eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
173 ویدیو
37 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! 👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه طرح شبهه و سوال : @poorseman سایت ipasookh.ir تمام کانالهای ما : https://yek.link/ipasookh
مشاهده در ایتا
دانلود
❕ملحد مدعی است که در هنگام ظهور امام مهدی علیه السلام به قدری کشتار صورت می گیرد که مردم می گویند اگر مهدی از آل محمد بود , چنین کشتاری را به راه نمی انداخت , در ذیل پاسخ ادعایش را داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2244
❕پاسخ به شبهات تکراری معاندین 👌ملحد مدعی است که پیامبر اسلام به ایرانیان اهانت کرده است و از ازدواج با خوزستانی ها نهی کرده است , در ذیل پاسخش را داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2096
❗️پاسخ به شبهات تکراری معاندین 👌ملحد در مورد تعبیر " الم تر " در آیه سوره مریم اشکال ندیدن را مطرح کرده است که شبیه این اشکال را در مورد آیه دیگری نیز در گذشته مطرح کرده بود که همان موقع پاسخ او را دادیم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2601 👌در رابطه با ارسال شیاطین از سوی خداوند به سوی کفار , در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3468
آیا مجازات الهی با جنایاتی ظالمینی چون هیتلر شباهت دارد ? 🤔 ❓تشابه الله با هیتلر «راه حل نهایی» الله در قبال کفار قوم نوح و‌ لوط ، درست مانند «راه حل نهایی» هیتلر در قبال یهودیان، چیزی جز کشتار جمعی با روشی ددمنشانه نبود! اما تعصب دینی خداباوران باعث می‌شود که کشتارهای هیتلر را جنایت‌ قلمداد کنند اما از کشتارهای خدای موهومشان به سادگی بگذرند! (در حالی که هیتلر فقط در دنیا یهودیان را عذاب کرد! اما این خدای رحمان و رحیم دین اسلام در آخرت هم ول‌کن معامله نیست و می‌خواهد تا ابد کفار را در جهنم عذاب کند!) گویی که «خدا بودن» مجوزیست برای کشتار بی‌رحمانه و‌ جنایت‌آمیز! ❗️❗️ 💠💠 👌معاند در متن مورد ارائه برای فریب مخاطبین خود مغالطات متعددی را صورت داده است که یاد آور می شویم : 1⃣خداوند مالک جان و مال انسانها است و اگر آنچه را که به آنها داده از آنها بگیرد , در ملک خود تصرف کرده است و ظلمی در حق آنان نکرده است به خلاف افراد ظالمی چون هیتلر . ❕یکی از شاخه های توحید خداوند ، توحید در مالکیت است .خداوند مالک حقیقی همه موجودات است و می تواند در جان و مال تمام انسان ها تصرف کند ، زیرا وقتی خالق همه اشیاء او است طبعا مالک همه اشیاء نیز ذات مقدس او است. 📚تفسیر نمونه ج 27 ص449 🔶خداوند در آیات متعددی به این حقیقت اشاره کرده است و می فرماید: « هر چه در آسمانها و زمین است از اوست» ( بقره 116- 255- 284 - آل عمران 109- 129- نسا ء 126 ) ❗️« مالکیت آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن خداست» 🔶مائده 17- انعام 12- توبه 116 2⃣خداوند ظالمین و مفسدین را به خاطر ظلم و فسادی که در زمین به راه انداخته اند , عذاب می کند نه بیگناهان را و مقصر در عذاب آنها اعمال ناشایست خودشان است به خلاف ظالمینی چون هیتلر که بیگناهان را از دم تیغ می گذراند . ❕خداوند می فرماید : "وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ " "و چنين نبود كه پروردگارت آباديها را به ظلم و ستم نابود كند در حالى كه اهلش در صدد اصلاح بوده باشند. " ( هود ١١٧ ) 👌" انَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النّاسَ شَيْئاً وَلكِنَّ النّاسَ انْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ. " " «خداوند هيچ به مردم ستم نمى كند؛ ولى اين مردمند كه به خويشتن ستم مى كنند». " ( یونس ٤٤ ) 3⃣خداوند قبل از آنکه افرادی را عذاب کند , پیامبرانش را به سوی آنان می فرستند تا آنان را به مسیر خیر و نیکوکاری و عدالت دعوت کنند و از طغیان و ظلم بر حذر دارند و چنین نبوده است که بدون اتمام حجت کسی را عذاب کند به خلاف ظالمینی چون هیتلر که اصلا دعوت مردم به خیر و عدالت و اتمام حجت برایشان معنا و مفهوم پیدا نمی کند . ❕خداوند می فرماید : " وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ " " پروردگار تو هرگز شهرها و آبادى‏ها را هلاك نمى‏كرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند، و ما هرگز آبادى‏هايى را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند. " ( قصص ٥٩ ) ❕وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ ذكْرى‏ وَ ما كُنَّا ظالِمِين‏ " " ما هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه انذار كنندگانى براى آنها بود - تا متذكر شوند، و ما هرگز ستمگر نبوديم. " ( شعراء ٢٠٨ _ ٢٠٩ ) 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 4⃣یکی از اهداف خداوند از عذاب طاغیان بیدار سازی و تذکر آنان بوده است تا شاید از حوادث ناگواری که برایشان اتفاق افتاده درس بگیرند و رفتار خود را اصلاح کرده و قدم در مسیر نیکی بردارند , چنین هدفی در جنایات کسانی چون هیتلر هیچگاه معنا و مفهوم پیدا نمی کند . ❕خداوند می فرماید : " وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِىٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون " و ما در هيچ شهر و آبادى پيامبرى نفرستاديم مگر اين كه اهل آن را به سختى ها و رنج ها گرفتارساختيم؛ شايد (به خود آيند، و به سوى خدا) بازگردند و تضّرع كنند». ( اعراف ٩٤ ) ❕و در مورد آل‏فرعون چنين مى‏خوانيم: "وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنْ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ " «و ما فرعونيان را به خشكسالى و كمبود ميوه ها گرفتار كرديم، شايد متذكّر گردند». ( اعراف ١٣٠ ) ❕ در سوره مؤمنون آيه 76 مى‏خوانيم: وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ. «و به راستى ما آنها را به عذاب (و بلا) گرفتار ساختيم (تا بيدار شوند)، امّا آنان نه در برابر پروردگارشان تواضع كردند، و نه به درگاهش تضرّع مى كنند» 👌در يكى از خطبه‏هاى اميرمؤمنان على عليه السلام در نهج‏البلاغه مى‏خوانيم: «انَّ اللَّهَ يَبْتَلى عِبادَهُ عِنْدَ الأَعْمالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمراتِ، وَ حَبْسِ الْبَرَكاتِ، وَ اغْلاقِ خَزائِنِ الْخَيْراتِ، لِيَتُوْبَ تائِبٌ، وَ يُقْلِعَ مُقْلِعٌ، وَ يَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ، وَ يَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ!»: «خداوند بندگان خويش را به هنگامى كه اعمال بد انجام مى‏دهند، با كمبود ميوه‏ها، و جلوگيرى از نزول بركات، و بستن درهاى گنج‏هاى خيرات به روى آنان، مبتلا مى‏سازد، تا توبه‏كاران توبه كنند، و آنها كه بايد دست از گناه بكشند خوددارى نمايند، و پندپذيران پند گيرند، و آنها كه آماده‏اند از گناه باز ايستند» 📚نهج البلاغه خطبه ١٤٣ 5⃣اگر خداوند مردمانی را در دنیا به خاطر ظلم و فسادشان عذاب می دهد , از این جهت است تا دیگران عبرت و درس بگیرند و قدم در مسیر ظلم و طغیان و فساد نگذارند تا با عبرت گیری آنان زندگی بشر اصلاح شود . ❕خداوند می فرماید : " وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى‏ وَ هِيَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ _ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ " " و اينچنين است مجازات پروردگار تو هنگامى كه شهرها و آباديهاى ظالم را مجازات مى‏كند، (آرى) مجازات او دردناك و شديد است! - در اين نشانه‏اى است براى كسى كه از عذاب آخرت مى‏ترسد، همان روزى است كه مردم در آن جمع مى‏شوند، و روزى كه همه آن را مشاهده مى‏كنند. "( هود ١٠٢ _ ١٠٣ ) 👌"وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ _ فَجَعَلْناها نَكالاً لِما بَيْنَ يَدَيْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ " بطور قطع حال كسانى را از شما كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند دانستيد، ما به آنها گفتيم بصورت بوزينه‏هاى طرد شده‏اى در آئيد - ما اين جريان را مجازات و درس عبرتى براى مردم آن زمان و كسانى كه بعد از آنان آمدند، و هم پند و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم. " ( بقره ٦٥ _ ٦٦ ) ❕بنابراین مقایسه مجازات الهی با جنایات فاسدینی چون هیتلر از اساس باطل و اشتباه و مغالطه ای در جهت تحمیق مخاطبین است که توسط ملحدین صورت می گیرد . 👌در رابطه با چرایی مجازات ظالمین در آخرت , و خلود کفار در آتش در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5927 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9204 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9316 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
توضیحی پیرامون رابطه علم و مذهب و دعوت مذهب به علم و دانش 🤔 ❓تفاوت ميان علم و مذهب، تفاوتى است به عمق ميليونها سال نورى! ) علم شما را آگاه كرده و راه راحت زندگى كردن، پيشرفت و دانش اندوزى را به شما نشان ميدهد و دانشمندان يافته هاى خود را بصورت رايگان در خدمت مردم قرار ميدهند. #ب) در دين و مذهب موجوداتى به نام آخوند، ملا، مفتى، كشيش و خاخام وجود دارند كه تمام تلاششان براى به فلاكت كشيدن شما، تزريق جهل و خرافات، خر كردن شما از هر راهى و به بردگى كشيدن شماست و بابت همين جنايات نيز از شما پول ميگيرند كه در اِزايش بهشتى موهوم به شما هديه دهند. ❗️❗️ 💠💠 👌ملحدین دروغگو و اهل تزویر از هیچ تلاشی برای فریب مخاطبین خود کوتاهی نمی کنند و به دروغ در صدد تقابل سازی میان علم و مذهب هستند در حالی که شعار مذهب همواره دعوت به علم و دانش و فراگیری علوم سودمند برای ساختن دنیایی بهتر بوده است و آیات و روایات شاهد روشنی بر این قضیه است که به برخی اشاره می کنیم : 1⃣ در داستان آدم عليه السلام مسأله تعليم اسماء بيان شده كه اشاره به علم و آگاهى بر اسرار آفرينش تمام موجودات است نه اينكه در علوم دينى منحصر باشد: "وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا " ( بقره ٣١ ) 2⃣در سوره «الرّحمن» به تعليم بيان از سوى خداوند پرداخته، و آن را به عنوان يك موهبت عظيم الهى در آغاز سوره‏اى كه مجموعه بزرگترين نعمت ها در آن ذكر شده است معرّفى مى‏كند عَلَّمَهُ الْبَيان. ( الرحمان ٤ ) 3⃣در سوره «يوسف» به علم تعبير خواب و حكايت رؤياها از حوادث آينده- كه گاه مى‏تواند در سرنوشت ملّتى همچون ملّت مصر اثر بگذارد- اشاره كرده، و از قول يوسف نقل مى‏كند ذلِكُما مِمّا عَلَّمنى رَبّى. ( یوسف ٣٧ ) 4⃣باز در همين سوره به مسأله تدبير امر يك كشور و آگاهى بر مديريّت بيت المال اشاره كرده، و از قول يوسف خطاب به عزيز مصر مى‏گويد: اجْعَلْنى عَلى خَزائِنِ الارْضِ انّى حَفيظ عَليم: «مرا سر پرست خزائن اين سرزمين (مصر) بگمار كه من نگاه دارنده و آگاهم». (و مديريّت آن را به خوبى مى‏دانم). ( یوسف ٥٥ ) 5⃣ (در همين مديريّت يك كشور) داستان طالوت و جالوت، هنگامى كه دليل انتخاب طالوت را از سوى پيغمبر آن زمان (اشموئيل) بيان مى‏كند، مى‏گويد: انَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَزادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ: «خداوند او را بر شما برگزيده است، و علم و قدرت جسمانى او را وسعت بخشيده». ( بقره ٢٤٧ ) ❕بديهى است امتياز طالوت برساير بنى اسرائل تنها در معارف الهى نبود بلكه آگاهى و مديريّت در امور نظامى و سياسى كه در نهاد اين جوان هوشيار و مدبّر وجود داشت، نيز مورد توجّه و استدلال بوده است. 6⃣ در داستان داود عليه السلام نيز تعليم «صنعةَلَبُوس» (علم زره بافى) را يكى از افتخارات بزرگ او مى‏شمرد بلكه «لبوس» به گفته طبرسى در مجمع البيان هر گونه اسلحه دفاعى و تهاجمى را شامل مى‏شود و منحصر به زره نيست ( مجمع البیان ذیل آیه ٨٠ سوره انبیاء ) ؛ و مى‏فرمايد: وَعَلّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأسِكُمْ. ( انبیاء ٨٠ ) 7⃣ در سوره «كهف» در داستان موسى و خضر، از علوم و دانش هايى سخن مى‏گويد كه از سوى خضر عليه السلام به موسى عليه السلام آموخته شد و هيچ كدام از آنها از علوم و معارف دينى به معنى خاص نبود، بلكه از علومى بود كه جامعه انسانى را طبق نظام احسن اداره مى‏كند، مى‏فرمايد: فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً: «در آنجا (موسى و دوست همسفرش يوشع) بندهى از بندگان ما را يافتند كه او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوى خود، علم فراوانى به او تعليم داده بوديم». ( کهف ٦٥ ) و سپس در آيات بعد سه نمونه از اين علوم را مشروحاً بيان مى‏كند كه هيچ كدام از علوم و معارف دينى نيست؛ بلكه همه آنها مربوط به تدبير امور زندگى است. 8⃣ در سوره «نمل» از آگاهى سليمان نسبت به چگونگى سخن گفتن پرندگان سخن به ميان آورده، و آن را به عنوان يكى از افتخارات سليمان كه به آن مباهات مى‏كرد؛ ذكر مى‏كند: وَقالَ يا ايُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ: «گفت اى مردم زبان پرندگان به ما تعليم داده شده است». ( نمل ١٦ ) 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 9⃣ در اواخر سوره «كهف» در داستان ذى القرنين سخن از سدّ سازى او به عنوان يك واقعه مهم به ميان آمده، و حتى جزئياتى از چگونگى تدبير او در امر ساختن يك سدّ نيرومند آهنين براى جلوگيراى از هجوم قبايل فاسد و مفسد (يأجوج و مأجوج) را بيان مى‏كند: آتُونى زُبُرَ الْحَديدِ حَتّى اذا ساوَى‏ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتّى اذا جَعَلَهُ ناراً قالَ‏ آتُونى افْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً: «قطعات بزرگ آهن را برايم بياوريد (و آنها را روى هم بچينيد) تا هنگامى كه كاملًا ميان دو كوه را پوشانيد، سپس گفت:" (در اطراف آن آتش بيفروزيد) و در آن بدميد" (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرده، گفت اكنون مس مذاب برايم بياوريد تا بر روى آن بريزم». ( کهف ٩٦ ) اين موهبت نيز به علم و دانش سد سازى اشاره مى‏كند. 🔟 در سوره «لقمان» نيز در آياتى كه شرح و صاياى لقمان به فرزندش مى‏دهد به يك سلسله دستورات برخورد مى‏كنيم كه جنبه روانشناسى و اجتماعى و مردم دارى دارد؛ كه رعايت آنها براى همگان در زندگى نيز مهم و كارساز است؛ از جمله اينكه به پسرش دستور مى‏د هد: «نسبت به مردم بى اعتنايى و ترشرويى نكن، مغرورانه بر زمين راه نرو، در راه رفتن اعتدال را رعايت كن، بلند سخن نگو، فرياد نكش، و صبر و شكيبايى و استقامت در كارها داشته باش». ( لقمان ١٧ _ ١٩ ) اين در حالى است كه خداوند مقام لقمان را به خاطر برخوردارى از موهبت علم و حكمت و دانش بزرگ داشته است، تا آنجا كه سخن او را در كنار سخن خويش قرار داده است . 1⃣1⃣ در سوره «سباء» در شرح حال سليمان، سخن از برنامه‏هاى گسترده عمرانى و هنرى به ميان آمده است، كه پريان زير نظر سليمان، انجام مى‏دادند: يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحاريبَ وَ تَماثيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسياتٍ: «آنها هر چه سليمان مى‏خواست (و دستور مى‏داد) برايش درست مى‏كردند معبدها، تمثال ها، ظروف بزرگ غذا همانند حوض و ديگ هاى ثابت»! ( سبا ١٣ ) و در آيه قبل از آن، به دستيابى سليمان به دانش ذوب فلزّات اشاره كرده، و مى‏فرمايد: و اسَلْنا لَهُ عَيْنَ القِطْرِ: «ما چشمه‏هاى مس (مذاب) را براى او روان ساختيم». ( سبا ١٢ ) 2⃣1⃣در سوره «بقره» درباره زمامدارى داوود پيامبر، مى‏فرمايد: وَ قَتَلَ داوُودُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا يَشاءُ: «داوود جالوت را كشت و خداوند حكومت و حكمت و دانش را به او بخشيد و از آنچه مى‏خواست به او تعليم داد». ( بقره ٢٥١ ) روشن است علم و حكمت در اينجا دانشى است كه براى تدبير ملك و مملكت لازم است؛ و اگر معنى وسيع ترى نيز داشته باشد، اين بخش از علوم مربوط به كشوردارى و نظام حكومت را قطعاً شامل مى‏شود. ❕از مجموع اشاراتى كه در آيات فوق و بعضى ديگر از آيات قرآن وارد شده به خوبى مى‏توان استفاده كرد؛ كه بر خلاف پندار كسانى كه تصوّر مى‏كنند، قرآن تنها به علوم دين و معارف الهيّه؛ اهميّت داده و سخنى از علوم ديگر به ميان نياورده است، قرآن براى اين بخش از علوم اهميّت فوق العاده‏اى قائل است، و آن را از مواهب بزرگ الهيّه مى‏شمرد، و مسلمانان را تشويق به فراگيرى هر گونه علم مفيد و نافع در زندگى مادّى و معنوى مى‏نمايد. 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❗️در احاديث اسلامى نيز (به پيروى از آيات قرآن مجيد)، تنها اكتفا به تشويق از فراگيرى علوم دينى نشده بلكه علاوه بر آن هر گونه علم مفيد در زندگى مادّى و معنوى مورد توجّه قرار گرفته است؛ به عنوان نمونه به روايات زير توجّه كنيد: 1⃣ در حديث معروفى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم؛ كه فرمودند: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصِّيْنِ فَانَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَريضَة عَلى كُلِّ مُسْلِمٍ»: «دانش را فرا گيريد هر چند در كشور چين‏ باشد، زيرا تحصيل دانش بر هر مسلمانى واجب است». 📚بحار الانوار ج ١ ص ١٨٠ ❕بايد توجّه داشت كه مملكت چين در آن زمان دورترين كشور جهان شناخته مى‏شد؛ بنابراين منظور اين است كه به سراغ دانش برويد هر چند در دور افتاده‏ترين كشورهاى دنيا باشد. 👌بديهى است دانشى كه در آن روز در چين يافت مى‏شد معارف قرآنى و دينى نبود؛ چرا كه جاى آن مراكز وحى بود بلكه منظور دانش هاى مفيد دنيوى است. ❕ممکن است برخی از معاندین به سند این روایت اشکال گیرند , در حالی که این روایت " موثوق الصدور " است و موافق آیات و روایات فراوانی است که توصیه به کسب علوم دنیوی می کند و ما ماموریم که روایتی را که موافق قرآن و سنت پیامبر است را بپذیریم و حکم به صحت آن کنیم , چنان که در ذیل توضیح داده ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5043 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/12017 2⃣در حديث ديگرى از امام اميرالمؤمنان على عليه السلام مى‏خوانيم: «الْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤمِنِ فَاطْلُبُوها وَلَوْ عِنْدَ الْمُشْرِكِ»: «دانش گمشده شخص با ايمان است، پس آن را طلب كنيد هر چند نزد مشركان باشد». 📚بحار الانوار ج ٧٥ ص ٣٤ ❕روشن است، آنچه نزد مشركان يافت مى‏شود؛ معارف توحيدى و علوم الهى نيست، بلكه علوم مفيد ديگرى است كه در زندگى به كار مى‏آيد، و گاه نزد آنان است. 👌اين گونه احاديث؛ شعار معروف «علم وطن ندارد» را تداعى مى‏كند؛ و تأكيد مى‏نمايد كه علم و دانش گمشده مؤمنان است، هر جا و نزد هر كس بيابند، آن را فرا مى‏گيرند. چنانچه در حديث ديگرى آمده است «كَلِمَةُ الْحِكْمَةِ ضالَةُ الْمُؤمِنِ فَحَيثُ وَجَدهَا فَهُوَ احَقُّ بِها»: «دانش گمشده مؤمن است، هرجا آن را بيابد به آن سزاوارتر است». 📚بحار الانوار ج ٢ ص ١٩٩ ❕بر همین اساس امیر مومنان ع تصریح می کند که متقین گوشهای خود را وقف شنیدن علوم نافع کرده اند نه علومی که صرفا دینی است : " وقفوا أسماعهم على العلم النّافع لهم. " 📚نهج البلاغه , خطبه متقین 3⃣ در حديث ديگرى از امير مؤمنان على عليه السلام آمده است: «الْعُلُومُ ارْبَعَةٌ: الْفِقْهُ لِلَادْيانِ وَالطِّبُ لِلَابْدانِ وَالنَّحْوُ لِلِّسانِ، و النُّجُومُ لِمَعْرِفةِ الازْمان»: «دانش چهار بخش است: فقه براى دين، پزشكى براى بدن، نحو (ادبيّات) براى زبان، ستاره‏شناسى براى شناخت اوقات». 📚بحار الانوار ج ١ ص ٢١٨ 4⃣ در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مى‏خوانيم: «وَكَذلِكَ اعْطى‏ (الِانْسانَ) عِلْمَ ما فيهِ صَلاح دُنْياهُ كَالزِّراعَةِ وَالغِراسِ وَاسْتِخْراجِ الارَضِيْنَ، وَاقْتِناءِ الاغْنامِ وَالانْعامِ وَاسْتِنْباطِ المِياهِ، وَ مَعْرِفَةِ الْعَقاقِير الَّتى يُسْتَشْفى بِها مِنْ ضُرُوبِ الاسْقامِ، والْمَعادِنِ الَّتى يُسْتَخْرَجُ مِنْها انْواعُ الْجَواهِرِ، وَ رُكُوبِ السُّفُنِ وَالْغَوْصِ فِى الْبَحْرِ ... وَالتَّصَرُّفِ فِى الصِّناعاتِ وَ وُجُوهِ الْمَتاجِرِ وَالْمَكاسِبِ»: ❕امام صادق عليه السلام مطابق اين روايت ضمن بر شمردن علوم و دانش هاى مفيدى كه خداوند به لطف و كرمش بر انسان ارزانى داشته، مى‏فرمايد: «همچنين به او علومى بخشيده؛ كه اصلاح دنياى او در آن است، مانند:" كشاورزى، باغدارى، استخراج زمين ، دامدارى و استخراج آبها از زمين، شناخت گياهان دارويى كه براى انواع بيمارى ها مفيد است و شناخت معادنى كه از آن انواع جواهر استخراج مى‏شود، وسوار شدن بر كشتى ها و غواصّى در درياها ... و تصرّف در انواع صنايع و انواع تجارت ها و كسب‏ها"». 📚 بحار الانوار ج ٣ ص ٨٣ ❕ به اين ترتيب امام عليه السلام تمام اين علوم را از مواهب الهى شمرده و انسانها را به تحصيل و تعليم و گسترش آن تشويق فرموده است. 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌از مجموع آيات و روايات فوق و نيز روايات ديگرى كه شرح همه آنها به طول مى‏انجامد به خوبى استفاده مى‏شود كه چگونه اسلام يك نهضت علمى نيرومند را پايه گذارى كرد؟ و به همين دليل با گذشت دو سه قرن اين نهال برومند رشد و نمو كرد و شاخ و برگ آن سراسر جهان اسلام را زير پوشش خود قرار داد، و چنان به ثمر نشست كه در مدّت كوتاهى كتاب هاى فراوان در رشته‏هاى مختلف علمى اعم از معارف الهى، فلسفه، طب بهداشت، جغرافيا، فيزيك، شيمى و غير آنها تأليف و تصنيف شد؛ كه بخشى از آن به صورت ترجمه، و بخش ديگرى به صورت تحقيقات جديد دانمشندان اسلام، در رشته‏هاى مختلف علمى انتشار يافت. ❕دانشمندانى كه درباره تاريخ تمدن اسلام بحث كرده يا كتاب نوشته‏اند؛ از جمله‏ دانشمندان غربى فصل مهمّى از تاريخ تمدن اسلام را به نهضت علمى مسلمين اختصاص داده؛ و رشته‏هاى مختلف علوم را كه زير نظر مسلمين رونق و گسترش يافت؛ را با ذكر نام دانشمندان هر يك از علوم و فنون بر شمرده‏اند. 👌اين نكته بسيار قابل توجّه است كه به اعتراف صريح مورّخان غربى نهضت علمى اروپا از نهضت علمى مسلمين مايه گرفت؛ و اروپائيان در نهضت علمى خود مديون دانشمندان اسلام اند! ❕در كتاب تاريخ تمدن غرب و مبانى آن در شرق كه به وسيله چند نفر از دانشمندان غربى نگارش يافته مى‏خوانيم: «هنگامى كه كمك هاى بيزانس و مسلمانان را (به فرهنگ مغرب زمين) مورد توجّه قرار دهيم؛ مى‏توان گفت كه نور بسيارى از شرق به غرب تابيده‏است»! 👌دكتر ماكس ميرهوف در كتاب ميراث اسلام مى‏گويد: «علوم عرب (مسلمانان) مانند ماه تابانى بود كه تاريك ترين شب هاى اروپاى قرون وسطى را روشن كرد، و چون علوم جديد ظاهر گشت، ماه بى رنگ شد، و همان ماه بود كه ما را در شب هاى تار هدايت كرد تا به اينجا رسانيد، و مى‏توانيم بگوييم هنوز هم تابش آن با مااست»! 📚میراث اسلام ص ١٣٤ ❕ در عبارت ديگرى در همان كتاب مى‏خوانيم: «... خلاصه به اين وسيله (وسيله ترجمه كتب دانشمندان اسلام) علوم شرق مانند باران رحمت بر خاك خشك اروپا باريد و آن را حاصل خيز و بارور ساخت و كم كم اروپائيان با علوم شرق آشنا شدند!» 👌او در يادداشت هايى تحت عنوان علوم طبيعى و طب، چنين مى‏نويسد: «آنچه در اين سال هاى اخير كشف شده روشنايى جديدى بر تاريخ قديم علوم جهان اسلام افكنده است؛ مسلّماً اين كشفيّات هنوز كافى نيست؛ و دنيا در آينده بيشتر به اهميّت علوم اسلامى پى‏ خواهد برد.» 📚همان مدرک ص ١١١ ❕در گفته ديگر از پرفسور گيب استاد زبان عربى در دانشگاه لندن، در مقاله‏اى كه تحت عنوان نفوذ ادبيات اسلامى در اروپا نگاشته چنين نقل مى‏كند: «هنگامى كه به گذشته نظر مى‏افكنيم، مى‏بينيم علوم و ادبيّات شرق و به منزله خمير مايه‏اى (براى تمدن غرب بود، به گونه‏اى كه نفوذ روحيّات و افكار شرق، روح تاريك مردم قرون گذشته غرب) را روشن ساخت و آنها را به جهان وسيع ترى هدايت نمود»! 📚همان مدرک ص ١٨١ ❕ جرجى زيدان مورّخ معروف مسيحى در كتاب تاريخ تمدن اسلامى در بحث تأثير اسلام در علوم و دانش هايى كه از خارج به حوزه اسلامى وارد شد چنين مى‏نويسد: «هنگامى كه تمدّن اسلامى به مرحله كامل رسيد و علوم بيگانه در بلاد اسلام انتشار يافت؛ مسلمانان به فراگرفتن آن پرداختند، گروهى (از دانشمندان اسلام) نبوغ خود را به كار گرفته و بر صاحبان اصلى آن علوم پيشى گرفتند؛ و آراء و كشفيّات جديدى بر آن افزودند؛ و به اين ترتيب علوم و دانش ها تنوّع و تكامل يافت، و با فرهنگ و آداب اسلامى آميخته شد، و شكل تمدّن اسلامى به خود گرفت و هنگامى كه اروپائيان براى باز پس گرفتن علوم يونان نهضت كردند، بيشتر اين علوم را با همان رنگ اسلامى از لغت عربى گرفتند»! 📚 تاریخ تمدن اسلامی , ج ٣ ص ١٩٦ ❕در عبارت ديگرى مى‏نويسد: «از آنچه درباره نقش تعليم، در تمدّن اسلامى گفتيم به خوبى استفاده مى‏شود كه علم و دانش، در جهات مختلف (نزد مسلمانان) بارور گشت، و علما و فقها و پزشكان و فلاسفه، نبوغ خود را در اين راه آشكار ساختند». 📚همان مدرک ص ٢٢٢ 👌 كوتاه سخن اينكه در كتب تاريخ عمومى جهان، يا كتبى كه در خصوص تاريخ تمدّن اسلامى نوشته شده است؛ اعترافات زيادى از مورّخان شرق و غرب، پيرامون نهضت علمى مسلمانان و تأثير آن در دراز مدّت و كوتاه مدّت در تاريخ علم و فرهنگ بشرى به چشم‏ می خورد . 📚پیام قرآن ج ١٠ ص ٢٦١ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
توضیحی در مورد حیض شدن زنان در هر ماه 🤔 ❓اندر حکایت علم و عقل باقر العلوم شیعه! ✍️از أبو عبیدة روایت است که امام باقر گفت: قاعدگی نجاست و پلیدى است که حق تعالى در زنان قرار داده. در زمان نوح زنان در هر سال یک بار حیض مى‌دیدند تا این که جماعتى از زنان که تعدادشان ۷۰۰ نفر بود از حجاب بیرون آمدند و رها و آزاد گشته، لباس‌هاى سرخ پوشیده و خود را زینت کرده و معطر ساختند و سپس در شهرها پراکنده شدند، با مردان همنشین شده و در اعیاد با آنها همراه بوده و در صفوف آنها در آمده و کاملا با مردان آمیزش پیدا نمودند. در چنین وقتى الله آنها را مبتلا ساخت به قاعدگی در هر ماه، خون حیض این زنان از آنها جارى گشت لذا مجبور شدند که از بین مردان خارج شوند. 📚منبع: علل الشرائع؛ الشيخ الصدوق، دار المرتضی-بیروت، صفحه ۲۸۳. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ✍️متاسفانه در جهان مدرن کماکان اسلامگرایانی پیدا می‌شوند که بگویند باید امروز را مطابق فرامین ائمه مدیریت و کنترل کرد. حال آنکه این جماعت شناخته شده به نام اهل بیت جز سخنان بی‌پایه، سخیف و باطل چیزی برای ارائه نداشته‌اند ❗️❗️ 💠 💠 👌باید توجه داشت که اگر چه خونی که از زن در هنگام قاعدگی خارج می شود , نجس و پلید است , اما چنین نیست که زن نجس و پلید گردد و در ایام قاعدگی مطرود تلقی گردد . ❕ اقوام پیشین در مورد زنان در عادت ماهیانه عقائد مختلفی داشتند ؛ یهود فوق العاده سخت گیری می کردند و در این ایام به کلی از زنان در همه چیز جدا می شدند، در خوردن و آشامیدن و مجلس و بستر، و در تورات کنونی احکام شدیدی در این باره دیده می شود. ❕ در باب 15 از سفر لاویان تورات چنین میخوانیم: 👌« اگر زنی صاحبه جریانی باشد و جریان از بدنش خون حیض باشد تا هفت روز جدا خواهد بود و هرکس اورا مس کند تا به شام ناپاک باشد و هر چیزی که وقت جدا ماندنش بر آن بخوابد ناپاک و هرچه بر آن نشسته ناپاک باشد و هرکسی که بسترش را لمس نماید لباس خود را بشوید و خویشتن را با آب شستشو دهد و تا به شام ناپاک باشد...» 👌اسلام مطرود کردن زن در هنگام قاعدگی را ممنوع کرد و اجازه اخراج آنان از خانه و کاشانه را نداد و تنها نزدیکی و جماع با آنان را در هنگام قاعدگی به خاطر آسیبهایی که دارد , حرام اعلام کرد , چنان که پیامبر گرامی وقتی دید که برخی با زنان در هنگام حیض رفتار خوشایندی ندارند و از معاشرت و سکونت و همخوراکی با زن حائض پرهیز می کردند با این تفکر برخورد کرد و فرمود که من تنها شما را امر کردم که از مجامعت با زنان حائض پرهیز کنید نه آنکه آنان را از خانه و کاشانه اخراج کنید : " إِنَّمَا أَمَرْتُكُمْ أَنْ تَعْتَزِلُوا مُجَامَعَتَهُنَّ إِذَا حِضْنَ وَ لَمْ آمُرْكُمْ بِإِخْرَاجِهِنَّ " 📚عوالی اللئالی ج ٢ ص ١٦ 👌همینطور اسلام معتقد است که زن به خاطر رنجی که در ایام قاعدگی می برد , ثواب وافری می برد تا جایی که پیامبر اسلام فرمود : " یک روز حیض شدن از عبادت یک سال بهتر است , عبادتی که به روزه داری روزها و قیام شبها باشد و هر کس در حیضش بمیرد , شهید مرده است و هرکس از حیض غسل کند , خداوند در ازای هر قطره آب غسلش چشمه ای در بهشت به او عطا می کند و به ازای هر مویی در سر و بدن ( که در غسل شسته می شود ) یک قصر در بهشت به او می دهد که هر قصر به هفتاد برابر , بزرگتر از دنیا است , قصری که هیچ چشمی مانندش را ندیده و به قلب هیچ بشری مانندش خطور نکرده است و زن پس از غسلش از حیض تمام گناهانش آمرزیده می شود " " حَيْضُ يَوْمٍ لَكُنَّ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا _ مَنْ مَاتَتْ فِي حَيْضِهَا مَاتَتْ شَهِيدَةً _ مَنِ اغْتَسَلَ مِنَ الْحَيْضِ ... أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ قَطْرَةٍ عَيْناً فِي الْجَنَّةِ وَ بِعَدَدِ كُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى رَأْسِهَا وَ جَسَدِهَا قَصْراً فِي الْجَنَّةِ أَوْسَعَ مِنَ الدُّنْيَا سَبْعِينَ مَرَّةً لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ. _ وَ إِذَا اغْتَسَلَتْ مِنْ حَيْضِهَا كُفِّرَ لَهَا كُلُّ ذَنْبٍ ... " 📚مستدرک الوسائل ج ٢ ص ٤١ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕حال معاند روایتی را مورد اشکال قرار داده است که هیچ مطلبی که خلاف عقل باشد را بیان نمی کند و معلوم نیست که چرا معاند روایت مذکور را بر خلاف عقل می داند ❗️ 👌کامل روایت مورد استناد معاند چنین است که مطابق آن امام باقر علیه السلام فرمود : " حيض نجاست و پليدى است كه حقّ تعالى در زنان قرار داده، سپس فرمود : در زمان حضرت نوح عليه السّلام زنان در هر سال يك بار حيض مى‏ديدند تا اين كه جماعتى از زنان كه تعدادشان هفتصد نفر بود از حجاب بيرون آمدند و رها و آزاد گشته، لباسهاى سرخ پوشيده و خود را زينت كرده و معطّر ساختند و سپس در بلاد و شهرها پراكنده شدند، با مردان همنشين شده و در اعياد با آنها همراه بوده و در صفوف آنها در آمده و كاملا با مردان آميزش پيدا نمودند در چنين وقتى حقّ تعالى آنها را مبتلا ساخت به ديدن حيض در هر ماه، خون حيض اين زنان از آنها جارى گشت لذا مجبور شدند كه از بين مردان خارج شوند، همان طورى كه ذكر شد ايشان در هر ماه يك بار حيض مى‏ديدند حضرت فرمودند: خداوند تبارك و تعالى ايشان را مشغول به حيض کرد و شهوتشان شکست و ساير زنان كه عمل ايشان را انجام نداده بودند در هر سال يك بار حيض مى‏شدند، سپس حضرت فرمودند: پسران آن زنان كه در هر ماه حائض مى‏شدند با دختران اين زنان كه سالى يك مرتبه به آن مبتلا مى‏گرديدند ازدواج نموده و بدين ترتيب بين طائفه امتزاج برقرار گرديد و دخترانى كه از اين وصلت و ازدواج متولّد شدند جملگى در هر ماه يك بار حيض مى‏ديدند بارى فرزندان زنانى كه در هر ماه يك بار حيض مى‏شدند زياد گرديدند و جهتش آن بود كه حيض آنها مستقيم و متعادل بود و در مقابل زنانى كه در هر سال يك بار حائض مى‏شدند چون مبتلا به فساد خون بودند فرزندانشان كم بود از اين رو نسل آن زنان زياد و نسل اينها اندك گرديد. " "الْحَيْضُ مِنَ النِّسَاءِ نَجَاسَةٌ رَمَاهُنَّ اللَّهُ بِهَا قَالَ وَ قَدْ كُنَّ النِّسَاءُ فِي زَمَنِ نُوحٍ إِنَّمَا تَحِيضُ الْمَرْأَةُ فِي كُلِّ سَنَةٍ حَيْضَةً حَتَّى خَرَجْنَ نِسْوَةٌ مِنْ حِجَابِهِنَّ وَ هُنَّ سَبْعُمِائَةِ امْرَأَةٍ فَانْطَلَقْنَ فَلَبِسْنَ الْمُعَصْفَرَاتِ مِنَ الثِّيَابِ وَ تَحَلَّيْنَ وَ تَعَطَّرْنَ ثُمَّ خَرَجْنَ فَتَفَرَّقْنَ فِي الْبِلَادِ فَجَلَسْنَ مَعَ الرِّجَالِ وَ شَهِدْنَ الْأَعْيَادَ مَعَهُمْ وَ جَلَسْنَ فِي صُفُوفِهِمْ فَرَمَاهُنَّ اللَّهُ بِالْحَيْضِ عِنْدَ ذَلِكَ فِي كُلِّ شَهْرٍ أُولَئِكَ النِّسْوَةَ بِأَعْيَانِهِنَّ فَسَالَتْ دِمَاؤُهُنَّ فَخَرَجْنَ مِنْ بَيْنِ الرِّجَالِ وَ كُنَّ يَحِضْنَ فِي كُلِّ شَهْرٍ حَيْضَةً قَالَ فَأَشْغَلَهُنَّ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْحَيْضِ وَ كَسر شَهْوَتُهُنَّ قَالَ وَ كَانَ غَيْرُهُنَّ مِنَ النِّسَاءِ اللَّوَاتِي لَمْ يَفْعَلْنَ مِثْلَ فِعْلِهِنَّ كُنَّ يَحِضْنَ فِي كُلِّ سَنَةٍ حَيْضَةً قَالَ فَتَزَوَّجَ بَنُو اللَّاتِي يَحِضْنَ فِي كُلِّ شَهْرٍ حَيْضَةً بَنَاتِ اللَّاتِي يَحِضْنَ فِي كُلِّ سَنَةٍ حَيْضَةً قَالَ فَامْتَزَجَ الْقَوْمُ فَحِضْنَ بَنَاتُ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ فِي كُلِّ شَهْرٍ حَيْضَةً قَالَ وَ كَثُرَ أَوْلَادُ اللَّاتِي يَحِضْنَ فِي كُلِّ شَهْرٍ حَيْضَةً لِاسْتِقَامَةِ الْحَيْضِ وَ قَلَّ أَوْلَادُ اللَّاتِي لَا يَحِضْنَ فِي السَّنَةِ إِلَّا حَيْضَةً لِفَسَادِ الدَّمِ قَالَ فَكَثُرَ نَسْلُ هَؤُلَاءِ وَ قَلَّ نَسْلُ أُولَئِكَ. " 📚الفقیه ج ١ ص ٨٩ _ علل الشرائع ج ١ ص ٢٩٠ ❓خوب این روایت چه اشکالی در آن است ❓ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕شاید مقصود معاند از طرح این بحث آن است که امروزه علم برای حیض شدن زنان در هر ماه یک سلسله علل طبیعی بیان می کند و این مطلب با محتوای روایت که حیض شدن هر ماهه زنان را فعل الهی معرفی می کند در تضاد است ❗️❗️❗️ ❕گویی معاند توجه ندارد که فعل الهی با استفاده و جعل اسباب و علل طبیعی واقع می شود و دوگانگی در این بین وجود ندارد . 👌در همین رابطه برخی از علما می نویسند : " مسأله مهمّى كه در اين جا حتّى براى بسيارى از دانشمندان طبيعى ماترياليست مشتبه شده اين است كه گمان مى‏كنند ما بر سر دو راهى قرار داريم، يا بايد علل طبيعى را بپذيريم يا ( فعل ) خدا را، و هرگز قبول اين دو با هم سازگار نيست. 👌و به تعبير ديگر تصوّر مى‏كنند اعتقاد به وجود خدا ( و فعل او ) يعنى مبدئى كه به طور مستقيم و بدون هيچ گونه واسطه، پديده‏ها را به وجود آورده و بنابراين كشف هر علّت طبيعى، مساوى با نفى دخالت خدا در آن است. ❕و به تعبير روشن‏تر اين جهان وسيعى كه از علل طبيعى آن آگاهيم، از قلمرو حكومت خدا بيرون است، و تنها زمانى خود را نشان مى‏دهد كه در مسير حوادث و علل آن، مانعى ايجاد كند، و قانون عليّت را بر هم زند. 👌شگفت آور اين كه چنين اشتباه عجيب و باور نكردنى حتّى براى شخصى مثل «انيشتين» رخ داده است. ❕به عقيده ما اين گونه افراد بايد قبل از هر چيز، فكر و روح خود را از هر گونه تصوّر مذهبى بشويند و از نو درباره مذهب آموزش ببينند، زيرا اين پندار به قدرى از حقيقت دور است كه به هيچ وجه قابل اصلاح نيست! 👌يك فيلسوف الهى، جهان را مجموعه‏اى از اسباب و علل حساب شده و خدا را مسبّب الاسباب و حافظ اسباب، و مهيمن (نگاه دارنده) و قيّوم (برپا دارنده) آنها مى‏داند، خدايى كه هيچ‏گاه بدون اسباب، كارى انجام نمى‏دهد، و جمله: «أبَى اللّهُ أنْ يَجْرِىَ الأُمُورَ إلَّابأسْبَابِهَا؛ خداوند إبا دارد از اين كه پديده‏ها بدون‏ دخالت علّتشان بوجود آيد». كه مضمون روايات است، معرّف طرز تفكر، در اين مكتب است. 📚الکافی ج ١ ص ١٨٣ 👌و به اين ترتيب نه تنها قانون علّيّت را انكار نمى‏كند بلكه جهان طبيعت و علل و اسباب آنها را خواسته و فعل خدا مى‏شمرد. ❕يك فيلسوف الهى هيچ گاه خدا و تأثير او را در جهان هستى در رديف و همدوش علل طبيعى نمى‏شمرد بلكه ما فوق آنها مى‏داند؛ زيرا آنها هر چه دارند از او دارند و اكنون نيز حافظ، نگاهبان و اثر بخش به آنها اوست، و همه مطابق برنامه او و به فرمان او مى‏گردند و انجام وظيفه مى‏كنند؛ بنابراين از نظر او دانشمندان علوم طبيعى- به گفته «هرشل» طبيعى دان معروف- همگى دست به دست هم داده‏اند تا «كاخ علم» يعنى «كاخ عظمت خدا» را بر پا دارند. ❕يك فيلسوف الهى در عين اعتراف به قبول اصل علّيّت و حكومت آن بدون استثنا بر همه چيز، همه علّت و معلول‏ها را وابسته به ذات پروردگار مى‏داند؛ حتّى بر خلاف آن چه بعضى مى‏پندارند معجزات را استثناى در قانون علّيّت نمى‏بيند، بلكه در مورد آنها معتقد به علل غير عادّى است. 📚پیدایش مذاهب , ص ٢٢٠ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
زیارت امام حسین علیه السلام مانند زیارت خداوند است ❗️❗️❗️ 🤔 ❓تجسیم الله نزد شیعه مکان صحیح الله👈 قبر حسین ابن علی👉 رضی الله عنه است. منبع : [ الصحیح فی فضل الزیارة الحسینیة] صفحه : ۱۲۱ ❗️❗️ 💠💠 👌مطابق روایات متعددی که در مجامع روایی ما نقل شده است , کسی که امام حسین علیه السلام را در کربلا زیارت کند , مانند کسی است که خداوند را در عرشش زیارت کرده است , یعنی زائر قبر امام حسین ع ثواب زیارت خداوند را می برد . ❕امام حسن عليه السلام فرمود : "من و حارث اعوَر، با امير مؤمنان عليه السلام بوديم كه فرمود: «شنيدم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد:" مردمى در آخر زمان مى‏آيند كه قبر پسرم حسين را زيارت مى‏كنند. هر كس او را زيارت كند، گويى مرا زيارت كرده است، و هر كس مرا زيارت كند، گويى خداوند سبحان و متعال را زيارت كرده است. بدانيد كه هر كس حسين عليه السلام را زيارت كند، گويى خدا را در عرشش زيارت كرده است"». "سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: يَأتي قَومٌ في آخِرِ الزَّمانِ يَزورونَ قَبرَ ابنِيَ الحُسَينِ، فَمَن زارَهُ فَكَأَنَّما زارَني، ومَن زارَني فَكَأَنَّما زارَ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى، ألا مَن زارَ الحُسَينَ فَكَأَنَّما زارَ اللّهَ عَلى عَرشِهِ. " 📚فضل زیاره الحسین علیه السلام ص ٣٩ ح ١٠ ❕در روایت دیگر امام رضا عليه السلام فرمود : "هر كس قبر ابا عبد اللّه عليه السلام را كنار رود فرات، زيارت كند، گويى خدا را در بالاى عرشش زيارت كرده است. " " مَن زارَ قَبرَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام بِشَطِّ الفُراتِ كَمَن زارَ اللّهَ فَوقَ عَرشِه‏ " 📚تهذیب الاحکام ج ٦ ص ٤٦ 👌وهابی به تعبیر " زیارت خداوند " اشکال کرده است و این تعبیر را گواه بر تجسیم خداوند در نزد شیعه دانسته است در حالی که شبیه همین معنای " زیارت خداوند " در قرآن تحت عنوان " ملاقات خداوند " آمده است . ❕خداوند می فرماید : «آنها كه لقاى خدا را تكذيب كردند مسلّماً گرفتار زيانند، و هرگز هدايت نيافته‏اند» "قدْ خَسِرَ الَّذيْنَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّه وَ ما كانُوا مُهْتَديْنَ " ( یونس ٤٥ ) 👌همين تعبير در آيات ديگرى مانند انعام، 31 و 145- يونس، 7 و 11 و 15- رعد، 2- كهف، 105 و 110- فرقان، 21- عنكبوت، 5 و 23- روم، 8- سجده، 23- فصلت، 54- سجده، 10 و 20- نيز آمده است. ❕بدون شك منظور ملاقات و زیارت حسى پروردگار نيست، چرا كه ملاقات و زیارت حسى تنها در مورد اجسام است كه داراى مكان و زمان و رنگ و كيفيات ديگرند، به طورى كه مى‏توان آنها را با چشم ظاهر ديد. 👌بلكه منظور يك شهود باطنى و ديدار و و زیارت و ملاقات روحانى و معنوى با خدا است، زيرا در قيامت حجاب‏ها كنار مى‏رود، و آثار خداوند چنان در عرصه محشر و تمام صحنه‏هاى و مواقف قيامت ظاهر و آشكار مى‏گردد كه همه‏كس حتى كافران خدا را با چشم دل مى‏بينند، و او را ديدار مى‏كنند! (هرچند اين ديدارها متفاوت است). ❕اين حالت ممكن است بر اثر پاكى و تقوا و عبادت و تهذيب نفس در اين دنيا براى گروهى پيدا شود، چنان كه در نهج البلاغه مى‏خوانيم: يكى از دوستان دانشمند على ع به نام" ذعلب يمانى" از امام ع پرسيد" هل رايت ربك":" آيا خداى خود را ديده‏اى"؟! 👌امام ع فرمود " ا فاعبد ما لا ارى " " آيا خدايى را كه نبينم پرستش كنم"؟! و هنگامى كه او توضيح بيشتر خواست امام اضافه كرد: ❕لا تدركه العيون بمشاهدة العيان و لكن تدركه القلوب بحقائق الايمان‏ " " چشمهاى ظاهر هرگز او را مشاهده نكنند، بلكه قلبها بوسيله نور ايمان او را درك مى‏نمايند" 📚نهج البلاغه خطبه 179. 👌بنابراین مقصود از ملاقات و زیارت خداوند , همان ملاقات و زیارت شهودی و معنوی است و کسی که امام حسین ع را زیارت کند , ثواب کسی را دارد که در عرش الهی که محل طواف فرشتگان است , خداوند را با چشم دل و قلب زیارت و ملاقات کرده است . 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕وهابی که مدعی بود شیعه معتقد به تجسیم خداوند است , توجه ندارد که خودشان عقیده به ملاقات حسی و رویت ظاهری خداوند دارند و خداوند را چون جسمی می دانند که روز قیامت دیده می شود ❗️ ❕در حدیثی جعلی نقل می کنند که پيامبر خدا فرمود: «در حالى كه بهشتيان، غرق در نعمت خويش‏اند، به ناگاه، نورى برايشان درخشيدن مى‏گيرد. سرهايشان را بلند مى‏كنند و پروردگار را مى‏بينند كه از فراز سرشان بر آنان مشرف شده است و مى‏فرمايد:" درود بر شما، اى بهشتيان!". اين، همان سخن خداست كه: «درودى كه از جانب پروردگارى مهربان به آنان گفته مى‏شود»». پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «پس خدا به آنان مى‏نگرد و آنان به خدا مى‏نگرند و تا زمانى كه غرق در نگريستن به او هستند، به چيزى از نعمت‏ها توجّه ندارند، تا آن كه از آنان پنهان مى‏شود؛ ولى نور و بركت او براى آنان در خانه‏هايشان باقى مى‏ماند». " بَينا أَهلُ الجَنَّةِ فِي نَعِيمِهِم إِذ سَطَعَ لَهُم نُورٌ فَرَفَعُوا رُؤُوسَهُم، فَإِذا الرَّبُّ قَد أَشرَفَ عَلَيهِم مِن فَوقِهِم، فَقالَ: السَّلامُ عَلَيكُم يا أَهل َ الجَنَّةِ. وَذَلِكَ قَولُ اللَّهِ: «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ». قالَ: فَيَنظُرُ إِلَيهِم وَيَنظُرُونَ إِلَيهِ، فَلا يَلتَفِتُونَ إِلى شَي‏ءٍ مِنَ النَّعِيمِ ما دامُوا يَنظُرُونَ إِلَيهِ حَتّى يَحتَجِبَ عَنهُم وَيَبقى‏ نُورُهُ وَبَرَكَتُهُ عَلَيهِم فِي دِيارِهِم‏ " 📚سنن ابن ماجة: ج 1 ص 65 ح 184، الدرّ المنثور: ج 7 ص 65 👌و نقل می کنند که فرمود : "بامنزلت‏ترين آنان (اهل بهشت)، روزى دو بار به روى خداى بلندمرتبه، نظر می کنند " " إِنَّ أَفضَلَهُم- يَعنِي أَهلَ الجَنَّةِ- مَنزِلَةً لَيَنظُرُ فِي وَجهِ اللَّهِ تَعالى كُلَّ يَومٍ مَرَّتَينِ. " 📚مسند احمد : ج 2 ص 227 ح 4623، المستدرك على الصحيحين: ج 2 ص 553 ح 3880 ❕اما اهلبیت علیهم السلام شدیدا با عقیده به ملاقات حسی و دیدن با چشم سر خداوند برخورد می کردند و این عقیده را مورد رد قرار می دادند و تصریح می کردند که ملاقات و زیارت و دیدن خداوند با چشم دل است نه با چشم سر . 👌 هشام بن حکم می گوید : " در محضر امام صادق عليه السلام بودم كه معاوية بن وَهْب و عبد الملك بن اعيَن وارد شدند. معاوية بن وَهب به ايشان گفت: اى فرزند پيامبر خدا! در باره اين خبرى كه روايت شده است و مى‏گويد كه پيامبر خدا پروردگارش را ديد، چه مى‏فرماييد؟ در چه صورتى، او را ديد؟ و نيز در باره حديثى كه روايت كرده‏اند كه مؤمنان، پروردگار خود را در بهشت مى‏بينند، او را در چه صورتى مى‏بينند؟ ❕ايشان لبخندى زد و سپس فرمود: «اى معاويه! چه قدر زشت است براى مردى كه هفتاد يا هشتاد سال از عمرش مى‏گذرد و در مُلك خدا زندگى مى‏كند و از نعمت‏هايش مى‏خورد؛ امّا او را چنان كه بايد، نمى‏شناسد!». 👌آن گاه افزود: «اى معاويه! محمّد ، پروردگار بزرگ و والايش را با چشم سر نديد. ديدن، دو گونه است: ديدن با دل و ديدن با چشم. بنا بر اين، كسى كه [آن را] ديدن با دل بداند، او به راه صواب رفته، و كسى كه بگويد مقصود، ديدن با چشم سر است، به خدا و آيات او، كافر گشته است؛ زيرا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرموده است:" هر كس خدا را به مخلوقش تشبيه كند، كافر است"». " كُنتُ عِندَ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام إِذ دَخَلَ عَلَيهِ مُعاوِيَةُ بنُ وَهبٍ وَعَبدُ المَلِكِ بنُ أَعيَنَ، فَقالَ لَهُ مُعاوِيَةُ بنُ وَهبٍ: يَابنَ رَسُولِ اللَّهِ، ما تَقُولُ فِي الخَبَرِ الَّذِي رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله رَأَى رَبَّهُ، عَلَى أَيِّ صُورَةٍ رَآهُ؟ وَعَنِ الحَدِيثِ الَّذِي رَوَوهُ أَنَّ المُؤمِنِينَ يَرَونَ رَبَّهُم فِي الجَنَّةِ عَلَى أَيِّ صُورَةٍ يَرَونَهُ؟ فَتَبَسَّمَ عليه السلام ثُمَّ قالَ: يا مُعاوِيَةُ، ما أَقبَحَ بِالرَّجُلِ يَأتِي عَلَيهِ سَبعُونَ سَنَةً أَو ثَمانُونَ سَنَةَ يَعِيشُ فِي مُلكِ اللَّهِ وَيَأكُلُ مِن نِعَمِهِ لا يَعرِفُ اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ؟! ثُمَّ قالَ عليه السلام: يا مُعاوِيَةُ، إِنَّ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله لَم يَرَ رَبَّهُ تَبارَكَ وَتَعالى بِمُشاهَدَةِ العِيانِ، وَإِنّ الرُّؤيَةَ عَلَى وَجهَينِ: رُؤيَةُ القَلبِ وَرُؤيَةُ البَصَرِ، فَمَن عَنى‏ بِرُؤيَةِ القَلبِ فَهُوَ مُصِيبٌ، وَمَن عَنى‏ بِرُؤيَةِ البَصَرِ فَقَد كَفَرَ بِاللَّهِ وَبِآياتِهِ؛ لِقَولِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: مَن شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلقِهِ فَقَد كَفَر " 📚كفاية الأثر: ص 256، بحار الأنوار: ج 4 ص 54 ح 34. @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❓آیا می‌دانستید محمد درست مثل داعش، حتی زنانی که در میدان جنگ شرکت نکرده باشند را پس از اسارت به کنیزی می‌گرفت؟! به گواهی تاریخ٬ پیامبر اسلام در جریان غزوه بنی‌قریظه٬ ضمن آنکه کلیه مردان بالغ این قبیله را گردن زد٬ زنان و حتی کودکانی را که هیچ نقشی در جنگ نداشتند به بردگی گرفته و بخشی از آنان را برای خرید سلاح و تجهیزات جنگی در بازار برده‌فروشان به فروش می‌رساند! چنانکه علامه مجلسی ، فقیه نامدار شیعه آورده است: سعد بن معاذ در مورد حکم بنی قریظه گوید: حکم کردم یا رسول الله که مردان ایشان را بکشی و‌ زنان و اطفالشان را اسیر کنی و غنائم و اموالشان را در میان مهاجران و انصار قسمت نمایی... سپس حضرت بعضی از این بردگان را با سعد بن زید به نجد فرستاد و اسلحه و اسب از برای مسلمانان خرید! 📓منبع: حیاة القلوب - تألیف مجلسی - انتشارات سرور ٫ قم ٫ ۱۳۸۴ - ج۴ - ص۱۰۶۵ ٫ ۱۰۶۳ ❗️❗️ 💠پاسخ💠 👌در ذیل در رابطه با جنگ بنی قریظه و این که یهودیان قصد نابودی اسلام و مسلمین و اسارت زنان و فرزندان مسلمین را داشتند , توضیحات مفصلی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1789 ❕به عکس ادعای معاند , زنان بنی قریظه هم پشتیبان مردانشان در حمله به مواضع مسلمین بودند و به اصطلاح بی طرف نبودند , بلکه یاور و پشتیبان و تدارک چی مردانشان بودند , و گاه دست به قتل مسلمین هم می زدند , چنان که تاریخ نقل می کند که یکی از آنان , داسی را به سوی مسلمین پرتاب کرد و یکی از آنان را کشت : " فدلّت على المسلمين رحى من فوق الحصن، و كان المسلمون ربما جلسوا تحته، يستظلون في فيئه. و كان ذلك بعد اشتداد الحصار على بني قريظة. فلما أطلعت الرحى، رآها القوم فانفضوا، فأصابت خلاد بن سويد، فشدخت رأسه..." 📚أنساب الأشراف ج 1 ص 348 و 244 و السيرة النبوية لدحلان ج 2 ص 18 و السيرة الحلبية ج 2 ص 341 ❕بر همین اساس است که مورخ شهیر مرحوم سید جعفر عاملی تصریح می کند که پیامبر گرامی در این جنگ محاربین و آنانی که وارد میدان قتال با مسلمین شده بودند را به اسارت گرفت و با آنان مقابله به مثل کرد , زیرا آنان قصد داشتند مسلمین را به اسارت گیرند ... : "قد أنشأ الرق على أعدائه في ميدان القتال، معاملة لهم بالمثل، إذ لو أسروا المسلمين لاسترقوهم‏... فالنبي (ص) سبى في الحرب و استرق عملا بمبدأ المقابلة بالمثل " 📚الصحيح من سيرة النبي الأعظم، ج‏11، ص: 217 💠ادامه
💠ادامه 👇 👌بارها گفته ایم که کسانی به اسیری و بردگی و کنیزی گرفته می شوند که به سرزمین اسلامی حمله کرده باشند و قصد نابود سازی مسلمین و دین و آیین آنها را داشته باشند ، اینان همان کفار حربی هستند که تنها اجازه جهاد با آنان داده شده است ، در گذشته در رابطه چرایی به بردگی گرفتن چنین کفاری توضیحات لازم را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2121 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1008 👌و روشن شد که زنان بنی قریظه دوشادوش مردان خود بر علیه مسلمین دست به دست هم داده بودند و شایسته تنبیه و اسارت بودند . ❕اگر آنان بی گناه بودند , اسیر نمی شدند , یعنی آنان به گناه مردانشان مجازات نمی شدند , چرا که اصل مسلم قرآنی است که کسی بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد ، چنان که قرآن می فرماید ؛ « لا تزر وازره وزر اخری » « و هيچكس بار گناه ديگرى را به دوش نمى ‏كشد » ( اسراء 15) ❕با توجه به همین اصل مسلم قرآنی است که مفسرین می نویسند : " به عكس آنچه معروف است كه عوام مى‏گويند" آتش كه گرفت خشك و تر مى‏سوزد" در منطق عقل و تعليمات انبياء هيچ بى گناهى به جرم گناه ديگرى مجازات نخواهد شد، در تمام شهرهاى لوط يك خانواده مؤمن وجود داشت خدا به هنگام مجازات آن قوم منحرف و آلوده، آن يك خانواده را نجات داد. آيات فوق نيز با صراحت مى‏گويد" وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ " بنا بر اين اگر در پاره‏اى از احاديث غير معتبر چيزى بر خلاف اين قانون كلى اسلام ديده شود حتما بايد آن را كنار گذاشت، يا توجيه كرد " 📚تفسير نمونه، ج‏ 12، ص: 56 ❕در رابطه با اسارت کودکان بنی قریظه که در جنگ نقشی نداشته اند , در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3195 👌در رابطه با فروش بردگان بنی قریظه نیز در گذشته یادآور شدیم که این جریان موافق با سیره پیامبر گرامی نیست و توسط اهلسنت با سند ضعیف نقل شده است و بر خلاف روایات شیعه است : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3091 ❕ملحد مدعی شد که جریان فروش بردگان را علامه مجلسی از علمای شیعه هم نقل می کند , در حالی که توجه ندارد که علامه مجلسی این جریان را به نقل از کتاب مجمع البیان طبرسی نقل می کند و مرحوم طبرسی نیز جریان مذکور را از علمای اهلسنت و ابن شهاب زهری نقل می کند : 📚مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 552 ❕و این نقل یک روایت اهلسنت محسوب می شود نه روایت شیعه و در نمایه فوق توضیح داده ایم که نقلهای اهلسنت در این رابطه ضعیف است و قابل اعتنا نیست . 👌در نمایه آدرس داده شده در ابتدای کلام یاد آور شده ایم که تمام بنی قریظه با پیامبر عهد و پیمان بستند که اگر بر علیه مسلمین دسیسه کنند , پیامبر در اسیر سازی آنان و غنیمت گرفتن اموالشان آزاد باشد , بنابراین اسیر سازی آنان با رضایت خودشان بوده است , یا تمام آنان راضی شدند به حکمی که سعد معاذ در مورد آنان صادر می کند و سعد هم حکم اسارت زنانشان را صادر کرد و آنان هم در ابتدا به حکم سعد راضی شده بودند , بنابراین اسارت آنان هم با رضایت خودشان بوده است و هم آنان به خاطر دسیسه بر علیه مسلمین و زیر پای گذاشتن عهد و پیمان شایسته این اسارت بودند . ❕علامه طباطبایی در مورد چنین کسانی می نویسد ؛ «عمده اسباب برده گیری سه چیز بود ، جنگ ، زور و قلدری و داشتن ولایت ابوت وشوهری و امثال آن ، اسلام تنها برده گیری در جنگ را امضا کرد آن هم تنها در جنگ هایی معتبر دانست که بین مسلمین و کفار اتفاق افتد که در این صورت مسلمین می توانند اسیر کافر را استرقاق نمایند نه جنگهایی که بین خود مسلمین رخ می دهد . جهت این امضا کردن و معتبر شمردن برده گیری اسرای جنگی این است که به طور کلی دشمن محارب هدفی جز نابودی انسانیت و از بین بردن نسل بشری و ویران ساختن آبادی ها ندارد و فطرت بشر بدون هیچ تردیدی چنین کسی را محکوم به زوال دانسته و بر هر کسی واجب می داند که اینگونه دشمن های بشریت را جزء مجتمع بشری به شمار نیاورده و آنان را مستحق تمتع از مزایای حیات و تنعم به حقوق اجتماعی نداند و نیز حکم می کند به وجوب از بین بردن آنان و یا دست کم اسیر کردنشان » 📚ترجمه تفسیر المیزان ج 6 ص 498 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❓آیا کوروش همان ذو القرنین است ❗️ 👌جناب رائفی پور که در ابتدا با بحث نمادهای شیطان پرستی خودش را مطرح کرد و به ناگاه متخصص در کلیه مباحث اسلام شناسی شد ❗️❗️❗️ ❕معتقد است که ذو القرنین قرآن همان کوروش است و در شبکه ولی عصر برای اثبات این نظریه تن به مناظره نیز داده است . 👌در ذیل ثابت کرده ایم که این نظریه سست ترین نظریه ها است و کسی که اندک تاملی در آیات و روایات و شواهد تاریخی داشته باشد به روشنی متوجه این مطلب می گردد , در ذیل بخوانید : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3366
توضیحی در مورد تقیه امام صادق ع در برابر دو فردی زیدی در انکار امامت 🤔امام جعفر صادق و انكار امامت از روی تقیه زیرا امامت در متون قرآن و سنت پیامبرﷺ امری بسیار جزئی و مخفی بوده و مسلمانان از آن اطلاعی نداشتند لذا قابل کتمان بوده 📙 در روايت كافى كلينى ص232 دو شخص از زیدیه بر امام جعفر صادق وارد میشوند و از او در مورد امامت سوال میکنند آیا در میان شما امامی است که اطاعت از او واجب باشد ؟ امام جعفر میفرماید: خیر ... ( وادامه متن روایت که ثابت میشود امام از روی تقیه منکر امامت شد ) ✅ از این روایت نکته مهمی قابل اثبات است و آن هم اینکه : امامت دوازده امام در متون قرآن و سنت پیامبرﷺ وجود نداشته و ائمه میتوانستند آن را کتمان کنند ⁉️ سوال : اگر امامت دوازده امام در قرآن و سنت پیامبرﷺ به طور صریح تبلیغ شده بود، آیا ائمه میتوانستند آن را کتمان کنند ؟ قطعا خیر ❗️❗️ 💠 💠 👌عمل به تقيه و تظاهر بر خلاف حق و حقيقت در شرايطى از نظر عقل و خرد لازم است و شرع مطهر نيز آن را تأييد كرده است. در حقيقت تقيه يكى از تعاليم اسلام است كه بر اساس آن، در مواردى كه جان و عرض و مال يك فرد مسلمان در اثر اظهار عقيده مورد تهديد قرار گيرد، مى تواند عقيده خود را كتمان كند. در اصطلاح شرعى به اين امر «تقيه» گفته مى شود. جواز تقيه، نه تنها مدرك شرعى دارد، بلكه عقل و خرد نيز بر درستى و لزوم آن در شرايط حساس گواهى مى دهد. چه، از يك طرف حفظ جان و مال و آبرو لازم است، و از طرف ديگر عمل بر وفق عقيده يك وظيفه دينى است. ❕امّا در مواردى كه اظهار عقيده جان و مال و آبروى شخص را به خطر مى افكند و اين دو وظيفه عملًا با هم تزاحم و تعارض مى يابند، طبعاً حكم خرد آن است كه انسان وظيفه و تكليف مهمتر را بر ديگرى مقدم بدارد. در حقيقت، تقيه سلاح افراد ضعيف در مقابل اشخاص قدرتمند و بى رحم است، و پيداست كه اگر تهديدى دركار نباشد، انسان نه عقيده خويش را كتمان مى كند و نه بر خلاف اعتقاد خود عمل مى نمايد. 📚راهنمای حقیقت ص ٥٨٢ 👌وهابی مدعی است که در مسائل مهم و مشهور نمی توان تقیه کرد , و تقیه در امور جزیی است که با صراحت تبلیغ نشده است در حالی که قرآن اجازه تقیه در امر حیاتی و مهم توحید را می دهد و روشن است مساله ای مهم تر از توحید در بین مسلمین وجود ندارد که با صراحت تمام تبلیغ شده است . ❕قرآن در مورد عمّار ياسر (و كليه كسانى كه در چنگ كافران گرفتار شده و به‏ رغم ايمان استوار قلبى خويش، براى تخلص از چنگ آنان ظاهراً لفظ كفر را بر زبان جارى مى كنند) چنين مى فرمايد: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ». «كسى كه پس از ايمان به خدا كفر ورزد (به سزاى عمل خود مى رسد) مگر كسى كه از روى ناچارى و اجبار اظهار كفر كند، ولى قلبش به ايمان، قرص و محكم باشد». ( نحل ١٠٦ ) ❕در آيه ديگر مى فرمايد: «لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً " «روا نيست مؤمنان كافران را به جاى مؤمنان ولىّ خود گيرند، و هركس چنين كند پيوند خويش را با خداوند گسسته است؛ مگر اينكه خود را (براى ايمنى از شر آنها) در حصن و حفاظِ تظاهر به قبول ولايتشان قرار دهيد. خداوند شما را از مخالفت با خويش برحذر مى دارد و بازگشت همگان به سوى خدا است». ( آل عمران ٢٨ ) 👌مفسران اهلسنت در شرح اين دو آيه، همگى اصل تقيه را اصلى مشروع دانسته اند . 📚تفسير طبرى: ج 3 ص 153؛ تفسير رازى: ج 8 ص 113؛ تفسير نسفى، در حاشيه تفسير خازن: ج 1 ص 271؛ روح المعانى: ج 3 ص 121؛ ❕در روایات اهلسنت هم تصریح شده است که چنان نیست تقیه در امور جزیی و بی ارزش باشد . 👌بخاری از عایشه روایت می کند که پیامبر گرامی به او فرمود : " آیا نمی دانی که قوم تو وقتی کعبه را ساختند آن را از پایه هایی که ابراهیم قرار داده بود کوچک تر گرفته اند ? گفتم چرا شما آن را به حالت اول باز نمی گردانید ? فرمود اگر قوم تو تازه مسلمان بودند , چنین می کردم " " أَ لَمْ تَرَيْ أَنَّ قَوْمَكِ لَمَّا بَنَوْا الْكَعْبَةَ اقْتَصَرُوا عَنْ قَوَاعِدِ إِبْرَاهِيمَ؟ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ. أَ لَا تَرُدُّهَا عَلَى قَوَاعِدِ إِبْرَاهِيمَ، قَالَ: لَوْ لَا حِدْثَانُ قَوْمِكِ بِالْكُفْرِ لَفَعَلْت‏ " 📚صحیح بخاری ج ٢ ص ٥٧٣ 👌می بینیم پیامبر اسلام در امر مهم و حیاتی تقیه می کند که اگر این تقیه نبود ترس آن بود که تازه مسلمانان آن روز کافر شوند ❗️پس چنین نیست که تقیه در امور جزیی و ساده و پیش پا افتاده باشد . 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕ابوهریره نیز در اموری تقیه می کرد که ترس آن را داشت که اگر تقیه را کنار بگذارد , حلقومش بریده شود و کشته شود❗️ 👌بخاری نقل می کند که می گفت : " از پیامبر دو ظرف پر از حدیث حفظ نموده ام که هر آنچه تاکنون روایت کرده ام یکی از آن دو بوده است که اگر بنا بود ظرف دیگر را بگشایم حلقومم بریده می شد " " حَفِظْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ وِعَاءَيْنِ، فَأَمَّا أَحَدُهُمَا فَبَثَثْتُهُ وَ أَمَّا الْآخَرُ فَلَوْ بَثَثْتُهُ قُطِعَ هَذَا الْبُلْعُوم‏ " 📚صحیح بخاری ج ١ ص ٥٦ 👌در روایات ما نیز تصریح شده است که تقیه در تمام امور است , چه امور مهم و اساسی و چه امور جزیی و کم اهمیت تر , چنان که امام باقر علیه السلام فرمود : "التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ يُضْطَرُّ إِلَيْهِ ابْنُ آدَمَ فَقَدْ أَحَلَّهُ اللَّهُ لَهُ. " " تقیه در هر چیزی است که فرزند آدم مضطر به انجام آن شده باشد که خداوند ارتکاب آن را برایش حلال شمرده است " 📚الکافی ج ٢ ص ٢٢٠ 👌و فرمود : " تقیه در هر امری است که ضرورت در آن ایجاد شده است " "التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ ضَرُورَةٍ " 📚المحاسن ج ١ ص ٢٥٩ 👌در روایت مورد استناد وهابی نیز دو تن از زیدیه که عقیده به امامت امام صادق علیه السلام نداشتند در صدد بودند که از امام ع بهانه ای به دست آورند تا ایشان را مورد فشار و اذیت و آزار قرار دهند که امام ع از باب تقیه در برابر آنان وارد شد و پس از آنکه آنان از مجلس خارج شدند , امام ع تصریح کردند که در نفی امامت از خود تقیه کردند . کامل روایت به این صورت است که راوی می گوید : " خدمت حضرت ابا عبد اللَّه عليه السّلام بودم كه دو نفر از زيدي ها وارد شدند آن دو گفتند آيا در ميان شما امام واجب الاطاعه وجود دارد امام عليه السّلام فرمود: نه آن دو گفتند بعضى از اشخاص مورد اعتماد بما گفته‏اند كه شما مدعى اين مقام هستى آنها را نام بردند اينها شخصيتى پرهيزكار و مورد اعتمادند. 👌امام عليه السّلام خشمگين شد و فرمود: من آنها را به چنين چيزى دستور نداده‏ام همين كه خشم را در چهره امام ديدند از آنجا خارج شدند امام عليه السّلام فرمود اين دو را ميشناسى گفتم آرى آنها از بازاريان خودمان هستند و زيدى مذهبند آنها ادعا دارند كه شمشير پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نزد عبد اللَّه بن حسن است. ❕فرمود: دروغ ميگويند خدا آن دو را لعنت كند به خدا قسم آن را عبد اللَّه بن حسن با دو چشم خود نديده و نه با يك چشم و نه پدرش ديده مگر اينكه در نزد على بن الحسين عليه السّلام ديده باشد اگر راست ميگويند چه علامتى در دسته‏ آن شمشير است و چه اثرى روى تيغ آن است. ❕شمشير پيامبر و پرچم ايشان در نزد من است و زره و خود آن جناب نزد من است اگر اين دور است ميگويند چه علامتى در زره پيامبر است در نزد من است پرچم پيامبر بنام مغلبه و الواح موسى و عصاى او است در نزد من و انگشتر سليمان بن داود است. 👌و در نزد من طشتى كه با آن موسى قربانى ميكرد هست و آن اسمى كه پيامبر هر وقت در ميان مسلمانان و مشركين قرار ميداد تير از مشركين بمسلمانان نميرسيد نزد من است و در نزد من است مانند آن صندوقى كه ملائكه آوردند و مسأله سلاح در ميان خانواده ما مانند صندوقى است كه در بنى اسرائيل بود كه در ميان هر خانه آن صندوق بود نبوّت در آن خانواده قرار داشت و همين طور در دست هر كدام از ما سلاح پيامبر باشد امامت در اختيار اوست. " " كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلَانِ مِنَ الزَّيْدِيَّةِ فَقَالا لَهُ أَ فِيكُمْ إِمَامٌ مُفْتَرَضٌ طَاعَتُهُ قَالَ فَقَالَ لَا قَالَ فَقَالا لَهُ قَدْ أَخْبَرَنَا عَنْكَ الثِّقَاتُ أَنَّكَ تَقُولُ بِهِ وَ سَمَّوْا قَوْماً وَ قَالُوا هُمْ أَصْحَابُ وَرَعٍ وَ تَشْمِيرٍ وَ هُمْ مِمَّنْ لَا يَكْذِبُ فَغَضِبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَالَ مَا أَمَرْتُهُمْ بِهَذَا فَلَمَّا رَأَيَا الْغَضَبَ فِي وَجْهِهِ خَرَجَا فَقَالَ لِي أَ تَعْرِفُ هَذَيْنِ قُلْتُ نَعَمْ هُمَا مِنْ أَهْلِ سُوقِنَا وَ هُمَا مِنَ الزَّيْدِيَّةِ وَ هُمَا يَزْعُمَانِ أَنَّ سَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ فَقَالَ كَذَبَا لَعَنَهُمَا اللَّهُ وَ اللَّهِ مَا رَآهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بِعَيْنَيْهِ وَ لَا بِوَاحِدَةٍ مِنْ عَيْنَيْهِ وَ لَا رَآهُ أَبُوهُ اللَّهُمَّ إِلَّا أَنْ يَكُونَ رَآهُ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع مثَلُ السِّلَاحِ فِينَا كَمَثَلِ التَّابُوتِ.... فِي أَيِّ بَيْتٍ وُجِدَ التَّابُوتُ عَلَى أَبْوَابِهِمْ أُوتُوا النُّبُوَّةَ وَ مَنْ صَارَ إِلَيْهِ السِّلَاحُ مِنَّا أُوتِيَ الْإِمَامَة " 📚الارشاد ج ٢ ص ١٨٧ _ الکافی ج ١ ص ٢٣٢ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پاسخی به معاندین پیرامون تقیه کردن امامان شیعه در بیان فتاوی 🤔امام باقر : بقاى شيعه در تناقض گوئى است براى اثبات اينكه مذهب شيعه يك مذهب من درآوردى و هردمبيلى است، كافى است به روايات و احاديث و احكام اين مذهب نگاه انداخت. ازينرو يك حديث كه صحت آن نيز تاييد شده است را از معتبرترين كتاب حديث شيعه يعنى كتاب كافى خدمت شما ارائه ميكنم. ▪️ترجمه: زراره مى‌گويد: از امام باقر سؤالى كردم و پاسخى شنيدم، يک تن ديگر آمد و همان سؤال مرا تكرار كرد و پاسخى غير از پاسخ من دريافت كرد و رفت، يك نفر ديگر آمد و باز همان سؤال مرا مطرح كرد و جواب ديگرى شنيد و رفت. من گفتم: اى پسر رسول خدا اين دو تن از پيروان شمايند، از عراق آمده‌اند، تا تكليف خود را بشناسند از چه رو بايد دو پاسخ متفاوت دريافت كنند؟ امام گفت: اى زراره، اين شيوه براى ما و شما بهتر است، چون بقاى ما و بقاى مكتب ما را تضمين مى‌كند. اگر متفق و يك رأى باشيد، مردم از ارتباط ما و شما آگاه مى‌شوند. آن وقت جان ما و شما به خطر مى‌افتد و دير يا زود منقرض مى‌شويم. : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد: ١ صفحه: ٦٥ مگر ميشود با تناقض گويى و گيج كردن مردم، آنها را به راه راست هدايت كرد؟ ❗️❗️ 💠💠 👌تاريخ شيعه نشان از اين حقيقت تلخ دارد كه شيعيان پيوسته از طرف حكومت‏هاى ستمكار در جهان اسلام كه طرفدار مذاهب غير شيعى بوده‏اند تحت فشار بوده و مورد انواع شكنجه‏ها و ظلم و ستم‏ها قرار گرفته‏اند. اين وضعيت در دوران ائمه طاهرين كه حكومت‏هاى اموى و عباسى بر اريكه قدرت سياسى قرار داشتند بسيار شديد و هولناك بود. بديهى است در چنين شرايطى حفظ تشيع كه تبلور اسلام راستين است جز با به‏كارگيرى تقّيه امكان‏پذير نبود. ❕با توجه به اين شرايط مى‏توان به واقع‏نگرى، دورانديشى و روش و منش حكيمانه ائمه اهل‏بيت عليهم السلام پى برد. آنان با به كارگيرى چنين شيوه خير خواهانه و مصلحت انديشانه‏ توانستند حقايق دين را براى مردم بيان كنند، و با تحريف‏هاى معنوى كه افرادى به عمد يا سهو در آيين اسلام انجام مى‏دادند، به گونه‏اى شايسته و استوار مبارزه و مذهب تشيع را حفظ كنند. در حقيقت اگر بناست در اين باره كسى ملامت و نكوهش شود، اين حكومت‏هاى جابر اموى و عباسى، و ديگر حكومت‏هاى ستمكار در دنياى اسلامند كه بايد سرزنش شوند؛ حكومت هايى كه بدترين ظلم‏ها و ستم‏ها را در حقّ شيعه اعمال مى‏كردند. هم‏چنين بايد آن دسته از علماى اهل سنت ملامت شوند كه بر مباح بودن جان و مال و آبروى شيعيان فتوا داده، و حكومت‏ها را بر اعمال شكنجه و قتل و غارت شيعيان ترغيب مى‏كردند. 📚شیعه شناسی , رضوانی , ج ٢ ص ٦٥٣ ❕از آنجا كه حكومت‏هاى ستمگر بنى‏اميه و بنى‏عباس در طول تاريخ، با شيعيان سرستيز داشته و كمر به كشتار آنان بسته بودند، آنان به فرمان قرآن تقيّه نموده و عقايد راستين خويش را كتمان كردند و بدين سان، جان خود و ديگر برادران مسلمان خويش را در آن شرايط دشوار، نجات دادند. 📚به منظور آگاهى بر كشتار بى‏رحمانه شيعيان، توسط پادشاهان بنى‏اميّه و بنى‏عباس، به كتابهاى: «مقاتل الطالبيّين» نگارش ابوالفرج اصفهانى‏ و «شهداء الفضيله»، نگارش علامه امينى‏ و «الشيعه و الحاكمون»، نگارش محمد جواد مغنيه‏ ، مراجعه فرماييد. ❕كارنامه زندگى خلفاى اموى و عباسى سرشار از ظلم و ستم است. در آن روزگار، نه تنها شيعيان به علت اظهار عقيده مطرود و منزوى شدند، بلكه محدثان اهل سنت نيز در دوران مأمون در مسئله «خلق قرآن» غالباً راه تقيه را در پيش گرفته و جز يك نفر همگى پس از صدور بخشنامه مأمون درباره خلق قرآن، بر خلاف عقيده قلبى خويش موافقت نشان دادند، كه داستان آن در تاريخ آمده است. 📚تاريخ طبرى: ج 7 ص 195- 206. ❕به قدری عرصه بر شیعیان تنگ بود که علمای اهلسنت نقل می کنند : " اگر به کسی زندیق و یا کافر می گفتند برای او دوست داشتنی تر بود تا این که به او شیعه علی بگویند " " أن الرجل ليقال له زنديق أو كافر أحب إليه من أن يقال شيعة علي‏ " 📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏11، ص: 44 👌اگر امامان اهل بيت (عليهم السلام) با تأكيد فراوان روى مسأله تقيّه تأكيد نكرده بودند، تا آنجا كه فرمودند: «تِسْعَةُ أعْشَارِ الدِّينِ التَّقِيَّةُ "؛ نه دهم دين تقيه است " ( المحاسن ج ١ ص ٢٥٩ ) , «لا ايمان لمن لا تقيه له " ايمان ندارد كسى كه اهل تقيه نيست». ( قرب الاسناد ص ٣٥ ) و «التقيه من دينى و دين آبائى؛ تقيه از دين من و دين پدران من است». ( الکافی ج ٢ ص ٢١٩ ) ❕ شايد عدد كشتگان شيعه در عصر بنى اميّه و بنى عبّاس به صدها هزار يا ميليون‏ها نفر مى‏رسيد، يعنى دهها برابر كشتارهاى بيرحمانه و وحشيانه‏اى كه داشتند انجام مى‏دادند. آيا كمترين ترديدى در مشروعيّت تقيّه در چنين شرايطى مى‏توان داشت؟ ❗️ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌در روایت مورد استناد معاند نیز امام ع در برابر یک سوال به سه تن , سه پاسخ مختلف می دهد تا دشمنان متوجه ارتباط آنان با ائمه و تشیع آنان نشوند تا به این وسیله جانشان حفظ شود : " اين عمل براى ما خير و موجب بقاء ما مى‏باشد، اگر شما بر يك امر متّفق باشيد دشمنانتان قصد شما را نموده و بقاء شما و ما را مختل مى‏كنند. " 📚علل الشرایع ج ٢ ص ٣٩٥ 👌نمونه این که امامان علیهم السلام به شیعیان از روی تقیه فتوای موافق با عقیده دشمنان می دادند تا جانشان حفظ شود , می توان به داستان علی بن یقطین اشاره کرد که دشمنان درصدد بودند که او را به جرم تشیع بکشند , اما وقتی دیدند که او مطابق با فتوای امام کاظم ع بر اساس فقه آنان عبادتش را انجام می دهد , از کشتن او صرف نظر کردند . ❗️او در دربار عباسيان بوده و به امر امام كاظم علیه السلام ، به رتق و فتق امور كشور و كمك‏هاى پنهانى به شيعيان مشغول بوده ‏است. اين كمك‏ها، از چشم جاسوسان و سخن ‏چينان حسود، پوشيده ‏نماند و آنان را كه از موقعيت و كاردانى و محبوبيت ابن يقطين ناخرسند بودند، به سعايت از او نزد هارون الرشيد كشاند. در همين زمان، او درباره چگونگى وضو و اختلاف در آن، از امام كاظم سؤال‏ مى ‏كند و امام براى حفظ جان و موقعيت او، مطابق با فتواى اهل‏سنّت نظر مى ‏دهد و بدين صورت، جان او را نجات‏ مى‏ دهد . ❕على بن يقطين نامه به موسى بن جعفر عليه السّلام نوشت كه اگر صلاح بدانيد بخط شريف خود تكليف مرا در كيفيت وضوء ساختن مرقوم فرمائيد تا ان شاء اللَّه‏ تعالى بر طبق آن رفتار كنم؟ ❕حضرت در پاسخ نامه ‏اش مرقوم فرمود: آنچه در باره اختلاف در وضو نوشته بودى فهميدم، و آنچه من به تو دستور دهم در اين باره اين است كه (ابتداء) سه بار آب در دهان بگردانى و سه بار آب در بينى كشى، و سه بار روى خود را بشوئى و آب را بلابلاى موهاى صورت برسانى، و دستان خود را از سر انگشتان تا مرفق بشوئى، و همه سر را مسح كنى و رو و توى گوشهايت دست بكشى و پاهاى خود را تا بلندى مفصل سه بار بشوئى، و به جز آنچه نوشتم به كيفيت ديگرى وضو را انجام ندهى، و از اين دستور تخلف نكنى! 👌 چون نامه به على بن يقطين رسيد، از آنچه آن حضرت مرقوم فرموده بود و همه شيعه در باب وضو بر خلاف آن گويند در شگفت شد ولى با خود گفت: مولا و آقاى من داناتر است به آنچه دستور داده و من نيز فرمانبردار اويم، و هم چنان كه حضرت دستور فرموده بود وضوء ميساخت و با همه شيعه بخاطر امتثال دستور آن بزرگوار در اين باره مخالفت ميكرد، تا اينكه پيش هارون از على بن يقطين سعايت و بدگوئى كردند، و به او گفتند: او مردى است به مذهب رافضيان و با تو مخالف است، هارون به برخى از نزديكان خود گفت: در باره على بن يقطين نزد من زياد حرف ميزنند، و او را متهم بمخالفت با ما و ميل بسوى مذهب رافضيان كرده ‏اند، و من در انجام خدمتش نسبت بخود تقصير و كوتاهى نديده ‏ام و بارها او را آزمايش كرده و نشانه از اين تهمتها كه به او زنند در او نديده ‏ام، و ميخواهم به وسيله سر از كار او درآوردم بطورى كه خود او هم نفهمد كه مجبور شود از من پرهيز كرده تقيه نمايد . ❕به او گفتند: اى امير المؤمنين رافضيان در مسأله وضو با سنيان اختلاف دارند و اينان سبك وضو ميگيرند و پاها را نمى ‏شويند، پس چنانچه نفهمد از كيفيت وضو گرفتنش او را آزمايش كن، هارون گفت: آرى اين راهى است كه از اين راه مذهب او آشكار شود، سپس چندى او را بحال خود واگذاشت، آنگاه او را بكارى در خانه خود واداشت تا اينكه هنگام نماز شد، و على‏ بن يقطين معمولا در اطاقى خلوت براى وضو و نماز ميرفت، پس هارون وقت نماز پشت ديوارى ايستاد بطورى كه على بن يقطين را ميديد ولى على بن يقطين او را نميديد، پس آب براى وضو خواست، و سه بار آب در دهان گردانده و سه بار در بينى كشيد، و سه بار روى خود را شسته و لابلاى موهاى صورت را آب رسانده، و از سر انگشتان تا مرفق را سه بار شست و همه سرش را مسح كرد و گوشها را دست كشيد و پاهاى خود را سه بار شست و هارون در تمام اين احوال او را نگاه ميكرد، و چون ديد كه على بن يقطين چنين كرد خود دارى نتوانست و آمد خود را بعلى بن يقطين نشان داده و آواز داد: اى على بن يقطين دروغ گويد هر كس كه بپندارد تو رافضى هستى، و از آن پس وضع او در پيش هارون نيكو شد . ❕ پس از اين جريان بدون سابقه (نامه‏ نگارى از طرف على بن يقطين) نامه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام به او رسيد كه اى على بن يقطين از اين ساعت به بعد چنانچه خداوند دستور فرموده وضوء بگير، روى خود را براى وجوب يك بار بشوى و بار ديگر براى شاداب شدن بشوى و دستهاى خود را دو بار همچنان از مرفق بشوى، و پيش سر را با روى دو پابا زيادى آب وضو مسح كن، زيرا آنچه بر تو ترسيده ميشد از بين رفت، و السلام.» 📚ارشاد مفید ، ج 2 ص 227 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌گوشه ای از پیامهای پر مهر شما عزیزان که قوت قلب ما در جهت ادامه مسیر برای آگاهی سازی و شبهه زدایی و رسواسازی معاندین مکتب حقه تشیع می باشد . شما نیز نظرات خود در مورد کانال را با ما در میان بگذارید .
❕پاسخی به جوابیه وهابی 👇
پاسخی به جوابیه وهابی پیرامون تقیه در اصول و محکمات اسلام 🤔 ❓تحريف سخنان ما توسط كانال شيعه اين آخوند به عمد يا ناخواسته و ناشیانه سخنان ما را تحريف ، و شروع كرده به پاسخ دادن به چیزی که ما مطرح نکردیم . این آخوند اقدام به اثبات مشروعیت تقیه کرده و مثال حضرت عمار را زده که ایشان برای حفظ جانش تقیه کرده در حالیکه ما مشروعیت تقیه را قبول داریم و انسان میتواند در هنگام خطر بگوید من کافرم . اما بحثی که ما مطرح کردیم بحث امکان کتمان اصول و محکمات دین است آیا کسی میتواند بگوید در دین اسلام، نماز فرض نشده ؟ آیا کسی میتواند بگوید در اسلام حج فرض نشده ؟ قطعاً خیر . فرض کنید شخصی توسط کفار أسیر میشود این شخص میتواند با تقیه بگوید من نماز و حج و دین اسلام را قبول ندارم و انجام نمیدهم . امکانش وجود دارد زیرا این مسئله قلبی است و قابل کتمان . اما نمیتواند با تقیه بگوید نماز و حج در اسلام فرض نشده زیرا این مسئله جزو بدیهیات متون قرآن و سنت است و اگر چنین چیزی بگوید به او میخندند لذا مسئله فرض بودن نماز و حج در اسلام قابل کتمان نیست شما اگر شیعه باشید در مقابل اهل سنت میتوانید تقیه کنید و بگویید اعتقادى به امامت نداريد و اعتقاد خود را كتمان كنيد اما نميتوانيد بگویید امامت در مذهب شیعه نیست چون امامت جزو بدیهیات کتب شیعه است واگر چنین چیزی بگویید به شما میخندن پس تا اینجا ثابت شد تقیه وکتمان در اعتقاد قلبی امری ممکن است و اشکالی ندارد اما سؤال اينجاست كه امام جعفر صادق در پاسخ به سوال زیدیه فرمودن: در اهل بيت امامى واجب الاطاعة وجود ندارد دقت کنید : امام جعفر نفرموده من اعتقادی به امامت ندارم بلکه فرمودن در ما اهل بیت، امامی وجود ندارد این یعنی امامت ائمه در قرآن و سنت پیامبر مطرح نشده لذا قابل کتمان بوده امامت مسئله ای پنهان از مسلمانان بوده و قابل کتمان آيا امام جعفر صادق ميتوانست بگوید در اسلام نماز فرض نشده ؟ قطعا خیر چون نماز به صورت متواتر فرض شده اگر پیامبر نام دوازده امام از اهل بیت را تبلیغ کرده بود آیا این مسئله قابل کتمان بود ؟ قطعا خیر . همانند وجوب نماز و حج که به هیچ عنوان قابل کتمان نیست وامری مشهور است ❗️❗️ 💠💠 👌ما در نمایه ذیل پاسخی به وهابی دادیم که مدعی شده بود امام صادق علیه السلام در امر امامت تقیه کرده است : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4059 👌حال وهابی در پاسخ ما نکاتی مطرح کرده است که بررسی می کنیم : 1⃣وهابی گفته است که ما اصل تقیه را پذیرفته و به آن اعتقاد داریم . باز همین قدر جای شکرش باقی است که با روشنگری های صورت گرفته او چاره ای جز این نداشته که تقیه را بپذیرد و در این مساله با امام خود ابن تیمیه مخالفت کند چرا که ابن تیمیه تقیه را مصداق کفر و نفاق می داند و شیعه را به سبب اعتقاد به تقیه کافر و منافق می داند و می نویسد : " رافضه ( شیعیان ) شبیه سامری هایند که بدترین قوم یهودند . یکی از کارهای شیعیان تقیه و اظهار خلاف آنچه در باطن است . ... اساس و آغاز رافضه از زندقه و الحاد است , دروغگویی عمدی میان آنها فراوان دیده می شود چنان که خودشان به این موضوع اعتراف کرده و گفته اند تقیه دین ماست . تقیه آن است که شخصی با زبان چیزی بگوید که در قلب خود خلاف آن را اعتقاد دارند . و این همان دروغگویی و نفاق است " " أما الرافضة فأصل بدعتهم عن زندقة وإلحاد وتعمد الكذب كثير فيهم وهم يقرون بذلك حيث يقولون ديننا التقية وهو أن يقول أحدهم بلسانه خلاف ما في قلبه وهذا هو الكذب والنفاق " 📚منهاج السنه ج ١ ص ٣٧ 2⃣ وهابی می گوید اصول و محکمات دین قابل تقیه نیست و مثلا کسی نمی تواند تقیه کند که بگوید نماز و روزه در اسلام واجب نشده است ❗️ 👌او توجه ندارد که ملاک تقیه خوف و ضرر است و هرگاه خوف و ضرر باشد , جای تقیه است چه در اصل وجودی اصول و چه در اعتقاد به آن اصول . ❕مثلا انسان ممکن است در جمعی گرفتار شود که معتقدند امر به معروف و نهی از منکر در اسلام نیست و آیات و روایاتی که از این فریضه سخن به میان آورده همه جعلی و تحریف شده اند و انسان نیز اگر در جمع آنان از ضروری و فرض بودن امر به معروف و نهی از منکر سخن گوید مورد آسیب و ضرر آنان واقع می شود , در این صورت تکلیف چیست ❓ 👌با توجه به آنکه ملاک تقیه خوف و ضرر است و این ملاک در مثال مذکور مصداق پیدا می کند , انسان می تواند منکر ضروری بودن دو فریضه مذکور شود و تقیه کند تا از گزند آنان در امان باشد . 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕این که ملاک تقیه خوف و ضرر است , مورد تصریح دانشمندان اهلسنت نیز واقع شده است . 👌سرخسى در المبسوط مى‏گويد: «التقية: أن يقي نفسه من العقوبة بما يظهره و ان كان يضمر خلافه؛ تقيه آن است كه انسان جانش را با آنچه اظهار مى‏دارد حفظ كند، ولو خلاف آن را در دل خود نگاه مى‏دارد». 📚المبسوط، ج 24، ص 45. ❕ابن‏حجر عسقلانى مى‏گويد: «التقيه: الحذر من اظهار ما فى‏النفس- من معتقد و غيره- للغير؛ تقيه عبارت است از بر حذر كردن از اظهار آنچه در دل است- از اعتقاد و غير آن- براى غير». 📚فتح البارى، ج 12، ص 136. ❕رشيد رضا در تعريف تقيه مى‏گويد: «ما يقال أو يفعل مخالفاً للحقّ لأجل توقّي الضرر؛ تقيه يعنى آنچه گفته مى‏شود يا انجام مى‏گيرد درحالى‏كه مخالف حقّ است به‏جهت حفظ خود از ضرر». 📚تفسير المنار، ج 3، ص 280. 👌در روایت مورد استناد معاند نیز آن دو تن از زیدیه منکر اصل امامت به معنایی که در نزد شیعیان جعفری می باشد , بوده اند و در صدد بودند که از امام صادق علیه السلام اعتراف به عقیده به امامت مصطلح در نزد شیعه بگیرند تا بهانه ای برای گزند رسانی داشته باشند که امام ع در برابر آنان تقیه کرد . 3⃣وهابی مدعی است که نمی توان در بدیهیات قرآن و سنت تقیه کرد و منکر اصل وجودی و فرض بودن آن شد , در حالی که روایاتی در کتبشان است که ثابت می کند صحابه یا برخی از مسلمین در بدیهیات قرآن و سنت که مورد اتفاق همه مسلمانان بوده اند , تقیه می کردند . ❕مثلا تلبیه گفتن در حج از واجبات قطعی و اتفاقی حج است که بخاری یک باب در رابطه با تلبیه در کتاب خود گشوده است : 📚صحیح بخاری ج ٢ ص ١٤٧ 👌اما در زمان معاویه مسلمین از ترس معاویه تقیه می کردند و تلبیه نمی گفتند چون معاویه به خاطر بغض علی ع که تلبیه می گفت , گفتن تلبیه را ممنوع کرده بود , چنان که نسايى در سنن خود از سعيد بن جبير نقل مى‏كند كه گفت: " من در عرفات با ابن عباس بودم كه فرمود: چه شده كه از مردم صداى تلبيه را نمى‏شنوم؟ در جواب او عرض كردم: مردم از معاويه خوف دارند. آن‏گاه ابن عباس از خيمه خود بيرون آمد و شروع به تلبيه گفتن كرد و فرمود: مردم سنّت را به‏جهت بغض با علىّ عليه السلام ترك كرده‏اند. " " عن سعيد بن جبير قال كنت مع ابن عباس بعرفات فقال مالي لا أسمع الناس يلبون قلت يخافون من معاوية فخرج ابن عباس من فسطاطه فقال لبيك اللهم لبيك لبيك فإنهم قد تركوا السنة من بغض على " 📚المجتبی من السنن ج ٥ ص ٢٥٣ 👌حاکم نیشابوری و البانی این روایت را تصحیح کرده اند : 📚المستدرک علی الصحیحین ج ١ ص ٦٣٦ _ صحیح و ضعیف سنن نسائی ج ٧ ص ٧٨ ح ٣٠٠٦ " تحقیق الالبانی : صحیح الاسناد 💠ادامه 👇