115 ❗️مرحوم نوبختی می گوید: «ام کلثوم صغیر و نابالغ بود و عمر پیش از این که با او زفاف کند مرد» 📚بحار الانوار ج42 ص91 👌زرقانی مالکی از علمای اهل سنت هم به این مطلب تصریح می کند 📚شرح مواهب اللدنیه ج7 ص9 ❓آیا چنین ازدواجی که با ارعاب و تهدید و از روی زورگویی و بدون رضایت حضرت امیر و ام کلثوم صورت گرفته است می تواند برای عمر فضیلت محسوب شود و آیا می تواند دلیل بر صمیمیت و دوستی میان خلیفه دوم و امیر مومنان باشد❕ 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔 ❔داستان ازدواج پیامبر با زینب همسر زید چی بوده ❕آیا حقیقت دارد که پیامبر زینب رو در حال کردن دید و عاشقش شد و کاری کرد تا زید زینب رو طلاق بده و خودش زینب رو بگیرد ❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « (به خاطر بياور) زمانى را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيزبه او نعمت داده بودى (به فرزند خوانده ات «زيد») مى گفتى: «همسرت را براى خود نگاه دار و از خدا بپرهيز». و در دل خود چيزى را پنهان مى داشتى كه خداوند آن را آشكار مى كند؛ و از مردم مى ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى. هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هايشان- هنگامى كه از آنها بى نياز شدند (و آنها را طلاق دادند)- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنّت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود)» ( احزاب 37) ❕اين آيه با صراحت مى گويد هنگامى كه اختلاف زيد و همسرش پيدا شد، پيامبر كراراً او را از طلاق دادن بازداشت، ولى هنگامى كه اين توصيفها مؤثر واقع نشد و او همسرش را طلاق داد، پيامبر او را به همسرى خود درآورد تا از يكسو يك سنت غلط جاهلى را كه مى گفت همسر پسر خوانده انسان همانند همسر پسر واقعى او بر انسان حرام است درهم بشكند، و از سوى ديگر شكست زينب همسر زيد را جبران نمايد؛ زيرا او دخترزاده عبدالمطلب و دختر عمه پيامبر و از يك خانواده بزرگ بود كه به توصيه پيامبر تن به ازدواج زيد كه برده آزاد شده اى بود داده بود، و مسلّماً آن ازدواج براى او گران بود و اين جدائى گرانتر. 👌آنچه در اينجا براى ما است و بايد به توضيح آن پرداخت دو جمله اى است كه در آيه فوق آمده، وگرنه افسانه هاى خرافى كه اثرى از آن در آيات قرآن وجود ندارد چيزى نيست كه ما بخواهيم مورد بررسى قرار دهيم و از آن دفاع كنيم. ❕در يك جمله مى فرمايد وَ تُخْفى فى نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ «در دل خود چيزى را پنهان مى داشتى كه خدا آن را آشكار مى سازد». 👌و در جمله دوّم مى خوانيم: وَ تَخْشَى الْناسَ وَ اللَّهُ احَقُّ انْ تَخْشهُ»: «از مردم بيم داشتى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى». آيا اين دو جمله با مقام پيامبر منافات ندارد؟ ❕جمله اوّل مفهومى ظاهراً سربسته دارد، ولى افسانه پردازان مطالب زيادى به آن بسته اند و خوراك مناسبى به دست دشمنان اسلام داده تا پيامبر را- العياذ باللَّه- متهم كنند كه او نسبت به همسر زيد عشق و علاقه داشت. 👌در حالى كه اين مسأله را خود آيه تكذيب مى كند؛ زيرا مى گويد: «تو بارها به زيد توصيه مى كردى كه همسرت را طلاق مده » توجه داشته باشيد كه جمله «اذْ تَقُولُ» به صورت فعل مضارع است و دليل بر استمرار مى باشد و اگر مسأله آنگونه كه دشمنان پنداشته اند بوده باشد، بايد پيامبر از طرح مسأله طلاق استقبال كند، يا لااقل سكوت اختيار كند؛ نه اينكه به طور مكرر از آن نهى نمايد. 👌در مورد جمله دوم نيز توجه به این نکته لازم است که خداوند به «زيد» كه پسر خوانده پيامبر اسلام بود نعمت ايمان را بخشيده بود، و پیامبر نيز او را مشمول نعمت خود قرار داد و آزادش ساخت و حتى او را همچون فرزند خود پذيرفت، و دختر عمه اش را كه از يك خانواده سرشناس و با شخصيت بود به همسرى او درآورد. 👌پيامبر در ميان دو قرار گرفته بود از يكسو فكر مى كرد اگر صلح ميان دو همسر حاصل نشود و كارشان به طلاق و جدايى بيانجامد بايد براى جبران شكستى كه دامنگير دختر عمه اش زينب شده كه حتى برده آزاد شده اى او را طلاق داده، وى را به همسرى خود برگزيند، و از سوى ديگر از اين بيم داشت كه مردم مخصوصاً منافقان كه منتظر بهانه بودند اين امر را از دو جهت بر او خرده گيرند: 1⃣ يك سنت ريشه دار جاهلى عرب را درهم مىشكست كه همسر پسر خوانده را همچون همسر فرزند حقيقى مى دانستند و ازدواج با او را همچون ازدواج با عروس خود مى كردند. 2⃣ازدواج با همسر مطلقه يك برده آزاد شده را دون شأن پيامبر فكر مى كردند و بر او عيب مى شمردند. 👌ولى اراده خداوند بر اين تعلق گرفته بود كه بعد از آن جدايى، اين ازدواج صورت گيرد، و اين غلط درهم كوبيده شود، و همانگونه كه ذيل آيه مى گويد: «مؤمنان در ازدواج با همسران مطلقه پسر خوانده خود هيچ محذورى نبينند» ❕بنابراين آنچه پيامبر در دل مخفى مى داشت و سرانجام خداوند آن را آشكار ساخت همان ازدواج با همسر زيد بود، در صورتى كه زيد اصرار به طلاق او داشته باشد. 💠ادامه پاسخ 👇
❕ادامه 👇👇👇 👌و چيزى كه پيامبر از آن بيم داشت عكس العملهايى بود كه انتظار مى رفت در مقابل شكستن اين سنت جاهلى و همچنين ازدواج با زنى كه در شأن پيامبر نبود نشان دهند؛ ترس تا زمانى بود كه فرمان قطعى الهى صادر نشده بود؛ ولى هنگامى كه فرمان قطعى صادر شد كه تو وظيفه دارى با آن زن مطلقه ازدواج كنى و هر دو سنت غلط را درهم بشكنى و حتى صيغه اين عقد را خداوند جارى كرد همانگونه كه در متن قرآن آمده است زوَّجْنَاكَها از آن پس پيامبر هيچگونه ترس و ترديدى در اين مسأله به خود راه نداد. 📚پیام قرآن ج7 ص152 ❕داستان ازدواج پيامبر اسلام با زينب با تمام صراحتى كه قرآن در اين مساله و هدف اين ازدواج به خرج داده و آن را شكستن يك سنت جاهلى در ارتباط با ازدواج با همسر مطلقه فرزند خوانده معرفى كرده باز مورد بهره بردارى سوء جمعى از اسلام گرديده است، آنها خواسته اند از آن يك داستان عشقى بسازند كه ساحت قدس پيامبر را با آن آلوده كنند و احاديث مشكوك و يا مجعولى را در اين زمينه دستاويز قرار داده اند. 👌از جمله اينكه نوشته اند هنگامى كه پيامبر براى حالپرسى زيد به خانه او آمد همين كه در را گشود به جمال زينب افتاد، و گفت: " سبحان اللَّه خالق النور تبارك اللَّه احسن الخالقين"!:" منزه است خداوندى كه خالق نور است و جاويد و پر بركت است خدايى كه احسن الخالقين مىباشد"! و اين جمله را دليلى بر علاقه پيامبر به زينب گرفته اند. 👌در حالى كه شواهد روشنى قطع نظر از مساله نبوت و عصمت در دست است كه اين ها را تكذيب مى كند. 1⃣زينب دختر عمه پيامبر بود و در محيط خانوادگى تقريبا با او بزرگ شده بود، پيامبر شخصا او را براى زيد خواستگارى كرد، و اگر زينب جمال فوق العاده اى داشت و فرضا جمال او جلب توجه حضرت را كرده بود نه جمالش امر مخفى بود و نه ازدواج با او قبل از اين ماجرا مشكلى داشت، بلكه با توجه به اينكه زينب هيچگونه تمايلى براى ازدواج با زيد نشان نمى داد بلكه مخالفت خود را صريحا، بيان كرد، و ترجيح مى داد همسر پيامبر شود بطورى كه وقتى پيامبر به خواستگارى او براى زيد رفت خوشحال شد زيرا تصور مى كرد پيامبر او را براى خود خواستگارى مى كند، اما بعدا با نزول آيه قرآن و امر به تسليم در برابر فرمان خدا و پيامبر تن به ازدواج با زيد داد. ❕با اين مقدمات چه جاى اين توهم كه او از چگونگى زينب با خبر نباشد؟ و چه جاى اين توهم كه ازدواج با او را داشته باشد و نتواند اقدام كند؟ 2⃣ هنگامى كه زيد براى طلاق دادن همسرش زينب به پيامبر مراجعه مى نمايد حضرت بارها او را نصيحت مى كند و مانع اين طلاق مى شود، اين خود شاهد ديگرى بر آن افسانه ها است. 3⃣ قرآن با صراحت هدف اين ازدواج را بيان كرده تا جايى براى گفتگوهاى ديگر نباشد. ❕آرى اگر پيامبر هرگز زينب را نديده بود و نشناخته بود و هرگز زينب تمايل با ازدواج او نداشت و زيد نيز حاضر به طلاق دادن او نبود (قطع نظر از مسئله نبوت و عصمت) جاى اين گفتگو و بود، ولى با توجه به نفى همه اين شرائط، ساختگى بودن اين افسانه ها روشن مى شود. 👌به علاوه تاريخ زندگى پيامبر به هيچ وجه نشان نمى دهد كه او علاقه و تمايل خاصى نسبت به زينب داشت، بلكه همچون ساير همسران بلكه شايد از جهاتى كمتر از بعضى پيامبر بوده، و اين خود شاهد تاريخى ديگرى بر نفى آن افسانه ها است. ❕ آخرين سخنى كه در اينجا اشاره به آن را لازم مى دانيم اينكه ممكن است كسى بگويد شكستن چنين سنت غلطى لازم بود اما چه ضرورتى داشت كه شخص پيامبر اقدام به سنت شكنى كند، مى توانست مساله را به صورت يك قانون بيان نمايد و ديگران را تشويق به گرفتن همسر مطلقه پسر خوانده خود كند. 👌ولى بايد توجه داشت گاهى يك جاهلى و غلط مخصوصا مربوط به ازدواج با افرادى كه دون شان انسان از نظر ظاهرى هستند با سخن امكان پذير نيست، و مردم مى گويند اگر اين كار خوب بود چرا خود او انجام نداد،؟ چرا او با همسر برده آزاد شدهاى ازدواج نكرد؟! چرا او با همسر مطلقه فرزندخواندهاش عقد همسرى نبست؟ ❕در اينگونه موارد يك نمونه عملى به همه اين چراها پايان مى دهد. و بطور قاطع آن سنت غلط شكسته مى شود. گذشته از اينكه نفس اين عمل يك نوع ايثار و فداكارى بود. 📚تفسیر نمونه ج17 ص325 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔پرسش کانال ضد دین❓ ❓شيخ_عباس_قمى از علماى بزرگ و با اعتبارشان در كتاب بسيار معروف خود سفينة_البحار داستانى را تعريف ميكند از على كه براى دفاع از ناودان خانه عباس عموى محمد، شمشير كشيد و خليفه و تمام مسلمانان را تهديد به مرگ كرد. ❔حال سئوال اينجاست كه آيا جان فاطمه كه همسر فرزندانش و ناموسش حساب ميشد از ناودان خانه عباس كم ارزشتر بوده؟؟؟ چطور در اينجا على به فكر اتحاد مسلمانان و ايجاد تفرقه و فتنه نبود؟؟؟ چطور در اين صحنه حتى خليفه را به مرگ تهديد كرد ولى در آنجا اجازه داد شخصى با لگد به شكم زنش بزند و نشست و بر و بر به او نگاه كرد؟؟؟ 💠پاسخ💠 👌داستانی که این کانال ضد دین به آن استناد می کند در کتاب بحار الانوار و سفینه البحار که تلخیصی از بحار الانوار است آمده است که خلاصه آن این است؛ ❗️«ناودانی به امر پیامبر و خبر دادن جبرییل از خداوند برای عباس به سوی مسجد پیامبر نصب شد و تا زمان خلیفه دوم، عمر بن خطاب باقی بود... 🔶عمر دستور داد ناودان را بکنند و سوگند یاد کرد هرکه آن را نصب کند، گردنش را می‌زنم» 🔶عباس، شکایت به علی برده و از ماجرای کندن ناودان گله و شکایت کرد. ❗️امیر مؤمنان که عمویش را با چنین حالتی دید، ناراحت شده پرسید: عموجان چه شده است که با این حال به خانه ما آمده‌ای؟ عباس گفت: ناودانی که پیامبر به افتخار من نصب کرد، عمر آن را کنده و قسم یاد کرده است که: اگر کسی بار دیگر آن  نصب کند، گردنش را می‌زنم. پسر برادرم من دارای دو چشم بودم؛ خداوند یکی را از من گرفت و آن پیامبر خدا بود، اکنون امید من به تو است، گمان نمی‌‌کردم با وجود شما بر من ستم کنند و آنچه موجب افتخارم بود را از دستم در آورند. 🔷امیر‌مؤمنان فرمود: عموی من به خانه برگرد و اندوه برخود مدار، تو را خوشحال میکنم. آنگاه خطاب به قنبر را فرمود: برخیز و ناودان را در جای خود نصب کن. وقتی ناودان نصب شد و در جای خود قرار گرفت، فرمود: به حق صاحب این قبر و منبر، هرکه ناودان را بردارد گردنش را می‌زنم.وقتی این خبر به عمر رسید، گفت: ابوالحسن را نمی‌شود خشمگین کرد ما برای سوگند خود کفاره می‌‌دهیم.» 📚بحار الانوار ج30 ص361 📚سفینه البحار ج6 ص116 ❗️نقد: 👌این داستان هم در بحار الانوار و هم در سفینه البحار بدون سند آمده است و حتی یک سند و یک کتاب به عنوان منبع و یک راوی به عنوان کسی که داستان را روایت می کند برای آن نقل نشده است . ❓آیا با چنین روایت ضعیف و غیر قابل قبولی که که حتی راوی آن نیز مشخص نیست می توان بر چنین مطلب مهمی استناد کرد؟ 👌در مورد فلسفه عدم دفاع حضرت علی در برابر هجوم به خانه اش به دو نمایه زیر رجوع فرمایید؛ https://t.me/Rahnamye_Behesht/5205 https://t.me/Rahnamye_Behesht/770 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
❔پرسش ❓یکی از کانال های ضد دین چند وقت است که اقوالی از علمای شیعه نقل می کند که آنان گفته اند قرآن تحریف شده است لطفا حقیقت را برای ما بیان کنید آیا راست می گویند❔ 💠پاسخ: ❕شکی در آن نیست که به هیچ عنوان قرآن کریم دچار کمی و زیادی نشده است و از گزند تغییرات و تبدیل مصون و محفوظ بوده است . 🌀خداوند می فرماید: «ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور یقین نگهدار آن هستیم» 🔶حجر9 👌ومی فرماید: «هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ قرآن نمی آید» 🔷فصلت42 ❗️شیخ صدوق می گوید: « اعتقاد شیعه آن است که قرآنی که خداوند بر پیامبرش نازل کرد همان است که در میان دو جلد است و هم اکنون در دست مردمان است» 📚رساله الاعتقادات ص93 🗯شیخ طوسی می گوید: «سخن در زیاده و نقصان در قرآن درخور این کتاب نیست و قرآن از زیاده و نقصان مصون است» 📚تبیان ج1 ص3 ❗️علامه حلی می گوید: « حق آن است که تغییر و تاخیر و تقدیم و افزایش و کاهش در قرآن نیست و پناه می بریم به خدا از این عقیده» 📚اجوبه المسائل ص121 👌ما در گذشته مفصلا ادله عدم تحریف قرآن و کلمات و جملات بزرگان را در این باره آورده ایم که می توانید کلید واژه « تحریف» را در کانال سرچ کنید. 🔷اصل پاسخ: 🌀تحریف بر سه گونه است؛ 1⃣تحریف لفظی 2⃣تحریف معنوی 3⃣تحریف عملی ♻️1- تحریف لفظی آن است که در الفاظ و عبارات قرآن کم و زیاد و تغییر داده شود که چنین تحریفی در قرآن صورت نگرفته است. ♻️2- تحریف معنوی آن است که آیه ای را آن چنان تفسیر کنند که خلاف مفهوم واقعی آن باشد. ♻️3- تحریف عملی آن است که آیه قرآن را بر خلاف عمل کنند. 📚تفسیر نمونه ج11 ص28 👌مثلا در روایتی آمده است که مردم در قیامت می گویند: « ما قرآن را تحریف کرده و پشت سر انداختیم» 📚تفسیر برهان ذیل ایه 106 ال عمران 👌پیداست که مراد آن است که ما قرآن را تفسیر به رای کردیم و معانی آن را بر اساس میل خود تفسیر کردیم و به آن عمل نکردیم ( تحریف لفظی و عملی) 🔷قرآن می گوید: « یحرفون الکلم عن مواضعه» 🗯نسائ 46 ❗️یعنی سخن را از جایگاه اصلی اش بر می گردانند و تفسیر به رای می کنند 📚سیمای عقائد شیعه ص151 ❗️ امام باقر فرمود: « آنها حروف قرآن را حفظ و نگه داری کردند و حدود آن را تحریف کردند .پس آنرا نقل می کنند ولی معانی آنرا مراعات نمی کنند» 📚روضه الکافی ص128 📚الوافی ج5 ص274 👌روشن است که تحریف معنوی و عملی در قرآن واقع شده است . ❗️چه بسیار ایاتی است که به دروغ مورد تفسیر قرار می گیرد و معنای قرآن را عوض کرده و در آن تحریف کرده و تفسیر به رای می کنند. ❗️چه بسیار آیاتی است که مسلمین به آن عمل نکرده و آن ها را پشت سر انداخته اند. 💠اگر برخی از علما اورده اند قرآن تحریف شده اند سخنشان ناظر به تحریف معنوی و عملی قرآن است نه تحریف لفظی زیرا اجماع امت اسلام بر آن است که تحریف لفظی در قرآن صورت نگرفته است . ♻️اما این گونه افراد مغرض به دروغ این گونه جملات انان را حمل بر تحریف لفظی می کنند و خودشان در کلام این بزرگان تحریف می کنند و کلمات انان را تفسیر به رای می کنند. https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال میشه بگید نظر علما و بزرگان شیعه در مورد قرآن چی بوده؟ ایا اونا عقیده به تحریف قرآن داشته ان 🗯پاسخ: ❗️در کتاب سیمای عقائد شیعه چنین امده است: 🗯«کاوش در سخنان علماى بزرگ شیعه که همواره در نسل ها سرمشق و الگو بوده اند، نشان مى دهد که آنان از عقیده به تحریف تبرّى مى جستند و اندیشه تحریف را به «خبر واحد» نسبت مى دادند. نقل سخنان همه آنان در طول قرون، امکان ندارد. به برخى از آنها اشاره مى کنیم: 1⃣فضل بن شاذان نیشابورى در ضمن نقد مذهب اهل سنت مى گوید: «عمر بن خطاب گفت: مى ترسم گفته شود عمر در قرآن مفزوده و این آیه را در آن گنجانده است، ما در زمان پیامبر خدا آیه را چنین مى خواندیم: پیرزن و پیرمرد زناکار را به خاطر شهوت رانى که کرده اند سنگسار کنید، این کیفرى از سوى خداى مقتدر حکیم است.» 📚الایضاح ص217 ❗️اگر شیعه عقیده به تحریف داشت، او بر اهل سنت نمى تاخت که به تحریف معتقدند، چون هر دو در این عقیده مشترک بودند. 2⃣مرحوم صدوق مى گوید: «اعتقاد ما این است که قرآن کتاب خداو وحى اوست که نازل شده و خداوند در قرآن فرموده است:« از هیچ سوى باطل سراغ قرآن نمى آید، نازل شده اى از سوى خداى حکیم حمید است قرآن قصّه گویى حق است و حقى است جدا کننده حق و باطل و شوخى و بیهوده نیست و خداى متعال، پدید آورنده، نازل کننده، پروردگار، و حافظ آن و گویاى به آن است.» 📚الاعتقادات ،ص93 3⃣شیخ مفید مى گوید: «بعضى از شیعیان گفته اند که از قرآن هیچ کلمه یا ایه یا سوره اى کم نشده، لیکن آن چه در مصحف على به عنوان تأویل و تفسیر معانى آیات طبق حقیقت نزول آنها بوده، حذف شده است، آنها هر چند از کلام الله که قرآنو معجزه الهى است نبوده، لیکن حقایقى ثابت و نازل شده بود و گاهى به تأویل قرآن هم قرآن گفته مى شود. به نظر من این سخن شبیه تر به حق است از حرف کسى که مدّعى کاهش کلماتى از خود قرآن است نه تأویل آ ن. و به این نظر تمایل دارم.» 📚اوائل المقالات ص53 ❗️نیز در جوابِ «مسایل سرویّه» در پاسخ کسانى که براى تحریف، استناد به روایاتى کرده اند که برخى کلمات را به گونه دیگر نقل کرده است، مثلاً به جاى «کُنتم خیر امّه» «خیر ائمّه» نقل کرده و به جاى «جَعَلْناکُمْ اُمَّه وسطاً» «ائمّهً وَسطاً» نقل کرده، مى گوید: « این ها خبرواحد است و صحّت آنها ثابت نیست، از این رو در باره آنها توقف مى کنیم و از آن چه در قرآن موجود است دست نمى کشیم.» 📚مجوعه الرسائل ص366 4⃣ سید مرتضى گوید: «اضافه بر کسانى که در دلیل اول از آنان نقل کردیم، گروهى از صحابه همچون عبدالله بن مسعود، اُبىّ بن کعب و دیگران بارها قرآن را بر پیامبر خوانده و ختم کرده اند. این ها با کمترین تامل دلالت دارد که قرآن در آن زمان، مجموعه اى مرتب و مدوّن بود، نه پنهان و پراکنده.» 📚مجمع البیان ج1 ص10 5⃣ شیخ طوسى گوید: «سخن در زیاده و نقصان در قرآن، در خور این کتاب نیست. چرا که زیاد شدن در قرآن، بطلانش اجماعى است. کاسته شدن از قرآن نیز بر خلاف ظاهر مذهب مسلمانان است و این به مذهب صحیح ما شایسته تر است. سید مرتضى هم همین را تایید کرده و ظاهر روایات هم همین است، وى سپس روایت هاى مخالف را «خبر واحد» شمرده است.» 📚تبیان ج1 ص3 6⃣ مرحوم طبرسى مى نویسد: « افزایش چیزى بر قرآن، به اجماع علما باطل است و اما کاسته شدن از آن، بعضى از اصحاب ما و گروهى از حشویّه از اهل سنت گفته اند که در قرآن تغییر یا نقصانى پیش آمده است، لیکن عقیده صحیح در مذهب ما بر خلاف آن است.» 📚مجمع البیان ج1 ص10 7⃣سید بن طاووس حلّى گفته است: «عقیده شیعه، عدم تحریف است.» 📚سعد السعود ص144 8⃣ علامه حلّى در جواب سید مهنّا گفته است: «حق آن است که تغییر و تاخیر و تقدیم و افزایش و کاهش در قرآن نیست و پناه بر خدااز این عقیده و امثال آن، که موجب راهیابى شک به معجزه جاویدان پیامبر خداست، معجزهاى که به صورت تواتر نقل شده است.» 📚اجوبه المسائل ص121 9⃣ محقق اردبیلى در مساله لزوم به دست آوردن علم به این که آن چه مى خواند، قرآن است، گفته است: «باید این علم را از راه تواترکه علم آور باشد به دست آورد و تنها به شنیدن حتى از یک عادل اکتفا نکرد... و چون تواترقرآن ثابت شده است، پس ایمن از اختلال است... علاوه بر این که در نوشته ها ضبط شده و حرف به حرف و حرکت به حرکت آن شمارش شده است. همچنین راه نگارش و راه هاى دیگر، گمانِ غالب بلکه یقین مى آورد که چیزى بر آن افزوده یا از آن کاسته نشده است.» 📚مجمع الفائده ج2 ص218 🔟قاضى نور الله شوشترى گوید: «وقوع تحریف در قرآن که به شیعه نسبت داده شده است، چیزى نیست که عقیده عموم شیعه امامیه باشد، گروهى اندک از آنان چنین سخنى گفته اند که در میان شیعه هم جایگاه معتبرى ندارند.» 📚آلائ الرحمان،ج1 ص25 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 ❗️اگر سخنان علما را در این زمینه به نحو کامل بیاوریم به درازا خواهد کشید .تا این جا حق به روشنترین صورت اشکار شد . 📚برگرفته از کتاب سیمای عقائد شیعه،علامه سبحانی،ص167 🗯ایت الله میلانی در کتابش سخنان حدود 50 تن از بزرگان شیعه را در عدم تحریف قرآن ذکر می کند که می توانید جهت اگاهی رجوع فرمایید 📚التحقیق فی نفی التحریف ،فصل اول،ص13 به بعد « کلمات اعلام الشیعه فی نفی التحریف» https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔پرسش ❔آیا این روایات در مورد شکل ظاهری حضرت علی علیه السلام صحیح است ❕ ❓محمد بن ابراهيم بن اسحاق طالقانی گفت: خبر داد به ما حسن بن علی عدوی، از عباد بن صهيب بن عباد از پدرش از جدش از جعفر بن محمد كه گفت مردى از على سوال كرد و بدو گفت درباره ٣ چيز كه در تو هست از تو مى پرسم: ✔️ يكى كوتاهى قدت دوم از بزرگى شكمت سوم از ريخته شدن موهاى سرت؛ گفت: ❕خداوند تبارك و تعالى مرا قد بلند نيافريد و نيز كوتاه خلق نكرد بلكه معتدل آفريد(در نتيجه) بر كوتاه قامت ضربه مى زنم و او را از طول به دو نيم مى كنم و بر دراز قامت ضربه مى زنم و او را از عرض دو نيم مى كنم! ❕و اما بزرگى شكمم(علتش اينست كه) رسول خدابه من بابى از علم آموخت و آن باب هزار باب را براى من گشود و علم در شكم من ازدحام كرد و از اين رو شكمم بر آمد! ❕و اما ريخته شدن موى سرم بعلت بر سر نهادن كلاه خود بمدت دراز و كارزار با رقيبان است! اين حديث: كتاب الخصال اثر يكى از بزرگترين علماى شيعه، شيخ صدوق، باب سوم(الثلاثة)، ص ١٨٩ از منشورات جماعه المدرسين. ❔ آورده اند که وقتى مىﺧﻮاﺳﺖ را ﺑﻪ ﻋﻘﺪ على در ﺑﻴﺎورد ﻓﺎﻃﻤﻪ در ﮔﻮش ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﮔﻔﺖ: اى رﺳﻮل ﺧﺪا، ﺗﻮ ﺑﻪ آﻧﭽﻪ ﻣﺎ مىﺑﻴﻨﻴﻢ، ﺑﻴﻨﺎﺗﺮى اﻣﺎ زﻧﺎن ﻗﺮﻳﺶ ﮔﻔﺘﻪاﻧـﺪ ﻛـﻪ ﻣـﺮدى ﺷﻜﻢ ﮔﻨﺪه ﺑﺎ دﺳﺘﺎنى دراز و ﺷﺎﻧﻪﻫﺎيى ﻗﻮى و ﺳﺮى ﻃﺎس و ﭼﺸﻤﺎنى ﺑﺰرگ(ورقلمبيده) و ﻟﺒـى ﺧﻨـﺪان اﺳﺖ اﻣﺎ ﻣﺎل و اموالى ﻧﺪارد. : ﺗﻔﺴﻴﺮ قمى جلد ٢ صفحه ٣٣٦ 💠پاسخ💠 👌آنچه در مورد شکل و شمایل حضرت علی علیه السلام در روایات متعددی وارد شده است ، حاکی از زیبایی و خوش اندامی فوق العاده حضرت می باشد . 👌پیامبر گرامی فرمود ؛ « هر کس می خواهد در زیبایی همانند یوسف نبی را ببیند به علی نگاه کند » 📚امالی صدوق ص391 📚بحار الانوار ج39 ص35 👌و فرمود ؛ « به علی خصلت های متعددی عطا شده است ، از جمله صبری به او داده شده است همانند صبر من و زیبایی به او داده شده است همانند زیبایی یوسف » 📚شرح احقاق الحق ج16 ص558 🗯زیبایی و خوش اندامی یوسف به گونه ای بود که زنان مصر با دیدن او بی اختیار دستهای خود را بریدند و گفتند که او بشر نیست . 🔶یوسف 31 🔷و در روایت دیگر فرمود ؛ « علی همانند ماه و ستاره ای درخشان است » 📚بحار الانوار ج39 ص38 🔷و یا در وصف دیگری برای حضرتش آمده است ؛ « او زیبا چهره بود همانند ماه شب چهاردهم » 📚ذخائر العقبی ص57 📚کشف الغمه ج1 ص148 👌و یا آمده است ؛ « علی از زیباترین مردم بود » 📚الکامل فی التاریخ ج3 ص397 📚اسد الغابه ج4 ص116 🔴پاسخ به دو روایت مورد اشکال؛ 1⃣روایت اول ضعیف است . 🔶در سند آن حسن بن علی العدوی وجود دارد که مجهول و ضعیف است. 📚مستدرکات رجال الحدیث ج3 ص5 👌و عباد بن صهیب بن عباد بن صهیب وجود دارد که او نیز مجهول وضعیف است. 📚همان مدرک ، ج4 ص335 2⃣روایت دوم نیز از کتاب تفسیر قمی بدون سلسله سند و کاملا مرسل است که قابل اعتنا و توجه نمی باشد . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
❓پرسش ❔شبهه دیگر کانال نقد اسلام پاسخ دهید: «وقتی علم غیب امامان شیعه از کار می افتد و دست بی گناهی قطع می شود .» ❗️به روایت زیر توجه کنید: « دو نفر نزد علی آمدند و بر علیه شخصی شهادت دادند که او سارق است .علی دست او را قطع کرد و سپس مرد دیگری آمد و آن دو گفتند اشتباه کردیم این سارق است .علی شهادتشان را نپذیرفت و آنها را به دیه شخص اول جریمه کرد( تهذیب الاحکام ج10 ص153- وسائل الشیعه ج18 ص243) ❓چرا علی از علم غیبش استفاده نکرد تا دست بی گناه قطع نشود❔ 💠پاسخ💠 👌آنچه از روایات استفاده می شود آن است که پیامبر گرامی و امامان اهل بیت با علم غیبشان بین مردم حکمرانی و قضاوت نمی کردند بلکه خداوند آنان را موظف کرده بود تا بین آنان از طریق بینات و قسم خوردن حکم برانند. 🔶پیامبر گرامی فرمود: «من بین شما با بینات و قسم حکم می کنم ( و از طریق علم غیب حکم نمی کنم) .ممکن است برخی شما در بینه آوردن زیرک تر از دیگری باشد و من به نفعش در مال برادرش حکم کنم اما او بداند که آن مال ناحق برای او قطعه ای از جهنم خواهد بود» 📚الکافی ج7 ص414 📚معانی الاخبار ص279 👌در روایتی آمده است: « زمانی که امام علی ابوموسی اشعری را برای حکمیت در جنگ صفین می فرستاد به او گفت :به کتاب خدا حکم کن واز آن تجاوز نکن .پس از آن که او رفت امام فرمود:« دارم می بینم که چگونه به من خیانت می کند» ❗️یکی از اصحاب گفت چرا او را می فرستید درحالی که می دانید خیانت می کند❓ 👌امام پاسخ داد: «اگر خداوند به علم خودش با بندگان رفتار می کرد دیگر نیازی به ارسال رسل نبود» 📚مناقب ابن شهر آشوب ج2 ص261 🔶امام با این عمل نشان داد که او مامور است بر طبق علل و عوامل طبیعی عمل کند و مجاز به عمل کردن موافق علم غیب نمی باشد 📚مفاهیم القرآن ،سبحانی ،ج3 ص455 👌امام صادق فرمود: «خداوند به پیامبرش وحی کرد که تو موظفی بر طبق بینات حکم کنی» 📚وسائل الشیعه ج27 ص229 👌فلسفه آن نیز روشن است .اگر قرار بود که انبیا و امامان بر طبق علم غیب خودشان حکم بکنند ،تحمل آن حکم بر مردم گران خواهد آمد و آنان آن حکم را قبول نمی کردند .شاهد بر این سخن این است؛ ❗️ امام باقر فرمود: «حضرت داوود از خدای خویش درخواست کرد تا یک داوری از داوری های آخرت را به او نشان دهد. خداوند به او وحی کرد که: ای داوود، من احدی از خلقم را بر آنچه تو خواسته ای مطلع نساخته ام و شایسته نیست کسی جز من بدان داوری کند. حضرت باقر فرمود: با این حال، داوود مجددا از خداوند خواست تا یک داوری از داوری های قیامت را به او نشان دهد. 🔷حضرت فرمود: پس از آن جبرئیل نزد او آمد و گفت: خداوند دعای تو را مستجاب کرد و آنچه خواسته بودی به تو عنایت کرد. ای داوود، اولین دو نفری که فردا نزد تو می آیند داوری میانشان از داوری های قیامت است. 🔷امام فرمود: صبح گاهان داوود در مجلس قضاوت نشست. پیرمردی که جوانی را گرفته بود نزد داوود آمد. جوان شاخه ای انگور در دست داشت. پیرمرد به داوود گفت: ای پیامبر خدا، این جوان به باغستان من وارد شد و درخت انگورم را خراب کرد و بدون اجازه ام از آن خورد و این شاخه انگور را نیز بدون اذن من با خود برداشت .حضرت داوود به جوان گفت: تو چه می گویی؟ جوان اعتراف کرد که چنین کاری را کرده است. 👌خداوند عزوجل به داوود وحی کرد که: «ای داوود، من اگر پرده از داوری های آخرت برایت برگیرم و تو بر پایه آن، میان پیرمرد و جوان داوری کنی نه دلت تاب آن را دارد و نه قوم تو بدان تن می دهند. ای داوود، در گذشته این پیرمرد به زور وارد باغ پدر این جوان شده او را کشته و باغش را غصب کرده و چهل هزار درهم از او گرفته و آن را در کنار باغ دفن کرده است. حال به این جوان شمشیر بده و به او دستور ده که گردن این پیرمرد را بزند. باغ را هم به او تحویل بده و به او دستور ده که فلان جا و فلان جا را بکند و مالش را بردارد.» ❗️حضرت فرمود:« داوود از این جریان وحشت کرد و دل نگران شد و یاران عالم خود را جمع کرد و بدان ها این خبر را باز گفت و داوری را بر پایه وحی الهی، انجام داد.» 📚الکافی ج7 ص421 👌در روایت دیگر آمده است: « مردم بنی اسرائیل از این قضاوت داوود تعجب کردند و با یکدیگر سخن گفتند تا به گوش داوود رسید .لذا داوود از خداوند خواست که این تکلیف و داوری از طریق علم غیب را از او بردارد .خداوند نیز به او وحی کرد که با اتکا به دلائل و شواهد قضاوت کند» 📚الکافی ج7 ص414 🔶حضرت علی نیز در حکم مذکور طبق بینات حکم کردند و مامور به حکمرانی طبق علم غیب نبودند.بنابراین جریان مذکور با علم غیب حضرت منافاتی ندارد. 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
❓پرسش ❔ببخشید کانال های ضد دین می گویند شیعیان غیر خودشان را حرام زاده می دانند .چگونه میشود به این عقیده احترام گذاشت.کلینی در کافی نقل می کند که امام باقر فرمود:« به خدا سوگند جز شیعیان ما همه مردم زنا زاده اند»( الکافی ج8 ص286) 💠پاسخ💠 ❗️بر مبنای فقه شیعه بر طبق قاعده « لکل قوم نکاح» تمام کسانی که پیوند زناشویی و ازدواج آنان بر طبق مذهب و آیین خودشان صورت گرفته حلال زاده هستند حتی اگر موحد و خدا پرست نباشند. 👌در روایتی آمده است که برای امام صادق دوستی بود که پیوسته با امام بود . ❗️روزی دوست امام به غلامش گفت ای فرزند زن بد کاره کجا بودی . 👌امام از این سخن او ناراحت شد و گفت سبحان الله چرا مادرش را به زنا نسبت می دهی .من گمان کردم که تو اهل ورع و تقوی هستی اما دیدم که چنین نیست . 🔶او گفت فدایتان شوم مادرش سندیه مشرکه است . 👌امام فرمود: «آیا نمی دانی که هر قومی نکاحی دارند .از نزد من دور شو» 👌امام تا اخر عمر دیگر با آن مرد رفت و آمد نکرد. 📚الکافی ج2 ص324 ❗️در روایت دیگر فرمود: «هر قومی نکاحی دارند که خود را با آن نکاح از زنا باز می دارند» 📚وسائل الشیعه ج16 ص36 👌عبدالله بن سنان می گوید: «امام صادق از نسبت دادن زنا به غیر مسلمین نهی می کرد (زیرا انان برای خود نکاح دارند)» 📚الکافی ج7 ص240 👌در روایت دیگر آمده است که فردی نزد امام صادق به یک فرد مجوسی گفت او فرزند زن بدکاره است . 🔶امام به او بد نگاه کرد . ❗️او گفت فدایت شوم او مجوسی است مادر و خواهرش یکی هستند . 👌امام فرمود: «مگر همین عمل در دینشان نکاح نمی باشد .تو حق نسبت زنازادگی به آنان را نداری» 📚الکافی ج7 ص240 👌به این مضمون روایات متعدد دیگری نیز وارد شده است؛ 📚وسائل الشیعه ج28 ص173 🔴اما آن روایتی که شما از کافی آوردید علاوه بر این که با روایات بالا در تعارض است از لحاظ سندی نیز دو مشکل عمده دارد؛ 1⃣یکی از راویان آن حسن بن عبدالرحمان است که مجهول است و در هیچ یک از کتب رجالی شرح حال او نیامده است لذا روایت او معتبر نیست. 2⃣یکی دیگر از راویان آن علی بن عباس است که از غلات بوده است. 🔶مرحوم نجاشی درمورد او می نویسد: «او شخص بسیار ضعیفی است که به خاطر غلو از روایات او رو گردانده شده است » 📚رجال نجاشی ص255 🔶ابن داود می نویسد: «ضعیف و غالی است» 📚رجال ابن داود ص261 ❗️بنابراین آن روایت مورد استدلال نیست. 👌بله در روایات شیعه و سنی آمده است که جز کسی که نطفه اش از حرام بسته شده است اهل بیت را دشمن نمی دارد و با آنان دشمنی نمی کند. 🔶حضرت علی فرمود: «دروغ می گوید کسی که فکر می کند حلال زاده است در حالی که با من و امامان از فرزندانم دشمنی می کند و بغض آنان را در دل دارد» 📚بحار الانوار ج27 ص145 👌علمای اهل سنت از عباده بن صامت نقل می کنند که می گوید: «فرزندان ما هر گاه بغض علی را به دل داشتند می دانستیم از ما نیستند» 📚مختصر تاریخ دمشق ج17 ص370 📚ینابیع الموده ج2 ص272 👌روشن است که کسی که با اهل بیت پیامبر دشمنی کند و بغض انان را به دل داشته باشد ناصبی بوده و از دین خارج است اما حساب این گونه افراد از سایر مردم جهان که یا با اهل بیت آشنایی ندارند و یا محبت اهل بیت را به دل دارند اگر چه شیعه نیستند جدا است و ما طبق روایات بالا حکم به حلال زادگی سایر مردم می کنیم . 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔 ❔کانال های دین می گویند از دید ائمه ، جنگ انداختن بین های بی نوا و بیگناه و امری پسندیده است ؟ آیا واقعیت دارد ❕❕ 💠💠 👌در روایات ما بین حیوانات امری ناپسند شمرده شده است جز در مورد سگ ها . ❕در نقلی آمده است ؛ «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ تَحْرِيشِ الْبَهَائِمِ مَا خَلَا الْكِلَاب » « پیامبر خدا از تحریش بین حیوانات نهی کرد جز در مورد ها » 📚الفقیه ج4 ص60 👌در نقل دیگری امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « تحریش تمام حیوانات ناپسند است جز سگ ها » 📚الکافی ج6 ص553 ❕تحریش مصدر باب تفعیل است که به معنای تشویق و تحریک کردن انسان یا به کار می رود . 📚معجم الوسیط ماده حرش ❕تحریش بین حیوانات به معنای تحریک کردن آنها برای حمله و نزاع به یکدیگر است که امری ناپسند است و به گفته علامه مجلسی بر اساس روایات بالا می باشد . 📚بحار الانوار ج61 ص227 👌اما تحریش سگ ها جایز است ، به این معنا که انسان سگ شکاری را تحریک کند برای حمله به و کردن صید . ❕علامه می نویسد ؛ « این که در روایات آمده است که تحریش بین سگ ها جایز است به این معنی نیست که جایز است سگ ها را تحریک کرد برای حمله به یکدیگر و دریدن همنوع خود ، بلکه تحریش در مورد سگ ها به معنای تحریک کردن آنها برای حمله به صید می باشد » 📚بحار الانوار ج61 ص227 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔پرسش ❓پاداش افرادی مثل حاتم طایی و ادیسون و... با توجه به اینکه اعمال نیکی انجام داده اند اما بدون ایمان چیست❗️❗️ 💠پاسخ💠 👌در تفسیر نمونه چنین آمده است ؛ 🔶« از نظر جهان بینی اسلام مطالعه نفس عمل به تنهائی کافی نیست، بلکه عمل به ضمیمه، محرک و انگیزه آن ارزش دارد، بسیار دیده شده کسانی بیمارستان یا مدرسه یا بنای خیر دیگری می سازند و تظاهر به این هم دارند که هدفشان صددرصد خدمت انسانی است به جامعهای که به آن مدیونند، در حالی که زیر این پوشش مطلب دیگری نهفته شده است و آن حفظ مقام و یا مال و ثروت یا جلب توجه عوام، و تحکیم منافع مادی خود، و یا حتی دست زدن به خیانت هائی دور از چشم دیگران است 🔷ولی به عکس ممکن است کسی کار کوچکی انجام دهد، با اخلاص تمام و انگیزه ای صددرصد انسانی و روحانی . ❓اکنون باید پرونده این مردان بزرگ را، هم از نظر عمل، هم از نظر انگیزه و محرک، مورد بررسی قرار داد، و مسلما از چند صورت خارج نیست : 1⃣گاهی هدف اصلی از اختراع صرفا یک عمل تخریبی است (همانند کشف انرژی اتمی که نخستین بار به منظور ساختن بمبهای اتمی صورت گرفت ) سپس در کنار آن منافعی برای نوع انسان نیز به وجود آمده که هدف واقعی مخترع یا مکتشف نبوده و یا در درجه دوم قرار داشته است، تکلیف این دسته از مخترعان کاملا روشن است . 2⃣ گاهی مخترع یا مکتشف، هدفش بهره گیری مادی و یا اسم و آوازه و شهرت است و در حقیقت، حکم تاجری دارد که برای در آمد بیشتر تاسیسات عام المنفعه ای به وجود می آورد و برای گروهی ایجاد کار و برای مملکتی محصولاتی به ارمغان می آورد، بی آنکه هیچ هدفی جز تحصیل در آمد داشته باشد، و اگر کار دیگری در آمد بیشتری داشت به سراغ آن می رفت . 👌البته چنین تجارت یا تولیدی اگر طبق موازین مشروع انجام گیرد، کار خلاف و حرامی نیست، ولی عمل فوق العاده مقدسی هم محسوب نمی شود. ❗️و از اینگونه مخترعان و مکتشفان در طول تاریخ کم نبودند و نشانه این طرز تفکر همان است که اگر ببینند آن در آمد یا بیشتر از آن از طرقی که مضر به حال جامعه است تامین می شود (مثلا در صنعت داروسازی بیست درصد سود می برند و در هروئین سازی 50 درصد) این دسته خاص دومی را ترجیح می دهند. 🗯تکلیف این گروه نیز روشن است آنها هیچگونه طلبی نه از خدا دارند و نه از همنوعان خویش و پاداش آنها همان سود و شهرتی بوده که می خواسته اند و به آن رسیده اند. 3⃣ گروه سومی هستند که مسلما انگیزه های انسانی دارند و یا اگر معتقد به خدا باشند انگیزه های الهی، و گاهی سالیان دراز از عمر خود را در گوشه لابراتوارها با نهایت فلاکت و محرومیت به سر می برند به امید اینکه خدمتی به نوع خود کنند، و ارمغانی به جهان انسانیت تقدیم دارند، زنجیری از پای دردمندی بگشایند و گرد و غباری از چهره رنجدیده ای بیفشانند. ❗️اینگونه افراد اگر ایمان داشته باشند و محرک الهی، که بحثی در آنها نیست، و اگر نداشته باشند اما محرکشان انسانی و مردمی باشد بدون شک پاداش مناسبی از خداوند دریافت خواهند داشت، این پاداش ممکن است در دنیا باشد، و ممکن است در جهان دیگر باشد، مسلما خداوند عالم عادل آنها را محروم نمی کند، اما چگونه و چطور؟ جزئیاتش بر ما روشن نیست، همین اندازه می توان گفت خداوند اجر چنین نیکوکارانی را ضایع نمی کند. ❕دلیل بر این مساله علاوه بر حکم عقل، اشاراتی است که در آیات و یا روایات آمده است . 🔶ما هیچ دلیلی نداریم که جمله «ان الله لا یضیع اجر المحسنین» 🔷سوره یوسف آیه 90 🔶شامل این گونه اشخاص نشود، زیرا محسنین در قرآن فقط به مؤمنان اطلاق نشده است، لذا می بینیم برادران یوسف هنگامی که نزد او آمدند بی آنکه او را بشناسند و در حالی که او را عزیز مصر می پنداشتند به او گفتند انا «نراک من المحسنین »«ما ترا از نیکوکاران می دانیم .» 🔶یوسف 36 👌از این گذشته آیه « فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره » «هر کس به اندازه سنگینی ذره ای کار نیک کند آن را می بیند و هر کس بمقدار ذره ای کار بد کند آن را خواهد دید» 🔶زلزال 7-8 ❗️ به وضوح شامل اینگونه اشخاص می شود. 👌در حدیثی از علی بن یقطین از امام کاظم می خوانیم؛ «در بنی اسرائیل مرد با ایمانی بود که همسایه کافری داشت، مرد بی ایمان نسبت به همسایه با ایمان خود نیک رفتاری می کرد، وقتی که از دنیا رفت خدا برای او خانهای بنا کرد که مانع از گرمای آتش شود... و به او گفته شد این به سبب نیک رفتاریت نسبت به همسایه مؤمنت می باشد» 📚بحار الانوار جلد 3 چاپ کمپانی صفحه 377 👌و نیز از پیامبر اکرم در باره عبد الله بن جدعان که از مشرکان معروف جاهلیت و از سران قریش بود چنین نقل شده : «کم عذابترین اهل جهنم ابن جدعان است، سؤال کردند یا رسول الله چرا؟ فرمود: او گرسنگان را سیر می کرد. 📚همان مدرک صفحه 382 ❗️❗️❗️ادامه پاسخ 👇👇👇
❗️❗️❗️ادامه پاسخ 👇👇👇 👌در روایت دیگری می خوانیم که پیامبر اکرم به عدی بن حاتم (فرزند حاتم طائی ) فرمود: «خداوند عذاب شدید را از پدرت به خاطر جود و بخشش او برداشت .» 📚سفینة البحار جلد 2 صفحه 607 🔶و در حدیث دیگری از امام صادق می خوانیم : « گروهی از یمن برای بحث و جدال خدمت پیامبر آمدند و در میان آنها مردی بود که از همه بیشتر سخن می گفت و خشونت و لجاجت خاصی در برابر پیامبر می نمود، پیامبر آنچنان عصبانی شد که آثارش در چهره مبارکش کاملا آشکار گردید، در این هنگام جبرئیل آمد و پیام الهی را این چنین به پیامبر ابلاغ کرد: «خداوند می فرماید این مردی است سخاوتمند پیامبر با شنیدن این سخن خشمش فرو نشست، رو به سوی او کرد و فرمود: پروردگار به من چنین پیامی داده است و اگر به خاطر آن نبود آنچنان بر تو سخت می گرفتم که عبرت دیگران گردی .» ❕آن مرد پرسید آیا پروردگارت سخاوت را دوست دارد، فرمود: بلی، عرض کرد: من شهادت می دهم که معبودی جز الله نیست و تو رسول و فرستاده او هستی و به همان خدائی که تو را مبعوث کرده سوگند که تاکنون هیچکس را از نزد خود محروم برنگردانده ام . 📚مدرک قبل ❓در اینجا این سؤال پیش می آید که هم از بعضی آیات و هم از بسیاری از روایات استفاده می شود که ایمان و یا حتی ولایت شرط قبولی اعمال و یا ورود در بهشت است، بنابراین اگر بهترین اعمال هم از افراد فاقد ایمان سر بزند مقبول درگاه خدا نخواهد بود. 👌ولی می توان از این سؤال چنین پاسخ گفت که مساله قبولی اعمال مطلبی است، و پاداش مناسب داشتن مطلب دیگر، به همین جهت مشهور در میان دانشمندان اسلام این است که مثلا نماز بدون حضور قلب و یا با ارتکاب بعضی از گناهان مانند غیبت، مقبول درگاه خدا نیست، با اینکه می دانیم چنین نمازی شرعا صحیح است، و اطاعت فرمان خدا است و انجام وظیفه محسوب می شود و مسلم است که اطاعت فرمان خدا بدون پاداش نخواهد بود. 👌بنابراین قبول عمل همان مرتبه عالی عمل است و در مورد بحث، ما نیز همین را میگوئیم، میگوئیم : اگر خدمات انسانی و مردمی با ایمان همراه باشد، عالیترین محتوا را خواهد داشت، ولی در غیر این صورت به کلی بی محتوا و بی پاداش نخواهد بود، در زمینه ورود در بهشت نیز همین پاسخ را میگوئیم که پاداش عمل لازم نیست منحصرا ورود در جنت باشد. 📚تفسیر نمونه ج10 ص312 📝پرسمان اعتقادی https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔پرسش ❓آیا راست است که گاهی وحی بر پیامبر قطع می شد و مشرکین پیامبر را مسخره می کردند که خدایش او را رها کرده و پیامبر محزون می شد تا جایی که قصد خودکشی داشت❕❕ 💠پاسخ💠 👌در این شکی نیست که مدت زمانی وحی بر پیامبر گرامی نازل نمیشد و اصطلاحا مساله انقطاع وحی پیش آمد . 🔶ابن عباس می گوید: « پانزده روز گذشت و وحی بر پیامبر نازل نشد . مشرکان گفتند پرودگار محمد او را رها کرده است و دشمن داشته اگر راست می گوید ماموریت او از سوی خدا است باید وحی به طور مرتب بر او نازل می شد در این هنگام بود که سوره ضحی نازل شد» 📚مجمع البیان ج10 ص504 ❗️خداوند جهت پاسخ به مشرکین این آیات را نازل کرد؛ « قسم به روز در آن هنگام که آفتاب بر آید و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد که خداوند تو را هرگز وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است...» 🔶ضحی 1 تا 3 🗯در بعضی از روایات آمده است که جمعی از مسلمانان به پیامبر عرض کردند که چرا بر شما وحی نمی شود؟ 🔶حضرت پاسخ دادند: « چگونه وحی بر من نازل شود در حالی که شما مفاصل انگشتان خود را پاکیزه نمی کنید و ناخنهای خود را نمی گیرید» 📚بحار الانوار ج18 ص255 👌البته این روایت نمی تواند تمام علت برای فلسفه انقطاع وحی باشد بلکه می توان گفت: ❕« هدف از انقطاع وحی آن بود که روشن شود که پیامبر هر چه دارد از ناحیه خدا دارد و حتی در نزول وحی از خود اختیاری ندارد . هر زمان خدا بخواهد وحی قطع می شود و هر زمان بخواهد برقرار می گردد و شاید انقطاع وحی به همین منظور بود تا پاسخی باشد به آنها که از پیامبر تقاضای معجزات اقتراحی و بر طبق میل خود داشتند یا به او پیشنهاد می کردند که فلان حکم یا فلان آیه را تغییر ده و او می فرمود من در این امور اختیاری ندارم » 📚تفسیر نمونه ج27 ص100 ❕در برخی روایات جعلی اهل سنت آمده است که پیامبر گرامی پس از انقطاع وحی محزون می گشت و قصد خود کشی می کرد تا آن که جبرئیل می آمد و پیامبر را از خود کشی کردن مانع می شد. 👌بخاری در صحیح نقل می کند: « وحی بر پیامبر نازل نمی شد و پیامبر شدیدا محزون می گشت تا جایی که تصمیم می گرفت خود را از بالای کوه بر زمین بیفکند . هر زمان به لبه کوه نزدیک می شد تا خود را پرت کند جبرئیل در برابرش ظاهر می شد و می گفت تو پیامبر خدا هستی . پیامبر از این سخن آرامش می گرفت و از قصد خود کشی منصرف می شد .