eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.7هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔آیا برای توسل به امامزادگان دلیلی از قرآن و داریم❕❕ 💠💠 👌 به معنای درخواست انسان از اولیاء الهی جهت دعا و استغفار آنان و این که آنان از خداوند بخواهند انسان را حل کند ریشه در آیات متعددی از قرآن دارد؛ 1⃣بنی اسرائیل هنگامی که در گرفتار بودند خطاب به گفتند ؛ « از خدای خود بخواه که از آنچه از می روید از سبزیجات و خیار و عدس و پیاز برای ما برویاند» 🔷 👌می بینیم بنی اسرائیل از آن حضرت می خواهند که در پیشگاه خداوند کند تا با رویاندن سبزی های متنوع مشکل آنها را برطرف سازند و حضرت موسی نیز در پاسخ آنان نفرمود که این عملتان شرک است بلکه فرمود آیا غذای تر را به جای غذای بهتر انتخاب می کنید ... 2⃣هنگامی که فرزندان یعقوب به خطای خود پی بردند خطاب به آن حضرت گفتند ؛ « ای پدر از خدا آمرزش ما را بخواه ، که ما خطاکار بودیم » 🔶حضرت نیز در پاسخ آنان فرمود: « به زودی برای شما از آمرزش می طلبم که او آمرزنده و مهربان است» 🔷یوسف 97-98 👌بنابراین می توانند از اولیاء الهی درخواست کنند تا برای آنها از خدا طلب مغفرت کنند. 3⃣خداوند به افرادی که کرده اند می گوید اگر نزد رسول خدا بروند و علاوه بر استغفار از خویش ، از آن حضرت نیز بخواهند که برای آنان استغفار کنند خداوند آنان را می بخشد. « و اگر آنان ، هنگامی که ( با گناه و نافرمانی ) به خود ستم می کردند به نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و هم برای آنان استغفار می کرد خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند» 🔷 64 👌بنابراین یکی از راههای بخشش درخواست از اولیاء الهی برای استغفار است که مورد سفارش خداوند قرار گرفته است. 4⃣در دیگر می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید ، الهی را پیشه کنید ، و وسیله ای برای تقرب به خدا انتخاب کنید و در راه خدا جهاد کنید باشد که رستگار شوید» 🔷 35 👌شفاعت و بندگان صالح خداوند نیز داخل در مفهوم کلی وسیله است که سبب به خداوند می گردد. 5⃣در آیه دیگر می فرماید: « ای پیامبر بگو کسانی را که غیر از می خوانید و خود می دانید آنها را بخوانید ، آنها هیچ مشکلی را از شما نمی توانند حل کنند ، و هیچ تغییر و دگرگونی ایجاد کنند» 🔶 👌با توجه به جمله « قل ادعوا الذین » معلوم می شود که منظور از این آیه ها و امثال آنها نیست چون « الذین » برای « ذوالعقول »( ) بکار می رود بلکه منظور فرشتگانی هستند که آنها را می پرستیدند یا حضرت مسیح است که گروهی به عنوان معبود او را پرستش می کردند . ❗️آیه بعد می گوید: « خود آنها ( مسیح و فرشتگان ) کسانی هستند که به درگاه خداوند می روند و با ای به او تقرب می جویند ...» 🔶 👌این آیه نیز مشروعیت توسل را اثبات می کند. ❕بنابراین بر اساس ادله مذکور ، جستن به اولیاء الهی جهت دعا یا استغفار آنان امری و مورد تایید است که از جمله این اولیاء الهی امامزادگان می باشند. 👌شیخ می گوید: « بدان مشاهدی که منتسب به ائمه است زیارتشان مستحب بوده زیرا تعظیم آنان ، تعظیم امامان است و اصل اولی در مورد آنان ، ایمان و آنان است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود مانند جعفر کذاب و مانند آن ...و جایز است زیارت آنان و توسل و استشفاع به آنان و پدران طاهرشان » 📚 الانوار ج99 ص273 👌سید بن طاووس نقل می کند که در زیارت چنین بگو: « ...شما آن باب الهی هستی که برای تقرب به خدا باید از آن باب وارد شد ، من به زیارت تو آمده ام و را به نزد تو آورده ام ( تا با توسل به تو و دعای تو بر آورده شود)» 📚 الزائر ص260 📝 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔پرسش ❓شيخ صدوق اعتقاد به علم غیب را کفر می داند: شیخ صدوق در کتاب خود آورده است: کسي که به ائمه علم غيب نسبت دهد کافر است ومسلمان نيست، متن عربي چنين آمده است : ومن ينتحل للائمه علم الغيب فهذا کفر بالله، وخروج عن الاسلام عندنا)). آدرس دقيق:کمال الدين وتمام النعمه ج/1 مقدمه مولف ، ص:209. 💠پاسخ💠 👌مراد شیخ صدوق از آن سخن نسبت دادن علم غیب استقلالی و ذاتی به ائمه می باشد و روشن است که کسی جز خداوند آگاهی استقلالی و ذاتی به علم غیب ندارد و این سخن شیخ صدوق بر اساس روایاتی است که علم غیب را از ائمه نفی می کند زیرا در آن زمان ها متبادر از علم غیب چنین بوده است که فرد به صورت استقلالی و ذاتی آگاه به علم غیب است .اهل بیت این نوع علم غیب را از خود نفی می کردند تا شیعیان گرفتار غلو و شرک نشوند و تصریح می کردند که اموری را که ما از آن خبر می دهیم از طریق پیامبر اسلام به ما رسیده است و به صورت مستقل به آن آگاهی پیدا نکرده ایم. 📚مفاهیم القرآن ج3 ص460 👌در روایتی آمده است که حضرت علی برخی از اخبار غیبی را برای یارانش بیان می کرد .یکی از اصحاب به ایشان عرضه داشت: « یا امیر المومنین شما عالم به غیب هستید؟ ❗️حضرت لبخندی زده و فرمودند: « این خبر دادن علم غیب محسوب نمی شود بلکه من این آگاهی ها را به تعلیم پیامبر دارم که او آگاه به این علوم بوده است » 📚نهج البلاغه خطبه 124 👌در روایت دیگر آمده است که عبدالله بن حسن از امام کاظم سوال کرد که مردم گمان می کنند شما علم غیب دارید؟ ❗️امام پاسخ داد: « سبحان الله دست خودت را بر سرم بگذار به خداوند سوگند هیچ مویی در تن و سرم نمی باشد مگر آنکه راست ایستاده است .به خدا سوگند آگاهی های ما به تعلیم پیامبر است ( و ذاتی و استقلالی نمی باشد)» 📚امالی مفید ص114 👌علامه مجلسی می نویسد: « نفی علم غیب از امامان به آن معنا است که آنان آگاهی از غیب بدون تعلیم الهی را ندارند. تعلیم الهی از طریق وحی یا الهام ( و وراثت از پیامبر) و الا عمده معجزات انبیاء و اوصیاء آگاهی های غیبی آنان بوده و یکی از وجوه اعجاز قرآن نیز اخبار غیبی آن است و ما نیز به بسیاری از اخبار غیبی به تعلیم خداوند و رسولش و امامان آگاهی داریم مانند قیامت و احوال قیامت و بهشت و جهنم و رجعت و قیام قائم و نزول عیسی و اشراط ساعه و عرش و کرسی و ملائکه» 📚بحار الانوار ج26 ص103 ❗️بنابراین روشن می شود که مراد شیخ صدوق از نفی علم غیب امامان ، علم غیب ذاتی و استقلالی است که اختصاص به خداوند دارد و الا از طریق قرآن و روایات ثابت است که ائمه به تعلیم الهی آگاه به اخبار غیبی بوده اند که جهت آگاهی به نمایه زیر رجوع فرمایید؛ https://t.me/Rahnamye_Behesht/6012 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔 ❔با توجه به اینکه احکام شریعت همگی براساس فطرت بشر است، چرا جمع اختین در قبل از اسلام حتی در مورد حلال بوده ولی در اسلام حرام شده است؟ آیا تغییر فطری رخ داده یا قدما در حد و اندازه اجرای احکام اسلام نبوده اند ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که ازدواج همزمان با دو خواهر در اسلام حرام بوده به گونه ای که می فرماید ؛ « (نيز حرام است بر شما) اينكه جمع ميان دو خواهر كنيد مگر آنچه در گذشته واقع شده خداوند آمرزنده و مهربان است » ( نساء 23) ❕معنای این که خداوند می فرماید براى شما جمع در ميان دو خواهر ممنوع است این است که ازدواج با دو خواهر در زمان واحد نيست، بنا بر اين اگر با دو خواهر يا بيشتر در زمانهاى مختلف و بعد از جدايى از خواهر قبلى انجام گيرد، مانعى ندارد و از آنجا كه در زمان جاهليت جمع ميان دو خواهر رائج بود، و افرادى مرتكب چنين ازدواجهايى شده بودند قرآن بعد از جمله فوق مى ‏گويد:" إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ" يعنى اين حكم (همانند احكام ديگر) عطف به گذشته نمى ‏شود، و كسانى كه قبل از نزول اين قانون، چنين ازدواجى انجام داده‏ اند كيفر و مجازاتى ندارند، اگر چه اكنون بايد يكى از آن دو را انتخاب كرد، و ديگرى را رها كنند. ❕رمز اينكه اسلام از چنين ازدواجى كرده شايد اين باشد، كه دو خواهر به حكم نسب و پيوند طبيعى نسبت به يكديگر علاقه شديد دارند، ولى به هنگامى كه رقيب هم شوند طبعا نمى‏ توانند آن علاقه سابق را حفظ كنند، و به اين ترتيب يك نوع تضاد عاطفى در وجود آنها پيدا مى‏ شود، كه براى زندگى آنها زيان‏بار است، زيرا دائما انگيزه و انگيزه رقابت در وجود آنها در حال كشمكش و مبارزه ‏اند. 📚تفسیر نمونه ج 3 ص 331 👌از برخی روایات استفاده می شود که مساله حرمت ازدواج همزمان با دو خواهر اختصاص به اسلام دارد و چنین ازدواجی در ادیان جایز بوده است . 🔹راوی می گوید محضر امام کاظم علیه السلام عرض كردم چرا مرد نمى‏ تواند بين دو خواهر جمع كرده و با هر دو ازدواج كند؟ 👌حضرت فرمودند براى حفظ اسلام چه آنكه سائر اديان آن را مى ‏كنند. 📚علل الشرائع ج 2 ص 498 ❕در نقل دیگری از امام رضا علیه السلام آمده است ؛ « یعقوب بن اسحاق همزمان با دو خواهر به نام های حبار و راحیل ازدواج کرد ، پس از آن این نوع ازدواج در اسلام شد » 📚عیون الاخبار ج 1 ص 242 👌بی شک آیین اسلام است که آیینی جامع و کامل تلقی می شود و همان آیین حنیفی است که تمام تعالیم آن مطابق فطرت بشری بوده و هیچ حکم خلاف فطرتی در آن نیست ( روم 30) ، اما آیین و ادیان گذشته ، آیینی موقتی و ناقص بوده اند که برای آماده سازی مردم برای دریافت آیین کامل نازل می شدند ، که طبیعتا گنجایش پذیرش تمام قوانین الهی را نداشته اند ، لذا اسلام به عنوان آخرین آیین ، کامل کننده تمام شرایع قبل از خود است که در مواردی یا احکام شرایع گذشته را کرده و یا تکمیل می کند ، با توجه به این نکته چرایی جواز جمع کردن بین دو خواهر در شرایع گذشته و آن در اسلام روشن می شود . 👌در گذشته بیشتر در مورد ناقص بودن ادیان گذشته بحث کرده ایم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6329 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔نظر علمای شیعه در مورد کتاب سلیم بن قیس یا همان کتاب اسرار آل محمد چیست ❗️برخی از را دیده ام که می گویند این کتاب جعلی است و اسنادی واقعی ندارد ❕ 💠💠 👌سليم بن قيس هلالى عامرى كوفى ، از اصحاب خاصّ امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين و امام زين العابدين عليهم السّلام است و محضر امام باقر عليه السّلام را هم كرده است . 👌او از اقدم علماى شيعه و بزرگان اصحاب ائمه عليهم السّلام و مورد وثوق آنان بوده و نزد از محبوبيّت خاصّى برخوردار بوده است. 📚خلاصه الاقوال ص83 ❕به عقیده اکثر علمای شیعه ، كتاب سليم بعنوان اوّلين كتاب در موضوع حديث و تاريخ است كه پس از شهادت پيامبر گرامی تأليف شده، و با گذشت چهارده قرن مانده و بدست ما رسيده است. 👌امام سجاد علیه السلام در مورد کتاب سلیم بن قیس فرمود ؛ « آنچه سلیم در کتابش آورده است ، راست گفته است و احادیث آن مورد شناخت و ما است » 📚وسائل الشیعه ج27 ص101 ❕شيخ نعمانى از علماى قرن پنجم مى ‏گويد: «بين همه علما و محدّثين شيعه اختلافى نيست كه كتاب سليم بن قيس هلالى اصلى از بزرگترين كتابهاى اصول و ‏ترين آنهاست ... اين كتاب از اصولى است كه از كتابهاى مرجع شيعه است و به آن اعتماد مى‏ كنند» 📚الغیبه نعمانی ص61 👌علّامه محمّد تقى مجلسى مى‏ گويد: «شيخ طوسى و شيخ نجاشى حكم به صحّت كتاب او كرده ‏اند، گذشته از آنكه متن كتاب دلالت بر صحت آن دارد». و نيز مى ‏گويد: «اعتماد شيخ كلينى و صدوق بر كتاب سليم كفايت مى‏كند. اين كتاب نزد من است و متن آن دليل بر صحّت آن است» 📚روضه المتقین ج14 ص372 ❕ شيخ حرّ عاملى نیز مى‏ گويد: «كتابهاى مورد اعتمادى كه احاديث وسائل را از آن نقل كرده ‏ام و مؤلفين آنها و ديگران شهادت به صحّت آنها داده ‏اند و بر ثبوت آنها وارد شده و بطور متواتر از مؤلّفين آنها به ما رسيده و در نسبت آنها به مؤلّفينش جاى شكّ نيست». و از جمله كتاب سليم را ذكر مى‏ كند» 📚وسائل الشیعه ج20 ص36_ 42 ❕ سيد هاشم نیز مى‏ گويد: «كتاب سليم كتابى مشهور و مورد اعتماد است كه مؤلّفين در كتابهايشان از آن نقل كرده ‏اند» 📚غایه المرام ص546 👌علامه صاحب بحار الانوار نیز می نویسد ؛ «كتاب سليم بن قيس در نهايت اشتهار است، و حق اين است كه اين كتاب از معتبر است‏» 📚بحار الانوار ج1 ص32 ❕شیخ عباس نیز می نویسد ؛ «كتاب سليم اوّلين كتابى است كه بين شيعه ظاهر شده و بين محدّثين معروف است و شيخ كلينى و صدوق و ديگران بدان اعتماد كرده‏ اند» 📚الکنی و الالقاب ج3 ص243 👌 حاج آقا بزرگ مى‏ گويد: «اصل سليم بن قيس از آن كتابهاى اصل است كه قبل از زمان امام صادق عليه السّلام تأليف شده است». و نيز مى‏ گويد: «كتاب سليم از كتابهاى اصول است و نزد شيعه و غير شيعه مشهور است» 📚الذریعه ج2 ص152 ❕علّامه نیز چنین مى‏ گويد: «كتاب سليم از اصول مشهور و متداول از زمانهاى قديم است كه نزد محدّثين شيعه و غير شيعه و تاريخ نويسان مورد اعتماد است‏» 📚الغدیر ج1 ص195 👌بنابراین روشن می شود که از دید اکثر علما و بزرگان شیعه ، کتاب سلیم بن قیس یا همان اسرار آل محمد ، کتابی و مورد تلقی می شود . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
❔پرسش ❓اگر براستی علی خودش را خلیفه می دانست و شایسته ترین مردم به خلافت چرا پس از قتل عثمان وقتی مردم خواستند که او خلیفه شود گفت مرا رها کنید و دیگری را بجویید( خطبه92) 💠پاسخ: ❕ایت الله العظمی مکارم شیرازی در شرح این کلام امام علیه السلام چنین می نویسد: ❗️«شارحان «نهج البلاغه» و ديگر انديشمندان اسلام درباره اين كلام اميرمؤمنان سخنان بسيارى گفته اند. گروهى آن را دليل بر عدم وجود نصّ بر مسئله امامت و ولايت پنداشته اند و گروهى در مقابل به دفاع برخاسته اند و جمعى از به اصطلاح روشنفكران عصر ما، آن را دليل بر اصالت رأى مردم در حكومت گرفته اند و همچنين... ❗️ولى براى اينكه در اينجا بيراهه نرويم بهتر است قبل از قضاوت درباره متن خطبه، به شرايط زمانى و مكانى و ساير مقدّماتى كه فضاى اصلى خطبه را تشكيل مى دهد، توجّه كنيم. از جمله: 1⃣اين سخن در زمانى از امام صادر شد كه «عثمان» بر اثر حيف و ميل در بيت المال و مسلّط ساختن بنى اميّه بر جان و مال مردم و بروز اغتشاش در مناطق مختلف، به قتل رسيده بود و مردم براى بيعت، به سوى امام هجوم آورده بودند. 🗯مردمى كه سران آنها به امتيازات بى دليل زمان عثمان خو گرفته بودند، انتظار داشتند امام هم بيت المال مسلمين را مطابق ميل آنها تقسيم كند و سياستمدارانشان انتظار داشتند كه در برابر بيعت با اميرمؤمنان پست هاى مهمّ فرماندارى و استاندارى كشور وسيع اسلام، در اختيار آنها گذاشته شود. 👌بسيارى از توده مردم نيز از ارزش هاى اسلامى فاصله گرفته و به خاطر وفور غنايم جنگى، آلوده زرق و برق دنيا شده بودند. افكار جاهلى در ميان آنها خودنمايى مى كرد و زندگى عصر پيامبر به خاطر بى توجّهى خلفا به فراموشى سپرده شده بود.به همين دليل، امام خود را بر سر دو راهى مى ديد: 🔷 تسليم نشدن در برابر بيعت مردم در آن شرايط بحرانى، يا تن دادن به بيعت و استقبال از طوفانها و بحرانها و امواج سهمگين اجتماعى. 2⃣امام كسى نبود كه مانند سياستمداران دنياطلب، طرح واقعى خود را براى حكومت اسلام پنهان سازد و با نشان درِ باغ سبز و فريبكارى، آنها را به بيعت بشكاند و بعد از نشستن بر تخت قدرت، طرح اصلى خود را آشكار سازد. ❗️ او هرگز به اين گونه فريبكارى ها تن درنمى داد و مايل بود همه چيز را قبلا به طور آشكار با مردم در ميان بگذارد و مشكلات بيعتشان را براى آنها بيان كند.بديهى است براى كسى كه از ديدگاه ارزش هاى الهى به حكومت مى نگرد، دليلى ندارد كه خود را با فريبكارى و به هر قيمت ممكن، به قدرت برساند. 3⃣ بى شك امام لايق ترين فرد، نه تنها در آن زمان، بلكه در زمان هاى قبل از آن نيز براى حكومت بود. نه تنها امام چنين عقيده اى را درباره خود داشت و مى فرمود: «رقيب من هم به يقين مى داند كه جايگاه من از خلافت جايگاه محور سنگ آسيا نسبت به آن است، (كه هرگز ممكن نيست سنگ بدون آن گردش كند)» 📚خطبه 3 ❗️ و نيز هنگامى كه به مسئله شوراى شش نفرى عمر اشاره مى كند كه او را در كنار پنج نفر قرار داده بودند; مى فرمايد: ❗️ « كدام زمان بود كه در مقايسه من با نخستين آنان (ابوبكر) شك و ترديد وجود داشته باشد، تا چه رسد به اينكه مرا هم سنگ امثال اينها قرار دهند». 📚همان مدرک ❗️ و در جاى ديگر هنگامى كه مردم مى خواستند بعد از عثمان با او بيعت كنند، با صراحت مى گويد: 🗯«همه شما به خوبى مى دانيد من از همه كس به خلافت شايسته ترم». 📚خطبه74 ❗️حتّى رقباى او، با صراحت شايسته تر بودن او را قبول داشتند هر چند در عالم سياست اين شايستگى ها از طرف رقيبان در عمل فراموش مى شود. از جمله «عُمر» به هنگام انتخاب شوراى شش نفرى به على(عليه السلام) گفت: «تو از همه شايسته ترى اگر شوخ طبع نبودى!» سپس افزود: « به خدا سوگند! اگر زمام حكومت را تو در دست بگيرى مردم را در مسير حقّ واضح، و راه روشن قرار خواهى داد». 📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1 ص186 ❗️ «ابوبكر» هنگامى كه به خلافت رسيد طبق نقل بسيارى از روايات عدم صلاحيّت خويش را براى خلافت بيان كرد. به گفته «طبرى» چنين گفت: «مردم من والى شما شده ام در حالى كه بهترين شما نيستم». 📚تاریخ طبری ج2 ص405 ❗️ و حتّى در بعضى از اين روايات آمده است كه ابوبكر گفت: «مرا رها سازيد، من بهترين شما نيستم در حالى كه على در ميان شماست». 📚احقاق الحق ج8 ص240 👌ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 👌با توجه به آنچه در بالا آمد كه همه از محكمات تاريخ و حديث محسوب مى شود و طبعاً جمله هاى متشابهى ماند خطبه بالا را بايد در پرتو آن تفسير كرد شكّى باقى نمى ماند كه امام عليه السلام در اين خطبه مى خواهد، عدم علاقه خود را به مسأله خلافت روشن سازد و نهايت تواضع خويش را در اين امر نشان دهد و هم به مردمى كه اصرار در بيعت با او داشتند، بگويد كه اگر من قدرت را بدست گيرم برنامه ام دنبال روى از روش هاى نادرست پيشين نيست.بلكه چاره اى جز اين ندارم كه شما را به راه حق باز گردانم و ارزش هاى عصر پيامبر را زنده كنم .هر چند خوشايند گروه زيادى نباشد و عَلَم مخالفت بر پا دارند و طوفان هايى بپا كنند. ❗️امام اتمام حجت می کند که اگر من زمام امور را بدست گیرم جز حق و عدالت و سنت پیامبر و رضای خدا را به رسمیت نمی شناسم و این بر شما سخت و ناگوار است و در برابر من شورش می کنید بنا براین بهتر است که من را رها کنید و دیگری را برگزینید زیرا شما من را در این مسیر همراهی نمی کنید و من نیز تا زمانی که همراهان واقعی نداشته باشم وظیفه ای در قبال خلافت شما ندارم . ❗️با توجّه به اين نكات، نوبتى براى اين باقى نمى ماند كه بحث كنيم، آيا اين خطبه دليل بر آن نيست كه امامت منصوص نبوده. و يا اينكه معيار براى امامت و خلافت تنها آراى مردم است و بس! زيرا اين سخن را كسى مى گويد كه تنها ظاهر اين خطبه را مورد توجّه قرار دهد و از تمام قراين تاريخى و سخنان ديگر امام در نهج البلاغه و غير آن، چشم بپوشد 📚پیام امام امیر المومنین ج4 ص208 ♻️پرسمان اعتقادی https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔آیا برای قتل عثمان اتحاد حداکثری مردم و وجود داشت ❗️❗️ 💠💠 👌عثمان بن عفان از شورایی که عمر بن خطاب تعیین می کند سر بر می آورد و بر اریکه حکومت تکیه می زند، او از همان آغاز ، خلافت خود را بر خلاف سیره پیامبر استوار می سازد ، رفتار او چه در تعامل با مردم و اصحاب پیامبر و چه در برخورد با احکام الهی به گونه ای است که مردم زبان به اعتراض می گشایند و او را به رویارویی با سنت نبوی و شکستن حریم دین متهم می کنند ولی او که سخت تحت تاثیر اطرافیان زشت اندیش و کج رفتارش است هرگز خطر را جدی نمی گیرد و به اعتراض ها و انتقادها توجهی نمی کند . ❕عثمان به سال 33 هجری گروهی از صالحان و بزرگان کوفه را که برخی از اصحاب پیامبر خدا در میان آنان بودند تبعید می کند ؛ 📚تاریخ طبری ج4 ص322 📚الکامل فی التاریخ ج2 ص267 👌مدتی پس از این جریان به سال 34 هجری کوفیان شورش می کنند و خواستار عزل سعید بن عاص فرماندار کوفه می شوند ، عثمان به اعتراض آنها توجه نمی کند اما کوفیان با پافشاری بر خواسته خویش با مقاومت از ورود سعید بن عاص به کوفه جلوگیری می کنند ، عثمان بر اثر مقاومت کوفیان سعید را که از نزدیکانش است عزل می کند و ابو موسی را که مورد قبول کوفیان بود به حکومت آن دیار می گمارد ؛ 📚انساب الاشراف ج6 ص156 📚الفتوح ج2 ص384 👌در همین سال صحابیان پیامبر خدا به یکدیگر نامه می نویسند و ضمن انتقاد از خلیفه ، انقلاب بر ضد عثمان را پی می نهند و در نامه آنان به سربازان و مجاهدان چنین می آید که اگر خواستار جهاد هستید به نزد ما آیید ؛ 📚تاریخ طبری ج4 ص367 📚الکامل فی التاریخ ج2 ص287 👌امیر مومنان اعتراض صحابیان را به عثمان می رساند و او را با لحنی آرام پند می دهد ، اما عثمان در سخنرانی بسیار تندی معترضان را مورد عتاب قرار داده و آنان را تهدید می کند ؛ 📚تاریخ طبری ج4 ص336 📚البدایه و النهایه ج7 ص168 👌طلحه و برخی دیگر از اصحاب پیامبر خدا به مصر و آبادی های دیگر جامعه اسلامی نامه می نویسند و آنان را به قیام بر ضد عثمان فرا می خوانند ؛ 📚الامامه و السیاسه ج1 ص53 📚انساب الاشراف ج6 ص201 👌در پی این فراخوانی ها و بی توجهی خلیفه به انتقادها ، گروههای گوناگونی از مصر و کوفه و بصره به مدینه می آیند و همراه با صحابیان پیامبر عثمان را محاصره می کنند و از او می خواهند که حکومت را رها کنند ؛ 📚مروج الذهب ج2 ص352 📚تاریخ المدینه ج4 ص1155 👌در این خیزش عایشه و طلحه و عمروبن عاص از جمله کسانی هستند که در تشدید قیام بر علیه عثمان نقش اساسی دارند ؛ 📚شرح نهج البلاغه ج9 ص17 📚اسد الغابه ج3 ص261 👌در این هنگام بود که عایشه می گفت ؛ « این پیر خرفت را بکشید ، خدا او را بکشد » 📚تاریخ طبری ج 4ص458 📚الکامل فی التاریخ ج2 ص312 👌عثمان در برابر این خیزش از علی علیه السلام می خواهد که انقلابیون را از اهدافشان باز دارد و در مقابل متعهد می شود که شیوه حکومت داری را تغییر دهد و بر اساس خواست آنان رفتار کند ، خطبه ای می خواند و صراحتا از گذشته خود توبه می کند ؛ 📚تاریخ طبری ج4 ص358 📚البدایه و النهایه ج7 ص172 👌محاصره پایان می پذیرد و مصریان با حاکم جدید خود محمد بن ابی بکر راهی مصر می شوند و مسلمانان دیگر نیز آهنگ بازگشت می کنند اما توبه عثمان زیاد طول نمی کشد و او تمام وعده های خود را زیر پا می گذارد و توسط غلام خودش برای حاکم مصر عبدالله بن ابی سرح نامه می نویسد که تمام انقلابیون مصری را بکشد ، نامه به دست انقلابیون می افتد و آنان دو مرتبه به مدینه بازگشت می کنند ؛ 📚الامامه و السیاسه ج1 ص55 📚تاریخ المدینه ج4 ص1160 📚الفتوح ج2 ص410 👌این بار عثمان به معاویه روی می آورد و از او می خواهد که او را نجات دهد اما معاویه که تشنه قدرت است به یاری او نمی شتابد تا با کشته شدن عثمان و بهانه یاختن خونخواهی اش به خلافت دست یابد ؛ 📚تاریخ طبری ج4 ص368 📚الکامل فی التاریخ ج2 ص288 👌محاصره دوم چهل روز طول می کشد و در این محاصره صحابیان بزرگ پیامبر ، انقلابیون را یاری می رسانند و عثمان در روز هجدهم ذی الحجه سال 35 هجری با نفوذ انقلابیون به خانه اش کشته می شود ؛ 📚تاریخ طبری ج4 ص382 📚تاریخ المدینه ج4 ص1193 📚مروج الذهب ج2 ص 355 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
⁉️سوال ایا امامت در مذهب امامیه امری موروثی است؟ 🗯پاسخ: ❗️گاهی مشیت الهی بر این تعلق می‌گیرد که یکی از مناصب الهی مانند نبوت در خانواده خاصی قرار گیرد و دیگر دودمان‌ها در آن شریک نشوند، چنان که دربارۀ منصب نبوت پس از در‌گذشت ابراهیم چنین بوده است، آنجا که می‌فرماید: « به ابراهیم فرزندانی به نام اسحاق و یعقوب بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانی را در دودمان او قرار دادیم ». 📓عنکبوت27 ❗️گزینش ذریۀ ابراهیم برای نبوت و نزول کتاب، در برابر دیگر خانواده‌ها، به معنی موروثی بودن مقام نبوت نیست، زیرا در این صورت باید امر نبوت در میان فرزندان یک پیامبر نسل اندر نسل منتقل گردد، در حالی که چنین نبود، گاهی پدر و پسر به ترتیب به مقام نبوت نایل می‌آمدند، مانند داود و سلیمان ولی در دیگر موارد، پس از مرگ پیامبر، نور نبوت به فرزندان او نمی‌رسید، بلکه به افراد دیگر از خاندان بزرگ ابراهیم منتقل می‎گشت. ❗️خلاصه این که گزینش یک دودمان بزرگ برای فیض نبوت، غیر از موروثی بودن آن مقام می‌باشد و امامت امامان دوازده‌گانه نیز از همین مقوله است. 🔷طبق روایاتی که می‌گویند : الأئمة الاثنی عشر من قریش 📚کنزالعمال ج6 ص210 ❗️خاندان قریش برای ولایت و خلافت از رسول خدا برگزیده شده‌اند، ولی مقصود از « قریش » همه قبایل چهارگانه آن نیست بلکه خصوص بنی‌هاشم است که از منزلت و فضیلت بالایی برخوردارند و این نور در این خاندان باقی خواهد ماند، امّا نه به معنای موروثی که از پدر به فرزند منتقل شود، بلکه به همان شیوه‌ای که در انتقال نبوت در خاندان ابراهیم بیان گردید. 🗯از این رو پس از شهادت حسن بن علی مقام ولایت از آن برادر وی سالار شهیدان گردید و همچنین پس از درگذشت امام صادق علی رغم وجود فرزندی به نام « عبدالله بن افطح »، خلافت الهی از آن فرزند دیگرش، موسی بن جعفر گردید. ❗️با بررسی زندگانی پیشوایان این حقیقت کاملا روشن می‌گردد که اختصاص رهبری امت به خاندان « بنی هاشم »، ربطی به موروثی بودن امامت ندارد و گزینش امام به اختیار کسی حتی امام پیشین نیست، بلکه باید به روشی غیر از وراثت تعیین گردد. 📚منابع جهت مطالعه بیشتر: 1⃣راهنمای حقیقت،سبحانی،ص378 2⃣بحار الانوار ج25 ص249 باب9 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
❓پرسش ❔چرا امامت در نسل امام حسین قرار گرفت و از فرزندان امام حسن کسی به امامت نرسید با این که امام حسن از امام حسین بزرگتر بود❓ 💠پاسخ💠 1⃣شخصی که به مقام امامت می رسد باید دارای شرایط و ویژگی های متعددی باشد از جمله؛ 🔶1-علم وافر و کافی به تمام شریعت و هر آنچه مردمان برای هدایت به آن نیاز دارند . 🔶2-عصمت قوی و مستحکم تا در ادای وظیفه امامت دچار خطا و سهو و نسیان نشود. 🔶3-صدق گفتار تا مردم بتوانند به او اطمینان کنند. 🔶4-پایبند بودن به پیمان ها و وعده ها تا مردم نسبت به او بدبین نشوند. 🔶5-امانت در حفظ ودائع و احکام الهی و ابلاغ آنها 🔶6-علاقه و دلسوزی فوق العاده به مردم تا بتواند همگان را هدایت کند. 🔶7-اخلاص و عدم انتظار هرگونه پاداش مادی از مردم 🔶8-نیکوکاری و احسان نسبت به دوست و دشمن 🔶9-شجاعت فوق العاده و نداشتن ترس از غیر خدا 🔶10-توکل مطلق بر خداوند 🔶11-نرمش و حسن خلق با همگان 🔶12- پیروزی در آزمایش های سخت 📚پیام قرآن ج9 ص150 👌امام رضا فرمود: «برای امام علامات و صفاتی است از جمله باید عالم ترین مردم و عادل ترین آنها و با تقوا ترین آنها و حلیم ترین آنها و شجاع ترین آنها و سخی ترین آنها و عابد ترین آنها باشد ...و از پدران ومادران آنها نسبت به آنها مهربان تر بوده و متواضع ترین مردم در برابر خداوند است و دعایش مستجاب می باشد ...» 📚عیون الاخبار ج1 ص213 ❗️این صفات و سایر صفات مهم و برجسته که در سایر روایات برای امام لازم شمرده شده است ؛ 📚بحار الانوار ج25 ص115 باب4 🔷به گونه ای است که جز خداوند از فردی که حائز این صفات است کسی دیگر آگاه نیست لذا انتخاب امام بر عهده خداوند است و چون خداوند این شرایط را در فرزندان امام حسین مشاهده کرد امامت را برای آنان قرار داد چنان که می فرماید: «خداوند عالم تر است که رسالت خویش را در چه افرادی قرار دهد» 🔷انعام124 2⃣مفضل می گوید: «از امام صادق سوال کردم که چرا امامت در فرزندان حسین قرار گرفت در حالی که هم حسن و هم حسین فرزندان رسول خدا بودند و آقای جوانان بهشت معرفی شده بودند . ❗️امام پاسخ داد: «موسی و هارون نیز هردو پیامبر مرسل بودند و دو برادر اما خداوند نبوت را در صلب هارون قرار داد و هیچ کس حق اعتراض ندارد که چرا خداوند چنین کرد زیرا امامت خلافت الهی است و انتخاب امام به دست خود خداوند است و او حکیم است و می داند که چه کسی شایسته امامت است و مورد بازخواست قرار نمی گیرد.» 📚معانی الاخبار ص126 📚بحار الانوار ج25 ص261 3⃣البته امور دیگر نیز در این مساله بی تاثیر نیستند. 🔶امام صادق فرمود: «خداوند در برابر شهادت حسین علیه السلام امامت را در فرزندان او قرار داد و تربتش را مایه شفای بیماری ها و دعا نزد قبرش را مستجاب قرار داد » 📚امالی طوسی ص317 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
⁉️سوال ایا مساله تبریک گفتن ابوبکر و عمر به حضرت علی در روز غدیر در منابع اهل سنت امده یا خیر 🗯پاسخ : ❗️در این باره روایات متعددی در منابع روایی اهل سنت نقل شده است که پس از آن که پیامبر گرامی حضرت علی را به عنوان « مولی» برای مردم برگزید ،ابوبکر و عمر نزد حضرت علی رفتند و چنین گفتند: 🗯« گوارا باد بر ای فرزند ابی طالب ،صبح کردی و شام کردی در حالی که مولای هر مرد و زن با ایمان هستی» 📚مسند احمد ج4 ص281 ❗️فخر رازی نقل می کند که عمر چنین گفت: « گوارا باد بر تو صبح کردی در حالی که مولای من و مولای هر مرد و زن مومنی هستی» 📚تفسیر مفاتیح الغیب،ذیل ایه 67 مائده 🗯خطیب بغدادی نقل می کند که گفت: « آفرین،آفرین به تو ای فرزند ابوطالب ،صبح کردی در حالی که مولای من و مولای هر مسلمان هستی» 📚تاریخ بغداد ج7 ص290 ❗️دیگران از علمای اهل سنت نیز این داستان را نقل کرده اند از جمله: 📚مناوی در فیض القدیر،ج6 ص217 📚طبری در ذخائر العقبی،ص68 📚صواعق المحرقه،ص107 📚الریاض النضره،ج2 ص170 ❗️علامه امینی در الغدیر این جریان را از حدود60 نفر از بزرگان و علمای اهل سنت نقل می کنند که در کتب خود روایت کرده اند 📚ترجمه الغدیر ج2 ص181 به بعد 🔴این مساله نشان می دهد که مساله غدیر چیزی جز نصب خلافت نبوده است که در خور تبریک و تهنیت باشد زیرا اعلام دوستی که برای همه مسلمانان به طور عموم ثابت است تبریک ندارد 📚ایات ولایت،مکارم شیرازی،ص44 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
❔پرسش ❓یکی از کانال های ضد دین چند وقت است که اقوالی از علمای شیعه نقل می کند که آنان گفته اند قرآن تحریف شده است لطفا حقیقت را برای ما بیان کنید آیا راست می گویند❔ 💠پاسخ: ❕شکی در آن نیست که به هیچ عنوان قرآن کریم دچار کمی و زیادی نشده است و از گزند تغییرات و تبدیل مصون و محفوظ بوده است . 🌀خداوند می فرماید: «ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور یقین نگهدار آن هستیم» 🔶حجر9 👌ومی فرماید: «هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ قرآن نمی آید» 🔷فصلت42 ❗️شیخ صدوق می گوید: « اعتقاد شیعه آن است که قرآنی که خداوند بر پیامبرش نازل کرد همان است که در میان دو جلد است و هم اکنون در دست مردمان است» 📚رساله الاعتقادات ص93 🗯شیخ طوسی می گوید: «سخن در زیاده و نقصان در قرآن درخور این کتاب نیست و قرآن از زیاده و نقصان مصون است» 📚تبیان ج1 ص3 ❗️علامه حلی می گوید: « حق آن است که تغییر و تاخیر و تقدیم و افزایش و کاهش در قرآن نیست و پناه می بریم به خدا از این عقیده» 📚اجوبه المسائل ص121 👌ما در گذشته مفصلا ادله عدم تحریف قرآن و کلمات و جملات بزرگان را در این باره آورده ایم که می توانید کلید واژه « تحریف» را در کانال سرچ کنید. 🔷اصل پاسخ: 🌀تحریف بر سه گونه است؛ 1⃣تحریف لفظی 2⃣تحریف معنوی 3⃣تحریف عملی ♻️1- تحریف لفظی آن است که در الفاظ و عبارات قرآن کم و زیاد و تغییر داده شود که چنین تحریفی در قرآن صورت نگرفته است. ♻️2- تحریف معنوی آن است که آیه ای را آن چنان تفسیر کنند که خلاف مفهوم واقعی آن باشد. ♻️3- تحریف عملی آن است که آیه قرآن را بر خلاف عمل کنند. 📚تفسیر نمونه ج11 ص28 👌مثلا در روایتی آمده است که مردم در قیامت می گویند: « ما قرآن را تحریف کرده و پشت سر انداختیم» 📚تفسیر برهان ذیل ایه 106 ال عمران 👌پیداست که مراد آن است که ما قرآن را تفسیر به رای کردیم و معانی آن را بر اساس میل خود تفسیر کردیم و به آن عمل نکردیم ( تحریف لفظی و عملی) 🔷قرآن می گوید: « یحرفون الکلم عن مواضعه» 🗯نسائ 46 ❗️یعنی سخن را از جایگاه اصلی اش بر می گردانند و تفسیر به رای می کنند 📚سیمای عقائد شیعه ص151 ❗️ امام باقر فرمود: « آنها حروف قرآن را حفظ و نگه داری کردند و حدود آن را تحریف کردند .پس آنرا نقل می کنند ولی معانی آنرا مراعات نمی کنند» 📚روضه الکافی ص128 📚الوافی ج5 ص274 👌روشن است که تحریف معنوی و عملی در قرآن واقع شده است . ❗️چه بسیار ایاتی است که به دروغ مورد تفسیر قرار می گیرد و معنای قرآن را عوض کرده و در آن تحریف کرده و تفسیر به رای می کنند. ❗️چه بسیار آیاتی است که مسلمین به آن عمل نکرده و آن ها را پشت سر انداخته اند. 💠اگر برخی از علما اورده اند قرآن تحریف شده اند سخنشان ناظر به تحریف معنوی و عملی قرآن است نه تحریف لفظی زیرا اجماع امت اسلام بر آن است که تحریف لفظی در قرآن صورت نگرفته است . ♻️اما این گونه افراد مغرض به دروغ این گونه جملات انان را حمل بر تحریف لفظی می کنند و خودشان در کلام این بزرگان تحریف می کنند و کلمات انان را تفسیر به رای می کنند. https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔پرسشی ذهن بنده را مشغول داشته است و آن اینکه آیا انبیاء و امامان نیز می کرده اند یا خیر ❗️❗️ 💠💠 👌ریشه توسل بازگشت پیدا می کند به عمل انبیاء و امامان علیهم السلام و آنان نیز برای نزدیکی جستن به خداوند متعال می کرده اند . 🔶در روایتی امام علیه السلام فرمود ؛ « یک یهودی به نزد رسول خدا آمد و خطاب به او گفت: شما برتر هستید یا حضرت موسی بن عمران که خداوند با او صحبت کرد، بر او تورات را نازل کرد، معجزه عصا را به او داد، دریا را بر او گشود و ... پیامبر در حالی که از بیان مستقیم برتری خود، اکراه داشت، فرمود: همانا حضرت آدم زمانی که آن اشتباه را انجام داد این‌گونه توبه کرد: خداوندا، همانا از تو مسئلت می‌جویم به حق محمد و آل محمد مرا ببخشی» سپس خداوند او را بخشید. همانا نوح زمانی که سوار بر کشتی بود و ترسید که غرق شود، چنین دعا کرد: خداوندا، همانا از تو مسئلت می‌جویم به حق محمد و آل محمد برای اینکه مرا از غرق نجات دهی» پس خداوند آنها را نجات داد و همانا ابراهیم زمانی که در آتش افتاد چنین دعا کرد: « خداوندا، همانا از تو مسئلت می جویم به حق محمد و آل محمد مرا از این آتش نجات بخشی» پس خداوند آتش را بر او سرد کرده و او به سلامت از آن‌جا رهایی یافت. و زمانی که موسی عصا را انداخت دعا کرد: « خداوندا، همانا از تو مسئلت می‌جویم به حق محمد و آل محمد مرا حفظ کنی، خداوند فرمود: نترس ... » 📚امالی ص218 📚احتجاج ج1 ص48 👌در نقل دیگری امام علیه السلام فرمود ؛ « زمانی که کشتی نوح در حال غرق شدن بود ، خداوند را به حق ما خواند و خداوند او را نجات داد و زمانی که ابراهیم در آتش افتاد ، خداوند را به حق ما خواند و خداوند نیز او را نجات داد و آتش برایش سرد و سلامت گشت و موسی با توسل به ما از دریا نجات یافت و عیسی زمانی که یهود قصد قتلش را داشتند با توسل به ما نجات یافت و به آسمان رفت » 📚وسائل الشیعه ج7 ص103 ❕اینکه انبیاء بزرگ با توسل به آل محمد علیهم السلام از مشکلات و ها نجات پیدا می کردند در روایات دیگری نیز مورد اشاره قرار گرفته است که جهت آگاهی رجوع شود ؛ 📚بحار الانوار ج26 ص319 باب 7 🔰توسل کردن در میان نیز جاری بوده است . 👌شیخ کلینی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که امیر مومنان ، چنین دعا می کرد ؛ « خداوندا من به وسیله جود و کرمت و با توسل به محمد بنده و به تو تقرب می جویم » 📚الکافی ج2 ص545 👌و خطاب به پیکر مبارک پیامبر گرامی عرضه داشت ؛ « پدر و مادرم به فدایت باد ، ما را در پیشگاه پرودگارت یاد کن و همیشه به خاطر داشته باش » 📚نهج البلاغه خطبه 235 👌امام حسین علیه السلام در نزد قبر پیامبر گرامی چنین دعا می کرد ؛ « خدایا به حق این قبر و صاحب قبر ، آنچه مایه رضایت خودت و رسولت است را برایم رقم بزن » 📚بحار الانوار ج44 ص328 👌امام علیه السلام چنین دعا می کرد ؛ « خدایا ما به وسیله محمد رسولت و علی وصی رسولت و فاطمه و حسن و حسین ...به تو توسل می جوییم » 📚بحار الانوار ج84 ص286 🔶داود می گوید ؛ « من می شنیدم که امام صادق دعا می کرد و در دعا بسیار اصرار می کرد و خدا را به حق رسول خدا و امیر مومنان و فاطمه و حسن و حسین قسم می داد » 📚الکافی ج2 ص580 ❕به این مضمون روایات فراوان دیگری در مجامع روایی ما وارد شده است که جهت پرهیز از ذکر آن صرف نظر می گردد. https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
❓پرسش ❔اگه در کشتی نوح از هر حیوان فقط یه جفت آورده شده بود بقیه حیوانات چه گناهی کردن که در طوفان غرق شدند❓ 💠پاسخ💠 👌نخست باید توجه کرد که حضرت نوح تنها تعداد محدودی از حیوانات را آن هم جهت تغذیه ساکنان کشتی با خود حمل کرد چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: « نوح در کشتی با خود ازواج هشت گانه را حمل کرد.دو میش و دو بز و دو شتر و دو گاو...» 📚الکافی ج8 ص283 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج3 ص104 ❓حال اشکال شما این است که سایر حیوانات چه گناهی داشتند که سوار بر کشتی نشده و غرق و نابود شدند ❕ 🔶در تفسیر المیزان چنین آمده است: « بعضی گفته اند که قوم نوح به خاطر گناهانی که مرتکب شدند غرق گشتند در این میان گناه حیوانات روی زمین چه بوده است که همه گرفتار طغیان آب شدند❗️ 👌این از بی پایه ترین اعتراضات است .چون هر هلاکتی هر چند عمومی باشد عقوبت و انتقام نیست زیرا بسیار است حوادث عمومی که در یک لحظه و یا زمانی کوتاه هزاران هزار انسان و حیوان را در کام مرگ می برد و این حوادث که یا زلزله است و یا طوفان و یا وبا و یا طاعون حوادثی نادر نیست بلکه بسیار اتفاق افتاده و می افتد و این خدای سبحان است که در مخلوقات خود هر حکمی بخواهد می راند. 📚ترجمه المیزان ج10 ص403 ❗️توضیح بیشتر: 👌یکی از شاخه های توحید خداوند توحید در مالکیت است .خداوند مالک حقیقی همه موجودات است زیرا وقتی خالق همه اشیائ او است طبعا مالک همه اشیائ نیز ذات مقدس او است. 📚تفسیر نمونه ج27 ص449 🔶خداوند در آیات متعددی به این حقیقت اشاره کرده است و می فرماید: « هر چه در آسمانها و زمین است از اوست» 🔷بقره116-255-284- ال عمران 109- 129- نسائ126- ❗️« مالکیت آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن خداست» 🔶مائده 17- انعام 12- توبه116 ❗️حال چه مانعی دارد همان خداوندی که مالک موجودات است و حیات را به موجودات و حیوانات داده است حیات را هر زمان خودش صلاح بداند از آنان بگیرد ❓ 👌اگر در داستان طوفان نوح حیواناتی هلاک شدند از این جهت نیست که آنان عاصی و معصیت کار بودند زیرا انان اساسا تکلیفی ندارند . ❗️انان مملوک الهی هستند و هر زمان خداوند بخواهد از طرق مختلف جان آنها و بسیاری دیگر از موجودات را می گیرد و هیچ اشکالی نیز بر خداوند وارد نمی شود زیرا خداوند در مملوکات خود تصرف می کند. 🔶گذشته از آنکه این هلاک شدن ها لازمه جهان مادی است . جهانی که انواع تزاحم ها و تضاد ها در آن می باشد و طبیعتا برخی موجودات به وسیله برخی دیگر از بین می روند یا به وسیله برخی حوادث آسمانی و زمینی نابود می شوند و اگر قرار باشد این تزاحم ها در جهان مادی نباشد دیگر چنین جهانی مادی فرض نمی شود. یا باید این ویژگی ها همراه عالم ماده باشد و یا اصلا چنین عالمی موجود نباشد .حکمت و لطف خداوند ایجاب می کند که عالم مادی خلق شود زیرا خیر آن بیشتر از شر آن است و ترک خیر به سبب شر قلیل خلاف حکمت و لطف الهی است. 📚اندیشه اسلامی ، سبحانی ، ج1 ص123 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔 ❔با توجه به تحرکات اخیر فرقه در اهانت به سفارت ایران و لعن ابوبکر و عمر و عایشه و عثمان در مقابل دوربین ها ، خیلی شبهه شده است که آیا این نحوه رفتار کردن و لعن و بیزاری علنی مورد اهل بیت است یا خیر ❗️ 💠💠 👌نخست باید ببینیم که نظر اهل سنت ، نسبت به کسانی که خلفای و عایشه را مورد قرار می دهند چیست . ❕ از بزرگان اهل سنت می نویسد ؛ « کسی که کوچکترین اهانتی به صحابه بکند یا آنها را مورد دشنام قرار دهد ، از دین و ملت اسلام خارج شده است » 📚الکبائر ج1 ص237 👌یحیی بن معین از استوانه های علمی اهل سنت می نویسد ؛ « کسی که عثمان ، طلحه یا یکی از صحابه پیامبر را فحش و دهد ، دجال است ، لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم بر او باد » 📚تهذیب التهذیب ج1 ص447 👌سرخسی از فقهای مشهور حنفیه می نویسد ؛ « هر کس به یکی از صحابه اشکال بگیرد کافر است و اگر توبه نکند از اسلام بیرون رفته و چاره او است » 📚اصول السرخسی ج2 ص134 ❕ابن حزم می نویسد ؛ « مالک بن انس گفته کسی که به عایشه دهد کشته می شود » 📚المحلی ج11 ص414 ❕همواره دشمنان تشیع ، شیعه را به جرم لعنت صحابه مورد کشتار قرار می دادند . 👌ابن می نویسد ؛ « از حوادث سال 407 هجری کشتن شیعیان در آفریقا بود ، هر چه از شیعیان باقی مانده بود تحت تعقیب قرار گرفته و کشته شدند ...به این جرم که آنان رافضی بوده و به ابوبکر و عمر دشنام می دادند ...به همین علت مردم بر آنان شوریده ، فتنه ای به پا کرده و آنان را به غارت اموال کشتند » 📚الکامل فی التاریخ ج8 ص114 ❕امروزه نیز به شاهدیم که چگونه وهابیت و داعش و طالبان و سایر گروه های تروریستی ، شیعیان را به جرم لعن صحابه مورد کشتار قرار می دهند تا جایی که تفکر آنها چنین می دهد ؛ « هر کس که یک شیعه را بکشد ، بهشت بر او واجب می شود ... زنان آنان را می توان به گرفت ...» 📚العقود الدریه فی تنقیح الفتاوی الحامدیه ص102 ❕با این وجود آیا عقل اجازه می دهد که انسان با لعن علنی نسبت به صحابه و مقدسات اهل سنت ، خود و سایر شیعیان را در معرض هلاکت و نابودی قرار دهد ؟ آیا نباید برای حفظ جان کرد و از لعن علنی در مقابل مخالفان پرهیز کرد . 👌امام علیه السلام فرمود: «نه دهم دین تقیه است و کسی که تقیه نمی کند دین ندارد» 📚الکافی ج2 ص217 🔷امام کاظم علیه السلام فرمود: «تقیه دین من و دین پدران من می باشد و کسی که نمی کند ایمان ندارد» 📚وسائل الشیعه ج16 ص204 👌امامان علیهم السلام نیز شیعیان را از لعن و علنی نسبت به مقدسات اهل سنت منع می کردند . ❕امام رضا علیه السلام فرمود: «مخالفان ما اخباری در فضایل ما جعل کرده اند وآنان را بر سه قسم قرار داده اند یک قسم غلو در حق ما است،یک قسم کوتاهی در بیان مقامات ما است ویک قسم آن است که روایاتی جعل کرده اند که ما درآن روایات از دشمنانمان مذمت می کنیم وصراحتا از آنان نام می بریم.... زمانی که مردم ( مخالفان ) این را ببینند آنان هم از ما و بدگویی می کنند» 📚عیون اخبار الرضا،ج1 ص304 👌شیخ صدوق روایت می کند: «به امام صادق علیه السلام گفته شد ای فرزند رسول الله ما مردی را می بینیم که در مسجد صراحتا از دشمنان شما نام می برد و آنان را سب و دشنام می دهد . امام علیه السلام فرمود: «چرا چنین می کند خدا او را کند ما را در معرض اذیت وآزار قرار میدهد» 📚الاعتقادات ، صدوق ص107 ❕آری ما می گوییم شکی در جواز و استحباب لعن و بیزاری جستن از دشمنان اهل بیت علیهم السلام نمی باشد چنان که شده است ؛ 💠« امام صادق در پایان نمازهای واجب همواره چهار نفر از مردان و چهار نفر از زنان را لعن می کرد و از آنان نام می برد ، چهار مرد ، فلانی ، و فلانی و فلانی و معاویه بودند و چهار زن ، فلانه و فلانه و هند و ام الحکم خواهر معاویه بودند » 📚الکافی ج3 ص342 📚وسائل الشیعه ج6 ص462 ❕اما بر اساس ادله فوق الذکر باید این لعن را اختصاص به یا قرار داد که مخالفان از آن مطلع نشوند . 👌در گذشته بیشتر حول این موضوع بحث کرده ایم و این قضیه را از جوانب مختلفی بررسی کرده ایم ؛ ❕https://t.me/Rahnamye_Behesht/5318 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔سوالم این بود که اصلا لعن کردن چه معنایی دارد ❗️در کجا آمده که لعن کردن دیگران کار است ❕قرآن که می گوید دیگران را دشنام ندهید ❕❕ 💠💠 👌دشنام و ناسزاگويى كه در لغت عرب به آن «سبّ» مى گويند، يكى از محرمات الهى است كه پيامبر گرامى به شدّت از آن نهى كرده است. محدثان اسلامى از هر دو گروه از پيامبر نقل مى كنند كه آن حضرت فرمود ؛ «دشنام دادن به مسلمان و ناسزاگويى به وى، فسق و گناه است». 📚صحیح بخاری ج 4 ص 71 _ وسائل الشیعه ج 12 ص 281 ❕ابوبصير از امام باقر (عليه السَّلام) نقل مى كند كه فردى از قبيله تميم به حضور پيامبر گرامی رسيد و از آن حضرت موعظه درخواست كرد. از جمله امورى كه پيامبر گرامی به او سفارش كرد، اين بود ؛ «ناسزا نگوييد تا از آنان در امان بمانيد». 📚وسائل الشیعه ج 12 ص 297 👌همچنين امام صادق (عليه السَّلام) مى فرمايد ؛ «دشنام به مؤمن انسان را در آستانه هلاكت قرار مى دهد». 📚الکافی ج 2 ص 359 👌وقتى به اميرمؤمنان (عليه السَّلام) گزارش دادند كه برخى از ياران وى شاميان را ناسزا مى گويند، آنان را فرا خواند و چنين فرمود ؛ «دوست ندارم دهنده باشيد، اما اگر كردار آنان را بازگو كنيد و روش آنان را تشريح كنيد، به حقيقت نزديك تر و عذرى رساتر براى شما خواهد بود». 📚نهج البلاغه خطبه 201 👌بنابراين «سب» در اسلام حرام است و لذا هيچ فرد عاقل و دانايى به دشنام پناه نمى برد و از دشنام و ناسزاگويى بهره نمى گيرد؛ و اين كه در بسيارى از گفتارها و نوشته ها آمده است كه «يسبّ الصحابة»، نتيجه غفلت از معناى حقيقى سبّ و دشنام است. ❕آنچه موضوع سخن است، مسأله لعن به معنى بيزارى از اعمال زشت يك فرد است، خواه از صحابه باشد يا از تابعان يا از گروه هاى ديگر. 🔸اظهار بيزارى و تنفر از اعمال زشت يك فرد، شاخه اى از امر به معروف و نهى از منكر به شمار مى آيد و از انسان هاى وارسته است. حتى خداوند متعال نيز در قرآن گروهى را لعن كرده است. 👌 لعن (به معنى اظهار بيزارى و دورى از عملكرد يك انسان) لازمه ايمان به دين و احكام آن است. آنچه مايه اشتباه شده اين است كه: سب و لعن با هم مترادف و به يك معنى هستند در حالى كه دو متغاير دارند، روش خدا و پيامبر او، بر سبّ نكردن بوده است ولى اشخاصى را لعن كرده، يعنى از عملكرد آنها اظهار انزجار و بيزارى نموده اند. اينك سخنان اهل لغت را در تفسير و تبيين معناى لعن از نظر مى گذرانيم ؛ ❕ابن منظور مى نويسد: لعنت به معنى بيزارى و طرد است. عرب مى گويد: «لعنَه» به معنى «طردَه» است و در قرآن كريم آمده است: «بَلْ لَعَنَهُمُ اللّهُ بِكُفْرِهِمْ» «خدا آنان را به خاطر از رحمت خويش دور ساخت». 📚لسان العرب ج 13 ماده لعن 👌به خاطر اين تفاوت جوهرى كه بين لعن و سبّ است قرآن گروه هايى را لعن مى كند، ولى سبّ نمى نمايد. اينك به برخى از گروه ها كه در قرآن مورد لعن قرار گرفته اند، اشاره مى كنيم ؛ 1. كافران: احزاب/ 64. 2. شيطان: نساء/ 118. 3. يهود: مائده/ 68 4. تهمت زنان به بانوان پاكدامن: نور/ 23. 5. آزار دهندگان پيامبر: احزاب/ 54. 6. منكران حق: بقره/ 159 و.... ❕البته اين گروه ها كه مورد لعن خدا قرار گرفته اند، اعم از كافر و مسلمانند. علاوه بر اين كه در قرآن، ظالمان و مورد لعن قرار گرفته اند که جهت آگاهی رجوع شود ؛ 📚فرهنگ قرآن ج 25 ص 185 به بعد 🔸 👇👇👇 @Rahnamye_Behesht 🔸 👌پيامبر گرامی طوايفى را به صورت كلى لعن كرده است، مانند: دزد، جوانى كه خود را به شكل زن درآورد و كسى كه حيوانى را به غير نام خدا ذبح كند، و كسى كه والدين خود را دشنام دهد و يا رشوه بگيرد و.... 📚فهارس مسند احمد ج 2 ص 56_58 💠 گاهى هم آن حضرت افراد و معينى را لعن نموده است ؛ 1⃣ احمد در مسند خود مى نويسد ؛ «خدايم به من دستور داد قريش را دو بار لعن كنم، هم كه به من دستور داد دوبار در حق آنان دعا كنم». 📚مسند احمد ج 4 ص 387 2⃣ شعبى گويد: عبداللّه بن زبير در حالى كه بر كعبه تكيه زده بود، گفت: سوگند به صاحب اين خانه «لَقَدْ لَعَنَ رَسُولُ اللّه فُلاناً وَما وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ». سوگند به صاحب خانه فلانى و آن كس كه از صلب او درآيد، لعن كرده است». 📚مسند احمد: 4/ 5. 👌در مورد اين كه آن شخص كيست، درحديث مستدرك وارد شده است ؛ «پيامبر بن عاص و فرزندان او را لعن كرد». 📚مستدرک ج 4 ص 481 👌نتيجه اين كه: هرگز از خدا سب و دشنامى سر نزده و رسول او از اين رفتار ناهنجار پيراسته است، ولى در عين حال همان خداى حكيم و رسول داناى او، از اظهار انزجار از گروه ها يا افراد خوددارى نكرده اند و نمونه هايى ارائه گرديد. با توجه به اين مقدمه، اكنون درباره بيزارى از صحابه سخن مى گوييم ؛ ❕صحابه رس
ول خدا ، بويژه آنان كه در مكه معظمه تحت فشار بوده و اسلام خود را حفظ كردند و دعوت حق را لبيك گفتند، يا آنان كه پس از هجرت به مدينه با ريختن خون خود، درخت اسلام را در هاى بدر و احد و حنين آبيارى كرده اند، يا آنها كه پس از درگذشت پيامبر گرامى خانه و كاشانه خود را ترك گفته و به جهاد پرداخته اند. ❕همه اين گروه ها مورد تكريم و تعظيم مى باشند، زيرا آنان به سان شمع، سوخته و اطراف خود را روشن نموده اند و احدى درباره آنان سخنى ندارد. اصولًا پيامبر گرامى پانزده هزار صحابى شناخته شده و هشتاد و پنج هزار صحابى ناشناخته دارد، چگونه انسان- هر چه هم دور از حقيقت باشد- مى تواند به اين افراد كه شناسايى صحيحى از آنها ندارد،- نعوذ باللّه جسارت كند؟ 👌سخن در جاى ديگر است؛ اين كه هرگاه فردى از ياران پيامبر به حكم اين كه معصوم نيست گناهى را مرتكب شد و ملاك لعن در حق او تحقق يافت، ابراز انزجار از اين فرد چه حكمى دارد؟! طبعاً او با ديگر افراد كه با او همسو هستند، تفاوتى نخواهد داشت. ❕اگر شيعه از گروه بس انگشت شمارى از صحابه پيامبر بيزارى مى جويد، بايد در ملاك آن دقت و تحقيق كرد. آيا به خاطر اين است كه- نعوذ باللّه- آنان از صحابه پيامبر بودند؟ هرگز چنين نيست. مسلمانى كه قلبش براى اسلام مى تپد و روح و جان او از مهر نبوى مالامال است، چگونه مى تواند به چنين كارى دست زند كه نتيجه آن دشمنى با خدا و رسول او است؟ 📚راهنمای حقیقت ، سبحانی ، ص 659 ❕احتمال دوم اين كه شيعيان به خاطر اين برخى از آنها را لعن مى كنند كه آن فرد از مقام و خود غافل گرديده و با وجود درك مصاحبت پيامبر، بر خلاف دستور او رفتار كرده، به نحوى كه مستحق بيزارى گرديده است، چنان كه قرآن مجيد مى فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً». «آنان كه خدا و رسول او را آزار مى دهند، خدا از آنان در دو جهان بيزار بوده و براى آنان عذاب خوار كننده اى آماده ساخته است». ( احزاب 54) ❔حال اگر فردى از صحابه موجبات آزار پيامبر را فراهم ساخت مگر به دخت پیامبر جسارت کرد به حكم اين آيه خواهد بود چنان که پیامبر گرامی « فاطمه پاره تن من است، هركس او را به آورد مرا خشمگين ( و اذیت ) كرده است‏ » 📚صحیح بخاری ج6 ص491 👌از این گذشته ، در روایات فراوانی ، دین مساوی دانسته شده است با دوست داشتن دوستان خدا و دشمنی و بغض داشتن خداوند به گونه ای که اگر کسی به این اصل توجه نداشته باشد دین ندارد ؛ 📚بحار الانوار ج 66 ص 237 باب 36 👌لعن دشمنان اهل بیت و هتکان آنها از مصادیق بغض و دشمنی کردن با آنها است چنان که علمای اهل نقل می کنند که پیامبر گرامی فرمود ؛ « شش دسته اند که من آنها را لعنت می کنم و خداوند و تمام انبیاء نیز آنها را لعنت می کنند که یک دسته از آنها کسانی هستند که هتک حرمت عترت و اهل بیتم را کنند » 📚سنن ترمذی ج 4 ص 207 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔خداوند در آیات متعددی خوردن و شراب را حرام کرده است « یسالونک عن الخمر ...قل فیهما اثم کبیر » حال خدایی که می گوید در خمر گناه بزرگی است چرا می گوید در بهشت به بهشتیان خمر می دهند « خمر لذه ( سوره محمد )» 💠💠 ❕خداوند می فرماید ؛ « مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ » 🔰: «توصيف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده چنين است كه در آن نهرهايى از آب صاف و خالص است كه بدبو نشده. و نهرهايى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهايى از (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است، و نهرهايى از عسل مصفى، و براى آنها در آن از تمام انواع ميوه‏ها وجود دارد (و از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان، آيا چنين كسانى همانند كسانى هستند كه هميشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده مى‏شوند كه امعاء آنها را از هم متلاشى مى‏كند» 🔰محمد 15 👌خمر در لغت به اطلاق می شود ، « العرب تسمی العنب خمرا» 📚لسان العرب ج4 ص255 ❕شراب نیز در لغت عرب به معنای مطلق است . 📚لسان العرب ج1 ص488 « الشراب ما من ای نوع کان » 👌اگر نوشیدنی از انگور یا غیر آن مست کننده و مسکر باشد ، از نظر اسلامی حرام است ( يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِير) که منظور نوشیدنی مست کننده ای است که با توجه به ( ال ) معهود ذهنی مخاطبین بوده است ‌. ❕اما اگر نوشیدنی گرفته شده از انگور یا غیر آن مسکر و مست کننده نباشد بی شک خوردن آن بی اشکال است . 👌در شراب ها و نوشیدنی های بهشتی اثری از و اسکار نمی باشد . ❕خداوند می فرماید ؛ « پرودگارشان شراب به آنها ( بهشتیان ) می نوشاند » 🔶دهر 21 👌و می فرماید ؛ « شرابی است درخشان و سفید و لذت بخش برای نوشندگان ، نه در آن فساد است و نه اسباب تن » 🔶صافات 47 👌شراب های حرام دنیوی عقل را فاسد می کند و بدن ها را در حالت آنچنان سست می سازد که قادر به حرکت و حفظ تعادل خویشتن نیستند ولی شراب های طهور بهشتی شعله های عقل و هوش را فروزانتر می کند و جذبه های عشق را شدیدتر و جسم و جان را برای تمتع از لذت معنوی و مادی آگاه تر و آماده تر می سازد . 📚پیام قرآن ج6 ص194 👌می فرماید ؛ « ( با خوردن شراب های بهشتی ) نه سردرد می گیرند و نه می شوند » 🔶واقعه 19 ❕خلاصه اینکه شراب های دنیوی بد بو و بد طعم و دردسر آفرین و مایه مستی و ضعف عقل و موجب انواع بیماری های جسمی و روحی است و گاه به دنبال آن تهوع و دل درد می باشد در حالی که شراب های آخرت لذت بخش و عقل آفرین و مایه پرورش و جان و توجه به خدا و نشئه روحانی و معنوی است . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
⁉️سوال میخواستم بپرسم حقیقت داره روز عاشورا جن های مسلمان به خدمت امام حسین می ایند و از حضرت امام حسین میخواهند که به آنها اجازه بدهد به میدان بروند ؟ چون در تعزیه ی روستای ما هر سال به این مطلب می پردازند 💭پاسخ: ❗️علامه مجلسی به سند خود از امام صادق این نکته را نقل کرده است: " زمانی که امام حسین از مدینه حرکت کرد، گروهی از ملائکه برای پیشنهاد کمک خدمت آن حضرت آمدند و گروه هایی از مسلمانان و شیعیان جن برای کمک آمدند، اما حضرت در پاسخ جنیان فرمود: "خدا به شما جزای خیر دهد من مسئول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند: اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را می کشتیم. حضرت در پاسخ فرمود: ما بر این کار از شما تواناتریم، اما چنین نمی کنیم تا آنها که گمراه می شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را می پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد". 📚بحار الانوار ج44 ص330 💭نیز در برخی از روایات هم بیان شده است که فرشتگانی برای کمک به امام حسین آمدند، در مرتبۀ اول اجازه جنگیدن به آنها داده نشد، ولی در مرتبه دوم وقتی آمدند که امام حسین شهید شده بود؛ مانند این روایت از امام صادق که فرمود: ❗️ "چهار هزار فرشته نازل شدند تا همراه امام حسین بجنگند، ولی به آنان اجازه جنگیدن داده نشد. دوباره اذن گرفتند و فرود آمدند و این وقتی بود که حسین کشته شده بود..." 📚الغیبه نعمانی ص310 📚کمال الدین ص671 ❗️این که امام نصرت فرشتگان و اجنه را قبول نمی کند فلسفه روشنی دارد زیرا تنها راه پاسداری از شریعت و از بین بردن ریشه ظالمین شهادت ایشان بوده است .امام باید شهید می شد تا با شهادتش بنی امیه رسوا شوند و اسلام حیات تازه ای بگیرد و شریعت پیامبر از نابودی مصون بماند لذا نقل شده است که امام در روز عاشورا خطاب به صحابه خود چنین عرضه می داشت: "خدای عز و جل به کشته شدن شما و من در امروز اجازه داده است بر شما باد شکیبایی ورزیدن و جهاد کردن" 📚اثباه الوصیه ص176 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔دشنام دادن به از نظر اسلام چه حکمی دارد ❗️آیا کانال های ضد دین راست می گویند که پیامبر گفته است مسلمین می توانند به کفار سب و ناسزا بگویند ❕❕ 💠💠 👌سب کردن به معنای بدگویی و دشنام دادن است که توام با طرف مقابل است ، مانند خطاب کردن طرف به احمق ، بی شعور ، پست ، رذل و امثال آن ❕به یقین هیچ مومنی را نباید کرد چرا که پیامبر گرامی فرمود ؛ « دشنام دادن و سب کردن مومن مایه فسق است » 📚وسائل الشیعه ج12 ص297 👌در مورد سب کردن و دشنام دادن به کافران نیز ، اصل بر آن است ، چرا که غالبا با دو اثر منفی همراه است؛ 1⃣چه بسا طرف مخالف ، مقابله به مثل کند و به مقدسات نماید ، لذا در آیه 108 سوره انعام می خوانیم ؛« به معبود کسانی که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید مبادا آنها نیز از روی نادانی خدا را دشنام دهند » 2⃣دیگر اینکه ممکن است این گونه بد گوییها آنها را کند و پافشاری آنها در کفر و ضلالت بیشتر گردد، لذا علی علیه السلام یاران خود را نهی کرد که به اصحاب معاویه در جنگ دشنام دهند زیرا ممکن بود سب کردن آتش جنگ را شعله ور تر سازد و سبب کفر و ضلالت بیشتر طرف مقابل شود ، لذا فرمود ؛ « من دوست ندارم که شما دهنده باشید » 🔶نهج البلاغه خطبه 206 👌ولی این قاعده مانند هر قاعده کلی دیگر موارد دارد . ❕در خطبه 19 نهج البلاغه می خوانیم که علی علیه السلام به اشعث بن قیس منافق که سخنی توهین آمیز و بی ادبانه به امام گفت ، فرمود ؛ « لعنت خدا و لعنت کنندگان بر تو باد ای بافنده ( دروغ ) ، فرزند بافنده و ای منافق فرزند کافر » 👌حسین علیه السلام خطاب به ابن زیاد عرضه داشت ؛ « هان این حرام زاده فرزند حرام زاده ، مرا میان درگیری و خواری مخیر کرده است ، هیهات از من که چنین کنم و هیهات از ما که تن به خواری بسپاریم » 📚الاحتجاج ج2 ص97 ❕به طور کلی مورد اسثتناء سب و دشنام در مورد بدعت گزاران و گمراه کنندگان مردم است ، در صورتی که سب و بد گویی کردن از آنان سبب روشن شدن دسیسه آنها و دوری مردم از آنها شود ، زیرا این کار نوعی جنگ روانی را بر علیه آنها راه می اندازد و به تدریج بر روح و روان آنها اثر گذاشته و سبب دوری مردم از آنان می گردد ، البته باید توجه کرد که در مورد جواز سب و دشنام ، سب کردن باید بر اعتماد به صفات مذمومی باشد که طرف مقابل دارا می باشد و از تهمت زدن پرهیز شود . 👌امام صادق علیه السلام از پیامبر گرامی نقل می کند که فرمود ؛ « زمانی که اهل بدعت و تردید را دیدید ، از آنها برائت بجویید و زیاد از آنها بد بگویید و دشنامشان دهید ، و آنان را در مجادله مبهوت کنید ، تا طمع ایجاد فساد در اسلام را نکنند ، و مردم از آنها دوری جویند و از بدعت های آنان چیزی نیاموزند ، خداوند به خاطر این عمل به شما حسنات داده و درجات شما را در آخرت ترفیع می بخشد » 📚الکافی ج2 ص375 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
❔پرسش ❓ می گویند اگر روايات شيعه را با علم رجال بررسی كنيم حدود هفتاد تا هشتاد درصد روايات ضعيف هستند و مذهب سقوط ميكند ایا چنین سخنی راست است❓ 💠پاسخ: ❕معیار صحیح در صحت روایات اعتماد به روایت موثوق الصدوری است. یعنی اگر از هر راهی یقین یا اطمینان کرد روایت از معصوم صادر شده است آن روایت برای ما حجت است.گاهی از بررسی سندی به این نتیجه می‌رسیم گاهی بخاطر شهرت وعمل کردن علما به آن روایت ،گاهی به سبب موافقت آن روایت با سایر روایات، گاهی به سبب موافقت با قرآن،گاهی به سبب نقل علمای بزرگ در کتابشان با تصریح به صحت روایت و... ❗ایت الله جوادی آملی می فرماید: "از هر راهی که اطمینان به صدور روایت از معصوم صادر شود کافی خواهد بود خواه به عدالت راوی باشد یا به وثاقت وی، به علو متن روایت باشد یا به عمل کردن فقها به متن واسناد به آن در مقام استدلال یا هر راه دیگر" 📚ادب فنای مقربان،ج1 ص87 ❗آیت الله مکارم می فرماید: "برای پذیرش حدیث وروایت معیار اصلی وثوق واعتماد به روایت است که از طرق مختلف ممکن است به وجود آید گاه سلسله سند با راویان مورد اعتماد، گاه کثرت وتعدد روایت آن هم تر کتب معتبر ومشهور وگاه محتوای بلند وعمیق " 📚پیام امام ج1 ص57 ♻️مبنای قدما از بزرگان امامیه اعتماد به روایت موثوق الصدوری بوده است .توجه انان بیشتر به متن روایات بوده و بر اساس موافقت آن با کتاب و سنت و عقل و...روایت را صحیح می دانستند حتی اگر در سند ضعف وجود داشت و در صورتی که روایتی فاقد این قرائن بود ضعیف و مردود تلقی می شده است . 👌شیخ بهای الدین عاملی می نویسد: «تقسیم خبر به چهار قسم صحیح و حسن و موثق و ضعیف میان بزرگان گذشته امامیه نظیر کلینی و ...شناخته شده نبوده است و میان انان چنین متعارف بوده است که صحیح را بر هر روایتی اطلاق می کردند که از نظر انان اقتضای اعتماد را داشت یا همراه قرائنی بود که باعث اعتماد و اطمینان به آن می شده است» 📚مشرق الشمسین ص3 🔷محمد تقی مجلسی می نویسد: «مراد از صحیح در نزد قدمای اصحاب ما آن خبری است که با قرائن مختلف دانسته شود که از معصوم صادر شده باشد اگر چه از لحاظ سند ضعیف بوده باشد» 📚لوامع صاحب قرانی ج1 ص101 🗯علامه مجلسی می گوید: «مسلک ما در صحت و ضعف حدیث اعتماد به روایت موثوق الصدوری می باشد» 📚ملاذ الاخیار ج1 ص21 🗯شیخ حر عاملی قرائن متعددی را که دال بر صحت خبر می باشد را ذکر می کند به این که؛ «راوی ثقه باشد- حدیث در کتب اربعه باشد- حدیث موافق قرآن باشد- موافق سایر روایات باشد- موافق با ضروریات دین باشد- موافق با مشهور علمای شیعه باشد- موافق با اجماع علمای شیعه باشد .اگر این قرائن باشد حکم به صحت روایت می کنیم اگر چه روایت مشکل سندی داشته باشد» 📚وسائل الشیعه ج30 ص219 فائده7 👌از آنچه گذشت روشن می شود که ملاک در صحت روایت بررسی سندی و رجالی نمی باشد که اشکال شود با بررسی رجالی بسیاری از احادیث باطل میشود بلکه ملاک اعتماد به روایت موثوق الصدوری است به این که اگر چه ممکن است راوی ضعیف باشد اما قرائن دال بر آن است که حدیث صحیح می باشد. ♻️در زندگی روزمره ما نیز چنین است که به هر خبری که قرائن بر صحتش باشد اعتماد می کنیم اگر چه از راوی خبر در گذشته دروغ شنیده باشیم . ❗️مثلا فرد عادلی برای ما از اتفاقی خبر می دهد .پس از آن فرد دیگری که مورد وثوق ما نیست نیز همان خبر را به بیان دیگری به ما می دهد در این جا قرینه بر صحتش گفته اش وجود دارد لذا به خبر او اعتماد می شود. ❗️با این توضیح می گوییم که بیشتر احادیثی که در کتب معتبر ما نقل شده است قابل اعتماد هستند زیرا قرائن مختلف بر صحت آنها وجود دارد 📚هدائه الابرار ص87-89 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 ♻️از سوی دیگر صاحبان کتب اربعه شیعه بر صحت روایاتشان شهادت داده اند. 🗯شیخ صدوق می گوید :«من روایاتی را در کتاب «من لا یحضره الفقیه »نقل می کنم که مطابق آنها فتوا میدهم» 📚من لا یحضره الفقیه ج1 ص52 🗯شیخ کلینی می گوید: «غرض من از نوشتن کتاب کافی نقل روایات و آثار صحیح ونقل سنن اهل بیت بوده که بر پایه آن عمل میشود و به وسیله آن فرائض خداوند و سنن پیامبر اقامه میشود» 📚الکافی ج1 ص4 🗯شیخ طوسی می گوید: «هر خبری که در دو کتاب تهذیب و استبصار نقل کردم یا متواتر بوده و یا مقرون به قرینه بر صحتش بوده و یا اجماع بر صحتش بوده است» 📚وسائل الشیعه ج30 ص197 ❗️«بی شک تصریح این بزرگان بر اعتبار کتبشان برای ما شکی باقی نمی گذارد که روایات انان صحیح است .زیرا قول این بزرگان از سخن علمای رجال در مورد صحت روایات اگر اعتبارش بیشتر نباشد کمتر نیست .این بزرگان تصریح کرده اند که روایاتشان صحیح هستند. اگر چه ممکن است برخی از راویانی که از آن نقل می کنند ضعیف باشند اما چون قرینه بر صحت روایت بوده است روایت را به عنوان روایت صحیح لحاظ کرده اند» 📚وسائل الشیعه ج30 ص191 👌بله اگر روایتی در یکی از کتب معتبر باشد که خلاف عقل و سنت قطعی باشد بی شک آن روایت مورد قبول نمی باشد اما اگر چنین نباشد حکم به صحت جمیع روایاتی که در کتب معتبر ما آمد ه است می کنیم زیرا مبنای صحیح در صحت روایات اعتماد به روایت موثوق الصدوری می باشد. ❗️با این توضیح روشن می شود که بررسی سندی و رجالی در احادیث جایگاه خاصی ندارد زیرا بیشتر روایات مقرون به صحت هستند و این سخن که با بررسی سندی بسیاری از روایات ضعیف محسوب میشوند نزد علما و بزرگان امامیه جایگاهی ندارد. ♻️پرسمان اعتقادی https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
سوال لطفا در مورد اعتبار نهج البلاغه توضیح دهید. چون هیچ سندی وجود نداره. ✅پاسخ ایت الله العظمی مکارم شیرازی در شرح خود بر نهج البلاغه در مورد سند ان چنین می اورد: « در این جا ذکر دو نکته لازم است: 1ـ غالب خطبهها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه، بلکه اکثریّت قریب به اتفاق آن، مطالبى است مستدل و یا در خور استدلالهاى منطقى و در واقع از قبیل «قَضایا قِیاساتُها مَعَها»؛ (مسایلى که دلیلش در خودش نهفته است). ❗️بنابراین نیازى به سلسله اسنادبه عنوان مباحث تعبّدى ندارد زیرا بخش عظیمى از آن درباره معارف اعتقادى، مبدا و معاد، صفات خداوند، دلایل عظمت قرآنو پیامبر اسلام و مانند آن است. ❗️بخش دیگرى درباره مواعظ و نصایح و درس هاى عبرت در زندگى امّتهاى پیشین و آیین کشوردارى و زندگى اجتماعى و آداب جهادو امثال آن است که عموماً مطالبى منطقى و مستدل یا قابل استدلال است. 👌همان گونه که نوشته هاى فلاسفه بزرگ و علماى علوم مختلف و حتّى اشعار نغز شعراى نامى و مانند آن بدون نیاز به سلسله سند مقبول است، درباره محتواى نهج البلاغهنیز به همین دلیل و به طریق اولى مشکلى نداریم، در واقع دلایل آنها با خود آنهاست و به قول معروف «قضایا قیاساتها معها»! ❗️تنها بخش کوچکى از نهج البلاغهاست که از احکام فرعیّه تعبّدیّه سخن مى گوید. اگر مساله سند مطرح باشد تنها در این قسمت است که قطعاً یک دهم نهج البلاغهرا نیز تشکیل نمى دهد. بنابراین سر و صداهاى مربوط به اسنادنهج البلاغه بسیار کم رنگ و کم اثر است. 2ـ نکته دیگر این که اگر معیارهاى حجّیت سند را براى نهج البلاغهبخواهیم، از این نظر نیز مشکلى در کار نیست، زیرا براى پذیرش حدیثو روایت ـ آن گونه که در علم اصول تحقیق شده ـ معیار اصلى وثوق و اعتماد و اطمینان به روایت است که از طرق مختلف ممکن است به وجود آید;؛ گاه سلسله سند با راویان مورد اعتماد، سبب وثوق به روایت مى شود و گاه کثرت و تعدّد روایت ـ آن هم در کتب معتبر و مشهور ـ چنین اعتمادى را حاصل مى کند و گاه محتوا، آن قدر بلند و عمیق و والاست که گواهى مى دهد تنها از فکر پیامبر یا امام معصومى تراوش کرده است و همین سبب اعتماد ما به چنین روایتى مى شود. ❗️نظیر این مساله را درباره صحیفه سجّادیه - علاوه بر اسنادمعتبرى که براى آن ذکر کرده اند - یعنى دعاهاى بسیار بلند، با برترین محتوا و عالى ترین مضمون که از «امام سجاد على بن الحسین زین العابدین» نقل شده است، نیز گفته اند. 👌از این گذشته کتاب هاى زیادى قبل از «سیّد رضى» نوشته شده است که بسیارى از خطبهها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغهیا غالب آنها در آن کتب آمده است و این به خوبى نشان مى دهد که این کلمات قبل از «سیّد رضى» نیز در میان دانشمندان و راویان حدیثو گاه در میان توده هاى مردم مشهور و معروف بوده است و این شهرت مى تواند ما را بى نیاز از اسنادمتّصل کند. حتّى بعضى از بزرگان مورّخان نوشته اند،خطبههاى نهج البلاغه که در میان مردم شهرت داشته بسیار بیش از آن مقدارى بوده است که «سیّد رضى» در نهج البلاغهآورده است و در واقع نهج البلاغهگلچینى از آن خطبههاست. از جمله مورّخ معروف «مسعودى» که حدود یک قرن قبل از «سیّد رضى» مى زیسته در «مروج الذهب» درباره خطبههاى امام(علیه السلام) مى گوید: آنچه مردم از خطبههاى امام در موارد مختلف حفظ کرده اند چهارصد و هشتاد و چند خطبهاست» در حالى که خطبههاى نهج البلاغهکه اکنون در دست ماست حدود دویست و چهل خطبهاست. ❗️هم اکنون کتابهایى در دست ماست که به عنوان مصادر و اسنادنهج البلاغه از سوى جمعى از فضلا و بزرگان معاصر نگاشته شده و اسناداینخطبهها را در کتاب هایى که قبل از «سیّد رضى» نگاشته شده به دست آورده و در مجموعه هاى جالبى منتشر ساخته اند که یکى از بهترین کتابها در این زمینه کتاب «مصادر نهج البلاغهو اسانیده» تالیف دانشمند محقّق «السیّد عبدالزهراء الحسینى الخطیب» مى باشد که مراجعه به آن هر جستجوگرى را بر این حقیقت واقف مى کند که «سیّد رضى» در نقل این خطبهها هرگز تنها نیست. قابل توجّه این که در این کتاب آنچه در نهج البلاغهآمده است از 114 (یکصد و چهارده) کتاب دیگر گردآورى شده که بیش از بیست کتاب از آنها مربوط به دانشمندانى است که قبل از «سیّد رضى» مى زیسته اند. ❗️این نکته نیز قابل ذکر است که شخص «سیّد رضى» در لابه لاى کلمات خود در نهج البلاغهـ که احیاناً در توضیح خطبهها گفته ـ از 15 (پانزده) کتاب نام مى برد که او در گردآورى نهج البلاغهاز آنها استفاده کرده است. 👌از مجموع آنچه در بالا گفته شد به خوبى روشن شد که جایى براى وسوسه کردن اسنادنهج البلاغه وجود ندارد.» 📚پیام امام امیر المومنین ، ایت الله مکارم ، ج1 ص55 به بعد 🆔ایدی ما در تلگرام برای طرح سوالات @poorseman 📢کانال ما در تلگرام https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال چرا استفاده از انگشتر طلا یا ساعت طلا برای مرد حرامه ولی واسه زن جایزه 🗯پاسخ: ❗️حکمت و فلسفه واقعی احکام و از جمله حرمت استفاده از طلا برای مردان برای ما کاملا مشخص نیست اما می دانیم که این حکم حتما دارای مصالح بوده است . ❗️امام صادق فرمود: « از انجایی که می دانیم خداوند حکیم است تصدیق می کنیم که تمام افعالش از روی حکمت است اگر چه فلسفه انها را ندانیم» 📚بحار الانوار ج52 ص91 🗯در این مورد روایاتی وارد شده است که استفاده می شود استعمال طلا برای مردان جایز نیست . 🔷پیامبر گرامی فرمود: « انگشتر طلا بدست نکن چون زینت تو در آخرت خواهد بود» 📚الکافی ج6 ص468 ❗️امام صادق فرمود: « در دست خود هیچ انگشتری از طلا مکن» 📚همان مدرک ص469 🗯وفرمود: « طلا لباس بهشتیان است و خداوند طلا را در دنیا زینت زنان قرار داده و بر مردان پوشش طلا را حرام داشته و نماز در آن را باطل اعلام کرده است» 📚التهذیب ج2 ص227 ❗️شاید بتوان گفت که علت تحریم طلا برای مردان و جائز بودن آن برای زنان آن است که اصولا طلا برای زینت کردن استفاده می شود و طبیعت مرد و زن تفاوت دارد .طبیعت و غریزه زن به سوی زیبایی و زینت گرایش یافته و اصولا زیباتر هم افریده شده پس برای او مجاز شده در عین اینکه زیبایی و زینت زن باعث برقراری روابط گرم و صمیمانه خانواده و گرایش مرد به سوی تشکیل خانواده و برقرار بودن نوع و نسل می شود ❗️اما گرایش مردان به زینت در عین حال که در انها روحیات زنانه به وجود می آورد و از طبیعت خود دور می کند آن ها را از مسئولیت در امور اساسی زندگی دور می کند و به سوی تجملات و مظاهر دنیا و چه بسا دوری از پرودگار سوق می دهد 🗯البته برخی در این زمینه این موارد را نیز بیان کرده اند: 🔷گلبول های سفید در خون مرد بیش از زن است .از طرف دیگر طلا در افزایش این گلبول ها موثر است لذا وجود آن برای زن مفید است ولی برای مردان چندان مناسب نیست و ممکن است موجب برهم زدن گلبول های سرخ و سفید گردد ونیز موجبات تحرکات عصبی مردان را فراهم می کند 📚سالنامه پیام اسلام ،سال1357 📚بهداشت در اسلام،دکتر اردوبادی ❗️البته چنان که گذشت عمده دلیل ما در این مساله روایات فراوانی است که در مجامع روایی ما ثبت وضبط شده است و فلسفه اصلی این حکم نیز برای ما دقیقا مشخص نیست . 📚وسائل الشیعه ج4 ص412 باب30 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
❓پرسش ❔چرا در اسلام پوشش لباس ابریشمی برای مرد حرام است ❓چرا اسلام با زیبایی و شیک پوشی مخالفت است در حالی که فطرت انسانی اقتضای پوشش زیبا را دارد❕آیا اسلام با این حکمش با فطرت بشری مخالفت نکرده است❓ 💠پاسخ💠 1⃣در زندگی دنیا لباس نقش مهمی را دارد زیرا در درجه اول بدن را در برابر سرما و گرما و آسیب های مختلف حفظ می کند و در درجه بعد زینت مهمی برای انسان است .در تمام طول تاریخ لباس نقش اصلی را در زینت آدمی داشته و هم اکنون نیز به قوت خود نیز باقی است. 2⃣اسلام به هیچ عنوان با زیبا و شیک پوشی مخالف نیست بلکه به آن توصیه نیز می کند. 🔷امام صادق فرمود: «لباس زیبا و جمیل بپوش زیرا خداوند زیبایی را دوست دارد اما توجه کن که لباست از مال حلال تهیه شده باشد» 📚الکافی ج6 ص442 🔶وفرمود: «پیامبر مردی را دید که موهایش بهم ریخته بود و لباس های خشن و ناپسندی به تن داشت . 👌چنین فرمود: «این که تو لباس زیبا برسی و به خودت برسی و از نعمات خدا خود را بهره مند سازی نشانه دین دار بودن است» 📚الکافی ج6 ص439 📚وسائل الشیعه ج5 ص6 🔷وفرمود: «انسان کثیف و ژولیده بد آدمی است» 📚الکافی ج6 ص439 🔶وفرمود: «خداوند انسان را به دلیل لباس زیبایی که می پوشد مواخذه نمی کند» 📚خصال ج1 ص80 📚المحاسن ج2 ص399 👌وفرمود: «من ناپسند می دارم در صورتی که خداوند به بنده ای نعمت دهد او آن نعمت را ظاهر نکند ( و لباس زیبا نپوشد)» 📚الکافی ج6 ص439 🔶امیر مومنان فرمود: «باید هر یک از شما در برابر برادر مومنش خود را زینت کند ( و لباس های زیبا بپوشد)» 📚 الکافی ج6 ص439 👌به این مضمون روایات فراوان دیگری نیز وارد شده است که جهت آگاهی رجوع فرمایید؛ 📚وسائل الشیعه ج5 ص5 به بعد 3⃣با توجه به ادله بالا روشن میشود که اسلام با تجمل و زیبا پوشی مخالفتی ندارد اما تجمل و زینت کردن با برخی از چیزها را اجازه نداده است که از جمله انان لباس ابریشم برای مردان است. 👌در روایتی آمده است: «امام صادق پوشش مردان در لباس حریر و ابریشم را ناپسند می دانست» 📚التهذیب ج2 ص364 👌امام کاظم فرمود: «پیامبر مردان را از پوشش لباس ابریشم نهی می کرد» 📚وسائل الشیعه ج4 ص370 4⃣این که در اسلام از زینت کردن مردان با لباس ابریشم و برخی موارد پر زرق و برق این جهان نهی شده است فلسفه روشنی دارد؛ 🔶1- محدودیت این جهان سبب میشود که فراهم کردن چنان زندگانی پر زرق و برقی با انواع ظلم و ستم توام باشد . 🔶2- بهره گیری از آن ها با غفلت و بی خبری و غرق شدن در دنیا و بی توجهی به آخرت همراه خواهد بود وسبب تقویت روحیه تکبر و خود برتر بینی میشود . ❗️تبعیضهایی که از این رهگذر پیدا می شود مایه کینه ها و حسادتها و عداوتها و...می باشد . 5⃣ممکن است اشکال شود که پس چرا خداوند از جمله نعمات بهشتیان را زینت آلات طلا و پارچه های ابریشم و...ذکر می کند؟ 🔷کهف26 -دخان 53- حج23 👌اما پاسخ روشن است؛ 🗯در آن جهان همه چیزش گسترده است نه تحصیل این زینت ها مشکل ایجاد می کند و نه سبب تبعیض و محرویت کسی میشود و نه کینه و نفرتی بر می انگیزد و نه در آن محیط مملو از معنویت انسان را از خدا غافل میسازد و نه در رقبا ایجاد حسادت می کند و نه مایه کبر و غرور می شود و نه موجب فاصله گرفتن از خلق خدا و خدا 👌بنابراین به هیچ عنوان مفاسد دنیوی این بهره مندی ها بر نعمات اخروی مترتب نمیشود. 📚تفسیر نمونه ج12 ص424 ❗️با توجه به نکات فوق اشکال شما در مساله مورد بحث وارد نمیشود. 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔 ❔شاگردانم زیاد سوال می کنند که ما در به دنیا آمدن هیچ اختیاری نداشتیم و جبرا به دنیا آمدیم ، من نمی خواستم به بیایم چرا خدا من را جبرا به دنیا آورد و مورد امر و نهی قرار داد ❗️آیا معاذ الله این ظلم خداوند به ما محسوب نمی شود ❕❕ 💠💠 👌 در صورتی که بگوییم انسان بدون اختيار خويش پا به عرصه هستى گذاشته است اما در مقابل، از نعمتى بى نظير برخوردار گشته و آن عبارت است از «هستى»، «وجود» و آثار آن. در مقابل «عدم»، «» و «ندارى» نقمت و زيانى بى نظير است. ❕خداوند لطف بزرگى فرموده كه ما را از عرصه نيستى به هستى درآورده است و ما بايد شكرگزار چنين ‏اى باشيم و لو آن كه اختيار و اراده ما در آن، هيچ نقشى نداشته باشد. 👌 البته اگر خوب دقت كنيم ترجيح «زندگى» بر مرگ و «بود» بر نبود در نهاد و فطرت هر انسانى نهفته است و همگان در جهت ادامه حیات خودشان تلاش میکنند و با عواملی که حیات آنها را به می اندازد مبارزه می کنند ، همه این ها گواه بر آن است که حیات و وجود فطری بشر است و خداوند چیزی به انسان بخشیده است که مورد رغبت همه انسانها است ، البته اگر در ميان انسانها كسى مخالف اين نظر باشد به جهت برخى مشكلات پيش آمده است كه بايد سعى كند از جلو راه خود بر دارد . نه اينكه بخاطر مشكلات به اصل حيات و زندگى بدبين و باشد. 🔰البته معتقد است که بشر به اختیار خودشان پا به عرصه وجود گذاشته است و چنین نبوده است که افراد انسان در به دنیا آمدن اختیاری از خود نداشته باشند . ❕این مطلب است که خداوند در سوره اعراف به آن اشاره کرده و می فرماید ؛ « وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ » 🔸« به خاطر بياور زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟! گفتند آرى، گواهى مى‏ دهيم (چرا چنين كرد؟) براى اينكه در روز رستاخيز نگوئيد ما از اين بوديم (و از پيمان فطرى توحيد و خداشناسى بى‏ خبر).» 🔰اعراف 172 👌از روایات متعددی استفاده می شود هنگامى كه آدم آفريده شد فرزندان آينده او تا آخرين فرد از پشت او به صورت ذراتى بيرون آمدند و طبق بعضى از روايات اين ذرات از گل آدم بيرون آمدند، آنها داراى عقل و شعور كافى براى شنيدن سخن و گفتن بودند، در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد « أَ لَسْتُ بِرَبِّكُم » آيا پروردگار شما نيستم ، همگى در پاسخ گفتند:" بَلى‏ شَهِدْنا" آرى بر اين حقيقت گواهيم. 👌سپس همه اين ذرات به صلب آدم یا به گل آدم باز گشتند و به همين جهت اين عالم را عالم ذر و اين پيمان را پيمان مى‏ نامند. 📚بحار الانوار ج 5 ص 225 باب 10 ❕روشن است که اقرار به ربوبیت الهی در زندگی فرد فرد انسان ها ، منوط به پذیرفتن اصل حیات و است ، ذریه آدم با اقرار به ربوبیت الهی درواقع اعلام رضایت به حیات و به زندگی دنیا آمدن کردند و خداوند پس از این رضایت و اقرار به ربوبیت الهی ، آنها را به حیات دنیا آورد ، اگر چه پس از این پیمان برخی از انسانها به این عهد و عمل نکردند و ربوبیت خداوند را انکار و حتی نسبت به اصل حیات خود اعتراض کردند . 🔹بنابراین بر خلاف آنچه برخی می کنند ،خلقت اجباری در کار نبوده است و خداوند افراد انسان را پس از رضایت خودشان ، زندگی و حیات و وجود داده است ، و پس از آن ، حب به حیات و زندگی و توحید ربوبی خداوند با فطرت انسانها آمیخته گشته و به صورت یک پیمان فطری در آمده است و خداوند نسبت به فراموشی این دو اصل فطری تذکر داده است . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman