eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
228 ویدیو
55 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
❔آیا راست است که در اسلام حکمی به نام مباهله و نفرین کردن دشمنان دینی داریم ❗️کانال های ضد دین می گویند اسلام به جای آنکه مخالفان خودش را با عقل و منطق مجاب کند آنان را دعوت به و مباهله می کنند آیا این عقلانیست ❕❕ 💠💠 👌«مُباهَله» در اصل از مادّه «بَهْل» (بر وزن اهل) به معناى رها كردن و قيد و بند را از چيزى برداشتن است، و به همين جهت هنگامى كه حيوانى را به حال خود واگذارند، و پستان آن را در كيسه قرار ندهند، تا نوزادش بتواند به آزادى شير بنوشد، به آن «باهِل» مى گويند، و «ابْتِهال» در دعا به معناى تضرع و واگذارى كار به خدا است. و اگر آن را گاهى به معناى و لعن و دورى از خدا گرفته اند نيز به خاطر اين است كه رها كردن و واگذار كردن بنده به حال خود اين نتائج را به دنبال مى آورد، اين بود معناى «مباهله» از نظر ريشه لغت. 💠و از نظر مفهوم متداول ، به معناى نفرين كردن دو نفر به يكديگر است، بدين ترتيب، افرادى كه با هم گفتگو درباره يك مسأله مهم مذهبى دارند در يك جا جمع شوند و به درگاه خدا كنند و از او بخواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند. 📚لغات در تفسیر نمونه ص 497 ❕مباهله به عنوان آخرین حربه برای غلبه بر خصم بعد از اثر نکردن منطق و استدلال است ، که به عنوان الهی بر حقانیت طریق و مسلکی اعتقادی ایراد می شود . بر خلاف آنچه در پرسش آمد ، مباهله بر خلاف عقل و منطق نیست بلکه کاملا موافق و مطابق عقل و منطق است ، زیرا دو طرف حق و باطل پس از آن که از طریق مذاکرات به نتیجه ای نرسیدند و طرف باطل با لجاجت از پذیرفتن حق امتناع کرد ، اقدام به مباهله می کنند و طرف حق با اقدام به مباهله این نکته را بیان می کند که آیین من مطابق با واقعیت و حقیقت است که می توانم بر این سخن معجزه ای هم ارائه کنم تا شکی در آن باقی نماند ، مباهله همان نقش معجزه را برای اثبات حقانیت دعوت حق می کند . ❕جریان مباهله کردن پیامبر گرامی اسلام با نجران مشهور و معروف است ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/7243 👌بنابراین مباهله در برابر مخالفان يك حكم عمومی است که افراد با ايمان كه از تقوا و خدا پرستى كامل برخوردارند به هنگامى كه آنها در برابر دشمنان بر اثر لجاجت به جايى نرسد از آنها دعوت به مباهله می كنند. ❕از امام علیه السلام نقل شده كه فرمود ؛ « اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذيرفتند آنها را به مباهله دعوت كنيد ، راوى مى گويد سؤال كردم چگونه مباهله كنم؟ فرمود ؛ خود را سه روز اصلاح اخلاقى كن و گمان مى كنم كه فرمود روزه بگير و غسل كن، و با كسى كه مى خواهى مباهله كنى به صحرا برو، سپس انگشتان دست راستت را در انگشتان راست او بيفكن و از خودت آغاز كن و بگو خداوندا! تو پروردگار آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتگانه اى و آگاه از اسرار نهان هستى، و رحمان و رحيمى، اگر مخالف من حقى را انكار كرده و ادعاى دارد بلائى از آسمان بر او بفرست، و او را به عذاب دردناكى مبتلا ساز ، و بعد بار ديگر اين دعا را تكرار كن و بگو: اگر اين شخص حق را انكار كرده و ادعاى باطلى مى كند بلائى از آسمان بر او بفرست و او را به عذابى مبتلا كن ، سپس فرمود ، چيزى نخواهد گذشت كه نتيجه اين دعا آشكار خواهد شد، به خدا سوگند كه هرگز كسى را كه حاضر باشد اين چنين با من مباهله كند » 📚الکافی ج 2 ص 513_ وسائل الشیعه ج 7 ص 134 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❔مگر پیامبر اسلام و امامان با بزرگواری کسانی را که به آنها بدی می کردند یا حتی آنها را فحش می دادند نمی کردند ❗️حال چگونه ما می گوییم حکم کسی که به پیامبر یا امامان فحش و دشنام دهد قتل است و بر همین اساس افرادی را القتل می دانیم ❕❕ 💠💠 👌عفو و بخشش برای کسانی می تواند صادق باشد که از روی جهل و ناآگاهی اقدام به انجام عملی زشت و شنیع می کردند ، چنانکه در گزارش های تاریخی نیز آمده است که پیامبر گرامی و امامان اهل بیت علیهم السلام در مقابل اهانت کنندگان ناآگاه خود با بزرگواری و عفو رفتار می کردند و همین سیره پسندیده در نهایت منجر به ندامت و تنبه اهانت کنندگان می شد . 📚بحار الانوار ج 46 ص 289 ❕اما آن بزرگواران در مقابل کسانی که به صورت سازمان یافته و به قصد دشمنی و تخریب اسلام ، از روی عناد و لجاجت به آنها اهانت می کردند ، با شدت عمل برخورد می کردند . 👌پیامبر گرامی در هنگام فتح مکه که فرمان عمومی را صادر کرد فرمود ؛ « تمام كوشش من اين است كه فتح مكه بدون خونريزى صورت گيرد. از اينرو، از كشتن افراد غير مزاحم بايد خوددارى كرد، ولى بايد چند نفر به نامهاى «عكرمة بن ابى جهل»، «هبّار بن الاسود»، «عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح»، «مقيس حبابه ليثى» ، «حويرث بن نقيذ»، «عبد اللّه بن خطل»، «صفوان بن اميه، «عبد اللّه بن الزبيرى»، «حارث بن طلاطلة» و چهار زن هر كجا دستگير شوند بلافاصله گردند.» 📚سیره ابن هشام ج 2 ص 409_ تاریخ الخمیس ج 2 ص 90 ❕امام علیه السلام فرمود ؛ « هر کس پیامبری را مورد فحش و سب قرار دهد ، کشته می شود » 📚وسائل الشیعه ج 28 ص 213 ❕و فرمود ؛ « هر کس از محمد و اهل بیت او علیهم السلام با بدی ( و دشنام ) یاد کند ، و به آنها بزند ، قتل او واجب است » 📚فقه الرضا ص 38 ❕هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام سوال کرد ؛ ❔ « نظر شما در مورد کسی که علی علیه السلام را دشنام می دهد چیست ❕امام علیه السلام پاسخ داد ؛ « حلال است » 📚الکافی ج 7 ص 269 ❕این که افرادی نسبت به عملکرد پیامبر گرامی یا امامان علیهم السلام انتقادی داشته باشد و مودبانه نقد های خود را وارد کند ، و پاسخ را دریافت کند ، حکم چنین افردی قتل نیست ، اما که با عناد و دشمنی و از روی لجاجت شروع به فحاشی و نسبت به آن بزرگواران می کنند ، به هیچ عنوان شایسته عفو و بخشش نیستند . http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❔تناقضات_قران 🔰 پاداش دو برابر است يا ده برابر؟ 🔻دو برابر است🔻 ➖وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ ﴿۳۷، سبا﴾ ترجمه: و اموال و فرزندانتان چيزى نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند مگر كسانى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند پس براى آنان دو برابر آنچه انجام داده اند پاداش است و آنها در غرفه ها[ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود(37) 🔻ده برابر است🔻 ➖مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۶۰، انعام﴾ هر كس كار نيكى بياورد ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت و هر كس كار بدى بياورد جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود (۱۶۰) 💠💠 👌آنچه مورد اشتباه قرار گرفته است ترجمه ناصحیح کلمه « ضعف » در آیه اول « لهم جزاء الضعف » است که به معنای دو برابر نمی باشد . ❕ضعف از نظر لغت عرب، تنها به معنى دو چندان نيست، بلكه به معنى دو و چند برابر است. فيروز آبادى لغت معروف قرن هشتم هجرى در كتاب قاموس و دیگران مى گويند ؛ «گاه گفته مى شود «ضعف فلان چيز » و اراده مى شود دو برابر و سه برابر مانند آن، زيرا اين كلمه به معنى اضافه نامحدود مى آيد » 📚لسان العرب ج 9 ص 204 _ القاموس المحیط ج 3 ص 223 ❕بنابراین در آیه اول خداوند از پاداش مضاعف و چند برابر نیکوکاران سخن به میان می آورد و در آیه دوم توضیح می دهد که پاداش مضاعف ، ده برابر در انتظار نیکوکاران است . 👌البته توجه به این نکته که است مورد تمسک شبهه افکن قرار بگیرد لازم است ؛ 💠در آیات فوق خواندیم پاداش حسنه ، ده برابر است در حالی که در بعضى ديگر از آيات قرآن تنها به عنوان « اضعافا كثيره » ( برابر) اكتفاء شده (مانند آيه 245 سوره بقره) و در بعضى ديگر از آيات، پاداش پاره اى از اعمال مانند انفاق را به هفتصد برابر بيشتر مى رساند، (آيه 261 سوره بقره) و در بعضى ديگر اجر و پاداش بى حساب ذكر كرده و مى گويد ؛ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ" آنها كه استقامت بورزند پاداشى بى حساب خواهند داشت" (زمر آيه 10). ❕روشن است كه اين آيات هيچگونه اختلافى با هم ندارند، در حقيقت حد اقل پاداشى كه به داده مى شود، ده برابر است و همين طور به نسبت اهميت عمل، و درجه اخلاص آن و كوششها و تلاشهايى كه در راه آن انجام شده است، بيشتر مى شود، تا به جايى كه هر حد و را درهم مى شكند و جز خدا حد آن را نمى داند. 👌مثلا انفاق كه فوق العاده در اسلام اهميت دارد پاداشش از حد معمول پاداش عمل نيك كه ده برابر است، فراتر رفته و به" اضعاف كثيره" يا" هفتصد برابر" و بيشتر رسيده است و در مورد" استقامت" كه ريشه تمام موفقيتها و سعادتها و خوشبختيها است و هيچ عقيده و عمل بدون آن پا برجا نخواهد بود، پاداش بى حساب ذكر شده است. ❕از اينجا روشن مى شود كه اگر در روايات، پاداشهايى بيش از ده برابر براى بعضى از اعمال نيك ذكر شده نيز هيچگونه منافاتى با آيه فوق ندارد. و همچنين اگر در آيه 84 سوره قصص مى خوانيم مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها " كسى كه عمل نيكى انجام دهد پاداشى بهتر از اين خواهد داشت" مخالفتى با آيه فوق ندارد تا احتمال نسخ در آن برود، زيرا بهتر بودن معنى دارد كه با ده برابر كاملا سازگار است.» 📚تفسیر نمونه ج 6 ص 56 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❔مجازات یک برابر است یا دو برابر؟ 🔻یک برابر 🔻 ➖مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۶۰، انعام﴾ هر كس كار نيكى بياورد ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت و هر كس كار بدى بياورد جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود (۱۶۰) 🔻دو برابر است🔻 ➖قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِنْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۸، اعراف﴾ ترجمه: گفت در ميان امتهايى از جن و انس كه پيش از شما بودهاند داخل آتش شويد هر بار كه امتى [در آتش] درآيد همكيشان خود را لعنت كند تا وقتى كه همگى در آن به هم پيوندند [آنگاه] پيروانشان در باره پيشوايانشان میگويند پروردگارا اينان ما را گمراه كردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [خدا] میفرمايد براى هر كدام [عذاب] 👈دو چندان👉 است ولى شما نمىدانيد(38) ➖الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ﴿۱۹﴾أُولَئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ﴿۲۰، هود﴾ ترجمه: همانان كه [مردم را] از راه خدا باز میدارند و آن را كج میشمارند و خود آخرت را باور ندارند(19)، آنان در زمين درماندهكنندگان [خدا]نيستند و جز خدا دوستانى براى آنان نيست عذاب براى آنان 👈دو چندان 👉میشود آنان توان شنيدن [حق را] نداشتند و [حق را]نمىديدند(20) 💠💠 👌چنان که در آیات فوق آمده است ، مجازات هر گناه تنها اندازه همان جرمی است که صورت گرفته است نه بیشتر ، اما گاهی دوجرم یا بیشتر از فرد عاصی صادر می شود ، طبیعتا به ازای افزایش جزم ، مجازات نیز می یابد و در برابر هر جرم ، قرار می گیرد . ❕در آیات فوق که از مضاعف شدن مجازات گناهکاران سخن به میان آورده است ناظر به همین نکته است . 💠گنهکارانی که هم موجب خود شدند و هم دیگران ، گرفتار مجازات مضاعف و دو برابر می شوند چرا كه هم خود گمراه و گناهكار و تبهكار بودند، و هم ديگران را به اين مى كشاندند، به همين دليل هم بار گناه خويش را بر دوش مى كشند و هم بار گناه ديگران را (بى آنكه از گناه ديگران چيزى كاسته شود). ❕شاهد اين سخن آنكه در آيات ديگر مى خوانيم « وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ » آنها در روز قيامت سنگينى گناه خويش، و گناهان ديگرى را با آن، بر دوش خود حمل مى كنند" (عنكبوت- 13). 👌و نيز اخبار فراوانى داريم كه هر كس سنت بدى بگذارد ، وزرو گناه تمام كسانى كه به آن سنت بد عمل مى كنند، براى او نوشته مى شود، همچنين هر كس سنت نيكى بگذارد معادل پاداش كسانى كه به آن مى كنند براى او ثبت مى گردد. 📚بحار الانوار ج 2 ص 24 👌در آیات فوق شده است که پیروان گمراه گران نیز عقابی مضاعف دارند ، زيرا هيچگاه پيشوايان ظلم و ستم و سركردگان انحراف و گمراهى به تنهايى نمى توانند برنامه هاى خود را پياده كنند و اين پيروان سرسخت و لجوج هستند كه به آنها در رسيدن به اين هدف قدرت و توان مى بخشند و به اصطلاح تنور آنها را داغ كرده و پاى پرچمشان سينه مى زنند، بنا بر اين، اين نيز بايد كيفر مضاعف داشته باشد، كيفرى به خاطر گمراهى خود و كيفرى به خاطر حمايت از ظالم و ستمگر و پيشوايان گمراه. ❕به همين دليل در حديث كه از امام كاظم علیه السلام درباره يكى از دوستانش بنام" صفوان" نقل شده مى خوانيم كه به هنگام نهى او از همكارى با دستگاه هارون الرشيد ستمگر فرمود ؛ « اگر مردم دستگاه آنها را گرم نكنند و به حمايتشان نشتابند چگونه مى توانند حق پيشوايان عادل را غصب كنند » 📚تفسیر نمونه ج 6 ص 168 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❔این که در آیاتی سخن از خداوند به میان آمده است به چه معناست ❗️مگر می شود که خداوند کسی را فراموش کند ❕❕ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِينَ هُمُ الْفاسِقُونَ » ❕« مردان منافق و زنان منافق همه از يك گروهند، آنها امر به منكر، و نهى از معروف، مى كنند، و دستهايشان را (از انفاق و بخشش) مى بندند، خدا را فراموش كردند و خدا آنها را فراموش کرده ، قطعا فاسقند. » 🔰توبه 67 ❕بديهى است نسبت نسيان ، به خدا به معنى فراموشى واقعى نيست، بلكه كنايه از اين است كه با آنها شخص فراموشكار مى كند، يعنى هيچگونه سهمى از رحمت و توفيق خود براى آنها قائل نمى شود. ❕اين گونه تعبير حتى در سخنان روزمره نيز مى شود كه مثلا مى گوئيم ؛ چون تو وظيفه خود را فراموش كردى، ما هم به هنگام پرداختن مزد و پاداش تو را فراموش خواهيم كرد، يعنى مزد و پاداشى به تو نخواهيم داد. 💠موضوع نسيان پروردگار با «فاء تفريع » بر نسيان آنها عطف شده است، يعنى فراموشكارى آنها به فرمان الهى و ذات پاك او اثرش اين است كه خدا هم آنها را از مواهب خويش محروم مى سازد و اين نتيجه عمل آنها است. 📚تفسیر نمونه ج 8 ص 31 ❕در روایتی آمده است که فردی از علی علیه السلام در مورد آیه مذکور سوال کرد که چگونه می شود خداوند دچار فراموشی شود ❕ 🔹امام علیه السلام پاسخ داد ؛ « ( گناهکاران ) خدا را در دنیا فراموش می کنند ، یعنی طاعات او را انجام نمی دهند ، خداوند هم در آخرت آنها را فراموش می کند ، یعنی آنان را مشمول ثواب و لطف خودش قرار نمی دهد ، عرب می گوید فلانی ما را کرد و یادی از ما نمی کند ، یعنی خیری به ما نمی رساند و از ما به نیکی یاد نمی کند » 📚توحید ، صدوق ، ص 259 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❔رد پاهای صفت های انسانی در قرآن ؛ ❗️تنها از نگاه یک انسان ساختن چیزی نسبت به چیزی دیگر دشوارتر است ، باید برای همه چیز به یک اندازه آسان باشد حال سخن گفتن از دشواری یک امر نسبت به امر دیگری تنها انسان است . 💠سوره غافر 57 ؛ « قطعا آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر از آفرینش مردم است ولی بیشتر مردم نمی دانند » 💠نازعات 27_28_29 ؛ « آیا آفرینش شما دشوارتر است یا آسمانی که آن را برپا کرده است ، سقفش را بر افراشت و آن را ( به اندازه معین ) درست کرد و شبش را تیره و روز را آشکار گردانید » ❔با این تعابیر چگونه می توان ادعا کرد قرآن کتابی الهی است ❕ 💠💠 👌مخاطب آیات مذکور منکران و لجبازانی بودند که بدون دلیل موجهی از پذیرفتن معاد می کردند و قدرت خداوند را در زنده کردن مجدد انسان ها غیر واقعی می دانستند . ❕خداوند در برابر اینان میفرماید ؛ «آفرينش آسمانها و زمين از آفرينش انسانها مهمتر و بالاتر است، ولى اكثر مردم نمى دانند » «لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون » (غافر 57) 👌کسى كه توانايى دارد اين كرات عظيم و كهكشانهاى وسيع و گسترده را با آن همه عظمت بيافريند، و اداره و تدبير كند چگونه از احياى مردگان عاجز و ناتوان خواهد بود؟ اين جهل گروهى از مردم است كه به آنها اجازه درك اين حقايق را نمى دهد. ❕و می فرماید ؛ « آيا آفرينش شما (و بازگشت به زندگى پس از مرگ) مشكلتر است يا آفرينش اين آسمان با عظمت كه خداوند بنا نهاده است « أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها » ( نازعات 27) 👌 اين سخن نیز در حقيقت پاسخى است به گفتار آنها كه در آيات پيشين مى گفتند« أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحافِرَةِ » « آيا ما به حالت اول باز مى گرديم » ( نازعات 10) اين آيه مى گويد هر انسانى در هر مرحله اى از درك و شعور باشد مى داند كه آفرينش اين آسمان بلند اينهمه كرات عظيم و كهكشانهاى بى انتها قابل مقايسه به آفرينش انسان نيست كسى كه اين را داشته چگونه از باز گرداندن شما به حيات عاجز است. ❕و یا می فرماید ؛ « او كسى است كه آفرينش را آغاز كرد سپس آن را باز مى گرداند، و اين براى او آسانتر است » (وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ) ( روم 27) 👌 قرآن در اين آيه با كوتاه ترين ، مساله امكان معاد را اثبات كرده است، مى گويد ؛ شما معتقديد آغاز آفرينش از او است، بازگشت مجدد كه از آن آسانتر است چرا از او نباشد؟ 👌دليل آسانتر بودن از آغاز اين است كه در آغاز اصلا چيزى نبود و خدا آن را ابداع كرد، ولى در اعاده لا اقل مواد اصلى موجود است، قسمتى در لابلاى خاكهاى زمين، و بخشى در فضا پراكنده مى باشد، تنها مساله همان نظام دادن و صورت بندى آن است. ❕ولى توجه به يك نكته در اينجا است كه تعبير به آسان بودن و سخت بودن از دريچه فكر ما است، و الا براى وجودى كه بى نهايت است" سخت" و" آسان" هيچ تفاوتى ندارد، اصولا سخت و آسان در جايى مفهوم دارد كه سخن از قدرت محدودى در ميان باشد كه از عهده كارى به خوبى برآيد و از عهده كار ديگرى به زحمت، اما هنگامى كه سخن از قدرت در ميان است سخت و آسان بى معنى مى شود. ❗️ به تعبير ديگر برداشتن عظيمترين كوههاى روى زمين براى خداوند به همان اندازه آسان است كه برداشتن يك پر كاه و شايد به همين دليل بلافاصله در ذيل آيه مى فرمايد « و براى خدا است توصيف برتر در آسمان و زمين » (وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). ( روم 27) 💠چرا كه هر وصف كمالى در آسمان و زمين در باره هر موجودى تصور كنيد از علم قدرت و مالكيت و عظمت وجود و كرم، مصداق اتم و اكمل آن نزد خدا است، چرا كه همه محدودش را دارند، و او نامحدودش، اوصاف همه عارضى است و اوصاف او ذاتى و او منبع اصلى همه كمالات است. 👌حتی الفاظ ما كه غالبا براى بيان روزمره ما است بيانگر اوصاف او نمى تواند باشد، همانگونه كه در تعبير" اهون" (آسانتر) نمونه آن را ديديم ، بنابراین تعابیر فوق ، که برای فهم و تنبه بشر به قدرت خارق العاده الهی بیان گردیده است ، نمی تواند مستمسکی بر غیر الهی بودن قرآن تلقی شود . 📚تفسیر نمونه ج 16 ص 411 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
‍ ‍ ❔امام حسن عسگری امام از جانب خدا یا شارلاتان و شیاد؟ ✍ در کتاب شیعه یعنی کتاب اصول آمده است که در آن امام حسن عسگری از علم غیب خود سو استفاده می کند و برای جلوگیری از ضرر مالی شیعیانش ، اخلاق را زیر پا می گذاشته است ؛ 📗 الكافي-   جلد : 1  صفحه : 510 🌱ترجمه : على بن زيد گفت: من اسبى داشتم و بدان مى نازيدم و در هر جا از او سخن مى‏ گفتم ، يك روز خدمت امام حسن عسكرى رسيدم، به من گفت : اسبت چه شد؟ گفتم : آن را دارم و هم اكنون بر در خانه شما است و از آن پياده شدم، 👈👈 امام حسن عسگری گفت : تا شب نرسيده اگر خريدارى پيدا كردى آن را عوض كن و تأخير نکن👉👉 ، كسى بر ما وارد شد و رشته سخن را بريديم و من انديشناك برخاستم و به خانه‏ ام رفتم و به برادرم گزارش دادم در پاسخ گفت : من نمى‏ دانم در اين باره چه بگويم، و از آن دريغم آمد و از فروشش به مردم رشك بردم، و چون شب كرديم نوكرى كه آن اسب را تيمار مى‏ كرد آمد و گفت: اى آقاى من‏ 👈اسبت مُرد👉، مرا غم گرفت و 👈دانستم كه امام از گفتار خود اين را در نظر داشت👉. گويد: پس از آن خدمت امام حسن عسکری رسيدم و پس از چند روز و با خود مى‏ گفتم : كاش به جاى آن اسبى مى‏ داد، زيرا از گفتار او غمنده شدم، و چون نشستم، گفت : آرى يك چهار پا به جاى آن به تو مى‏ دهم، اى غلام آن يابوى كميت مرا به او بده، آن از اسب تو بهتر است و پشت هموارترى دارد و عمر درازترى. 🔺همانطور که مشاهده کردید امام حسن عسکری از علم غیب !!!! خود سو استفاده کرده است و به شیعه خودش گفته اسب خودت را به شخص دیگر بنداز و یا غالب کن. ⁉️چگونه امامی که از جانب خدا باشد ، می تواند چنین شیاد باشد و شیادی را به شیعیانش آموزش دهد؟ ⁉️ چگونه امامی که از جانب خدا باشد ، از علم غیب خود سو استفاده می کند؟ ⁉️ چطور شخصی که از جانب خدا باشد می تواند چنین رفتار های به دور از اخلاق داشته باشد؟؟؟ 💠💠 👌شایسته بود که قبل از طرح این روایت و حمله به عقائد شیعه ، سند روایت را می کردید . ❕این روایت از حیث سندی ضعیف و مردود است ، زیرا راوی اصلی داستان فردی به نام « علی بن زید بن علی » است که مجهول بوده و توثیق رجالی ندارد . 📚زبده المقال من معجم الرجال خویی ، ج 2 ص 56 👌و راوی قبل تر که از علی بن زید بن علی ، این روایت را نقل می کند فردی است به نام « اسحاق بن محمد النخعی » که کاملا و مطرود است . 🔸نجاشی رجالی معروف ، تصریح می کند که روایات او مشکوک است ؛ 📚رجال نجاشی ص 336 🔷ابن الغضائری می گوید ؛ او فاسد المذهب بوده و کذاب و دروغگو در روایت است و حدیث جعل می کرده و به امامان علیهم السلام نسبت می داده است ، به احادیث او نمی شود ؛ 📚رجال ابن الغضائری ص 41_ مجمع الرجال ج 1 ص 198 🔹علامه حلی نیز تصریح می کند که او فردی ضعیف در نقل روایت است ؛ 📚خلاصه الاقوال ص 318 ❕علامه مجلسی نیز تصریح می کند که روایاتی که او نقل می کند ، قابل و اعتماد نیست ؛ 📚رجال المجلسی ص 159 👌به فرض روایت صحیح هم باشد ، برخی علما پاسخ داده اند که امام علیه السلام می دانست که ناقل جریان ، اسب خود را نمی فروشد و امام عسکری علیه السلام تنها جهت اظهار معجزه و کرامت خود ، خبر از آن اسب و لزوم فروختن آن می دهد با این اعتقاد و آگاهی که او به حرف امام گوش نمی دهد و اسب خود را نمی فروشد و کلاهی سر خریدار آن اسب نمی رود ، چرا که از شان امامی که حتی مخالفانش تصریح به فضل و برتری و اخلاق بی نظیر او می کردند ، بعید است که راضی شود در معامله ، کلاهی سر خریدار رود چنان که ابن صباغ از علمای بزرگ اهل سنت می نویسد ؛ « امام عسکری سرور اهل زمان و امام مردمان روزگار خود بود .گفته هایش همه ثابت و استوار و کردارش پسندیده بود .اگر فضلا و بزرگان هم عصرش را همچون قصیده ای فرض کنیم وی شاه بیت آن قصیده می باشد .واگر آنان را همچون دری از جواهرات به شمار آوریم وی همچون یاقوت شاهوار وسط آن گردنبند در شمار خواهد بود . یکه تاز میدان دانش که هیچکس را یارای با او نبوده و آشکار کننده پیچیدگی های مسائل علمی که این کار خسته و ملولش نمی کرد . 📚الفصول المهمه ص275 ❕مولی صالح مازندرانی در شرح روایت می نویسد ؛ « این که امام عسکری علیه السلام دستور به فروش اسب دادند ، این دستور تنها برای اظهار ( معجزه ) و کرامتشان بود ، چرا که می دانستند که علی بن زید به سخن امام گوش نمی کند و مالش را به مشتری نمی فروشد یا می دانستند که اگر علی بن زید بخواهد مالش را بفروشد ، ( از دشمنان حربی ) بوده که مالش حرمتی ندارد ، ( لذا غش با چنین مشتری در معامله به سبب تضعیف او بی اشکال است )» 📚شرح الکافی ، مازندرانی ، ج 7 ص 325 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185
❔نظرتون در مورد این روایت چیه ❗️ « امام صادق می گوید : هر نوزادی که به دنیا می آید ، یک ابلیس از ابلیس ها نزد او حاضر می شود ، اگر در علم خداوند باشد که آن نوزاد شیعه است ، ابلیس را از آن نوزاد دور می کند ، اما اگر شیعه نباشد ، ابلیس در صورتی که آن نوزاد پسر باشد ، انگشت سبابه خود را در دبر او می کند و در این صورت آن نوزاد در آینده مابون و مفعول می گردد ، اما اگر آن نوزاد دختر باشد ، انکشتش را در فرج او می کند و آن نوزاد در آینده فاجره می گردد ، به خاطر همین است که کودک هنگام تولد شدیدا گریه می کند ( البته خداوند ممکن است بعد از این ، تقدیر آنها را عوض کند ) ( تفسیر عیاشی ج 2 ص 218) 💠💠 ❕این روایت تنها در تفسیر عیاشی آمده است و اگر سایر کتب روایی این خبر را نقل کرده اند ، از تفسیر نقل کرده اند . 👌 این روایت با دو اشکال عمده مواجه است ؛ 1⃣مرحوم عیاشی به صورت مرسل و بدون سند ، مستقیما روایت را از ابراهیم بن ابی یحیی نقل می کند که چون تمام راویان آن ذکر نشده است ، روایت از درجه حجیت می گردد . 2⃣راوی روایت که ابراهیم بن ابی یحیی است یا طبق برخی نسخ ، ابن میثم بن ابی یحیی است ، بوده و توثیق مشخصی ندارد . ❕مصحح تفسیر نور الثقلین ، سید هاشم محلاتی ، می نویسد ؛ « من توثیقی از راوی روایت اگر چه بر اساس اختلاف ، در کتب رجالی ندیدم » 📚تفسیر نور الثقلین ، پاورقی ، ج 2 ص 513 ❕بنابراین این روایت سندا و غیرقابل اعتماد است . 👌از لحاظ محتوا و مضمون نیز مخالف عقیده شیعه است چرا که ترویج کننده عقیده به است به گونه ای که دختر و پسر غیر شیعه ، به واسطه لمس ابلیس بی هیچ اختیاری به سوی فساد و فحشاء می روند . ❕چگونه چنین سخنی می تواند قابل باشد در حالی که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « هر کس گمان کند که خداوند بندگان را بر معاصی مجبور کرده است ، به خداوند در حکمتش ظلم کرده است و چنین فردی کافر است » 📚الخصال ج 1 ص 159 ❕امام رضا علیه السلام فرمود: « کسی که معتقد به باشد به او زکات ندهید و شهادتش را قبول نکنید» 📚توحید صدوق ص 362 👌و فرمود ؛ « خداوند عادلتر و حیکمتر از آن است که بندگان را مجبور به کند ( سپس عذابشان کند) 📚همان مدرک ❕از این گذشته این نقل با واقعیت خارجی نیز همخوانی ندارد ، زیرا در واقع چنین است که تمام غیر شیعه اهل فساد و فحشاء باشند . 👌بنابراین این نقل هم از لحاظ سند و هم از لحاظ متن ، با اشکالات عدیده ای روبه رو است و و قابل اعتماد نمی باشد . http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❔آیا این پست کانال واقعیت دارد ؛ ❗️آیا می دانید مطابق قانون شرع ، مرد می تواند بعد از مرگ همسرش با او نزدیکی کند ، به این کار می گویند ❕ ❔آیا براستی چنین حکمی در اسلام است ❗️ 💠💠 👌این سخن مانند سایر سخنان ملحدین ، و دروغ است و هیچ عالم دینی به آن فتوا نداده است . ❕در روایات متعددی از جماع کردن با میت اگر چه انسان باشد ، نهی شده است و برای کسانی که به این نهی توجه نکنند ، حد و تعزیر در نظر گرفته شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج 28 ص 361 باب 28_ مستدرک الوسائل ج 18 ص 190 باب 2 💠مرحوم صاحب می نویسد ؛ « اگر کسی با همسر مرده اش نزدیکی کند ، گناه کرده و تعزیر می شود ، اکثر علمای شیعه به این حکم داده اند و من ندیده ام کسی از آنان با این حکم مخالفت کند ، این تعزیر به خاطر هتک حرمت همسر مرده است ( زیرا در روایات متعددی از هتک حرمت نهی شده است بحار الانوار ج71 ص221 ) و از سوی دیگر حرام بودن نزدیکی با همسر مرده است » 📚جواهر الکلام ج 41 ص 645 💠مرحوم امام نیز می نویسد ؛ « اگر کسی زن خودش را که مرده وطی کند ، گناه کرده و به کمتر از حد ، می شود » 📚ترجمه تحریر الوسیله ج 2 ص 529 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❔در مورد سوره فاتحه گفته شده ، این سوره دوبار نازل شده است. یکبار در مکه و بار دیگر در مدینه. اما سبب آن مشخص نیست که چرا یک سوره باید دوبار نازل شود. آنهم سوره ای که مسلمانان در مکه آنرا در نمازهای یومیه خویش میخواندند و بیم فراموشی برآن نیز نبود. در واقع نزول دوباره آن ، نوعی حاصل بوده که عقلا بیفایده است. سبب اینکار بیفایده الله را چگونه میتوان عقلانی توجیه کرد ❕❕❕ 💠💠 👌در رابطه با دو بار نازل شدن سوره حمد ، اگر چه روایتی صریح در کتب تشیع یافت نشد ، اما مشهور بین آن است که این سوره دو بار نازل شده است ، یک مرتبه در مکه و بار دیگر در مدینه ؛ 📚ترجمه تفسیر المیزان ج 12 ص 283 ❕برخی یکی از احتمالات آیه شریفه « وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ » ما به تو سوره حمد كه هفت آيه است و مثانی است ، همچنين قرآن بزرگ بخشيديم » (سوره حجر آيه 87) ناظر به دو مرتبه نازل شدن سوره حمد می داند و می کنند قرآن با تمام عظمتش در اينجا در برابر سوره حمد قرار گرفته است، نزول دوباره سوره حمد نيز به خاطر اهميت فوق العاده آن است . 📚تفسیر نمونه ج 1 ص 4 👌بنابراین فلسفه دو بار نازل شدن سوره حمد به خاطر اهمیت این و عظمت محتوایش است چرا که سوره حمد كه فاتحة الكتاب و آغازگر و فهرست قرآن ناميده شده يك دوره زندگى است؛ ❕توجه به مبدء بزرگى كه همه جهانيان را در مسير تكاملى پرورش مى دهد، رحمت خاص و عامش همه را فرا گرفته، توجه به بزرگى كه ايمان به آن دقيقترين كنترل را روى اعمال انسان مى گذارد. 👌عدم اتكاء به غير اللَّه، و عدم خضوع و تسليم در برابر غير او، و بالآخره گام نهادن در صراط مستقيم كه نه انحراف در آن است، نه به مى گرايد و نه به غرب، نه به افراط و نه به تفريط، نه گمراهى در آن است و نه خشم و غضب پروردگار. 🔰اينها مجموعه اى را تشكيل مى دهند كه پياده شدنش در روح انسان براى ساختن يك شخصيت والا و تكامل كافى است. 📚تفسیر نمونه ج 11 ص 134 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❔نزول آیاتی از قرآن در مورد پاکی همسر پیامبر چنان که اهل سنت به آن معتقدند چقدر سندیت دارد ❗️ 💠💠 ❕خداوند می فرماید ؛ « كسانى كه آن تهمت عظيم را مطرح كردند گروهى از شما بودند، اما گمان نكنيد اين ماجرا براى شما بد است، بلكه خير شما در آن است، آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند، و كسى كه بخش عظيم آن را بر عهده گرفت عذاب عظيمى براى او است _ چرا هنگامى كه اين (تهمت) را شنيديد مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسى كه همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند؟ چرا نگفتيد اين يك دروغ بزرگ و آشكار است؟ چرا چهار شاهد براى آن نياوردند؟ اكنون كه چنين گواهانى نياوردند آنها در پيشگاه خدا دروغگويانند_ و اگر فضل و رحمت الهى در دنيا و آخرت نصيب شما نمىشد به خاطر اين گناهى كه كرديد عذاب سختى به شما مىرسيد._ بخاطر بياوريد زمانى را كه به استقبال اين دروغ بزرگ رفتيد، و اين شايعه را از زبان يكديگر مى گرفتيد، و با دهان خود سخنى مىگفتيد كه به آن يقين نداشتيد، و گمان مىكرديد اين مساله كوچكى است در حالى كه نزد خدا بزرگ است! - چرا هنگامى كه آن را شنيديد نگفتيد براى ما مجاز نيست كه به اين تكلم كنيم؟ خداوندا منزهى تو، اين بهتان بزرگى است » 🔰نور 11_15 ❕براى آيات فوق دو شان نزول نقل شده است ؛ 1⃣شان نزول اول كه مشهورتر است و در كتب تفسير اهل سنت آمده است که چنين است ؛ 👌عايشه همسر پيامبر خدا مى گويد: پيامبر خدا ص هنگامى كه مىخواست سفرى برود، در ميان همسرانش قرعه مى افكند، قرعه به نام هر كس مىآمد او را با خود مىبرد، در يكى از غزوات قرعه به نام من افتاد، من با پيامبر ص حركت كردم، و چون آيه حجاب نازل شده بود در هودجى پوشيده بودم، جنگ به پايان رسيد، و ما باز گشتيم نزديك مدينه رسيديم، شب بود، من از لشكر گاه براى انجام حاجتى كمى دور شدم هنگامى كه بازگشتم متوجه شدم گردنبندى كه از مهره هاى يمانى داشتم پاره شده است به دنبال آن باز گشتم و معطل شدم هنگامى كه بازگشتم ديدم لشكر حركت كرده، و هودج مرا بر شتر گذارده اند و رفته اند در حالى كه گمان مى كرده اند من در آنم، زيرا زنان در آن زمان بر اثر كمبود غذا سبك جثه بودند بعلاوه من سن و سالى نداشتم، به هر حال در آنجا تك و تنها ماندم، و فكر كردم هنگامى كه به منزلگاه برسند و مرا نيابند به سراغ من باز مىگردند، شب را در آن بيابان ماندم. 🔹اتفاقا صفوان يكى از افراد لشكر مسلمين كه او هم از لشكر گاه دور مانده بود شب در آن بيابان بود، به هنگام صبح مرا از دور ديد نزديك آمد هنگامى كه مرا شناخت بى آنكه يك كلمه با من سخن بگويد جز اينكه" إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ" را بر زبان جارى ساخت شتر خود را خواباند، و من بر آن سوار شدم او مهار ناقه را در دست داشت، تا به لشكرگاه رسيديم، اين منظره سبب شد كه گروهى درباره من شايعه پردازى كنند و خود را بدين سبب هلاك (و گرفتار مجازات الهى) سازند. كسى كه بيش از همه به اين تهمت دامن مىزد،" عبد اللَّه بن ابى سلول" بود. ما به مدينه رسيديم و اين شايعه در شهر پيچيد در حالى كه من هيچ از آن خبر نداشتم، در اين هنگام بيمار شدم، پيامبر ص به ديدن مىآمد ولى لطف سابق را در او نمى ديدم، و نمى دانستم قضيه از چه قرار است؟ حالم بهتر شد، بيرون آمدم و كم كم از بعضى از زنان نزديك از شايعه سازى منافقان آگاه شدم. ❕بيماريم شدت گرفت، پيامبر به ديدن من آمد، از او اجازه خواستم به خانه پدرم بروم، هنگامى كه به خانه پدر آمدم از مادر پرسيدم مردم چه مىگويند؟ او به من گفت: غصه نخور به خدا سوگند زنانى كه امتيازى دارند و مورد حسد ديگران هستند درباره آنها سخن بسيار گفته مىشود. 👌در اين هنگام پيامبر على بن ابى طالب و" اسامة بن زيد" را مورد مشورت قرار داد كه در برابر اين گفتگوها چه كنم؟ اما اسامة گفت: اى رسول خدا ص او خانواده تو است و ما جز خير از او نديده ايم (اعتنايى به سخنان مردم نكن). و اما على گفت: اى پيامبر! خداوند كار را بر تو سخت نكرده است، غير از او همسر بسيار است، از كنيز او در اين باره تحقيق كن. 💠ادامه 👇👇👇
💠ادامه پاسخ 👇👇👇 ❕پيامبر كنيز مرا فرا خواند، و از او پرسيد آيا چيزى كه شك و شبهه اى پيرامون عايشه برانگيزد هرگز ديده اى؟ كنيز گفت: به خدايى كه تو را به حق مبعوث كرده است من هيچ كار خلافى از او نديده ام. 🔹اين وضع هم چنان ادامه داشت و غم و اندوه شديد وجود مرا فرا گرفته بود و يك ماه بود كه پيامبر هرگز در كنار من نمى نشست. من خود مى دانستم كه از اين تهمت پاكم و بالآخره خداوند مطلب را روشن خواهد كرد. ❕سر انجام روزى پيامبر نزد من آمد در حالى كه خندان بود، و نخستين سخنش اين بود بشارت بر تو باد كه خداوند تو را از اين اتهام مبرا ساخت، در اين هنگام بود كه آيات ان الذين جاءوا بالافك ... تا آخر آيات نازل گرديد. (و به دنبال نزول اين آيات آنها كه اين در وغ را پخش كرده بودند همگى حد قذف بر آنها جارى شد) 📚صحیح بخاری ج 4 ص 368 _ مسند احمد ج 42 ص 410_ صحیح مسلم ج 4 ص 2136 _ سنن نسائی ج 6 ص 415 و کتب تفسیری اهل سنت ذیل آیات مذکور 2⃣شان نزول دوم كه در بعضى از كتب شیعه آمده است چنين است ؛ 👌ماريه قبطيه يكى از همسران پيامبر از سوى" عايشه" مورد اتهام قرار گرفت، زيرا او فرزندى از پيامبر بنام ابراهيم داشت، هنگامى كه ابراهيم از دنيا رفت پيامبر ص شديدا غمگين شد، عايشه گفت چرا اينقدر ناراحتى؟ او در حقيقت فرزند تو نبود، فرزند" جريح قبطى" بود! هنگامى كه رسول خدا اين سخن را شنيد على ع را مامور كشتن" جريح" كرد كه به خود اجازه چنين خيانتى را داده بود. هنگامى كه على به سراغ جريح با شمشير برهنه رفت و او آثار غضب را در چهره حضرت مشاهده نمود فرار كرد و از درخت نخلى بالا رفت هنگامى كه احساس كرد ممكن است على به او برسد خود را از بالاى درخت به زير انداخت در اين هنگام پيراهن او بالا رفت و معلوم شد كه اصلا او آلت جنسى ندارد. ❕على به خدمت پيامبر آمد و عرض كرد آيا بايد در انجام دستورات شما قاطعانه پيش روم يا تحقيق كنم؟ فرمود بايد تحقيق كنى، على جريان را عرض كرد پيامبر شكر خدا را بجاى آورد و فرمود شكر خدا را كه بدى و آلودگى را از دامان ما دور كرده است.در اين هنگام آيات فوق نازل شد و اهميت اين موضوع را بازگو كرد. 📚تفسیر قمی ج 2 ص 99_ خصال یک جلدی ص 563 💠ادامه 👇