باز اگر انقطاع وحی رفع نمی شد پیامبر جهت خود کشی به بالای کوه می رفت تا خود را پرت کند و جبرئیل می آمد و با گفتن این که تو پیامبر خدا هستی او را مانع می شد» 📚صحیح بخاری ج10 ص359 ناشر جمهوریه مصر العربیه 🔴ما این روایت را مردود و جعلی می دانیم که با عصمت پیامبر منافات دارد و به هیچ عنوان قابل اعتنا نمی باشد . 📝پرسمان اعتقادی https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔آیا می دانستید نام ۷۰ نفر در قرآن اصلی بوده است و در نسخه فعلی آن را تحریف و حذف کرده اند؟ 📘الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني    جلد : 2  صفحه : 631 تفسير نور الثقلين نویسنده : العروسي، الشيخ عبد علي    جلد : 5 صفحه : 642 مسند الإمام الرضا نویسنده : عطاردي، الشيخ عزيز الله    جلد : 1 صفحه : 385 ✍ترجمه : احمد بن محمد بن ابی نصر گفت : امام رضا مصحفى را به من داد و گفت : «در آن نگاه نكن». من آن را گشودم و سوره «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا» را خواندم. پس در آن ، اسم هفتاد مرد از قريش و اسامى پدرانشان را يافتم. سپس گفت : امام به دنبالم فرستاد و گفت : «مصحف(قرآن)را برايم بفرست». ⚡️تا اینجا مشخص شد، قرآنی که دست امام رضا بوده است، در آن نام ۷۰ نفره ذکر شده است، حال برای اینکه قضیه روشنتر شود روایت دیگری را می آوریم : 📙كتاب الغيبة نویسنده : النعماني، محمد بن إبراهيم    جلد : 1  صفحه : 318 📘النجم الثاقب في أحوال الإمام الحجّة الغائب نویسنده : الطبرسي النوري، حسين    جلد : 1  صفحه : 293 ✍ترجمه : اصبغ بن نباته می گوید : از امام علی بن ابی طالب شنیدم که می گفت : گوئی به عجم می نگرم که خیمه هایشان در مسجد کوفه است و مردم قرآن را همان گونه که نازل شده است می آموزند؛ عرض کردم : ای امیر مومنان مگر (اکنون قرآن) همانگونه که نازل شده نیست؟ امام علی گفت : نه، هفتاد تن از قریش با نام خودشان و نامهای پدرانشان از آن محو شده است، ابولهب نیز جا گذاشته نشده مگر به منظور سرزنش رسول خدا زیرا عموی آن حضرت است. 🔥اعضای گرامی خوب توجه بفرمایید که علی بن ابی طالب تصریح می کند که قرآن تحریف شده است و حتی اسامی ۷۰ نفر از مردان قریش را از آن حذف کرده اند و فقط نام ابولهب را در آن باقی گذاشتند(👌بنگرید به : سوره مسد) که آن هم به خاطر سرزنش پیامبر چون عموی او بوده است. 💠💠 👌جهت دیدن ادله نفی تحریف از قرآن کریم و تصریح بزرگان شیعه بر این مطلب دو نمایه زیر را مطالعه کنید ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/3346 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4626 ❕حال پاسخ دو روایت فوق ؛ 👌روایت اول در کتاب کافی نقل شده است و بقیه کتابها به نقل از کافی روایت را آورده اند . 🔹سند آن روایت مرسل و ضعیف است . در سند آن آمده است ؛ « عن بعض اصحابه » که نشان دهنده مجهول بودن راویان حدیث است . 🔸علامه مجلسی ذیل حدیث مذکور می نویسد ؛ « مرسل ( و ضعیف ) است » 📚مراه العقول ج 12 ص 521 👌از این گذشته اسامی هفتاد نفر مذکور در مصحف امام رضا علیه السلام به عنوان تفسیر آیه مذکور نوشته شده بوده است ،تفسیری که برگرفته از وحی خداوندی بوده است . بنابراین به هیچ عنوان تحریف لفظی در کار نبوده است . ❕مرحوم فیض کاشانی مینویسد ؛ «مراد از روایت می تواند این باشد که اسامی افراد مذکور به عنوان تفسیری برای کافرین و مشرکین که در آیه آمده است باشد . تفسیری که برگرفته از وحی بوده و از اجزاء قرآن نمی باشد » 📚الوافی ج 2 ص 273 💠روایت دوم ؛ 👌سند اصلی آن کتاب الغیبه مرحوم نعمانی است . ❕در سند آن فردی به نام ابو سلیمان احمد بن هوذه وجود دارد که مجهول است . 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 1 ص 255 👌و ابراهیم بن اسحاق النهاوندی وجود دارد که طبق تصریح نجاشی و شیخ طوسی ضعیف است ؛ « ضعیف کما قاله النجاشی و الشیخ و غیرهما » 📚 همان مدرک ص 119 ❕بنابراین با این روایات که یا سند آن ضعیف است و یا دلالت آن ناقص است ، نمی توان تحریف قرآن را نتیجه گرفت . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❓پرسش ❔چرا خداوند در قرآن اجازه می دهد که مردان زنان را بزنند❓آیا این حکم بر اساس فطرت و عقل آدمی است وظلم در حق زنان نمی باشد❔ 💠پاسخ💠 ❗️توجه به نکاتی لازم است؛ 1⃣در روایات فراوانی توصیه به اکرام زنان و ترک زدن آنها شده است . 🔶پیامبر گرامی فرمود: «هرکس زنی بگیرد لازم است که او را اکرام و احترام کند» 📚مستدرک الوسائل ج14 ص249 🔶وفرمود: «من تعجب می کنم از مردی که زنش را می زند درحالی که خودش به زدن سزاوار تر است .زنان خود را نزنید زیرا در آن قصاص است » 📚جامع الاخبار ص184 🔶وفرمود: «هر مردی که به زنش لطمه و ضربه ای بزند خداوند در روز قیامت ماموران جهنم را امر می کند هفتاد ضربه به او بزنند» 📚مستدرک الوسائل ج14 ص250 🔶وفرمود: «هرکس زنش را بزند...خداوند در روز قیامت چنان آبرویش را ببرد که تمام خلائق از اولین تا آخرین آنها به او نگاه می کنند» 📚عوالی اللالی ج1 ص254 🔶امام صادق فرمود: «از خدا در مورد زنان بترسید و با آنان بد رفتاری نکنید» 📚الفقیه ج3 ص392 2⃣خداوند در سوره نسائ می فرماید: «آن دسته از زنان را که از طغیان و مخالفتشان بیم دارید پند و اندرز دهید و ( اگر موثر واقع نشد) در بستر از آنها دوری نمایید و ( اگر آنهم موثر واقع نشد و هیچ راهی برای وادار کردن آنها به انجام وظائفشان جز شدت عمل نبود) آنها را تنبیه کنید و اگر از شما پیروی کردند به آنها تعدی نکنید» 🔷نسائ 34 ❗️این حکم در مورد زنان ناشره است .آنها کسانی هستند که از انجام وظایف زناشویی سر باز می زنند و سر به طغیان و سرکشی بلند می کنند.در آیه فوق سه نوع تعزیر برای چنین زنانی در نظر گرفته شده است: 1- پند و اندرز 2- کناره گیری از آنان 3- تنبیه بدنی و هر یک از این مراحل در صورتی است که مرحله قبلی موثر واقع نشود. 3⃣زنان بر چهار گونه هستند؛ 🔶1- گروهی زنان مومن و صالح هستند که بر اثر شایستگی ذاتی و تربیت های اکتسابی به مسوولیت های خود در محیط خانواده کاملا آشنا هستند.آنها باید کاملا مورد احترام همسرانشان باشند و دستور« با آنها به طور شایسته رفتار کنید» در مورد آنهاست. 🔶نسائ 19 🔷2- گروه دیگر آنهایی هستند که از وظائف خود در خانواده سر باز می زنند و مایه آزار همسر خود می شوند ولی تخلف های آنها عمیق نیست و با پند و اندرز متوجه اشتباه خود شده و به خاطر خوف از خدا و داشتن تقوی به راه حق باز می گردند. 🔶3- گروه سوم آنانی هستند که نشوزشان عمیق تر است و با بی اعتنایی و قهر کردن متوجه اشتباه خود می شوند و به خاطر لطافت روحی که دارند این واکنش خفیف در روحشان اثر می گذارد و از در صلح و صفا و آشتی در می آیند. 🔷4- تنها گروه چهارمی هستند که سرکشی و پشت پا زدن به وظایف و مسوولیت های خود را در برابر همسرشان از حد می گذرانند و در طریق قانون شکنی با لجاجت و سرسختی گام بر می دارند.نه تقوای چندانی دارند که آنها را از این کار باز دارد و نه اندرزها در آنها سودی دارد و نه جدا شدن در بستر و کم اعتنایی در روحشان اثر می گذارد و راهی جز شدت عمل در مورد آنها باقی نمی گذارد .تنها این جاست که اسلام به همسر اجازه تنبیه بدنی و تعزیر به وسیله ضرب را داده است واین کاری است که در جوامع شرقی و غربی وجود دارد. 4⃣تنبیه بدنی که اجازه داده شده است چنان که در کتب فقهی آمده است باید ملایم و خفیف باشد که نه موجب شکستگی گردد و نه سبب مجروح شدن و کبودی بدن زن. 🔶امام باقر فرمود: «منظور زدن با چوب مسواک است» 📚مجمع البیان ج3 ص69 📚البرهان ج2 ص75 🔶امام رضا فرمود: «زدن باید با چوب مسواک و شبیه آن باشد و از روی مدارا و ملاطفت صادر شود» 📚بحار الانوار ج101 ص58 👌بی شک زدن با چوب مسواک و یا چیزی مانند سیگار از اساس کتک زدن صدق نمی کند و ممکن است فلسفه حکم اشاره به همان باشد که روانکاوران امروز معتقدند که جمعی از زنان دارای حالتی بنام « مازوشیسم» « آزار طلبی» هستند و گاه این حالت در آنها تشدید می شود وتنها راه آرامش آنها تنبیه مختصر بدنی است .تنبیه خفیف بدنی که در موارد آنان جنبه آرام بخشی دارد و یک نوع درمان روانی است . ❗️اگر این مرحله نیز موثر واقع نشد مرد حق ادامه دادن ندارد و نوبت به مرحله بعد که تعیین حکم است می رسد. 5⃣مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظایف مجازات می گردد حتی مجازات بدنی، منتها چون این کار غالبا از عهده زنان خارج است حاکم شرع موظف است که مردان متخلف را از طرق مختلف وحتی از طریق تعزیر «مجازات بدنی»به وظایف خود آشنا سازد. 🔶«داستان مردی که به همسر خود اجحاف کرده بود وبه هیچ قیمت حاضر به تسلیم در برابر حق نبود وعلی علیه السلام اورا با شدت عمل وحتی با تهدید شمشیر وادار به تسلیم کرد معروف است» 📚تفسیر نمونه،ج3 ص374 ❗️با توجه به نکات فوق اشکالی بر مساله وارد نمیشود https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔این کتاب اللمعه البیضاء اقای تبریزی چیه که تو کتابش آورده «سینه های حضرت زهرا بسیار طولانی ( بسیار بزرگ ) بود ؛ به طوری که آن را از شانه اش به سمت پشت سر می انداخت و فرزندانش را از پشت سر شیر می داد ...» کانال های ضد دین به خاطر این سخنش به شیعه حمله می کنند ❗️❗️ 💠💠 👌مطلب مذکور در هیچ روایتی از کتب تشیع نیامده است و استناد آن به کتب حدیثی تشیع کذب و دروغ است . ❕مولف مذکور چنین می نویسد ؛ « وكان ثدياها طويلين بحيث كانت تلقيهما من أعلى كتفيها على عقبها، وترضع أولادها من وراء ظهرها ، على ما ذكر بعضهم ذلك مسندا إلى الرواية. « سينه هاي آن حضرت طولاني بود؛ به گونه‌ي كه آن را از شانه اش به سمت پشت سر مي‌انداخت و فرزندانش را از پشت سر شير مي‌داد، بنا بر آنچه برخي از علماي آنها با استناد به روايت شان اين مطلب را ذكر كرده اند» 📚اللمعه البیضاء ص235 ❕منظور از « بعضهم » علمای اهل سنت هستند که چنین مطالب موهونی را در رابطه با حضرت زهرا سلام الله علیها نقل می کنند و مولف کتاب مذکور آقای ( متوفای 1310 ق) تنها قصدش آن بوده است که نقل اهل سنت را بیان کند و رد کند و تعبیر « علی ما ذکر بعضهم » نشانه رد این سخن از سوی نویسنده است . ❕اگر این سخن را نیز نپذیریم باز هم می گوییم این نقل برای ما ندارد و روایتی در این رابطه در کتب حدیثی ما نیامده است و نقل چنین مطالبی از هر کس باشد مردود است و صاحب چنین نقلی شایسته انتقاد و ملامت و باز خواست است . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
♻️متن شبهه با عرض پوزش از دوستان ‌💠 در بوسيدن فاطمه ابو جعفر محمد ابن على ابن شهراشوب در كتاب معروف خود، مناقب آل أبی طالب در جلد 3 صفحه 114 مينويسد: الباقر و الصادق (ع): انه كان (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجه فاطمه و یضع وجهه بینثدیی فاطمه و یدعو لها و فی روایه: حتى یقبل عرض وجنة فاطمة أو بین ثدییها. ترجمه : و می‌گویند: همانا رسول (ص) نمی‌خوابید تا اینکه گونه‌ی فاطمه را می‌بوسید و صورتش را بین دو پستانش قرار می‌داد.... و نيز در كتاب كشف الغمه اربلى در جلد دوم ص 95 اورده : __كان رسول الله (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة (ع) أو بین ثدییها. و عن جعفر صادق (ع) كان النبی(ص) لاینام لیلة حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمة (ع) ترجمه : نمی‌خوابید مگر اینکه گونه‌ی فاطمه یا را می‌بوسید و از جعفر صادق (ع) نقل است که رسول الله (ص) نمی‌خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می‌داد. _____كشف الغمه إربلی /جزء2/صفحة 95 اما ستون فكرى و نظرى شيعيان در اينباره مينويسد: الباقر والصادق (ع): أنه كان النبی (ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجه فاطمة یضع وجهه بین ثدیی فاطمة و یدعو لها و فی روایه حتى یقبل عرض وجنه فاطمه أو بین ثدییها ترجمه: (ع): همانا پیامبر (ص) نمی‌خوابید مگر اینکه صورت فاطمه را می‌گرفت و صورتش را بین دو پستان فاطمه می‌گذاشت و در روایت دیگر اینکه یا گونه را و یا بین دو پستانش را می‌بوسید. منبع: (بحار الانوار/ جزء 43/صفحه 42) در ادامه و در صفحه 55 و 77 اين كتاب روايات ديگرى به اين مضمون اورده كه : و عن حذیفة كان رسول الله ( ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها . وعن جعفر بن محمد ع كان النبی لا ینام لیلته حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمه (ع) _______بحار الانوار/جزء43/صفحة55 كان النبی ( ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها و عن جعفر بن محمد (ع) قال: كان رسول الله ( ص) لاینام حتى یضع وجهه الكریم بین ثدیی فاطمه (ع) _______بحارالانوار/جزء 43صفحه 77 كه خلاصه ترجمه اين روايات به شرح زير ميباشد : رسول الله نمی‌خوابید مگر اینکه گونه یا بین دو پستان فاطمه را می‌بوسید... 🔷پاسخ: ❗️مدتی بود که این کانال های بی دین شروع به اهانت کردن به پیامبر گرامی کرده اند و ما قصد پاسخگویی به این بی تربیتی انان را نداشته اما چون دیدیم بیش از حد در این باره طرح بحث می کنند ناگزیر دیدیم که پاسخی اجمالی به این توهین ها بدهیم 🔷ایت الله العظمی مکارم شیرازی که از بزرگان علمای شیعه در عصر حاضر می باشد در بیان عقاید شیعه چنین می اورد: ❗️« عقیده ما در باره روایات اهل بیت: 🔷«تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد .بلکه هر حدیثی سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است» 📚اعتقاد ما،ص119 ❗️حال پاسخ روایات مورد استناد: 1⃣روایت اول از کتاب مناقب ابن شهر اشوب مرسل و بدون سند است 2⃣روایت دوم از کتاب کشف الغمه نیز مرسل و ضعیف است 3⃣روایت سوم از کتاب بحار الانوار همان روایت مناقب ابن شهر اشوب است و علامه مجلسی از ان کتاب نقل می کند که گفتیم روایت مرسل و ضعیف است 4⃣روایت چهارم از کتاب بحار الانوار بدون سند و مرسل و ضعیف است 5⃣روایت پنجم نیز از کتاب بحار الانوار بدون سند و کاملا ضعیف است . 🗯این که هر روایتی در هر کتابی ذکر شده ،دلیل بر صحیح بودن آن روایت نیست. گاه هدف نویسنده نقل روایات صحیح نیست، بلکه روایات مرتبط را را جمع آوری کرده است و اهل فن باید جداسازی را انجام دهند. https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال مستحضر هستید که کانال های ضد دین این روز ها دارند مساله بوسیدن زهرا توسط پیامبر را مورد بحث قرار می دهند و دیدم شما در یک پاسخ گفتید روایاتی که انان استدلال کرده اند که پیامبر سینه حضرت زهرا یا لبان او را می بوسید مرسل و ضعیف است سوالم این است که به فرض این روایات صحیح باشد ایا مشکلی دارد که پیامبر چنین کاری کند؟ 🔷پاسخ: ❗️در این شکی نیست که پیامبر گرامی ما دارای بالاترین صفات اخلاقی و نفسانی بوده اند چنان که خداوند در وصف ایشان می فرماید: « تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» 📓قلم 4 🔷ومی فرماید: « برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است» 📓احزاب 21 ❗️نسبت دادن مطالب غیر اخلاقی به پیامبر گرامی ناشی از کثافت درونی فردی است که به ایشان توهین و جسارت می کند و شان ایشان مبرا از این نسبت ها است 🗯اما در مورد روایاتی که می گوید پیامبر دهان یا سینه یا موهای حضرت زهرا را می بوسید بنابر صحت روایات: ❗️در روایات ما امده است که شایسته است انسان در میان فرزندان به دختران بیشتر توجه کند و انها را مورد لطف ورحمت خودش قرار دهد چنان که پیامبر گرامی فرمود: « خداوند نسبت به دختران رووف تر و دلسوز تر است و هیچ مردی دخترش را شاد نمی کند مگر انکه خداوند روز قیامت او را شاد می کند» 📚الکافی ج6 ص6 ❗️از سوی دیگر علمای بزرگوار در کتب خود چنین بابی را گشوده اند: « باب در استحباب بوسیدن فرزند از باب لطف و مهربانی» 📚وسائل الشیعه،ج21 ص484 ❗️پیامبر گرامی فرمود: « هر کس فرزندش را ببوسد خداوند به او حسنه و ثواب می دهد» 📚همان مدرک ،ص485 🗯ویا فرمود: « فرزندانتان را زیاد ببوسید چرا که خداوند در برابر آن به شما درجه ای در بهشت می دهد» 📚روضه الواعظین،ص369 ❗️فردی به نزد پیامبر امددو گفت من ده فرزند دارم که هیچ یک را تاکنون نبوسیده ام پیامبر به او گفت: « کسی که رحم و لطف ندارد مورد رحمت واقع نمیشود» 📚مکارم الاخلاق،ص220 ❗️امام صادق فرمود: « بوسیدن دهان همسر وفرزند صغیر جایز است» 📚الکافی ج2 ص186 🗯امام کاظم فرمود: « هر کس به خاطر خویشاوندی ( فرزندش) را ببوسد بر او چیزی نیست» 📚الکافی ج2 ص185 🗯روشن است که بوسه زدن پیامبر از باب لطف و رحمتی بوده است که نسبت به حضرت زهرا داشته است و تنها انسان های بیمار و مریض هستند که این رفتار پیامبر را مورد سوال و خدشه قرار می دهند ❗️ گذشته از ان که می تواند وجهی دیگر بیان داشت و آن این که: ❗️پیامبر گرامی موضع بریده شدن سر امام حسین را بوسه می زد و به مردم خبر می داد از شهادت حضرت و بریده شدن سر ایشان 📚بحار الانوار ج44 ص223 باب30 🗯پیامبر سینه حضرت زهرا را می بوسید یا سر به سینه ایشان می گذاشت چرا که قرار بود به زودی در پی هجوم افراد به خانه ایشان میخ به سینه حضرت فرو رود 📚موتمر علمائ ،ص135 📚رنجهای حضرت زهرا،ص319 🗯از انچه گذشت روشن می شود که داستان بوسه زدن پیامبر گرامی نشان دهنده نهایت لطف و توجه ایشان نسبت به حضرت زهرا و یاد آور مصائب ایشان بوده است . https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔در ادامه شیعه به مردمان جهان اینبار نوبت رسیده به اقوامی دیگر ؛ ❕ عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن موسى بن جعفر، عن عمرو بن سعيد، عن محمد بن عبد الله الهاشمي، عن أحمد بن يوسف، عن علي بن داود الحداد، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: لا تناكحوا الزنج والخزر فإن لهم أرحاما تدل على غير الوفاء قال: والهند والسند والقند ليس فيهم نجيب يعني القندهار. ترجمه✍ علی بن داود می گوید :امام صادق فرمود : با زنان زنج ( گروهی از سوادانی ها ) و خزر ازدواج نکنید چرا که رحم آنان نشانگر عدم وفای به پیمان هست . و حضرت فرمود با هندیان و اهل سند (پاکستان) و قندهار(افغانستان) ازدواج نکنید زیرا آنها نیستند . 📙 کتاب : الفروع من الكافي نویسنده : الكليني ج : 5 ص : 352 💠💠 👌یکی از معیارها و ملاک های صحت یک روایت ، موافقت آن با قرآن کریم است چنان که امام علیه السلام فرمود ؛ « روایتی که از ما نقل می شود را تصدیق نکنید مگر زمانی که موافق با کتاب خدا باشد » 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 123 ❕قرآن به صراحت هر گونه برتری نژادی و قومی و منطقه ای را کرده و می فرماید ؛ « ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید ولی ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شما است» 🔶 13 🔷پیامبر فرمود: « خدای شما یکی است و پدرتان یکی ، نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب ، نه سیاه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سیاه پوست مگر به » 📚تفسیر نمونه ج22 ص201 _ تفسیر قرطبی ج9 ص6162 👌بنابراین آنچه در پرسش آمده است ، چون با این اصل مسلم قرآنی برابری ندارد ، قابل قبول نمی باشد . ❕از سوی دیگر ملاک در ازدواج کردن ، دین و ایمان طرف مقابل است ، نه نژاد و ملیت و منطقه که بگوییم طرف مقابل اگر از نژاد باشد ، شایسته ازدواج کردن نیست . 🔸امام صادق علیه السلام فرمود: « با زنی ازدواج کن که منسوب به خیر و حسن خلق باشد» 📚الکافی ج5 ص323 ❕پیامبر گرامی فرمود ؛ « اگر کسی به شما آمد که شما از اخلاق و دین او راضی بودید ، با او وصلت کنید که اگر چنین نکنید فتنه و فسادی بزرگ اتفاق خواهد افتاد » 📚وسائل الشیعه ج 20 ص 76 ❕در سند روایت فوق که مورد شبهه افکن قرار گرفت ، فردی به نام سهل بن زیاد آدمی قرار دارد که نجاشی در مورد او میگوید ؛ « در حدیث است و به روایات او اعتماد نمیشود و او اهل غلو و کذب بوده است» 📚رجال نجاشی ص185 ❕لذا علامه در ذیل حدیث مذکور می نویسد ؛ « بنابر مشهور این حدیث ضعیف است » 📚مراه العقول ج 20 ص 56 👌به فرض که روایت فوق باشد گفتنی است ؛ ❕این روایت و روایاتی به مضمون آن که از ازدواج کردن با مردمانی نهی می کند ، ناظر به موقعیت زمانی و مکانی آن است . ❕مثلا زمانی که امام علیه السلام مضمون فوق را در نهی از ازدواج کردن با اقوامی بیان کردند ، کسانی که به آن قوم و نژاد بودند ، به واسطه دوری از تعالیم اسلام ، از لحاظ دینی و اعتقادی و عملی دچار انحرافات عدیده ای بودند ، امام علیه السلام به جهت آنکه با ازدواج کردن با آنها ، این انحرافات فراگیر نشود ، نهی را بیان داشتند . 👌بی شک در زمان کنونی که مردمان قومیت ها و نژاد های فوق تحت سایه تعالیم اسلام به رشد فکری و فرهنگی و اعتقادی رسیده اند ، روایات نهی کننده برای آنها مصداق ندارد و ازدواج کردن با آنها بی اشکال است . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔پرسش ❓🔰آيا شر از خدا سرچشمه مي گيرد؟ 🔻بين دو آيه ي پشت سرهم زير تناقض وجود دارد در حاليكه آيه 78مي گويد هم خير و هم شر از طرف الله مي آيند، دقيقا در آيه بعدي ميگويد تنها خير از الله ريشه ميگيرد؛ دقت كنيد. ➖َإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا ﴿۷۸ نسا﴾ ترجمه: اگر خوبى به آنان برسد میگويند اين از جانب خداست و چون صدمه اى به ايشان برسد مىگويند اين از طرف توست بگو همه از جانب خداست [آخر]اين قوم را چه شده است كه نمىخواهند سخنى را دريابند تناقض با 👇 ➖مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا ﴿۷۹ نسا﴾ ترجمه: هر چه از خوبيها به تو میرسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو میرسد از خود توست و تو را به پيامبرى براى مردم فرستاديم و گواه بودن خدا بس است 💠پاسخ💠 ❗️در تفسیر نمونه چنین آمده است؛ 🔷مطالعه این دو آیه که در قرآن پشت سر هم قرار گرفته است سوالی را در ذهن ترسیم می کند که چرا در آیه اول، همه نیکیها و بدیها (حسنات و سیئات) به خدا نسبت داده شده، در حالی که آیه دوم فقط نیکیها را به خدا نسبت می دهد و بدیها و سیئات را به مردم❓ ❗️با مطالعه و دقت در مضمون دو آیه به چند نکته برخورد می کنیم که هر کدام می تواند پاسخ جداگانه ای به این سوال بوده باشد: 1⃣ اگر سیئات و بدیها را تجزیه و تحلیل کنیم دارای دو جنبه هستند یکی جنبه مثبت دیگری جنبه منفی، و همین جنبه منفی آن است که قیافه سیئه به آن می دهد و به شکل زیان نسبی در می آورد. 🔶برای مثال: ❗️انسانی که بوسیله سلاح گرم یا سرد بی گناهی را به قتل می رساند مسلما مرتکب سیئه ای شده است، اکنون عوامل وجود این کار بد را بررسی می کنیم در میان این عوامل قدرت انسان، فکر انسان، قدرت یک اسلحه سرد یا گرم، نشانه گیری صحیح، استفاده از فرصت مناسب، تاثیر و قدرت گلوله دیده می شود که تمام اینها جنبه های مثبت قضیه است، زیرا همه آنها می توانند مفید و سودمند واقع شوند و اگر در مورد خود به کار گرفته شوند مشکلات بزرگی را حل می کنند، تنها جنبه منفی قضیه آن است که تمام این قدرتها و نیروها در غیر مورد خود بکار گرفته شده است. 🔶 مثلا به جای اینکه به وسیله آنها دفع خطر حیوان درنده و یا یک قاتل جانی و خطرناک شده باشد در مورد انسان بیگناهی به کار رفته است، همین جنبه منفی اخیر است که آن را به صورت سیئة در می آورد، و الا نه قدرت نشانه گیری انسان چیز بدی است و نه نیروی باروت و نفوذ گلوله، همه اینها منابع قدرتند و در مورد خود قابل استفاده فراوان. ❗️بنابراین اگر ملاحظه می کنیم در آیه اول تمام حسنات و سیئات به خداوند نسبت داده شده است به خاطر آن است که تمام منابع قدرت حتی قدرتهائی که از آن سوء استفاده می شود، از ناحیه خدا است و سرچشمه قسمتهای سازنده و مثبت او است، و اگر در آیه دوم سیئات به مردم نسبت داده شده است اشاره به همان جنبه های منفی قضیه و سوء استفاده از مواهب و قدرتهای خدادادی است، و این درست به آن می ماند که پدری سرمایه ای به فرزند خود برای ساختن خانه خوبی بدهد، ولی او آن را در راه مواد مخدر و فساد و تبهکاری و یا دائر کردن خانه و مرکز فساد به کار اندازد، شکی نیست که او از نظر اصل سرمایه مدیون پدر است ولی از نظر سوء استفاده، مستند به خود او است. 2⃣ممکن است آیه شریفه اشاره به مسئله «الامر بین الامرین» بوده باشد که در بحث جبر و تفویض به آن اشاره شده است و خلاصه آن این است: ❗ همه حوادث جهان حتی اعمال و افعال ما خواه حسنه باشد یا سیئه، خوب باشد یا بد از یک نظر مربوط به خدا است زیرا او است که به ما قدرت داده واختیار و آزادی اراده بخشیده است. بنابراین آنچه ما اختیار می کنیم و با آزادی اراده انتخاب می نمائیم بر خلاف خواست خدا نیست، ولی در عین حال اعمال ما به ما نسبت دارد و از وجود ما سرچشمه می گیرد زیرا عامل تعیین کننده عمل، اراده و اختیار ما است، و به همین دلیل ما در برابر اعمالمان مسئولیم، و استناد اعمال ما به خدا آنچنان که اشاره شد از ما سلب مسئولیت نمی کند و موجب عقیده جبر نیست. 👌بنابراین آنجا که می فرماید: حسنات و سیئات از خدا است، اشاره می کند به همان فاعلیت خداوند نسبت به همه چیز، و آنجا که می فرماید سیئات از شما است، اشاره به فاعلیت ما و مسئله اراده و اختیار ما می کند و در واقع مجموع دو آیه، مسئله «امر بین الامرین» را ثابت می کند . 📚تفسیر نمونه ج4 ص21 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw