#سعادت_و_شقاوت_ذاتی
🤔#پرسش
❔سالها پیش روایتی شنیدم. نمیدانم از کدام منبع.. بدین مضمون الشقی من شقی فی بطن امه والسعید سعید فی بطن امه. در اینجا به فرض صحت وجبر ، گناه آن شقی بیچاره چیست که جبرا شقی شده... ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌عقیده به جبر و شقاوت و سعادت ذاتی ، مورد تایید اهلبیت علیهم السلام نبوده است و آن بزرگواران با شدت تمام با این تفکر برخورد داشته اند ، در ذیل مفصل در این رابطه توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2280
❕در تفسیر نمونه می خوانیم ؛
« اصولا اگر ما- آن چنان كه فخر رازى و هم فكرانش مى پندارند- محكوم به سعادت و شقاوت ذاتى باشيم، و بدون اراده به بديها و نيكي ها كشانده شويم تعليم و تربيت لغو و بيهوده خواهد بود. آمدن پيامبران و نزول كتب آسمانى و نصيحت و اندرز و تشويق و توبيخ و سرزنش و ملامت و مؤاخذه و سؤال و بالآخره كيفر و پاداش همگى بي فايده يا ظالمانه محسوب مى گردد. آنها كه مردم را در انجام نيك و بد مجبور مى دانند خواه اين جبر را جبر الهى، يا جبر طبيعى، يا جبر اقتصادى، و يا جبر محيط بدانند تنها به هنگام سخن گفتن و يا مطالعه در كتابها از اين مسلك طرفدارى مى كنند، ولى در عمل حتى خودشان هرگز چنين عقيده اى ندارند، به همين دليل اگر به حقوق آنها تجاوزى شود متجاوز را مستحق توبيخ و ملامت و محاكمه و مجازات مى دانند، و هرگز حاضر نيستند به عنوان اينكه او مجبور به انجام اين كار است از وى صرف نظر كنند و يا مجازاتش را ظالمانه به پندارند و يا بگويند او نمى توانسته است اين عمل را مرتكب نشود چون خدا خواسته يا جبر محيط و طبيعت بوده است، اين خود دليل ديگرى بر فطرى بودن اصل اختيار است.
❕به هر حال هيچ جبرى مسلكى را نمى یابيم كه در عمل روزانه خود به اين عقيده پاى بند باشد بلكه بر خوردش با تمام انسانها برخورد با افراد آزاد و مسئول و مختار است. تمام اقوام دنيا به دليل تشكيل دادگاه ها و دستگاه هاى قضايى براى كيفر متخلفان عملا آزادى اراده را پذيرفته اند. تمام مؤسسات تربيتى جهان نيز به طور ضمنى اين اصل را قبول كرده اند كه انسان با ميل و اراده خود كار مى كند و با تعليم و تربيت مى توان او را راهنمايى و ارشاد كرد و از خطاها و اشتباهات و كج انديشي ها بر كنار ساخت. »
📚تفسیر نمونه ج 9 ص 237
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌آنچه مورد اشکال قرار گرفته است ، این نقل از پیامبر گرامی است که فرمود ؛
« خوشبخت، كسى است كه در رَحِم مادرش خوشبخت شده است و بدبخت، كسى است كه در رَحِم مادرش بدبخت شده است. » «السعید من سعد فی بطن امه و الشقی من شقی فی بطن امه »
📚الزهد ص 14 _ الفقیه ج 4 ص 402
❕از ظاهر اين حديث، چنين برداشت مى شود كه خوشبختى و بدبختى، مادرزادى اند و سعادت و شقاوت انسانها، پيش از آن كه متولّد شوند، مشخّص است. به سخن ديگر، هر كسى در شكم مادرْ سعادتمند باشد، زندگى او پس از تولّد نيز توأم با خوشبختى است و اگر در شكم مادرْ بدبخت رقم خورده باشد، پس از تولّد نيز بدبخت خواهد بود.
❔بنا بر اين برداشت، اين سؤال، مطرح مى شود كه: آيا اين حديث، بر مجبور بودن انسانها در پيمودن راه سعادت و شقاوت، دلالت ندارد؟
👌امام کاظم علیه السلام به زیبایی به این پرسش ، پاسخ دادند ، چنان که در روایتی آمده است که محمّد بن ابى عمير می گوید ؛
« از امام كاظم عليه السلام درباره معناى اين سخن پيامبر خدا كه: «بدبخت، كسى است كه در رَحِم مادرش بدبخت شده است و خوشبخت، كسى است كه در رَحِم مادرش خوشبخت شده است» پرسيدم. ❔
👌فرمود ؛
«بدبخت، كسى است كه خدا در حالى كه او در رَحِم مادرش است، مى داند كه او كارهاى بدبختان را خواهد كرد، و خوشبخت، كسى است كه خدا در حالى كه او در رَحِم مادرش است، مى داند كه او كارهاى خوشبختان را خواهد كرد».
📚التوحید ، ص 356 _ بحار الانوار ، ج 5 ص 157
❕یعنی ، خداوند متعال، سرنوشت همه انسانها را قبل از تولّد آنها مى داند؛ امّا روشن است كه علم ازلى خداوند، علّت صدور افعال انسان نيست. خداوند متعال مى داند كه هر انسانى با اراده و انتخاب خود، چه راهى را در زندگى انتخاب مى كند. با اين فرض، انسان در انتخاب راه خوب يا بد، مجبور نيست .
👌اگر معناى حديث مورد بحث، اين بود كه خداوند متعال عدّه اى از مردم را فطرتاً خوشبخت و مؤمن و عدّه اى ديگر را فطرتاً بدبخت و كافر آفريده است، انسانها در پيمودن راه سعادت و شقاوت، مجبور بودند، حالْ آن كه چنين نيست و آفريدگار جهان، هيچ كس را بدبخت و كافر نيافريده و همه را فطرتاً موحّد آفريده است، چنان كه در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است ؛
« خداوند، آفريده هاى خود را آفريد و به آنها دستور داد و نهيشان كرد. و كفر، آن زمانى كه كافرْ كفر را انجام مى دهد، به كافر مى پيوندد. خداوند، وقتى بنده را آفريد، او را كافر نيافريد. همانا بنده، زمانى كافر گشت كه حجّت از سوى خدا به او رسيد و بر او عرضه شد؛ ولى او آن را انكار نمود. پس به خاطر انكار كردن حق، كافر گرديد. »
📚الاحتجاج ، ج 2 ص 223 _ بحار الأنوار ، ج 5 ص 18
👌بنابراین ، حدیث پیامبر گرامی ، تنها اشاره به علم ذاتی خداوند نسبت به سعادت و شقاوت انسانها است که روشن شد که علم الهی از انسانها سلب اختیار نمی کند ، چنان که در ذیل مفصل تر توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2462
❔ممکن است این پرسش مطرح شود که صحیح است که انسان با اختیار خودش ، مسیر سعادت و شقاوت را طی می کند ، اما خداوندی که می داند فلان انسان نهایت شقاوتمند و بدبخت می شود ، چرا او را خلق می کند ❗️در ذیل پاسخ این پرسش را داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1437
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
👌پاسخ شبهه پراکنی معاند که مدعی است پیامبر اسلام می گوید که در دنیا ، زنان مورد تمایل و محبت من هستند و فلسفه تعدد همسران ایشان را در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1379
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1988
👌پاسخ ملحد که می گوید حضرت فاطمه صدیقه سلام الله علیها ، در مدت عمر کوتاه خود چه کرده است که می تواند الگوی زنان امروز باشند را در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2378
#تهمت_دشنام_دادن_پیامبر_به_خدایان_مشرکین
🤔#پرسش
❔ دليل اصلى شروع جنگ ها و کشمکش ها بین قریش و محمد چه بوده است؟؟
تاریخ ابن خلدون يكى از معتبرترين كتب تاريخى اسلام است، ابن خلدون مورخ بزرگ اسلام در صفحه ٣٩٥ كتاب خود چنین نوشته است:
فرزندان عبدالمطلب را که در آن روزگار چهل تن بودند، بر طعامی که علی ابن ابی طالب به فرمان او [محمد] ترتیب داده بود، فراخواند و آنان را به اسلام دعوت کرد و وعده داد و آنان سخنش را شنیدند و پراکنده شدند 👈🏿 آنگاه که به سب[فحش دادن] خدایان و عیبجویی از آنان پرداخت، قریش را گران آمد و به خلافش برخاستند و دشمنی آشکار کردند👉🏿
با اين وجود برخلاف ادعاى مسلمانان و متوليان اين دين، مسبب تمام جنگ ها و کشتار ها فحاشی محمد به خدایان قریش بوده است و نه چيز ديگرى. ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌خداوند به صورت روشن و صریح دستور می دهد که مسلمین حق ندارند که بتهای مشرکین را مورد سب و دشنام قرار دهند و می فرماید ؛
«وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ » « (معبود) كسانى را كه غير خدا را مى خوانند دشنام ندهيد مبادا آنها (نيز) از روى ظلم و جهل خدا را دشنام دهند » ( انعام 108 )
❕از بعضى روايات استفاده مى شود، جمعى از مؤمنان بر اثر ناراحتى شديد كه از مساله بت پرستى داشتند، گاهى بتهاى مشركان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام مى دادند، قرآن صريحا از اين موضوع، نهى كرد و رعايت اصول ادب و عفت و نزاكت در بيان را، حتى در برابر خرافى ترين و بدترين اديان، لازم مى شمارد.
📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 2 ص 467
❕دليل اين موضوع، روشن است، زيرا با دشنام و ناسزا نمى توان كسى را از مسير غلط باز داشت، بلكه به عكس، تعصب شديد آميخته با جهالت كه در اينگونه افراد است، سبب مى شود كه به اصطلاح روى دنده لجاجت افتاده، در آئين باطل خود راسخ تر شوند، سهل است زبان به بدگويى و توهين نسبت به ساحت قدس پروردگار بگشايند، زيرا هر گروه و ملتى نسبت به عقائد و اعمال خود، تعصب دارد .
📚تفسیر نمونه ج 5 ص 393
❕پیامبر گرامی نیز مامور بود که با مشرکین مدارا کند و به بتهای آنان ، دشنام ندهد ، چنان که در روایتی آمده است ؛
«جبرئيل به نزد پیامبر آمد و گفت: اى محمد! پروردگار تو ، تو را سلام مى رساند و مى گويد تو را كه: مدارا كن با خلق من »
📚الکافی ج 2 ص 116
👌پیامبر گرامی نیز به این امر الهی ، جامه عمل پوشانند و هم خود هیچگاه بتهای مشرکین را دشنام نمی دادند و هم مسلمین را از این عمل نهی می کردند و خطاب به آنها می فرمود ؛
« از دشنام گويى بپرهيزيد؛ زيرا خداوند عزّوجلّ ناسزاگوىِ بد دهن را دوست ندارد »
📚بحار الانوار ج 79 ص 110
❕حال ملحد به نقلی 👈 بدون سند و ضعیف 👉 از ابن خلدون استناد کرده است که پیامبر گرامی ، در ابتدای دعوت علنی خود در جمع خویشان ، بت های مشرکین را سب و دشنام داده است ، به همین خاطر ، خویشان مشرک او از اطراف پیامبر پراکنده شده و با او دشمنی کردند ❗️
👌در حالی که ابن خلدون ، گذشته از آنکه در نزد شیعه جایگاهی ندارد ، در نزد بزرگان اهلسنت هم جایگاهی ندارد ، تا جایی که ابن حجر هیثمی از بزرگان اهلسنت او را 👉لعنت می کرد و دشنامش می داد ؛👉
📚الضوء اللامع لاهل القرن التاسع ، سخاوی ، ج 4 ص 147
👌و نقل ابن خلدون ، خلاف نقل بزرگان مورخین است که آنان جریان مذکور را چنین نقل می کنند ؛
«خداوند پیامبر را مأمور نمود تا خويشاوندان خويش را به آيين خود بخواند. پيامبر نيز پس از بررسى جوانب، به على بن ابى طالب- كه آن روز بيش از سيزده يا پانزده سال نداشت،- دستور داد كه غذايى آماده كند و همراه آن شيرى باشد. سپس 45 نفر از سران بنى هاشم را دعوت نموده و تصميم گرفت در ضمن پذيرايى از مهمانان راز نهفته را آشكار سازد، ولى متأسفانه پس از صرف غذا پيش از آنكه او سخن آغاز كند، يكى از عموهاى وى (ابو لهب) با سخنان سبك و بى اساس خود، آمادگى مجلس را براى طرح موضوع رسالت از بين برد. پيامبر مصلحت ديد كه طرح موضوع را به فردا موكول سازد؛ سپس فردا برنامه خود را تكرار كرده و با ترتيب يك ضيافت ديگر، پس از صرف غذا رو به سران فاميل نمود و سخن خود را با ستايش خدا و اعتراف به يگانگى وى آغاز كرد و چنين فرمود ؛
« به راستى هيچگاه راهنماى يك جمعيّت به كسان خود دروغ نمى گويد؛ به خدايى كه جز او خداوندى نيست، من فرستاده خدا به سوى شما و به عموم جهانيان هستم؛ هان! اى خويشاوندان من، شما بسان خفتگان مى ميريد و همانند بيداران، زنده مى گرديد و طبق كردار خود مجازات مى شويد و اين بهشت دائمى خدا است [براى نيكوكاران] و دوزخ هميشگى او است [براى بدكاران]. »
🔸 ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕سپس افزود ؛
« هيچ كس از مردم براى كسان خود چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ام، نياورده است. من براى شما خير دنيا و آخرت را آورده ام، خدايم به من فرمان داده كه شما را به جانب او بخوانم. كدام يك از شما پشتيبان من خواهد بود، تا برادر و وصى و جانشين من ميان شما باشد. »
❕وقتى سخنان آن حضرت به اينجا رسيد، سكوت مطلق همه مجلس را فراگرفت و هر كدام از آنها در بزرگى مقصد و سرانجام كار خود در درياى فكر فرو رفت. يك مرتبه على عليه السّلام كه آن روز جوانى پانزده ساله بود، سكوت مجلس را درهم شكست و برخاست و عرض كرد: اى پيامبر خدا من آماده پشتيبانى از شما هستم.
👌پيامبر دستور داد تا بنشيند و سپس گفتار خود را تا سه بار تكرار نمود. جز همان جوان پانزده ساله كسى پرسش او را پاسخ نگفت. در اين هنگام حضرت رو به خويشاوندان نمود و فرمود ؛
« مردم! اين جوان برادر و وصى و جانشين من است ميان شما، به سخنان او گوش دهيد و از او پيروى كنيد. »
❕در اين هنگام مجلس پايان يافت، و حضار با حالت خنده و تبسم رو به ابو طالب نمودند و گفتند: محمد دستور داد كه از پسرت پيروى كنى و از او فرمان ببرى و او را بزرگ تو قرار داد. »
📚 مجمع البيان ج 4 ص 206 _ طرائف ص 20 و 21 _ مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 31- 33 _ خرايج ج 1 ص 92 _ تفسير طبرى ج 9 ص 483 _ تفسير بغوى ج 3 ص 400 _ مجمع الزوائد ج 8 ص 302 _ تاريخ طبرى، ج 2، ص 62- 63؛ تاريخ كامل، ج 2، ص 40- 41؛ مسند احمد، ج 1، ص 111 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 210- 221 و...
👌می بینیم که پیامبر گرامی با کمال ادب و متانت و بر خلاف نقل دروغین ابن خلدون ، قوم خود را به سوی خداوند دعوت کرد که با بی اعتنایی و تمسخر آنان مواجه شد ، نه آنکه به بتان آنان توهینی روا داشته باشد .
❕یا در نقل دیگر نیز می بینیم که پیامبر گرامی با کمال ادب مشرکین را به خداوند دعوت کرد که با دشمنی مشرکین مواجه شد ، چنان که آمده است ؛
« اجابت رسول خدا را نكرد احدى پيش از على بن ابى طالب عليه السّلام و خديجه، و بعد از آن سه سال آن حضرت در مكه پنهان و خائف و هراسان بود از كافران و انتظار فرج مى کشيد تا آنكه حق تعالى امر نمود آن حضرت را به اظهار دعوت خود، پس حضرت به مسجد آمد و در حجر اسماعيل ايستاد و به صداى بلند ندا كرد: اى گروه قريش! و اى طوايف عرب! شما را مى خوانم به سوى شهادت به وحدانيّت خدا و ايمان آوردن به پيغمبرى من و امر مى كنم شما را كه ترك كنيد بت پرستى را و اجابت نمائيد مرا در آنچه شما را به آن مى خوانم تا پادشاهان عرب گرديد و گروه عجم شما را فرمانبردار شوند و در بهشت پادشاهان باشيد. ، پس قريش استهزاء كردند به آن حضرت و ابو لهب گفت: «تبّا لك» هلاك براى تو باد ما را براى اين طلبيده بودى؟ كفار قريش گفتند: محمد ديوانه شده است؛ و به زبان خود آن حضرت را آزار مى كردند ... »
📚تفسير قمى ج 2 ص 228؛ قصص الانبياء راوندى ص 318
❕در نقل دیگر آمده است ؛
« چون خداوند ، پیامبر را مأمور گردانيد كه علانيه و آشکار ، در ميان قريش اظهار دعوت خود بنمايد، حضرت در موسم حج كه طوايف خلق از اطراف عالم به مكه آمده بودند بر كوه صفا ايستاد و به آواز بلند ندا كرد كه ، يا أيها الناس! من رسول پروردگار عالميانم؛ و مردم از روى تعجب نظر كردند بسوى آن جناب و ساكت شدند، پس به كوه مروه بالا رفت و سه مرتبه چنين ندا كرد، ابو جهل چون اين سخن را شنيد سنگى به جانب آن حضرت انداخت و پيشانى نورانى آن حضرت را مجروح كرد و ساير مشركان سنگها گرفتند و از عقب آن حضرت دويدند، پس حضرت بر كوه ابو قبيس بالا رفت و در موضعى كه آن را اكنون «متّكا» مى گويند تكيه داد و مشركان در طلب آن حضرت مى گرديدند ... »
📚بحار الانوار ج 18 ص 241 _ حياة القلوب، ج3، ص 697
👌می بینیم که مشرکین با پیامبر گرامی و دعوت او ، مخالفت و دشمنی می کردند ، بدون آنکه هیچ گونه توهینی از پیامبر نسبت به بت های آنان صورت گیرد .
❕مشرکین در جهت دشمنی با پیامبر گرامی ، طبق تصریح قرآن به پیامبر گرامی تهمت می زدند تا مردم را بر ضد ایشان بشورانند ( انعام 112 )
👌یکی از تهمت های آنان این بود که می گفتند پیامبر اسلام ، به خدایان ما دشنام می دهد ؛
📚سیره ابن هشام ، ج 1 ص 265
❕در حالی که این شگرد تبلیغاتی آنان برای شوراندن مردم بر ضد پیامبر اسلام بود و پیامبر گرامی با کمال ادب و متانت آنان را به آیین حق دعوت می کرد و مطابق امر خداوند ، هیچ گاه به خدایان آنان ناسزا و دشنام نمی داد .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#خواستگاری_علی_ع_از_ام_ابان
🤔#پرسش
❔امام على زنان را فقط براى رابطه جنسى ميخواست و چيزى به نام عشق و عاطفه را نميفهميد!
#ترجمه:
أم أبان دختر عتبة بن ربیعة همسر یزید بن أبی سفیان بود و سپس یزید فوت کرد،
همسرش و علی بن ابيطالب از او خواستگاری کرد ولی او جواب منفی داد. به او گفتند: آیا علی بن ابی طالب پسر عموی رسول الله و همسر فاطمه و پدر حسن و حسین را ردّ می کند که حال او در اسلام آشکار است؟
گفت: بله، عشق او در دلم اثر نمی کند. برای کسی که زن او شود چیزی حاصل نمی شود مگر نشستن او میان ران های زن در حالی دارای سردی عاطفه با زنان است.
#متن_عربى: كانت أمّ أبان بنت عتبة بن ربيعة عند يزيد بن أبي سفيان فمات عنها، فخطبها علي عليه السّلام فردّته، فقيل لها: أتردّين علي بن أبي طالب ابن عم رسول اللّه و زوج فاطمة و أبا الحسن و الحسين، و حاله في الإسلام حاله؟ قالت: نعم، لا أوثر هواه على هواي، ليس لامرأته منه إلا جلوسه بين شعبها الأربع، و هو صاحب صر من النساء.
#منبع: نثر الدر في المحاضرات٫ أبو سعد منصور بن الحسين الآبي٫ جلد ٤ صفحه۴۲ ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌این نقل دارای ضعف سندی است و تنها در منابع اهلسنت ، آن هم بدون سند قابل اعتماد و ضعیف نقل شده است و از چند جهت اشکالاتی بر آن وارد است ؛
1⃣به تصریح علمای اهلسنت ، ام ابان بنت عتبه ، خواهر هند و خاله معاویه بوده است ؛
📚اسد الغابه ج 6 ص 299
❕این یعنی در محیطی رشد کرده است که هند ، در آن محیط بوده است .
👌هند ، مادر معاویه مشهور به فاحشگی و زنا بوده است .
❕امام حسن علیه السلام خطاب به معاویه فرمود ؛
« مى دانى كه در كدام بستر به دنيا آمده اى؟ »
📚تذکره الخواص ص 200 _ شرح ابن ابی الحدید ج 6 ص 288 _ جمهره خطب العرب ج 2 ص 22
❕سبط بن جوزی می نویسد ؛
« اصمعى و كلبى در كتاب «مثالب» مى گويند: معنى سخن حسن به معاويه كه مى دانى در كدام بستر به دنيا آمده اى، اين است كه در باره معاويه گفته مى شد او از يكى از اين چهار تن است ؛
« عمارة بن وليد بن مغيره مخزومى، مسافر بن ابى عمرو، ابو سفيان، عباس بن عبد المطلب. »و اينها همنشينان ابو سفيان بودند و بعضى از آنها متهم به داشتن رابطه با «هند» بود. عمارة بن وليد از زيباترين مردان قبيله قريش بود. در باره مسافر بن ابى عمرو، كلبى مى گويد: عقيده عمومى مردم اين است كه معاويه از او است، زيرا بيش از همه مردم به «هند» عشق مى ورزيده است و وقتى «هند» آبستن گشته و معاويه را در شكم داشته مسافر ترسيده كه بگويد از او است و به همين جهت گريخته و پيش پادشاه حيره رفته و مقيم گشته است »
📚تذکره الخواص ص 202
❕زمخشرى نیز در «ربيع الابرار» مى نويسد ؛
«معاويه منسوب به چهار مرد بود: ابو عمرو بن مسافر، عمارة بن وليد، عباس بن عبد المطلب، صباح- آوازه خوان سياه پوستى كه برده عمار بود »
📚ربیع الابرار ج 3 ص 551
❕زياد بن ابيه در نامه اى در جواب معاويه كه به او طعنه زده و از مادرش سميه ياد كرده بود مى نويسد ؛
«اين كه با اشاره به مادرم سميه به من طعنه زده اى، اگر من فرزند سميه ام تو فرزند عده اى هستى»
📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 16 ص 183
👌قابل قبول نیست که علی ع از ام ابان خواستگاری کرده باشد ، با این که روشن بوده است که ام ابان در محیط فاسدی رشد کرده بود ، خصوصا آنکه پیامبر گرامی می فرمود ؛
«اى مردم! از خضراى دِمَن (زيباى بدگُهر) بپرهيزيد». گفتند: اى پيامبر خدا! خضراى دمن چيست؟ فرمود: «زن زيبا در رويشگاه و خانواده بَد»
📚الكافي ج 5 ص 332 _ تهذيب الأحكام ، ج 7 ص 403
2⃣ام ابان اعتقاد باطلی و دروغینی ، در مورد عمر بن خطاب داشت و معتقد بود که عمر از امر دنیا غافل شده است و تمام توجهش به آخرت است و گویی خدایش را به عینه می بیند ؛
📚کنزالعمال ج 13 ص 198 _ مستدرک حاکم ، ج 3 ص 377
❕در حالی که عمر به خاطر حب جاه و مقامی که به دنیا داشت ، خلافت علی ع را غصب کرد و آن جنایات را در حق فاطمه صدیقه س روا داشت ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2297
👌در روایات ما از ازدواج با چنین کسانی که دید مثبتی به اهلبیت ع ندارند و از دشمنان آنان طرفداری می کنند ، نهی شده است ، چنان که در روایتی آمده است که امام باقر ، همسر خود را طلاق داد ، يكى از خدمتكاران ايشان گفت ؛
« فدايت شوم! چرا طلاقش داديد؟ فرمود: «من از على عليه السلام ياد كردم و او از ايشان، بد گفت. بنا بر اين، خوش نداشتم كه آتشگیری از آتشگیرهای جهنّم را به پوستم بچسبانم».
📚الكافي ج 6 ص 55
❕قابل قبول نیست که علی ع ، طالب ازدواج با چنین زنی بوده باشد ❗️
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
3⃣به فرض هم که بپذیریم ، علی ع از ام ابان خواستگاری کرده باشد ، دلیلی که ام ابان در رد خواستگاری علی ع اقامه کرده که او به زنان و عواطف آنان و حسن معاشرت با آنها ، هیچ توجهی ندارد ، تهمت به علی ع بوده و کذب محض است .
❕قرآن در مورد حسن معاشرت با زنان می فرماید ؛
« عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف » « و با آنان به طور شايسته و نیک رفتار كنيد » ( نساء 19)
👌علی ع ، مطیع ترین افراد به اطاعت امر خداوند بوده است ، چنان که خداوند می فرماید ؛
« وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ _ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ _فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ » « گروه پیشگامان پیشگام _ آنها مقربانند _ در باغهای پر نعمت بهشت جای دارند » ( واقعه 10_11_12 )
❕سابقون كسانى هستند كه نه تنها در ايمان پيشگامند، كه در اطاعت امر خداوند و اعمال خير و صفات و اخلاق انسانى نيز پيشقدمند، آنها اسوه و قدوه مردمند، و امام و پيشواى خلقند، و به همين دليل مقربان درگاه خداوند بزرگند.
📚تفسير نمونه، ج23، ص 204
👌علی ع مصداق تام آیه است ، چنان که پیامبر گرامی در مورد مصادیق آیه مذکور فرمود ؛
« جبرئيل به من چنين گفته است ؛ « ذلك على ع و شيعته هم السابقون الى الجنة، المقربون من اللَّه بكرامته لهم » « آنها على ع و پيروان او هستند كه پيشگامان به سوى بهشت و مقربان درگاه خدايند به خاطر احترامى كه خدا براى آنها قائل شده است »
📚امالی طوسی ص 72 _ بحار الانوار ج 35 ص 332
👌این مضمون را علمای اهلسنت نیز نقل کرده اند ؛
📚الرّياض النّضرة، ص 158 _ الدّرّ المنثور، ج 6، ص 154 _ الصّواعق، ص 123 _ فتح القدير، ج 5، ص 148
❕بنابراین علی ع ، پیشگام ترین افراد در اطاعت امر خداوند و عمل به دستور قرآن کریم در حسن معاشرت با همسران بوده است و آنچه که ام ابان به علی ع نسبت می دهد ، کذب محض و خلاف مسلمات قرآنی و روایی است .
👌علی ع هم خودشان حسن معاشرت با همسران را داشتند ، هم دیگران را به آن توصیه می کردند ، چنان که در روایتی آمده است که فرمود ؛
« زن، گُل است، نه پيشكار. پس در همه حال، با او مدارا كن، و با وى، به خوبى همنشينى نماى تا زندگى ات باصفا شود. » « ان المراه ریحانه و لیست بقهرمانه ، فدارها علی کل حال ، و احسن الصحبه لها ، لیصفو عیشک »
📚 من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ص 556 _ و ج 4 ص 392 _ مكارم الأخلاق: ج 1 ص 470
👌جریانهای حسن معاشرت علی ع با فاطمه صدیقه س ، مفصل است که می توانید در ذیل مطالعه فرمایید ؛
📚بحار الانوار ج 43 ص 146 باب 6
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#شیخ_صدوق_و_کتاب_مدینه_العلم
🤔#پرسش
❔علمای شیعه به كتب خودشان هم ترحم نكرده و اكثر كتب معتبر خودشان را هم نابود كرده اند.
شيخ حسين بن عبد الصمد الحارثي العاملي [والد البهائي العاملي] در کتاب وصول الأخیار الي أصول الأخبار مينویسد:
کتب اصول خمسه ما کافی کلینی و 👈🏿مدینه العلم👉🏿 و من لایحضره الفقیه و استبصار و تهذیب است که محتوای آن بیشتر احادیث روایت شده از پیامبر نزد ماست ...
در این سند مهم پدر شیخ بهايی عاملی از فقها و علمای معتبر شیعه در قرن دهم هجری اعتراف میکند که کتب معتبر شیعه به جای ۴ کتاب امروز که به کتب اربعه معروف هستند فی الواقع ۵ کتاب بوده و آنهارو به عنوان اصول خمسه مینامیدند و اسم کتابی به میان می آورد تحت نام [مدینه العلم] که علمای عمامه به سر خائن شیعه این کتاب را مفقود ساخته اند.
چرا اين كتاب در چند صد سال اخير نابود شده است، سئوال سختى نيست و بايد پاسخ را در تسلط صفويها بر اين مذهب و دادن شاخ و بالهاى جديد و تراشيدن اصول و فروع جديد براى اين مذهب جست.
▪️شیخ عباس قمی نيز در کتاب منازل السائرین میگوید:
متن عربي: للسيّد ابن طاووس : ص ٨٥ ، عن كتاب مدينة العلم للشيخ الصدوق ، وهو من الكتب المهمّة بمنزلة التهذيب والفقيه وقد ضاع
#ترجمه:
سید بن طاووس از کتاب مدینه العلم شیخ صدوق و این کتاب از کتاب های مهم در ردیف اعتبار التهذیب و من لایحضرالفقیه بوده و این کتاب مفقود شد!!!
این کتاب مدینه العلم از شیخ صدوق به عنوان یکی از مهم ترین اصول و کتب شیعه معروف بوده و از نظر اعتبار و اهمیت در سطح کتاب هایی نظیر کافی و من لایحضر الفقیه و تهذیب بوده که به راحتی مفقود يا مفقوديده شده است.
زيرا اين كتابها در دست خود آخوندهاى بزرگ بوده است و نه در گوشه خيابان.
حال بازهم از شما ميپرسم، یعنی بی دروپیکر تر از مذهب شیعه که يكى از معتبرترين کتب حدیثی آن پس از ده قرن از عمر آن مفقود شود در كل تاريخ وجود داشته است؟شايد هم قابل تحريف نبوده و بهترين راه نابود آن بوده است ❗️❗️
💠پاسخ💠
👌ملحد متوهم ، این تصویر گری را می کند که علمای شیعه با شیخ صدوق مخالف بوده اند و کتاب او یعنی مدینه العلم را از بین برده اند ، چون با عقاید علمای شیعه همخوانی نداشته است .
❕در حالی که نمی داند ، شیخ صدوق از بزرگان و ارکان مکتب شیعه است و ادعای دشمنی علمای شیعه با شیخ صدوق تنها توهمی است که از ناحیه ملحدین مفتخور مطرح می شود .
👌❕رجالی معروف نجاشی در مورد شیخ صدوق چنین می گوید ؛
« او شیخ و فقیه ما و آبروی و چهره درخشان شیعه در خراسان بود.در حالی که جوانی کم سن و سال بود بزرگان شیعه از او استماع حدیث و اخذ معارف کرده اند»
📚رجال النجاشی،ص389
👌شیخ طوسی ،شیخ الطائفه در رجال خود از صدوق چنین یاد می کند ؛
« او جلیل القدر ،حافظ ،آگاه به فقه و اخبار و رجال و دارای تالیفات زیادی می باشد»
📚رجال الطوسی، ص495
❗️و در کتاب فهرست خود چنین می آورد ؛
« او جلیل القدر و حافظ حدیث و بصیر و آگاه به رجال و ناقد و صاحب نظر در اخبار است که در میان علما و دانشمندان اهل قم همانند او در فراوانی و سرشاری علم و از حفظ داشتن حدیث دیده نشده است و دارای حدود سیصد تصنیف و کتاب است»
📚الفهرست ص157
❕نجاشی نقل می کند ؛
« ابو الحسن على بن حسين بن موسى بن بابوُيِه قمى ( پدر شیخ صدوق ) شيخ قمى ها در روزگار خود و پيشوا و فقيه و معتمَد آنان، به عراق آمده بود و با ابو القاسم حسين بن روح ( نائب امام عصر علیه السلام ) كه خدايش رحمت كناد ملاقات كرد و مسائلى از او پرسيد و بعد از آن، توسّط على بن جعفر بن اسود، نامه اى برايش نوشت و خواهش كرد كه از جانب او نوشته اى به صاحب عليه السلام برساند و در آن از ايشان بخواهد كه دعا كند خداوند، به او پسرى روزى كند.
امام عليه السلام به او نوشت: «در اين خصوص، برايت دعا كرديم و به زودى دو فرزند پسر نيك، روزى خواهى شد». پس، ابو جعفر ( شیخ صدوق ) و ابو عبد اللّه، از كنيزى برايش متولّد شدند.ابو عبد اللّه حسين بن عبيد اللّه مى گفت: از ابو جعفر شنيدم كه مى گويد: من، با دعاى صاحب الأمر عليه السلام متولّد شده ام، و به اين مى باليد. »
📚رجال نجاشی ص 261 _ بحار الانوار ج 51 ص 306
👌ذهبی رجالی اهل سنت هم در مورد شیخ صدوق می نویسد ؛
« رییس امامیه و دارای تصانیف مشهور بین شیعه بوده است »
📚سیر اعلام النبلاء ج 16 ص 303
❕شیخ صدوق دارای کتابی به نام «مدينة العلم» بوده كه نجاشى از آن ياد كرده است ؛
📚رجال نجاشی ، ص 389
❕و شيخ طوسى آن را بزرگتر از كتاب «من لا يحضره الفقيه» دانسته است ؛
📚الفهرست ص 157
👌اين كتاب تا زمان شيخ عبد الصمد پدر شيخ بهايى در دسترس بود و از آن پس ديگر اثرى از آن ديده نمى شود .
📚الذریعه ج 20 ص 252
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕نگاشته هاى شیخ صدوق ، نزديك به سيصد اثر بوده است. شيخ صدوق در مقدمه كتاب من لا يحضره الفقيه تعداد نوشته هاى خويش را تا آن زمان دويست و چهل و پنج اثر برشمرده است.
📚الفقیه ج 1 مقدمه المولف
👌 امروزه، تنها شمار اندكى از اين مجموعه بزرگ آثار، در دسترس ما هستند و اكثر آنها در سده هاى پيشين ناپديد شده اند .
❕علت ناپدید شدن این کتب طبق بیان علامه مجلسی ، یا تسلط حکام جور و تلاش آنان برای محو مذهب بوده است یا از این جهت که علمای متاخر بیشتر به کتب متداول و مشهور که جامع و کافی بودند ، تکیه می کردند و نسبت به بازنویسی و استنساخ سایر کتب ، توجه کمتری داشتند ، به خاطر همین ، کتبی از بزرگان علما به دست ما نرسید .
👌علامه مجلسی تمام سعی خود را مبذول داشت تا کتبی که مورد کم توجهی واقع شده بود را جمع آوری کند و در بحار الانوار گرد آورد ، ایشان پس از آموختن كتب روايى مشهور، به دنبال كتب دیگر رفت. اين اصول، به خاطر بى اعتنايى به آنها و توجه زياد بزرگان به كتب مشهور از قبيل كتب اربعه و... مهجور مانده بودند و سالها كسى سراغ آنها را نمى گرفت.
❕علامه كه اوضاع را چنين ديد، عده اى را براى يافتن اين كتب به شهرها و كشورهاى مختلف اسلامى گسيل داشت و با همت و پشتكار او تعداد زيادى از اين كتب پيدا شد ، خود علامه مجلسی در این رابطه می نویسد ؛
«بعد از احاطه بر كتابهاى متداول و مشهور، به جستجوى اصول معتبر مهجور پرداختم. مهجور ماندن اين اصول، ناشى از چند عامل بوده است ؛
1⃣ استيلاى سلاطين و حاكمان مخالف با شيعه _ 2⃣رواج علوم باطل در بين مردم، 3⃣بى اعتنايى و كم توجّهى گروهى از متأخّران به بازنويسى و استنساخ كتب حديثى و اكتفا ورزيدن به كتب مشهور به جهت جامع و كافى بودن هر يك از آنها.... [براى تحصيل انواع كتب حديثى] تفحّص در بلاد دور و نزديك را آغاز نمودم و به جهت اصرارى كه در كار خود داشتم، كسانى را به كمك طلبيدم و آنها را به بلاد مختلف فرستادم تا اين كه به فضل پروردگار، تعداد زيادى از اصول معتبر را- كه در اعصار گذشته به دست فراموشى سپرده شده بود- جمع كردم و بر بسيارى از مدارك آنها آگاهى يافتم و نهايت تلاشم را در ترويج، تصحيح و تنقيح آنها به كار بردم و آنها را در كتابى با فصول و ابواب مختلف، تنظيم كردم و آن را بحار الأنوار الجامعة لدُرَر أخبار الأئمّة الأطهار، نامگذارى كردم. »
📚بحار الانوار ج 1 ص 3
👌 علامه مجلسی ، به دليل موقعيّتى كه در حكومت صفويه داشت ، دستيابى وى به اين نسخ، آسان بوده است و حتّى يك بار، بنا به پيشنهاد وى، شاه سليمان صفوى، يكى از امراى دولت را با هدايايى بسيار، به منظور به دست آوردن كتاب مدينة العلم شيخ صدوق به يمن فرستاد، هر چند كه چيزى به دست نيامد.
📚رساله اعتقادات ص 12
👌بنابراین این ادعای ملحد که در زمان صفویه به عمد ، کتاب مدینه العلم به فراموشی سپرده شد ، کذب محض است و علامه مجلسی به همراه شاه وقت صفوی ، نهایت تلاش را برای رسیدن به آن کتاب انجام دادند ، اما به نتیجه نرسیدند .
❕به احتمال زیاد ، و مطابق آنچه برخی از اصحاب گفته اند ، برداشت علما و محدثین ، ( به خلاف برداشت پدر شیخ بهایی ) ، بر آن بوده که آنچه که در کتاب « مدینه العلم » بوده است ، در سایر کتب شیخ صدوق خصوصا « من لا یحضره الفقیه » بوده و اهمیت آن به اندازه کتاب « من لا یحضره الفقیه » نبوده است ، لذا مورد کم توجهی علما و محدثین قرار گرفته و به تدریج ناپدید شده است که متاسفانه امروزه این کتاب در دسترس ما نیست و تلاش های علامه مجلسی نیز برای یافتن این کتاب به نتیجه نرسید .
📚تعلیقه امل الامل ص 279
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
👌پاسخ ملحد را که مدعی است امام صادق علیه السلام به کشتار مردم دیلم از اقوام ایرانی ساکن در شمال کشور ، توصیه کرده است را در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2951
👌پاسخ ملحد را که مدعی است پیامبر اسلام به کشتن سگها توصیه کرده است را در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2013