eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
209 ویدیو
50 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! 👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه طرح شبهه و سوال : @poorseman تمام کانالهای ما : https://yek.link/ipasookh
مشاهده در ایتا
دانلود
👌وهابی مدعی است که سجده کردن بر مهر در نماز ، حرام و بدعت است ، پاسخش را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/762
❕وهابی می گوید لعن بر هیچ کس جایز نیست و تنها لعنت بر کفار به صورت عموم جایز است ، اما لعنت بر شخص معین جایز نیست ، در ذیل از منابع خودشان ثابت کرده ایم که در قرآن و سنت پیامبر ص ، اشخاص معین و مشخص ، لعنت شده اند ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/652
🤔 ❔ترس و دلهره و تهديد تنها روش الله براى گسترش اسلام است در آيات ٦ و ٧ سوره بقره چنين آمده است: كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏ كند كه آنان را از عذاب بترسانى يا نترسانى ايمان نخواهند آورد. الله بر دل ها و گوش هاى آنان مهر نهاده و بر چشم هايشان پرده‏ اى افكنده شده و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. ▪️ادمين: كافر يعنى كسى كه استدلالات محمد و قرآن، او را قانع نكرده است، به همين دليل ترسى از عذاب ندارد چون ميداند دروغى بيش نيست، اما نكته جالب اين است كه در ادامه ميگويد: دليل اين كفرشان اين است كه الله پرده اى را روى دل و چشم و گوششان كشيده! ولى با اين تفاصيل عذاب خواهند كشيد! ١) كافر از عذاب نميترسد زياد تلاش نكنى او را بترسانى ٢) خود الله دل چشم و گوششان را پوشانده و اين دليل كفرشان است ▪️سئوال: شما هيچ ارتباط منطقى در اين جملات ميبينيد ❗️❗️ 💠💠 👌كسى كه حقيقتى را با اين كه حقانيت آن را مى‏ داند، منكر مى‏ شود، كافر است، ولى نادان نيست؛ زيرا او اين حقيقت را مى‏ داند. مانند كسى كه با دلايل قوى، وجود خداوند برايش به اثبات رسيده، ولى بر اثر انگيزه‏ هايى خاص، انكار خداوند متعال را بر زبان مى‏ راند. او به سان كسى است كه امام على عليه السلام در توصيفش مى ‏فرمايد ؛ « نشانه‏ هاى هستى خداوند، بر اقرار قلب منكِر خداوند، گواهى مى‏ دهد. » 📚نهج البلاغه ، خطبه 49 ❕ یعنی این نوع از منكران ذات پاك خداوند ، در زبان انكارش مى ‏كنند ولى در دل به بركت آثار صنع او به وجودش اقرار دارند. حتى ممكن است خويش را در صف منكران پندارند در حالى كه نور وجود او در اعماق جانشان پرتو افكن است همان گونه كه قرآن مجيد مى‏ گويد: «هر گاه از آنان بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را مسخّر كرده است؟ مى ‏گويند: اللّه، با اين حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مى ‏سازند ... و اگر از آنان بپرسى چه كسى از آسمان آبى فرستاده و به وسيله آن زمين را پس از مردنش زنده كرده است؟ مى‏گويند: اللّه، بگو حمد و ستايش مخصوص خدا است، ولى بيشتر آنها نمى‏ دانند» 🔸سوره عنكبوت، آيه 61- 63. ❕براى نمونه، فرعون و پيروانش، بر اساس گزارش قرآن، حقيقت را شناختند و به برهان‏هاى آشكارى كه پيامبر خدا (موسى عليه السلام) بر وجود خداوند و پيامبرىِ خويش اقامه كرد، يقين داشتند؛ ولى به جهت خودبرتربينى، تكبّر، طغيان و گنهكارى، از اعتراف بدان، سر باز زدند و موسى عليه السلام را تكذيب كردند و وجود خداوند را منكر شدند. قرآن درباره آنان مى‏ گويد ؛ «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا » « و با آن كه دل‏هايشان بدان يقين داشت، آن را از روى ظلم و تكبّر، انكار كردند». ( نمل 14 ) ❕فرعون و پيروانش با شنيدن استدلال‏هاى روشن و منطق نيرومند موسى عليه السلام و ديدن معجزاتش مى‏ دانستند و يقين داشتند كه موسى عليه السلام راست مى‏ گويد و خدايى كه وى از او سخن مى ‏گويد و مدّعى پيام‏ آورى از جانب اوست و مردم را به پرستش او فرا مى‏ خواند، آفريدگار جهان و جهانيان است؛ ليكن بر خلاف اين يقين و اطمينان قلبى، آيات خدا را انكار كردند و پيامبرش را تكذيب نمودند و آن را افسانه انگاشتند. 📚دانش نامه عقاید اسلامی ، ج 1 ص 63 ❕لذا در حديثى از امام صادق ع مى‏ خوانيم كه ضمن برشمردن اقسام پنجگانه كفر يكى از اقسام آن را « كفر جحود » مى ‏شمرد، و يكى از شعبه‏ هاى جحود را چنين بيان مى‏ فرمايد ؛ « هو ان يجحد الجاحد و هو يعلم انه حق قد استقر عنده » « آن عبارت از چيزى است كه انسان آن را انكار كند در حالى كه مى‏ داند حق است و نزد او ثابت است » سپس به آيه مورد بحث استشهاد مى‏ کند » 📚كافى جلد 2 باب وجوه الكفر ص287. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕با این مقدمه ، به بیان پاسخ ملحد می پردازیم . خداوند می فرماید ؛ « كسانى كه كافر شدند براى آنها تفاوت نمى‏ کند كه آنان را (از عذاب خداوند) بترسانى يا نترسانى، ايمان نخواهند آورد- خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده، و بر چشمهاى آنها پرده افكنده شده، و عذاب بزرگى در انتظار آنها است. » ( بقره 6_7 ) ❕ملحد مدعی است که کافر از این جهت که استدلالات قرآن او را توجیه نکرده ، ایمان نمی آورد ، در حالی که چنین نیست ، این کافران حق و حقیقت را می بینند ، اما از طغیان و گنهکاری ایمان نمی آورند و آیات مذکور ، شرح حال کفاری است که هر چند حق برای آنان روشن است و آنان حق را دیدند ، اما از روی جحد و انکار ، به آیات ایمان نیاوردند ، چنان که فرعونیان چنین لجاجتی را از خود به خرج می دادند . ❕یعنی اینان چنان در گمراهى خود سرسختند كه هر چند حق براى آنان روشن شود حاضر به پذيرش نيستند، قرآنى كه راهنما و هادى متقين بود، براى اينها بكلى بى اثر است، بگويى يا نگويى، انذار كنى يا نكنى، بشارت دهى يا ندهى، اثر ندارد، اصولا آنها آمادگى روحى براى پيروى از حق و تسليم شدن در برابر آن را ندارند. 👌و در ادامه مى‏ گويد ؛ « آنها چنان در كفر و عناد فرو رفته‏ اند كه حس تشخيص را از دست داده ‏اند ، خدا بر دلها و گوشهايشان مهر نهاده و بر چشمهاشان پرده افكنده شده » به همين دليل نتيجه كارشان اين شده است كه « براى آنها عذاب بزرگى است » (وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ). ❕به اين ترتيب چشمى كه پرهيزگاران با آن آيات خدا را مى‏ ديدند، و گوشى كه سخنان حق را با آن مى ‏شنيدند، و قلبى كه حقايق را بوسيله آن درك مى‏ كردند در اينها از كار افتاده است، عقل و چشم و گوش دارند، ولى قدرت « درك » و « ديد » و « شنوايى » در مورد حقیقت و پذیرش آن را ندارند! چرا كه اعمال زشتشان و لجاجت و عنادشان پرده ‏اى شده است در برابر اين ابزار شناخت. ❕ملحد اشکال می کند که اگر طبق آيه فوق خداوند بر دلها و گوشهاى اين گروه مهر نهاده، و بر چشمهاشان پرده افكنده، در این صورت آنها مجبورند در كفر باقى بمانند، آيا اين جبر نيست؟ 👌پاسخ اين سؤال را خود قرآن داده است و آن اينكه ؛ ❕اصرار و لجاجت آنها در برابر حق و ادامه به ظلم و بيدادگرى و كفر سبب مى‏شود كه پرده ‏اى بر حس تشخيص آنها بيفتد، در سوره نساء آيه 155 مى‏ خوانيم ؛ «خداوند بواسطه كفرشان، مهر بر دلهاشان نهاده »و در سوره مؤمن آيه 35 مى‏ خوانيم ؛ « اينگونه خداوند مهر مى‏ نهد بر هر قلب متكبر ستمكار » و در سوره جاثيه آيه 23 چنين آمده است ؛ « آيا مشاهده كردى كسى را كه هواى نفس را خداى خود قرار داده؟ و لذا گمراه شده، و خدا مهر بر گوش و قلبش نهاده و پرده بر چشمش افكنده است » ❕ملاحظه مى‏ كنيد كه سلب حس تشخيص و از كار افتادن ابزار شناخت در آدمى در اين آيات معلول عللى شمرده شده است ؛ كفر، تكبر، ستم، پيروى هوسهاى سركش لجاجت و سرسختى در برابر حق، در واقع اين حالت عكس العمل و بازتاب اعمال خود انسان است نه چيز ديگر. ❕اصولا اين يك امر طبيعى است كه اگر انسان به كار خلاف و غلطى ادامه دهد تدريجا با آن انس مى ‏گيرد، نخست يك « حالت » است، بعدا يك « عادت » مى‏ شود، سپس مبدل به يك « ملكه » مى ‏گردد و جزء بافت جان انسان مى‏ شود، گاه كارش به جايى مى‏ رسد كه باز گشت بر او ممكن نيست، اما چون خود آگاهانه اين راه را انتخاب كرده است مسئول تمام عواقب آن مى‏ باشد بى آنكه جبر لازم آيد، درست همانند كسى كه آگاهانه با وسيله ‏اى چشم و گوش خود را كور و كر مى ‏كند تا چيزى را نبيند و نشنود. 👈و اگر مى‏بينيم اينها به خدا نسبت داده شده است به خاطر آنست كه خداوند اين خاصيت را در اينگونه اعمال نهاده است (دقت كنيد). 👉 👌عكس اين مطلب نيز در قوانين آفرينش كاملا مشهود است، يعنى كسى كه پاكى و تقوا، درستى و راستى را پيشه كند، خداوند حس تشخيص او را قويتر ميسازد و درك و ديد و روشن‏ بينى خاصى به او مى‏ بخشد، چنان كه در سوره انفال آيه 29 مى ‏خوانيم ؛ « اى مؤمنان اگر تقوا پيشه كنيد خداوند فرقان يعنى وسيله تشخيص حق از باطل را به شما عطا مى‏ كند » 📚تفسیر نمونه ج 1 ص 83 👌بنابراین ؛ ❕افتادن پرده بر روی دل و چشم و گوششان حاصل و نتیجه طبیعی اعمال خود آنهاست و اگر به خداوند نسبت داده شده است ، چون اوست که خواص پدیده ها را ایجاد کرده است و علت العلل اوست ، لذا در روایتی امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « ختم ، همان مهر زدن است که بر قلوب کافران به کیفر ( و مجازات ) کفرشان زده می شود » 📚عیون الاخبار ج 1 ص 123 ❕یعنی اثر طبیعی عناد کافران ، مهر خوردن قلوبشان است تا جایی که دیگر تن به حقیقت نمی دهند و چون این تاثیر و تاثر به اراده و اذن الهی صورت میگیرد ، لذا به خداوند نسبت داده شده است و به عنوان عقوبت کفر شناخته میشود . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌پاسخ ملحد را که مدعی است قرآن در مقام بیان این نکته که آیا جهنمیان نابینا هستند یا بینا ، دچار تناقض شده اند را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3352
🤔 ❔سندی دیگر از حرص و طمع زیاد اهل بیت به مال دنیا 📖 ثمالی گوید از امام باقر در مورد این آیه قرآن ﴿ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ ← از تو در باره انفال مى ‏پرسند ﴾ پرسیدم و ایشان فرمودند هر چه از آنِ پادشاهان است ، برای امام است. عرض کردم: اما آنان آن چه را در دست دارند به فرزندان و زنان و خویشاوندان و اشراف خود به می‌بخشند. تا اینکه از خواجگان نیز یاد شد. هر چه را می‌گفتم٬ امام می‌فرمود: «آن نیز از آنِ ما است!» 📚 منبع: ترجمه تفسیر البرهان علامه بحرانی - ج۴ - ص۴۰۴ ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ » « از تو در باره انفال (غنائم و هر گونه مال بدون مالك مشخص) سؤال مى‏ کنند بگو: انفال مخصوص خدا و پيامبر است، پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و ميان برادرانى را كه با هم ستيزه دارند آشتى دهيد و اطاعت خدا و پيامبرش را كنيد اگر ايمان داريد. » ( انفال 1) 👌انفال در اصل از ماده « نفل » ، به معنى زيادى است، و اين كه به نمازهاى مستحبّ نافله گفته مى ‏شود چون اضافه بر واجبات است، و همچنين اگر نوه را نافله مى‏ گويند به خاطر اين است كه بر فرزندان افزوده مى‏ شود و اگر به غنائم جنگى نيز انفال گفته شده است، يا به جهت اين است كه يك سلسله اموال اضافى است كه بدون صاحب مى ‏ماند و به دست جنگجويان مى‏ افتد در حالى كه مالك خاصى براى آن وجود ندارد، و يا به اين جهت است كه جنگجويان براى پيروزى بر دشمن مى ‏جنگند، نه براى غنيمت، بنا بر اين غنيمت يك موضوع اضافى است كه به دست آنها مى ‏افتد. 📚لغات در تفسیر نمونه ص 80 ❕گرچه آيه فوق در زمينه غنائم جنگى وارد شده است، ولى مفهوم آن يك حكم كلى و عمومى است، و تمام اموال اضافى يعنى آنچه مالك خصوصى ندارد را شامل مى‏ شود، به همين دليل در رواياتى كه از طريق اهل بيت ع به ما رسيده مى ‏بينيم كه مفهوم وسيعى براى انفال بيان شده است . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌در روايات معتبر از امام باقر و امام صادق ع چنين مى ‏خوانيم ؛ « انفال اموالى است كه از دار الحرب بدون جنگ گرفته مى‏شود و همچنين‏ سرزمينى كه اهلش آن را ترك كرده و از آن هجرت مى ‏كنند- و آن فى‏ء ناميده مى‏شود- و ميراث كسى كه وارثى نداشته باشد، و سرزمين و اموالى كه پادشاهان به اين و آن مى‏ بخشيدند- در صورتى كه صاحب آن شناخته نشود- و بيشه‏ زارها و جنگل‏ها و دره‏ها و سرزمين‏هاى موات كه همه اين‏ها از آن خدا و پيامبر و بعد از او براى كسى است كه قائم مقام او است، و 👈او آن را در هر راه كه مصلحت خويش و مصلحت مردمى كه تحت تكفل او هستند ببيند، مصرف خواهد كرد 👉» 📚عوالی اللئالی ، ج 2 ص 79 ❕امام باقر عليه السلام فرمود ؛ « فيئ و انفال، هر زمينى است كه بدون خونريزى تصرّف شده باشد، يا [اموال‏] مردمى كه [در واگذارى آنها به مسلمانان با ايشان‏] مصالحه كرده باشند، يا [آنچه‏] كه مردم با دست خود تسليم كنند و هر زمين ويرانه ‏اى، يا بستر رودها. اينها هم جزء فيئ است و👈 به خدا و پيامبر تعلّق‏ دارد و هر آنچه از آن خدا باشد به رسول او تعلّق دارد و او هرگونه كه بخواهد به مصرف مى‏ رساند و بعد از پيامبر به امام تعلّق دارد.👉 » 📚تفسیر عیاشی ج 2 ص 47 👌و فرمود ؛ « از جمله انفال است معادن و بيشه ‏ها و جنگل‏ها و هر زمين بى‏ صاحب و هر سرزمين و آبادى ‏اى كه اهالى آن از ميان رفته باشند. اينها متعلّق به ما مى ‏باشد. » 📚همان ص 48 👌 امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « انفال آن چيزى است كه [براى به دست آوردنش‏] اسب يا شترى نتاخته ‏اند، يا [اموال‏] مردمى كه [در واگذارى آنها به مسلمانان با ايشان‏] مصالحه كرده باشند يا [آنچه‏] كه مردمى با دست خود بپردازند و هر زمين ويرانه ‏اى و بستر رودها.👈 اينها از آنِ رسول خدا است و پس از او به امام تعلّق دارد و او هرگونه كه بخواهد به مصرف مى ‏رساند.👉 » 📚الکافی ج 1 ص 539 👌از آنچه گفته شد چنين نتيجه مى ‏گيريم كه مفهوم اصلى انفال نه تنها غنائم جنگى بلكه همه اموالى را كه مالك خصوصى ندارد شامل مى‏ شود و تمام اين اموال متعلق به خدا و پيامبر و قائم مقام او ( امام ع ) است، و به تعبير ديگر متعلق به حكومت اسلامى است و در مسير👈 منافع عموم مسلمين👉 مصرف مى‏ گردد. 📚تفسیر نمونه ج 7 ص 81 ❕چنان که گفته شد ، و در روایت اول ، به آن تصریح شد ، اموالی که اختصاصی امام علیه السلام از انفال است ، در مسیر مصالح مسلمین که نمونه ای از مصلحت امام ع است ، به کار گرفته می شود ، چرا که به تعبیر روایت ، امام علیه السلام برای امت ، چون پدری مهربان و مادری نیکوکار است که ( بر اساس آن هر آنچه که در اختیار دارد ، در مسیر صلاح فرزندان خود ، یعنی صلاح و مصلحت امت تحت رهبری خود ، خرج می کند ) » 📚الکافی ج 1 ص 494 ❕که یک نمونه مصداقی آن ، در روایتی از امام صادق ع مورد اشاره قرار گرفته است كه به مفضل فرمود ؛ «هنگامى كه ميان دو نفر از پيروان ما مشاجره‏ اى ببينى (كه مربوط به امور مالى است) از مال من غرامت بپرداز (و آنها را با هم صلح ده). » 📚الکافی ج 2 ص 209 ❕و به همين دليل در يكى ديگر از روايات مى‏ خوانيم كه ؛ « مفضل روزى دو نفر از شيعيان را ديد كه در مورد ارث با هم نزاع دارند آنها را به منزل خود دعوت كرد، و چهارصد درهم كه مورد اختلاف آنها بود به آنها پرداخت و غائله را ختم كرد، سپس به آنها گفت ، بدانيد كه اين از مال من نبود، ولى امام صادق ع به من دستور داده است كه در اينگونه موارد با استفاده از سرمايه امام، صلح و مصالحه در ميان ياران ايجاد كنم‏ » 📚الکافی ج 2 ص 209 _ بحار الانوار ج 76 ص 45 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌کاربری در مورد « روز سعد الاکبر » سوال کرده است که چه روزی است ❔ ❕در مجامع روایی ما هیچ عنوانی به نام « روز سعد الاکبر » وجود ندارد و تمام آنچه در این رابطه در فضای مجازی پخش می شود ، دروغ و شایعه است ، در مورد « سعد و نحس ایام » در گذشته پاسخی مفصل داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1350
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد اینکه آیا خداوند برای تمام انسانها ، پیامبر مبعوث کرده است یاخیر را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1708
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد این مساله که زکریای رازی نهصد سال پیش الکل را کشف کرد ، چگونه قرآن در هزار و چهارصد سال پیش آنرا حرام اعلام کرد را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2472
🤔 ❔ بارش تگرگ از کوه در قرآن ❗️برف، باران و تگرگ همگی از ابرهای موجود در آسمان به زمین می بارند و دلیل شکل گیری هر کدام نیز به بخار آب و تغییرات دما مربوط می شود. مطابق تحقیقات علمی که در بالا ذکر شد تگرگ همان باران منجمد شده است که از آسمان می بارد و هیچ ربطی به کوه ندارد ولی قرآن بارش تگرگ را به کوه‌ها نسبت داده که اشتباهی است بزرگ و مسلم ❗️❗️ 💠💠 👌در آيه 43 سوره نور مى ‏خوانيم ؛ «آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مى راند، سپس ميان آنها پيوند مى دهد، و بعد آن را متراكم مى سازد؟! در اين حال، مى بينى كه (دانه هاى) باران از لابه لاى آن خارج مى شود؛ و از آسمان- از كوههايى در آن (ابرهايى به شكل كوه)- دانه هاى تگرگ نازل مى كند، و هر كس را بخواهد بوسيله آن زيان مى رساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مى كند؛ نزديك است درخشندگى برق آن (ابرها، بينايى) چشمها را ببرد!». 👌در اين آيه تعبيرات مختلفى وجود دارد كه در گذشته دقيقاً معلوم نبوده است.آيه فوق مى‏ گويد: «خداوند از كوه‏هايى كه در آسمان است دانه ‏هاى تگرگ نازل مى ‏كند» « ینزل من السماء من جبال فیها من برد » ❗️هيچ‏كس در آن عصر و زمان به دقت نمى‏ دانست كه ابرها در آسمان به صورت كوه‏هايى، با ارتفاعات متفاوت است كه ما قاعده آن را مى ‏بينيم؛ زيرا تمام ابرها را به صورت يك صفحه گسترده در آسمان مشاهده مى‏ كنيم اما هنگامى كه با هواپيما به فراز ابرها برويم، ابرها را به صورت كوه‏ها و درّه ‏ها و پستى ‏ها و بلندى ‏هايى مانند آنچه در سطح زمين است مشاهده مى ‏نماييم و به تعبير ديگر سطح بالاى ابرها هرگز صاف نيست و همانند سطح زمين داراى ناهموارى‏هاى فراوان، و حتّى در بسيارى از موارد به صورت كوه روى هم انباشته شده است. ❕اين نكته دقيق را كه بر اثر پيشرفت علوم به اثبات رسيده نيز مى ‏توان بر اين معنا افزود تا مفهوم جبال (كوه‏ها) در آيه روشن‏تر شود. 👌يكى از دانشمندان در تحليل خود، سخنى دارد كه خلاصه‏ اش اين است ؛ « در آيه مورد بحث، ابرهاى بلند به كوه‏ هايى از يخ تعبير شده؛ زيرا دانشمندان در پروازهاى هوايى خود به ابرهايى برخورد كرده‏اند كه متشكل و مستور از سوزن‏هاى يخ است كه درست عنوان كوه‏هائى از يخ بر آنها صادق است عجب‏ اين‏كه يكى از دانشمندان شوروى سابق در تشريح بعضى از ابرهاى رگبارى چندين بار از آنها به عنوان كوه ‏هايى از برف، يا كوه ‏هاى ابر ياد كرده است ، به این ترتیب روشن می شود که براستی در آسمان ، کوههایی از یخ وجود دارد . 📚باد و باران در قرآن صفحه 140 و 141 ❕اينها همه از يك‏سو، از سوى ديگر دانشمندان معاصر درباره چگونگى توليد تگرگ در آسمان چنين مى ‏گويند ؛ « دانه‏ هاى باران از ابر جدا مى‏ شود، و در قسمت فوقانى هوا به جبهه سردى برخورد مى‏ كند و يخ مى ‏زند؛ ولى در آن حال بسيار كوچك است؛ سپس طوفان‏هاى شديدى كه در آن منطقه حكم ‏فرما است، اين دانه‏ ها را مجدداً به بالا پرتاب مى ‏كند و بار ديگر اين دانه‏ ها به داخل ابرها فرو مى‏ رود و لايه ديگر از آب به روى آن، مى‏ نشيند كه به هنگام جدا شدن از ابر مجدداً يخ مى‏ بندد، و گاه اين موضوع چندين بار تكرار مى‏ شود، تا زمانى كه تگرگ به اندازه‏ اى درشت شود كه ديگر طوفان نتواند آن را به بالا پرتاب كند يا اين‏كه طوفان موقتاً آرام گيرد؛ اينجا است كه راه زمين را پيش مى‏ گيرد و بدون مانع به طرف زمين حركت مى ‏كند، و گاه به اندازه ‏اى درشت و سنگين است كه خساراتى به مزارع و باغ‏ها و حيوانات و حتى انسان‏ها وارد مى‏ سازد. » 📚فرهنگ نامه- نام يك دايرة المعارف ‏فارسى است- ماده تگرگ. ❕از اينجا روشن مى‏ شود كه به وجود آمدن تگرگ‏هاى درشت و سنگين درصورتى امكان ‏پذير است كه كوه‏ هاى ابر بر فراز آن، متراكم گردند تا هنگامى كه بادهاى شديد دانه يخ زده تگرگ را به ميان آن پرتاب مى‏ كنند مقدار بيشترى آب به خود جذب كند و سنگين شود. 👌 به اين ترتيب كوه‏هاى ابر، منبع قابل ملاحظه‏ اى براى تكوّن تگرگ‏هاى درشت كه در آيه به آن اشاره شده محسوب مى‏ شود و اگر اين كوه‏ها همان توده‏ هاى ذرّات يخ باشد مسأله روشن‏تر مى‏ گردد . 📚پیام قرآن ج 8 ص 198 ❕بنابراین آیه مذکور یکی از معجزات علمی قرآن محسوب می شود که پرده از مساله ای برداشته است که قرن ها بعد ، مورد کشف واقع شده است ، چنان که در تفسیر نور به این نکته اشاره کرده و می نویسد ؛ « اگر كسى با هواپيما بالاتر از ابرها پرواز كند، مى‏ بيند كه توده ‏هاى ابر مثل كوه است و اين از معجزات قرآن است كه 14 قرن قبل فرمود: «يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ» از كوهِ ( ابر ) تگرگ مى‏ فرستيم. » 📚تفسیر نور ، ج 6 ص 197 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌وهابی مدعی است که امام حسین علیه السلام به ابن عمر گفته است که مرا یاری کن ، چنان که پدرت پیامبر را یاری کرد ، این یعنی عمر بن خطاب در نظر اهلبیت علیهم السلام از یاری کنندگان پیامبر بوده است ❗️ ❕این نقل علاوه بر آنکه بامسلمات تاریخی اهلسنت در تضاد است ، زیرا خودشان نقل می کنند که عمر بن خطاب از فراریان جنگ ها در زمان پیامبر بوده است ، نه یاری کنندگان پیامبر ( در ذیل بخوانید ) ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2105 👌از نظر سندی نیز ضعیف است ، زیرا مستند اصلی نقل فوق ، کتاب الفتوح ابن اعثم است ؛ 📚الفتوح ، ج 5 ص 26 ❕و ابن اعثم بدون آنکه سندی ارائه دهد ، نقل مذکور را می آورد ، نقل بدون سند نیز برای وهابی قابل استناد نیست ، گذشته از آنکه ابن اعثم از علمای سنی مسلک شافعی بوده است ؛ 📚مجالس المومنین ، شوشتری ، ج 1 ص 278 👌علامه مجلسی نیز او را از علمای اهلسنت معرفی می کند و بر اساس قاعده الزام به کتابش در بحار الانوار ، استناد می کند ؛ 📚بحار الانوار ، ج 1 ص 25 @Rahnamye_Behesht
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕ابن قتیبه از علمای بزرگ اهلسنت است که در کتاب خود « الامامه و السیاسه » پرده از جنایاتی که خلفا به فاطمه صدیقه سلام الله علیها ، روا داشتند بر می دارد و نقل می کند ؛ « ابو بكر از كسانى كه از بيعت با او سر برتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على عليه السّلام آمد و همگان را صدا زد كه بيرون بيايند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزيدند در اين موقع عمر هيزم طلبيد و گفت: به خدايى كه جان عمر در دست اوست بيرون بياييد يا خانه را با شما آتش مى ‏زنم. مردى به عمر گفت: اى ابا حفص (كنيه عمر) در اين خانه، فاطمه، دختر پيامبر است، گفت: باشد!». 📚الامامه و السیاسه ، ص 12 چاپ مکتبه تجاریه کبری ، مصر 👌ابن قتيبه دنباله اين داستان را سوزناك‏تر و دردناك‏تر نوشته است، او مى‏ گويد ؛ « عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى كه فاطمه صداى آنان را شنيد، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصيبتهايى به ما از فرزند خطاب و فرزند ابى قحافه رسيد، افرادى كه همراه عمر بودند هنگامى كه صداى زهرا و گريه او را شنيدند برگشتند؛ ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بيرون آوردند، نزد ابى بكر بردند و به او گفتند: بيعت كن، على عليه السّلام گفت: اگر بيعت نكنم چه مى‏ شود؟ گفتند: به خدايى كه جز او خدايى نيست، گردن تو را مى ‏زنيم ...». 📚همان مدرک ص 13 👌اين بخش از تاريخ براى علاقه ‏مندان به ابوبکر و عمر ، قطعا بسيار سنگين و ناگوار است، لذا وهابیون فضای مجازی در صدد برآمدند در نسبت كتاب به ابن قتيبه ترديد كنند، در حالى كه ابن ابى الحديد استاد فن تاريخ، اين كتاب را از آثار او مى‏ داند و پيوسته از آن مطالبى نقل مى ‏كند، متأسفانه اين كتاب به سرنوشت تحريف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ حذف شده است، درحالى ‏كه همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد آمده است. 📚الغاره علی بیت الوحی ، ص 11 👌زركلى از بزرگان اهلسنت ، در كتاب الأعلام اين كتاب را از آثار ابن قتيبه مى‏ داند . 📚الاعلام ج 4 ص 137 👌اليان سركيس نيز اين كتاب را از آثار ابن قتيبه مى ‏شمارد. 📚معجم المطبوعات العربیه ، ج 1 ص 212 ❕در کتاب « السر المصون ذیل علی کشف الظنون » ، ابن العظم ، ص 190 این کتاب از آثار ابن قتیبه دانسته شده است ‌. 👌دکتر عمر فروخ نیز ، کتاب الامامه و السیاسه را از ابن قتیبه می داند ؛ 📚تاریخ الادب العربی ، ج 1 ص 357 ❕محمد عبدالقادر بامطرف ، نیز به همین عقیده است ؛ 📚الجامع ، ج 4 ص 748 👌در بخش مصادر کتاب « الذخائر الشرقیه ، کورکیس عواد » کتاب مذکور از ابن قتیبه دانسته شده است ؛ 📚الذخائر الشرقیه ج 4 ص 551 ❕در کتاب معجم ما کتب عن الرسول ، ج 5 ص 247 ، نیز کتاب مذکور از ابن قتیبه دانسته شده است . 👌در کتاب « نزهه الخواطر ، عبدالحی حسنی » نیز کتاب مذکور ، از ابن قتیبه دانسته شده است » ؛ 📚نزهه الخواطر ، ج 1 ص 8 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔سالها پیش روایتی شنیدم. نمیدانم از کدام منبع.. بدین مضمون الشقی من شقی فی بطن امه والسعید سعید فی بطن امه. در اینجا به فرض صحت وجبر ، گناه آن شقی بیچاره چیست که جبرا شقی شده... ❗️❗️❗️ 💠💠 👌عقیده به جبر و شقاوت و سعادت ذاتی ، مورد تایید اهلبیت علیهم السلام نبوده است و آن بزرگواران با شدت تمام با این تفکر برخورد داشته اند ، در ذیل مفصل در این رابطه توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2280 ❕در تفسیر نمونه می خوانیم ؛ « اصولا اگر ما- آن چنان كه فخر رازى و هم فكرانش مى ‏پندارند- محكوم به سعادت و شقاوت ذاتى باشيم، و بدون اراده به بديها و نيكي ها كشانده شويم تعليم و تربيت لغو و بيهوده خواهد بود. آمدن پيامبران و نزول كتب آسمانى و نصيحت و اندرز و تشويق و توبيخ و سرزنش و ملامت و مؤاخذه و سؤال و بالآخره كيفر و پاداش همگى بي فايده يا ظالمانه محسوب مى‏ گردد. آنها كه مردم را در انجام نيك و بد مجبور مى‏ دانند خواه اين جبر را جبر الهى، يا جبر طبيعى، يا جبر اقتصادى، و يا جبر محيط بدانند تنها به هنگام سخن گفتن و يا مطالعه در كتابها از اين مسلك طرفدارى مى‏ كنند، ولى در عمل حتى خودشان هرگز چنين عقيده ‏اى ندارند، به همين دليل اگر به حقوق آنها تجاوزى شود متجاوز را مستحق توبيخ و ملامت و محاكمه و مجازات مى‏ دانند، و هرگز حاضر نيستند به عنوان اينكه او مجبور به انجام اين كار است از وى صرف نظر كنند و يا مجازاتش را ظالمانه به پندارند و يا بگويند او نمى‏ توانسته است اين عمل را مرتكب نشود چون خدا خواسته يا جبر محيط و طبيعت بوده است، اين خود دليل ديگرى بر فطرى بودن اصل اختيار است. ❕به هر حال هيچ جبرى مسلكى را نمى‏ یابيم كه در عمل روزانه خود به اين عقيده پاى بند باشد بلكه بر خوردش با تمام انسانها برخورد با افراد آزاد و مسئول و مختار است. تمام اقوام دنيا به دليل تشكيل دادگاه ها و دستگاه هاى قضايى براى كيفر متخلفان عملا آزادى اراده را پذيرفته ‏اند. تمام مؤسسات تربيتى جهان نيز به طور ضمنى اين اصل را قبول كرده ‏اند كه انسان با ميل و اراده خود كار مى‏ كند و با تعليم و تربيت مى ‏توان او را راهنمايى و ارشاد كرد و از خطاها و اشتباهات و كج انديشي ها بر كنار ساخت. » 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 237 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌آنچه مورد اشکال قرار گرفته است ، این نقل از پیامبر گرامی است که فرمود ؛ « خوش‏بخت، كسى است كه در رَحِم مادرش خوش‏بخت شده است و بدبخت، كسى است كه در رَحِم مادرش بدبخت شده است. » «السعید من سعد فی بطن امه و الشقی من شقی فی بطن امه » 📚الزهد ص 14 _ الفقیه ج 4 ص 402 ❕از ظاهر اين حديث، چنين برداشت مى‏ شود كه خوش‏بختى و بدبختى، مادرزادى ‏اند و سعادت و شقاوت انسان‏ها، پيش از آن كه متولّد شوند، مشخّص است. به سخن ديگر، هر كسى در شكم مادرْ سعادتمند باشد، زندگى او پس از تولّد نيز توأم با خوش‏بختى است و اگر در شكم مادرْ بدبخت رقم خورده باشد، پس از تولّد نيز بدبخت خواهد بود. ❔بنا بر اين برداشت، اين سؤال، مطرح مى‏ شود كه: آيا اين حديث، بر مجبور بودن انسان‏ها در پيمودن راه سعادت و شقاوت، دلالت ندارد؟ 👌امام کاظم علیه السلام به زیبایی به این پرسش ، پاسخ دادند ، چنان که در روایتی آمده است که محمّد بن ابى عمير می گوید ؛ « از امام كاظم عليه السلام درباره معناى اين سخن پيامبر خدا كه: «بدبخت، كسى است كه در رَحِم مادرش بدبخت شده است و خوش‏بخت، كسى است كه در رَحِم مادرش خوش‏بخت شده است» پرسيدم. ❔ 👌فرمود ؛ «بدبخت، كسى است كه خدا در حالى كه او در رَحِم مادرش است، مى‏ داند كه او كارهاى بدبختان را خواهد كرد، و خوش‏بخت، كسى است كه خدا در حالى كه او در رَحِم مادرش است، مى ‏داند كه او كارهاى خوش‏بختان را خواهد كرد». 📚التوحید ، ص 356 _ بحار الانوار ، ج 5 ص 157 ❕یعنی ، خداوند متعال، سرنوشت همه انسان‏ها را قبل از تولّد آنها مى‏ داند؛ امّا روشن است كه علم ازلى خداوند، علّت صدور افعال انسان نيست. خداوند متعال مى ‏داند كه هر انسانى با اراده و انتخاب خود، چه راهى را در زندگى انتخاب مى‏ كند. با اين فرض، انسان در انتخاب راه خوب يا بد، مجبور نيست‏ . 👌اگر معناى حديث مورد بحث، اين بود كه خداوند متعال عدّه‏ اى از مردم را فطرتاً خوش‏بخت و مؤمن و عدّه ‏اى ديگر را فطرتاً بدبخت و كافر آفريده است، انسان‏ها در پيمودن راه سعادت و شقاوت، مجبور بودند، حالْ آن كه چنين نيست و آفريدگار جهان، هيچ كس را بدبخت و كافر نيافريده و همه را فطرتاً موحّد آفريده است، چنان كه در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است ؛ « خداوند، آفريده ‏هاى خود را آفريد و به آنها دستور داد و نهيشان كرد. و كفر، آن زمانى كه كافرْ كفر را انجام مى ‏دهد، به كافر مى ‏پيوندد. خداوند، وقتى بنده را آفريد، او را كافر نيافريد. همانا بنده، زمانى كافر گشت كه حجّت از سوى خدا به او رسيد و بر او عرضه شد؛ ولى او آن را انكار نمود. پس به خاطر انكار كردن حق، كافر گرديد. » 📚الاحتجاج ، ج 2 ص 223 _ بحار الأنوار ، ج 5 ص 18 👌بنابراین ، حدیث پیامبر گرامی ، تنها اشاره به علم ذاتی خداوند نسبت به سعادت و شقاوت انسانها است که روشن شد که علم الهی از انسانها سلب اختیار نمی کند ، چنان که در ذیل مفصل تر توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2462 ❔ممکن است این پرسش مطرح شود که صحیح است که انسان با اختیار خودش ، مسیر سعادت و شقاوت را طی می کند ، اما خداوندی که می داند فلان انسان نهایت شقاوتمند و بدبخت می شود ، چرا او را خلق می کند ❗️در ذیل پاسخ این پرسش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1437 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌پاسخ شبهه پراکنی معاند که مدعی است پیامبر اسلام می گوید که در دنیا ، زنان مورد تمایل و محبت من هستند و فلسفه تعدد همسران ایشان را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1379 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1988
👌پاسخ ملحد که می گوید حضرت فاطمه صدیقه سلام الله علیها ، در مدت عمر کوتاه خود چه کرده است که می تواند الگوی زنان امروز باشند را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2378
🤔 ❔ دليل اصلى شروع جنگ ها و کشمکش ها بین قریش و محمد چه بوده است؟؟ تاریخ ابن خلدون يكى از معتبرترين كتب تاريخى اسلام است، ابن خلدون مورخ بزرگ اسلام در صفحه ٣٩٥ كتاب خود چنین نوشته است: فرزندان عبدالمطلب را که در آن روزگار چهل تن بودند، بر طعامی که علی ابن ابی طالب به فرمان او [محمد] ترتیب داده بود، فراخواند و آنان را به اسلام دعوت کرد و وعده داد و آنان سخنش را شنیدند و پراکنده شدند 👈🏿 آنگاه که به سب[فحش دادن] خدایان و عیبجویی از آنان پرداخت، قریش را گران آمد و به خلافش برخاستند و دشمنی آشکار کردند👉🏿 با اين وجود برخلاف ادعاى مسلمانان و متوليان اين دين، مسبب تمام جنگ ها و کشتار ها فحاشی محمد به خدایان قریش بوده است و نه چيز ديگرى. ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند به صورت روشن و صریح دستور می دهد که مسلمین حق ندارند که بتهای مشرکین را مورد سب و دشنام قرار دهند و می فرماید ؛ «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ » « (معبود) كسانى را كه غير خدا را مى‏ خوانند دشنام ندهيد مبادا آنها (نيز) از روى ظلم و جهل خدا را دشنام دهند » ( انعام 108 ) ❕از بعضى روايات استفاده مى‏ شود، جمعى از مؤمنان بر اثر ناراحتى شديد كه از مساله بت پرستى داشتند، گاهى بتهاى مشركان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام مى ‏دادند، قرآن صريحا از اين موضوع، نهى كرد و رعايت اصول ادب و عفت و نزاكت در بيان را، حتى در برابر خرافى‏ ترين و بدترين اديان، لازم مى‏ شمارد. 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 2 ص 467 ❕دليل اين موضوع، روشن است، زيرا با دشنام و ناسزا نمى‏ توان كسى را از مسير غلط باز داشت، بلكه به عكس، تعصب شديد آميخته با جهالت كه در اينگونه افراد است، سبب مى‏ شود كه به اصطلاح روى دنده لجاجت افتاده، در آئين باطل خود راسخ تر شوند، سهل است زبان به بدگويى و توهين نسبت به ساحت قدس پروردگار بگشايند، زيرا هر گروه و ملتى نسبت به عقائد و اعمال خود، تعصب دارد . 📚تفسیر نمونه ج 5 ص 393 ❕پیامبر گرامی نیز مامور بود که با مشرکین مدارا کند و به بتهای آنان ، دشنام ندهد ، چنان که در روایتی آمده است ؛ «جبرئيل به نزد پیامبر آمد و گفت: اى محمد! پروردگار تو ، تو را سلام مى‏ رساند و مى ‏گويد تو را كه: مدارا كن با خلق من‏ » 📚الکافی ج 2 ص 116 👌پیامبر گرامی نیز به این امر الهی ، جامه عمل پوشانند و هم خود هیچگاه بتهای مشرکین را دشنام نمی دادند و هم مسلمین را از این عمل نهی می کردند و خطاب به آنها می فرمود ؛ « از دشنام گويى بپرهيزيد؛ زيرا خداوند عزّوجلّ ناسزاگوىِ بد دهن را دوست ندارد » 📚بحار الانوار ج 79 ص 110 ❕حال ملحد به نقلی 👈 بدون سند و ضعیف 👉 از ابن خلدون استناد کرده است که پیامبر گرامی ، در ابتدای دعوت علنی خود در جمع خویشان ، بت های مشرکین را سب و دشنام داده است ، به همین خاطر ، خویشان مشرک او از اطراف پیامبر پراکنده شده و با او دشمنی کردند ❗️ 👌در حالی که ابن خلدون ، گذشته از آنکه در نزد شیعه جایگاهی ندارد ، در نزد بزرگان اهلسنت هم جایگاهی ندارد ، تا جایی که ابن حجر هیثمی از بزرگان اهلسنت او را 👉لعنت می کرد و دشنامش می داد ؛👉 📚الضوء اللامع لاهل القرن التاسع ، سخاوی ، ج 4 ص 147 👌و نقل ابن خلدون ، خلاف نقل بزرگان مورخین است که آنان جریان مذکور را چنین نقل می کنند ؛ «خداوند پیامبر را مأمور نمود تا خويشاوندان خويش را به آيين خود بخواند. پيامبر نيز پس از بررسى جوانب، به على بن ابى طالب- كه آن روز بيش از سيزده يا پانزده سال نداشت،- دستور داد كه غذايى آماده كند و همراه آن شيرى باشد. سپس 45 نفر از سران بنى هاشم را دعوت نموده و تصميم گرفت در ضمن پذيرايى از مهمانان راز نهفته را آشكار سازد، ولى متأسفانه پس از صرف غذا پيش از آن‏كه او سخن آغاز كند، يكى از عموهاى وى (ابو لهب) با سخنان سبك و بى‏ اساس خود، آمادگى مجلس را براى طرح موضوع رسالت از بين برد. پيامبر مصلحت ديد كه طرح موضوع را به فردا موكول سازد؛ سپس فردا برنامه خود را تكرار كرده و با ترتيب يك ضيافت ديگر، پس از صرف غذا رو به سران فاميل نمود و سخن خود را با ستايش خدا و اعتراف به يگانگى وى آغاز كرد و چنين فرمود ؛ « به راستى هيچ‏گاه راهنماى يك جمعيّت به كسان خود دروغ نمى‏ گويد؛ به خدايى كه جز او خداوندى نيست، من فرستاده خدا به سوى شما و به عموم جهانيان هستم؛ هان! اى خويشاوندان من، شما بسان خفتگان مى‏ ميريد و همانند بيداران، زنده مى ‏گرديد و طبق كردار خود مجازات مى‏ شويد و اين بهشت دائمى خدا است [براى نيكوكاران‏] و دوزخ هميشگى او است [براى بدكاران‏]. » 🔸 ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕سپس افزود ؛ « هيچ كس از مردم براى كسان خود چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ‏ام، نياورده است. من براى شما خير دنيا و آخرت را آورده‏ ام، خدايم به من فرمان داده كه شما را به جانب او بخوانم. كدام يك از شما پشتيبان من خواهد بود، تا برادر و وصى و جانشين من ميان شما باشد. » ❕وقتى سخنان آن حضرت به اينجا رسيد، سكوت مطلق همه مجلس را فراگرفت و هر كدام از آن‏ها در بزرگى مقصد و سرانجام كار خود در درياى فكر فرو رفت. يك مرتبه على عليه السّلام كه آن روز جوانى پانزده ‏ساله بود، سكوت مجلس را درهم شكست و برخاست و عرض كرد: اى پيامبر خدا من آماده پشتيبانى از شما هستم. 👌پيامبر دستور داد تا بنشيند و سپس گفتار خود را تا سه بار تكرار نمود. جز همان جوان پانزده ‏ساله كسى پرسش او را پاسخ نگفت. در اين هنگام حضرت رو به خويشاوندان نمود و فرمود ؛ « مردم! اين جوان برادر و وصى و جانشين من است ميان شما، به سخنان او گوش دهيد و از او پيروى كنيد. » ❕در اين هنگام مجلس پايان يافت، و حضار با حالت خنده و تبسم رو به ابو طالب نمودند و گفتند: محمد دستور داد كه از پسرت پيروى كنى و از او فرمان ببرى و او را بزرگ تو قرار داد. » 📚 مجمع البيان ج 4 ص 206 _ طرائف ص 20 و 21 _ مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 31- 33 _ خرايج ج 1 ص 92 _ تفسير طبرى ج 9 ص 483 _ تفسير بغوى ج 3 ص 400 _ مجمع الزوائد ج 8 ص 302 _ تاريخ طبرى، ج 2، ص 62- 63؛ تاريخ كامل، ج 2، ص 40- 41؛ مسند احمد، ج 1، ص 111 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 210- 221 و... 👌می بینیم که پیامبر گرامی با کمال ادب و متانت و بر خلاف نقل دروغین ابن خلدون ، قوم خود را به سوی خداوند دعوت کرد که با بی اعتنایی و تمسخر آنان مواجه شد ، نه آنکه به بتان آنان توهینی روا داشته باشد . ❕یا در نقل دیگر نیز می بینیم که پیامبر گرامی با کمال ادب مشرکین را به خداوند دعوت کرد که با دشمنی مشرکین مواجه شد ، چنان که آمده است ؛ « اجابت رسول خدا را نكرد احدى پيش از على بن ابى طالب عليه السّلام و خديجه، و بعد از آن سه سال آن حضرت در مكه پنهان و خائف و هراسان بود از كافران و انتظار فرج مى‏ کشيد تا آنكه حق تعالى امر نمود آن حضرت را به اظهار دعوت خود، پس حضرت به مسجد آمد و در حجر اسماعيل ايستاد و به صداى بلند ندا كرد: اى گروه قريش! و اى طوايف عرب! شما را مى‏ خوانم‏ به سوى شهادت به وحدانيّت خدا و ايمان آوردن به پيغمبرى من و امر مى ‏كنم شما را كه ترك كنيد بت ‏پرستى را و اجابت نمائيد مرا در آنچه شما را به آن مى‏ خوانم تا پادشاهان عرب گرديد و گروه عجم شما را فرمانبردار شوند و در بهشت پادشاهان باشيد. ، پس قريش استهزاء كردند به آن حضرت و ابو لهب گفت: «تبّا لك» هلاك براى تو باد ما را براى اين طلبيده بودى؟ كفار قريش گفتند: محمد ديوانه شده است؛ و به زبان خود آن حضرت را آزار مى‏ كردند ... » 📚تفسير قمى ج 2 ص 228؛ قصص الانبياء راوندى ص 318 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « چون خداوند ، پیامبر را مأمور گردانيد كه علانيه و آشکار ، در ميان قريش اظهار دعوت خود بنمايد، حضرت در موسم حج كه طوايف خلق از اطراف عالم به مكه آمده بودند بر كوه صفا ايستاد و به آواز بلند ندا كرد كه ، يا أيها الناس! من رسول پروردگار عالميانم؛ و مردم از روى تعجب نظر كردند بسوى آن جناب و ساكت شدند، پس به كوه مروه بالا رفت و سه مرتبه چنين ندا كرد، ابو جهل چون اين سخن را شنيد سنگى به جانب آن حضرت انداخت و پيشانى نورانى آن حضرت را مجروح كرد و ساير مشركان سنگها گرفتند و از عقب آن حضرت دويدند، پس حضرت بر كوه ابو قبيس بالا رفت و در موضعى كه آن را اكنون «متّكا» مى‏ گويند تكيه داد و مشركان در طلب آن حضرت مى ‏گرديدند ... » 📚بحار الانوار ج 18 ص 241 _ حياة القلوب، ج‏3، ص 697 👌می بینیم که مشرکین با پیامبر گرامی و دعوت او ، مخالفت و دشمنی می کردند ، بدون آنکه هیچ گونه توهینی از پیامبر نسبت به بت های آنان صورت گیرد . ❕مشرکین در جهت دشمنی با پیامبر گرامی ، طبق تصریح قرآن به پیامبر گرامی تهمت می زدند تا مردم را بر ضد ایشان بشورانند ( انعام 112 ) 👌یکی از تهمت های آنان این بود که می گفتند پیامبر اسلام ، به خدایان ما دشنام می دهد ؛ 📚سیره ابن هشام ، ج 1 ص 265 ❕در حالی که این شگرد تبلیغاتی آنان برای شوراندن مردم بر ضد پیامبر اسلام بود و پیامبر گرامی با کمال ادب و متانت آنان را به آیین حق دعوت می کرد و مطابق امر خداوند ، هیچ گاه به خدایان آنان ناسزا و دشنام نمی داد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔امام على زنان را فقط براى رابطه جنسى ميخواست و چيزى به نام عشق و عاطفه را نميفهميد! : أم أبان دختر عتبة بن ربیعة همسر یزید بن أبی سفیان بود و سپس یزید فوت کرد، همسرش و علی بن ابيطالب از او خواستگاری کرد ولی او جواب منفی داد. به او گفتند: آیا علی بن ابی طالب پسر عموی رسول الله و همسر فاطمه و پدر حسن و حسین را ردّ می کند که حال او در اسلام آشکار است؟ گفت: بله، عشق او در دلم اثر نمی کند. برای کسی که زن او شود چیزی حاصل نمی شود مگر نشستن او میان ران های زن در حالی دارای سردی عاطفه با زنان است. : كانت أمّ أبان بنت عتبة بن ربيعة عند يزيد بن أبي سفيان فمات عنها، فخطبها علي عليه السّلام فردّته، فقيل لها: أتردّين علي بن أبي طالب ابن عم رسول اللّه و زوج فاطمة و أبا الحسن و الحسين، و حاله في الإسلام حاله؟ قالت: نعم، لا أوثر هواه على هواي، ليس لامرأته منه إلا جلوسه بين شعبها الأربع، و هو صاحب صر من النساء. : نثر الدر في المحاضرات٫ أبو سعد منصور بن الحسين الآبي٫ جلد ٤ صفحه۴۲ ❗️❗️ 💠💠 👌این نقل دارای ضعف سندی است و تنها در منابع اهلسنت ، آن هم بدون سند قابل اعتماد و ضعیف نقل شده است و از چند جهت اشکالاتی بر آن وارد است ؛ 1⃣به تصریح علمای اهلسنت ، ام ابان بنت عتبه ، خواهر هند و خاله معاویه بوده است ؛ 📚اسد الغابه ج 6 ص 299 ❕این یعنی در محیطی رشد کرده است که هند ، در آن محیط بوده است . 👌هند ، مادر معاویه مشهور به فاحشگی و زنا بوده است . ❕امام حسن علیه السلام خطاب به معاویه فرمود ؛ « مى‏ دانى كه در كدام بستر به دنيا آمده ‏اى؟ » 📚تذکره الخواص ص 200 _ شرح ابن ابی الحدید ج 6 ص 288 _ جمهره خطب العرب ج 2 ص 22 ❕سبط بن جوزی می نویسد ؛ « اصمعى و كلبى در كتاب «مثالب» مى ‏گويند: معنى سخن حسن به معاويه كه مى‏ دانى در كدام بستر به دنيا آمده‏ اى، اين است كه در باره معاويه گفته مى‏ شد او از يكى از اين چهار تن است ؛ « عمارة بن وليد بن مغيره مخزومى، مسافر بن ابى عمرو، ابو سفيان، عباس بن عبد المطلب. »و اينها همنشينان ابو سفيان بودند و بعضى از آنها متهم به داشتن رابطه با «هند» بود. عمارة بن وليد از زيباترين مردان قبيله قريش بود. در باره مسافر بن ابى عمرو، كلبى مى ‏گويد: عقيده عمومى مردم اين است كه معاويه از او است، زيرا بيش از همه مردم به «هند» عشق مى ‏ورزيده است و وقتى «هند» آبستن گشته و معاويه را در شكم داشته مسافر ترسيده كه بگويد از او است و به همين جهت گريخته و پيش پادشاه حيره رفته و مقيم گشته است‏ » 📚تذکره الخواص ص 202 ❕زمخشرى نیز در «ربيع الابرار» مى‏ نويسد ؛ «معاويه منسوب به چهار مرد بود: ابو عمرو بن مسافر، عمارة بن وليد، عباس بن عبد المطلب، صباح- آوازه خوان سياه پوستى كه برده عمار بود » 📚ربیع الابرار ج 3 ص 551 ❕زياد بن ابيه در نامه ‏اى در جواب معاويه كه به او طعنه زده و از مادرش سميه ياد كرده بود مى‏ نويسد ؛ «اين كه با اشاره به مادرم سميه به من طعنه زده ‏اى، اگر من فرزند سميه ‏ام تو فرزند عده‏ اى هستى» 📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 16 ص 183 👌قابل قبول نیست که علی ع از ام ابان خواستگاری کرده باشد ، با این که روشن بوده است که ام ابان در محیط فاسدی رشد کرده بود ، خصوصا آنکه پیامبر گرامی می فرمود ؛ «اى مردم! از خضراى دِمَن (زيباى بدگُهر) بپرهيزيد». گفتند: اى پيامبر خدا! خضراى دمن چيست؟ فرمود: «زن زيبا در رويشگاه و خانواده بَد» 📚الكافي ج 5 ص 332 _ تهذيب الأحكام ، ج 7 ص 403 2⃣ام ابان اعتقاد باطلی و دروغینی ، در مورد عمر بن خطاب داشت و معتقد بود که عمر از امر دنیا غافل شده است و تمام توجهش به آخرت است و گویی خدایش را به عینه می بیند ؛ 📚کنزالعمال ج 13 ص 198 _ مستدرک حاکم ، ج 3 ص 377 ❕در حالی که عمر به خاطر حب جاه و مقامی که به دنیا داشت ، خلافت علی ع را غصب کرد و آن جنایات را در حق فاطمه صدیقه س روا داشت ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2297 👌در روایات ما از ازدواج با چنین کسانی که دید مثبتی به اهلبیت ع ندارند و از دشمنان آنان طرفداری می کنند ، نهی شده است ، چنان که در روایتی آمده است که امام باقر ، همسر خود را طلاق داد ، يكى از خدمتكاران ايشان گفت ؛ « فدايت شوم! چرا طلاقش داديد؟ فرمود: «من از على عليه السلام ياد كردم و او از ايشان، بد گفت. بنا بر اين، خوش نداشتم كه آتشگیری از آتشگیرهای جهنّم را به پوستم بچسبانم». 📚الكافي ج 6 ص 55 ❕قابل قبول نیست که علی ع ، طالب ازدواج با چنین زنی بوده باشد ❗️ 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 3⃣به فرض هم که بپذیریم ، علی ع از ام ابان خواستگاری کرده باشد ، دلیلی که ام ابان در رد خواستگاری علی ع اقامه کرده که او به زنان و عواطف آنان و حسن معاشرت با آنها ، هیچ توجهی ندارد ، تهمت به علی ع بوده و کذب محض است . ❕قرآن در مورد حسن معاشرت با زنان می فرماید ؛ « عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف‏ » « و با آنان به طور شايسته و نیک رفتار كنيد » ( نساء 19) 👌علی ع ، مطیع ترین افراد به اطاعت امر خداوند بوده است ، چنان که خداوند می فرماید ؛ « وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ _ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ _فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ » « گروه پیشگامان پیشگام _ آنها مقربانند _ در باغهای پر نعمت بهشت جای دارند » ( واقعه 10_11_12 ) ❕سابقون كسانى هستند كه نه تنها در ايمان پيشگامند، كه در اطاعت امر خداوند و اعمال خير و صفات و اخلاق انسانى نيز پيشقدمند، آنها اسوه و قدوه مردمند، و امام و پيشواى خلقند، و به همين دليل مقربان درگاه خداوند بزرگند. 📚تفسير نمونه، ج‏23، ص 204 👌علی ع مصداق تام آیه است ، چنان که پیامبر گرامی در مورد مصادیق آیه مذکور فرمود ؛ « جبرئيل به من چنين گفته است ؛ « ذلك على ع و شيعته هم السابقون الى الجنة، المقربون من اللَّه بكرامته لهم » « آنها على ع و پيروان او هستند كه پيشگامان به سوى بهشت و مقربان درگاه خدايند به خاطر احترامى كه خدا براى آنها قائل شده است‏ » 📚امالی طوسی ص 72 _ بحار الانوار ج 35 ص 332 👌این مضمون را علمای اهلسنت نیز نقل کرده اند ؛ 📚الرّياض النّضرة، ص 158 _ الدّرّ المنثور، ج 6، ص 154 _ الصّواعق، ص 123 _ فتح القدير، ج 5، ص 148 ❕بنابراین علی ع ، پیشگام ترین افراد در اطاعت امر خداوند و عمل به دستور قرآن کریم در حسن معاشرت با همسران بوده است و آنچه که ام ابان به علی ع نسبت می دهد ، کذب محض و خلاف مسلمات قرآنی و روایی است . 👌علی ع هم خودشان حسن معاشرت با همسران را داشتند ، هم دیگران را به آن توصیه می کردند ، چنان که در روایتی آمده است که فرمود ؛ « زن، گُل است، نه پيشكار. پس در همه حال، با او مدارا كن، و با وى، به خوبى همنشينى نماى تا زندگى ‏ات باصفا شود. » « ان المراه ریحانه و لیست بقهرمانه ، فدارها علی کل حال ، و احسن الصحبه لها ، لیصفو عیشک » 📚 من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ص 556 _ و ج 4 ص 392 _ مكارم الأخلاق: ج 1 ص 470 👌جریانهای حسن معاشرت علی ع با فاطمه صدیقه س ، مفصل است که می توانید در ذیل مطالعه فرمایید ؛ 📚بحار الانوار ج 43 ص 146 باب 6 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔علمای شیعه به كتب خودشان هم ترحم نكرده و اكثر كتب معتبر خودشان را هم نابود كرده اند. شيخ حسين بن عبد الصمد الحارثي العاملي [والد البهائي العاملي] در کتاب وصول الأخیار الي أصول الأخبار مينویسد: کتب اصول خمسه ما کافی کلینی و 👈🏿مدینه العلم👉🏿 و من لایحضره الفقیه و استبصار و تهذیب است که محتوای آن بیشتر احادیث روایت شده از پیامبر نزد ماست ... در این سند مهم پدر شیخ بهايی عاملی از فقها و علمای معتبر شیعه در قرن دهم هجری اعتراف میکند که کتب معتبر شیعه به جای ۴ کتاب امروز که به کتب اربعه معروف هستند فی الواقع ۵ کتاب بوده و آنهارو به عنوان اصول خمسه مینامیدند و اسم کتابی به میان می آورد تحت نام [مدینه العلم] که علمای عمامه به سر خائن شیعه این کتاب را مفقود ساخته اند. چرا اين كتاب در چند صد سال اخير نابود شده است، سئوال سختى نيست و بايد پاسخ را در تسلط صفويها بر اين مذهب و دادن شاخ و بالهاى جديد و تراشيدن اصول و فروع جديد براى اين مذهب جست. ▪️شیخ عباس قمی نيز در کتاب منازل السائرین میگوید: متن عربي: للسيّد ابن طاووس : ص ٨٥ ، عن كتاب مدينة العلم للشيخ الصدوق ، وهو من الكتب المهمّة بمنزلة التهذيب والفقيه وقد ضاع  : سید بن طاووس از کتاب مدینه العلم شیخ صدوق و این کتاب از کتاب های مهم در ردیف اعتبار التهذیب و من لایحضرالفقیه بوده و این کتاب مفقود شد!!! این کتاب مدینه العلم از شیخ صدوق به عنوان یکی از مهم ترین اصول و کتب شیعه معروف بوده و از نظر اعتبار و اهمیت در سطح کتاب هایی نظیر کافی و من لایحضر الفقیه و تهذیب بوده که به راحتی مفقود يا مفقوديده شده است. زيرا اين كتابها در دست خود آخوندهاى بزرگ بوده است و نه در گوشه خيابان. حال بازهم از شما ميپرسم، یعنی بی دروپیکر تر از مذهب شیعه که يكى از معتبرترين کتب حدیثی آن پس از ده قرن از عمر آن مفقود شود در كل تاريخ وجود داشته است؟شايد هم قابل تحريف نبوده و بهترين راه نابود آن بوده است ❗️❗️ 💠پاسخ💠 👌ملحد متوهم ، این تصویر گری را می کند که علمای شیعه با شیخ صدوق مخالف بوده اند و کتاب او یعنی مدینه العلم را از بین برده اند ، چون با عقاید علمای شیعه همخوانی نداشته است . ❕در حالی که نمی داند ، شیخ صدوق از بزرگان و ارکان مکتب شیعه است و ادعای دشمنی علمای شیعه با شیخ صدوق تنها توهمی است که از ناحیه ملحدین مفتخور مطرح می شود . 👌❕رجالی معروف نجاشی در مورد شیخ صدوق چنین می گوید ؛ « او شیخ و فقیه ما و آبروی و چهره درخشان شیعه در خراسان بود.در حالی که جوانی کم سن و سال بود بزرگان شیعه از او استماع حدیث و اخذ معارف کرده اند» 📚رجال النجاشی،ص389 👌شیخ طوسی ،شیخ الطائفه در رجال خود از صدوق چنین یاد می کند ؛ « او جلیل القدر ،حافظ ،آگاه به فقه و اخبار و رجال و دارای تالیفات زیادی می باشد» 📚رجال الطوسی، ص495 ❗️و در کتاب فهرست خود چنین می آورد ؛ « او جلیل القدر و حافظ حدیث و بصیر و آگاه به رجال و ناقد و صاحب نظر در اخبار است که در میان علما و دانشمندان اهل قم همانند او در فراوانی و سرشاری علم و از حفظ داشتن حدیث دیده نشده است و دارای حدود سیصد تصنیف و کتاب است» 📚الفهرست ص157 ❕نجاشی نقل می کند ؛ « ابو الحسن على بن حسين بن موسى بن بابوُيِه قمى ( پدر شیخ صدوق ) شيخ قمى‏ ها در روزگار خود و پيشوا و فقيه و معتمَد آنان، به عراق آمده بود و با ابو القاسم حسين بن روح ( نائب امام عصر علیه السلام ) كه خدايش رحمت كناد ملاقات كرد و مسائلى از او پرسيد و بعد از آن، توسّط على بن جعفر بن اسود، نامه‏ اى برايش نوشت و خواهش كرد كه از جانب او نوشته‏ اى به صاحب عليه السلام برساند و در آن از ايشان بخواهد كه دعا كند خداوند، به او پسرى روزى كند. امام عليه السلام به او نوشت: «در اين خصوص، برايت دعا كرديم و به زودى دو فرزند پسر نيك، روزى خواهى شد». پس، ابو جعفر ( شیخ صدوق ) و ابو عبد اللّه، از كنيزى برايش متولّد شدند.ابو عبد اللّه حسين بن عبيد اللّه مى‏ گفت: از ابو جعفر شنيدم كه مى ‏گويد: من، با دعاى صاحب الأمر عليه السلام متولّد شده ‏ام، و به اين مى‏ باليد. » 📚رجال نجاشی ص 261 _ بحار الانوار ج 51 ص 306 👌ذهبی رجالی اهل سنت هم در مورد شیخ صدوق می نویسد ؛ « رییس امامیه و دارای تصانیف مشهور بین شیعه بوده است » 📚سیر اعلام النبلاء ج 16 ص 303 ❕شیخ صدوق دارای کتابی به نام «مدينة العلم» بوده كه نجاشى از آن ياد كرده است ؛ 📚رجال نجاشی ، ص 389 ❕و شيخ طوسى آن را بزرگتر از كتاب «من لا يحضره الفقيه» دانسته است ؛ 📚الفهرست ص 157 👌اين كتاب تا زمان شيخ عبد الصمد پدر شيخ بهايى در دسترس بود و از آن پس ديگر اثرى از آن ديده نمى‏ شود . 📚الذریعه ج 20 ص 252 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕نگاشته ‏هاى شیخ صدوق ، نزديك به سيصد اثر بوده است. شيخ صدوق در مقدمه كتاب من لا يحضره الفقيه تعداد نوشته ‏هاى خويش را تا آن زمان دويست و چهل و پنج اثر برشمرده است. 📚الفقیه ج 1 مقدمه المولف 👌 امروزه، تنها شمار اندكى از اين مجموعه بزرگ آثار، در دسترس ما هستند و اكثر آنها در سده ‏هاى پيشين ناپديد شده‏ اند . ❕علت ناپدید شدن این کتب طبق بیان علامه مجلسی ، یا تسلط حکام جور و تلاش آنان برای محو مذهب بوده است یا از این جهت که علمای متاخر بیشتر به کتب متداول و مشهور که جامع و کافی بودند ، تکیه می کردند و نسبت به بازنویسی و استنساخ سایر کتب ، توجه کمتری داشتند ، به خاطر همین ، کتبی از بزرگان علما به دست ما نرسید . 👌علامه مجلسی تمام سعی خود را مبذول داشت تا کتبی که مورد کم توجهی واقع شده بود را جمع آوری کند و در بحار الانوار گرد آورد ، ایشان پس از آموختن كتب روايى مشهور، به دنبال كتب دیگر رفت. اين اصول، به خاطر بى ‏اعتنايى به آنها و توجه زياد بزرگان به كتب مشهور از قبيل كتب اربعه و... مهجور مانده بودند و سال‏ها كسى سراغ آنها را نمى ‏گرفت. ❕علامه كه اوضاع را چنين ديد، عده ‏اى را براى يافتن اين كتب به شهرها و كشورهاى مختلف اسلامى گسيل داشت و با همت و پشت‏كار او تعداد زيادى از اين كتب پيدا شد ، خود علامه مجلسی در این رابطه می نویسد ؛ «بعد از احاطه بر كتاب‏هاى متداول و مشهور، به جستجوى اصول معتبر مهجور پرداختم. مهجور ماندن اين اصول، ناشى از چند عامل بوده است ؛ 1⃣ استيلاى سلاطين و حاكمان مخالف با شيعه _ 2⃣رواج علوم باطل در بين مردم، 3⃣بى ‏اعتنايى و كم توجّهى گروهى از متأخّران به بازنويسى و استنساخ كتب حديثى و اكتفا ورزيدن به كتب مشهور به جهت جامع و كافى بودن هر يك از آنها.... [براى تحصيل انواع كتب حديثى‏] تفحّص در بلاد دور و نزديك را آغاز نمودم و به جهت اصرارى كه در كار خود داشتم، كسانى را به كمك طلبيدم و آنها را به بلاد مختلف فرستادم تا اين كه به فضل پروردگار، تعداد زيادى از اصول معتبر را- كه در اعصار گذشته به دست فراموشى سپرده شده بود- جمع كردم و بر بسيارى از مدارك آنها آگاهى يافتم و نهايت تلاشم را در ترويج، تصحيح و تنقيح آنها به كار بردم و آنها را در كتابى با فصول و ابواب مختلف، تنظيم كردم و آن را بحار الأنوار الجامعة لدُرَر أخبار الأئمّة الأطهار، نامگذارى كردم. » 📚بحار الانوار ج 1 ص 3 👌 علامه مجلسی ، به دليل موقعيّتى كه در حكومت صفويه داشت ، دستيابى وى به اين نسخ، آسان بوده است و حتّى يك بار، بنا به پيشنهاد وى، شاه سليمان صفوى، يكى از امراى دولت را با هدايايى بسيار، به منظور به دست آوردن كتاب مدينة العلم شيخ صدوق به يمن فرستاد، هر چند كه چيزى به دست نيامد. 📚رساله اعتقادات ص 12 👌بنابراین این ادعای ملحد که در زمان صفویه به عمد ، کتاب مدینه العلم به فراموشی سپرده شد ، کذب محض است و علامه مجلسی به همراه شاه وقت صفوی ، نهایت تلاش را برای رسیدن به آن کتاب انجام دادند ، اما به نتیجه نرسیدند . ❕به احتمال زیاد ، و مطابق آنچه برخی از اصحاب گفته اند ، برداشت علما و محدثین ، ( به خلاف برداشت پدر شیخ بهایی ) ، بر آن بوده که آنچه که در کتاب « مدینه العلم » بوده است ، در سایر کتب شیخ صدوق خصوصا « من لا یحضره الفقیه » بوده و اهمیت آن به اندازه کتاب « من لا یحضره الفقیه » نبوده است ، لذا مورد کم توجهی علما و محدثین قرار گرفته و به تدریج ناپدید شده است که متاسفانه امروزه این کتاب در دسترس ما نیست و تلاش های علامه مجلسی نیز برای یافتن این کتاب به نتیجه نرسید . 📚تعلیقه امل الامل ص 279 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌پاسخ ملحد را که مدعی است امام صادق علیه السلام به کشتار مردم دیلم از اقوام ایرانی ساکن در شمال کشور ، توصیه کرده است را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2951