eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
173 ویدیو
37 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! 👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه طرح شبهه و سوال : @poorseman سایت ipasookh.ir تمام کانالهای ما : https://yek.link/ipasookh
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔آنگاه که امام جعفر صادق به تبعیت از پدرش امام محمد باقر، عقیده‌ی اهل‌سنت وجماعت را آموزش می‌دهند ✍🏻 امام صادق فرمود : از جمله آنچه که خدا به حضرت موسى وحى فرمود و در تورات بر او نازل شد اين بود كه : همانا منم خدایی كه جز من شايسته پرستشى نيست. مخلوق را آفريدم و خیر را آفريدم و آن را به دست هرکس که دوست داشتم جارى ساختم. خوشا به حال آنكه خیر را به دست او جارى ساختم. منم خدا و شايان پرستشى جز من نيست؛ مخلوق را آفريدم و شر را آفريدم و آن‌را به دست هرکس که اراده كردم جارى ساختم. وای بر حال کسی که شر را به دست او جاری سازم. 📚 اصول کافی 154/1 اهل سنت وجماعت، معتقد اند که خداوند متعال، خالق تمام موجودات و نیز خالق همه‌ی افعالِ آنهاست. ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ﴾ : و خداوند، شما را خلق کرد و نیز هرآنچه که عمل می‌کنید را. [صافات ٩٦] خدا خالق افعال است، اما انسان‌ها با اختیار خود، آن افعال را اراده و کسب می‌کنند : ﴿أُو۟لَـٰۤىِٕكَ مَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ بِمَا كَانُوا۟ یَكۡسِبُونَ﴾ : جایگاه آنان، آتش است بخاطر آن (اعمالی) که کسب کردند. [يونس ٨] نظریه‌ی کسب (که نظریه‌ای میان جبریّه و قدریّه است) از عقاید جمهور اهل‌سنت به‌شمار می‌رود که سایر فرقه‌ها [از جهمیه، قدریه، جبریه، معتزله، شیعه و.. و..] با آن مخالف اند ❗️❗️ 💠💠 👌شیعه نیز معتقد است که خداوند خالق تمام اشیاء است و افعال انسان نیز تحت اراده خداوند و بر اساس « امر بین الامرین » که از عقاید اختصاصی شیعه است ، از انسان صادر می شود به گونه ای که نه موجب محدودیت خالقیت خداوند می شود و نه مستلزم هیچ گونه جبری است ، در ذیل مفصل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2280 👌متاسفانه اهل سنت ، توحید در خالقیت را به گونه بیان می کنند که مستلزم جبر می شود و می گویند خداوند حتی خالق افعال انسان هم است و انسانها اختیاری از خود ندارند ، در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3418 👌اهلسنت در اصول دین ، اشعری مسلک هستند و از پیروان ابوالحسن اشعری محسوب می شود . ❕شيخ اشعرى، روزى در مسجد «بصره» روى منبر قرار گرفت و ضمن اعلام بازگشت خود از مكتب اعتزال، چنين گفت ؛ « هركس مرا شناخته كه شناخته است، من كسى بودم كه مى‌گفتم: قرآن مخلوق خدا است و خدا با اين چشم‌ها ديده نمى‌شود و كارهاى بد را، من انجام مى‌دهم، ولى من از اين عقيده توبه مى‌كنم و بر معتزله رد مى‌نمايم . » 📚فهرست ابن ندیم ، ص 257 _ وفیات الاعیان ج 3 ص 25 👌در اینجا شیخ اشعری می گوید من توبه می کنم از این که در گذشته معتقد بودم که کارهای بد از انسانها صادر می شود ، یعنی خالق کارهای بد انسان نیز خداوند است . 👌شیخ اشعری در كتاب «ابانه» در باب دوم چنين مى‌گويد ؛ «آفريدگارى جز خدا نيست، و كارهاى بنده، آفريدۀ خداست، چنان كه مى‌فرمايد: وَ اللّٰهُ خَلَقَكُمْ وَ مٰا تَعْمَلُونَ (صافات/ 96).: (خدا شما و آنچه را كه مى‌سازيد؛ آفريده است.) و بندگان نمى‌توانند چيزى را بيافرينند، در حالى‌كه خود، آفريده شده هستند، چنان كه مى‌گويد: هَلْ مِنْ خٰالِقٍ غَيْرُ اللّٰهِ (فاطر/ 3) آيا آفريننده‌اى جز خدا هست‌؟ » 📚ابانه ، ص 20 ❕ در كتاب «مقالات الاسلاميين»، در بخش تبيين عقائد اهل حديث، مى‌گويد: «آنان مى‌گويند، آفريننده‌اى جز خدا نيست و گناهان بندگان را خدا مى آفريند و كارهاى بندگان، آفريدۀ اوست و هيچ چيزى را بنده‌اى نمى‌تواند بيافريند» 📚مقالات الاسلامیین ج 1 ص 321 ❕نظريۀ اشعرى در مسألۀ توحيد در خالقيت، پيامد عجيبى دربر دارد كه هيچ متكلم و يا حكيمى نمى‌تواند به آن ملتزم شود و آن اينكه اگر آفرينندۀ افعال انسان، خود خداست و قدرت بشر در آن كوچك‌ترين تأثيرى ندارد، پس چرا او مسؤل كارهاى زشت و زيباى خود باشد؟! اگر واقعا رابطۀ انسان با فعل او رابطۀ ظرف و مظروف و حالّ و محلّ است و اينكه خدا در چنين محلى، مثلا فعلى را به نام نماز و روزه و دزدى و رشوه مى‌آفريند، پس چرا بندۀ خود را مسؤل آن مى‌داند؟ و براى او كيفر و پاداشى قائل مى‌شود، چگونه مى‌توان گفت: كار را خدا صورت مى‌دهد ولى بندۀ او مسئوليت آن را به دوش مى‌كشد؟ اين يك معادلۀ غير صحيح است كه هيچ‌كس بدان ملتزم نمى‌گردد، و واقعيت اين نظر، مجبور بودن انسان در انجام اعمال، و بيهوده بودن نظامات و شرايع الهى است. اعتقاد به جبر، معلول برداشت ناصحيح او از توحيد در خالقيت است و اگر او اين اصل را صحيح تفسير مى‌كرد، در چنين گردابى فرو نمى‌رفت. در اينجا، شيخ اشعرى و احيانا افرادى پيش از او، به اين اشكال متوجه شده و براى دفاع از خود، نظريه‌اى به نام «نظريۀ كسب» را مطرح كرده‌اند و مى‌گويند: خدا خالق افعال ماست و بندگان خدا كاسب آن هستند. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌یعنی می گویند خلقت از خداست و كسب از بندگان خدا، و پاداش و كيفر و مسئوليت، زائيدۀ «كاسب» بودن انسان است، نه خالق بودن خدا. 📚فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ، سبحانی ، ج 2 ص 94 ❕در حالی که طرح نظریه کسب نیز مشکلی را حل نمی کند ، و تنها اهلسنت با طرح این نظریه با الفاظ بازی می کنند و عوام خود را گول می زنند ، زیرا وقتی خداوند خالق دزدی و زنایی است که بنده انجام می دهد ، و افعال بنده را مستقیما خداوند ایجاد می کند ، دیگر جایی برای کسب و اختیار بنده باقی نمی ماند ، کسب و اختیار در جایی است که خالق مستقیم زنا و دزدی ، خداوند نباشد . ❕مجوسیان و زرتشیان موجودات عالم را به دو گروه خير و شر تقسيم كرده، براى هر كدام خالقى قائل‏ اند. آنها معتقداند خالق خير و خوبى‏ ها نمى‏ تواند خالق شرّ باشد، و همچنين عكس آن، به همين دليل قائل به دوگانگى مبداء شده ‏اند و خداى نيكى‏ ها را يزدان و اهوره مزدا می دانند و خداى شرور را اهريمن مى‏ دانند . 👌در اوستا در جاهای مختلف ، این عقیده تکرار شده است ، در جایی آمده است ؛ « همه نیکی ها را سزاوار اهوره مزدا می دانم » 📚ترجمه اوستا ، جلیل دوستخواه ، ج 1 ص 157 ❕و باز می گوید ؛ « اهورا مزدا ، دادار آفرینش نیک را می ستاییم » 📚همان ، ص 165 👌و در جای دیگر تصریح می کند : « بیماری و مرگ ، ساخته اهوره مزدا نیست » 📚ترجمه اوستا ، جلیل دوستخواه ، ج 2 ص 666 ❕اما شیعه معتقد است که خیر و شر ، همه مخلوق خداوند است ، چنان که امام صادق ع می فرمود ؛ « خیر و شر ، شیرین و تلخش ، کوچک و بزرگش ، همه از جانب خداوند است » 📚المحاسن ج 1 ص 283 👌این که ما می گوییم ، خیر و شر از خداوند است ، به معنای جبر و سلب اختیار از بندگان نیست ، بر خلاف آنچه که وهابی در اشکال ، تصور کرده بود ، خیر و شر مذکور ، همان خیر و شری است که خداوند در مورد آن می فرماید ؛ «نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُون‏ » « ما شما را با شر و خیر آزمايش مى‏ كنيم، و سرانجام به سوى ما باز مى‏ گرديد. » ( انبیاء 35 ) ❕امیر مومنان ع فرمود ؛ « خداوند متعال مى‏ گويد ما شما را با شر و خير آزمايش مى‏ كنيم، خير تندرستى است و بى‏ نيازى و شر بيمارى و فقر است » « «... فالخير الصحة و الغناء و الشر المرض و الفقر » 📚مجمع البیان ، ج 7 ص 74 _ البرهان فی تفسیر القرآن ، ج 3 ص 819 👌بنابراین ، مقصود از خیر ، نعمات خداوند است و مقصود از شر ، بلاها و مصیبت هایی است که به بشر می رسد و خالق هر دو خداوند است ؛ « المراد بالخير و الشر النعم و البلايا » 📚بحار الأنوار ، ج ‏5 ص: 161 👌البته گاه درد و مصیبتی به فرد مومن می رسد تا او امتحان شود و مقامش بالا رود ، این درد و مصیبت اگرچه در نگاه اول شر است ، یعنی شر ابتدایی است ، اما چون در نهایت به نفع بنده است و بر ثواب او می افزاید، خیر نهایی محسوب می شود ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/322 ❕و گاه نعمت و خیر ابتدایی به بنده می رسد اما چون عملکرد بنده ناشایست است ، این خیر ابتدایی به نفعش نیست ، یعنی این خیر ابتدایی برایش تبدیل می شود به شر نهایی و کوله بار گناهان او را سنگین تر می کند ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1535 👌لذا علی ع فرمود ؛ « مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ، وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّة » « آن خیر و نعمتى كه به‏ دنبالش جهنم باشد خیر نيست و آن شر و بدى كه بعد از آن بهشت باشد شر و بدى نيست » 📚نهج البلاغه ، کلمات قصار ، کلمه 387 👌و بر همین اساس ، خداوند می فرماید ؛ « جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شده، در حالى كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آنكه خير شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است. و خدا مى ‏داند، و شما نمى ‏دانيد. » ( بقره 216 ) 👌بنابراین ، اگر در روایت مورد استناد وهابی آمده است که خوشا به حال کسی که خیر به دست او جاری شود ، مقصود خیرات نهایی است که راه ورود انسان به بهشت را هموار می کند و اگر می گوید وای به بنده ای که شرور به دست او جاری می شود ، مقصود شرور نهایی است که راه ورود انسان به جهنم را هموار می کند . ❕یا می تواند مقصود از خیر و شر مذکور ، خیری و شری باشد که به اذن الهی و بر اساس « امر بین الامرین » ، از انسان صادر می شود که چون به اذن تکوینی الهی است ، خالقش خداوند محسوب می شود که در نمایه فوق الذکر در مورد « امر بین الامرین » توضیح داده ایم . ( هر دو معنا در مورد خیر و شر می تواند با هم صحیح باشند ) . ❕ در هر صورت ، این که خداوند خالق خیر و شر است ، این مساله هیچ ارتباطی با جبر و سلب اختیار از انسان ندارد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
؟؟؟؟ 🤔 ❔امامان شیعه برای خدا تعیین تکلیف می‌کنند ❗️❗️ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ : لَيْسَ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَنْ يَعْرِفُوا وَ لِلْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ وَ لِلَّهِ عَلَى الْخَلْقِ إِذَا عَرَّفَهُمْ أَنْ يَقْبَلُوا. ✍🏻 بُرَید می‌گوید : امام صادق فرمود : بر گردن مردم، واجب نیست که (خدا را) بشناسند. بلکه به گردن خداست که (خود را) به تمام آنها بشناسانَد. آنگاه وقتی شناختند، لازم است که قبول کنند. 📚 اصول کافی 164/1 از نظر اهل‌سنت وجماعت، چیزی بر خدا واجب نیست. بلکه او هرکار که بخواهد، می‌کند. [زیرا صاحب و مالک کل است]. هرکه را بخواهد، هدایت کرده و هرکه را بخواهد، هدایت نمی‌کند. 🕌 ﴿وَلَوۡ شَاۤءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَكُمۡ أُمَّةࣰ وَ ٰ⁠حِدَةࣰ وَلَـٰكِن یُضِلُّ مَن یَشَاۤءُ وَیَهۡدِي مَن یَشَاۤءُۚ وَلَتُسۡـَٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾ [نحل ٩٣] ﴿لَا یُسۡـَٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ وَهُمۡ یُسۡـَٔلُونَ﴾ [انبياء ٢٣] خدا هرکه را بخواهد، گمراه می‌کند و هرکه را بخواهد، هدایت می‌بخشد. و قطعاً درباره اعمال خود، سؤال خواهید شد. خدا در برابر هيچيک از كارهايى كه مى‌كند، بازخواست نمى‌شود. ولى مردم بازخواست خواهند شد ❗️❗️ 💠💠 👌در حدیث مورد استناد وهابی آمده است که امام صادق ع متذکر می شود بر خداوند لازم است که خود را به مردم با ارسال پیامبران و اتمام حجت بر آنان بشناسند و وقتی اتمام حجت و ارسال رسل صورت گرفت ، مردم وظیفه دارند که خداوند را بشناسند . ❕وهابی اشکال کرده است که چیزی بر خدا واجب نیست ، حال چگونه امام ع می گوید که بر خدا لازم است که خود را به مردم بشناساند و برای خداوند تعیین تکلیف می کند❗️ 👌وهابی توجه ندارد که خود خداوند بر خود لازم و واجب کرده است که خود را به مردمان بشناساند و پیامبران را به سویشان ارسال کند و حجت را بر آنان تمام کند و تا حجت بر آنان تمام نشده است ، آنان را عذاب نکند ، امام صادق ع هم بر اساس سخن خداوند در قرآن است که می گوید بر خدا لازم است که خود را به مردم بشناساند و حجت را بر آنان تمام کند ، و از نزد خود برای خداوند تعیین تکلیف نمی کند❗️ ❕خداوند می فرماید ؛ « قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ » « بگو براى خدا دليل رسا (و قاطع) است (بطورى كه بهانه ‏اى براى هيچكس باقى نمى‏ گذارد) » ( انعام 149 ) 👌و می فرماید ؛ «ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً » « ما هرگز (شخص يا قومى را) مجازات نخواهيم كرد مگر آنكه پيامبرى مبعوث مى‏ كنيم (تا وظائفشان را بيان كند). » ( اسراء 15 ) ❕و می فرماید ؛ «رُسُلًا مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةً بَعْدَ الرُّسُل‏ » « پيامبرانى كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند، تا براى مردم بعد از اين پيامبران بر خدا حجتى باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود). » ( سوره نساء، آيه 165، نظير همين معنا در آيه 134 سوره «طه‏» و 47 سوره «قصص» آمده است. ) ❕بنابراین اگر امام صادق ع فرمود که هدایت مردم بر خدا واجب است و تا هدایتی از جانب خداوند صورت نگیرد و اتمام حجت نشود ، بر مردم چیزی واجب نیست ، برگرفته از کلام خداوند است که اتمام حجت و هدایت مردم را بر خود لازم و واجب کرده است و امام صادق ع از نزد خود چیزی را بر خداوند واجب نکرده است تا شما اشکالی کنید که کسی نمی تواند بر خداوند چیزی را واجب کند و برای او تعیین تکلیف کند . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌به فرض که خداوند در قرآن ، هدایت را بر خود واجب نمی کرد و امام صادق ع بر اساس « قاعده حسن و قبح عقلی » سخن فوق را ایراد کرده بود ، باز هم اشکالی بر سخن امام ع وارد نمی شد . ❕عقل می گوید خداوند حکیم باید پیامبران را برای هدایت مردمان بفرستد و این امر بر خداوند لازم است ، پس از آن ، وظیفه مردمان است که از انبیاء تبعیت کنند و خداوند را بشناسند ، و اگر بدون فرستادن پیامبران و اتمام حجت ، مردمان به خاطر ترک شناخت خداوند مواخذه شوند ، این عمل قبیح است ، و خداوند حکیم آن را مرتکب نمی شود ، این سخن چه اشکالی دارد و چه تعیین و تکلیفی بر خدا صورت گرفته است❗️ 👌متاسفانه اهلسنت و وهابیت ، منکر حسن و قبح عقلی اند و می گویند عقل ما خوبی و بدی را درک نمی کند و ملاک برای شناخت خوبی و بدی ، تنها شرع است ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1656 ❕براساس نظريۀ حسن و قبح عقلى، پاره‌اى از افعال قبح ذاتى دارد و قبح اين افعال را عقل درك مى‌كند. از طرفى، عقل حكم مى‌كند كه افعال قبيح از خداوند صادر نمى‌شود. 👌اهل سنت می گویند معناى اين سخن، چيزى جز تعيين تكليف و محدود كردن قدرت خداوند نيست . ابن تيميه در اين مورد مى‌گويد: «فجعلوا يوجبون على اللّه سبحانه ما يوجبون على العبد و يحرّمون عليه من جنس ما يحرّمون على العبد و يسمون ذلك، العدل و الحكمة مع قصور عقلهم عن معرفة حكمتهم» بر خدا لازم مى‌كنند، آنچه را كه بر عبد لازم مى‌دانند و بر او تحريم مى‌نمايند آنچه را كه بر بندۀ او تحريم مى‌كنند و نام آن را «عدل» و «حكمت» مى‌نامند درحالى‌كه خرد آنان از شناخت حكمت او ناتوان است. » 📚مجموعة الرسائل الكبرى، ج 1، ص 333 «رساله هشتم» _ التبصير فى الدين، اسفراینی ص 153 ❕در حالی که كار خرد كشف واقعيت است نه حكم بر خدا و اهل سنت ميان كشف حقيقت در نزد شارع و حكم بر او فرقى قائل نشده اند . 👌 اگر ما دربارۀ انسانى كه از علم و حكمت و عدل برخوردار است، به قضاوت بنشينيم و بگوييم به مقتضاى آن دو وصف، او مبدأ چنين كارى نمى‌شود، آيا ما براى او تكليفى معين كرديم، يا اين كه با توجه به اوصاف موجود در او، واقعيتى را كشف كرديم. اين سخن دربارۀ خدا نيز صادق است، زيرا آنگاه كه خدا را حكيم و عادل دانسته‌ایم ، از وجود اين دو صفت شيوۀ فعل او را كشف مى‌كنيم و مى‌گوييم: محال است كار غير حكيمانه و بر خلاف عدل از او سر بزند. ❕مسألۀ كشف غير از مسألۀ تعيين تكليف است، مهندس به حكم قوانين هندسى ثابت مى‌كند كه سه زاويه مثلث مساوى با دو زاويه قائمه است در اين‌جا مهندس كاشف يك قانون است نه تحميل كنندۀ حكم خود بر زوايا. 👌متكلم نيز دربارۀ خدا مقام كاشفى دارد نه مقام حكم و تحميل، او پس از وصف الهى به حكمت و عدل، مقتضاى آن دو وصف را كشف مى‌كند و مى‌گويد: با توجه به اين دو اصل (حكمت و عدل) محال است معجزه را كه مايۀ جذب مردم به دارندۀ آن است، در اختيار مدعى نبوت دروغگو بگذارد و يا طفل بى‌گناهى را در آتش بسوزاند، و يا وعده دهد و به وعدۀ خود عمل نكند، یا بدون فرستادن پیامبران آنان را عذاب نمی کند ، زيرا همۀ آنها بر خلاف مقتضاى حكمت و عدل اوست. 📚منشور جاوید ج 8 ص 15 ❕بر همین اساس ، در کتاب پیام قرآن می خوانیم ؛ «اين سخن كه بعضى مى ‏گويند: خدا مقهور حكم عقل نيست و عقل نمى ‏تواند براى او تعيين وظيفه كند نيز مغالطه كودكانه‏ اى است؛ زيرا كار عقل درك كردن است، نه تعيين وظيفه، انديشيدن و فهميدن است نه قانون‏گذارى و تشريع. 👌عقل مى‏ گويد: من اين نكته را مى ‏فهمم كه شخص حكيم كارهاى ضد و نقيض انجام نمى ‏دهد، مى ‏فهمم كه خداوند نقض غرض نمى ‏نمايد، و مى‏ فهمم يك وجود كامل از هرجهت مرتكب ظلم يعنى قرار دادن چيزى در غير محل لايق خود نمى‏ شود. ❕اينها همه ادراكات و فهم عقل است نه تعيين تكليف و وظيفه براى خدا؛ بنابراين همان‏گونه كه عقل درك مى‏ كند عدد 2 به اضافه 2 مساوى با 4 است، همچنين درك مى‏ كند كه حيكم بودن با نقض غرض منافات دارد؛ خداوند حكيم جهانى را كه براى صلاح و كمال آفريده است به سوى تباهى و فساد نمى‏ برد، عقل هرگز قانونى وضع نكرده كه 2 به اضافه 2 مساوى با چهار است، اين فقط درك عقلى است. در مسائل حسن و قبح كه ريشه آن به مسائل تكوينى باز مى‏ گردد نيز مسأله همين گونه است كار عقل در آنجا نيز درك حسن و قبح است، نه وضح قانون (دقّت كنيد). » 📚پیام قرآن ، ج 4 ص 498 ❕بنابراین سخن امام صادق ع هم تعیین تکلیف بر خداوند نیست ، بلکه تنها کشف واقعیتی است که مقتضی صفات کمالی خداوند حکیم است . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕وهابی مدعی شد که از نظر اهل سنت و جماعت ، چیزی بر خداوند واجب نیست ، در حالی که در آیات قرآن و روایات خودشان ، چیزهایی بر خداوند لازم و واجب شمرده شده است . 👌 خداوند می فرماید ؛ « وَ كٰانَ حَقًّا عَلَيْنٰا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ‌ » . «و يارى مؤمنان، همواره حق و واجبی است بر عهدۀ ما». ❕« وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرٰاةِ وَ الْإِنْجِيلِ‌ » ، «اين وعدۀ حق و واجبی است بر او [خداوند] كه در تورات و انجيل ذكر فرموده». ( توبه 111 ) ❕« كَذٰلِكَ حَقًّا عَلَيْنٰا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ‌ » . «همين گونه بر ما حق و واجب است كه مؤمنان را رهائى بخشيم». ( یونس 103 ) 👌« إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّٰهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهٰالَةٍ‌ » «پذيرش توبه از سوى خدا تنها براى كسانى لازم است كه كار بدى را از روى جهالت انجام دهند». ( نساء 17 ) ❕در روایات اهلسنت هم تصریح شده است ، چیزهایی بر خداوند واجب و حق است ، نقل می کنند که پیامبر گرامی فرمود ؛ «حقٌ على اللّه عون من نكح التماس العفاف ممّا حرم اللّه». «بر خداوند حق و واجب است، آن كس را كه براى عفاف و خوددارى از محرّمات الهى ازدواج كند، يارى نمايد». 📚جامع الصغیر ، سیوطی ، ج 2 ص 32 👌و فرمود ؛ «ثلاثة حق على اللّه عونهم: الغازى فى سبيل اللّه، و المكاتب الذى يريد الاداء، و الناكح الذى يريد التعفف» «يارى سه گروه بر عهدۀ خداوند واجب است: مجاهدى كه در راه خدا مى‌جنگد؛ برده‌اى كه در ازاء پرداخت پولى به دنبال آزاد سازى خويش است و كسى كه‌براى عفيف ماندن، ازدواج كند». 📚سنن ابن ماجه ، ج 2 ص 841 👌همینطور تعبیر « حق علی الله » یا « حقا علی الله » که به معنای وجوب و امر لازم بر خداوند است ، در روایات متعددی از منابع اهلسنت آمده است ؛ 📚صحیح بخاری ، طبع مصر ( یازده جلدی ) ، ج 5 ص 40 _ ج 10 ص 164 _ ج 5 ص 80 _ سنن ابی داود ، ج 3 ص 1593 _ ج 4 ص 2052 _ سنن نسائی ، ج 3 ص، 15 _ مسند احمد ج 38 ص 196 ❕سندی عالم مشهور اهلسنت تصریح می کند که تعبیر « حق علی الله » به معنای « وجوب بر خداوند است » « قوله حق علی الله ای واجب بمقتضی وعده » 📚حاشیه السندی علی النسائی ، ج 6 ص 16 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌وهابی اشکال کرده است که امامان شیعه علیهم السلام بر خداوند ، تعیین تکلیف می کردند ، پاسخش را در سه قسمت در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3786
🤔 ❔آنگاه که مهم‌ترین شیعیان امام‌ها، دروغ شاخدار به امام می‌بندند... ٢٧٨. أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ [عَلَيْهِ السَّلَامُ] سَمِعْتُ هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ يَرْوِي عَنْكُمْ أَنَّ اللَّهَ جِسْمٌ صَمَدِيٌّ نُورِيٌّ، مَعْرِفَتُهُ ضَرُورَةٌ يَمُنُّ بِهَا عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ خَلْقِهِ. فَقَالَ [عَلَيْهِ السَّلَامُ] سُبْحَانَ مَنْ لَا يَعْلَمُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَ إِلاَّ هُوَ {لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ} لَا يُحَدُّ وَلَا يُحَسُّ وَلَا يُجَسُّ وَ {لاٰ تُدْرِكُهُ الْأَبْصٰارُ} وَلَا الْحَوَاسُّ وَلَا يُحِيطُ بِهِ شَيْءٌ وَلَا جِسْمٌ وَلَا صُورَةٌ وَلَا تَخْطِيطٌ وَلَا تَحْدِيدٌ. على بن أبى حمزه مى‌گويد : به امام صادق گفتم : من از هشام بن حكم شنيدم كه از شما روايت می‌کرد که : خدا جسم است، توپُر و نورانى. و شناختن او ضرورى است و به هركدام از بندگانش كه بخواهد منت مى‌نهد. امام فرمود : منزه باد خدایی كه کسی جز خود او، نداند که او چگونه است.. خداوند جسم و صورت نیست و هیچ چیز مانند او نیست و حس نمی شود و محدود نمی شود » 📚 اصول کافی 104/1 🔆 هشام بن حکم صدها روایت در فرقه تشیع دارد ❗️❗️ 💠💠 👌هشام بن حکم از بزرگان اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده است و از بزرگان متکلمین شیعه امامیه محسوب می شود ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ، ج 8 ص 151 👌امام صادق ع در وصف او فرمود ؛ « او یاری کننده ما است ، با قلب و زبان و دستش » « هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده » 📚معالم العلماء ص 128 👌در نقل دیگری ، امام ع ، تبعیت از هشام را تبعیت از خود می دانست و مخالفت با او را مخالفت با خود می دانست ؛ « من تبعه و تبع أثره تبعنا و من خالفه و ألحد فيه فقد عادانا و ألحد فينا » 📚معجم رجال الحدیث ، ج 20 ص 300 ❕ابو هاشم جعفرى خدمت حضرت جواد عليه السّلام عرضه مى‏ كند كه: چه مى ‏فرماييد در هشام بن حكم؟ 👌فرمود ؛ « رحمت كند خدا او را ، چه بسيار اهتمام مى ‏نمود در رفع شبهات مخالفان از اين ناحيه يعنى فرقه ناجيه » « ما كان اذبّه عن هذه النّاحية » 📚بحار الأنوار، ج 48، ص 197. ❕ابن نديم در مورد هشام مى‌گويد ؛ « او از متكلمان شيعه و آگاه از اسرار و عقايد آنهاست، و او كسى است كه امام صادق عليه السلام در حق او دعا فرموده و همان جمله را گفته كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در مورد حسان بن ثابت گفته است، و آن جمله اين است: «لا تزال مؤيّداً بروح القدس ما نصرتنا بلسانك» ، «روح القدس تو را كمك كند تا زمانى كه با زبانت ما را يارى مى‌كنى». او نخستين كسى است كه مسألۀ امامت را در علم كلام شكافت و راه استدلال را آسان ساخت. و فردى حاذق و حاضر جواب در علم كلام بود. » 📚فهرست ابن ندیم ، ص 257 👌شهرستانى از علمای اهلسنت مى‌گويد ؛ « هشام بن حكم در اصول عقايد بسيار دقيق و ماهر بود و نبايد از مناظرات و الزامات او بر ضد معتزله غفلت كرد. » 📚الملل و النحل ، ج 1 ص 185 👌نجاشى مى‌گويد ؛ « او در اواخر، از كوفه به بغداد منتقل شد و در سال 199 ه‍ درگذشت و اسامى كتابهاى او را كه فزون از سى كتاب است يادآور مى‌شود كه بيشتر آنها در علم كلام است. » 📚رجال نجاشی ، شماره 1165 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕هشام بن حكم در آغاز جوانى، از ابوشاكر ديصانى كه داراى انديشه‌هاى نادرست در معارف بود پيروى مى‌كرد، آنگاه از او بريد و به جهم بن صفوان جبرى پيوست. او هم در سال 128 ه‍ در «ترمذ» كشته شد. آنگاه دست تقدير او را به سوى امام صادق عليه السلام هدايت كرد و به آيين اماميه گرويد و مكتب حق را از حضرتش آموخت ، او با راهنمایی امام صادق ع ، مذاهب باطلی را که پیروی می کرد را ترک گفت ؛ 📚اختيار معرفة الرجال، ج 2، ص 527؛ بحار الأنوار، ج 48، ص 193، ح 2؛ 👌اگر آراى نادرستى در مورد جسمانی بودن خداوند و ... از هشام بن حكم نقل مى‌شود، مربوط به دوران جوانى اوست كه با ابوشاكر و يا صفوان گذرانده است، امّا پس از آن كه به امام صادق عليه السلام پيوست، فكر و انديشۀ او دگرگون گشت و به صورت يكى از مدافعان عقايد اماميه درآمد. 📚فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ، سبحانی ، ج 6 ص 548 ❕از سوی دیگر ، دشمنان و مخالفین هشام بن حکم ، و همینطور مثلا کسانی که هشام در گذشته هم مذهب آنها بود ، یا مثلا افرادی که به ظاهر از اصحاب هشام تلقی می شدند ، پس از هدایت هشام بن حکم و جایگاه والایی که در نزد امام صادق ع پیدا کرد ، به او حسادت می کردند و روایاتی را جعل کرده و به او در مورد جسمانیت خداوند نسبت می دادند ، چنان که امام رضا ع متذکر این نکته شدند . 👌راوی از امام رضا ع در مورد هشام بن حکم سوال کرد ، امام ع فرمود ؛ « خداوند او را رحمت کند ، بنده خیرخواه خداوند بود ، اما از ناحیه اصحابش مورد اذیت واقع شد ، به خاطر حسادتی که نسبت به او داشتند » « فَقَالَ لِي: رَحِمَهُ اللَّهُ كَانَ عَبْداً نَاصِحاً أُوذِيَ مِنْ قِبَلِ أَصْحَابِهِ حَسَداً مِنْهُمْ لَهُ. » 📚رجال کشی ، ص 270 _ عوالم العلوم ، ج 21 ص 405 ❕روایتی هم که وهابی در مورد هشام نقل کرد که جسمانی بودن خداوند را به امام صادق ع نسبت می داده است ، توسط جاعلین حدیث و بر پایه حسدی که به هشام داشتند ، جعل شده است ، و هیچگاه هشام چنین سخنانی را به ائمه ع ، نسبت نمی داد ، شاهد روشن این قضیه آن است که راوی نقل مورد استناد وهابی ؛ « علی بن ابی حمزه » است که از ارکان واقفیه و دشمنان امام رضا ع بوده است و متهم به جعل حدیث بوده است و علمای رجالی او را لعن کرده اند و نقل حتی یک روایت از او را صحیح نشمرده اند ؛ « هو أحد عمد الواقفة ... علي بن أبي حمزة كذاب واقفي متهم ملعون ... أني لا أستحل أن أروي عنه حديثا واحدا ... قال ابن الغضائري علي بن أبي حمزة لعنه الله أصل الوقف و أشد الخلق عداوة للوالي من بعد أبي إبراهيم عليه السلام » 📚رجال علامه حلی ، ص 232 👌بنابراین نتیجه گرفته می شود که ابن ابی حمزه به دروغ مدعی شده بود که هشام بن حکم سخن مذکور را گفته است ، بر همین اساس ، مولی صالح مازندرانی تصریح می کند که قول ابن ابی حمزه هیچ خللی به مقام هشام بن حکم وارد نمی کند ، زیرا قولش ضعیف است ؛ « فقوله ضعيف لا يقدح في جلالة قدر هشام بن الحكم » 📚شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج ‏3، ص: 288 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌عبدالفتاح خدمتی مدیر جاهل شبکه وهابی کلمه ، مدعی شده است که هر کس قائل به تحریف قرآن باشد ، کافر است در حالی که مطابق روایات خودشان ، عمر بن خطاب و عایشه معتقد بودند که آیاتی از قرآن حذف شده است ، یعنی معتقد به تحریف قرآن بودند ❗️❗️ ❕در نمایه ذیل ، در ذیل پاسخی ، اسناد کافی را ارائه داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2736
🤔 ❔تفسیر به رأی جناب رائفی پور 🔹ایشان در تفسیر آیات: ﴿ رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْن ﴾ الرحمن: آیه ۱۷ ﴿ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ ﴾ المعارج: آیه ۴۰ ❗️👈می‌گوید کره زمین گِردِ ، پس همه جای کره زمین مغربه! به همین راحتی 🌷اما تفسیر اهل بیت علیهم السلام درباره آیات بالا: 🔹امام صادق علیه السلام در مورد آیه اول فرمودند: 👈منظور از «المشرقین» رسول خدا و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم اجمعین هستند ، و منظور از «المغربین» حسنین علیهما السلام هستند. 🔸قالَ الْمَشْرِقَیْنِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ الْمَغْرِبَیْنِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیها السلام. 📗تفسیر القمی، ج۲، ص۳۴۴ 🔹و امام در مورد آیه دوم فرمود: 👈و منظور از «المشارق» پیامبران و «المغارب» اوصیاء علیهم السلام هستند. 🔸المَشَارِقُ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْمَغَارِبُ الْأَوْصِیَاءُ (علیهم السلام). 📗تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۳، ص۴۴۶ ❗️❗️ 💠💠 👌ما کاری به تفسیر جناب رائفی پور نداریم ، اما به صورت کلی ، نکاتی را در پاسخ عرض می کنیم ؛ 1⃣نو اخباریون فضای مجازی ، مدعی اند که نمی توان به هیچ آیه ای از قرآن استناد کرد ، جز آنکه تفسیرش از معصومین علیهم السلام رسیده باشد ، یعنی ما توان درک و فهم هیچ آیه ای از قرآن را نداریم ، مگر آنکه تفسیر اهل بیت ع را داشته باشم . 👌این سخن در نهایت ضعف و سستی است . همگان متوجه مفهوم ابتدایی و بدوی و ظاهری آیات قرآن می شوند ، مثلا همگان درک می کنند که مفهوم آیه « اقیموا الصلاه _ آتوا الزکاه _ الله الصمد _ بالوالدین احسانا و ... » چیست . ❕اگر قرار باشد که هیچ کس متوجه هیچ آیه ای از قرآن نشود ، جز با تفسیر اهل بیت ع ، پس چگونه خداوند کفار را دعوت به تدبر در قرآن و آوردن مانند قرآن می کند در حالی که آنان به سخن و تفسیر اهل بیت ع کاری ندارند ❗️آیا معقول است که کفار متوجه مفهوم قرآن نشوند ، آنگاه مامور به مبارزه با قرآن شوند ❗️ 👌خداوند می فرماید ؛ « وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ _ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ » « اگر در باره آنچه بر بنده خود (پيامبر) نازل كرده ‏ايم شك و ترديد داريد (لا اقل) يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را غير از خدا بر اين كار دعوت كنيد اگر راست مى ‏گوئيد _ اگر اين كار نكرديد- و هرگز نخواهيد كرد- از آتشى بترسيد كه هيزم آن بدنهاى مردم (گنهكار) و سنگهاى است كه براى كافران مهيا شده است. » ( بقره 24 ) ❕یا قرآن در آيه 82 سوره نساء مى‏ فرمايد ؛ « افَلا يَتَدَبَّرونَ الْقُرآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِندِ غَيْر اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً » «آيا درباره قرآن نمى ‏انديشند در حالى كه اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى ‏يافتند». 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕نصوص تاریخی نیز به روشنی شهادت می دهد که مشرکین مکه متوجه آیات قرآن می شدند و در برابر عظمت قرآن اظهار عجز و ناتوانی می کردند . 👌نقل می کنند : « هنگامى كه آيات سوره غافر نازل شد؛ پيامبر اسلام در مسجد الحرام به نماز ايستاده بود، وليد بن مغيره مخزومى- مرد معروف و سرشناس مكه كه سران قريش به عقل و درايت او اعتقاد داشتند و در مسائل مهم با او به شور مى ‏پرداختند- نزديك حضرت بود و تلاوت آيات را گوش مى ‏داد. هنگامى كه پيامبر متوجه اين معنا شد، آيات را تكرار كرد، اين آيات سخت وليد بن مغيره را تكان داد و هنگامى كه به مجلس قومش (طايفه بنى مخزوم) بازگشت؛ گفت: «به خدا قسم! هم اكنون كلامى از محمد شنيدم كه نه شباهت به سخن انسان‏ها دارد؛ و نه به سخنان پريان»، «گفتار او شيرينى و زيبايى و طراوت فوق العاده‏ اى دارد؛ شاخه‏ هايش پر ميوه و ريشه هايش پر مايه؛ و سخنى است كه از هر سخن ديگر بالاتر مى‏ رود و هيچ سخنى بر آن برترى نمى ‏يابد. اين را گفت و به منزلش بازگشت » 📚مجمع البیان ج 6 ص 587 _ مفاتیح الغیب ج 20 ص 259 ❕در سيره ابن هشام مى‏ خوانيم كه سه نفر از سران قريش (ابوسفيان و ابوجهل و اخنس بن شريق) شبى از شب‏ها براى شنيدن آيات قرآن به صورت مخفيانه نزد خانه پيامبر آمدند در حالى كه حضرت نماز مى‏ خواند و آيات قرآن را تلاوت مى‏ كرد هر كدام در گوشه‏ اى پنهان شدند، بى آنكه ديگرى با خبر شود و تا صبح گوش به تلاوت قرآن سپردند و هنگام طلوع فجر متفرق شدند؛ ولى به زودى در جاده، يكديگر را ديدند و هر كدام به نحوى، ديگرى را سرزنش كرد ديگر اين كار را تكرار نكنيد كه اگر بعضى از سفيهان شما اين منظره را ببينند؛ افكارى براى آنها پيدا مى‏ شود»! شب ديگر همين كار را تكرار كردند و صبح هنگامى كه يكديگر را مشاهده كردند همان سخنان شب قبل و همان سرزنش‏ها و قرارداد عدم تكرار چنين كارى را مطرح كردند، و به خانه ‏هاى خود رفتند؛ اتفاقاً شب سوم نيز همين مسأله دقيقاً تكرار شد، و صبح هنگامى كه يكديگر را بار ديگر ملاقات كردند، بعضى گفتند: «ما از اينجا تكان نمى‏ خوريم تا عهد و پيمان ببنديم و براى هميشه اين كار را ترك كنيم»، سرانجام پيمان بستند و متفرق شدند » 📚سيره ابن هشام، ج 1 ص 337. ❕ما برای فهم عمیق آیات قرآن و نیز فهم بطون آیات و نیز فهم « آیات الاحکام » و آیاتی که « مبانی نظری و استدلالی » را بیان می کند ، نیازمند تفسیر و راهنمایی های اهل بیت ع هستیم ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3675 اما چنین نیست که بگوییم اگر تفسیر اهل بیت نباشد ، ما متوجه هیچ آیه ای از قرآن نمی شویم، در ذیل بخوانید: 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1315 2⃣در آيات قرآن مجيد گاهى تعبير « مشرق » و « مغرب » شده است یعنی این واژه به صورت مفرد آمده است ، مانند آيه 115 بقره « و لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ » « مشرق و مغرب از آن خدا است » و گاه به صورت « تثنيه » آمده است، مانند آيه 17 سوره رحمن رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ‏ « پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب » و گاه به صورت جمع « المشارق و المغارب » ( معارج 40 ) 👌این آیات یک تفسیر ظاهری دارد که همه متوجه آن می توانند بشوند و اهل بیت ع هم آیات مذکور را تفسیر ظاهری کرده اند و یک تفسیر باطنی دارد که تنها با راهنمایی اهل بیت ع می توانیم به آن برسیم و آن بزرگواران پرده از این مطلب نیز برداشته اند ‌. 👌بعضى كوته‏ نظران اين تعبيرات را متضاد پنداشته ‏اند، در حالى كه همگى هماهنگ، و هر يك اشاره به نكته ‏اى است ، توضيح اينكه ؛ ❕خورشيد هر روز از نقطه تازه ‏اى طلوع، و در نقطه تازه ‏اى غروب مى‏ كند، بنا بر اين به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب داريم، و از سوى ديگر در ميان اينهمه مشرق و مغرب دو مشرق و دو مغرب در ميان آنها ممتاز است كه يكى در آغاز تابستان، يعنى حد اكثر اوج خورشيد در مدار شمالى، و يكى در آغاز زمستان يعنى حد اقل پائين آمدن خورشيد در مدار جنوبى است (كه از يكى تعبير به مدار رأس السرطان و از ديگرى تعبير به مدار رأس الجدى مى‏ كنند) و چون اين دو كاملا مشخص است روى آن مخصوصا تكيه شده است . 👌اما آنجا كه به صورت « مفرد » ذكر شده معنى جنس را دارد كه توجه تنها روى اصل مشرق و مغرب است بى‏ آنكه نظر به افراد داشته باشد ، ( یعنی منظور از مشرق و مغرب در آيه مذکور ، اشاره به دو سمت خاص نيست بلكه اين تعبير كنايه از تمام جهات است، همانگونه كه مثلا مى‏ گوئيم: دشمنان على به خاطر عداوت و دوستانش از ترس، فضائل او را پوشاندند، اما با اين حال فضائلش شرق و غرب عالم را گرفت (يعنى همه دنيا) » 👌و به اين ترتيب تعبيرات مختلف بالا هر يك نكته‏ اى دارد و انسان را متوجه تغييرات مختلف طلوع و غروب آفتاب و تغيير منظم مدارات شمس مى‏ كند. 📚تفسیر نمونه ج 1 ص 414 _ ج 25 ص 45 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕امیر مومنان ع نیز متذکر این تفسیر ظاهری از آیات شریفه شدند ، آنجایی که ابن الکواء خطاب به ایشان عرضه داشت ؛ « اى امير مؤمنان! در كتاب خدا، چيزهايى پيدا كردم كه همديگر را نقض مى‏ كنند. امام ع فرمود: « ... كتاب خدا، بخشى‏هايى از آن، بخش‏هاى ديگر را تأييد مى‏ كنند، و همديگر را نقض نمى‏ كنند. هر چه مى ‏خواهى، بپرس». 👌گفت: اى امير مؤمنان! شنيده ‏ام كه قرآن مى‏ گويد: «سوگند به پروردگار مشرق‏ها و مغرب‏ها» و در آيه ديگرى مى ‏گويد: «پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب» و در آيه‏ ديگر گفته است: «پروردگار مشرق و مغرب». ❕امام ع فرمود: « .... اى ابن كوّا ، اين، مشرق و اين، مغرب است. ( یعنی اصل مشرق و مغرب که مجموعه جهان هستی منظور است ، مراد آیه است ، آنجایی که مشرق و مغرب مفرد آمده است ) . 👌امّا اين سخن خداوند: «پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب» چون مشرق زمستان، جدا و مشرق تابستان، جداست. آيا اين را از دور و نزديك شدن خورشيد نمى ‏فهمى؟ ❕امّا اين سخن خداوند: «پروردگار مشرق‏ها و مغرب‏ها»، چون خورشيد، سيصد و شصت برج دارد كه خورشيد هر روز، از يك برج طلوع مى ‏كند و در برج ديگرى غروب مى‏ كند، و ديگر به آن بر نمى‏ گردد، مگر در آينده در همان روز». « ... هذَا المَشرِقُ وهذَا المَغرِبُ، وأمّا قَولُهُ: رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ فَإِنَّ مَشرِقَ الشِّتاءِ عَلى‏ حِدَةٍ، ومَشرِقَ الصَّيفِ عَلى‏ حِدَةٍ، أما تَعرِفُ ذلِكَ مِن قُربِ الشَّمسِ وبُعدِها. وأمّا قَولُهُ: رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَإِنَّ لَها ثَلاثَمِئَةٍ وسِتّينَ بُرجاً تَطلُعُ كُلُّ يَومٍ مِن بُرجٍ وتَغيبُ في آخَرَ، ولا تَعودُ إلَيهِ إلّا مِن قابِلٍ في ذلِكَ اليَومِ .... » 📚الاحتجاج ، ج 1 ص 259 _ بحار الانوار ج 10 ص 122 👌از آنجایی که آیات قرآن ، دارای بطون گسترده ای است ( که در نمایه فوق الذکر توضیح داده ایم ) ، اهل بیت ع ، پرده از بطون آیات فوق نیز برداشته اند ، و فرموده اند که مقصود از مشارق ، انبیاء ع هستند و مقصود از مغارب ، اوصیاء ع هستند ، یا مقصود از دو مشرق ، پیامبر گرامی ص و علی ع هستند و مقصود از دو مشرق ، امام حسن ع و امام حسین ع ؛ 📚تاویل الایات ، ص 700 _ تفسیر قمی ، ج 2 ص 344 ❕علامه مجلسی این روایات را به زیبایی شرح می دهد که اگر از انبياء به مشارق تعبير شده است ، زيرا پرتو هدايت آنها بر اهل دنيا ميدرخشد و اگر از اوصياء به مغارب تشبيه گرديده ‏اند از این جهت است که بعد از وفات انبياء ، دانش آنها در دل اوصياء غروب مى‏ كند، از دل آنها مردم استفاده ميبرند ، به اندازه قابليت و استعداد خودشان ؛ « عبر عن الأنبياء بالمشارق لأن أنوار هدايتهم تشرق على أهل الدنيا و عن الأوصياء بالمغارب لأن بعد وفاة الأنبياء تغرب أسرار علومهم في صدور الأوصياء ثم تفيض عنهم على الخلق بحسب قابلياتهم و استعدادهم » 📚بحار الانوار ، ج 24 ص 77 ❕همین سخن در مورد مشرق بودن پیامبر گرامی ص و علی ع و مغرب بودن امام حسن و امام حسین ع که دو وصی پیامبر و علی علیهم السلام بودند ، صدق می کند . 👌علی ع از این جنبه که وارث علوم انبیاء است ، و علوم انبیاء در قلب او غروب کرده است مصداق « مغرب » است و از این جنبه که علوم انبیاء از شعاع وجودی او به عالم سرازیر می شود ، مصداق « مشرق » است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌در رابطه با این که چرا اهل سنت به شیعیان می گویند « رافضی » و دیدگاه اهل بیت علیهم السلام در این رابطه چه بوده است ، در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1082
🤔 ❔متقدّمین شیعه، نخستین «شاب‌أمرد» پرستان! خزاز و محمد بن حسين می‌گويند : خدمت امام رضا رسیدیم و براى آنحضرت بیان كرديم كه : پیغمبرﷺ پروردگارش را به صورت جوان آراسته سى‌ساله ديده؛ و گفتيم : هشام بن سالم و صاحب طاق و ميثمى [از بزرگان شیعه] می‌گويند : خدا تا ناف ميان خالى بود و باقى تنش تو پُر! حضرت براى خدا به سجده افتاد وگفت : منزّهى تو! تو را نشناختند و يگانه‌ات ندانستند! [سپس حقيقت ماجرا را برای آنان شرح داد] 📚 اصول کافی 100/1 👳🏽‍♂ چنانکه شیخ صدوق، با نقل می‌کند که يعقوب سرّاج گفت : به امام صادق عرض كردم : بعضى از یاران ما [شیعیان] ، گمان مى‌كنند كه صورت خداوند مانند صورت انسان است و بعضی دیگر مى‌گويند : صورت او مانند صورت جوانی است كه داراى موهاى پيچ در پيچ وكوتاه است! امام به سجده افتاد وگفت : منزّه است خدایی که چیزی مانند او نیست. 📚 التوحید شیخ صدوق 103/1 ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ حدیث مذکور، از همان ابتدا مورد انکار جمهور اهل‌سنت وجماعت بوده است. نخستین منبع حدیثی اهل‌سنت که «شاب‌أمرد» در آن ذکر شده، در جهت انکار آن بود ❗️❗️ 💠💠 👌اعتقاد اهلسنت از ابتدای امر بر آن بوده است که خداوند جوانی بی ریش و پر مو یا موفرفری بوده است و در این رابطه روایات متعددی نقل کرده اند و بزرگان آنان این روایات را تصحیح کرده اند . ❕از ابن عباس نقل می کنند که گفت ؛ « پیامبر ص ، پروردگارش را در شمائل جوانی با صورتی بی مو و با پوششی از لولو و با قدمها و پاهای سبزه و گندمگون مشاهده کرد » « رای ربه فی صوره شاب امرد ... » 📚میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج 2 ص 363 ❕سیوطی سه روایت به این مضمون نقل می کند که پیامبر فرمود ؛ « پروردگارم را در قالب جوانی با موهای پر پشت تا سر شانه دیدم » « ... فی صوره شاب له وفره » ❕یا فرمود ؛ « با موهای پر پشت تا سر شانه دیدم » « فی صوره شاب موفر فی الخضر » 📚جامع الاحادیث ، ج 4 ص 396 ❕سیوطی تصریح می کند که این احادیث صحیح هستند ؛ « هو حدیث صحیح ... و کلتا الحدیث السابق کالاتی » 📚همان منبع ❕ذهبی نیز تصریح می کند این احادیث صحیح هستند و رجالش افراد عادل و معروف اند ؛ « قلت بلا ریب فقد حدث به ابن وهب و شیخه و ابن ابی هلال و هم معروفون عدول » 📚سیر اعلام النبلاء ج 10 ص 602 ❕آلبانی ، بخاری زمان اهلسنت هم ، این حدیث را صحیح دانسته و در پاورقی بر کتاب « السنه » ابن ابی عاصم ، شماره 471 می نویسد ؛ « ام طفیل شنید که پیامبر خدا فرمود : خدا را در خواب دیدم بسیار زیبا ، جوانی بود دارای موهای بلند ، در سبزه زاری ایستاده ، نعلینی از طلا به پا و توری از طلا به صورت داشت » « ... فی احسن صوره ، شابا موفرا ، رجلاه فی خضره ، علیه نعلان من ذهب ، علی وجهه فراش من ذهب » ❕ابن تیمیه ، به زیبایی ، اعتقاد اهلسنت به خدای جسمانی را به تصویر می کشد و می گوید ؛ « در جایی از کتاب خدا و سنت رسول خدا و سخنان امت سلف ، و پیشوایان دینی ، نیامده است که خداوند جسم نبوده و از جسمانیت و عرض بودن ، منزه است ، از این رو ، انکار معنایی که شرع و عقل آن را نفی نکرده ، نوعی نادانی و گمراهی است » « لیس فی کتاب الله و لا سنه رسوله .... انه لیس بجسم ... » 📚التاسیس فی رد اسس التقدیس ، ج 1 ص 101 👌بر همین اساس ، ابو یعلی ، استاد ابن تیمیه می گوید ؛ « از قول من نقل کنید که من به جز ریش و عورت ، هر عضوی را برای خداوند قائل می شوم » « الزمونی ما شئتم فانی التزمه الا اللحیه و العوره » 📚العواصم من القواصم ، ج 2 ص 283 ( الطبعه الحدیثه ) ❕بنابراین ، جمهور اهلسنت ، اعتقاد به جسمانیت خداوند داشته اند و این که خداوند جوانی بی ریش و مو بلند است . ❕در ذیل بیشتر در مورد اعتقاد اهلسنت به خداوندی که جسم است و صفات بشری را دارا است ، توضیح داده ایم و روایات آنان را نقل کرده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3346 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌 اهلسنت برای توجیه اعتقاد خودشان در مورد خداوند ، به بزرگان اصحاب امامان چون هشام بن سالم یا مومن الطاق یا میثمی ، تهمت می زدند ، که اینان نیز اعتقاد به خدایی دارند که جسم است ( مانند روایتی که وهابی از کافی شریف به آن استناد کرد ) ، تا عقیده باطل خود را در مورد خداوند توجیه کنند که اصحاب ائمه نیز این اعتقاد را داشته اند که با برخورد و روشنگری امامان ع رو به رو می شدند و دسیسه آنان به نتیجه نمی رسید ‌. ❕روایت اول مورد استناد وهابی از افراد مجهول و ضعیفی چون « بکر بن صالح _ ابراهیم بن محمد الخزاز _ محمد بن الحسین » نقل شده است که متهم به جعل و کذب هستند ، لذا علامه مجلسی ، روایت منقول آنان را ضعیف می شمارد ؛ 📚مراه العقول ، ج 1 ص 347 « الحدیث الثالث ، ضعیف » ❕این افراد ضعیف و مجهول الحال ، از روی عناد و دشمنی ، به دروغ به بزرگان شیعه نسبت می دادند که عقیده به خداوند جسمانی دارند به مانند اعتقاد اهلسنت ، « لعل المخالفین نسبوا الیهما هذین القولین معانده » 📚مراه العقول ج 2 ص 3 👌و سید مرتضی نیز تصریح می کند که افراد مجهول الهویه و ضعیف از اهلسنت بودند که این نسبت ها را به بزرگان شیعه می دادند تا جایگاه آنان را خراب کنند و عقیده باطل خود را توجیه کنند : « انما اتهمهما العامه » 📚الفصول المهمه ، حر عاملی ، ج 1 ص 187 ❕در روایت دیگری هم که وهابی از کتاب توحید شیخ صدوق نقل کرد ، راوی تنها می گوید که برخی از شیعیان می گویند که مثلا خداوند جوانی موفرفری است که امام صادق ع شدیدا با این سخن مخالفت کردند و سخن حق را بیان کردند . 👌این برخی از شیعیان که از عوام شیعه بودند ، تحت تاثیر اهلسنت قرار گرفته بودند و اعتقاد آنان در مورد خداوند را در صدد تقلید و اتخاذ بودند که با روشنگری های امام صادق ع ، دسیسه اهلسنت که قصد گمراه کردن شیعیان ناآگاه و عامی را داشتند ، نقش بر آب شد و آن عده قلیل از شیعیان عوام ، متوجه شدند که این سخنان باطل ، شایسته مقام خداوندی نمی باشد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔پرسش : آخوند: اگه کرونا در حرم امام رضا هم شیوع داشته باشه، پس فرق حرم امام رضا با مکانهای دیگه چیه؟ نتیجه گیری آخوند: کرونا به حرم امام رضا وارد نمیشه. اینه که میگم: "دین" عقل رو تعطیل میکنه! 💠پاسخ را در ذیل بخوانید 💠 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3800
🤔 ❔ آخوند: اگه کرونا در حرم امام رضا هم شیوع داشته باشه، پس فرق حرم امام رضا با مکانهای دیگه چیه؟ 🗣 نتیجه گیری آخوند: کرونا به حرم امام رضا وارد نمیشه. 💎✍️ اینه که میگم: "دین" عقل رو تعطیل میکنه ❗️❗️ 💠💠 ❕در این که امامان گرامی ما دارای قدرت خارق العاده در عالم هستند و می توانند چه در حال حیات و چه بعد از ممات ، در عالم تکوین تصرفاتی بکنند ، شکی در آن نیست . 👌قرآن از آصف بن برخیا ع وزیر حضرت سلیمان نبی ع یاد می کند که تنها دارای بخشی از علم الکتاب و اسم اعظم الهی بود ، اما چنان قدرتی داشت که توانست تخت ملکه سباء را از فاصله دور، در یک چشم برهم زدن نزد سلیمان نبی ع حاضر کند ؛ « قال الذی عنده علم من الکتاب انا اتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک ، فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی » ( نمل 40 ) 👌امام باقر علیه السلام ، فرمود ؛ « اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است در نزد آصف يك حرف از آنها بود به همان يك حرف زبان گشود فاصله بين او و تخت بلقيس فرو رفت بعد با دست خود تخت بلقيس را گرفت ، بعد زمين به حال اول برگشت به سرعت يك چشم به هم زدن ، ولى در نزد ما هفتاد و دو حرف است و يك حرف اختصاص به خدا داردح كه در نزد خود او است جزء اسرار غيبى است‏ و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم » 📚بحار الانوار : ج 27 ص 25 👌امام صادق ع فرمود ؛ « نسبت کسی که تنها اندکی از علم الکتاب را دارا بود ( یعنی آصف بن برخیا ) ، با کسی که تمام علم الکتاب را دارا است ( یعنی ائمه ع ) همانند آن مقدار آبی است که یک پشه با بالهای خود از دریا بر می دارد » « ... ما یاخذ بعوضه من ماء البحر » 📚بحار الانوار ج 35 ص 429 ❕راوی از امام سجاد علیه السلام سوال کرد ؛ «آیا ائمه عليهم السّلام مرده زنده ميكنند و آيا كور و پيس را شفا ميدهند و بر روى آب راه ميروند؟ 🔹امام علیه السلام فرمود : « بله هر چه خدا به هر پيغمبرى داده به حضرت محمّد نيز داده ولى به پيامبر اكرم چيزهائى داده كه به آنها نداده است . راوی سوال کرد هر چه به پيامبر اكرم داده به امير المؤمنين عليه السّلام نيز داده فرمود آرى بعد امام حسن و امام حسين عليهما السّلام سپس به هر امامى پس از ديگرى، تا روز قيامت‏ » « قُلْتُ الْأَئِمَّةُ يُحْيُونَ الْمَوْتَى وَ يُبْرِءُونَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ يَمْشُونَ عَلَى الْمَاءِ قَالَ مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً شَيْئاً قَطُّ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً ص وَ أَعْطَاهُ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ قُلْتُ وَ كُلُّ مَا كَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ نَعَمْ ثُمَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع ثُمَّ مِنْ بَعْدُ كُلَّ إِمَامٍ إِمَاماً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَعَ الزِّيَادَةِ الَّتِي تَحْدُثُ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ فِي كُلِّ شَهْرٍ ثُمَّ قَالَ إِي وَ اللَّهِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ » 📚بصائر الدرجات : ج 1 ص 269 ❔اما آیا می توان گفت که چون ائمه ع قدرت تکوینی دارند و می توانند بیماری ها را شفاء دهند ، پس شیعیان مجاز هستند که خودشان را در ورطه بیماری و هلاکت بیندازند به این امید که ائمه ع پشتیبان آنها هستند ❗️ 👌این تصور اشتباه است ، بهره گیری ائمه ع از قدرت غیبی ، منوط و مشروط به اذن الهی است و مطلق نیست ، چنان که امام کاظم ع فرمود ؛ « خداوند قلوب امامان را محل اراده و خواست خودش قرار داده است . هر زمان خداوند چیزی را بخواهد آنان هم می خواهند و بدون اذن خداوند کاری نمی کنند» « ان الله جعل قلوب الائمه ، موردا لارادته ، فاذا شاء الله شیئا ، شاءوه ...» 📚بحار الانوار ج 5 ص 114 ❕اراده خداوند نیز بر این تعلق گرفته است که اسباب طبیعی در عالم کارایی خود را داشته باشند و ائمه ع ، اجازه نداشتند که به صورت مطلق ، با قدرت غیبی خود ، خرق عادت کنند و اسباب طبیعی را بی اثر کنند ، چنان که امام صادق ع فرمود ؛ « خدا خواسته است که همه کارها از طریق اسباب آن جاری باشد» « أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً » 📚الکافی : ج 1ص 183 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌بر این اساس ، خداوند دستور می دهد که همگان موظفند بر اساس اسباب طبیعی ، جان خود را حفظ کنند ، و ائمه ع نیز به این دستور ، هم خود عمل می کردند و هم شیعیان را به آن امر می کردند که عمل کنند و چنین نبود که بگویند شما بروید مریض بشوید ، اما خیالتان راحت باشد ، ما شما را شفاء می دهیم ، یا خودشان بگویند ما چون قدرت غیبی داریم ، نیازی به مواظبت نداریم و با قدرت غیبی مشکل خود را برطرف می کنیم . 👌خداوند می فرماید ؛ « خود را با دست خود به هلاکت نیفکنید » « لَاتُلْقُوا بِايْديِكُمْ الَى التَّهْلُكَة » ( بقره 195 ) ❕ امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « هر آنچه در آن فساد نهفته شده و مایه ضرر برای جسم و نفس است حرام شمرده شده است» « َ كُلُّ أَمْرٍ يَكُونُ فِيهِ الْفَسَادُ مِمَّا قَدْ نُهِيَ عَنْه‏ ... َ فَحَرَامٌ ضَارٌّ لِلْجِسْمِ وَ فَسَادٌ لِلنَّفْس‏ » 📚بحار الانوار : ج 100 ص 51 👌پیامبر گرامی فرمود ؛ «اى على ، خداوند براى امّت من، اين را خوش ندارد ... كه كسى با جذاميان ( که بیماری مسری دارند ) سخن گويد، مگر اين كه ميانشان به اندازه يك ذراع، فاصله باشد». همچنين فرمود: «از جذامى بگريز، چنان كه از شيرى مى‏ گريزى». 📚الفقیه : ج 4 ص 357 👌و در نقل دیگر فرمود ؛ « در حالى با جذامى سخن بگو كه ميان تو و او، به اندازه يك يا دو نيزه، فاصله است » 📚فیض القدیر : ج 5 ص 52 _ بحار الانوار : ج 62 ص 83 ❕و فرمود ؛ « پنج دسته اند که باید از آنان پرهیز شود که یکی از آنان مجذومین و جذامیان اند » « خَمْسَةٌ يُجْتَنَبُونَ عَلَى كُلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ ... » 📚خصال : ج 1 ص 287 ❕در نقل دیگری آمده است ؛ « مجذومی به نزد پیامبر آمد تا با ایشان بیعت کند ، پیامبر دستش را به سوی او دراز نکرد ، و گفت دستت را دراز نکن ( بدون دست دادن ) با تو بیعت کردم » « أَنَّهُ ص أَتَاهُ مَجْذُومٌ لِيُبَايِعَهُ فَلَم‏ يَمُدَّ يَدَهُ إِلَيْهِ بَلْ قَالَ أَمْسِكْ يَدَكَ فَقَدْ بَايَعْتُكَ » 📚بحار الانوار : ج 62 ص 83 ❕بنابراین ، ماسک نزدن و خود را در معرض بیماری کرونا قرار دادن ، عملکردی است که مطابق آیات و روایات فوق و فرامین خداوند و اهلبیت ع نمی باشد . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕خداوند تصریح کرده است که توسل به ائمه ع در رفع گرفتاری و بیماریها بسیار راهگشا است ، چنان که در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فرماید ؛ « بندگانم بدانید که محبوبترین افراد نزد من محمد و اهل بیتش هستند و هر یک از شما که حاجت و درخواستی دارند به آنان توسل کنند زیرا هر کس در دعا به آنان توسل کند من دعای او را رد نمی کنم » « فَمَنْ كَانَتْ لَهُ حَاجَةٌ إِلَيَّ فَلْيَتَوَسَّلْ إِلَيَّ بِهِمَا فَإِنِّي لَا أَرُدُّ سُؤَالَ سَائِلٍ يَسْأَلُنِي بِهِمَا وَ بِالطَّيِّبِينَ مِنْ عِتْرَتِهِمَا فَمَنْ سَأَلَنِي بِهِمْ فَإِنِّي لَا أَرُدُّ دُعَاءَه‏ » 📚وسائل الشیعه : ج 7 ص 102 ❕اما تصریح کرده اند که زمانی عنایت خداوند و اهلبیت علیهم السلام شامل حال ما می شود تا مثلا گرفتاری بیماری کرونا نشویم ، که ما نیز نهایت سعی و تلاش خود را در مراقبت و عدم مبتلا شدن به بیماری انجام دهیم و آنجایی را که قدرت نداریم ، واگذار به خداوند و اهلبیت ع کنیم ، نه آنکه به امید خدا و اهلبیت ع ، خود مراقبتی و توجه به پروتکل های بهداشتی را نادیده بگیریم و ترک سعی و تلاش کنیم . 🔶علی علیه السلام فرمود ؛ «دعا کننده بدون عمل و تلاش مانند تیر انداز بدون « زه» است» « الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ كَالرَّامِي بِلَا وَتَرٍ » 📚نهج البلاغه : حکمت337 🔹از آنجایی که زه عامل حرکت و وسیله پیش راندن تیر به سوی هدف است روشن می شود که تلاش و کوشش نیز جزو شرایط اساسی برای استجابت دعا است . 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ «چهار دسته هستند که دعای آنان مستجاب نمی شود که یکی از آنان کسی است که در خانه اش نشسته است و دنبال تلاش و کوشش نمی رود و دعا می کند خدایا به من روزی بده » « أَرْبَعٌ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ دُعَاءٌ رَجُلٌ جَالِسٌ فِي بَيْتِهِ يَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي‏ » 📚بحار الانوار : ج 100 ص 12 🗯در روایت دیگر آمده است که عمر بن یزید می گوید به امام صادق گفتم: «مردی می گوید در منزل می نشینم و نماز و روزه وعبادت خداوند را انجام داده و رزقم به من می رسد ؟ 🔷امام ع فرمود : « این فرد از جمله کسانی است که دعایش مستجاب نمیشود» « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ قَالَ لَأَقْعُدَنَّ فِي بَيْتِي وَ لَأُصَلِّيَنَّ وَ لَأَصُومَنَّ وَ لَأَعْبُدَنَّ رَبِّي فَأَمَّا رِزْقِي فَسَيَأْتِينِي فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَذَا أَحَدُ الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ » 📚الکافی : ج 5 ص 77 👌علامه بزرگوار مجلسی و محدث بزرگوار شیخ حر عاملی روایات متعدد دیگری نیز در همین مضمون نقل می کند که شرط لازم و حتمی در استجابت دعا و توسل ، سعی و تلاش و کوشش می باشد و بدون آن دعا و درخواست فرد مستجاب نمیشود : 📚بحار الانوار : ج 90 ص 354 باب 22 _ وسائل الشیعه : ج 7 ص 123 باب 50 👌بنابراین روشن می شود که مفهوم دعا و توسل این است که ما حد اکثر تلاش خود را برای رسیدن به مقاصد صحیح انجام دهیم و آنجا که توانایی نداریم دعا و توسل کنیم که خدایا و یا اهل بیت ، حل بقیه مشکل با شما باشد و شما سعی مرا موثر واقع کنید . ❕در موضوع کرونا هم ما موظفیم ، نهایت تلاش خود را جهت مقابله با آن انجام دهیم و حتی در حرم ائمه ع ماسک بزنیم و خود مراقبتی کنیم و آنجایی را که توانایی نداریم به خود ائمه ع واگذار کنیم . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔انکار رؤیت، بخاطر بی‌اطلاعی از علم احمد بن اسحاق می‌گويد : به امام هادى نامه نوشتم و از رؤيت خدا پرسيدم و اختلافى كه مردم درباره آن دارند. ایشان در جواب نوشت : تا زمانی که ميان بیننده و دیده‌شده، هوا نباشد؛ «ديدن» واقع نمی‌شود. و اگر هوا از بیننده و دیده‌شده قطع شود، «رؤيت» درست نباشد وتشبيه از اينجا است. زيرا ناظر وقتى برابر منظور قرار گرفت به اعتبار رابطه جريان رؤيتى كه در ميان آنها لازم است بايد همانند باشند و اين همان تشبيه است. زيرا اسباب وشرائط بايد به مسببات خود متصل باشند. 📚 اصول کافی 97/1 🪐 امروزه با پیشرفت علم، و رفتنِ فضانوردان به سایر سیّارات و کرات؛ ثابت شده است که در آنجا نیز [که اصلاً هوا نیست و خلأ است] اشیا همچنان قابل رویت اند. درثانی! اگر میان «رائي و مرئي» لزوماً باید هوا یا تشبیه باشد؛ پس خدا نیز نباید ما را ببیند. زیرا همانگونه که میان ما با او «هوا و تشبیه و جهت» نیست؛ میان او با ما نیز همینگونه است ❗️❗️ 💠💠 👌وهابی اشکال کننده بدون آنکه مقصود کلام امام هادی علیه السلام را فهمیده باشد ، مطالب بی سر و ته و نامفهومی در توجیه اعتقاد خود به دیدن شدن خداوند در قیامت بیان کرده است ، در حالی که ما مفصلا در نمایه ذیل ، ثابت کرده ایم که بر اساس آیات قرآن و روایات اهلسنت ، دیدن شدن خداوند در قیامت محال و ناممکن است ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3350 👌در اینجا می افزاییم مسأله رؤيت خدا يك انديشه وارداتى است كه از طريق «احبار يهود» وارد محيط اسلامى شده و اهلسنت و وهابیت ، ناآگاهانه آن را پذيرفته اند. در اين جا نمونه هايى از باورهاى وارد شده در عهد قديم را يادآور مى شويم ؛ 1⃣«خداوند را ديدم كه بر تخت بلندى نشسته بود. گفتم: واى بر من، چشمان من پادشاه سپه دار را ديدند». 📚کتاب اشعیاء ، فصل ششم ، شماره 1 تا 6 2⃣«مى ديدم كه تخت هايى گذارده اند و خداى قديم بر آن نشسته، لباس او چون برف سفيد و موهاى سر او مانند پشم پاكيزه بود، تخت او شعله اى از نور بود». 📚کتاب دانیال ، فصل هفتم ، شماره نهم 3⃣ «امّا من به صورت خدا مى نگرم». 📚مزامیر داود ، فصل 17 ، شماره 15 👌بنابر دلايل زير، رؤيت حسى خداوند با چشم سر ، غير ممكن است ؛ 🔸 رؤيت حسى شرايطى را مى طلبد كه مى توان آنها را چنين بيان كرد ؛ 1. حسّ بينايى سالم باشد. 2. يك نوع مقابله ميان رائى و مرئى حاكم باشد. 3. مرئى بسيار دور يا بسيار نزديك نباشد. 4. مانعى ميان بيننده و ديدنى وجود نداشته باشد. 5. مرئى بى رنگ نباشد. 6. نور كافى براى ديدن وجود داشته باشد. 7. مرئى در جهت خاص نسبت به بيننده قرار گيرد. 👌 تحقق اين شرايط درباره خدا ملازم جسم و جسمانى بودن او است، و همه مسلمانان حقیقی جهان، خدا را برتر از جسم و جسمانى مى دانند و پيوسته مى گويند: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ. ( شوری 11 ) ❔با توجه به اين داورى قاطع عقل، چگونه مى توان گفت خدا را در روز قيامت با ديدگان حسى مى بينيم؟ 📚بحوث فی الملل و النحل ، ج 2 ص 293 ❕در روایت مورد استناد معاند نیز ، امام هادی ع به همین تحلیل های عقلی در ممنوعیت رویت خداوندی اشاره می کند . 👌 احمد بن اسحاق می گوید ؛ « به امام هادى عليه السلام نامه نوشتم و از رؤيت [خداوند] و اختلاف نظر مردم در اين باره، سؤال كردم. ايشان در پاسخ نوشت: «تا زمانى كه ميان بيننده و شى‏ء مرئى، هوايى كه نگاه از آن عبور كند، وجود نداشته باشد، رؤيتْ امكان‏ پذير نيست. پس، هر گاه ميان بيننده و شى‏ء مرئى، هوا نباشد، رؤيتى هم نخواهد بود » ( در روایت شیخ صدوق اضافه شده است که امام ع فرمود که اگر بین رائی و مرئی ، نور و روشنایی هم نباشد ، امکان رویت نیست ) « كَتَبتُ إِلى‏ أَبِي الحَسَنِ الثّالِثِ عليه السلام أَسأَلُهُ عَنِ الرُّؤيَةِ ومَا اختَلَفَ فيهِ النّاسُ، فَكَتَبَ: لا تَجوزُ الرُّؤيَةُ ما لَم يَكُن بَينَ الرّائي وَالمَرئِيِّ هَواءٌ يَنفُذُهُ البَصَرُ، فَإِذَا انقَطَعَ الهَواءُ ( و عدم الضیاء ) عَنِ الرّائي وَالمَرئِيِّ لَم تَصِحَّ الرُّؤيَة » 📚الکافی ج 1 ص 97 _ توحید صدوق ، ص 109 👌امام ع در این بیان تصریح می کند که بین رائی و مرئی ( ما و خداوند ) باید هواء باشد ، تا خداوند دیده شود ، به فضا و فاصله میان دو چیز هواء می گویند ؛ 📚ترجمه معجم الوسیط ، ج 2 ص 2132 👌امام هادی ع می گوید که اگر خداوند قرار باشد که با چشم سر دیده شود ، باید فاصله ای بین ما و او باشد و مثلا او در مقابل ما باشد و در جهت خاصی قرار گرفته باشد ، که این امر مستلزم جسمانیت خداوند است . ❕وهابی بدون آنکه مفهوم « هواء » را متوجه شود ، مفاهیم گنگ و نامفهومی را در دفاع از عقیده باطل خود افاضه کرده است . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕وهابی جاهل در ادامه ، بصیر و بینا بودن خداوند را به بینایی انسانها و دیدن آنها با چشم سر تشبیه کرده است و تصور کرده است که همانگونه که افراد بشر برای دیدن و شنیدن ، نیازمند چشم و گوش هستند ، خداوند هم برای « سمیع » و « بصیر » بودن ، نیازمند گوش و چشم است ، در حالی که نمی داند سميع و بصير بودن خداوند ، چيزى جز عالم بودن او به اصوات و منظره‏ ها نیست . 👌وقتى از بينايى و شنوايى و صفات ديگری همانند آن‏ها در مورد خداوند ، به ميان مى ‏آيد، فورا ذهن افراد جاهل ، متوجه بينايى و شنوايى خودشان مى‏ شود كه با ابزار و آلاتى مانند گوش و كره چشم با آن ساختمان‏هاى مخصوصشان مى ‏شنوند و می بینند ، در حالى كه بينايى و شنوايى خداوند با آلات و ابزار ممكن نيست؛ بلكه با حضور ذاتش در همه جا و در ظاهر و باطن همه اشياست. ❕برخی می نویسند ؛ « محققان بر اين عقيده‏ اند كه سميع و بصير بودن خداوند، چيزى جز علم و آگاهى او نسبت به اصوات و مبصرات يعنى موجودات ديدنى نيست. البتّه اين دو واژه از آنجا كه در آغاز براى قوه شنوائى و بينائى ما وضع شده، هميشه تداعى گوش و چشم را با خود دارد؛ ولى واضح است اين الفاظ هنگامى كه در مورد خداوند به كار مى ‏روند، از مفاهيم جسمانى و آلات و ادوات، مجرّد و برهنه مى‏ شوند؛ چرا كه ذات پاك او مافوق جسم و جسمانيّات است. 👌او چنان احاطه و آگاهى به اصوات و مناظر دارد، و چنان همه اين امور نزد او حاضراند كه از هرگونه شنوايى و بينائى برتر و بالاتر است، و لذا خداوند در دعاها به عنوان «اسْمَعُ السّامِعينَ» (از همه شنوندگان شنونده ‏تر) و «ابصر الناظرين» (از همه بينندگان بصيرتر) توصيف شده است‏ . 📚پیام قرآن ، ج 4 ص 126 ❕بر همین اساس ، علی ع در مورد شنوا و بینا بودن خداوند فرمود ؛ «السَّميْعُ لا بِاداتٍ، وَ الْبَصيرُ لا بِتَفْرِيقِ آلَةٍ» «او شنوا است ولى نه به ‏وسيله دستگاه شنوائى، و بينا است ولى نه با گشودن پلك چشم‏ها» 📚نهج ‏البلاغه، خطبه 152. ❕در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مى‏ خوانيم كه در پاسخ اين سؤال كه آيا خداوند سميع و بصير است؟ فرمود ؛ «آرى او سميع و بصير است ولى: «سَمِيْعٌ بِغَيرِ جارِحَةٍ، وَ بَصيرٌ بِغَيْرِ آلَةٍ » : «او شنوا است بدون نياز به عضو شنوائى، و بينا است بدون احتياج به آلت مشاهده و چشم». 📚الکافی ، ج 1 ص 83 ❕بنابراین خداوند برای دیدن نیازمند به چشم و ابزار و آلات مادی نیست و ذات او مبرا از این نسبت ها است ، با این وجود ، وهابیون و اهلسنت ، گویی معتقدند که خداوند هم به مانند ما چشم سر دارد و با چشمهایش ما را می بیند ، اما یک چشم نیست ❗️❗️ 👌مثلا بخاری از عبدالله بن عمر نقل می کند ؛ « روزی پیامبر در میان گروهی از صحابه ، درباره مسیح دجال سخن گفت ، در ضمن گفتارش فرمود ، خداوند یک چشم و کور نیست ، ولی چشم راست مسیح دجال کور و مانند حبه انگوری از حدقه بیرون زده است » « ... ان الله لیس باعور الا ان المسیح الدجال اعور العین الیمنی کان عینه عنبه طافیه » 📚صحیح بخاری ، ج 3 ص 1269 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕برخی از کانالهای بی اطلاع ، ترویج قضیه جعلی شرف الشمس در روز نوزدهم فروردین را می کنند ، در سالهای گذشته در این رابطه ، توضیحات مفصلی داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1078
👌پاسخی به جوابیه جناب عبادی در رد نقدی که ما بر ایشان داشته ایم 👇
❕ما در گذشته در مورد قضیه شرف الشمس یاد آور شدیم ؛ « قضیه شرف الشمس عبارت است از نوعی حکاکی بر روی نگین انگشتری زرد رنگ در روز نوزدهم فروردین با این اعتقاد که این عمل موجب گشایش کارها و سبب افزایش رزق و روزی و درمان بیماری ها و در امان ماندن از شرور و .‌‌‌‌..می شود ... 👌و در ادامه پس از توضیحاتی گفتیم ؛ « بنابراین اعتبار روز نوزدهم فروردین برای اعمال شرف الشمس مستند به روایتی نیست ، بلکه برگرفته از ستاره شناسی و نجوم و تخیل و وهم است که به هیچ عنوان اعتبار و رجحان شرعی ندارد . » 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1078 👌بحث ما اصلا حول این قضیه نبوده است که طبق اصطلاحات نجومی ، روز شرف المشمس چه روزی است ، آنچه ما آن را خرافه و توهم و تخیل دانسته بودیم ، اعمالی بود که در روز شرف الشمس انجام می شود با این اعتقاد که با انجام آنها رزق و روزی افزایش پیدا می کند و بیماری ها درمان می شود و از شرور در امان می مانیم . ❕جناب آقای احسان عبادی ، پستی در کانالشان گذاشتند و جریان تاثیر قضیه شرف الشمس در زندگی انسانها را تایید کردند و نوشتند ؛ « شرف و هبوط هر سیاره هم با سیاره دیگر فرق دارد، مثلا شرف سیاره شمس (خورشید) روز 19 برج حمل (فروردین) است و هبوط آن روز 19 برج میزان (مهرماه) ، شرف سیاره ماه روز 3 اردیبهشت است ، شرف مریخ 28 دی ماه است و... طلوع هر سیاره در روز شرف خودش، آثاری دارد که در علم هیئت در آن بحث شده ، شرف شمس هم روز 19 فروردین است که آثار مهم و مثبتی دارد ، پس اصل قضیه کاملا درست است و خرافات نیست » 👌ما گفتیم اعتقاد به تاثیر مثبت شرف الشمس در زندگی انسانها ، بی اطلاعی است و متاسفانه برخی از کانالهای بی اطلاع ترویج این قضیه جعلی را می کنند . ❕آقای عبادی در پاسخ به ما سخنانی در اهمیت علم نجوم و هیئت برای فهم قبله و رویت هلال و ... ایراد کردند که مورد مخالفت ما نیست ، یا گفتند در روایتی از امام رضا ع هم آمده است که شرف خورشید در ماه فروردین است که این مباحث مورد نقد و رد ما نبوده است . 👌مخالفت و نقد ما آنجایی است که شما بخواهید ، از اوضاع فلکی ، استفاده سعادت و نحوست در زندگی انسانها کنید ، آنجایی که دلیلی از بیانات اهلبیت ع برای این سعادت و نحوست در زندگی انسانها نمی باشد . ( مانند همین قضیه شرف الشمس ) . ❕بنابراین ما اصل علم نجوم و هئیت را خرافه ندانسته ایم ، اعتقاد به تاثیر مثبت اوضاع فلکی در زندگی انسانها را آن هم در جایی که دلیلی از معصومین ع در این رابطه نرسیده است را خرافه و جعلی دانسته ایم ، چنان ک در گذشته در ذیل پاسخی آوردیم ؛ 👌در روایاتی از آموختن علم نجوم نهی شده است . ❕ستاره شناسی به امام علی علیه السلام عرض كرد ؛ « اگر در اين زمان [براى جنگ با خوارج‏] بروى مى‏ ترسم به مراد خود نرسى فرمود : آيا خيال مى‏ كنى تو مى ‏توانى ساعتى را نشان دهى كه هر كس در آن ساعت سفر كند بلا و بدى از او دور شود و از ساعتى برحذر دارى كه هر كس در آن ساعت سفر كند ضرر و زيان او را در برمى ‏گيرد؟! آن كس كه سخنان تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده است و براى رسيدن به مطلوب و دفع امور ناخوشايند، از كمك گرفتن از خدا بى‏ نيازى نشان داده است ... 👌حضرت سپس رو به مردم كرد و فرمود ؛ « اى مردم از آموختن اخترشناسى بپرهيزيد مگر آن مقدارى كه در بيابان يا دريا وسيله راهيابى مى‏ شود؛ زيرا اخترشناسى به كهانت و پيشگويى مى‏ انجامد و اخترگو مانند كاهن است، و كاهن چون ساحِر و ساحر همانند كافر و كافر در آتش است؛ [اينك‏] به نام خدا حركت كنيد. » 📚نهج البلاغه خطبه 79 ❕امام صادق عليه السلام در پاسخ به سؤال زنديقى که از اختر شناسى سوال کرد فرمود ؛ « آن علمى است كه منافعش اندك و مضرّاتش بسيار است؛ زيرا آنچه مقدّر باشد به وسيله اين علم دفع نمى ‏شود و جلو بلا را به كمك آن نمى ‏توان گرفت. اگر منجّم از بلا خبر دهد محافظت و مراقبت از خود، او را از قضاى الهى نجات نمى‏ دهد و اگر از خير و خوبيى خبر دهد، نمى‏ تواند به آن شتاب بخشد و اگر بدي اى برايش پيش آيد، نمى ‏تواند آن را برگرداند. منجّم با علم خدا مى‏ ستيزد و به خيال خودش قضاى خدا را از خلق او برمى ‏گرداند. » 📚بحار الانوار ج 58 ص 223 ❕این مضمون در روایات متعدد دیگری نیز وارد شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج 11 ص 370 باب 14 👇ادامه
🔸ادامه 👇 ❕مقصود از علم نجومى كه آموختن آن تحريم شده است، دانش ستاره ‏شناسى به مفهوم امروزى آن نيست؛ بلكه مقصود، آشنايى با نقش ستارگان در سرنوشت انسان و پيش‏ بينى حوادث آينده از طريق مطالعه در سير كواكب است. 👌ستاره‏ شناسى و استفاده از وضع ستارگان در آسمان، براى پيدا كردن جادّه ‏ها در دريا و صحرا و همچنين امور ديگرى از اين قبيل كه بر واقعيت‏هاى اوضاع ستارگان بنا شده است، نه تنها ممنوع نيست، بلكه گاه جزء علوم «لازم ‏التّعليم» محسوب مى ‏شود، چرا كه با نظام جامعه انسانى سر و كار دارد. ❕قرآن مجيد نيز به اين موضوع به عنوان يك نعمت مهمّ الهى و يكى از نشانه‏ هاى توحيد اشاره كرده مى ‏فرمايد ؛ « و به وسيله ستارگان (به هنگام شب) هدايت مى ‏شوند.» ( نحل 16) 👌 و در جايى ديگر مى‏ فرمايد ؛ «او كسى است كه ستارگان را براى شما قرار داد، تا در تاريكى ‏هاى خشكى و دريا به وسيله آنها راهنمايى شويد. ما نشانه ‏ها (ى خود) را براى كسانى كه آگاهند بيان داشتيم.» ( انعام 97) 👌 اين تعبيرات نشان مى‏ دهد كه قرآن انسانها را براى فرا گرفتن اين بخش از علم نجوم تشويق مى ‏كند. آنچه ممنوع است همان چيزى است كه به عنوان «احكام نجوم» معروف شده، يعنى از اوضاع كواكب و چگونگى تقارن و تباعد (دورى و نزديكى) آنها مسايلى را كشف مى ‏كنند و پيشگويى‏ هايى نسبت به حال اشخاص، گروهها و جامعه بشرى مى ‏نمايند كه بخشى از آن، كلّى گويى‏ هايى است كه هر كس توانايى آن را دارد، بى‏ آن كه نگاهى در اوضاع كواكب كرده باشد، يا بيان جزئيّاتى است كه با حدس و گمان همراه است و در بسيارى از مواقع خلاف آن ثابت مى‏ شود . 👌بنابراين، آنچه با آن شدّت، مورد نهى و مذمّت قرار گرفته عبارت است از «علم به احكام نجوم». يعنى مجموعه پندارها و خيالاتى كه زندگى و سرنوشت انسانها را در اين كره خاكى با اوضاع و احوال ستارگان پيوند مى‏ داد و بوسيله اوضاع فلكى پيشگويى ‏هايى نسبت به آينده، نه تنها در مسايل عمومى و اجتماعى، بلكه در مسايل شخصى و جزيى داشتند، به همين دليل «سلاطين» و شاهان غالبا در دربار خود، براى دستيابى به حوادث آينده، «منجّمانى» استخدام مى ‏كردند و بسيارى از آنها اوضاع كواكب را، مطابق آنچه ميل سلطان بود پيش‏ بينى مى ‏نمودند بنابراین آنچه در روايات اسلامى از آن نهى شده، همين پيشگويى ‏ها و ارتباطات است. 📚پیام امام امیر المومنین ج 3 ص 279 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1963 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir